تاريخ بيرون رانده شده است . يگانه نقشی كه مذهب محكوم ايفا كردهاعتراض و انتقاد بوده است ، مانند اينكه حزبی اكثريت را در قوه مقننهببرد و دولت را از اعضای خود تشكيل دهد و برنامههای خود را پياده وتصميمات خود را اجرا كند ، و جزئی ديگر هر چند مترقیتر و پيشروتر اماهميشه در اقليت بماند ، كه جز اعتراض و انتقاد از اكثريت كاری از اوساخته نيست . حزب اكثريت گوشش به اين انتقادها بدهكار نيست ، هر طوردلش میخواهد جامعه را میچرخاند و احيانا از انتقادها و اعتراضهای اقليتبرای استحكام كار خود استفاده میكند . اگر اين انتقادها نبود ممكن بودخود به خود در اثر فشار روزافزون سقوط كند ، اما انتقادهای اقليت به اوهشدار میدهد و به اين وسيله وضع خود را مستحكمتر مینمايد . بيان گذشته به هيچ وجه صحيح نيست ، نه از جهت تحليل ماهيت مذهبشرك و نه از جهت تحليل ماهيت مذهب توحيد و نه از جهت نقشی كه درتاريخ برای اين دو مذهب تصوير شده است . بدون شك هميشه مذهب در جهانبوده است ، اعم از مذهب توحيد و يا مذهب شرك و يا هر دو . در اينكهآيا مذهب شرك تقدم داشته بر مذهب توحيد و يا برعكس ، مذهب توحيدبرمذهب شرك تقدم داشته است ، علمای جامعه شناسی نظرهای مختلف دادهاند، غالبا گفتهاند اول مذهب شرك وجود داشته و مذهب تدريجا تكامل يافته وبه توحيد رسيده است ، و برخی برعكس گفتهاند . روايات دينی ، بلكه برخی از اصول دينی ، نظر دوم را تأييد میكند . امااينكه به هر حال چرا مذهب شرك پديد آمده است ، آيا واقعا مذهب شركبرای توجيه مظالم و تبعيضات وسيله ستمگران |