|
|
|
|
|
|
بازگشت بشر به مذهب در حقيقت بشر امروز دارد به دوران جدايى ماديت از معنويت پايان مى دهد در همه جا ماديتجاى خود را در اعتلاى معنوى انسان دارد باز مى يابد. ماديت كه معنى آن درتحصيل قدرت مادى به هر وسيله و از هر راه خلاصه مى شد، كار بشريت را مواجه با بنبست ساخته است اينك زمان آن است كه فعاليت مادى ، آمادگى براى اعتلاى معنوى انسانتلقى شود و همين تلقى است كه بشريت امروز و فردا را به مذهب باز مى گرداند. مصاحبه امام با مجله آلمانى اشپيگل - صحيفه نور جلد:3 - صفحه :53 - تاريخسخنرانى :16/8/57. آرامش روح ، نياز بشر امروزى آن تحرك مذهبى ، از اين است كه مردم از اين پيشروى مادى سر خورده اند و ديدند كه تماماين پيشرفتهايى كه شده است چيزهايى نيست كه براى بشر آرامش بياورد بلكهزندگى آنها را بيشتر تباه كرده است ، بيشتر اين صنفها به ضرر بشر بوده تا بهنفع بشر و آن چيزى كه بشر طالب است اين است كه به روحش آرامش بدهد و آن چيزى كهآرامش مى آورد مذهب است از اين جهت ممكن است كه جاهاى ديگر اين احساس را كرده باشند،چنانچه ممالك ما اين احساس را دارند كه تنها در سايه مذهب است كه بشر به آن آرامشروحى مطلوب مى رسد چرا كه در امور مادى اين آرامش نيست ، يك تحركاتى است كه منافىبا آن آرامش است كه بشر طالب است . مصاحبه امام به خبرنگاران شبكه راديو تلويزيون آلمان غربى - صحيفه نور جلد:10- صفحه :170 - تاريخ سخنرانى :17/8/58. تاءثير پيشرفتهاى علمى بر مشكلات اجتماعى - اخلاقى اعتقادى ... نقش تخربيى و فاسد كننده استعمار را گفتيم ، حالاعوامل درونى بعضى افراد جامعه خودمان را بايد بر آن اضافه كنيم ، و آن خودباختگىآنهاست در برابر پيشرفت مادى استعمارگران . وقتى كشورهاى استعمارگر با پيشرفتعلمى و صنعتى يا به حساب استعمار و غارتملل آسيا و افريقا، ثروت و تجملاتى فراهم آوردند، اينها خود را باختند. فكر كردندراه پيشرفت صنعتى اين است كه قوانين و عقايد خود را كنار بگذارند. همينكه آنها مثلا بهكره ما رفتند اينها خيال مى كنند بايد قوانين خود را كنار بگذارند! رفتن به كره ماه چهربطى دارد به قوانين اسلامى ؟ مگر نمى بينند كه كشورهايى با قوانين و نظاماتاجتماعى متضاد، توانسته اند در پيشرفت صنعتى و علمى و تسخير فضا با هم رقابت كنندو با هم پيش بروند؟ آنها به كره مريخ هم بروند، به كهكشانها هم بروند، باز ازسعادت و فضايل اخلاقى و تعالى روانى عاجزند، و قادر نيستند مشكلات اجتماعى خود راحل كنند؛ چون حل مشكلات اجتماعى و بدبختيهاى آنها، محتاج راه حلهاى اعتقادى و اخلاقى استو كسب قدرت مادى يا ثروت و تسخير طبيعت و فضا از عهدهحل آن بر نمى آيد. ثروت و قدرت مادى و تسخير فضا احتياج به ايمان و اعتقاد و اخلاقاسلامى دارد تا تكميل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گيرد، نه اينكه بلاى جانانسان بشود. و اين اعتقاد و اخلاق و اين قوانين را ما داريم . بنابراين تا كسى جايى رفتيا چيزى ساخت ما نبايد فورا از دين و قوانينى كه مربوط به زندگى بشر است و مايهاصلاح حال بشر در دنيا و آخرت است دست برداريم . ولايت فقيه - صفحه : 13 -14 عدم شناخت انسان آنهايى كه دم از اقتصاد مى زنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مى دانند، آنها از باباينكه انسان را نمى دانند يعنى چه ، خيال مى كنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همانخورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اينچلوكباب مى خورد، او كاه مى خورد، اما هر دو حيوانند. اينهايى كه زير بناى همه چيز رااقتصاد مى دانند اينها انسان را حيوان مى دانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است ،زير بناى همه چيزش است ، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است . اينها انسان رانشناختند اصلا كه چه هست . بيانات امام در جمع كاركنان واحد پخش صداى جمهورى اسلامى - صحيفه نور جلد:9 -صفحه :72 - تاريخ سخنرانى :18/6/58. بحران دين زدايى و عدم اعتقاد به معنويت جناب آقاى گورباچف صدر هيات رئيسه اتحاد جماهير سوسياليستى شوروى با اميد خوشبختى و سعادت براى شما و ملت شوروى از آن جا كه پس از روى كار آمدن شما چنين احساس مى شود كه جناب عالى درتحليل حوادث سياسى جهان خصوصا در رابطه بامسائل شوروى در دور جديدى از بازنگرى وتحول و برخورد قرار گرفته ايد و جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعياتجهان چه بسا منشا تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاكم بر جهان گردد، لازمديدم نكاتى را يادآور شوم هر چند ممكن است حيطه تفكر و تصميمات جديد شما تنهاروشى براى حل معضلات حزبى و در كنار آنحل پاره اى از مشكلات مردمتان باشد... اولين مساله اى كه مطمئنا باعث موفقيت شما خواهد شد، اين است كه در سياست اسلاف خودداير بر خدازدايى و دين زدايى از جامعه كه تحقيقا بزرگترين و بالاترين ضربه رابر پيكر مردم كشور شوروى وارد كرده است ، تجديد نظر نماييد و بدانيد كه برخوردواقعى با قضاياى جهان جز از اين طريق ميسر نيست . البته ممكن است از شيوه هاى ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينهاقتصاد، باغ سبز دنياى غرب رخ بنمايد ولى حقيقت جاى ديگرى است شما اگر بخواهيددر اين مقطع تنها گره هاى كور اقتصادى سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن بهكانون سرمايه دارى غرب حل كنيد، نه تنها دردى از جامعه خويش را دوا نكرده ايد كهديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسيده است ، دنياى غرب هم در همينمسايل - البته به شكل ديگر- و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است . جناب آقاى گورباچف ! بايد به حقيقت رو آورد؛ مشكل اصلى كشور شما مساله مالكيت و اقتصاد و آزادى نيست .