|
|
|
|
|
|
سى سخن حكيمانه از خيابانى 1. اولين لازمه شرافت يك ملت ، استقلال است . 2. استقلال ملتها را فقط فضايل و اخلاق عالى مى تواند محفوظ دارد. 3. حافظ و نگهبان استقلال هر ملتى ، شجاعت و قهرمانى اوست . 4. يك ملت نمى تواند بدون معارف ، آزادى خود را محفوظ دارد 5. در راه زندگىشرافتمندانه بايد از جان و مال گذشت . 6. آزادى مستلزم برابرى است ، در مقابل قانون همه برابريم . 7. ايران را ايرانى بايد آزاد كند. 8. در عين آزادى بايد مقيد باشى . 9. نخستين وسيله ترقى ، داشتن روح تجدد است . 10. يك فرد بى علاقه به جامعه خود، كمتر از حيوان است . 11. هيچ كار بزرگ بدون فكر انجام نمى گيرد. 12. هر زمانى تقاضايى دارد كه با ميزان علم و معرفت بشر تغيير پذير است . 13. يك حركت عمومى تمام بشر متمدن را به جانب يك سرمنزل تكامل پيش مى برد. 14. به نام هر اكثريتى نمى توان حكم قطعى داد. 15. انتظام و انضباط يك شرط عمده موفقيت است . 16. انسان بايد در زندگى چنان مشغول كار شود كه گويا هيچ وقت نخواهد مرد. 17. اندوختن سهل است و نگهدارى مشكل . 18. براى تامين حيات و بقا در اين جهان بايد از ضعف و ناتوانى دورى گزيد. 19. در روى خرابه هاى ديروزى بايد عمارت فردا را بلند كرد. 20. اعتماد به نفس ، يك شرط عمده موفقيت است . 21. شجاعت ، يك شرط مهم موفقيت است . 22. يك لقمه خار دار باشيد تا هيچ گلويى نتواند شما را فرو ببرد. 23. ملتى كه از مرگ نمى ترسد، هرگز نمى ميرد. 24. مردن در راه يك آرمان بزرگ ، عين موفقيت است . 25. ترس عامل عمده اسارت ملتهاست . 26. تو واحد و متحد جلوه نما و بگذار ديگران از تو بترسند. 27. شجاعت مادى بى شجاعت معنوى ،كامل نيست . 28. هرگز نبايد به خستگى و ياس اعتقاد داشت ، بويژه زمانى كه بار سنگين زندگىيك ملت از موى باريك آويزان باشد. 29. هر كس بايد به فراخور توانايى و دانايى خودش در امور اجتماعى و عمومى شركتكند. 30. در كليه امور و حوادث بايد (وظيفه ) را از غير وظيفه تفكيك نماييم . منابع و ماخذ 1. شرح حال و اقدامات شيخ محمد خيابانى ، به قلم جمعى از دوستان شيخ شهيد، جاپبرلين ، 1304 ش ، صفحات مختلف . 2. قيام شيح محمد خيابانى در تبريز، على آذرى ، چاپ چهارم ، تهران ، 1362، مواردمتعدد و صفحات مختلف . 3. قيام آذربايجان و ستارخان ، اسماعيل امير خيزى ، تبريز، 1339، صفحات متعدد. 4. تاريخ هيجده ساله آذربايجان ، احمد كسروى ، ج 2، صفحات 858 به بعد. 5. بيدارگران اقاليم قبله ، محمد رضا حكيمى ،ص 131 - 175. 6. دو قهرمان جنبش مشروطه ، رحيم رئيس نيا و عبدالحسين ناهيدى . 7. تاريخ بيست ساله ايران ، حسين مكى ، ج 2، ص 34 - 42. 8. شيخ محمد خيابانى خروش حماسه ها، مصطفى قليزاده ، تهران ، 1372، صفحاتمختلف . ملا فتح الله اصفهانى متوفاى 1339 ق . شيخ شريعت محمد على محمدى تولد در زمستان سال 1228 ش . (12 ربيع الاول 1266 ق )(1427) باز شدن غنچه اى درخانه محمد جواد نمازى اصفهانى ، بهار را نويد داد. آن غنچه خوشبو را فتح الله ناميدند. فتح الله در دامان پر مهر مادرى مومن كه هيچ گاه او را بدون وضو شير نمى داد و پدرىدلسوز كه لحظه اى از تربيت فرزندش غافل نمى شد، رشد كرد و پس از سپرى كردندوران بازيهاى كودكانه راهى كلاس قرآن و ديگر كتابهاى مذهبى شد. در حوزه هاى نور او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيلمشغول شد. استعداد و پشتكار فتح الله موجب شد كه بتواند با سرعت ، مقدمات علوماسلامى را فرا گرفته ، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوى ادب بهزمين بزند. با اين حال حضور در درس بهترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانستتشنگى دانش اندوزى او را فرو نشاند. از اين رو راهى حوزه علميه مشهد مقدس شد. در آن شهر از محضر اساتيد برجسته اى چون آيه الله حاج ميرزا نصرالله مدرس ، آيهالله محمد ابراهيم بروجردى و سيد مرتضى حائرى بهره فراوان جست تا در رديفاساتيد آن ديار شناخته شد. سپس به سوى اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظرياتشيخ مرتضى انصارى در اصفهان شهرتى نداشت ولى شيخ شريعت به بيان مسلك شيخمرتضى انصارى همت گماشت .(1428) او در سال 1295 ق . راهى نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد آن زمان (آياتبزرگوار شيخ محمد حسين كاظمى و ميرزا حبيب الله رشتى ) حاضر شد و خود نيز مجلسدرس مهمى تشكيل داد كه بسيارى از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت مى كردند. شيخ الشريعه در سال 1313 ق . به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه بهمباحثه و گفتگو با علماى اهل سنت پرداخت به گونه اى كه آنها از احاطهكامل وى به كتابهاى اهل سنت در شگفت شدند.(1429) پس از بازگشت از حج پروانه هاى فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اينزمان درس او از مهم ترين درسهاى نجف به شمار مى رفت كه صدها نفر در آن شركت مىكردند. اين درسها عبارت بودند از: 1. دروس عالى فقه و اصول 2. رجال و درآيه 3. تفسير و علوم قرآن 4. فلسفه و كلام 5. درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاى فقيه بررسى مى شد.او بعلاوه خطيبى توانا بود كه جمعه ها منبر مى رفت و به موعظه پرداخت . از ديگرامتيازات ايشان اينكه وى به تحصيل طب و رياضيات همت گماشته و علاوه بر فرمولها ومعادلات رياضى مطالب زيادى درباره علم پزشكى آموخته بود. گويند روزى ايشان بيمار شد و وقتى پزشك براى معالجه بر بالين او آمد شيخالشريعه در مورد بيمارى اش از كتاب قانون بوعلى سينا مطلبى گفت . پزشك تصوركرد چون شيخ نوع بيمارى خود را مى دانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپردهاست ولى در گفتگوهاى بعدى مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد. اساتيد شيخ الشريعه در محضر شريعتمداران زيادى درس شريعت آموخت تا شيخ شريعت شد بهپاس احترامشان نام آنان در ذيل مى آيد: 1. ملا حيدر على اصفهانى 2. آيه الله نصر الله مدرس 3. شيخ محمد صادق تنكابنى 4. ملا احمد سبزوارى 5. شيخ عبدالجواد خراسانى 6. آيه الله ملا محمد باقر اصفهانى 7. شيخ حسين على تويسركانى ملايرى 8. آيه الله شيخ محمد تقى هروى 9. آيه الله شيخ محمد رحيم بروجردى 10. آيه الله شيخ محمد حسين كاظمينى 11. آيه الله ميرزا حبيب الله رشتى شاگردان صدها نفر از طلاب علوم دينى در جلسات درس ايشان شركت مى كردند كه بسيارى