يكى از نويسندگان اهل سنت پس از آن كه شرايط و اوضاع عصر امام حسن مجتبى عليهالسلام با عصر امام حسين عليه السلام شرح داده مى گويد:
ما نمى توانيم بگوييم امام عازم بود با يزيد بيعت نكند و هر چند كشته شود، زيرا ممكننبود امام با يزيد بيعت كند، و اگر بيعت مى كرد و مردم او را امام به حق مى شمردند و اوبراى تغيير دين فرصت مى يافت از اين جاست كه گفته اند:
ان الحسن فدى دين جده بنفسه واهله و ولده و ما تزلزلت اركان دوله بنى اميه الابقتل الحسين عليه السلام .
يعنى : حسين عليه السلام جان خود و اهل و اولاد خويش را فداى دين جدش كرد و اركان دولتبنى اميته متزلزل نشد مگر به كشتن امام حسين عليه السلام .
همين نويسنده در جاى ديگر مى گويد:
دولت بنى اميه پس از شهادت آن حضرت ديرى نپاييد و شصت و چندسال را به پايان نرساند و كشتن امام درد كشنده اى شد كه در اندام حكومت آنان جا گرفتتا سرانجام آنان را هلاك كرد و خونخواهى امام فريادى بود كهدل ها و گوش هاى مردم با آن فتح مى شد.
با توجه به اين مصالح و اوضاع و اصول و ملاحظه مقام امام ، آيا كسى مى تواند درضرورت اين قيام ترديد كند ؟و آيا حتى با قطع نظر از مقام امامت اشكالى دارد كه امامهمين برنامه اى را كه اجرا كرد با پيش بينى عاقبت كار انجام دهد.
تفاوت نمى كند كه فوايد و آثار را نتايج قيام بگوييم يا هدف بشماريم ، بحث لفظىنداريم ممكن است به اين تغيير ادا كنيم كه : اين فوايد و آثار، حكمت تعبد و تكليف امامبه شهادت است و ممكن است بگوييم : اين فوايد و آثار، هدف و قيام وقبول شهادت است . (202)
رمز قرآن از حسين آموخيتم
هر كه پيمان با هو الموجود بست
|
گردنش از قيد هر معبود درست
|
ما سوى الله را مسلمان بنده نيست
|
نزد فرعونى سرش افكنده نيست
|
عشق گويد بنده شود، آزاد شو
|
ناقه اش را ساربان حريت است
|
الله الله باى بسم الله پدر
|
دوش ختم المرسلين نعم الجمل
|
در ميان امت آن كيوان جناب
|
همچو حرف قل هو الله در كتاب
|
چون خلافت رشته از قرآن گسيخت
|
حريت را زهر اندر كام ريخت
|
خواست آن ، سر جلوه خير الامم
|
چون سحاب قبله باران از كرم
|
بر زمين كربلا باريد و رفت
|
لاله در ويرانه ها كاريد و رفت
|
خود نكردى با چنين سامان سفر
|
دشمنان چون ريگ صحرا لا تعد
|
دوستان او به يزدان (203) هم عدد
|
مقصد او حفظ آيين است و بس
|
خون او تفسير اين اسرار كرد
|
تيغ چون ال از ميان بيرون كشيد
|
از رگ ارباب باطل خون كشيد
|
نقش الا الله در صحرا آموختيم
|
دولت غرناطه هم بر باد رفت
|
تا ما از خيمه اش لرزان هنوز
|
تازه از تكبير او ايمان هنوز
|
اى صبا اى پيك دور افتادگان
|
اشك ما را بر مزار او رسان (204)
|
فصل سوم : نظر دانشمندان غير مسلمان
1- مهاتما گاندى بنيانگذار هند نوين
من براى مردم هند طلب تازه اى نياورده ام تنها نتيجه اى را كه از مطالعات دامنه دار خود درتاريخ زندگى قهرمانانان كربلا به دست آودره بودم به ملت هند تقديم كردم و اگربخواهيم هند را نجات دهيم بايد همان راهى را بپيمايم كه حسين بن على عليهماالسلامپيمود. (205)
2- ل . م . بويد
در طى قرون افراد بشر هميشه جرات و پر دلى و عظمت و روح و بزرگى قلب و شهامتروانى را دوست داشته اند و در اثر همين هاست كه آزادى و عدالت هرگز به نيروى ظلم وفساد تسلم نمى شود اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين و من مسروم كه در چنين روزىبا كسانى كه اين فداكارى عظيم را از جان ودل ثنا مى گويند و شركت كرده ام ، هر چند كه 1300سال از تاريخ آن گذشته است . (206)