مشكل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست ، همان مشكلى كه غرب را هم بهابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلى شما مبارزه طولانى و بيهوده با خدا ومبدا هستى و آفرينش است . جناب آقاى گورباچف ! براى همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاى تاريخ سياسى جهانجستجو كرد چرا كه ماركسيسم جوابگوى هيچ نيازى از نيازهاى واقعى انسان نيست ، چرا كهمكتبى است مادى و با ماديت نمى توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كهاساسى ترين درد جامعه بشرى در غرب و شرق است ، به درآورد... اكنون بعد از ذكر اين مسائل و مقدمات از شما مى خواهم درباره اسلام به صورت جدىتحقيق و تفحص كنيد و اين نه به خاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزشهاى والا و جهانشمول اسلام است كه مى تواند وسيله راحتى و نجات همه ملتها باشد وگره مشكلات اساسى بشريت را بازگو نمايد. پيام امام به گورپاچف رهبر شوروى - صحيفه نور جلد:21 - صفحه :66-67 - تاريخسخنرانى :11/10/67. بشريت و احساس پوچى سوال : در اكثر كشورهاى اسلامى موج روز افزونى در گرايش به مذهب به چشم مىخورد، چرا؟ جواب : يكى ، گرايش بشريت به مذهب است كهدليل آن در احساس پوچى نگران كننده اى است كهنسل امروز و فرار كرده از مذهب احساس ميكند و از اين رو مذهب را تنها پناهگاه خود مى يابد وديگر گرايش به اسلام است و آن به اين دليل است كه بشريت از مكاتب رايج زمان براىحل مشكل خود در زمينه هاى مختلف زندگى مايوس شده است و با تلاشى كه دانشمندان ونويسندگان اسلامى كرده اند، اسلام را به جامعه بشر به عنوان مكتبى كه مى تواندپاسخگوى همه نيازهاى بشرى شود، معرفى نموده اند. مصاحبه امام به امل - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :33 - تاريخ سخنرانى:16/9/57. دين : حركت يا سكون دين ، افيون توده ها دشمنهاى بشريت ، اديان را مطلقا مى گويند كه براى اين است كه افيون باشد براىمردم ، براى ملتها. اينها چون ديده اند كه آن چيزى كه در مقابلشان مى ايستد ديانت است...، اينها با اسلام و با ساير اديان مخالفت كردند و اديان را افيون بشر حساب كردند.يعنى گفته اند كه اديان يك چيزى است كه ثروتمندها وقلدرها درست كرده اند كه مردم راساكت كنند، توده ها را ساكت كنند به وعده دادن و اين تبليغات . بيانات امام در جمع عده اى از روحانيون - صحيفه نور جلد:5- صفحه :19 - تاريخسخنرانى :14/11/57. دين ، ساخته قدرتمندان اصل دين را - اينها دين را آنكه بجا آورده براى افيون است دين . اينها، قدرتمندها دينها راايجاد كرده اند و دينى را كه اينها ايجاد كردند قدرتمندها بودند براى اينكه مردم راخواب بكنند و آنها قدرت خودشان را اعمال بكنند كه مبادا توده ها بر ضد قدرتمندها -چيز - (بيدار) بشوند، اينها با وعده بهشت و با وعده اينطور چيزها مردم را آرام ميكنند،لالايى مى گويند براى مردم ، مردم را بيهوش مى كنند و قدرتمندها مردم را مى چاپند. بيانات امام در ديدار با مسئولان كميته هاى چهارده گانه انقلاب - صحيفه نور جلد:6 -صفحه :31 - تاريخ سخنرانى :29/1/58. دين براى تحقق آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده است گفتند كه ارتجاع است ،اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم را خواب كند. اينها مى گويند،دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايه دارها پيدا شده است براى اينكه اين به واسطهديانت مردم را آرام كنند و آنها مال مردم را بخورند. بيانات امام در مورد مطالعات اجانب در عادات و روحيات شرقيان - صحيفه نور جلد:2 -صفحه : 163-164 - تاريخ سخنرانى :23/7/57. انبيا، قيام كنندگان بر ضد طاغوت درطول تاريخ آنها مى گفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براى اينكه مردم را اينها خواب كنند و آنهابچاپند و اينها هجمه نكنند، اينها قيام نكنند و نهضت نكنند، در صورتى كه هر كس تاريخرا ببيند مى بيند كه اديان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطين شوراندند. حضرت موسى ، يك شبان با يك عصا حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد با همين جمعيتمستضعف ، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد براى خواب كردن . موسى مردم را بيداركرد براى به هم زدن اوضاع او. تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كردهباشد مى داند كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از همين مردم مستضعف و طبقه بهاصطلاح آنها صفر، و تجار قريش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با اومخالف بودند، نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند ايشان بودكه تا مكه بود نمى توانست اظهار وجود بكند، زيرزمينىمشغول فعاليت بود و دارودسته ترتيب مى داد براى خودش ، وقتى كه ديدند آنجا نمىشود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه ، در مدينه هم كه آمدند وارد شدند به يك نفر ازهمين مردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصى هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت ازهمين فقرا بودند. جنگ هاى پيغمبر همه اش با اغنيا بود و با گردن كلفت ها بود و باثروتمندها بود. اين عكس آنطورى است كه آنها تبليغ كردند...، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد كهمردم را خواب كند، موسى مردم را بيدار كرد براى اينكه فرعون را از بين ببرد. نه اينكهقريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردند براى اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اينفقرا را بلند كرد و نهضت داد براى اينكه اغنيا را سركوب كند و سرجاى خودشانبنشاند. بعد هم كه يك قدرى نضج پيدا كرد اسلام ، باز همين طبقه ضعيف و مستضعفبودند كه حمله كردند به دو امپراطورى بزرگ دنيا كه رم و ايران بودند. رم و ايرانپيغمبر را درست نكردند پيغمبر رم و ايران را راند و شكست داد. از آن طرف ، مى آييم سراغ روحانيون كه تبليغ روى آنها باشد كه روحانيون دربارىهستند، اينها را انگليسى ها آوردند اينجا براى اينكه نگذارند مردم بيدار بشوند، نگذارندمردم برخلاف مصالح آنها عمل بكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را بداند مى داند كهدر طول تاريخ آنى كه بر ضد قدرت قيام كرده روحانيون بود نه اينكه آنها روحانيونرا درست كردند، روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها. بيانات امام در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان - صحيفه نور جلد:6 - صفحه:201 - 202 - تاريخ سخنرانى :29/2/58. مقابله با مستكبرين و حمايت از مستضفين همه انبيا آمدند و با قلدرها دعوا كردند البته آنهايى كه مى خواهند انبيا راقبول نكنند و وابستگان به انبيا را محكوم كنند، آنها مى گويند كه دين براى اين است كهمردم را تخدير كند، اينها تخدير مى كنند و قدرتهاى بزرگ مى چاپند ولى هركس نگاهكند به سيره انبيا از صدر عالم تا حالا، مى بينيد كه آنى كه اطراف انبيا جمع شدندمظلوم ها هستند، آنى كه مقابل انبيا بودند قلدرها بودند ما هيچ نبى اى را سراغ نداريم كهبا يك قلدرى ساخته باشد به ضد ملت خودش و هيچ وصى نبى اى را سراغ نداريم كهساخته باشد به ضد ملت خودش اين سيره انبيا از صدر عالم تا زمان خاتم همين بودهاست كه در مقابل اين قدرتهايى كه ظالم بودند، منتها هر كدام در يك محيطى بودند، ازآنجا شروع كردند. بيانات امام در جمع ائمه جمعه استان اصفهان وچهارمحال بختيارى - صحيفه نور جلد:16 - صفحه :10 - تاريخ سخنرانى:30/10/60. پيوند متقابل اديان و انبيا با مستضعفين تمام اديان آسمانى از بين توده ها برخاسته است و با كمك مستضعفين بر مستكبرين حملهبرده است . مستضعفين در همه طول تاريخ به كمك انبيا برخاسته اند و مستكبرين را بهجاى خود نشانده اند. بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم و عشاير - صحيفه نور جلد:6 - صفحه :189 -تاريخ سخنرانى :26/2/58. پيامبران ، برخاسته از متن توده هاى و مستضعفين مى فرمايد كه ((من الله على المومنين ))(660) كه از خودشان يك كسى را فرستادم .اين در مقابل آن حرفى است كه عده اى براى منحرف كردن مردم از اديان مى گويند كهاديان را قدرتمندها مثل فرعون و امثال اينها درست كردند تا اينكه مردم را خواب كنند و آنهابچاپند. در تمام ادوار مومنين عبارت از اين طبقهمقابل مستكبرين بودند كه آنها داراى قدرتهاى فوق العاده (بودند). زمان حضرت موسىمومنين عبارت از يك دسته اى بودند در مقابل فرعون و قدرتهاى فرعونى . و در آيه مىفرمايد كه از خودشان ، از خود مومنين يعنى از اين طبقه پايين به اصطلاح ، خداوند منتبر آنها گذاشته كه از اين ، همين طبقه مومنها (كه ) در همه عصرها عبارت از همين طبقهپايين تر بودند مقابل مستكبرين كه طبقات بالا بودند. و اين يك واقعه اى است كه قرآنمى فرمايد، واقعه تاريخى است كه قرآن مى فرمايد و درمقابل چشم و گوش همه مردم كه در آن عصر بودند و ديدند كه چه بوده قصه . اگرچنانچه پيغمبر دستاورد آن مستكبرين بود و از آن طايفه بود، در مقابلش مردم مى ايستادندكه نه ، قرآن در اينجا خلاف واقع گفته است از همين طبقه به حسب تاريخ هم همين طوربوده است كه حضرت موسى يك شبانى بوده استسال ها براى حضرت شعيب شبانى مى كرده است و همين شبان را چون لياقت داشته استخداوند مبعوثش كرده است و در اسلام هم پيغمبر اسلام از قريش بوده لكن قريش آنثروتمندهايشان و آن مستكبرين شان يك دسته بودند و اين طايفه پايين تر را كه خودحضرت مى فرمايند من هم شبانى كرده ام . يك موجودى بوده است كه از طايفه فقير بودهاست كه اينها خود حضرت و عموهايش ، اينها فقير بوده اند و لهذا در يك وقتى حضرتفرمود كه ابوطالب نمى تواند بچه هايش را حفظ كند، ما برادريم هر كدام قسمت كنيم .