بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب رجال قم, ( )
 
 

بخش های کتاب

     r22 - رجال قم
     fehrest - رجال قم
     r01 - رجال قم
     r02 - رجال قم
     r03 - رجال قم
     r04 - رجال قم
     r05 - رجال قم
     r06 - رجال قم
     r07 - رجال قم
     r08 - رجال قم
     r09 - رجال قم
     r10 - رجال قم
     r11 - رجال قم
     r12 - رجال قم
     r13 - رجال قم
     r14 - رجال قم
     r15 - رجال قم
     r16 - رجال قم
     r17 - رجال قم
     r18 - رجال قم
     r19 - رجال قم
     r20 - رجال قم
     r21 - رجال قم
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

كردهاند و آن به اين گونه است كه احوص حيلهاى كرد و سران عجم را به مهمانى دعوت كرد و سپس در آن مهمانى آنها را غافلگير كرد و همه را بكشت فقط «سيامردان» رئيس ده جمكران از اين واقعه جان بسلامت مىبرد و از اين پس همچنان كه گفتيم اشعريان مطلقاً بر اين ناحيه تسلّط يافته و تمام اموال و املاك ايرانيان را ضبط و تصاحب مىنمايند، عبارت مربوط به اين جريان را نيز براى ايضاح بيشترى نقل مىكنيم:
«... و نيز گفتهاند كه احوص چون معلوم كرد كه اهل عجم خلاف عهد كردند و عزيمت نمودند كه او را و برادرش را از اين ناحيت بيرون كنند وجوه و اشراف ايشان را به ميهمانى خواند و در آن ميانه ايشان را مجموع بكشت و از ايشان هيچكس خلاص و رستگارى نيافت الاّ «سيامردان» صاحب جمكران بعد از آن اميران عرب ضيعتها را قسمت كردند و نامـ]ـه[ها به فرزندان و بنى عمان و ديگر خويشان خود ]نوشتند[ و ايشان را به پيش خود دعوت كردند و ايشان ابوبكر و عمران و آدم و عمر و حماد بن ابى بكر و فرزندان و فرزند زادگان عبد الله و از فرزندان احوص و غير ايشان بودند...»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ تاريخ قم: 263.

آبادانى شهر قم و وضع اجتماعى اشعريان و مردم ديگر شهر

در قرون اوليه اسلام و مسئله آب و عمليات عمرانى

پس از اين كه عبد الله و احوص اشعرى، به طور كامل بر سرزمين قم استيلا يافتند و تمام نواحى آن را متصرف شدند، به تدريج به علت هم آهنگى و اتحادى كه بين آنها و سپس فرزندان و فرزند زادگان و اخلاف آنها بود شوكت و اقتدارى بهم زدند و در عالم اسلامى آن زمان موقعيت شايستهاى براى خود بوجود آوردند عدهاى از آنها با فعاليت و كوشش به آباد كردن و كشت و زرع و گلهدارى پرداختند، تمام خرابىها و ويرانهائى كه بعلل مختلف پيش آمده بود، به دست آنها مرمت و تعمير گرديد از رودخانه نهرهايى بريده و مقدار ديگرى از اراضى را تحت كشت، در آوردند، تمام كاريزها و قناتهاى موجود را به حال اوليه و آبادانى برگردانده و با كارگران و گومشانى كه از اطراف و اكناف بمزدور گرفته بودند، قناتهاى جديدى احداث كردند و اغلب با حفر و احداث اين كاريزها و نهرهائى كه از رودخانه جدا كرده بودند، زمينهاى اين نواحى