3- واشنگتن ايرونيك مورخ آمريكايى
براى امام حسين عليه السلام ممكن بود كه زندگى خود را با تسليم شدن به اراده يزيدنجات بخشد،ليكن مسووليت پيشوايى و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد كه او يزيد رابه عنوان خلافت بشناسد او به زودى خود را براىقبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام ازچنگال بنى اميه آماده ساخت در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روى ريگ هاى تفتيدهعربستان روح حسين فناناپذير است اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من ، اىحسين . (207)
4- سر فردريك جيمس
درس امام حسين و هر پهلوان شهيد ديگر اين است كه در دنيااصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مى رساند كههر گاه بدى مقاومت كند و بشر در راه آن پافشارى نمايد آناصول هميشه در دنيا باقى و پايدار خواهد ماند. (208)
5- پرفسور ادوارد براون
آيا اقليتى پيدا مى شود كه وقتى درباره كربلا سخن مى شنود آغشته با حزن و المنگردد ؟ حتى غير مسلمانان نيز نمى توانند پاكى روحى اين جنگ اسلامى در تحت لواى آنانجام گرفت را انكار كنند. (209)
6- گيبون مورخ مشهور
در طى قرون آينده بشر و در سرزمين هاى مختلف شرح صحنه حزن آور و مرگ حسين عليهالسلام موجب بيدارى قلب خون سردترين خوانندگان خواهد شد.
7- چارلز ديكنز
اگر منظور امام حسين عليه السلام جنگ در راه خواسته هاى دنيايى خود بود من نمى فهممچرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند ؟پس عقل چنين حكم مى كند كه او تنها به خاطر اسلام فداكارى كرد. (210)
همچنين مسيو ماريين مى گويد:
بزگترين دليل بر اين كه حسين عليه السلام به قتلگاه رفت و ابدا قصد سلطنت ورياست نداشت اين است كه حسين عليه السلام با آن علم و سياست و تجربه كه در عهدپدر و برادر در مقاتلت با بنى اميه حاصل نموده بود مى دانست كه با عدم موجودىاسباب خود و آن همه اقتدار يزيد مقاومت با او ممكن نيست . ديگر آنكه حسين عليه السلامبعد از پدر پيش گويى از كشته شدن خود مى نمود و از آن ساعتى هم كه از مدينه حركتكرد بى پرده به آواز بلند مى گفت كه من براى كشته شدن مى روم و به جمع همراهانخود همين را محض اتمام حجت بيان مى كرد كه هر كس به طمع جاه ومال با او بيعت كرده ترك همراهى او را گيرند و ورد زبانش اين بود: من راه قتلگاه درپيش دارم .
9- محقق اروپايى و فداكارى امام حسين عليه السلام
چنان كه گفتيم : در استراسبورگ فرانسه مركزى وجود دارد براى مطالعه درمذهب شيعه دوازده امامى بايد گفت كه وابسته است به يك مذهب بزرگ تر براى مطالععدانشمندان آن مركز دواطبانه است و هيچ يك از دانشمندانى كه در اين مركز كار مى كنند ازكسى مزد يا پاداش دريافت نمى كنند آنچه آنها را وادار كرده كه در مذهب شيعه مطالعهكنند دو چيز است : اول عشق به مطالعه در مذهب شيعه دوازده امامى . دوم اين كه هم آنهااستادان دانشگاه يا دانشمندان وابسته به انستيتوهاى علمى هستند و هر كدام از مطالعه خودبراى پيشرفت كارشان نتيجه مى گيرند.
يكى از دانشمندان آن مركز (فرانسيسكو گابريلى )نشان داده كه ، كشته شدن امام حسينعليه السلام در روز دهم محرم سال 61 هجرى به شرحى كه تا اين جا گفته شد و دنبالهآن خواهد آمد و از عواملى اصلى توسعه مذهب شيعه بوده و قسمت اعظم تبليغاتآل بويه بر مبناى چگونگى كشته شدن حسين عليه السلام و خويشاوندان و دوستاناستوار بوده است .
