بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 1, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     GOL10000 -
     GOL10001 -
     GOL10002 -
     GOL10003 -
     GOL10004 -
     GOL10005 -
     GOL10006 -
     GOL10007 -
     GOL10008 -
     GOL10009 -
     GOL10010 -
     GOL10011 -
     GOL10012 -
     GOL10013 -
     GOL10014 -
     GOL10015 -
     GOL10016 -
     GOL10017 -
     GOL10018 -
     GOL10019 -
     GOL10020 -
     GOL10021 -
     GOL10022 -
     GOL10023 -
     GOL10024 -
     GOL10025 -
     GOL10026 -
     GOL10027 -
     GOL10028 -
     GOL10029 -
     GOL10030 -
     GOL10031 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

عبقات الانوار از نگاه بزرگان 
بزرگان علم و تحقيق ، بر عظمت كتاب عبقات الانوار اقرار كرده اند و آن را به ديگراننيز شناسانده اند:
1. علامه بزرگ شيعى ، شيخ عبدالحسن امينى صاحب كتاب الغدير، درباره عبقات مىگويد:
بوى دلپذيرش در تمامى جهان پيچيده و آوازه اش از خاور تا باختر را فرا گرفته است، هر كس آن را ديده ، دانسته كه كتاب اعجازآميز روشنگرى است كه هيچ باطلى در آن راهندارد، و من در نوشتن الغدير از دانشهاى باارزش ‍ نهفته در آن بهره فراوان برديم.(1188)
2. علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره آثار مير حامد حسين بويژه عبقات ، مى نويسد:
كتابهاى با عظمت و مفيد مير حامد حسين ، درياى ژرف نگرى و باريك بينى را پر موجگردانده است ... مهمترين و پرآوازه ترين اثر او (عبقات الانوار) در مناقب ائمه اطهارعليهم السلام است ...
و مير حامد حسين تمام حقايقى را كه (دهلوى ) در باب امامت منكر شده با بهره گيرى ازاحاديث و اخبارى كه از طريق اهل سنت نقل شده ، ثابت كرده است .(1189)
3. امام خمينى در سال 1320 شمسى / 1363 قمرى كه هنوز تمام مجلدات عبقات چاپ نشدهبود، پس از بحث در موضوع حديث غدير، مى نويسد:
(... هر كس بخواهد اطلاع از چگونگى حديث غدير پيدا كند، بايد رجوع كند به كتابعبقات الانوار سيد بزرگوار مير حامد حسين هندى ، كه چهار جلد بزرگ در حديث غديرتصنيف كرده و چنين كتابى تاكنون نوشته نشده و عبقات الانوار در امامت از قرارى كهشنيده شده ، سى جلد است و آنچه كه ما ديديم ، هفت - هشت جلد است و در ايران شايد تاپانزده جلد آن پيدا شود و اهل سنت در صدد جمع اين كتاب و تضييع آن هستند و ما ملت شيعهدر خواب هستيم تا آن وقت كه يك چنين گنج پر قيمت و گوهر گرانبهائى از دست برود!اكنون قريب دو سال است (دو سال قبل از 1363 ق ) كه به ملت شيعه به تجديد طبع اينكتاب پيشنهاد شده و به خونسردى تلقى شده است . با اين وصف با خواست خدا جلد غديردر تحت طبع است .(1190) لكن بر علماء شيعه بالخصوص و ديگر طبقات لازم است كهاين كتاب بزرگ را كه بزرگترين حجت مذهب است نگذارند از بين برود و به طبع آن اقدامكنند.)(1191)
4. استاد محمد رضا حكيمى درباره عبقات الانوار مى نويسد:
(و به راستى كتاب عبقات ، عظيم است . آن اقيانوس بى كران و آن درياى ژرف ، اينكتاب است . اين چنين كتابى در ديگر آفاق بشرى و فرهنگ ملتها نيز همانند ندارد... كتاب(عبقات ) با مجلدات بسيارش ، يكى از والاترين نمونه هاى كار خود انسانى و پشتكار ومسئووليت بشرى است ، و يكى از ارجمندترين سندهاى ...)(1192)
رنجها 
علامه مير حامد حسين ، كتاب عبقات را به سادگى و آسانى و رفاه و خدمه و گروه تحقيقننوشت ، او در راه تاليف چنين كتاب عظيمى ، خود به تنهايى سخت ترين سفرها وپرزحمت ترين كارها را عاشقانه پذيرفت . زيرا همه اسناد و منابع تتبع و تحقيق را دراختيار نداشت ، بويژه كتابها و منابع اهل سنت را.
گاهى به عنوان خادم و كارگر در يكى از روستاهاى دور افتاده شهر مكه به خانه عالمىسنى وارد شد تا در كتابخانه او به كتابى كه دنبالش مى گشت ، دست يابد و موفق همشد.(1193)
وقتى هم فرزند جوانش از دنيا رفت ، مراسم كفن و دفن و تشييع و مجلس ‍ سوگوارى رابه ديگران واگذارد تا يك ساعت هم كه شده وقتش را جز در تاليف عبقات الانوار صرفنكند.(1194) و يك وقت هم ، به مصر رفت و كتابى را كه مى خواست پيدا كرد و باكشتى برگشت ، در كشتى مشغول مطالعه كتاب بود كه باد تندى كتاب را از دستشگرفت و به دريا افكند و سيد به دنبال كتاب خود را به دريا زد و كتاب را گرفت !...وقتى همسفران او را گرفتند و در كشتى نشاندند وسوال كردند كه چرا خودت را به دريا پرت كردى ؟ كتاب را نشان داد و جواب داد: بهخاطر اين كتاب ! اين كتاب هنوز هم در كتابخانه ناصرى نگهدارى مى شود.(1195)
وفات  
سرانجام ، فرزانه بزرگ شيعه و مدافع مجاهداهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله سيد بزرگوار مير حامد حسين موسوى هندى ، درهيجدهم صفر سال 1306، در لكهنو چشم از جهان فرو بست و در حسينيه خود دفنشد.(1196)
درود خدا بر او و اجداد طاهرينش باد.