را براى كشت آماده كرده و در نتيجه صاحب ثروت و تمول سرشارى شدند و به ساختن خانهها و بناهاى با شكوه و كاروانسراها و مساجد و پلهاى محكم پرداخته و شهرى آباد بوجود آوردند در ضمن عدهاى ديگر از آنها در علوم و عقايد مذهبى اسلام و اماميه و تحصيل و انتشار آن زحمت مىكشيدند و چون شيعه بودند براى شنيدن و حفظ و نقل احاديث، به شهرها و مراكز مذهبى رو مىآوردند و اغلب به خدمت ائمه اطهار ]ع[ رسيده و از محضر آنان به درك فيض و استماع احكام و احاديث نائل مىگشتند و سپس به شهر قم بازگشته، همچنان به تدريس و بيان آن روايات و احكام همت مىگماشتند و بعضى از آنان، به شهرهاى ديگر مانند رى و خراسان و طبرستان و ديلمان، مهاجرت كرده و عقايد و افكار اسلامى را در ميان مردم دور دست و نا آشنا منتشر مىكردند، اين دانشمندان اولين كسانى هستند كه در عالم اسلامى آن روز به شيعى بودن تظاهر كرده پرده تقيه را دريدند و در همه جا با كمال شجاعت از آراء و عقايد اماميه دفاع كرده و در بيان انديشهها و افكارشان كوشا بودهاند، مىتوان گفت كه در سرزمين ايران و عراق عجم، مذهب شيعه و افكار و اعتقاديات آنان به دست همين دانشمندان و محدثين منتشر گشته است، از زمان امام جعفر الصادق (عليه السلام) تا روزگار غيبت امام المهدى (عليه السلام)، خصوصاً از دهه آخر قرن دوم، هم زمان امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) به بعد عده كثيرى از قميين، از فرزندان و اخلاف اشعريان و اعراب ديگرى كه به قم آمده بودنددر سلك صحابه و ياران ايشان بوده و به تعليم احاديث و درك فيوضات، اشتغال داشتهاند، به طورى كه قريب يك سوم از مجموع احاديث و رواياتى كه نقل شده و امروز در دست است از طريق محدثان قمى، نقل شده و يا حداقل در سلسله راويان آنها يك يا چند نفر، از اهل قم، واقع شده است، اغلب اين محدثان و دانشمندان مردمى پارساونيك سيرت مورد اكرام و احترام خلق بوده و عدهاى از آنها مورد مدح و تكريم امامان(عليهم السلام) قرار گرفتهاند مانند زكريا بن آدم، و سعد بن عبد الله بن ابى خلف، و ابو القاسم ابن قولويه، و زكريا بن ادريس و محمد بن حسن الصفار و ابو عبد الله البرقى، و محمد بن ابى القاسم مشهور به ماجيلويه و عده ديگرى كه در ضمن رجال قم از آنها ياد كردهايم عده ديگرى نيز از دانشمندان و دبيران اين سرزمين در دستگاههاى فرمانروايان عصر، مانند ديلميان و سلجوقيان وارد شده و به درجات و مقامات عالى نائل آمدهاند، ابن العميد و فرزندش هر دو از وزراء كاردان ديلميان بودهاند و همچنين تاج الملك قمى وزير سنجر، «پسر ملكشاه سلجوقى» از آنهاست.
با اين ترتيب مهاجرين عرب به قم چه خانواده اشعرى و يا خاندانهاى ديگر و يا سادات و علويان، همگى در راه ترقى و تعالى شهر و موفقيت و اعتبار ساكنينش، كوشش و رنجها كشيده و بالاخره شهر بزرگى را در اين ناحيه بنياد نهادند كه از هر جهت بزرگ و معتبر و شايان احترام بود.