فرانسيسكو گابريلى استاد دانشگاه رم راجع به اثر كشته شدن امام حسين عليهالسلام در توسعه مذهب شيعه مى گويد: سلطانآل بويه تبليغات خود را براى توسعه مذهب شيعه بر اساس وقايع روز دهم محرمسال 61 هجرى قرار داده بودند و آن تبليغات آن موثر بود كه آنها براى توسعه مذهبشيه ضرروى نديدند كه به زور متوسل شوند. (211)
بزرگ فلسفه قتل شاه دين است
|
كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است
|
حسين مظهر آزادگى و آزادى است
|
خوشا كسى كه چنينش مرام و آئين است
|
نه ظلم كن به كسى نى به زير ظلم برو
|
كه اين مرام حسين است و منطق دين است
|
ببين كه مقصد عالى وى چه بد اى دوست
|
كه درك آن سبب عز و جاه و تمكين است
|
زخاك مردم آزاده بوى خون آيد
|
نشان شيعه و آثار پيروى اين است (212)
|
10- آثار وجودى امام حسين عليه السلام در نظر دكتر جوزف
دكتر رينو جوزف مستشرق معروف فرانسوى (م : 1867 م ) كه چندين كتاب عربى منتشربه لغت فرانسه ترجمه كرده و در كتاب خود اسلام و مسلمانان كه به عربى ترجمهشده (الاسلام و المسلون ) و روضه خوانى هيئت هاى عزا نگاشته و به فوايد اين مراسم ازجنبه سياست و اخلاق و تربيت و كمال مركزيتى كه ايران در جامعه شيعه دارد اشاره كردهو پيشرفت و بقاى مذهب شيعه را بخصوص در بعض نقاطمثل هند مربوط به سوگوارى سيدالشهداء دانسته و اظهار كرده كه با حفظ اين مراسمجمعيت و شوكت و ترقى شيعه در آيند بيشتر خواهد شد.
اين شرق شناس ضمن اشاره به اوقاف و وجوه بسيارى كه شيعه در راه برگزارىعزادارى حسينى صرف مى كند مى گويد:
مذاهب ديگر به اندازه شيعه در راه تبليغ و دعوت به دنىبذل مال نمى كنند و مصارفى كه شيعه دارد شايد سه برابر مصارفى باشد كهساير فرق اسلام در اين راه مصرف مى كنند و اگر يك نفر شيعه در دورترين نقاط همباشد يك نفرى اين مراسم را از تشكيل مجالس روضه و انفاق به فقرا و اطعام و غيرهاجرا مى كند و در حقيقت به دعوت و تبليغ مى پردازد، منبر و وعظ و خطابه در تربيتخطبا و وعاظ و گويندگان توانا و پرورش اخلاق عوام و آشنا كردن به علوم و معارفموقعيت خاصى دارد.
تمام مسائل در منابر مطرح مى شود به نوعى كه عوام شيعه از ساير فرقه ها به عقايدو مذهب خود آشناترند و اگر در اقطار عالم نظر كنيم در هيچ جامعه اى مانند شيه زمينهترقى علمى و صنعتى و اقتصادى فراهم نيست و شيعه بيشترين فرقه و آمادگى آنهابراى كسب علوم و صنايع جديد بيشتر است ، چنانكه تعداد كارگر در ميان شيعه به نسبتجمعيت بيشتر است .
شيعه دين خود را با شمشير پيش نبرده بلكه با نيروى تبليغ و دعوت پيشرفت كرده واهتمام آنها به برگزارى مراسم سوگوارى موجب شده كه تقريبا دو سوم مسلمانان وبلكه گروه هايى از هنود و محبوس و ساير اديان نيز با آنها در عزاى حسين عليه السلامشركت مى كنند. (213)
بر اين اساس ممكن است بگوييم جمعيت شيعه در آينده از ساير فرق بيشتر مى شود شيعهبا اين مجالس و مراسم كه ديگران هم در آن شركت مى جويند توانسته درملل و اهل مذاهب ديگر نفوذ كند و اصول مذهب خود را به ديگران تبليغ نمايد و اين هماناثرى است كه سياستمداران غربى براى پيشرفت دين مسيح با صرفاموال بسيار آرزو مى كنند.