اين براى اين بوده است كه مال نداشتند و اين طايفه پايين را هميشه اينطور بوده كهپيغمبرها اين مردم مستضعف را، اين طايفه اى را كه مستكبرين آنها را ضعيف مى شمردند و مىديدند كه شما چيزى نيستيد در مقابل ماها، از همينها، خداوند يكى را انتخاب مى فرمود روىلياقت ذاتى اى كه داشت و او را در مقابل مستكبرين قرار مى داد، درست عكس آنكه تبليغاتسويى كه مى شود و مى خواهند مردم را از اديان منحرف كنند درست عكس آن . اينها مى گويند كه پيغمبرها را مستكبرين درست كردند بر (اى ) اينكه مردم پايين را،كارگر را، صنعتگر را، زارع را، اينها را، اينها با موعظه و اينها خواب كنند واغفال كنند، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اينها هم حرفى نزنند براى اينوعده ها؛ و حال آنكه به حسب تاريخ ، تاريخ اسلام هم كه نزديك است به ما، تاريخديگر هم كه منقول است كه از اين طايفه تجهيز مى كردند انبيا مستضعفين را درمقابل مستكبرين ، نه متسكبرين اينها را درست مى كردند كه مستضعفين را خواب كنند، اينهامستضعفين را بيدار مى كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند. قيامهاى انبيا هميشه اينطورى بوده كه يكى از بين خود اينها، از بين خود اين مومنين كهطبقه پايين بودند، از خود همين مردم پايين يكى انتخاب مى شد براى اينكه تبليغ كند وكارش هم ، يكى از كارهايش هم اين بود كه همين جمعيت مستضعفمقابل مستكبر را تجهيز مى كرد با تبليغاتى كه مى كرد، مهيا مى كرد، تجهيز مى كرد برضد آنها، بر ضد مستكبرين . مستكبرين اينها را براى منافع خودشان درست نمى كردند،اين مستضعفين بودند كه از ميان آنها يكى پا مى شد و خداوند انتخاب مى كرد و بر ضدمستكبرين قيام مى كردند. موسى بر ضد فرعون ورسول اكرم بر ضد قريشى كه آنوقت همه چيز دستشان بود. بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده بابل - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :177-178- تاريخ سخنرانى :30/4/58. رد شبهه با بررسى زندگى و تعاليم انبيا ما بايد... يك مطالعه سطحى در قرآن بكنيم ، يك مطالعه سطحى در آنهايى كه مردم رادعوت كردند و پيغمبرهايى كه مردم را دعوت كردند، بكنيم ببينيم كه آيا آنهايى كهدعوت كردند مردم را، اينها يك اشخاصى بودند كه آمدند و توده را ضعيف كردند توده راخواب كردند؟ براى خواب كردن توده آمدند؟ و اينهاعمال قدرتمندها هستند؟... يك مطالعه جزيى هم در قرآن بكنيم كه ببينيم - كه - قرآن آمدهاست - كه - براى ذكر و دعا و براى حرز و امثال ذلك ، يا نه قرآن را نشناختند؟ اگر درقرآن مطالعه كنيد مى بينيد كه آنقدر آيات در جنگ هست كه وادار به جنگ است (مى كند) واداربه جنگ با كى ؟ با قدرتمندان . قرآن آياتى زياد دارد يكى دو تا نيست ، آيات زياد دارددر جنگ ، در كيفيت جنگ و جنگهايى كه در صدر اسلام بوده است ، بين قدرتمندها و بينپيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابى است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مى شود تاچيزهاى ديگر، يك كتابى است كه مردم را حركت داده است ، از اين خمودى كه دارند حركت دادهاست و با همه طاغوت ها در انداخته است قرآن . آن وقتى كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز كه ابتدا سروكار داشتهپيغمبر با آنها، يك دسته شان در مكه بودند كه تجار خيلى معتبر و قدرتمند بودند، يكدسته شان در طائف بودند كه آنها ثروتمندهاى آنجا بودند و قدرتمندهاى آنجا بودند،ابوسفيان و امثال اينها، اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراى همه چيز بودند و پيغمبراسلام با آنها درافتاد وقتى كه تشريف آوردند به مدينه با همين فقرا بودند ايشان ، نهبا ثروتمندان بودند براى خواب كردن جمعيت ، بافقرا بودند براى بيدار كردن فقرا،اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايى كه مال مردم را مى خوردند و ظلم به مردم مى كردند.جنگ هاى پيغمبر زياد است و همه اين جنگ ها، جنگهاى با قدرتمندها و ثروتمندها و ظلمهبوده است . جلوتر برويد حضرت موسى (ع ) عصايش را برداشت با فرعون ، با سلطان - عرض مىكنم - كه مصر، با او درافتاد، نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را باهمين عصا و با همين تبليغات برضد سلطان عصر خودش شوراند. ابراهيم را كه ملاحظه مى كنيد، تيشه اش را برداشت ، آن بتهايى را كهمال اشراف بود شكست و با اشراف در افتاد براى منافع توده ها و براى اينكه ظلم بهتوده ها، اينها نكنند البته آنها معنويات هم نقطه اصليش بوده است لكن وقتى مى ديدندكه يك ظلمى در جامعه واقع مى شود، موظف مى دانستند خودشان را كه با آن سرانى كه ظلممى كند درافتند و جنگ بكنند با هر جورى كه ممكن است برايشان ، با آنها درافتادند پساينكه مى گويند كه اينها را قدرتمندها قرار داده اند براى خواب كردن ، اين يك چيزىاست كه حرف استعمار است يعنى آنها اين را درست كردند براى اينكه شما را از قرآن و ازكتاب خدا و از اسلام رويتان را برگردانند و اين سد را بشكنند. بيانات امام در مورد مطالعات اجانب در عادات و روحيات شرقيان - صحيفه نور جلد:2 -صفحه :164- 165 - تاريخ سخنرانى :23/7/57. رد شبهه با توجه به تعاليم قرآن اسلام مكتب تحرك است و قرآن كريم كتاب تحرك ، تحرك از طبيعت به غيب ، تحرك ازماديت به معنويت ، تحرك در راه عدالت ، تحرك در برقرارى حكومتعدل و مع الاسف آنهايى كه مى خواستند شرق را غارت كنند و ملتهاى اسلامى را بهاسارت بكشند آنها تبليغاتى كردند كه حتى خود شرقيها هم ، آنهايى كهغافل بودند از اسلام و از مكتبهاى توحيدى باورشان آمد. آنها