ميرزا حبيب الله رشتى متوفاى 1312 ق . 
حديث پارسايى
رضا مظفرى
ميلاد  
ميرزا حبيب الله رشتى فرزند ميرزا محمد على خان فرزند جهانگير خان قوچانى گيلانى ،دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترين فقهاى جهان تشيع و يگانه ى دوران خود بود.
پدرانش در اصلاهل قوچان بودند كه در سالهاى آغازين قرن يازده به گيلان كوچانده شده و از آن پس درگيلان ساكن شدند.(1197)
ميرزا حبيب الله سال 1234 ق . در املش (1198) چشم به جهان گشود و پدر خود را كهمدتها در انتظار بود شاد كرد. آرى ميرزا محمد على خان كه از نيك مردان روزگار و حاكممنطقه بود خوابهايى ديده بود كه اين فرزند را از طلايه داران قرن نشان مىداد.(1199) او در سالهاى نخستين زندگى حبيب الله در تكاپوى يافتن معلمى مومن و دانابود تا فرزندش گامهاى اول ترقى را در زادگاه بپيمايد.(1200) چنين بود كه حبيبالله در خانه ، نخستين كلمات را از قرآن آموخت .
دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزيمت نمود تا بر اندوخته اشافزوده و پاسخى درخور پرسشهايش بيابد.
هيجده بهار را ديده بود كه به خواست پدر در ميهمانى يكى از خوانين (امين ديوان لاهيجى )منطقه حضور يافت . خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصميم به پايمالى حقرعيتى داشت كه با مخالفت سر سخت شيخ حبيب الله جوان روبرو شد. چون نصايحروحانى جوان كارگر نيفتاد به نشانى اعتراض مجلس مهمانى را ترك كرد و از همان روزتصميم به ترك ديار گرفت .(1201)
در حوزه قزوين 
شيخ حبيب الله در پى آرمانى بلند راه هجرت پيش گرفت و عازم حوزه ى عمليه ى قزوينشد. پدرش كه او را به دليل شهامت و اراده ى شگفتش ‍ مى ستود براى تهيه لوازمزندگى ، او را تا قزوين همراهى نمود.(1202)
او در قزوين استادى عاليمقام يافت كه (شيخ عبدالكريم ايروانى ) نام داشت . استادىكه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شيخ حبيب الله هفتسال پياپى از محضر ايشان بهره گرفت . و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ىارباب وصلت نمود.
مشى زاهدانه ى استاد تاثير شگرفى در او نهاد به گونه اى كه از آن پس خود بهزندگى زاهدانه روى كرد و تا پايان عمر بر روش پسنديده ى استاد وفادار ماند.
در 25 سالگى ، سيراب از سرچشمه ى معارف دينى به مقام عالى اجتهادنائل آمد(1203) و با نظر شيخ عبدالكريم ايروانى خود را مهياى سفر به املش ‍ نمود.
سال1259 ق . از قزوين به املش بازگشت و چهارسال مرجع امور دينى مردم بود. برپايى نماز جماعت ، هدايت و ارشاد مردم ، پاسخگويىبه پرسشهاى اعتقادى و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتى عاشقانه به مجتهدجوان داشته باشند اما او دوست داشت سفرى به دياراهل بيت عليهم السلام نمايد و از اساتيد آن سامان بهره جويد. آرى او تصميم گرفت بهنجف اشرف رفته و از حوزه ى علميه ى آن شهر مقدس ‍ جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.
مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با عواطفى وصف ناپذير بدرقه نمودند واو، همسر و فرزندش محمد را به خداى بى همتا سپردند.
شهر آسمانى 
شيخ حبيب الله مجتهد املشى در سال 1263 ق . وارد نجف شد و در حلقه ى شاگردان فقيهكبير شيخ محمد حسن نجفى (صاحب جواهر) به كامجويى نشست . او تاسال 1266 ق . كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقيهنامور اجازه ى اجتهاد دريافت داشت .(1204)
پس از آن به درس شيخ اعظم انصارى دل بست و تا پايان زندگى پر افتخار شيخاعظم از شاگردان ممتاز درس وى بود. شيخ حبيب الله فرموده بود: (با آنكه هفتسال پيش از فوت شيخ از درس او مستغنى بودم ولى از هنگام ورود در جلسه ى شيخ تاموقع تشييع جنازه اش بحثى از ابحاث او از من فوت نشد.)(1205)
اسرار عشق 
ويژگيهاى اخلاقى ميرزا حبيب الله رشتى او را به شخصيتى وارستهتبديل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. در اين مختصر تنها به اشاره اى اكتفا كردهتا دوستداران بخوانند و بدانند شخصيتهاى روحانى تاريخ شيعه چگونه زيستند.
1. ميرزا حبيب الله پس از مرگ پدرش كه حاكم منطقه بود براى پاسداشت مقامش بهگيلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر ميراث پدرى موجب بازگشت او به نجف اشرفشد. او با اينكه زندگى بسيار فقيرانه اى داشت از سهم ارث چشم پوشيد. ميرزاىرشتى پس از رسيدن به نجف ، براى تامين معاش ، بتدريج لوازم زندگى را يكى پس ازديگرى فروخت به گونه اى كه در گرماى طاقت فرساى تابستان از خريد آب نيزعاجز بود.
