جمله «وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ» (بر مرگ پيشى گيرد) اشاره به اين است كه توبه تنها براى رسيدن به رفاه مادى دنيا نيست، بلكه هدف مهمتر آن، نجات در آخرت است; چرا كه اگر مرگ بر توبه پيشى گيرد، راهى براى جبران نيست، و اگر توبه و اعمال صالح بر مرگ پيشى گيرند، كليد نجات در سراى ديگر در اختيار اوست.
* * *
نكته
بخشى از فلسفه بلاها
در مورد فلسفه بلاها و آفات، سخن بسيار گفته اند و گفته ايم. آنچه از بسيارى از آيات قرآن و روايات اسلامى استفاده مى شود، يكى از علل آفات و حوادث
1. «استقال» از مادّه «استقاله» به اين معناست كه شخصى را كه زمين خورده كمك كنند تا برخيزد سپس به فسخ معامله يا تقاضاى عفو و بخشش از گناه نيز اطلاق شده است.
[592]
سخت زندگى، آلودگى به گناهان است كه در آيات و روايات به طور گسترده پيرامون رابطه اين دو با يكديگر سخن گفته شده است، حتى از بعضى از روايات استفاده مى شود كدام گناه با كدام نوع از بلا رابطه دارد، مثلاً زنا و بى عفتى، شرب خمر، كم فروشى، ربا خوارى و قطع رحم هر كدام سبب سلب كدام نعمت مى شود. در حديثى مى خوانيم در كتاب على (عليه السلام) چنين آمده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود : هنگامى كه زنا و بى عفتى آشكار گردد مرگ و مير ناگهانى زياد مى شود، و هنگامى مردم كم فروشى كنند خدا آنها را به قحطى و كمبود نعمت ها گرفتار مى كند و هنگامى كه زكات را نپردازند زمين بركات خودرا منع مى كند... و هنگامى كه قطع رحم كنند ثروت ها در دست اشرار قرار مى گيرد، و هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر ترك شود افراد شرور بر آنها مسلط مى شوند و نيكانشان دعا مى كنند و مستجاب نمى شود(1).
دليل عقل، نيز اين معنا را تأييد مى كند كه در ميان گناه و قطع نعمت ها رابطه اى وجود دارد; زيرا فيض خداوند بر طبق شايستگى ها و لياقت هاست، هنگامى كه انسانها با گناه، عدم شايستگى خودرا اثبات كنند، قطع فيض الهى از آنها طبيعى است.
اضافه بر اين از آيات قرآن استفاده مى شود كه هدف مهم ديگرى نيز در كار است، و آن، بيدار ساختن غافلان و بازگرداندن آنها به درگاه خداست، تا آن جا كه از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود هر زمان پيامبرى براى هدايت قوم مشرك و گنهكارى فرستاده مى شد، خداوند براى فراهم ساختن زمينه هاى پذيرش دعوت آن پيامبر، مشكلات و گرفتارى هايى براى آن قوم فراهم
1. الكافى، جلد 2، صفحه 374، حديث 2 (با كمى تلخيص).
[593]
مى ساخت، همان گونه كه در آيه 94 سوره اعراف مى خوانيم : « (وَمَا اَرْسَلْنَا فِي قَرْيَة مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا اَهْلَهَا بِالْبَأسَاءِ والضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ); ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به ناراحتى ها و خسارت ها گرفتار ساختيم، شايد (به خود آيند و به سوى خدا) بازگردند و تضرع كنند».
به اين ترتيب يكى از اهداف مهم آفات و بلاها و حوادث دردناك، مسائل تربيتى است.
و در هر حال كليد گشوده شدن درهاى بسته فرونشستن امواج بلا، چيزى جز بازگشت به سوى خدا نيست. همان گونه كه قرآن مجيد مى گويد : « (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاْتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكات مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ); اگر اهل شهرها و آباديها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم»(1).
و در جاى ديگر مى فرمايد : « (وَ ألَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الْطَّرِيقَةِ لاََسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقَا); اگر آنها (جن و انس) در راه (ايمان و اطاعت خدا) استقامت ورزند، با آب فراوان آنها را سيراب مى كنيم»(2).
وآيات ديگر.
در حديث پر معنايى از على (عليه السلام) چنين مى خوانيم : كسى نزد اميرمؤمنان (عليه السلام)آمد عرض كرد : يا اميرالمؤمنين (عليه السلام) ! گناهان فراوان كرده ام، دعا كنيد خدا مرا ببخشد، فرمود : «برو استغفار كن».