در اثر كار و كوشش، اين ناحيه را آبادان و سر سبز و خرم و ثروتمند گرداندند قبل از آنان آبشخور اين شهر، از رودخانه بسيار كم و غير قابل اعتماد و غير ثابت بوده است در فصل زمستان و بهار، هنگاميكه قراء و روستاهاى كمره به آب احتياجى نداشتند، رودخانه اناربار مملو از آب بود، در اين وقت مزارع قم نيز به آب چندان احتياجى نمىداشتند، در حالى كه ناچار خطرات و خسارات طغيانها و سيلابهاى فصل بارندگى را تحمل مىكردند، در تابستان و در خشكسالى هيچگونه بهره و نفعى از رودخانه نداشتند، از اين لحاظ رودخانه براى آنها منبع خير و سرچشمه بركت و آبادانى نبود بلكه جز خسارت و ويرانى ثمر ديگرى نمىتوانست داشته باشد و از طرف ديگر، كاريزها و قناتهاى قديم و احداثى، آنقدر آب نداشتند كه بتوانند تمام زمينهاى قابل كشت اين ناحيه را سيرآب كنند، اين بود كه به فكر افتادند «مسئله آب» رودخانه را براى هميشه حل كنند، تصميم گرفتند و با مردم ساكن علياى رودخانه و نواحى كمره، به جدال و نزاع پرداختند و بالاخره پيروز شده و سهم قابل ملاحظهاى از آب رودخانه، براى خود دست و پا كردند.
جريان اين واقعه را ما عيناً از كتاب تاريخ قم، كه در حدود صد و پنجاه سال پس از اين ماجرا نوشته شده است نقل مىكنيم«... گويند كه در ايّام عجم و روزگار ايشان پيش از آمدن عرب به قم به غير از جوى «و زيره» و «قرطم» زراعتى نكردهاند و به قم سبزه و اور كار از مثل پياز و سير و كندنا و خيارو خربزه و انواع ترّهها زراعت نكردهاند به سبب واسطه كم آبى و ديگر آنك چون از نوروز يك ماه بگذشتى اهل تيمره و انار آب رودخانه قم را باز بستندى و نگذاشتندى كه بدين جانب آيد پس چون عرب به قم نزول كردند و متمكّن شدند و دست يافتند روى به ناحيت تيمره و انار نهادند و اهل تيمره و انار را گفتند كه از دو كار با ما يكى بكنيد اول آنك با ما عدالت و سويّت كنيد بدين آب كه در رودخانهاى شما جاريست بعضى شما بر مىبنديد و بعضى به شهر ما روانه مىگردانيد دوّم آنك چون آب را در ايّام ]زراعت[ نمىگذاريد كه به جانب ما آيد هرز آب زمستانى نيز به شهر و جانب ماروانه نكنيد شما در ايّام زمستان چون از آب مستغنىايد و بدان احتياج نداريد در رودخانه مىاندازيد و قم وضيعتهاى آن بسبب آن در وقتى از اوقات خراب مىگردد چنانك ما در زيان و خرابى آن با شما شريكيم در نفع و فايده آن در ايّام تابستان و بهار و خريف ما را شريك گردانيد.
اهل تيمره و انار قبول نكردند و از آن امتناع نمودند و در حصار و كوشكها گريختند و محاصره كردند پس چون حال ميان ايشان بدين رسيد عرب دست بر آوردند و سدها كه در ميان رودخانهها نهاده بودند مجموع خراب كردند و آب مجموع را به جانب قم روانه گردانيدند و به قم باغات ساختند و انواع سبزه و اوركار زراعت كردند و كشتزارهاى تيمره و انار به كلى خشك گشتند و خراب شدند و همه اوقات عرب با ايشان كوشش مىكردند و كارزارمى نمودند و مردم ايشان را به اسيرى مىگرفتند و بديشان انواع مضرّت و زيان مىرسانيدند و سدها و رودخانه ايشان مىشكافتند و خراب مىكردند تا اهل تيمره و انار از قوت و بطش ايشان عاجز شدند و در دفع ايشان هيچ چاره و حيلت نداشتند و مقاومت با ايشان نمىتوانستند كرد پس بناچار بر حكم عرب فرود آمدند و گفتند كه ما مطيع و منقاديم و طلب رضاى شما مىكنيم و متابعت سيرت شما مىنمائيم اما زمينهاى ما ريگستانست و صبر از آب ندارد و زود خشك مىشود و زمينهاى شما نه ريگستان و نه شورستانست و اگر كمتر آب بدان رسد تفاوتى نكند و زيان ندهد پس امتحان و آزمايش كردند پاره از گل قم برگرفتند و پاره از گل زمين تيمره و انتظار مىكشيدند تا به وقت خشك شدن آن گل ناحيت قم به مدت ده روز خشك شد و گل ناحيت تيمره به پنج روز.