2. ياد خدا در جان او چنان عجين شده بود كه از هر فرصتى براى ذكر و تسبيح و قرائتقرآن كريم بهره مى جست . حتى هنگامى كه براى تدريس به سوى حرم مطهر مى رفتوضو مى گرفت و سوره ى مباركه ى (يس ) را در راه از حفظ مى خواند تا به در قبله ىصحن اميرالمومنين عليه السلام مى رسيد، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شيخانصارى (ره ) به پايان مى رسانيد.(1206)
3. در دقت و احتياط ضرب المثل بود. همين امر وى را از پاسخگويى سريع و بدون تحقيقباز مى داشت .
از ديگر سو مردم را تشويق مى نمود تا استفتائات خود را به ميرزاى شيرازى ارجاع دهند.نوشته اند پس از پايان ماه رمضان براى اثبات اولين روزشوال بيش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود (نزديك قطع شده است ) كنايه از اينكههنوز برايم قطعى و يقين نشده است .(1207)
4. او در ادب عشق نيز ممتاز بود. آنگاه كه جان به حضرتعزرائيل مى سپرد، هر چه پايش را رو به قبله دراز مى كردند او پاى خود را جمع مى كردو چيزى نمى گفت . چون چند بار اين كار تكرار شد، از او علت را پرسيدند، به زحمتفرمود: (چون وضو ندارم پايم را رو به قبله دراز نمى كنم ).(1208)
5. هرگز وجوه شرعى را نمى پذيرفت ، با آنكه امرى مرسوم و رايج بود.نقل مى كنند: مردى ثروتمند از هند براى پرداخت وجوه شرعى به زيارت ميرزاى رشتىشتافت ، اما او چندان عصبانى شد كه اطرافيان از حالتش ‍ متعجب شدند و چون از عصبانيتشپرسيدند فرمود: (چاره اى جز عصبانيت نبود). نيز نوشته اند علاءالدوله (1209)براى پرداخت پولى به عنوان وجوه شرعى به نجف اشرف مسافرت كرده بود ولى بابى اعتنايى ميرزاى رشتى مواجه شد(1210) و محقق رشتى با اين رفتار به آيندگاننشان داد كه مردان بزرگ خدا براى مال دنيا ارزشىقائل نيستند.
6. نوشته اند: چهار نفر از شاگردان شيخ انصارى اركان پايدار اعلميت و رياست بودندولى مقام علمى و تدريس منحصر به ميرزا حبيب الله رشتى بود. او جز تدريس منظورىنداشت . رياست نمى خواست ، از روى عمد تجاهل مى ورزيد و شاگردان خود را نمى شناختبراى اينكه از او اجازه ى اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعيت هم نبود.كسى از مجتهدين به خوش نيتى و سلامت نفس ميرزاى رشتى نبود. از پرتگاه هاى رياستخود را نجات داد. قناعت پيشه نمود...)(1211)
7. محقق رشتى ديانت و سياست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شيخ انصارىبسيارى از دانشمندان مردم را براى تقليد به ميرزاى رشتى ارجاع داده بودند. اما او باپيشنهادها مخالفت مى كرد و نيك مى دانست كه دنياى اسلام به مرجعى سياستمدار نيازمنداست . او ميرزاى شيرازى را مجتهدى آگاه بهمسائل سياسى و چهره هاى سرشناس و محبوب يافته بود.
محقق رشتى بر آن بود تا مرجعيت ميرزاى شيرازى را به علماى نجف پيشنهاد كرده از آنحمايت كند. اين امر موجب شد تا توطئه ى دشمن براى لطمه زدن به وحدت شيعيان نقشبر آب شود.
ژرف انديشى سياسى ميرزاى رشتى را در گفتارش مى جوييم . وقتى پرسيدند از چهكسى تقليد كنيم ؟ در پاسخ گفت : (از مرجعى تقليد كنيد كه تقليدش جايز باشد.امروز پرچم بر دوش عالم جليل سيد محمد حسين (شيرازى ) است و همه پيرامون اويند كهپرچم ساقط نشود.) (1212)
8. نظم از ديگر ويژگيهاى محقق رشتى بود. او پس از اداى نماز مغرب و عشا و انجاممستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمى شام ، آنگاه كه آسمان چادر سيه شب رابروى خود مى كشيد و ستاره ها چشمك زنان نمايان مى شدند، اندكى مى خفت تا جان را آمادهى خدمت روح كند و جان خود را در چشمه ى نور بشويد و عاشقانه تر با خداى خويش راز ونياز كند.
9. تواضع و فروتنى (از دستورات عالى اسلامى ) در جاى جاى رفتار محقق رشتىنمايان است . او دانشمندان را به ديده ى احترام مى نگريست و با بهره گيرى از نظر نيك، برترين روش را بر مى گزيد. در پى سفر محقق رشتى به ايران ، حوزه ى درسايشان تعطيل شد و دانشوران از خورشيد وجودش ‍ محروم شدند. آنگاه كه به سفرى ديگربار بست ، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وى به وساطت شيخحسن مامقانى برنامه ى سفر را لغو كرد و به او فرمود: (چون شما مجتهدعادل هستيد، حكمتان را واجب الاطاعه مى دانم ) اين در حالى است كه شيخ حسن مامقانى دررديف شاگردان محقق رشتى بود و نسبت ميان آن دومثل استاد و شاگرد بود.(1213)
10. اعزام شاگردان برجسته براى تبليغ ، از ديگر ويژگيهاى اين محقق بود. از جمله ىآنان آيت الله سيد على اكبر فال اسيرى از شاگردانى بود كه در پرتو انديشه ىوالاى آن استاد پرورش يافت . او به تشويق محقق رشتى و ميرزاى شيرازى به شيرازبازگشت و با كوششى در خور به تبليغ و هدايتگرى پرداخت . همچنين در نهضت توتونو تنباكو نيز عهده دار نقشى سترگ در تثبيت فتواى ميرزاى شيرازى بود.(1214)
11. سپاسگزارى او در حق پدر و مادر آموختنى و بى نظير است و نشانه ى بالندگى اودر مراحل عالى شكر به درگاه حضرت ربوبى است . درخشندگى معنوى او مديوين دعاهاىپدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته اند او نمازهاى پدر و مادر خود را سه بارخواند. يك بار به تقليد از مراجع آنان و دو بار به اجتهاد خودش و اين مطلب درباره ىهيچيك از علماى تاريخ ذكر نشده است .(1215)
12. او را بايد به حق از حافظان حريم روحانيت در عصر خويش خواند. شخصى در نجفبود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمى داشت و بارها از او پرخاشگرى و اهانتنسبت به علماى سابق و معاصر شنيده مى شد.