ديگرى آمد عرض كرد : مزارع ما از كم آبى خشك شده، دعا كنيد خدا باران
1. اعراف، آيه 96.
2. جن، آيه 16.
[594]
بفرستد، فرمود : «برو استغفار كن».
سوّمى آمد و عرض كرد : يا اميرالمؤمنين فقير و بيچاره ام، دعا كنيد خداوند مرا بى نياز كند، فرمود : «برو استغفار كن».
چهارمى آمد عرض كرد : يا اميرالمؤمنين (عليه السلام) مال و ثروت فراوان دارم ولى فرزندى ندارم، دعا كنيد خدا مرا فرزندى دهد، فرمود : «برو استغفار كن».
نفر پنجمى آمد و عرض كرد : يا سيّد الوصيين باغ و بستان ما ميوه اش كم شده، دعا كنيد خداوند بركت دهد و ميوه بيشترى نصيب شود، فرمود : «برو استغفار كن».
ششمين نفر آمد عرض كرد : يا على ! در منطقه ما چشمه ها خشك شده و آب چشمه ها و كاريزها فرو رفته، دعا كنيد از اين گرفتاريها نجات يابيم، فرمود : «برو استغفار كن».
«ابن عباس» در آن جا حاضر بود، تعجب كرد، عرض كرد : يا اميرالمؤمنين هر كدام از اين شش نفر تقاضايى داشتند، شما همه را يك جواب داديد، امام (عليه السلام) فرمود : پسر عم ! مگر كلام خدا را نشنيده اى كه (در سوره نوح آيات 10 و 11 و 12) مى فرمايد : (فَقُلْتُ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إنَّهُ كَانَ غَفّاراً * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدراراً * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوال وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَّكُمْ جَنّات وَيَجْعَلْ لَّكُمْ أَنَهارًا)(1).
* * *
1. تفسير منهج الصادقين جلد 10، صفحه 19 (با كمى تلخيص).
اين حديث به صورت فشرده ترى از امام مجتبى (عليه السلام) نيز نقل شده است. (مجمع البيان، جلد 10، صفحه 361).
[595]
بخش سوّم
اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْكَ مِنْ تَحْتِ الاَْسْتَارِ وَالاَْكْنَانِ، وَبَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ والْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فِي رَحْمَتِكَ، وَرَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ، وَخَائِفِينَ مِنْ عَذَابِكَ وَنِقْمَتِكَ. اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَكَ وَلاَ تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ، وَلاَ تُهْلِكْنَا بِالسِّنِينَ، (وَلاَ تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا); يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْكَ نَشْكُو إلَيْكَ مَا لاَ يَخْفَى عَلَيْكَ، حِينَ أَلْجَأَتْنَا الْمَضَايِقُ الْوَعْرَةُ، وَأَجَاءَتْنَا الْمَقَاحِطُ الْمُجْدِبَةُ، وَأَعْيَتْنَا الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ، وَتَلاَحَمَتْ عَلَيْنا الْفِتَنُ الْمُسْتَصْعِبَةُ. اللَّهُمَّ إنَّا نَسْأَلُكَ أَلاَّ تُرُدَّنَا خَائِبِينَ، وَلاَ تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ. وَلاَ تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا، وَلاَ تُقَايِسَنَا بِأَعْمَالِنَا. اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَكَ وَبَرَكَتَكَ، وَرِزْقَكَ وَرَحْمَتَكَ; وَاسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ، وَتُحْيِي بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةً الْحَيَا، كَثِيرَةَ الْمُجْتَنَى، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ، وَتُسِيلُ الْبُطْنَانَ، وَتَسْتَوْرِقُ الاَْشْجَارَ، وَتُرْخِصُ الاَْسْعَارَ; (إنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ).
ترجمه
بار خدايا ! ما از خانه ها و از زيرپوششها و سقفها، پس از شنيدن ناله حيوانات و صداى دلخراش كودكان، بيرون آمديم، در حالى كه اشتياق به رحمت، و اميد به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و كيفرت داريم.
بار خدايا ! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سيراب كن، از درگاهت مأيوس برمگردان، با خشكسالى و قحطى ما را هلاك مكن، و به اعمال ناشايسته اى كه بى خردانِ ما انجام داده اند ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمين !
[596]
خداوندا ! ما به سوى تو آمده ايم تا از چيزى شكايت به درگاهت آوريم كه از تو پنهان نيست، هنگامى كه مشكلات طاقت فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشكسالى و قحطى به ناچار ما را به اين جا آورده، نيازها فوق العاده ما را خسته كرده، و فتنه هاى سخت پى درپى دامان ما را گرفته است.