بر آن اتفاق كردند كه دو دانك از آب، اهل قم را باشد و چهار دانك اهل تيمره و انار ]را[ و هر دو گروه قسط و نصيب خود از آب در هر ماهى به دو دفعه فرا مىگرفتند در پانزده روز اول از ماه اهل قم اول ماه پنج روز تصرّف كنند و بعد از ايشان اهل تيمره و انار ده روز تصرّف كنند و بدين ترتيب در پانزده روز نوبت آخر نوبت با سر گيرند تا آنگاه كه ماه تمام شود; اما بعضى ديگر گويند كه اهل قم در دفعه دوم پنج روزه آخرين آب تصرف مىكردند و در دفعه اولى پنج روز اول چنانچ در هر ماهى پنج روز اول ماه و پنج روز آخر ماه آن آب را فرا مىگرفتند و باقى ايام بيست روزه اهل تيمره فرا مىگرفتند و بعد از آن اتفاق كردند كه اهل قم از طلوع آفتاب سوارى بفرستند تا بر كنار رودخانه قم بر بالاى رودخانه به جانب تيمره براند تا بوقت غروب آفتاب و درين ميانه بهر سدى و بندى از جويهاى تيمره و انار كه بر سد بشكافد و بگشايد و آبهاى آن در وادى قم روانه كند به شريطه مذكوره، پس اهل قم سوارى را بفرستادند تا از وقت طلوع آفتاب براند بشتاب و سرعت بوقت غيبوبت و فرو شدن آفتاب به پل قريه تبره از ديهاى تيمره رسيد چنانچ از قم تا بدانجا مقدار بيست و نه فرسخ بوده و از آنجا تا به سد بالاى آن هيچ سدى نبود و چند گام مانده بود نه وقت مانده بود و نه اسب را قوت پس از آن سوار تازيانه را از پيش بينداخت بر موضع بند آب آمد و اسب او هم آنجا بيفتاد و آن موضع را اسفان بند نام كردند بنام آن اسب پس اين رسم بماند و هر ماهى اهل قم بيرون مىآمدند با مردم بسيار و بر زيگران و آبهاى تيمره و انار را مىشكافتند و در وادى قم روانه مىكردند از سى عدد جوى از جويهاى تيمره صغرى انار بر سر آب مىبودند و محافظت مىكردند تا مدت پنج روز پس به قم انواع غلات و زراعت نمودند، انواع سبزه از جاليز و پنبه و انواع بقول بكشتند و زراعت نمودند و اين آب كه از جويهاى تيمره و انار در وادى مىانداختند و باصطلاح او را «غرى» گويند مشتق از «ايغار و ايفار» در لغت: «جمعست و اضافت» يعنى: آب انار و تيمره و انار اضافت مىكنند و جمع مىگردانند با آب رودخانه به قم مضى هذا، پس به گاهى كه آب به قم عزيز الوجود و اندك بودى اين آب از تيمره و انار با آب وادى قم از وقت حاجت و احتياج بدان تا به وقت آن كه از آن مستغنى شدندى جمع و اضافت مىكردند در هر ماهى بر شريطه مذكوره يعنى در هر ماهى ده روز به دو دفعه و گويند كه آب اين وادى در ايام قديم در موضعى جارى بوده است كه آن را وادى عتيق گويند به نزديك دروازه اصفهان بالاى قبّه على بن عيسى طلحى و به زبان فارسى آن را رودگلفشان خواندهاند و اليوم مواضع روان شدن آن آب و آثار خرق و دريدن آن ظاهر است و مصب آن وادى به جانب رستاق سراچه بوده است پس آن موضع به سبب مرور آب مرتفع شد و آب از آن به زير افتاد و از جانب چپ از طرف شهر تا آنگاه كه آب به كلى با اين ديگر جانب شهر