سپس راجع به هيئت ها و پرچم ها و علامات عزا و فوايد آن شرحى مى نگارد و تاثير اينشعائر را در اتحاد و زيارتى شوكت و استقلال و اتحاد متذكر شده مى گويد:
از امور طبيعى و فطرى كه مويد شيعه است اين است كه هر كس به طبع فطرت خود وطرفدار مظلوم است و مايل مظلوم را يارى كند اين نويسندگان اروپايى هستند كه دركتابهايشان تفصيل شهادت امام حسين عليه السلام و اصحابش را مى نويسند و مظلوميت امامحسين عليه السلام و اصحابش و ستمگرى حسين عليه السلام را نمى برند مگر با نفرتهيچ چيز نمى تواند جلو اين امور فطرى و ادراك وجدانى بشر بايستد و مانع پيشرفتمذهب شيعه شود. (214)
11- گفتار مادام انگليسى در مظلوميت امام حسين عليه السلام
در دايرة المعارف قرن نوزدهم فرانسه مقاله بسيار مفصلى از خانم دانشمند انگليسى باعنوان (سه شهيد )آمده كه خلاصه آن اين است كه سه نفر در تاريخ بشريت براى اعلاىكلمه حق جانبازى و فداكارى كردند كه از ساير فداكاران و جانبازان گوى سبقتربودند:
اول - سقراط حكيم يونانى در آتن .
دوم - حضرت عيسى بن مريم عليه السلام در فلسيطن (215)
سوم - حضرت حسين عليه السلام فرزند زاده محمد صلى الله عليه و آله پيغمبر مسلمانانآن گاه نوشته است :
تاريخ و حالات و چگونگى شهادت و جانبازى و فداكارى حسين عليه السلام از آن دو نفر(يعنى سقراط و عيسى ) قوى تر و مهم تر بوده است ، به همين جهت به سيدالشهداء ملقبشد زيرا سقراط و حضرت مسيح تنها در راه حق به تفديه جان خود حاضر شدند ولى امامحسين عليه السلام جالا وطن كرد در بيابانى دور از جمعيت در محاصره دشمن واقع شد وعزيزترين عزيزانش كه از دست دادن هر يك از آنها از سر دادن خودش مهم تر بوده فداىحق كرده به دست خود مقابل دشمن فرستاد و همه آنها را قربانى راه حق نمود بزرگتريندليل بر اثبات مظلوميت حسين عليه السلام قربانى دادن بچه شير خواره اش بود كه درهيچ تاريخى سابقه ندارد، بچه شيرخوارى را براى طلب آب (بى قسمت و قدر )بياوردو آن قوم دغا عوض دادن آب او را طعمه تير، جفا قرار دهند اينعمل دشمن مظلوميت حسين عليه السلام را اثبات كرد و به همين نيروى مظلوميت بساط عزتخاندان مقتدر بنى اميه را برچيد و رسواى عالمشان كرد در اثر جانبازى هاى او واهل بيت دين بزرگ محمدصلى الله عليه و آله حيات نوينى به خود گرفت . (216)
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسين
درس آزادى به دنيا داد رفتار حسين
|
بذر همت در جهان افشاند افكار حسين
|
جان خود را از ره صدق و صفا از دست داد
|
زين سبب تا حشر باشد گرم بازار حسين
|
حق و باطل را به خون خويش كرد از هم جدا
|
آرى آرى تا ابد برجاست آثار حسين
|
زندگى پيكار باشد در ره انديشه ها
|
باشد اين گفتار شيرين و گهربار حسين
|
گر ندارى دين به عالم لا اقل آزاده باش
|
اين كلام نغز مى باشد زگفتار حسين (217)
|
بخش سوم : علم امام عليه السلام
فصل اول : امام كيست ؟
امام و پيشوا به كسى گفته مى شود جلو جماعتى افتاده ، رهبرى ايشان را در يك مسيراجتماعى با مرام سياسى يا مسلك علمى يا دينى بر عهده گيرد و البيته به واسطهارتباطى كه در زمينه خود دارد در وسعت وضيق تابع زمينه خواهد بود.
آيين مقدس اسلام زندگانى عموم بشر را از جهت در نظر گرفته ، فرمان مى دهد از جهتحيات معنوى مورد بررسى قرار داده و راهنماى مفيد و در حيات صورى نيز از جهت زندگىفردى و اداره آن مداخله مى كنند چنان كه از جهت زندگى اجتماعى و زمامدارى حكومت مداخله مىكند بنابر جهاتى كه شمرده شد امامت و پيشوايى دينى در اسلام از سه جهت ممكن استمورد توجه قرار گيرد: از جهت حكومت اسلامى و از جهت رهبرى و ارشاد حيات معنوى .
شيعه مقتد است چنان كه جامعه اسلامى به هر سه جهت نامبرده نياز مسندى ضرورى داردكسى كه متصدى اداره جهات نامبرده است و پيشوايى جماعت را در آن جهات به عهده دارد ازناحيه و رسول بايد تعيين شود و البته پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز به امرخدا تعيين فرموده است . (218)
وصف امام در بيان حضرت رضا عليه السلام
امام است كه حلال خدا را حلال مى داند و حرامش را حرام ، حدود را اقامه از دين خدا دفاع مىكند و به راه عبادت مى كند، با حكومت و بينه خوب و حجت رسا.