خداوندا ! از تو مى خواهيم كه ما را نوميد برمَگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مكن.
بار خدايا ! باران و بركات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور كننده، كه آنچه را خشك شده با آن برويانى، و آنچه را مرده، زنده كنى، آبى بسيار پر منفعت، پربار كه تپه ها و كوهها را با آن سيراب نمايى، رودخانه ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قيمت ها را با آن پايين آورى، تو به هر چه اراده كنى توانا هستى.
شرح و تفسير
بارالها ! بارانى پر بار بر ما بفرست
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه كه به مناسبت «نماز باران» ايراد شده، بعد از آماده ساختن دل هاى مردم ود عوت آنها به توبه از گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه پروردگار مى كند و با تعبيراتى بسيار دلنشين، از درگاه پروردگار تقاضاى لطف و عنايت مخصوص مى كند، و در پنج فراز كه هر كدام با «اللهم» شروع مى شود، نكته هاى مختلفى را در اين زمينه به پيشگاه حق عرضه مى دارد، و چنين مى گويد :
«بار خدايا ! ما از خانه ها و از زيرپوششها و سقفها، پس از شنيدن ناله حيوانات و صداى دلخراش كودكان، بيرون آمديم، در حالى كه اشتياق به
[597]
رحمت، و اميد به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و كيفرت داريم». (اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْكَ مِنْ تَحْتِ الاَْسْتَارِ وَالاَْكْنَانِ(1)، وَبَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ والْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فِي رَحْمَتِكَ، وَرَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ، وَخَائِفِينَ مِنْ عَذَابِكَ وَنِقْمَتِكَ).
اشاره به اين كه : خارج شدن از منازل و آمدن به بيابان براى انجام «نماز باران» دليل بر استيصال ماست، اگر ما بندگان خطا كاريم، اين چهار پايان و كودكان تشنه كه هيچ گناهى ندارند، مشمول عنايت تواند به علاوه ما انگيزه اى جز طلب رحمت و تقاضاى فضل و كرم نداريم و در حالى به درگاه تو روى مى آوريم كه توبه كرده ايم، و از عذاب و كيفر تو خائفيم.
در روايات اسلامى در آداب «نماز باران» آمده است حتّى كودكان شيرخوار و بخشى از چهارپايان تشنه را با خود به بيابان ببريد، حتى دستور داده شده بچه ها را از مادران جدا كنند تا گريه آنها دل ها را تكان دهد، و توجه به درگاه خدا بيشتر شود(2).
اين صحنه تأثير عميقى در برانگيختن احساسات مردم و حضور قلب و جارى شدن قطرات اشك، كه باعث استجابت دعا مى شود دارد، و از سوى ديگر سبب مزيد لطف و رحمت خداست.
در ادامه تقاضاى اصلى را مطرح كرده، عرضه مى دارد : «بار خدايا ! بارانت را بر ما فرو فرست، ما را سيراب كن، از درگاهت مأيوس برمگردان، و با خشكسالى و قحطى ما را هلاك مكن، و به اعمال ناشايسته اى كه بى خردانِ ما انجام داده اند، ما را مؤاخذه مفرما، اى ارحم الراحمين !» (اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَكَ وَلاَ
1. «اكنان» جمع «كن» (بر وزن جن) به معنى وسيله حفظ و پوشش و نگهدارى است بهمين جهت به غارها اكنان گفته مى شود.
2. درباره آداب نماز باران به طور مشروح ذيل خطبه 115 بحث كرده ايم.
[598]
تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ، وَلاَ تُهْلِكْنَا بِالسِّنِينَ(1)، (وَلاَ تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا); يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ).
اشاره به اين كه : گر چه گروهى از افراد نادان كارهايى كرده اند كه مستحق قطع فيض خدا شده اند، ولى تو با فضل و كرمت با همه ما رفتار كن، نه با عدالتت كه اگر حساب عدالت در كار باشد كار ما مشكل مى شود، و اگر حساب رحمت باشد همه چيز سامان مى يابد.