بعكس آن چيزى كه مكتبهاىتوحيدى هست - كه همه مكتب تحرك بوده اند، گفته اند ديانت افيون جامعه است يعنى دينآمده است كه مردم را خواب كند... شما اگر حالت و تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد و تاريخاسلام را و صدر اسلام را كه به ما نزديك است ملاحظه كنيد مى بينيد بعكس آن چيزى كهاينها تبليغ كرده اند چيزى كه اينها تبليغ كرده اند كه ديانت افيون است يعنى ديانت آمدهاست كه مردم را خواب كند و مثل يك افيونى كه به چرت فرو مى رود و مرد مرا اينطور كندتا اينكه آن سرمايه دارها مردم را بچاپند، بعكس آن ، وقتى كه تاريخ انبيا را ملاحظهكنيد مى بينيد كه انبيا آمده اند مردم را بيدار كنند، اين مردم افيونى را هشيار كنند اين مردمىكه به خواب رفته بودند اينها را هشيار كنند. موسى ( عليه السلام ) كهتفصيل تاريخش در قرآن هم هست و در كتب آسمانى هم هست ، ملاحظه مى كنيد كه يك آدمىبوده است ، يك شبانى بوده است ، شبان حضرت شعيب بود مدتها و با يك عصا مردم را،همين مردم توده را برضد فرعون كه در زمان او بزرگترين قدرت بود بسيج كرد نهاينكه مردم را خواب كرد تا فرعون بچاپد آنها را، مردم را بيدار كرد كه فرعون نچاپدآنها را، عكس آن چيزى كه گفتند و جوان هاى ما باور كردند. اسلام كه نزديك به ماست ، تاريخ پيغمبر اسلام در دسترس همه است ، ملاحظه كنندببينند كه آيا اسلام آمده است كه مردم را تخدير كند؟ خواب كند؟ يا اينكه قرآن يك كتابسلحشورى است ، قرآن يك كتاب جنگجويى است درمقابل مشركين ، مشركينى كه قدرتمند بودند. اينكه ميفرمايد ((قاتلوا المشركين كافه))(661) مشركين در آنوقت همان قدرتمندها بودند ، مشركين قريش همه قدرت دست آنهابود. آيا پيغمبر را مشركين ، قدرتمندها بسيج كردند، درست كردند كه مردم را خواب كند ومشركين بچاپند مردم را؟! يا پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد؟ همين سر و پا برهنه ها رابسيج كرد بر ضد مشركين و قتال كرد و جنگها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاكماليد و عدالت اجتماعى را ايجاد كرد. عكس آن مطلبى كه براى شرقيها، غربيها ديكتهكردند و مع الاسف بسيارى از ما هم باورمان آمد. بيانات امام در جمع افراد جهاد سازندگى و كاركنان شركت نفت - صحيفه نور جلد:7 -صفحه :204- 205 - تاريخ سخنرانى :5/4/58. حربه استعمار نو عليه السلام تشخيص دادند كه اسلام است كه نمى گذارد اجانب استفاده هاى خودشان را بكنند و جديتكردند و مبلغين آنها و كارشناسان آنها وادار كردند و مبلغين آنها تبليغ كردند بر ضداسلام ، اسلام را آنطورى كه اسلام هست معرفى نكردند، اسلام را گفتندمثل همه اديان آنطور هست كه يك مخدرى است .اصل ديانت را مخدر حساب كرده اند، كه اين يك افيونى است براى جامعه كه اين اسلام ياساير اديان ، مردم را تخدير كند كه هر چه آنها ازشان مى برند، آنها صدايشاندرنيايد، اينطور اسلام را معرفى كردند. بيانات امام در تبليغات سوء استعمارگران و مدعيان خلق دوستى - صحيفه نور جلد:2- صفحه :182 - تاريخ سخنرانى :30/7/57. معرفى نادرست از اسلام نيروى اسلام را كه بزرگترين نيروست ، كوبيدند از جهت اينكه كوشش كردند تا اسلامرا بد معرفى كنند، كوشش كردند تا اينكه اسلام را بگويند اگر چيزى هم باشد، يك دعاو يك وردى است ، يك آدابى است بين بشر و خدا، آنطورى كه در مسيحيت هست . مسيحيت هم ،اين مسيحيت منسوخ اينجور است . مسيحيتى كه نسخ شده است ، مسيحيت حضرت عيسى نمىتواند اينطور باشد. بيانات امام در جمع عده اى از روحانيون - صحيفه نور جلد:5 - صفحه :19 - تاريخسخنرانى :14/11/57. دسيسه براى جدايى ملت از قرآن امروز در روزنامه هاى شوروى (براى من ترجمه كرده بودند)، در يكى از آنها تيترش اينبود كه ((اسلام افيون جامعه است .)) ما هر نظامى را يك دفعه ملاحظه مى كنيم ، خود نظام را، مثلا نظام شاهنشاهى ، نظامجمهورى ، يكى هم حكومت اسلام است يك وقتى متن اسلام را بررسى مى كنيم ببينيم كه آيامتن ماهيت اسلام چطور است ، آيا اين افيون است و در دعوتهايى كه كرده است دعوت كردهاست به اينكه مردم چرت بزنند؟ بخوابند؟ تنبلى كنند؟ يك بررسى راجع به خود متناسلام است كه سندش قرآن است ( از همه سندها، بالاتر در اسلام قرآن است ) يك بررسىدر قرآن بايد بشود. اينها مى گويند، مال حالا هم نيست ، سابقه دار است مساله و ريشه اش هم براى اين است كهاين ملت اسلام را از قرآن جدا كنند، از اسلام جدا كنند. اين تبليغاتى كه شده است وازتعبيراتشان گاهى ((اسلام افيون جامعه است )) ( كه همين امروز آنچه من خواندم نوشتهبود يا ديروز ديدم ) گاهى ((دين افيون جامعه است )) وقتى دين را مى گويند كهافيون جامعه است ، بايد انسان ببيند كه اولا اين حرفى كه اينها مى گويند و تبليغىكه اينها مى كنند، اساس اين حرف چه است ، براى چه يك نفر روزنامه نويسى كه درشوروى هست او يك همچو مطلبى را، تيترى را در روزنامه اش مى نويسد، اين چه نظرىدارد كه از آن طرف دنيا يك همچو مطلبى را مى نويسد كه اسلام كذا يا دين كذا؟ و اساساين مطلب چه هست ؟ اساس اين مطلب همين است كه اينها كه مى خواهند استفاده بكنند از شما و مملكت شما، استثماركنند شما را و مملكت شما را هم هر چه دارد ببرند، بايد آن جيزهايى كهاحتمال مى دهند كه مانع باشد از اين غارتگرى ، اينها را از جلو بردارند كه آزادانهبتوانند يك كارى را كه مى خواهند انجام بدهند. چه بكنند؟ اين مانع يااحتمال مانعيت در چه هست ؟ يكى در اسلام است ، خود اسلام يا دين - اينها ديدند كه دين يكمطلب - نه اينكه اينها همين طورى خودشان گفتند، اينها مطالعات كردند و روى مطالعاتاين مسايل را مى گويند، طرح مى كنند. اينها متن قرآن را مطالعه كرده اند، اسلام را هممطالعه كردند و فهميده اند كه قرآن يك كتابى است كه اگر مسلمانها به آناتصال پيدا كنند، تودهنى مى زند به اين اقوامى كه مى خواهند بيايند سلطه پيدا كنندبر مسلمين . قرآن مى گويد هرگز خداى تبارك و تعالى سلطه اى براى غير مسلم برمسلم قرار نداده است ، هرگز نبايد يك همچو چيزى واقع بشود، يك تسلطى ، يك راهى ،اصلا يك راه نبايد پيدا بكند ((لن يجعل الله للكافرين على المسلمين سبيلا))(662)اصلا راه نبايد داشته باشند مشركين و اين قدرتهاى فاسده ، راه نبايد داشته باشند برمسلمين . قرآن ، بزرگترين داعى به قيام ضد سلطه و طاغوت اينها مطالعه كردند، ديدند كه وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است كه اگر اينمتون را مسلمين بر آن اطلاع پيدا كنند و اتصال پيدا كنند مسلمين بر قرآن و متشبث بشوندبه قرآن و اسلام ، فاتحه اين غارتگريها و اين سلطه جوييها را مى خوانند، پس چهبكنند كه اين سلطه جويى ها به قوت خودش باقى باشد و اين غارتگرى ها هم ادامهپيدا كند؟ اينها بايد اين ملت را از اسلام جدا كنند. اديان ديگر هم ، چون اين مطلب تابعبه آنطور كه مثلا پانصد سال ، هزار سال سابقه داشته باشد نداشته است . آنوقتىكه اروپاييها راه پيدا كردند به ممالك شرق و ديدند كه يك طعمه خوبى است ممالكشرق و براى بلعيدن اين طعمه مطالعات كردند، اينمسايل پيدا شده است . اينكه ساير اديان را هم مى گويند مقدمه اين است كه اسلام رابگويند و الا آن اديان ديگر خيلى مورد احتياطشان نيست ، مقدمه اين است كه اسلام را در نظرمسلمين از آن پايه اى كه دارد منحطش كنند، مسلمين را از اسلام جدا بكنند، به ذهنشان بياورندكه اسلام يك دينى است كه آمده است كه جامعه را...خواب كند تا قدرتمندها بخورند اينجامعه را. خوب ما بايد مطالعه كنيم ، ببينيم كه آيا متن اسلام كه سندش قرآن و حديث است ، اين متناسلام اينطورى است ؟! قرآن اينطورى است كه جامعه را دعوت كرده به اينكه خواببروند و قلدرها بخورند اين جامعه را؟! سلاطين و نمى دانم اينها بخورند اين جامعه را وهر كارى دارند، هر سلطه اى كه دارند آن سلطه را تحقق بدهند؟! يا قرآن اينجور نيست ؟اين خيلى دقت نمى خواهد، يك نظر سطحى مى خواهد به قرآن كه قرآن را بخواند يك نظرسطحى ببينند كه در قرآن راجع به جنگها چقدر است و جنگها با كى بوده . چقدر آيات ماراجع به جنگها و آداب جنگ و تحريك به جنگ و وادار كردن و امر كردن و الزام كردن بهاينكه مسلمين بايد بروند سراغ قتال و جنگ ، چقدر آيات است و جنگ با كى بوده است . اينيك مساله سطحى است اين ديگر دقت و علميت نمى خواهد، جنگها با مشركين بوده است ....جنگها شروع شد به دعوت قرآن يعنى متن اسلام ، يعنى سند اسلام ، جنگها در مدينهشروع شد و چندين جنگ ، زياد جنگها بوده است ، اين جنگها با كى بوده است ؟ افيونى كه اينها مى گويند مى گويند كه اسلام كه افيون جامعه است اسلام آمده استمردم طبقه سه و فقرا را بر ايشان لالايى بگويد، خوابشان بكند تا آن قدرتمندهابخورند آنها را، منافع آنها را بلع كنند!! بلكه اديان را مى گويند اينها كهاصل اديان را آن قدرتمندها درست كرده اند براى همين معنا، يك دينى درست كرده اند كهمردم را دعوت كنند به اينكه مردم مزاحمت با آنها نكنند، دعوت كنند به اينكه بخوريد وكتك بخوريد و صحبت هم نكنيد، حرفى نزنيد. ببينيم اين جنگهاى متعددى كه در اسلام واقعشده ، زمان رسول اكرم بوده ( حالا بعد از زمانرسول اكرم باز حرف ديگر است ) زمان خود پيغمبر اسلام بوده است كه متن اسلام است ،ديگر هيچ حاشيه نيست ، متن اسلام است ، قرآن است و آن كه قرآن را آورده است براى مردم . بيانات امام در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام و روحانيت - صحيفه نور جلد:3 - صفحه:3-5 - تاريخ سخنرانى :14/8/57. مشحون بودن قرآن از دعوت به قيام عليه استكبار آخر بى انصافى اين است كه قرآنى كه در خانه همه مسلمانها هست ، همه دارند اين قرآنرا مى بينند، قرآنى كه هر صفحه اش را كه باز كنى راجع ، يا مثلا هر جزئى اش را كهببينيد راجع به قتال و راجع به كشتار اشخاص طاغوت و برانگيختن مستضعفين درمقابل مستكبرين است . اين بى انصافها قرآن را كه در دسترس همه هست ، ناديده گرفتند.آنوقت مى گويند اسلام آمده است كه مردم را، مستضعفين را خواب كند و مستكبرين را بر آنهاغلبه بدهد. اين قرآنى كه قتال در آن هست - عرض مى كنم كه - جنگ مستضعف بر مستكبرهست ، سر تا ته آن راجع به فرعون راجع به اشخاص ديگر و راجع به مستكبرينى كهدر آن عصر بودند هست و مردم را وادار كرده بر ضد آنها، مى گويند كه قرآن يا پيغمبرآمده است كه اين مردم بيچاره و فقير و رعيت و كشاورز را خواب كند تا محمد رضا بيايدبمكدشان اين قرآن وآن انبيا. بيانات امام در جمع اعضاى خانواده شهيد فراشاهى - صحيفه نور جلد:9 - صفحه :30 -تاريخ سخنرانى :12/6/58. پيامبر اسلام ، رهبر نبرد دائمى با قدرتمندان آنى كه اينها مى گويند كه دين را قدرتمندها درست كردند كه آن ضعفا و فقرا را،منافعشان را استثمار كنند و استعمار كنند، ببينيم كه آيا اين جنگها، جنگ اينطور بوده استكه پيغمبر اكرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله كرده به فقرا؟ يا با فقرا ساختهو حمله كرد به قدرتمندها؟ هر كس همان ظواهراول تاريخ را ببيند مى بيند اينطورى بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بودهاند يك دسته بوده اند كه هيچ جا نداشتند غير صفه ((اصحاب صفه ))، يعنى يك جايىكه توى اين حياط يك جايى شما فرض كنيد كه يك جايى بود به آن صفه مى گفتند،اينها آنقدر بى جا بودند كه اصحاب صفه اى داشتند و اصحاب پيغمبر بودند و آنجا مىخوابيدند - اينقدر بى چيز بودند، چيزى نداشتند اينها، فقرا بودند، اينها بودند كه درجنگها يك خرما را ( در تاريخ است اينها) يك دانه خرما را اين مى گذاشت دهانش كه يك خردهاى چيز پيدا كند در مى آورد مى داد به آن (663)، آن هم مى گذاشت دهانش بعد در مىآورد مى داد به آن ، جنگ هم بود دارايى شان اين بود، وضع زندگى ، آنى كه اطرافپيغمبر جمع شده بودند گداها بودند، خوب فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر، همينفقرا و گداها با تعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند، آنهايى كههيچى بودند؛ يعنى پيغمبر نتوانست مكه بماند، شب ، نصف شبى فرار كرد از مكه بهمدينه بعد از اينكه روابطش را با ((مدنى ))ها و با بعضى از مدنى ها درست كرده بودفرار كرد از آنجا به مدينه نصف شب و نمى توانست در آنجا هيچ كارى انجام بدهد. وقتىهم آمد مدينه وارد شد به يك عده اى كه همانطور كه عرض كردم اينها از فقرا بودند نهاينكه اينها از اغنيا و ثروتمندها بودند و پيغمبر با ثروتمندها بست و بند كرد كه فقرارا مثلا خاموش كند. تمام جنگهايى كه پيغمبر كرده است با اين مشركين عرب ، مشركين طاغى بوده ، مشركينقدرتمند بوده ، جنگجو بوده ...اينها طبقه فقرا حالا زمان پيغمبر را داشتيم عرض مى كردمكه ما بايد ببينيم كه آيا اين قرآن كه متن اسلام است و اين پيغمبر كه آورنده اسلام وآنوقت اسلام بى حواشى بوده و خود اسلام بوده ، متن اسلام بوده ، اين اسلام در آن متناوليه اى كه هيچ ديگر تصرفى از هيچ جا در آن نبوده ، اين آيا مردم را دعوت كرده بهاينكه با اغنيا بسازيد؟ اغنيا اگر از شما چيزى بردند، اين قدرتها اگر آمدند ومال شما را برداشتند، شما ديگر حرف نزنيد؟! شما ان شاء الله بهشت مى رويد، حرفنزنيد؟! يا همين قرآن مردم را، اين گداها را - عرض مى كنم - فقير، آن فقيرها كه نه مكانداشتند و يك عده كثيرى از آنها روى صفه مسجد يعنى يك جاى بى سقف ، زمين بى سقف آنجازندگى مى كردند و پهلوى هم مى خوابيدند و هيچ چيز هم نداشتند كه بخورند، يك چيزىيا به آنان ميدادند از اين طرف و آن طرف مى رفتند پيدا مى كردند مى خوردند و آنجمعيتى كه يك خرما را اين طورى دور مى زدند، با اين جمعيت راه افتاد و حجاز را،قدرتمندها را عقب زد، اين افيون است ؟ يا اين محرك است ؟ تو با اين حرفت ميخواهى افيوندرست كنى . اينهايى كه اين حرف را زدند كه اسلام افيون است ، مى خواهند مسلمين را خوابكنند، مى خواهند مسلمين را از اسلام جدا كنند و مسلمين خواب بروند و آنهامال مسلمين را بخورند اين كلام افيون است ، نه اسلام افيون است . اينكه مى گوييد اسلامافيون جامعه است ، خود اين براى اغفال مردم است چيزهايى كه براىاغفال مردم است اين افيون است ، نه اينكه آمده است ، نه آن حقيقتى كه آمده و در همان زمانخودش با يك عده فقير، مملكت حجاز را فتح كرده وعدل و انصاف را تا آخر حجاز برده . اين زمان خود پيغمبر است ، بعد كه قدرت پيدا شد وعرض بكنم قوه پيدا شد در همان قرن اول اسلام ، در همان قرن مثلا سىسال ، در همان قرن هاى اول ، سى سال اول و سى وپنجسال اول ، دو تا امپراطورى را اينها شكست دادند، امپراطور روم و امپراطور ايران ،ايران را فتح كردند، روم را فتح كردند، اين افيون است ؟ اين اسلام آمده است كه بسازد با كسرى و مردم را بگويد تبعيت كنيد از كسرى ؟ اين آمدهاست كه بسازد با سلطان روم و بگويد به مردم روم ، تعليم كند كه بسازيد با اينها؟يا اين آمد و دو تا امپراطورى را شكست داد و عقبشان زد براى اينكهعدل را در عالم و براى اين فقرا براى اينكه اين فقرا را آنها مى خوردند جلويشان رابگيرد؟ بعدش هم در زمانهاى بعدى كه اسلام با - چيزها، جنگها - جنگهاى بين همين طايفه - طبقهسه بوده است با امپراطوريها، منتها اسلام همچو قدرتى داده بود به اين يك عده جمعيت كمچند هزارى كه رفتند امپراطورى روم را فتح كردند و امپراطورى ايران را هم فتح كردند،امپراطورى ايران كه وقتى كه مثلا در جنگ ها تجهيز قوا مى كردند، اسب هايشان چه و -عرض مى كنم - زينهاى اسب طلا، نمى دانم چه بساطى اينها داشتند، همين سروپا برهنه هارا، همين هايى كه پياده مى رفتند و چندتايشان يك شتر داشتند و البته يكى يك شمشيرداشتند، قدرت داشتند، شمشير داشتند اما چند نفر با هم يك شتر داشتند و چند نفر با هم مثلايك اسب ، ده تا اسب در يك جمعيتشان پيدا مى شد، اسبى نداشتند، شتر حسابى نداشتند،اسبى نداشتند، آذوقه حسابى نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اينها يعنى تحتتعليمات متن اسلام و آن كسى كه متن اسلام را پياده كرده