از آنانبعدها در زمره مراجع تقليد در آمدند و نامى ترين آنان عبارتند از: آيات عظام : 1. شيخ عبدالكريم حائرى 2. سيد محمد حسين بروجردى 3. سيد ضياء الدين عراقى 4. سيد ضياء الدين عراقى 5. سيد شهاب الدين مرعشى نجفى 6. سيد عبدالهادى حسينى شيرازى 7. سيد محسن طباطبايى حكيم 8. سيد محمد كوه كمره اى (حجت ) 9. سيد محمد تقى خوانسارى 10. محمد على شاه آبادى . قلم نور از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامى مهارت داشت در بسيارى از رشته ها نوشتههايى پر بها از خود به يادگار گذاشت كه هر يك در علوم مختلف حاكى از فزونى دانشاوست . از آن همه ، پاره اى رساله در موضوعات فقهى و اصولى است . در علم تفسير،فلسفه ، كلام و ادبيات عرب نيز داراى آثارى نيكوست . مرجعيت پس از وفات آيه الله ميرزا حبيب الله رشتى و آيه الله شيخ محمد حسين كاظمينى شمارىاز مردم از شيخ الشريعه تقليد مى كردند ولى پس از رحلت ميرزا محمد تقى شيرازى ،شيخ الشريعه يگانه مرجع جهان تشيع شد. با اينحال وى رهبرى دينى را چون بارى سنگين بر دوش خود احساس مى كرد. او در خلوت ديدهشده بود كه اشك ريزان با خداى خود چنين مناجات مى كرد: (خدايا، در آخرين روزها زندگيم در دنيا به رياست مبتلا(!) شده ام و بايد سنگينى اينبار امانت را به دوش كشم ! بار الها، من طاقتتحمل اين امر بزرگ را ندارم ... و حال آنكه تو فرداى قيامت از منسوال خواهى كرد...) شبيخون شيخ الشريعه در پى مبارزه با تهاجم فرهنگى دشمن كتابخانه مهمى ايجاد كرد كهدانش پژوهان از آن استفاده مى كردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميه هاى فراوانبود كه پرده از چره استعمار مى زدود در قسمتهائى از يكى از اين اعلاميه ها آمده است . (خدمت علماى بزرگ ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچ نشينان ... بر آقايان و هوشياران ... پوشيده نيست كه بيگانگان از سده هاى پيشين و مدتهاقبل كوشيده اند دارايى مسلمانان را برزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآنسراسر حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه ازوسايل مادى و معنوى نزد آنان است نابود سازند، بيگانگان همواره براى دستيابى بهاين هدفها نقشه هايى ترتيب داده اند، آنگاه آيه الله شريعت چندين نمونه از نقشه ها وهدفهاى دشمن را در 10 مورد بازگو كرده ، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مىخواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.(1430) دزدان فرهنگ در زمانى كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستورداده بود هر جا كتاب نفيس و قديمى يافتند آن را تصاحب كرده ، به كتابخانه لندنبفرستند! در اين ميان روحانيون آگاهى كه نمى خواستند فرهنگ اسلامى به دست كفار غارت شود درمقابل آنان مى ايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعى مى كردند بهاهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولى شيخ شريعت به كمك طلاب آمده ، آنها را از بندنجات مى داد. براى نمونه مى توان به زندان افتادن آيه الله مرعشى نجفى براىخريدن يك كتاب و سپس آزادى او به همت شيخ الشريعه اشاره كرد. تقسيم ايران يك سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907 م ) دو كشور استعمارگر روسيه وانگلستان در يك توافق سرى ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبى سهميهانگلستان و شمال ايران از آن روسيه شد و براى آنكه با هم اختلافى پيدا نكنند قسمتهاىمركزى را به عنوان منطقه بى طرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميتارضى و استقلال ايران در معرض خطر جدى قرار داشت ، شيخ الشريعه و ديگر علمادرسهاى حوزه علميه را تعطيل و خود را براى جهاد آماده كردند؛ چنانكه در تلگرافى كهبدين مناسبت انتشار دادند مى خوانيم : (اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلاميه خصوصا به اشتهار معاهده ميشومه جديده بادولتين موجب وحشت عموم علماى اعلام ... (شده است .) قاطبه علماى اين مشاهد مشرفه وظايفمقاميه را تعطيل و در حفظ اسلام به اداى آخرين تكليف (جهاد) حاضر...) ايران در آتش در سال 1330 ق با حمله روسيه به ايران شهرهاى تبريز، گيلان ، رشت ، مشهد مقدس وچندين شهر و روستاى ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبى سقوط قرارگرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند تصميم گرفتند بامقاومتى قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند. در يازدهم محرم 1330 هيات علميه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويستهزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راهخود به ايران چند روزى در كاظمين توقف كرده ، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرفايران حركت كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مى توان بهارسال هيات هايى به كشورهاى مختلف براى مذاكره با سران آن كشورها وارسال اطلاعيه هاى فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد. و ديگر آماده كردن عشاير ايران براى جهاد بود كه باارسال تلگرافهاى متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكى از اين برگهاى زرينچنين مى خوانيم : به عموم حجج اسلام ، سرداران عظام و روساى عشاير.... از قديم زمان الى كنون بهواسطه مردانگى عشاير... هرگز به خيال اجانب نمى رسيد كه دست اندازى به خاك ايراننمايند چه رسد به سوق عساكر و جسارت ... در ممالك اسلاميه . مگر در اين عصرمردانگى ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده .. ياللمسلمين يك مشهدمقدس ... در مملكت شماست ، آيا رواست كه با وجودامثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخى براى شما، باقىبماند!...)(1431) وقتى مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براى دفاعى جانانه آماده كردند وثوقالدوله كه در آن زمان رياست هيات وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما بهطرف ايران ممانعت كرد. وانگهى از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هر گونهاقدامى كه مخالف سياسيتهاى روسيه و انگلستان باشد خوددارى كنند و به آنها هشدار دادكه اگر با نيروهاى در حال پيشروى انگلستان مقابله كنند دولت آنها را مواخذه خواهد كرد.