و از آن جا كه شرط اجابت دعا اين است كه انسان خودرا ناتوان ببيند و خدا را توانا بر همه كار، در ادامه اين دعا عرضه مى دارد : «خداوندا !» ما به سوى تو آمده ايم تا از چيزى شكايت به درگاهت آوريم كه از تو پنهان نيست، هنگامى كه مشكلات طاقت فرسا ما را به درگاه تو فرستاده، و خشكسالى و قحطى به ناچار ما را به اين جا آورده، نيازهاى سخت، ما را خسته كرده، و فتنه هاى مشكل آفرين، پى درپى دامان ما را گرفته است» (اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْكَ نَشْكُو إلَيْكَ مَا لاَ يَخْفَى عَلَيْكَ، حِينَ أَلْجَأَتْنَا الْمَضَايِقُ الْوَعْرَةُ(2)، وَأَجَاءَتْنَا(3)الْمَقَاحِطُ(4) الْمُجْدِبَةُ(5)، وَأَعْيَتْنَا الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ، وَتَلاَحَمَتْ(6) عَلَيْنا الْفِتَنُ الْمُسْتَصْعِبَةُ).
1. «سنين» جمع «سنه» به معنى سال است ولى هنگامى كه با كلمه «هلاكت» يا «اَخذ» استعمال شود به معنى قحط سالى است.
2. «الوعرة» به معنى سنگلاخ است ولى بطور كنايه به تنگناهاى سخت زندگى نيز اطلاق مى شود.
3. «اجائت» از مادّه «مجيىء» است كه به باب افعال رفته و به معنى ناگزير ساختن و بيچاره كردن است.
4. «مقاحط» جمع «مقحطه» از مادّه «قحط» به معنى سالهاى خشك و قحطى است.
5. «مجدبه» از مادّه «جدب» (بر وزن جعل) به معنى كمبود نعمت، بنابراين «مجدبه» به سالهايى گفته مى شود كه مردم از نظر ارزاق گرفتار مشكلات مى شوند.
6. «تلاحمت» از مادّه «تلاحم» به معنى اتصال و پشت سر هم آمدن است.
[599]
در اين عبارات پر معنا، نخست امام (عليه السلام) به اين نكته اشاره مى كند، كه اگر ما نيازها و حاجتها و مشكلاتمان را يك يك بر مى شمريم، نه از اين جهت است كه تو از آن آگاه نيستى، بلكه به خاطر آن است كه تو دوست دارى بندگان با زبان خود مشكلاتشان را شرح دهند و به نيازها و ناتوانيها اقرار نمايند.
سپس به چهار مشكل كه از جهاتى با هم متفاوت و در جهاتى با هم مشتركند، اشاره مى كند :
نخست تنگناهاى زندگى، سپس قحطى و خشكسالى، و بعد خواسته هايى كه رسيدن به آن در شرايط عادى بسيار پر مشقت است، و سرانجام فتنه هاى سخت و ناراحت كننده، و گشودن گره تمام اين مشكلات را از درگاه حضرت احديّت خواستار مى شود.
در حديثى از «امام صادق (عليه السلام)» آمده است : «إنَّ اللهَ يَعْلَمُ حَاجَتَكَ وَمَا تَريدُ وَلَكِنَّهُ يُحِبُّ اَنْ تَبُثَّ إلَيْهِ الْحَوائِجَ; خداوند حاجت و خواسته تو را مى داند، ولى دوست دارد كه حوايج خويش را نزد او شرح دهى»(1).
سپس در ادامه اين دعا، همان خواسته ها را با تعبيرات ديگرى بيان مى كند، وعرضه مى دارد :
«خداوندا ! از تو مى خواهيم كه ما را نوميد برمَگردانى، و با حزن و اندوه بازگشت ندهى، ما را به گناهانمان مؤاخذه مفرما، و به مقتضاى اعمالمان با ما رفتار مكن». (اللَّهُمَّ إنَّا نَسْأَلُكَ أَلاَّ تَرُدَّنَا خَائِبِينَ، وَلاَ تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ(2). وَلاَ تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا، وَلاَ تُقَايِسَنَا بِأَعْمَالِنَا).
اشاره به اين كه اگر برنامه رفتار تو با ما بر طبق اعمال ما باشد، راه نجاتى
1. في ظلال نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 319.
2. «واجم» از مادّه «وجم» (بر وزن نجم) به معنى حزن و اندوه شديدى است كه انسان را به سكوت كردن وادار مى كند.
[600]
نيست، تقاضاى ما اين است كه با لطف و كرم، با ما رفتار كنى و از درِ خانه ات مأيوس برنگردانى.
البتّه اين دعاها در عينِ اين كه شامل تقاضاهاى مؤكّد از درگاه خداست، درسهاى پرمعنايى براى شنوندگان است; تا به آثار گناهان و اعمال ناشايست پى برند، و خودرا آماده براى اصلاح خويشتن كنند، بسيارى از دعاهايى كه از معصومين (عليهم السلام) رسيده، اين نكته تربيتى را در بردارد.