بود، يك همچو قدرتى به مسلمينداده بود كه همين آدمهايى كه ديروز چيزى نبودند و يك عده فقرايى با هم آنجا مىلوليدند، امروز شمشير را كشيدند و دو تا امپراطورى كه تمام دنيا، آنوقت از اينجاهاخبرى نبوده ، آنوقت اين دو تا امپراطورى بوده است و يكى روم بوده و يكى ايران بودهاست ، اين دو امپراطورى را، اين يك مشت عرب مفلوك و گدا كه شمشير چند تا در اين مثلا دههزار، بيست هزار نفر بوده ، اينها همه شمشير نداشتند، همه زره نداشتند، همه چيز نداشتند،با همين دست خالى راه افتادند لكن قدرت روحى داشتند،مثل ما نبودند كه ضعيف النفس و ضعيف القلب باشند، قدرت روحى - روحى - داده بوداسلام به آنها، همين عده قليل با همين قدرت الهى كه به آنها داده شده بود و پشتوانه اىكه اسلام دنبالش بود و دعوتى كه اسلام مى كرد از اينها، راه افتادند و آن دو تاامپراطورى بزرگ را شكست دادند و فتح كردند. ايران فتح شد در زمانقبل از اينكه سى سال از اسلام بگذرد، ايران فتح شد و روم فتح شد و مملكت اسلام رفتتا آن طرف افريقا و تا همه جا، تا اسپانيا رفت خوب بعد بى عرضگى كردند خودمسلمانها كه يك مساله ديگرى است . پس ما متن اسلام را كه مطالعه بكنيم اينجور نبوده استكه متن اسلام آمده است كه سلاطين را تسلط بدهد بر فقرا، بر طبقه بعد، قدرتمندها راسلطه بدهد بر غير قدرتمندها، متن اسلام اين جور نبوده است . بيانات امام در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام و روحانيت - صحيفه نور جلد:3 - صفحه:5-8 - تاريخ سخنرانى :14/8/57. جانشينان پيامبر و جهاد مستمر عليه حكومتهاى ظالم ما بايد ببينيم كه آنهايى اسلام را تبليغ كرده اند ازاول با چه كسانى جنگ مى كردند خود پيغمبر اسلام با كى جنگ كرد؟ با اين قدرتمندانمكه و اين قدرتمندان حجاز. بعدش خلفايى كه بودند، چه خلفايى كه ما قبولشانداريم ، چه خلفايى كه ما قبول نداريم آنها با كى جنگ كردند؟ آنها هم لشكر كشيدند باسلاطين ايران و سلاطين روم با اينها جنگ كردند، با سلاطين جنگ مى كردند نه اينكه ازقبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند، آنها مامور تحرك بودند به اينكه مردممسلم و ضعفا را، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصى كه دارندمال مردم را مى خورند. رومى ها و - عرض مى كنم كه - ايرانى ها آنوقتمحل ابتلا بودند، جنگها كردند با اينها و فتح كردند آنجاها را براى مسلمين و براى اسلامو ابدا اين مساله مطرح نبوده است كه يك كسى بگويد كه بسازيد با اين دولتمندان ،بسازيد با اين سلاطين ، يك همچو مطلبى نبوده است در كار هميشه جنگ بوده ، خود پيغمبراسلام و بعدش هم خلفاى پيغمبر زمانى هم كه حضرت امير (ع ) بودند ايشان هم مبتلاشدند به يك جنگ داخلى و ديدند كه اگر اين جنگ داخلى را چيز نكنند، اسلام را معاويهفاتحه اش را مى خواند... ايشان هم جنگ مى كند؟ با معاويه كه در مركز شام نشسته واسلام در بودن او در خطر است و الان دارد مردم را استعمار كرده و ظلم مى كند. اينها، ائمه ماعليه السلام همه شان كشته شدند براى اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودنداگر چنانچه امام هاى ما تو خانه شان مى نشستند و عرض بكنم آنطورى كه اينها مىگويند براى مردم ، مردم را دعوت مى كردند به بنى اميه و بنى عباس و اينها كه محترمبودند، روى سرشان مى گذاشتند ائمه ما را، لكن مى ديدند هر يك از اينها حالا كهنميتواند لشكركشى كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست ، دارد زير زمينى اينها را ازبين مى برد، اينها را مى گرفتند، حبس مى كردند، دهسال در حبس آنها بودند براى نماز و روزه بود كه حبس كردند؟ حضرت موسى بن جعفررا چون نماز مى خواند، چون روزه مى گرفت ، چون مردم را دعوت مى كرد كه به هارونالرشيد و اينها، شما برويد و با آنها بسازيد، هر چه آنها ظلم مى كنند شما حرف نزنيد؟يا قضيه اين نبوده است ؟ آنها از باب اينكه مى ديدند اين يك خطرناك است ، براى دولتخطرناك است ، براى اين قدرت ها اينها خطرناك بوده اند، اينها هم خطرناك بوده اندبراى اينها از اين جهت اينطور شد كه آنها را حبس كردند، كشتند، چه كردند، تبعيد كردند،مى گويند مرديكه از چيز (مدينه ) بر مى دارد امام را مى آورد در اينجا، يا حضرت عسكرىرا در سامرا چندين سال نگه مى دارد و تحت فشار و در نظام ، در عسكر، در نظام ، در جند،ايشان را نگه مى دارد و محبوس است امام عليه السلام در آنجا اين از باب اينكه نماز مىخواست بخواند؟ پس چه ؟ خود آنها هم نماز مى خواندند، به نماز چه كار داشتند؟ چون امامعلى السلام پسر پيغمبر بود آن وقت پسردارها خيلى هم اگر پسر پيغمبر سر جاى خودشمى نشست و كار نداشت به مردم ، چنين نبود اما آنها گاهى به اشاره آنها در ظاهر( چونموردى بود كه اگر چنانچه مى فهميدند ريشه اينها را مى كندند) در ظاهر وقتى كه يكىاز اين هاشميون قيام مى كردند برضد حكومتها، در ظاهر اينها يك انتقاد صورى هم از آن مىكردند لكن با دست اينها بود، اينها، آنها را وادار مى كردند كه اين كار را بكنند دعا مىكند امام عليه السلام به زيد و امثال اينها كه قيام كردند برضد اين خلفا و برضد اينقدرتمندان . بيانات امام در مورد مطالعات اجانب در عادات و روحيات شرقيان - صحيفه نور جلد:2 -صفحه :164-166 - تاريخ سخنرانى :23/7/57.
|
|
|
|
|
|
|
|