امام خورشيد تابانى است كه نورش جهان را فراگيرد و اندر افقى است كه ديده و دستها بدن نرسند.
امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور طلوع كننده و اختر رهنما است در تارهاى شب تاريكو دليل هدايت و نجات بخش از هلاكت .
امام شعله اى است بر سر تپه و گرم كننده هر پناهنده استدليل است در مهلكه وهر كس از او جداست نابود است .
امام ابرى است و بارانى تند و آسمانى سايه بخش و زمينى است همواره و چشمه اىجوشان و استخر و بوستان ا ست .
امام امينى است رفيق و پدرى است مهربان و برادرى است هم زاد و چون مادرى براى فرزندصغير و دلسوز.
امام امين خداست در زمين ميان خلقش و حجت اوست بر بندگانش و خليفه اوست در بلادش ودعوت كننده به خدا و دفاع كننده از حريم اوست .
امام از گناهان پاك واز عيوب مبراست به علم مخصوص و بردبارى موسوم است ، نظام دينو عزت مسلمانان و خشم بر منافقان و نابودى كفار است . (219)
امام عالم به تمام دانش ها
ابوبصير مى گويد: از امام كاظم عليه السلام پرسيدم : فدايت شوم امام را چگونه مىتوان شناخت ؟حضرت در پاسخ فرمود:
نخست اين كه پدر امام او را در ميان مردم به امامت نصب كند، زيرارسول خدا صلى الله عليه و آله اميرالمومنين على عليه السلام را به امامت منصوب كرد.
چنان كه هر امامى بايد امام پس از خود را به مردم معرفى كند.
دوم : هر چى از او بپرسى توانايى پاسخ داشته باشد.
سوم : تو ساكت باشى و امام به سخن ابتدا كند (منظور تو را بگويد )، يعنى از ما فىالصغير تو آگاه باشد.
چهارم : مردم را از حوادث آينده خبر دهد.
پنجم : با هر يك از مردم با زبان خود آنان سخن بگويد.
به امام كاظم عليه السلام گفتم : فدايت شوم امام بايد به هر زبانى تكلم كند ؟فرمود:آرى ، زبان پرنده را هم مى داند سپس فرمود: اكنون پيش از آن كه از جايت حركت كنىعلامت آن را به تو عطا خواهم كرد، طولى نكشيد كه ديدم مردى نزد امام آمد كهاهل خراسان بود و به زبان عربى با امام عليه السلام سخن گفت حضرت پاسخ او رابه فارسى فرمود: آن مرد خراسانى گفت : من به زبان فارسى با تو گفت و گونكردم براى اين كه شايد شما كاملا زبان فارسى را ندانى .
حضرت فرمود: سبحان الله ، اگر من نتوانم جواب تو را بگويم پس چه فضيلتى برتو خواهم داشت ؟!
آن گاه امام عليه السلام به من فرمودن اى ابومحمد! امام آن است كه كلام همه مردم وپرندگان و حيوانات و هر جاندارى بر او مخفى نباشد، كسى كه اين خصلت ها در وجود اونباشد امام نيست . (220)
عن ابى بصير قال : قال ابوعبدالله عليه السلام :
اى اممام لا يعلم ما يصيبه والى ما يصير، فليس ذلك بحجة الله على خلقه .
امام صادق عليه السلام فرمود: آن كه از حوادث و پيش آمدهاى آينده خود آگاه بناشد،امام نيست . (221)
خبر از حادثه كربلا
خبرهاى غيبى كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام به ما رسيدهو در كتب سنى و شيعه ضبط شده است بسيار است .
بعضى از مسلمانان بوده و هستند كه وجود اين فيض الهى را در نهاد افراد برگزيدهخداوند با دو دلى و ترديد تلقى كردهه و مى كنند ولى در گذشته بعضى از آنها پساز تحقق يافتن خبر غيبى به واقع امر پى برده از ترديد خود نادم شدند و در پيشگاهالهى استتغفار كردند.
غرفه ازدى - كه او را صحبه نيز مى خواندند - از اصحابرسول اكرم صلى الله عليه و آله و از اصحاب صفه است او كسى است كه پيغمبر اكرمصلى الله عليه و آله نسبت به معامله اى كه انجام داده بود درباره اش دعاى بركت فرمودغرفه مى گويد:
در دل من نسبت به على عليه السلام شك و ترديد پديد آمد از اين جهت كه روزى با جمعىبه همراه آن حضرت به زمين كربلا (شاطى ء الفرات ) رسيديم . على عليه السلام ازراه منحرف شد و در نقطه اى ايستاد ما نيز اطرافش ايستاديم .