و در پايانِ اين دعا و مناجات و شرح تقاضاها، درخواست نهايى را چنين بيان مى كند، عرضه مى دارد :
«بار خدايا ! باران و بركات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، و بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور كننده، كه آنچه را خشك شده با آن برويانى، و آنچه را مرده، زنده كنى، آبى بسيار پر منفعت، پر بار كه تپه ها و كوهها را با آن سيراب نمايى، رودخانه ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قيمتها را با آن پايين آورى، تو به هر چه اراده كنى توانا هستى»(1). (اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَكَ وَبَرَكَتَكَ، وَرِزْقَكَ وَرَحْمَتَكَ; وَاسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً(2)، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ، وَتُحْيِي بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَيَا(3)، كَثِيرَةَ الْمُجْتَنَى، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ(4)، وَتُسِيلُ الْبُطْنَانَ(5)، وَتَسْتَوْرِقُ الاَْشْجَارَ، وَتُرْخِصُ1. جالب اين كه هنگام نوشتن اين سطور (دهم رمضان 1423) بارانى پربركت بعد از خشكى طولانى در حال باريدن است كه به نظر مى رسد ان شاء الله تمام صفاتى را كه امام (عليه السلام) در بالا بيان فرمود در آن جمع است !
2. «معشبه» از مادّه «عَشَبْ» (بر وزن شرف) به معنى رويش گياه گرفته شده.
3. «الحيا» به معنى باران و فزونى نعمت است.
4. «القيعان» جمع «قاع» و «قاعه» به معنى زمين گسترده و صاف است و گاه به زمينهائى كه آب در آن جمع مى شود اطلاق مى گردد.
5. «بُطنان» جمع «بطن» به معنى زمينهاى گود و تنگ مى باشد.
[601]
الاَْسْعَارَ; (إنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ)).
* * *
نكته
همه چيز را از خدا بخواهيد
درباره «نماز باران» و آداب آن، در ذيلِ خطبه 115 به قدر كافى سخن گفته ايم.
در اين جا به پاسخِ يك سؤال مى پردازيم، و آن اين كه چرا كه امام (عليه السلام) به هنگام تقاضاى باران از درگاه خداوند تمام اوصاف لازم را براى آن شرح مى دهد، (در اين خطبه 9 صفت و در خطبه سابق 20 صفت) در حالى كه خداوند به تمام اين جزئيات آگاه است، و نيازى به شرح و بيان ندارد ؟
در پاسخ به اين سؤال بايد توجه كرد، كه شرح تقاضاها با تمام جزئيات با توجه به طلب حاجات از خداوند، به اين معناست كه مردم بايد همه چيز خودرا از او بخواهند، چرا كه اين دعاها مى رساند كه تا چه حد به او محتاج و نيازمند هستند، و همين امر عشق و علاقه مردم را به خدا بيشتر مى كند.
و از سوى ديگر بدانند كه يك باران نافع، تا چه اندازه آثار حيات بخش و گسترده دارد، و چه بركاتى با خود مى آورد.
* * *
[602]
[603]
خطبه144(1)
وَمِنْ خطبة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى امام (عليه السلام) است كه در مورد بعثت انبيا و فضل اهل بيت (عليهم السلام) و هشدار به اهل ضلالت ايراد شده است.
خطبه در يك نگاه
امام (عليه السلام) در اين خطبه پيرامون سه محور سخن گفته است.
نخست درباره بعثت انبيا و رسالت آنان مطالب مهمى بيان فرموده است.
پس از آن بخشى از فضايل و برترى اهل بيت (عليهم السلام) را ذكر مى فرمايد.
و در بخش ديگرى اشارات پرمعنايى به راه و رسم گمراهان و پايان كار آنها دارد.
* * *
1. «سند خطبه»
بخش هايى از اين خطبه را «آمدى» در كتاب «غرر الحكم» آورده، و اضافاتى بر نهج البلاغه دارد كه نشان مى دهد خطبه را از منبع ديگرى غير از نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 322).
[604]
[605]
بخش اوّل
بَعَثَ اللهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَجَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ. لِئَلاَّ تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الإعْذَارِ إلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إلَى سَبِيلِ الْحَقِّ. أَلاَ إنَّ اللهَ تَعَاَلى قَدْ كَشَفَ الْخَلْقَ كَشْفَةً; لاَ أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَمَكْنُونِ ضَمَائِرِهمْ; (وَلكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)، فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً، والْعِقَابَ بَوَاءً.