محقق رشتى در جمعى كه وى نيز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونهاى كه مردم گمان بر تكفير وى برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جايگاه ازدست رفته خود را بازيابد.
بارى رفتار شديد ميرزاى رشتى و شيوه نهى از منكر او موجب شد تا آنانكه در پى چنينخيالى بودند از گمان خويش بازگردند.
گنج نامه 
آثار ميرزاحبيب الله جلوه گاه تلاش هاى شبانه روزى اوست . وى كاوشگرى گنج ياببود كه هرگاه معدنى نوين مى يافت از جواهر آن استخراج مى كرد و بر دانش طلبانارزانى مى داشت .
آثار او در علم اصول عبارتند از:
رساله فى الضد و اقتضاء الامر بشى ء النهى عنه و عدمه ،التعادل و التراجيح ، بدايع الافكار، اجتماع الامر و النهى ، رساله فى مقدمه الواجب ،رساله فى المشتق ، التقريرات .
در علم فقه :
كتاب الطهاره ، الحاشيه على المكاسب ، كتاب الزكاه ، كتاب الاجاره ، الالتقاط، كتابالعضب ، كتاب القضاء و الشهادات ، الوقوف و الصدقات ، رساله فى اللباسالمشكوك ، حاشيه على منهج الرشاد، حاشيه على نجاه العباد، حاشيه على النخبه .
در علم تفسير:
حواشى بر تفسير جلالين ، و علم كلام : الامامه ، كاشف الظلام فىحل معضلات الكلام است .
نسخه هاى خطى از آثار محقق رشتى كه مى رفت در غبار زمان به فراموشى سپرده شوداخيرا به كتابخانه آيت الله مرعشى سپرده شد و اكنون در كاروان نسخه هاى خطى آنكتابخانه ماندگار است .
تقريرات  
از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتى ، بسيارى تقريرات درس ‍ ايشان رانوشته اند كه در گرامى داشت مقامشان نام برخى از آنان مى آيد:
سيد حاج ميرزا حسن همدانى ، سيد صادق قمى ، ميرزا باقر فرزند ميرزا محمد على ، شيخحسن تويسركانى ، شيخ محمد باقر فرزند محمد جعفر بهارى همدانى ، سيد ابوالقاسمفرزند معصوم حسينى اشكورى ...
اجازات  
محقق رشتى از صدور اجازه ى اجتهاد به شدت پرهيز داشت و تنها براى اندكى ازشاگردان برگزيده اجازه ى اجتهاد نگاشت . نام برخى شاگردان ارجمند وى كه مفتخربه اجازه ى نقل روايت و اجتهادند ذكر مى شود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سيد عبدالكريمفرزند سيد حسن اعرجى (روايت )، حاج ميرزا احمد ديلارستاقى لاريجانى (اجتهاد)، سيدعلى آقا ميرى دزفولى (اجتهاد)،...
با كاروان دانش  
نظر گاه همه ى انديشمندان حوزه بر شيوه ى نقادانه ى محقق رشتى در تدريس و ديگرپهنه هاى علمى ، پديدآور محفل علمى ، پديدآورمحفل علمى شكوهمندى بود كه دلدادگان آن ، پس از كامجويى هر يك چون ستاره اى درخشان، روشنگر جامعه ى خويش شدند. برخى مرجع دينى شدند و عده اى رهبر حركتهاى سياسىو اجتماعى ديار خويش و دسته اى نيز در عرصه ى تدريس و تحقيق طلايه دار حوزهبودند.
نام مسافران اين كاروان به اختصار مى آيد و شرححال هر يك در كتب تاريخ آمده است كه دوستداران را بدان حوالت مى دهيم .
آيت الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى ، آيت الله العظمى آقا ضياء الدين عراقى ، آيتالله العظمى حاج ميرزا حسين نائينى ، آيت الله شيخ شعبان ديوشلى (لنگرودى )، آيتالله شيخ عبدالله مازاندرانى (لنگرودى )، آيت الله شهيد شيخفضل الله نورى ، آيت الله شهيد حاج آقا مير بحرالعلوم رشتى ، آيت الله شهيد شيخ علىرشتى ، آيت الله شهيد شيخ عبدالغنى بادكوبه اى ، آيت الله العظمى سيد ابوالحسناصفهانى ، آيت الله سيد ابوالقاسم اشكورى .