و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند. عقب نشينى نيروهاى روسيه و اقدامات وثوق الدوله كارگر افتاد و تندرى كه مى رفتخصم را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمى خواستند جنگ داخلى مشكلاتايران را دو چندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند. نبرد اقتصادى شيخ شريعت در كنار ديگر علما در برابر هجوم اقتصادى دشمن دو اقدام مهم انجام داد. 1 - تشويق مردم به ايجاد شركت هاى تعاونى 2. تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان . البته در اين جبهه نيز زمانى كه مى رفت اين مبارزه منفى شكوفه دهد سفارت انگليس بايك نامه فدايت شوم به وثوق الدوله نوشت كه از علما بخواهد فتواهاى خود را ملغى اعلامكنند و وثوق هم همين كار را كرد. مجتهد مجاهد عراق در جنگ جهانى اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخ الشريعه ضمن صدور فتواىجهاد خود به جبهه شتافت و فرماندهى جبهه قرنه را به عهده گرفت . يكبار كه مجتهد مجاهد با كشتى كوچكى به طرف يكى از جبهه ها در حركت بود. كشتى آنهاشكست و نزديك بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وى را نجات دادند. نيروهاى مردمى به فرماندهى علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاى عظيم انگلستانمقاومت كردند و اگر پيروزى نهايى متفقين و ضعف شكست عثمانى و ديگر متحدانش نبوداشغالگران هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمى شدند.(1432) در بستر انقلاب نيروهاى انگلستان و همدستانش در جنگ جهانىاول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايى كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاىعربى را تصرف كنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنهااستقلال ندادند كه سعى كردند با برگزارى رفراندم فرمايشى بهاشغال خود حالت قانونى دهند و آنگاه كه عده اى از آزاديخواهان درخواستاستقلال كردند آنها را تبعيد و زندانى كردند و متعاقب اين اوضاع شيخ الشريعه باارسال تلگرافهايى به حاكمان انگليسى و فرماندهان ارشد نظامى آنان از اين درخواستسرباز زدند و سعى كردند با سركوب جلو انقلاب را بگيرند. در اين هنگام آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى با صدور فتوايى به عراقيان اجازه دادكه اگر انگليسيان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود راباز پس گيرند. و اين گونه بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد. در هنگامى كه تمامى شهرهاى عراق در آتش انقلاب مى سوخت ناگهان آيه الله ميرزا محمدتقى شيرازى كه در اين زمان رهبرى انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانه اىدرگذشت ولى در آن لحظات حساس آيه الله شريعت اصفهانى علم بر زمين افتاده ميرزاىشيرازى را برداشت و با صدور بيانيه اى از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند وسپس در اجتماعى كه در صحن حضرت على عليه السلام برگزار شده بود حاضر شد ودر حالى كه به علت كهولت و ناتوانى نمى توانست به تنهايى راه برود با كمك چندنفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان رابه استقامت فراخواند و آنگاه آيه الله سيد ابوالحسن اصفهانى را به عنوان نماينده خودانتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد. در همين ايام ويلسون ، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيامتسليتى باب گفتگو با شيخ را باز كند، او را به پندار خود بفريبد اما نتوانست وانقلاب همچنان ادامه يافت .(1433) متعاقب اين اوضاع نيروهاى انگليسى كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانهشدند تا اينكه تعداد آنها به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاىپيشرفته و هواپيماهاى جنگى مجهز بودند. قدرت روز افزون نيروهاى انگلستان ، تمامشدن منابع مالى مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادى و نظامى ، نيز تغييرسياست انگلستان و پيشنهاد تشكيل حكومت ملى در عراق از طرف ديگر موجب شد كه بينرهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمى تغيرسياست خود را اعلام كرد و بدين سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگرانقلاب به پيروزى نظامى مى رسيد علما مى توانستند باتشكيل حكومت اسلامى عراقى آباد و آزاد بسازندعوامل فوق در كنار سستى كه به مناسبت شروعفصل كشاورزى در مردم عراق پديد آورده بود باعث شد كه نيروهاى انگلستان بتوانند بهطرف شهرهاى مقدس پيشروى و كربلا، كوفه و آنگاه نجف رااشغال كنند. پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخ الشريعه دستگير و براىتبعيد روانه بصره شدند. خاندان آيه الله شريعت با يكى از نوادگان آيه الله شيخ محمد حسين اصفهانى مولف كتابفصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود: 1. شيخ حسن : وى فرزند بزرگ شيخ الشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايى داشت . 2. شيخ مهدى ، او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و كتاب (اعلام الاعلامبمولد خير الانام ) از اوست . 3. شيخ محمد شريعت (1283 - 1357 ق .): وى در نجف بهتكميل علوم خود پرداخت . در سال 1331 ش . آيه الله بروجردى او را به عنوان نمايندهخود راهى اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيه الله بروجردى امام امت (ره ) را بهعنوان مرجع اعلم معرفى كرد كه عده اى از علماى پاكستان هم به پيروى از ايشان امام رامرجع تقليد اعلم به مردم معرفى كردند.(1434) صبح تيره سرانجام روح پر فتوح آيه الله شريعت اصفهانى پس از عمرى تلاش در راه اسلام وقرآن در شب يكشنبه هشتم ربيع الثانى سال 1339 ق . قفس تن را دريد و آن نفس مطمئنهبه سوى پروردگارش پر كشيد و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤ منان عليه السلامبه خاك سپرده شد. در سال 1366 ق . كه آيه الله حاج آقا حسين قمى دار فانى را وداع كرد و مى خواستند اورا كنار شيخ الشريعه دفن كنند در هنگام حفر قبر مقدارى از قبر شيخ شريعت خراب شد وحاضران با تعجب ديدند جسد آن فقيه فرزانه هنوز كاملا تازه است چنانكه گويا روزپيش به خاك سپرده شده است . ميرزا كوچك خان جنگلى متوفاى 1300 ش . تنهاترين رهبر محمد رضا سفاك امانى شاگرد (استاد سرا) در سال 1298 ق . در خانه ميرزا بزرگ ، در محله (استاد سراى ) رشت فرزندى ديدهبه جهان گشود كه نامش را (يونس ) نهادند.