ترجمه
خداوند رسولان خودرا با وحى، كه ويژه پيامبران اوست مبعوث ساخت، و آنان را حجت خويش بر خلقش قرار داد، تا دليلى (در برابر خداوند) به واسطه نفرستادن حجت و راهنما نداشته باشند، و به اين ترتيب خلق خودرا با زبان صدق و راستى به راه حق فراخواند. آگاه باشيد ! خداوند پرده از اسرار درون بندگان خود (با آزمايش ها) برداشته، نه به اين سبب كه از آنچه انسانها در درون پنهان دارند و اسرارى را كه فاش نكرده اند بى خبر است، بلكه براى اين است كه مى خواهد آنها را امتحان كند تا آشكار شود كدام يك عمل نيكوتر انجام مى دهد تا ثواب و كيفر، پاداش و مجازات عمل باشد.
شرح و تفسير
فلسفه آزمايشهاى الهى
جمعى از شارحان نهج البلاغه معتقدند كه انگيزه امام (عليه السلام) بر ايراد اين خطبه،
[606]
اين بوده است كه در برابر بدخواهان و كسانى كه فضايل آن حضرت را انكار مى كردند پاسخ روشنى بيان فرموده باشد، و البتّه بخشى از اين خطبه ناظر به اين معناست، هر چند بخش هاى ديگر جنبه كلى دارد.
به هر حال امام (عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه به دو چيز اشاره مى فرمايد : فلسفه بعثت پيامبران و فلسفه آزمايش هاى الهى.
نخست مى فرمايد : خداوند رسولان خودرا با وحى كه ويژه پيامبران اوست مبعوث ساخت، و آنان را حجت خويش بر خلقش قرار داد تا دليلى (در برابر خداوند) به خاطر نفرستادن حجت و راهنما نداشته باشند، و به اين ترتيب خلق خودرا با زبان صدق و راستى به راه حق فراخواند» (بَعَثَ اللهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَجَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ. لِئَلاَّ تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الإعْذَارِ(1) إلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إلَى سَبِيلِ الْحَقِّ).
اين عبارت، اشاره به نكته مهمى است كه كراراً در آيات قرآن آمده است و آن، اين كه خداوند تا پيامبرى مبعوث نكند و اوامر و نواهى خودرا از طريق وحى بر او نازل نسازد، متخلفان را مجازات نخواهد كرد، در آيه 15 و 16 سوره اسراء مى خوانيم : « (وَمَا كُنّا مَعَذِّبِينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً * وَإذَا اَرَدْنَا اَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً اَمَرْنَا مُتْرَفِيَها فَفَسقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْها الْقَولُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً); و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آن كه پيامبرى مبعوث كرده باشيم، و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را براى مترفين (و ثروتمندانِ مستِ شهوت) آن جا بيان مى داريم، سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آنها را به شدت درهم مى كوبيم».
در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه با قبول استقلال حكم عقل، هرگاه
1. «اعذار» مصدر باب افعال از مادّه «عذر» به معنى اتمام حجت است.
[607]
عقل انسان حسن و قبح چيزى را درك كند (مانند خوبى عدالت و زشتى ظلم) اتمام حجت بر انسانها مى شود، و حتى بدون بعثت انبيا مستحق ثواب ياعقاب خواهند شد، و اين معنا با آنچه در اين خطبه و در آيات متعدد قرآن آمده سازگار نيست.
در پاسخ مى گوييم : درست است كه از نظر عقل، استحقاق پاداش و كيفر در مستقلات عقليه وجود دارد، امّا اراده حق تعالى از باب لطف به بندگان بر اين قرار گرفته، كه تا مستقلات عقل با واجبات و محرمات شرع كه از طريق وحى نازل مى شود تأييد نگردد، بندگان خودرا به عذاب هاى فراگير و سنگين مجازات نمى كند.
از اين جا روشن مى شود نيازى به پاسخى كه بعضى از شارحان داده اند و مى گويند : «اين آيه در حكم عموم است كه قابل تخصيص به مستقلات عقليه مى باشد، و به تعبير ديگر خداوند بدون بعثت پيامبران و نزول وحى كسى را مجازات نمى كند مگر در مستقلات عقل، مانند زشتى ظلم و ستم و سرقت و قتل نفس»، نيست.