كه اليوم رودخانه است افتاد و اين موضع به سبب رفتن آب منخرق و شكافته شد تا رودخانه گشت و آب آن به جانب قمرود روانه شد و برقى در اين باب گويد: كه ازين آب به قريه قارص يكجوى روانه گرديد پس به مرور ايام آب آن موضع را مىشكافت و فراخ مىگردانيد تا رودخانه گشت و آبهاى تيمره بدان روانه شدند و آن وادى اينست كه اليوم آب در آن مىرود تا بدين جا حكايت برقى است و رودخانه عتيق بعد از آن كه مدّتى مديد خشك شده بود به نزديك قريه جهستان و غيره ديگر باره چشمهاى آن زاينده شد تا مدت سى و يك سال و آبهاى آن شور و بسيار بود و به چندين ضيعتها از رستاق سراجه و لنجرود مىرفت و از اين رودخانه با هر ضيعه و مزرعه جويى بر گرفتند زيرا كه كاريزهاى سراجه آب بر آن غلبه كرد و مواضع آن بنشيب افتاد و جويهاى آن باطل گرديدند الا بعضى از آن تا بگاهى كه به كلى آب از آن منقطع شد و با حال اول گرديد و الله اعلم...»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ تاريخ قم: 48 ـ 50.
به اين ترتيب آب رودخانه «اناربار» به نوبت مذكور در اختيار مردم قم قرار گرفت و در نتيجه اطمينان و ثباتى در وضع آبيارى بوجود آمد، از اين پس با تقسيم بندى معينى آب رودخانه را در بيست و دو نهر به مزارع اطراف شهر روان كردند، نام و مقدار سهام انهار مذكور به ترتيب و تفصيلى كه محمد بن على بن ابراهيم در سال 347 هجرى، ضبط كرده است ذكر مىكنيم ضمناً بايد متذكر شد كه جد محمد مذكور، نامش ابراهيم بن على است در سال 287 تاريخ فارسى كه مساوى 294 هجرى بوده است با ترتيب و تفصيل ديگرى، جوىهاى منشعبه از رودخانه قم را با سهام هر يك محاسبه و تعيين كرده است ولى مجموعاً محاسبه او، با محاسبه و تفصيل نوادهاش، محمد بن على در حدود صد و ده سهم اختلاف دارد، تفصيل محمد بن على چنين است اسامى نهرها در آن زمانسهمدانك

1ـ نهر دورقان40ــ
2ـ نهر براوستان35ــ
3ـ نهر طبشقوران100ــ
4ـ نهر خميهن90ــ
5ـ نهر اليسع و گرگان8ــ
6ـ نهر ابو بكر با سرفت...؟ــ
7ـ نهر سروز و جوى ابىبكر23
8ـ نهر جمكران60...؟
9ـ نهر ابرشتجان70ــ
10ـ نهر دينارجوهر30ــ
11ـ نهر مونه26ــ
12ـ نهر مسگران3ــ
13ـ نهر شهرستان40ــ
14ـ نهر ممجان35ــ
15ـ نهر جمرــ4
16ـ نهر مهرواه140ــ
17ـ نهر مزدجان70ــ
18ـ نهر فرابه...؟ــ
19ـ نهر كميدان80ــ
20ـ نهر سعدآباد70ــ
21ـ نهر ميانرودان16ــ
22ـ نهر عامر...؟ــ
مجموع(1) =9242 و پنج حبّه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ اين ترتيب عيناً از سياهه محمد بن على نقل شده است.

انهارى كه در فوق ذكر كرديم، انهار منشعبه از رودخانه بوده است و انهارى كه از قنوات و كاريزها براى شرب اراضى حفر شده بود غير از اينها است بر مجموع شهرهاى مذكور، پنجاه و يك آسياب، وجود داشته كه در تاريخ 370 هجرى سى و نه عدد از آن آباد و داير و دوازده عدد آن ويران و خراب بوده است.