(1435) يونس پس از آنكه خواندن و نوشتن را فرا گرفت ، در سنين نوجوانى يا جوانى واردحوزه علميه رشت شد و به فراگيرى علوم اسلامىاشتغال ورزيد. يونس ساليانى در مدرسه حاجى حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامعرشت به يادگيرى ادبيات عرب ، منطق ، فقه واصول پرداخت .(1436) و مدتى در يكى از حجره طبقهاول مدرسه نايب الصدر، واقع در بازار زركشان سكونت داشت .(1437) (تحصيلاتمقدماتى را تا تاريخ 1312 ق . در مدارس رشت فرا گرفته ، از آن پس به تحصيلاتعاليه از صرف و نحو و معانى و بيان و منطق و مختصرى ازاصول و فقه شروع نمود.)(1438) او در سال 1322 ق . در عالى ترين درس دوره سطح حوزه علميه ، كفايهالاصول شركت كرد. استادش آيه الله سيد عبدالوهاب صالح ضياء برى (1294 -1357 ق .) مجتهد فرزانه صومعه سرا، جزو جوانترين مجتهدان گيلانى بود كه در 28سالگى به اجتهاد رسيده بود. وى كه شاگرد آخوند خراسانى بود،(1439) تحتتاثير افكار انقلابى استادش رهبرى روحانيت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده داشت .يونس نيز تحت تاثير افكار استادش از ابتداى نهضت مشروطه ، بهخيل مشروطه طلبان پيوست . شاگرد استاد سرا ساليانى نيز در حوزه هاى علميه قزوين و تهران به فراگيرى علوماسلامى اشتغال ورزيد. مى توان حدس زد كه وى در ماجراى فتح تهران در انقلاب مشروطه(1326 ق ) در حوزه علميه قزوين مشغول تحصيل بوده و همراه سپاه مشروطه طلبانگيلانى كه براى فتح تهران حركت كرده بودند، مدتى در پى فتح قزوين در اين شهرمانده است . يونس مدتى در مدرسه صالحيه قزوين (1440) و مدتى نيز در مدرسه محموديهتهران (1441) ادامه تحصيل داد. با توجه به اينكه وى دوره سطح راقبل از انقلاب مشروطه فرا گرفته بود، مى توان حدس زد كه ساليانى نيز در حوزههاى علميه قزوين و تهران ، در درس خارج فقه واصول شركت كرده باشد. تحصيل او در حوزه علميه تهران بهاحتمال زياد پس از فتح تهران (1327 ق ) يا پس از تعطيلى مجلس واشغال ايران توسط روسيه به دنبال اولتيماتوم - كه وى مدتى به تهران تبعيد شدهبود - (1330 ق ) بوده است . بنابراين گمان مى رود وى دهسال ، (1324 - 1334 ق .) در درس خارج فقه واصول شركت كرده باشد. يونس در شكم ماهى بيداد پادشاهان قاجاريه و بى كفايتى آنان موجب شده بود تا مردم در انديشه قيام برآيند. ستمهاى شاهزادگان كه بيشتر آنها فرمانروايى استانى از كشور را در دستداشتند، عياشيهاى شاه و سفرهاى پر مخارج او به فرنگ كه ثمره اش استقراض خارجى وبه يغما رفتن منابع طبيعى و افزايش مالياتهاى سنگين و كمر شكن و... بود، سبببرپايى انقلاب مشروطه به رهبرى روحانيت شد. مردم رشت از ابتداى انقلاب مشروطه قيام كردند. روحانيون رشت در اين قيام حضورىچشمگير داشتند. در آن زمان آيه الله سيد عبدالوهاب ضياء برى نايب رئيسى انجمنايالتى گيلان بود.(1442) و يونس طلبه اى جوان بود كه از ابتداى انقلاب مشروطهدر رشت حضورى فعال داشت . وى براى طلبه ها سخنرانى مى كرد و آنها را به انقلابدعوت مى نمود. حتى گفته شده است كه وى به طلبه ها آموزش نظامى مى داد. گيلان در جنبش مشروطيت بسيار پر تلاش بود. آيه الله سيد عبدالوهاب صالح ضياءبرى رهبرى روحانيون رشت را در اين نهضت عظيم بر عهده داشت . نخستين مجلس شوراى ملى ايران در هيجدهم شعبان 1324 قتشكيل شد. اما در سپيده دم 24 جمادى الاولى 1326 ق . به دستور محمد على شاه بهتوپ بسته شد. رهبران مشروطه در تهران ، از جمله آيه الله سيد عبدالله بهبهانى و آيه الله سيد محمدطباطبايى دستگير شدند. بسيارى از روحانيون مشروطه خواه تبعيد يا زندانى شدند وبرخى نيز به شهادت رسيدند. بدين سان استبداد سغيرشكل گرفت . مراجع تقليد نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند. گيلان نيز خود را براى سركوب استبداد آماده مى ساخت . مشروطه خواهان گيلان در محرم1326 ق . با ترور سردار افخم (حاكم گيلان ) رشت را تصرف كرده ،كنترل ادارات و سربازخانه ها را به دست گرفتند. مشروطه طلبان گيلان براى فتح تهران به سوى قزوين حركت كردند. پيشتازان بهفرماندى يونس در بين راه منجيل تا قزوين بارها با قواى دولت درگير شدند . خطشكنان مشروطه طلب به رهبرى وى توانستند تا قزوين پيش روند. در قزوين با رسيدننيروهاى كمكى ، جنگ سختى در گرفت . يونس در جنگلهاى قزوين رشادت شايانى از خودنشان داد. سرانجام دروازه قزوين گشوده شد و مشروطه طلبان آماده حركت به سوى تهرانشدند. سران مشروطه گيلان يونس را در پى دلاوريهاى درخشانش در فتح قزوين به عضويتكميسيون جنگ انجمن ايالتى گيلان و به رياست مجاهدين گيلان منصوب كردند. يونس درفتح تهران نيز فرماندهى شمارى از رزمندگان را به عهده داشت . رزمندگان گيلانىبه رهبرى او در كرج و على شاه عوض (شهريار) با سربازان حكومت مركزى به جنگبرخاستند. در پى نبردهاى سهمگين ، مشروطه طلبان گيلان پيروز شدند و در اين هنگامهسپاه مشروطه طلب اصفهان نيز به نزديك شهر تهران رسيدند. سرانجام مشروطه طلبانگيلان و اصفهان در 25 جمادى الاخر 1327 ق . تهران را تصرف كرده ، به استبدادخاتمه دادند و محمد على شاه كه به روسيه گريخته بود، از سلطنت خلع و پسرش احمدميرزا به سلطنت رسيد.(1443) يونس از خلافهاى برخى از سران مشروطه طلب آزرده بود. وى بدين علت پس از فتحقزوين به نشان اعتراض به رشت بازگشت (1444) متاسفانه روشنفكران غربزده وفراماسون ، فئودالها و خانها در ميان سران و رهبران مشروطه در تهران ، اصفهان وگيلان نفوذ كرده بودند. ترور بيش از ده مجتهد طرفدار مشروطه مشروعه در رشت ،قزوين ، تهران و... گوياى دستهاى پنهان در رهبرى مشروطه است . فاتحان تهران در نخستين اقدام خود آيه الله شيخفضل الله نورى را اعدام كردند. ميرزا كريم خان رشتى كه رياست كميته ستار رشت رابر عهده داشت و در زمره رهبران مشروطه گيلان بود، جاسوس سرويس اطلاعاتى انگليسبود. سپهدار تنكابنى ، فئودال معروف ، رياست نظامى مشروطه خواهان گيلانى را درفتح تهران در دست داشت . يپرم خان ارمنى ، قاتل شيخفضل الله نورى نيز در سپاه مشروطه طلبان گيلان مسئوليت داشت . مجلس دوم شوراى ملى در اول ذيقعده 1327 ق . افتتاح شد. مجلس دوم نيز توانست قوانينىوضع كند تا ساختار ادارى كشور بهبود يابد. مراجع تقليد نجف باارسال پيامها درصدد هدايت انقلاب بر آمدند و از سويى محمد على شاه با كمك روسها وصدها نيروى مسلح ، گمش تپه گرگان را اشغال كرده ، براى فتح تهران آماده شد.