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به مطلب ديگرى مى پردازد و آن موضوع فلسفه آزمايشهاى الهى است، مى فرمايد : «آگاه باشيد ! خداوند پرده از اسرار درون بندگان خود (با آزمايشها) برداشته، نه بخاطر اين كه از آنچه انسانها در درون پنهان داشته اند و اسرارى را كه فاش نكرده اند بى خبر است، بلكه براى اين است كه «مى خواهد آنها را امتحان كند، تا آشكار شود كدام يك عمل نيكوتر انجام مى دهند تا ثواب و كيفر، پاداش و مجازات عمل باشد» (أَلاَ إنَّ اللهَ تَعَاَلى قَدْ كَشَفَ الْخَلْقَ كَشْفَةً; لاَ أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَمَكْنُونِ ضَمَائِرِهمْ; (وَلكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)، فَيَكُونَ
[608]
الثَّوَابُ جَزَاءً، والْعِقَابَ بَوَاءً(1)).
امام (عليه السلام) در اين سخن كوتاه پرده از روى مسأله مهمى برداشته است; زيرا مفهوم آزمايش به آن گونه كه در ميان بندگان مطرح است براى خداوند معنا ندارد. آزمايش هاى بندگان براى رفع جهل و نادانى است. براى شناخت اشيا و اشخاص است، و اين موضوع در مورد آن كس كه عالم الغيب والشهادة و آگاه از درون و برون است نمى تواند مفهومى داشته باشد، بلكه آزمايش هاى الهى براى اين است كه هر كس آنچه را در درون دارد آشكار كند، تا مسأله استحقاق ثواب و عقاب تحقق يابد، و به تعبير روشن تر كسى را نمى توان به خاطر نيّات خوب و بدى كه در دل دارد پاداش يا كيفر داد، بلكه زمانى كه آن را به صورت اعمال و افعال اظهار داشت مستحق پاداش يا كيفر مى شود.
اين همان چيزى است كه در يكى از كلمات قصار امام (عليه السلام) به صورت واضحترى بيان شده، در آن جا امام (عليه السلام) در تفسير آيه « (وَاعْلَمُوا اَنَّما أَمْوالُكُمْ وَاَولاَدُكُمْ فَِتْنَةٌ)(2); بدانيد كه ثروت ها و فرزندان شما اسباب آزمايش شما است»، مى فرمايد : خداوند مردم را با اموال و اولاد آزمايش مى كند... هر چند خداوند به آنها از خودشان آگاه تر است، ولى هدف آن است كه اعمالى كه سبب استحقاق پاداش و كيفر مى شود ظاهر و آشكار گردد. (وَلَكِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعَالُ الَّتي بِهَا يَسْتَحِقُّ الثَّوَابَ وَالعِقَابَ)(3).
نه در فقه اسلامى و نه در قوانين هيچ كشورى كسى را به خاطر نيّت قتل يا
1. «بواء» در اصل به معنى بازگشت كردن و منزل گرفتن است سپس به كيفر و مجازات مستمر و مداوم اطلاق شده است و در خطبه بالا به همين معناست.
2. انفال، آيه 28.
3. كلمات قصار، كلمه 93.
[609]
سرقت مجازات نمى كنند، همان گونه كه به خاطر نيّت خدمت پاداش نمى دهند، هر چند گاهى به عنوان تفضّل، اين گونه افراد را مورد محبّت قرار مى دهند، و خداوند متعادل كه از همه مهربانتر و بخشنده تر است نيز طبق روايات متعددى به نيّت خير از باب تفضّل پاداش خير مى دهد، ولى به نيّت شرّ كيفر نمى كند همان گونه كه در حديث آمده است : «مَنْ هَمَّ بِحَسَنة فَلَمْ يَعْمِلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ... وَمَنْ هَمَّ بِسَيِّئَة لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ; هر كس قصد كار نيكى كند هر چند آن را انجام ندهد براى او حسنه اى نوشته مى شود، و هر كس نيّت كاربدى كند (و آن را انجام ندهد) بر او نوشته نمى شود»(1).
* * *
1. وسايل الشيعه، جلد 1، صفحه 36، باب 6 از ابواب مقدمة العبادات، حديث 6.
[610]
[611]
بخش دوّم
أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا، كَذِباً وَبَغْياً عَلَيْنَا، أَنْ رَفَعَنَا اللهُ وَوَضَعَهُمْ، وَأَعْطَانَا وَحَرَمَهُمْ، وَأَدْخَلََنَا وَأَخْرَجَهُمْ. بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى، وَيُسْتَجْلَى الْعَمَى. إِنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ قُرَيْش غُرِسُوا فِي هذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِم; لاَ تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ مِنْ غَيْرِهُمْ.
ترجمه
كجايند كسانى كه ادعا مى كردند آنها راسخان در علمند، نه ما، و اين ادعا را از طريق دروغ و ستم نسبت به ما، مطرح مى نمودند ؟ (آنها كجا هستند تا ببينند كه) خداوند ما را برترى داد و آنها را پايين آورد، به ما عطا كرد و آنها را محروم ساخت، ما را (در كانون نعمت خويش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت. (مردم) به وسيله ما هدايت مى يابند و از نور وجود ما نابينايان روشنى مى جويند. به يقين امامان از قريش هستند و درخت وجودشان در سرزمين اين نسل از «هاشم» غرس شده است، اين مقام در خور ديگران نيست و زمامدارانِ غير از آنها، شايستگى ولايت و امامت را ندارند !
شرح و تفسير
جايگاه اصيل ولايت
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه به پاسخ كسانى مى پردازد كه ادعاهاى
[612]
بى اساس در زمينه علم و دانش اسلامى در برابر اهل بيت (عليهم السلام) داشتند، و به دروغ خودرا آگاه تر و عالم تر معرفى مى كردند، و سياستمداران حرفه اى آن زمان به اين ادعاها دامن مى زدند تا مسأله امامت و خلافت ائمه اهل بيت (عليهم السلام) را تضعيف كنند و كم رنگ جلوه دهند، مى فرمايد : «كجايند كسانى كه ادّعا مى كردند آنها راسخان در علم اند، نه ما، و اين ادعا را از طريق دروغ و ستم نسبت به ما، مطرح مى نمودند». (أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا، كَذِباً وَبَغْياً عَلَيْنَا).
سپس مى افزايد : «(آنها كجا هستند تا ببينند كه) خداوند ما را برترى داد و آنها را پايين آورد، به ما عطا كرد و آنها را محروم ساخت، و ما را (در كانون نعمت خويش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت». (أَنْ رَفَعَنَا اللهُ وَوَضَعَهُمْ، وَأَعْطَانَا وَحَرَمَهُمْ، وَأَدْخَلََنَا وَأَخْرَجَهُمْ).
اشاره به اين كه پيشرو بودن ما در معارف اسلامى، و آگاهى بر قرآن و وحى و سنّت پيغمبر (صلى الله عليه وآله)، چيزى نيست كه بر كسى مخفى باشد، هميشه ما پناهگاه علمىِ امّت بوده ايم، و حتى خلفا نيز در مشكلات و معضلات به ما پناه مى آوردند، اين حقيقتى است كه عيان است و حاجتى به بيان ندارد، و آنها كه به خاطر مسائل سياسى و حبّ و بغضهاى ناشى از علاقه هاى مادّى به انكار اين حقيقت برخاسته اند، خود را رسوا مى كنند.
در ادامه براى توضيح بيشتر مى فرمايد : «مردم به وسيله ما هدايت مى يابند و از نور وجودِ ما، نابينايان، روشنى مى جويند». (بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى، وَيُسْتَجْلَى الْعَمَى).
اين گفتارِ امام (عليه السلام) شواهد زيادى از تاريخ و احاديث قطعى نبوى دارد كه در پايان اين بحث ضمن نكته ها بيان خواهد شد.
[613]
و در پايانِ اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) به حديث معروف پيامبر (صلى الله عليه وآله) درباره انحصار امامت به قريش و فرزندان هاشم اشاره كرده، مى فرمايد : «به يقين امامان از قريش هستند و درخت وجودشان در سرزمين اين نسل از «هاشم» غرس شده است، اين مقام در خور ديگران نيست و زمامدارانِ غير از آنها، شايستگى ولايت و امامت را ندارند». (إِنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ قُرَيْش غُرِسُوا فِي هذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِم; لاَ تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ مِنْ غَيْرِهُمْ).
امام (عليه السلام) با اين بيان كه اشاره به حديث معروفِ پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) دارد كه مى فرمايد : «الاَْئِمَّةُ مِنْ قُرَيْش; امامان از قريش هستند». و سپس آن را به شاخه خاص «بنى هاشم» منحصر مى كند، روشن مى سازد كه مدعيان خلافت و امامت غير از بنى هاشم شايستگى اين مقام را ندارند، و براى پيدا كردن امامان واقعى بايد هر زمان در بنى هاشم جستجو كرد.
* * *