پرواز تا آسمانها 
مردم نجف به چهره نورانى پيرمردى كه سحرگاهان در بارگاه ملكوتى امير المومنين (ع) به زيارت ، نماز و تضرع مى نشست انس گرفته بودند. چهره اى كه هيبت و شوكتشيادآور پيامبران و لطف و صفا در صورتش نمايان بود. اما شب پنج شنبه چهاردهم جمادىالثانى 1312 ق . فرا رسيد. خبر كسالت محقق رشتى مردم را در نگرانى فرو بردهبود و آنگاه كه صداى ناله و فغان از منزل وى برخاست همگان يافتند كه دوست خدا، پيشخدا رفته است . او آسوده در بستر خفته بود. تو گويى به خوابى نازنين آسوده كهچنين چهره اش متين است . شهر را گويا با پارچه اى سياه پوشانده بودند و همه جاصداى گريه به گوش مى رسيد. در تهران و مشهد و ديكر شهرها نيز مجالس ‍ عزا وسوگوارى بپا شد. مردم نوحه كنان مى خواندند:

باز خاكستر غم ريخت فلك بر سر ما
رفت از دار فنا نائب پيغمبر ما(1216)
و نجف آماده ى تشييع پيكر مطهر آن فرزانه پارسا بود. جنازه ى پاك او را مشايعت كردندو به بارگاه امام متقين انتقال داده (1217) و در يكى از حجره هاى صحن مطهر علوى دفنكردند. (1218)
بازماندگان  
1. آيت الله محمد رشتى ، فرزند ارشد، كه از معصومه ارباب همسراول ميرزاى رشتى بود. او در علم و فضل به مراتبى درخور دست يافت و درسال 1316 ق . به ديار باقى شتافت . آرامگاهش در مقبره ى پدر ارجمندش ‍ مى باشد.
2. آيت الله شيخ اسماعيل رشتى ، كه از همسر دوم ميرزاى رشتى ولادت يافت . او در كسبدانش سخت كوشيد و پله هاى ترقى را پيمود و در 1343 ق . به ديدار دوست شتافت .
3. آيت الله شيخ اسحاق رشتى ، او در نجف ولادت يافت . مادرش كلثوم همسر دوم ميرزاىرشتى بود(1219) ابتدا نزد پدرش به تحصيل پرداخت و پس از عمرى تحقيق ، تاليفو تدريس در سال 1357 ق . ديده از جهان فرو بسته ، رخ در نقاب خاك كشيد.
ميرزاى شيرازى متوفاى 1312 ق 
احياگر قدرت فتوا
سيد محمود مدنى بجستانى
تولد  
سيد محمد حسن حسينى مشهور به (ميرزاى شيرازى ) در پانزدهم جمادىالاول سال 1230 هجرى قمرى در خاندان مشهور و برجسته اى كه همگى از دانشمندان دينىبودند چشم به جهان گشود.
پدر بزرگوار او ميرزا محمود در زمره عالمان دينى بود و در دستگاه حكومت شيراز بهكار نويسندگى اشتغال داشت . ميرزا محمد حسن تازه چشم به جهان گشوده بود كه سايهپر مهر پدر را از دست داد و پس از مرگ پدر تحت تربيت دائى بزرگوارش سيد حسينموسوى مشهور به مجدالاشراف كه از عالمان دينى بود قرار گرفت .
تحصيل 
ميرزا محمد حسن در چهار سالگى پاى به مكتب نهاد و پس از فراغت از درسهاى اوليه درشش سالگى وارد حوزه علميه شد و به فراگيرى علم و دانش پرداخت تلاشى كه تاآخرين لحظات زندگى سراسر افتخارش آنرا ادامه داد.
هوش سرشار و حافظه قوى اين كودك اساتيد او را به شگفتى واداشت . هنوز كودكى هشتساله بود كه بر فراز منبر مسجد وكيل شيراز قرار گرفته همانند واعظان باتجربهبا خواندن متن كتاب اخلاقى (ابواب الجنان ) مردم را به حقيقت طلبى و سعادت جوئى وخداخواهى و خودسازى دعوت نمود.
هنوز موى بر رخسارش نروييده بود كه كتاب مهم و فقهى (شرح لمعه ) را در حوزهعلميه شيراز براى شاگردانى كه گاه از استادبزرگسال تر بودند تدريس مى كرد. حاكم شيراز به پاس خدمات پدرش (ميرزا محمود)مسئوليت مهمى در حكومت شيراز به وى پيشنهاد كرد. از طرفى نيز استاد گرامى اش شيخمحمد تقى او را براى ادامه تحصيل ، تشويق به ترك وطن و هجرت به اصفهان نمود.بالاخره ميرزا محمد حسن دانش پژوهى را بر امور ديوانى و حكومتى ترجيح داده ، درسال 1248 ق . به سوى اصفهان بار سفر بست .
هجرت به اصفهان 
حوزه علميه اصفهان در آن روزگار از پررونق ترين حوزه هاى علميه جهان تشيع بود و ازنظر علمى با مهمترين حوزه علميه شيعه يعنى نجف برابرى مى نمود ميرزا با ورود بهاصفهان در مدرسه صدر مستقر شد و آيت الله شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب كتاب مشهور(هدايه المسترشدين ) را به استادى برگزيد.
پس از گذشت چند روز ميرزاى شيرازى احساس كرد درس عمومى استاد عطش فراوان دانشپژوهى او را بر طرف نمى كند و نمى تواند بدان بسنده نمايد. از اينرو به محضراستاد رفت و تقاضا كرد تا براى او و چند نفر از دوستانش تدريس خصوصى شروعكند. استاد با فراستى كه داشت قابليت و ظرفيت فوق العاده اين شاگرد را حدس زده ،با پيشنهاد او موافقت كرد.
بدينسان ميرزاى شيرازى فرصتى يافت تا ساعتى پيش از درس عمومى استاد، بطورخصوصى جان عطشناك خويش را با زلال معارف و علوم اسلامى سيراب نمايد ولىمتاسفانه اين فرصت ديرى نپاييد و آيه الله شيخ محمد تقى اصفهانى درسال 1248 ق به ديار ابديت پر كشيد.
ميرزاى شيرازى پس از درگذشت استاد، در درس آيه الله سيد حسن بيدآبادى مشهور بهمدرس حاضر شد و تا پايان عمر خاطره شيرين اين درس را به ياد داشت و از اين استادبا عنوان (سيدنا الاستاد) نام مى برد. در همين دوران به درس آيه الله حاج محمد ابراهيمكلباسى نيز مى رفت . هنوز از عمر ميرزاى شيرازى بيست بهار نگذشته بود كه آيهالله سيد حسن بيد آبادى قدرت علمى او را تائيد كرد و براى او اجازه اجتهاد نگاشت .