مجموع ـ قنوات و كاريزها در تاريخ مذكور بيست و دو رشته بوده است كه بعضى آنها از قديم و قبل از اسلام حفر شده و تا اين زمان دائر بوده است و بعضى ديگر را اشعريين و ديگران حفر كردهاند كه اغلب بنام خود آنها مذكور است به اين قرار:
1ـ كاريز عبد الرّحمن بن عبد الله [بن سعد].
2ـ كاريز ـ عمران واليسع.
3ـ كاريز ابىبكر.
4ـ كاريز سعد بن مالك «زيرك».
5ـ كاريز مالك.
6ـ كاريز على بن آدم و اسحق بن سعد.
7ـ كاريز عطاء بن مزيد.
8ـ كاريز مرزبان بن عمران.
9ـ كاريز موسى بن يعقوب.
10ـ كاريز محمد بن عيسى بن سعد.
11ـ كاريز موسى بن يعقوب.
12ـ كاريز ابى غالب.
13ـ كاريز نعيم.
14ـ كاريز آدم و محمد بن على بن آدم الاول.
15ـ كاريز آدم و محمد بن على بن آدم لثانى.
16ـ كاريز ولد سعد و محمد بن عامر.
17ـ كاريز موسى بن آدم.
18ـ كاريز اسماعيل بن عيسى واسمعيل بن سعد.
19ـ كاريز عبد الله، خوشاب.
20ـ كاريز عبد الله، شوراب.
21ـ كاريز سعد.
آنچه كه درباره آب رودخانه و عده انهار و قنوات و غيره ذكر كرديم هم
مربوط به وضع آبادانى اين ناحيه قبل از سال 378 هجرى است، از اين تاريخ به بعد تا امروز وضع آب و آبيارى و كشت و زرع در قم تحت تأثير حوادث روزگاران مختلف و متغير بوده است و متأسّفانه، در تواريخ وضع هزار سال اخير آن به طور دقيق ذكر نشده است و هر چه در باره اين شهر از آن پس، نوشته شده اغلب كليات و ذكر حوادث تاريخى مهم بوده است، ولى مىتوان گفت آبادانى و خرمى آن شهر به تدريج و به علل حوادث و جنگها و خونريزىها، خصوصاً حملات مغول و تيمور و سپس افغانها از بين رفته و رو به خرابى نهاده، در نتيجه ثروت و موقعيت گذشته را از دست داده است.
به طورى كه بعضى مورخين نوشتهاند پس از حمله مغول از اين شهر جز تل خاكى باقى نمانده است، خوشبختانه بازهم مردم اين شهر روى خرابههاى گذشته دوباره به فعاليت پرداخته و ويرانىها را مرمت و تعمير كردهاند هر چند كه تاكنون شهر قم آبادانى و كشت و زرع قرون اول هجرى را به دست نياورده است ولى روى هم رفته تا حدود زيادى آباد و وسعت يافته است چنانكه مادام «ديولافوا» در سفرنامهاش مىنويسد كه شهر قم را به علت وسعت آن سواره و با اسب گردش كرده است(1). اخيراً در بهار سال 21 مردم كمره و نيمهور از جريان آب رودخانه جلوگيرى كردند و پس از منازعاتى بالاخره همان وضع سابق با مختصر تغييرى برقرار گرديد و سپس در سال 1327 شمسى محمد رضا شاه پهلوى، فرمانى صادر(2) و در آن فرمان دو ثلث آب رودخانه را براى مزارع و قراء كمره و نيمهور و محلات، و ثلث ديگرى را براى مزارع قم و قراء انار بار تعيين كردند، سپس قراء اناربار و صاحبان مزارع در قم، اين سهم «ثلث از رودخانه» را به اضافه آنچه در طول رودخانه از چشمه سارها و زايندگىهاى بستر رودخانه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ سفرنامه ديولافوا.
2ـ از اينجا و سطر قبلى چند كلمه حذف شد.