يونس همراه شمارى از مشروطه خواهان گيلان در گمش تپه به نبرد با شورشيانپرداخت . وى در اين نبرد زخمى و اسير شد. به دستور محمد على شاه قرار شد وى راطعمه ماهيان كنند. اما خداوند او را نجات داد. يونس در داخل قايقى كه او را به وسط دريا مى برد تا طعمه مرگ كند آيه (و ذالنون اذذهب مغاضبا فظن ...) مى خواند. همان آيه اى كه موجب رهايى حضرت يونس پيامبر از شكمماهى شده بود. مجلس در ماههاى آخر سال 1328 ق . تصويب كرد كه ايران از آمريكا مستشار مالى استخدامنمايد. آمريكا در آن عصر هنوز چهره اى استعمارى نداشت . مورگان شوستر آمريكايى بهمدت سه سال به رياست خزانه دارى كل كشور گماشته شد. اصلاحات مالى وى موجب شدتا روسيه به دولت ايران هشدار دهد كه اگر دولت ايران وى را اخراج ننمايد و تعهدندهد كه فقط از روسيه و انگليس مستشار خارجى استخدام نمايد، تهران رااشغال خواهد كرد. مردم و مجلس به مخالفت با خواسته روسيه برخاستند. سربازان روسى بااشغال انزلى و رشت به دولت ايران هشدار اكيد دادند كه اگر در مدت 48 ساعت پيشنهادآنان را قبول نكند، تهران را اشغال خواهند كرد. مجلس شوراى ملى به مخالفت باخواسته روسيه پرداخت . شهيد شيخ محمد خيابانى و شهيد سيد حسن مدرس باسخنرانيهاى پر شور نمايندگان را به مخالفت با پيشنهاد روسها بر انگيختند. مردم تهران ، تبريز و رشت به رهبرى روحانيون قيام كرده و عليه اين هشدار تو خالىبپا خاستند. آخوند خراسانى فتواى جهاد صادر كرد و همراه صدها نفر از طلاب و استادانحوزه علميه نجف براى دفاع از ايران آماده حركت شدند. مرگ مشكوك آخوند خراسانى درسپيده دم چهارشنبه 21 ذيحجه 1329 ق . (روزى كه قرار بود براى دفاع از ايران دربرابر روسها به ايران بيايند) موجب تاخير حركت سپاه مشروطه طلب نجف شد. روحانيونايرانى مقيم نجف چند روز پس از فوت آخوند، به كربلا آمده ، آماده حركت به سوى ايرانشدند. اما تلگراف دولت ايران مبنى بر پذيرفتن اولتيماتوم به همه چيز پايانبخشيد. مجلس شوراى ملى تعطيل شد و صدها تن از رهبران مشروطه به دستور روسها زندانى وتبعيد شدند. يونس نيز جزو تبعيد شدگان بود. وى به يزد تبعيد شد اما در بين راه ، درقم به همراه شمارى از تبعيد شدگان هفت ماه درنگ اجبارى كرد و پس از آن به تهرانتبعيد شد. سربازان روسى در انزلى ، رشت و تبريز به كشتار مردم پرداختند. به دستور روسها،آيه الله سيد عبدالوهاب صالح ضياء برى به پنجسال تبعيد به خارج از كشور محكوم شد. شيخ الاسلام لنگرودى در رشت و ثقه الاسلام در تبريز، در محرم 1330 ق . به دارآويخته شدند.(1445) روسها و انگليسيها بر اساس قرارداد 1907 م . ايران را بين خود تقسيم كردند.شمال ايران تا تهران در اشغال روسها بود. و پس از جنگ جهانىاول در سال 1323 ق . انگليسيها در سال 1333 ق . بااشغال بوشهر، به سوى شيراز پيشروى كرده مناطق جنوبى و مركزى ايران را تحتسلطه خود گرفتند. يونس در سالهاى 1330 - 1333 ق . به دستور روسها در تبعيد بود و حق برگشت بهزادگاهش را نداشت . وى در سال 1333 ق . مخفيانه به رشت بازگشت . حجه الاسلام سيدمحمود روحانى ، داماد آيه الله ملا محمد خمامى با وساطت نزد كنسولگرى روسيه در رشتنظر مساعد آنان را بر جواز اقامت يونس در رشت جلب كرد، البته به اين شرط كه وى درفعاليتهاى سياسى دخالتى نداشته باشد.(1446) ميرزا كوچك يونس به ميرزا كوچك مشهور بود. پردش ميرزا بزرگ نام داشت و به همين علت خاطر اورا ميرزا كوچك مى خواندند. ميرزا پس از بازگشت از تبعيد، در انديشه قيامى فراگيربود. احمد شاه هنوز به سن قانونى نرسيده بود و نايب السلطنه به جاى او حكومت مىكرد. نايب السلطنه ، نخست وزير و بسيارى از وزيران و امراى حكومت ، فراماسون ونوكر انگليس بودند. فرمانروايان گيلان نيز تنها در انديشه خوشگذرانى بودند وسربازان روسى كه در پى اولتيماتوم ، شمال ايران رااشغال كرده بودند، هنوز در اين منطقه جاى داشتند. ميرزا درصدد بود با گردآورى مجتهدان گيلانى در يك مبارزه با اشغالگران خارجى ودولت مستبد همه گيلانيان را به قيام فرا خواند. بدين منظور هيات اتحاد اسلام راتشكيل داد. همه اعضاى اين هيات روحانى بودند. آيه الله سيد عبدالوهاب صالح ضياءبرى رياست اتحاد اسلام را بر عهده داشت .(1447) بدين سان هسته اوليه نهضتجنگل در سال 1333 ق ، در نرگستان (1448)شكل گرفت .(1449) هيات اتحاد اسلام مرامنامه اى در نه 9 ماده تصويب كرد كه براساس آن حكومت بايد در دست نمايندگان مردم باشد. مرامنامه داراى 34 ماده حقوقى ، مدنى، انتخابات ، كشاورزى ، مالياتها، آموزش و پرورش ، بهداشت و... بود.(1450) ميرزا كوچك با مشورت دكتر حشمت كه در لاهيجان طبابت مى كرد، تصميم گرفت پايگاهىدر انبوه جنگلهاى گيلان براى آغاز عمليات نظامى عليه روسها تاسيس كند. در ابتدااعضاى نهضت جنگل به صد نفر نمى رسيدند. سلاح آنان عبارت بود از داس ، تبر،اسلحه هاى شكارى و تعدادى از اسلحه هاى قديمى يادگار مانده از نبردهاى مشروطه .اندك اندك جنگليها با شبيخون به سربازخانه هاى روسى در گيلان ، به تفنگ و مهماتبيشترى مجهز شدند. دولت ايران تحت فشار روسها به سركوبى نهضتجنگل پرداخت . روسها نيز با توپخانه و سربازان تا دندان مسلح به نبرد با جنگليهاپرداختند. جنگليها در تلاش براى بيرون راندن اشغالگران روسى از كشور، در نبردهاىسهمگينى به دشمن تلفات وارد ساختند. شمار دشمن بيش از تعداد جنگليها بود و اسلحهو مهمات آنها هم به مراتب بيشتر. اما ايمان و شجاعت جنگليها سبب شد تا آنها در درگيريهاپيروز باشند. دولت مركزى با اطلاعيه هاى فراوان مردم را از پيوستن به جنگليها و كمكبه آنها بر حذر داشت . روسها نيز به وسيله اعلاميه ها به مردم گيلان اخطار كردند كهاز پشتيبانى جنگليها بپرهيزند. نخستين نبرد سنگين جنگليها با قواى دولتى در 26 محرم 1335 ق . در كسماشكل گرفت . جنگليها دشمن را تار و مار ساختند. روسها پس از شكست قواى دولت ايران ، تصميم گرفتند خود عليه جنگليها وارد كارزارشوند. سيصد قزاق روسى به همراه پنجاه قزاق ايرانى با اسلحه و مهمات فراوان درماكلوان با جنگليها درگير شدند. در اين نبرد نيز جنگليها پيروز شدند. روسها و دولت مركزى ايران پس از شكست در برابر جنگليها با تجهيز قواى خويش باچهار هزار قزاق و توپخانه روسها و هفتصد قزاق ايرانى به محاصر جنگليها پرداختند. جنگليها در اين نبرد تن به شكست داده ، عقب نشينى كردند.