حضرت با دست اشاره كرد و نقطه را نشان مى داد و فرمود: اين جا باز انداز كاروانآنهاست .اين جا محل ريختن خون آنهاست اين جا خوابگاه شتران آنها است پدرم فداى آنمظلومى كه در زمين و آسمان جز خداوند بزرگ يار و ياورى ندارد غرفه از شنيدن اينخبرهاى غيبى دچار شك و ترديد شد و در دل هاى مى گفت : آيا آنچه حضرت خبر مى دهدواقع مى شود ك
او مى گويد: پس از آن كه امام حسين عليه السلام كشته شد من به همان سرزمين كهمقتل شهيدان بود رفتم ديدم تمام آنچه را كه اميرالمومنين عليه السلام فرموده بود واقعشده و در سخنان خود كوچكترين خطايى نداشته است .
پس از مشاهده آن صحنه از شك و ترديدى كه آن روز به دلم راه يافته بود از خداوندطلب آمرزش كردم و دانستم كه حضرت على عليه السلام جز بر اساس پيمان الهى سخننگفته است .(222)
چند خبر غيبى
على عليه السلام در سال 39 هجرى كشته شد اگر اين خطبه رارسول اكرم صلى الله عليه وآله در سال آخر عمر خود القا كرده باشد خبر از 29سال بعد داده است جالب آن كه گفته آن حضرت تنها يك خبر غيبى نيست بلكه چند خبراست :
1- على عليه السلام به مرگ طبيعى از دنيا نمى رود بكله كشته مى شود.
2- قتل آن حضرت در ماه مبارك رمضان اتفاق مى افتد.
3- در حال نماز كشته مى شود.
4- با سم كشته نمى شود، بلكه قتل آن حضرت با سلاح خواهد بود.
5- سلاح به سر اصابت مى نمايد نه به سينه يا پهلو.
6- خون ريزى به قدرى شديد است كه محاسن آن حضرت به خونش خضاب مى گردد.
رسول اكرم صلى الله عليه وآله اين خببر غيبى را در منبر با حضور بسيارى از مسلماناندر كمال صراحت و قاطعيت بيان كرد. حتى مطلب به قدرى در ضمير آن حضرت روشن وغير قابل ترديد بود كه فرمود: گويى مى بينم كه درباره تواين قضيه اتفاق مىافتد.
خبر دادن از وقوع چنين حادثه اى در 29 سالقبل از مجارى علمى ، تحصيلات دانشگاهى غير ممكن است اين علم غيبى است كه به مشيتخداوند به پيغبمر اكرم صلى الله عليه وآله افاضه شده ورسول اكرم صلى الله عليه وآله بر اساس آن سخن مى گويد جالب آن كهرسول اكرم صلى الله عليه وآله وقوع اين حادثه را بيش از يك بار اعلام كرده است.(223)
رسول اكرم صلى الله عليه وآله و اخبار غيب
روايات بسيارى از طرق شيعه و سنى رسيده است كهرسول اكرم صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام در موارد متعددى از غيب و وقايعآينده خبر داده اند.
ماه رمضان نزديك مى شد، رسول اكرم صلى الله عليه وآله خطبه مفصلى خوانده و ضمن آناز عظمت و معنويت ماه رمضان سخن گفت قسمتى از فرائض و سنن را توضيح داد و مردم رابه اداى وظايفشان تشويق كرد.
على عليه السلام مى فرمايد: ضمن خطبه پيغمبر به پا خاستم و پرسيدم :
يا رسول الله ، چه عملى در ماه رمضان از همه برتر و بهتر است ؟در جواب فرمود:اجتناب از گناه ، سپس رسول اكرم صلى الله عليه وآله گريه كرد، گفتم : يارسول الله !چه چيز گريه ات آورد ؟ فرمود: گريه من براى مصيبتى است كه در اين ماهبر تو وارد مى شود گويى مى بينم كه در پيشگاه خداوند نماز مى گزارى و شقىترين مردم ضربتى به سرت مى زند كه ريشت از آن ضربت به خون خضاب مى شودعلى عليه السلام گفتن يا رسول الله !اين حادثه در موقع سلامت دين من به من مى رسد؟فرمود: بلى در سلامت دينت .