به سوى ديار ولايت و شهادت  
ميرزاى شيرازى تا بيست و نه سالگى در اصفهان ماند ولى جان عطش زده او كه براىيافتن حقيقت و فراگيرى دانش قرارى نداشت اينك قصد ديار نجف و كربلا نموده بود. اومى رفت تا در كنار مرقد مطهر اميرمومنان عليه السلام و در ديار عاشقان كربلاى حسينىگمشده خويش را بجويد و اساتيد ديگرى بيابد و از خرمن دانش آنها خوشه و توشهبرگيرد. ميرزا مدتى را در كربلا اقامت گزيد و در اين دوران از درس استادانى همچونآيه الله شيخ حسن كاشف الغطا، آيه الله شيخ حسين نجفى (صاحب جواهر)، آيه الله سيدابراهيم قزوينى (صاحب ضوابط) و آيت الله شيخ مشكور حولائى بهره ها گرفت ولىچون خود را از اين درسها بى نياز ديد و قصد برگشت به اصفهان نمود. صاحب جواهركه در اين دوران به عظمت مقام علمى و معنوى ميرزاى شيرازى پى برده بود نامه اى بهحاكم شيراز و مردم آن سامان نوشته و در آن ميرزاى شيرازى را با عظمت بسيار ستود وخواستار قدردانى و بهره جوئى كامل از شخصيت والاى او شد.
ميرزاى شيرازى كربلا را ترك گفته و قبل از رفتن به اصفهان وار نجف شد و دردرسهاى مهم آن روزگار شركت جست ولى با اينهمه براى ماندن در نجف قانع نشده دوبارهقصد برگشت به اصفهان كرد تا اينكه شيخ على نهاوندى از شاگردان آيه اللهالعظمى شيخ مرتضى انصارى به ايشان خبر داد كه طلبه بسيار با استعدادى بنامميرزا محمد حسن شيرازى از اصفهان به نجف آمده است ولى درسها او را قانع نكرده ، قصدبرگشت به اصفهان را دارد. شيخ انصارى پيشنهاد كرد تا در جلسه اى كه بعد از ظهرهمان روز در حرم مطهر اميرالمومنين عليه السلام برگزار مى شود با ميرزاى شيرازىملاقات كند. شيخ على نهاوندى به ميرزاى شيرازى خبر داد و هر دو به ديدار شيخشتافتند. شيخ اعظم مسئله اى علمى از ميرزاى شيرازىسوال كرد. ميرزاى شيرازى پاسخ گفت ولى شيخ انصارى بااستدلال محكم آن جواب را ابطال كرد و فرضيه ديگرى را مطرح كرد ميرزاى شيرازىجواب شيخ را قبول كرد و به بطلان جواب خويش اعتراف نمود شيخ انصارى مجدداجوابى را كه خود بيان كرده نيز باطل كرد و جواب سومى را بيان نمود و ميرزا بهبطلان جواب دوم و صحت جواب شيخ را قبول كرد و به بطلان جواب خويش اعتراف نمودشيخ انصارى مجددا جوابى را كه خود بيان كرده نيزباطل كرد و جواب سومى را بيان نمود و ميرزا به بطلان جواب دوم و صحت جواب سوممعترف شد ولى شيخ باز جواب سوم را ابطال كرده و جوابى ديگر داد. اينسوال و جوابها هفت بار ادامه يافت ميرزاى شيرازى با مشاهده قدرتاستدلال و تسلط فوق العاده علمى شيخ شگفت زده شد و با استفاده از ذوق سرشار خويش ،بيتى از اشعار سعدى را خواند كه بيانگر انصراف از تصميم خويش (هجرت از نجف )بود:
چشم مسافر چو بر جمال تو افتد
عزم حيلش بدل شود به اقامت
بدينسان ميرزاى شيرازى به حلقه ياران خاص شيخ انصارى مى پيوندد رابطه اى كهتا پايان عمر شيخ استوار مانده و از استادى و شاگردى بسى فراتر مى رودبطوريكه شيخ انصارى چون كتاب مهم (فرائدالاصول ) خويش را مى نگارد با اصرار زياد از ميرزاى شيرازى مى خواهد كه آنراتصحيح كند.
شاگردان ميرزا 
ميرزاى شيرازى در طول عمر خويش شاگردان مبرزى را تربيت كرد كه هر كدام ستاره اىشدند و آسمانى را با نور خويش منور نمودند. از آن جمله به افراد زير مى توان اشارهكرد، آيات عظام :
1. ميرزا محمد تقى شيرازى ،
2. شيخ عبدالكريم حائرى (موسس حوزه علميه قم )،
3. ميرزا حسين نائينى ،
4. شهيد شيخ فضل الله نورى ،
5. سيد محمد كاظم يزدى .
مسئوليت رهبرى 
در هميشه تاريخ همينكه صاحب قدرت و مقامى از دنيا مى رود و كرسى رياست و منصبىخالى مى شود هزاران دل براى رسيدن به آن مقام پر مى كشد و هزاران دست به سوى آندراز مى شود. ولى خوشبختانه منصب پر افتخار مرجعيت شيعه و رهبرى و زعامت دنياىتشيع هماره به دور از اين طمعكارى ها و آز پرستى ها و دنياطلبى ها بوده است .