(1451) كسما مركز گردهمايى جنگليها شد و گوراب زرمخ پايگاه نظامى آنها بود. روز به روزبر شمار داوطلبان عضويت به نهضت جنگل افزوده مى شد. ارتش روسيه در سال 1917 م . در جنگ با آلمان شكست سنگينى رامتحمل شد. انقلاب كمونيستى در روسيه پديد آمد. اما هنوز برخى از ژنرالهاى تزارى دربرابر انقلاب سرخ مقاومت مى كردند. انگليس در جنگ جهانى با روسيه جزو گروه متفقينبود. انگليسيها از سوى عراق ، به سمت جنوب ايران پيشروى كرد. و تا همدان پيش آمدهبودند. پس از مدتى توانستند قزوين را هم فتح نمايند آنها درصدد بودند به حمايت ازژنرالهاى تزارى ، با ارتش روسيه كه در شمال ايران بود، به باكو بروند. دولتانگلستان به نهضت جنگل پيغام داد كه در صورت اجازه عبور ارتش انگليس از گيلان بهروسيه ، بريتانيا حكومت ميرزا كوچك را در گيلان به رسميت خواهد شناخت . پاسخ ميرزامنفى بود. ميرزا حاضر نبود براى رسيدن به هدف مقدس خود دست يارى به سوىاستعمار پير انگليس دراز كند.(1452) ژنرال دنسترويل ، فرمانده قواى انگليس در ايران كه تا قزوين پيش آمده بودند، باهيات اتحاد اسلام به گفتگو پرداخت . اما نتيجه اى نداشت . بيچراخوف ، فرمانده قواىروسى در گيلان با انگليسيها همدست شد و درصدد اعزام نيروهايش با باكو براى قلع وقمع انقلاب كمونيستى گرديد. در پل منجيل سهمگين ترين نبرد نهضتجنگل بين جنگليها از يك طرف و روسها و انگليسيها از سوى ديگرشكل گرفت . تعداد نفرات و تجهيزات آنها به مراتب فزون تر از جنگليها بود. سرانجام دشمن پيروزشد و جنگليها با دادن تلفات سنگين عقب نشينى كردند.(1453) انگليسيها و روسها پس از پيروزى در جنگ منجيل ، به سوى انزلى به راه افتادند وتوانستند رشت ، مركز استان گيلان را اشغال كنند. هواپيماهاى انگليسى هر روز مواضعجنگليها را در فومن و صومعه سرا بمباران مى كردند. جنگليها در شوال 1336 ق . به زرادخانه انگليسيها در رشت كه در جاده چمار سرا -پسيخان واقع شده بود شبيخون زدند. اما انگليسيها با كمك هواپيماها، توپخانه و اسلحههاى سنگين توانستند آنان را به عقب نشينى وادار كنند. جنگليها هر روز، تقريبا در يك حملهچريكى به انگليسيها و روسها به آنان ضرباتى وارد مى ساختند. انگليسيها براى اينكه هر چه سريع تر به روسيه بروند، خواستار مذاكره با هياتاتحاد اسلام و آتش بس شدند. نمايندگان هيات اسلام و انگليس در 22 مرداد 1298 ش .در (صفه سر) رشت با هم به گفتگو نشسته ، اعلام آتش بس نمودند. بر اساس موادتوافقنامه قرار شد كه جنگليها اجازه عبور به نيروهاى نظامى انگليس را بدهند وانگليسيها هم در امور داخلى ايران و گيلان دخالت نكنند.(1454) جنگ جهانى اول پايان يافت . انگليسيها، مغرور از پيروزى بودند. وثوق الدوله ،عامل سر سپرده انگليسيها به نخست وزيرى ايران گماشته مى شود. وثوق الدوله براىاجراى مقاصد شوم خود، به نيرنگ متوسل شده ، به ميرزا كوچك پيغام صلح مى دهد، ولىپس از نااميدى از جنگليها تيمور تاش ، را به استاندارى گيلان مى گمارد تا وى بتواندنهضت جنگل را نابود سازد. تيمور تاش ، جلادترين فرمانرواى گيلان به قلع و قمعجنگليها پرداخت . دهها نفر به جرم كمك مالى به جنگليها اعدام و صدها نفر زندانى شدند. روز به روز جنگليها در وضعيت بدترى قرار مى گيرند. قزاقان روسى و ايرانى بهپشتيبانى سربازان انگليسى كوههاى گيلان را زير پاى گذاشته تا به قلع و قمعجنگليها بپردازند. تسليم شدن حاج احمد كسمايى (از مشاوران ميرزا كوچك و از رهبران نهضتجنگل ) و تسليم شدن و شهادت دكتر حشمت ، براى ميرزا كوچك و نهضتجنگل بسيار كمر شكن بود. در همين روزنامه جنگل به افشاگرى مى پردازد و پرده از خيانتهاى وثوق الدوله بر مىدارد. پس از مدتى ، اعلام خطر روزنامه جنگل بر همگان هويدا مى شود. وثوق الدوله باامضاى قرارداد 1919 ميلادى با انگليسيها، ايران را به صورت مستعمره بريتانيا قرارمى دهد. روزنامه جنگل (ارگان رسمى نهضت جنگل ) به مخالفت با اين قرارداد مى پردازد. شيخ محمد خيابانى و آيه الله سيد حسن مدرس در مجلس چهارم شوراى ملى به مخالفت باقرارداد مى پردازند. شيخ محمد خيابانى در تبريز عليه قرارداد 1919 م . قيام مى كند. مردم به حمايت از اوبر مى آيند. خيابانى نماينده اى به گيلان مى فرستد تا با اتحاد با نهضتجنگل عليه دولت مركزى همكارى نمايند. نماينده وى با هيات اتحاد اسلام به گفتگو مىنشيند و پيام خيابانى را به آنها مى رساند. هيات اتحاد اسلام پس از شور و بررسىنظر خود را اعلام مى دارند. اما متاسفانه تلاش خيابانى با مرگ ناگهانى و مشكوكنماينده اش در (زيده ) ناكام مى ماند. آيه الله سيد حسن مدرس در استفتايى كه در جمادى الثانى 1339 ق . از ايشان مى شود،به پشتيبانى از نهضت جنگل مى پردازد. در قسمتى از فتواى تاريخى وى آمده است .(جلوگيرى از دخالت خارجه و نفوذ سياست آنها در گيلان عملياتى بوده بس مقدس كهبه هر مسلمانى لازم . خداوند همه ايرانيان را توفيق دهد كه نيت و عمليات آنها را تعقيب وتقليد نمايند.) (1455) نهضت جنگل بحرانى ترين وضعيت خود را درطول قيام پشت سرگذارد. جنگليها از جنگ و بى خانمانى خسته شده بودند. روز به روزاز شمار جنگليها كاسته مى شد. در همين هنگام فرمانده قزاقهاى روسى در تهران در نامهاى به ميرزا كوچك خواستار تسليم وى مى شود. پاسخ دندان شكن ميرزا و نثر زيباى اومى طلبد كه متن نامه فرمانده قزاقخانه و پاسخ ميرزا را بياوريم . جناب ميرزا كوچك خان از آنجايى كه دولت عليه ايران ، شخص مرا كه رئيس آترياد تهران و چندسال است به ايران به درستى و راستى خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ريشه فسادجنگل تعيين فرموده ... هرگاه جناب عالى را در محكمهعدل الهى حاضر نمايند و سوال و جواب شود كه آنچه خسارات و تلفات به اهالىبيچاره از بدوالى ختم ، وارد آمده ؛ مسوول درگاه الهى كيست ، گمان مى كنم انصاف خواهيدداد و شرمنده خواهيد شد. بديهى است انسان كامل براى فايده موهوم راضى بدين مسووليتبزرگ نمى شود و نيز به من هم اين طور دستگير شده است كه با آن صفات عالى شما،براى شخص خود راضى به اذيت مسلمين بيچاره نخواهيد بود. لذا باكمال اطمينان و قول شرف نظامى و خداى يكتا قسم است چنانچه به اردوى قزاق ايران وبه من پناهنده شوى و حرف مرا بپذيرى ، قول مى دهم كه وسايلى فراهم داريم كه بقيهعمر خود را با كمال احترام و با مشاغل عالى به آسودگى زندگانى نمائى ... محلى رابراى ملاقات و حرف آخر معين كنيد كه در آن محل با شما ملاقات شود تا رفع اشتباهاتافواهى شده باشد. رتمستر كيكاچينكوف - رئيس اترياد طهران پاسخ ميرزا كوچك : هو الحق به تاريخ ليله 22 شهر ذى حجه الحرام 1337 جناب رئيس اترياد طهران - رتمستركيكاچينكوف . دير آمدى اى نگار سر مست !... وجدانم به من امر مى كند در استخلاص مولد و موطنم كه در كف قهاريت اجنبى است ، كوششكنم شما مى فرماييد نظام نظر به حق يا باطل ندارد و مدعيان دولت را هر كه و هر چههست بايد قلع و قمع نمود تا داراى منصب و مقام گردد بنده عرض مى كنم . تاريخ عالمبه ما اجازه مى دهد هر دولتى كه نتوانست مملكت را از سلطه اقتدار دشمنان خارجى نجاتدهد، وظيفه ملت است كه براى خلاصى وطنش قيام كند اما كابينه حاضر مى گويد: من بهمحض استفاده شخصى بايد مملكت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم . در قانوناسلام مدون است كه كفار وقتى به ممالك اسلامى مسلط شوند، مسلمين بايد به مدافعهبرخيزند، ولى دولت انگليس فرياد مى كشد كه من اسلام و انصاف نمى شناسم ، بايددول ضعيف را اسير آز و كشته مقاصد مشووم خود سازم ... با اين ادله وجدانم محكوم است در راه سعادت كشورم سعى كنم گو آنكه كروره نفوس ونواميس و مال ضايع شود، در مقابل جوابى را كه موسى به فرعون و محمد بهابوجهل و ساير مقننين و قائدين آزادى و روحانى در محكمعدل الهى مى دهند، من هم مى دهم . بنده و همراهانم ، شما و پيروانت در اين دو خط مخالف مى رويم ، بايد ديد عقلاى عالم بهجسد كشته ما مى خندند و يا به فاتحيت شما تحسين مى كنند؟! فرضا به تمام مراتبفوق احتمال كذب رود، يعنى بنده حقيقه يك فرد جاه طلب نفسانى تصور شده ، به مواعيدجناب عالى متمايل گردم ؛ آن وقت عرض مى كنم كسانى كه تسليم گرديده و ورقه ممهوردولت را در دست داشته ، همه را به دار آويخته ، حبس كرده و يا تبعيد نموديد. بنده را باچه رو بعد از اين عمليات باز تكليف به تسليم شدن نماييد؟ در خاتمه كه در خواسملاقات كرده بوديد عرض مى كنم اشخاصى كه داراى شرافت قولى نيستند ملاقات كردنبا ايشان از قاعده عقل بدر و بيرون است فقط بين ما و شما را بايد خداوند حكم فرمايد.كوچك جنگلى .(1456) بامداد روز سه شنبه 28/2/1299 ش . /29 شعبان 1338 ق . ناوهاى روسىسواحل بندر انزلى را به توپ مى بندند. نيروهاى نظامى انگليس كه براى رفتن بهروسيه و سركوبى انقلاب كمونيستى روسيه ، انزلى رااشغال كرده بودند، بسرعت عقب نشينى كرده ، روسيها انزلى را به تصرف در مى آورند.عقب نشينى مشكوك انگليسيها خبر از نقشه از پيش طرح شده روسها و انگليسيها را مى داد.احتمال مى رود كه انگليس و شوروى در پى يك توافق پنهانى درصدد اجراى قرارداد1919 م . بودند. روسها به نهضت جنگل اميد بسته بودند. آنها مى خواستند از اين آبگل آلود ماهى بگيرند. كمونيستهاى روسى به ميرزا كوچك پيغام مى دهند كه حاضرند باآنها همكارى نمايند. پيشنهاد همكارى روسها در هيات اتحاد اسلام ، در كنگره مطرح وتوافق مى شود كه ميرزا كوچك از سوى اين هيات براى مذاكره با روسها به انزلىبرود. ميرزا در انزلى با استقبال چشمگير مردم انزلى رو به رو مى شود و سپس بهمذاكره با روسها مى پردازد. ميرزا كوچك با روسها در موارد زير به توافق مى رسد: 1. تاسيس حكومت جمهورى انقلابى در گيلان 2. عدم مداخله شوروى در ايران 3. عدم اجراى اصول كمونيزم و منوع بودن تبليغات كمونيستى در گيلان بامداد روز جمعه ، شانزدهم رمضان 1338 ق . جنگليها وارد رشت - كه انگليسيها از آنجاعقب نشينى كرده بودند مى شوند و حكومت جمهورى را در گيلان اعلام مى نمايند.(1457) تاسيس حكومت جمهورى انقلابى در گيلان ثمره پر بار مبارزات نهضتجنگل است . بر اساس توافق ميرزا كوچك و روسها، كميته اى مركب از جنگليها و روسهااعضاى كميته انقلاب را تشكيل مى دادند. ميرزا كوچك سر كميسر و كميسر جنگ اين كميتهانتخاب شد. با كنار رفتن هيات اتحاد اسلام از صحنه رهبرى نهضتجنگل ، كمونيستها اندك اندك پستهاى كليدى را در دست مى گيرند. احسان الله خان دوستدارو خالو قربان كه رهبرى نظامى كردهاى نهضتجنگل را بر عهده داشتند، داراى افكار كمونيستى بودند. روسها به توافق خود با ميرزاكوچك پاى بند نبوده ، در رشت به تبليغات كمونيستى مى پرداختند. مردم متدين گيلانكه تا پيش از تاسيس جمهورى انقلابى در گيلان بابذل جان ، مال و فرزند از هيچ كوششى در كمك به نهضتجنگل دريغ نداشتند، با ديدن تبليغات كمونيستى از حمايت از نهضتجنگل دلسرد شدند. مجتهدان گيلانى كه بنيانگذار هيات اتحاد اسلام و رهبران نهضتجنگل ، و از ابتداى نهضت همراه نهضت بودند، به كنج مسجد و حوزه علميه پناه آورده ، خودرا كنار كشيدند. صدها نفر از كمونيستهاى روسى به گيلان آمده ، به تبليغاتكمونيستى پرداختند. به دنبال اوج گيرى تبليغات كمونيستى در گيلان و اقدامات خودسرانه روسها و كمونيستهاى ايرانى در گيلان ، و طرح نقشه ترور ميرزا و دستگيرىهمفكرانش ، ميرزا كوچك در روز جمعه 22 شوال 1388 ق . - 18/4/1299 ش . به نشاناعتراض به فومن رفت و اعلام كرد تا زمانى كه جلو اقدامهاى كمونيستها گرفته نشود،به رشت بر نخواهد گشت . كودتاى سرخ در رشت از سوى روسها شكل گرفت . بسيارى از ياران ميرزا كوچكدستگير شدند. هيات دولت انقلابى جديد در رشتتشكيل شد و احسان الله خان به سمت سر كميسر و خالو قربان به عنوان كميسر جنگپيشه ورى به عنوان كميسر كشور انتخاب شد. كمونيستهاى ايرانى درصدد اجراى كمونيسم در ايران و تاسيس جمهورى سوسياليست درگيلان بودن . كودتا چيان كمونيست در پى دستگيرى و كشتن همه همفكران ميرزا كوچك برمى آيند و كودتا گران در جنگلهاى گيلان به جنگ با ياران ميرزا كوچك مى پردازند. ميرزا كوچك در نامه هايى به رهبران كمونيستها در شوروى ، جنايتهاى كمونيستهاىايرانى در گيلان و شرح كودتاى آنها را بازگو مى نمايد. در يكى از اين نامه ها كه درتاريخ 15 ذيقعده 1338 ق . نوشته شده ، آمده است : (مع الاسف تصوراتمان به عكس نتيجه داد. هنوز اطراف گيلان را قشون شاه پرست وعناصر مستبد احاطه دارند و هنوز قشون انگليس از حدود گيلان خارج نشده ومسائل حياتى بين ما و شما حل نگرديده است و با ايناحوال شما در رشت و انزلى به اختلاف ، حتى به منازعه شروع نموده ايد... اگر اين اقدامات شما دوام پيدا كند ناچاريم به هر وسيله باشد به تمام احرار وسوسياليستهاى دنيا حالى كنيم كه وعده هاى شما همه اش پوچ و عارى از صحت و صداقتاند. به نام سوسياليزم اعمالى را مرتكب شده ايد كه لايق قشون مستبد نيكلا و قشونسرمايه دارى انگليس است ...)