جريان مىيابد به نسبت پنج و شش، تقسيم كردند به اين معنى كه قراء و روستاى اناربار پنج روز و مزارع قم نيز پنجروز سهم مىبرند، يك روز نيز براى رسيدن آب به شهر فرصت مىدهند، اين است وضع فعلى آب رودخانه و آبادانى شهر قم.
.

ورود حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) و ديگر علويان به شهر قم

از نيمه دوم قرن اول هجرى، معيشت و زندگى علويان، در نواحى حجاز و عراق به سختى گرائيد، خلفاء اموى و سپس عباسيان نمىتوانستند محبوبيت و عظمت حتى موجوديت علويان را تحمّل كنند، آنها را مدعى و معاند خلافت خود مىدانستند و گاه و بيگاه براى درهم كوبيدن قيام آنها، ناچار به جنگ و لشگر كشى مىشدند و بالاخره، صلاح خود را در اين دانستند كه حكام و عاملان خود را به زجر و آزار و قتل و تبعيد علويان مأمور كنند، تا به اين ترتيب خود را از انديشه اين معضل و مشگل سياسى، قرون اوليه اسلام، يعنى مسئله قيام و خروج علويان و طرفدارانشان آسوده كرده باشند، حكام و عاملان آنها نيز با كمال شقاوت و بىرحمى در انجام اين مأموريت ظالمانه كوشش كردند، تا آنجا كه عرصه حجاز و عراق بر علويان، آن چنان تنگ و خفقانآور گرديد كه دل از يار و ديار بر گرفته و هر كدام، به نقطهاى از نقاط دور دست مسلماننشين مهاجرت كردند اين مهاجرتها و سفرهاى اجبارى بيشتر به سرزمين ايران و عراق عجم بود، زيرا مردم حقيقت جوى اين كشور، حقيقت اسلام و صفات و خصائل پسنديده و عالى آن را در خانواده على (عليه السلام) يافته و دل درگرو محبت ايشان داده بودند، پس ايرانيان مىتوانستند ميزبانان و مهمانداران شايستهاى براى اعضاء ستمديده و زجر كشده خاندان علوى باشند.
علويان نيز، سعادت و آسايش و تبليغ احكام قوانين اسلامى و انجام وظائف مذهبى خود را در حمايت مسلمانان ايرانى آسانتر مىديدند و به همين نظر اغلب بلاد ايران، مقصد مهاجرت و منظور مسافرتهاى علويان قرار گرفت، شهر قم كه پيش از اين مسكن و منزل طائفه از عرب بود كه به شيعى بودن و دوستى ائمّه اطهار و علويان معروف و مشهور بودند، مناسبترين و شايستهترين شهرها براى پذيرفتن اين مسافران و مهاجران، رنجديده بود، چگونگى ورود علويان به اين شهر و اقامت و سلوك مردم با آنها و همچنين عده آنها و اعقابشان در تواريخ به طور مفصّل ثبت شده است.
از نخستين علويانى كه به اين شهر وارد شدهاند، حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) است كه در طريق سفر خراسان براى ديدار برادرش امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) به اين سرزمين آمده است، شرح ورود و پذيرائى و مهماندارى مردم قم، و سپس وفات آن حضرت را از كتاب تاريخ قم در اينجا نقل مىكنيم«... ديگر از سادات حسينيّه از فرزندان موسى بن جعفر (عليها السلام) كه به قم آمدند فاطمه بود دختر موسى بن جعفر (عليهما السلام)، چنين گويند بعضى از مشايخ قم كه چون امام على بن موسى الرضا (عليهما السلام) را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براى عقد بيعت به ولايت عهد براى او فى سنه مأتين(1) خواهر او فاطمه بنت موسى بن جعفر (عليهم السلام) در سنه احدى و مأتين(2) به طلب او بيرون آمد چون به ساوه رسيد بيمار شد پرسيد كه ميان من و شهر قم چقدر مسافتست او را گفتند كه ده فرسخ است خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد خادم او را به قم آورد و در سراى موسى بن خزرج بن سعد اشعرى فرود آمد و نزول كرد و روايت صحيح و درست آنست كه چون خبر به آل سعد رسيد همه اتفاق كردند كه قصد ستى فاطمه كنند و از او درخواه نمايند كه به قم آيد از ميانه ايشان موسى بن خزرج تنها، هم در آن شب بيرون آمد و چون به شرف ملازمت ستى فاطمه رسيد زمام

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ 200.
2ـ 201.
ناقه او را بگرفت و به جانب شهر بكشيد و به سراى خود، او را فرود آورد و هفده روز در حيات بود چون او را وفات رسيد بعد از تغسيل و تكفين و نماز، موسى بن خزرج در زمينى كه او را به بابلان بود آنجا كه امروز روضه مقدسه اوست دفن كرد و بر سر تربت از بورياها سايه ساخته بودند تا آنگاه كه زينب دختر محمد بن على الرضا (عليهم السلام) اين قبه بر سر تربت او بنا نهاد. و روايت كرد مرا حسين بن على بن حسين بن موسى بن بابويه از محمد بن حسن بن احمد بن الوليد كه او را روايت كردند كه چون فاطمه را وفات رسيد و بعد از غسل و تكفين او را به مقبره بابلان بر كنار سردابى كه از براى او ترتيب كرده بودند حاضر آوردند آل سعد با يكديگر خلاف كردند در باب آنك كه سزاوار آنست كه در سرداب رود و فاطمه را بر زمين بنهد و دفن كند پس از آن اتفاق كردند بر آنك خادمى به غايت پير از آن يكى ازيشان قادر نام را حاضر گردانند تا فاطمه را در گور نهد و كسى را به طلب او بفرستادند در ميان اين گفتگوى از جانب رمله دو سوار بر آمدند دهن بر بسته و روى بدين مردم نهادند چون به نزديك جنازه فاطمه رسيدند از اسب فرود آمدند و بر فاطمه نماز گزاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن كردند پس از گور بيرون آمدند و بر نشستند و برفتند و هيچ كس را معلوم نشد كه آن دو سوار كه بودند. و محرابى كه فاطمه (عليها السلام) نماز كرده است در خانه از سراى موسى بن خزرج تا به اكنون ظاهر است و چون پس از وفات فاطمه، امّ محمد دختر موسى رضائيه وفات يافت او را در جنب قبر فاطمه دفن كردند و پس از او خواهر او ميمونه ابنة الرضائيه و او را نيز همانجا دفن كردند و قبه بر سر تربت ايشان بنهادند متصل به قبه فاطمه (عليها السلام) و درين دو قبه شش قبرند...»(1).
به شرح مذكور، حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) سرزمين قم را به وجود مبارك

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ تاريخ قم: 213 ـ 214.
خود آراستند، و از آن تاريخ تا امروز تمام مردم شيعى در هر كجا باشند به اين آستان معتقد و علاقمند بودهاند. مقبره حضرت معصومه كه امروز با عظمت خود، چشمها را خيره مىكند، در قرون مختلف تغييرات بسيارى كرده است.
ابتدا در اين قسمت دو گنبد كوچك در كنار هم قرار گرفته بوده است كه يكى از آنها بالاى قبر حضرت فاطمه، و قبه ديگر بالاى قبر خواهران موسى مبرقع، قرار داشته است.
در سال 350 هجرى قمرى زيد بن احمد بن بحر اصفهانى عامل شهر قم، تعميراتى در اين دو قبه انجام داده و درهاى آن را كه آن روز به طرف رودخانه باز مىشده است، فراختر و وسيعتر گردانيد.
ساختمان مقبرهها و قبهها شكل خود را تا سال 529 هجرى حفظ كرده است و سپس در اين سال «شاه بيگم» دختر عماد بيك، آن دو قبه را برداشته و به جاى آن يك گنبد بزرگتر و بلندتر بنا نهاد، اين گنبد كاشيكارى و كيفيت بنا و تزئينات آن مانند گنبدها و بناهاى مشابه است كه امروز در شهر قم بسيار است.
back pagefehrest pagenext page