در سال 1281 ق هنگاميكه جامعه تشيع در آتش غم جانكاه رحلت شيخ انصارى مى گداخت ومنصب مرجعيت شخص ديگرى را مى طلبيد عده اى از علماى بنام حوزه نجف در خانه ميرزا حبيبالله رشتى گرد آمدند تا براى اين مهم چاره اى بينديشند. آنان پس از گفتگو ميرزاىشيرازى را براى اين كار شايسته ديدند. سپس به خانه او رفته و موضوع را با اومطرح نمودند. ميرزا در ابتدا به شدت با اين پيشنهاد مخالفت كرد و گفت : فتاوى ونظريات من آماده نيست و در ميان شما فقيهى همچون آقا حسن نجم آبادى است .
آقا حسن نجم آبادى به سخن در آمد و گفت : به خدا سوگند كه پذيرفتن مرجعيت براى منحرام است . مرجعيت محتاج شخصى فقيه و سياستمدار و آشناى به مصالح زمان است و آنشخص شما هستيد. و فراهم كردن فتاوى براى شما كار بسيار كوچكى است .
ميرزاى شيرازى باز هم بر سر انكار بود تا اينكه يكى از ميان اين جمع گفت : جنابميرزا شما قائل به ولايت فقيه مى باشيد؟ ميرزا جواب مثبت داد. گوينده ادامه داد: آيا شمااين عده را كه در خدمت شما هستند فقيه مى دانيد؟ ميرزا بار ديگر به سخن او پاسخ مثبتداد. گوينده ادامه داد: پس ‍ اين فقها حكم كنند كه پذيرفتن مرجعيت بر شما لازم است .
اينجا بود كه ميرزاى شيرازى در حاليكه قطرات درشت اشك صورتش را پوشانده بودگفت : به خدا سوگند هرگز فكر نمى كردم اين مسئوليت بزرگ را به عهده بگيرم وبار سنگين مرجعيت را به دوش كشم .
اقدامات سياسى 
اسلام دين كامل و همه جانبه اى است كه براى اداره سعادتمندانه و دنياى مردم آماده است ازاين روى عالمان دينى نمى توانند زهدى جامعه گريز پيشه كنند بلكه بايد داراى بينشسياسى عميق و نگرش ژرف و دشمن شناس باشند، و به موقع براى حفاظت از كيان اسلامو مسلمين اقدامات لازم را معمول دارند. همه آزاديخواهان جهان ميرزاى شيرازى را قهرمانحماسه تنباكو مى دانند ولى با دقت در زندگى او مى يابيم كه سراسر زندگى اوسرشار از اين حماسه هاى دينى و اقدامات غيورانه مذهبى و اسلامى است كه تنها يكى ازآنها حماسه پيروز تنباكو است .
در ذيل به برخى از اين اقدامات اشاره مى شود:
1. دفاع از شيعيان مظلوم افغانستان : در آن روزگار پير استعمارگر (انگلستان ) در هركجاى وطن اسلامى افرادى جيره خوار و مزدور داشت كه به گونه اى سعى در از بينبردن وحدت مسلمانان و بر باد دادن عزت و عظمت و تباه نمودن سرمايه هاى مادى و معنوىو انسانى آنان داشت . از آن جمله در افغانستان فردى بنام (عبدالرحمن محمد زايى ) با دامنزدن به اختلاف شيعه و سنى و كشتار بيرحمانه و مظلومانه شيعيان سعى در پياده كردننقشه هاى انگلستان داشت . تا آنجا كه در يك كشتار دسته جمعى آنقدر از شيعيان را كشتكه از سرهاى آنان تپه اى تشكيل شد كه بعدها بنام تپه سرها معروف گشت .
ميرزاى شيرازى پس از اطلاع از اين واقع ناگوار دست به اقدامات مهمى زد از جمله درتلگرافى به ملكه انگلستان خواستار قطع دست اين نوكر جنايتكار سياسيت انگليس شدو فعاليتهاى او موجب پايان گرفتن اين اعمال جنايتكارانه شد.
2. ايجاد وحدت تشيع و تسنن : از مهمترين عوامل بقاء عزت و عظمت جامعه اسلامى وحدتتمامى گروههاى مسلمين است . همانگونه كه عامل ذات و تباهى اين امت نيز تفرقه و جدائىاقشار آن مى باشد. ميرزاى شيرازى با نقشه ها و طرحهاى مختلف سعى در ايجاد وحدتميان برادران شيعه و سنى داشت كه از آن جمله به اقداماتذيل مى توان اشاره كرد.
الف - انتقال حوزه علميه تشيع از شهر نجف به شهر سنى نشين سامراء.
ب - پرداخت مستمرى و كمكهاى مادى به طلاب و علماى سنى همانند طلاب شيعه .
ج - ايجاد امكانات رفاهى براى برادران اهل سنت و تشيع بصورت يكسان .
د - خنثى سازى نقشه هاى مختلف دشمن براى ايجاد اختلاف وتحمل كردن مشكلات اين مسير از جمله به شهادت رسيدن فرزندش .
ه‍- برخورد با افراد نا آگاه و عالم نما كه تحت عنوان محبت بهاهل بيت و اظهار نفرت از دشمنانشان قصد اختلاف افكنى ميان شيعه و سنى داشتند.
3. تربيت و اعزام مبلغان ويژه براى مناطق حساس و زير سلطه انگليس نظير تبت و كشمير.
4. جلوگيرى از تجاوز يهوديان به مسلمانان همدان .
5. جلوگيرى از خريد زمين هاى شهر طوس توسط دولت روسيه و نقش بر آب كردنتوطئه روسيه در اين رابطه .
6. فرستادن آيه الله سيد عبدالحسين لارى به عنوان نماينده خود به منطقه حساس جنوبايران . اين عالم بزرگوار سد محكمى در مقابل تجاوزات انگليس بود و مبارزات آزادىخواهانه مردم جنوب عليه انگليس را رهبرى مى كرد و براى مدتى در آنجا اقدام بهتشكيل حكومت اسلامى نمود.