(1458) كودتاگران در رشت ، انزلى و ديگر شهرها و روستاهاى گيلان به ياران ميرزا كوچكيورش مى برند و بسيارى از آنها را شهيد، زخمى و اسير مى كنند. در شهرها و روستاهاىگيلان به غارت اموال مردم مى پردازند و تمامى ادارات رشت و انزلى را تصرف مىكنند. دولت مركزى از اختلاف در نهضت جنگل استفاده مى برد و با تمام قوا به سوى رشتبه پيش مى تازد و موفق مى شود در 30/4/1299 ش . (دو هفته پس از كودتاى سرخ )رشت را از تصرف كودتا چيان آزاد سازد. كودتا گران با پشتيبانى روسها موفق بهتصرف دوباره رشت مى شوند. چهار ماه ، ميرزا در جنگل به سر مى برد. در طول اين مدت وى با نامه هاى فراوان بهرهبران كمونيستها در شوروى ، فرستاده آنها را ازاعمال روسها در گيلان با اطلاع مى سازد. كودتا گران در آبان 1299 ش . پيام آشتى براى ميرزا كوچك مى فرستند. ميرزا درپاسخ نامه آنها چنين مى نويسد: (... بدون اطلاع كميته و شوراى انقلاب ، قشون از روسيه وارد شد. تبليغات كمونيستىآغاز و متعاقبش دخالتها و اذيتها و پس از كودتاى شب چهارم ذيقعهد 39 (13) و گرفتنزمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض به ... مرا خائن ، بد عهد، بى وفا و دزد خوانديد و راضى نشديد در بيغوله ها و زواياىجنگل آسوده و بى طرف بمانم ، به تعقيبمان آمديد. دو ماه زمام انقلاب را به معيت يكديگر به طور ملايمت در دست داشتيم .منجيل تا لوشان فتح شدند. از طرف ديلمان ، قزوين در تهديد بود. گيلانيان باميل و رغبت كمك فكرى و مالى مى كردند. از تمام نقاط مملكت نداى مساعدت بلند بود.قرارداد معروف موقوف الاجراء و شاه ايران در مقام تغيير پايتخت از طهران به اصفهانبر آمد. انگليسيها از قزوين شروع به عقب نشينى كردند. به همانحال اگر باقى مانده بوديم ، فتح مركز (تهران ) امكان پذير مى گشت . اكنون سه ماه و نيم است كه زمام انقلاب در دست شماهاس . گيلان وسيع و پر نعمت بهصورتى در آمده كه از تهيه معاشش عاجز است و شما نيز از يك شهر گدا، مخارج بلديهرا به زحمت تهيه مى كنيد. اگر نظر دقتى به خارج از محوطه رشت بيفكنيد، مى بينيد كههزاران نفر از ترس غارت و كشته شدن و ننگ ناموس در جاده هاى قزوين و جنگلهاى گيلانآواره اند و چقدرشان نفله شده و مرده اند در نتيجه اين اوضاع ، انگليسيها كه از قزوين درحال عقب نشينى بودند، تا رستم آباد جلو آمدند. شاه ايران به عوض تغيير پايتخت بهتجهيز قوا پرداخت . تعرض را شروع نمود. پس از دوبار عقب نشينى تا انزلى ، مجددارشت را تصرف ، اما هنوز نتوانسته ايد تا رستم آباد پيشروى نماييد. شعله آزادىتبريز در نتيجه اين مخالفتها خاموش شد... نام سوسياليست و بلشويك به حدى منفور شده كه كسى حتى در خوابميل ندارد آن را بشنود... حاجى شيخ محمد حسن و ميرزا عبدالحسين خان را در انزلى دستگيركرديد... شيخ عبدالله خان در رشت شهيد شد... من اگر چه در گوشه جنگل منزوى ام ، ليكن از اوضاع جهان بى اطلاع نيستم و يك نمونهاش را كه در كشور ما روى داده است ، براى استحضارتان مى نويسم : انگليسيهاپيشنهاداتى به دولت ايران داده و جنگ با بلشويكها را به عهده گرفته اند. پيشنهاداتمزبور از اين قرارند: 1. امضاء و اجراى قرارداد معروف (قرارداد 1919 م .) 2. تشكيل پارلمانى از وكلايى كه در دوره زمامدارى وثوق الدوله انتخاب شده بودند. 3. تسليم قزاقخانه به انگليسيها و اخراج صاحب منصبان روس . كابينه مشير الدوله اينپيشنهادات را نپذيرفت و استعفا داد. شاه قبول نموده ، سپهدار رشتى را مامورتشكيل كابينه و اجراى پيشنهادات مزبور نمود.(1459) در سوم اسفند 1299 ش .، قزاقان ايرانى ، به فرماندهى رضاخان از قزوين بهتهران حمله برده ، پايتخت را تصرف مى كنند. كودتاى سوم اسفند را انگليسيها طرح ورهبرى كرده بودند. سيد ضياء كه تمايلات شديد انگليسى داشت ، به نخست وزيرى ورضا خان به عنوان سردار سپه انتخاب مى شود. احسان الله خان و خالو قربان بهفومن مى آيند و با ميرزا كوچك آشتى مى كنند. كميته جديد انقلاب به رياست ميرزا كوچكدر مرداد 1300 ش . تشكيل مى شود. در اين كميته روسها هيچ پستى ندارند. قرار مى شودكميته جديد انقلاب ، هفته اى يك بار در روستاى (ملا سرا) برگزار گردد. ميرزا كوچكدر فومن به سر مى برد و شمارى اندك از جنگليها باقى مى مانند. گروهى از آنها شهيد،زخمى يا دستگير شده ، و بسيارى هم رفاه را برگزيده ، دست از جنگ مى كشند. خالوقربان و حيدر خان عمو اوغلى در پى توطئه اى ديگر براى كشتن ميرزا كوچك و به دستگرفتن قدرت بر مى آيند. اما اين بار ميرزا پيشدستى كرده ، توطئه را در نطفه خفه مىكند. بدين سان ميرزا كوچك با تعدادى انگشت شمار از يارانش به جنگلهاى انبوه گيلانپناه مى برد. رضا خان با تمام قوا در پى سركوبى نهضتجنگل مى آيد و رشت را از تصرف كردها بيرون مى آورد. خالو قربان خود را به رضا خانتسليم مى كند و به درجه سرهنگى مفتخر مى شود. سيدجلال چمنى و سيد محمد تولمى نيز تسليم مى شوند. اينك رضا خان با همراهى نيروهايىكه تار و پود جنگل را مى شناسند و ساليانى در كنار ميرزا كوچك اند، بهدنبال دستگيرى ميرزا كوچك بر مى آيد. پاييز 1300 ش . بسيار زرد و فصل برگ ريزان بود. ياران همه رفته بودند و ميرزاتنها مانده بود. تنها تنى چند از ياران وفادارش با او بودند. ميرزا در يكى از آخريننامه هايش به يكى از دوستان مى نويسد: (اتكاى من و همراهانم به خداوند دادگرى است كه در بسيارى از اين ممالك حفظم نمودهاست ... افسوس مى خورم كه مردم ايران مرده پرستند و هنوز قدر اين جمعين را نشناختهاند.) تنهاترين سردار نخستين سال قرن چهاردهم هجرى شمسى در سوگ ياران شهيدش چونابر مى گريست . او به ياد آخرين سردار شهيدش شيخ محمد خيابانى اشك مى ريخت .ميرزا در آذر 1300 ش . به سوى كوههاى خلخال به راه افتاد تا بتواند در آنجا دوستانقديمش را گرد آورد و دوباره قيام را آغاز نمايد. اما برف بى امان مى باريد. شلاقبادهاى سرد كوههاى بلند گيلان بر صورت رنج كشيده اش فرود مى آمد. سرانجامسردار جنگل در يازدهم آذر 1300 ش . در كوههاى گيلوا، جان به جان آفرين تسليم كرد. پيكرش در زير برف و بوران يخ زده بود. ساعتى بعد به دستور خان طالش سرش رااز تن جدا كرده ، به رشت آوردند . خالو قربان ، يار ديروز ميرزا سرش را به تهرانآورد و به رضا خان تسليم نمود. سر ميرزا را در گورستان حسن آباد تهران دفن كردند.پس از آن ، يكى از ياران ميرزا، مخفيانه سرش را به رشت آورد، در كنار پيكرش در(سليمان داراب ) رشت به خاك سپرد.(1460)
|
|
|
|
|
|
|
|