قيام پيروزمند تنباكو 
ايران در دوران حكومت سلسل قاجاريه يكى از اسفبارترين دورانهاى خود را مى گذراند.هر روز به يكى از دشمنان اين مرز و بوم امتياز تازه اى واگذار مى شد و دست آنها براىسلطه بر اين كشور گشوده تر مى گشت . گاه اين امتيازها آنقدر ظالمانه و نابخردانهبود كه از سوى دشمنان نيز (بخشيدن ايران توسط شاه ) نام مى گرفت .
واگذارى امتياز خريد و فروش توتون و تنباكو درداخل و خارج كشور به كمپانى ساختگى رژى يكى از اين امتياز بخشى ها بود. طرفاصلى اين قرار داد دولت انگليس بود كه در پشت ماسك كمپانى رژى و شخصى بنام(ماژور تالبوت ) مخفى شده بود. در آن زمان يك پنجم مردم ايران به كار كشت و زرع وخريد و فروش تنباكو مشغول بودند، و واگذارى اين امتياز به منزله واگذارى حق حياتيك پنجم مردم ايران به انگليس بود و با توجه به اينكه انگليسى ها اجازه داده شده بودكه با استخدام و وارد كردن افراد مسلح تمامى راهها را تحت نظر بگيرند و تمامى كالاهارا بازرسى كنند، مى توان اهميت اين قرارداد و ذلت آفرينى آن را تصور نمود.بخصوص كه در هنگام اجراى آن انگليس ها با وارد كردن دختران و زنان فاسد و جلسات وبرپايى مراسم سراسر هرزه گى سعى در متزلزل كردن پايه هاى اعتقادى مردم نيزداشتند. توجه به همه اين جوانب بخوبى اهميت اين مسئله و حقيقت توطئه استعمار بر ضدايران روشن مى شود. از اين رو بود كه امام امت خمينى كبير (ره ) از اين اقدام مهم ميرزاىشيرازى اينگونه تعبير كرد:
(همان نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله تعالى عليه مملكت ما را از توى حلقومخارجى ها بيرون كشيد).(1220)
از اولين اقدامات سياسى عليه اين امتياز، قيام مردم شيراز به رهبرى روحانى بزرگوارفال اسيرى بود كه به تبعيد ايشان و شهادت برخى از مردم منجر شد.
در تبريز مردم به رهبرى آيه الله مجتهد تبريزى بپا خواسته و با تلگراف تندى بهناصر الدين شاه اعتراض و مخالفت خود را اعلام نمودند.
مردم خراسان به رهبرى آيه الله حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و آيه الله سيد حبيب مجتهدشهيدى و ديگر عالمان آن ديار عليه امتياز قيام نمودند و از ورود افراد كمپانى رژى بهمشهد جلوگيرى نمودند.
در اصفهان آيه الله آقا نجفى و آيه الله محمد باقر فشاركى و آقا منيرالدين مردم راعليه امتياز بسيج مى نمودند.
در تهران آيه الله ميرزا حسن آشتيانى و آيه الله شيخفضل الله نورى كه هر دو از شاگردان ميرزاى شيرازى بودن رهبرى قيام را در دستداشتند و البته سلسله جنبان همه اين حركتها ميرزاى شيرازى بود.
امام مجدد در دو نوبت با تلگراف به ناصر الدين شاه اعتراض خود را نسبت بهواگذارى امتياز نشان داد و با شمردن مفاسد اين گونه امتيازها، از او خواست به جاى تكيهبر خارجيان به ملت خود تكيه كند و مملكت را به خارجيان نفروشد. وى مطالب وموضوعات ديگرى را گوشزد كرد ولى چون گوش شنوائى نيافت و چاره ديگر نمانداين دو سطر جاودانه را نگاشت :
(اليوم استعمال توتون و تنباكو باى نحو كان در حكم محاربه با امام زمانصلوات الله عليه است )
(حرره الاقل محمد حسن الحسينى )
اين فتواى بظاهر ساده و كوتاه درياى آشفته ايران را به طوفان واداشت و در همه جاغوغا بپا نمود تا آنجا كه ناصر الدين شاه در حرمسراى خود دستور آوردن قليان داد ولىكسى اعتنا نكرد و چون از اطاق خود بيرون آمد زنان رامشغول شكستن قليانهاى سلطنتى ديد.
جلسات متعدد و تهديدهاى بسيار و پيشنهاد رشوه و هديه از طرف دربار به علماى تهرانسودى نبخشيد و آنان را به شكستن فتوى وادار ننمود.
بالاخره جمعيت مردم مومن با اجتماع در مسجد امام (مسجد شاه آن روز) به طرف دربار حركتكرد و عده اى از آنان با شليك مزدوران دربار به شهادت رسيدند فشار بيش از حددربار را وادار به لغو امتياز نمود. ميرزاى شيرازى هشدار داد كه مواظب باشيد در هنگاملغو قرارداد توطئه ديگرى نچينند و بند ديگرى بر پاى مردم ننهند.
ولى گويا چنانكه بايد به اين هشدار بسيار مهم ميرزاى شيرازى توجه نشد و درباربصورت مخفيانه براى جبران خسارت كمپانى رژى نيم ميليون ليره (به بهره ششدرصد) از بانك شاهى كه در دست انگليسيان بود وام گرفت و در عوض گمركات بندرعباس و شيراز و بندر لنگه را به عنوان ضمانت در گروه آنان گذاشت و اين همان توطئهاى بود كه ميرزاى شيرازى بدان هشدار داده بود.
به هر حال نقشه بسيار گسترده انگلستان براى تسلط بر ايران وتبديل آن به هند ديگرى كه زير سلطه كمپانى شرقى قرار بگيرد نقش بر آب شد وبا فتواى مجتهدى آگاه و شجاع مملكت ايران از حلقوم خارجى ها نجات يافت .

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation