ووضعت العز فى طاعتى وهم يطلبونه فى خدمة السلطان , فلا يجدونه . يـعنى : عزت را در اطاعت از خودم نهاده ام ولى مردم آن را در خدمت به سلاطين طلب مى كنند ونمى يابند. ووضعت الغنى فى القناعة وهم يطلبونه فى كثرة المال , فلا يجدونه . يعنى : بى نيازى را در قناعت قرار دادم , ولى مردم آن را در مال زياد مى جويندونمى يابند. ووضعت رضائى فى سخط النفس وهم يطلبونه فى رضى النفس , فلا يجدونه . يعنى : رضايت خودم را در نارضايتى نفس نهاده ام , ولى مردم آن را در رضايت نفس طلب مى كنند ونمى يابند. ووضعت الراحة فى الجنة وهم يطلبونها فى الدنيا, فلا يجدونها. يعنى : وراحتى وآسايش را در بهشت قرار داده ام , اما مردم آن را در دنيا مى جويندونمى يابند. ثـالـثـا: ديـگر از فوايد ذكر گناهان , خوف وترس از ذات اقدس الهى ورقت قلب است كه حضرت صادق (ع ) فرمود: اذا رق احدكم فليدع , فان القلب لا يرق حتى يخلص ((155)). يعنى : هر يك از شما آنگاه كه قلبش شكست , حتما دعا كند, چون قلب تا صاف نشود, نمى شكند. رابـعـا ـ چـه بـسـا شكستن قلب موجب ريزش اشك گردد كه اين نيز خود ادبى از آداب دعاست , بنابراين , ادبى , موجب فراهم شدن ادب ديگر گرديد. وخامسا ـ فرمان امام صادق (ع ) است كه فرمود: انـمـا هـى الـمـدحة ثم الثناء ثم الا قرار بالذنب ثم المساءلة انه واللّه ما خرج عبد من الذنب الا بالا قرار ((156)). يعنى : اول مدح الهى , بعد ثنا وستايش , سپس اقرار به گناهان , آنگاه سؤال ودرخواست كه به خدا سوگند! هيچ بنده اى از گناه خارج نشد, مگر به سبب اقرار به آن . بنابر اين , اقرار به گناه پنج فايده دارد: اول ـ منقطع شدن به سوى خداوند متعال . دوم ـ شكسته شدن قلب (كه فضايلش گذشت ). سوم ـ سبب رقت قلب است كه خود دليل بر اخلاص است ودر نتيجه موجب اجابت دعا مى گردد. چهارم ـ چه بسا موجب گريه نيز گردد كه گريه كردن , خود سيد الاداب است . پنجم ـ موافقت نمودن با فرمان حضرت صادق (ع ) . ل ـ با قلب به سوى خدا روى آوردن : بـسيار واضح است كه اگر كسى با تو صحبت كند وبدانى او از صحبتش غافل بوده فقط يك سرى كـلماتى را از بر كرده (يا از رو مى خواند) ولى توجهش به جاى ديگراست , چنين فردى سزاوار اين اسـت كـه توهم از خطاب با او روى برگردانى وجوابش صادق آل محمد ـ عليهم الصلوة وعليهم السلام ـ فرمود: 474 ـ مـن اراد ان يـنظر منزلته عند اللّه فلينظر منزلة اللّه عنده , فان اللّه ينزل العبد مثل ما ينزل العبد اللّه من نفسه . يـعـنـى : كـسـى كـه مى خواهد ببيند ربته اش نزد خدا چگونه است , ببيند رتبه خدا نزد اوچطور مـى بـاشد, چون خداوند سبحان , بنده را در همان مقامى جاى مى دهد كه بنده ,آن مقام را به خدا مى دهد. وامير المؤمنين ـ عليه افضل صلوات المصلين ـ فرمود: 475 ـ لا يقبل اللّه دعاء قلب لاه . يعنى : خداوند متعال دعاى قلب غافل را قبول نمى كند. سيف بن عميره از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 476 ـ اذا دعوت اللّه فاقبل بقلبك . يعنى : هرگاه خدارا مى خوانى , با قلبت به او روى كن . در آنچه خداوند سبحان بر حضرت عيسى (ع ) وحى فرستاد, آمده است : لا تدعنى الا متضرعا الى وهمك هما واحدا فانك متى تدعنى كذلك اجبك ((157)). يـعـنـى : دعـا نـكـن مگر با حالت تضرع وتمام همتت را صرف اين امر بنما كه هرگاه اينگونه مرا خواندى , تورا اجابت خواهم نمود. واز معصومين (ع ) روايت شده است كه : 477 ـ صلاة ركعتين بتدبر خير من قيام ليلة والقلب ساه . يـعـنـى : دو ركـعت نماز با تفكر وتدبر, بهتراست از نماز در طول شب در حالى كه دل به غير حق مشغول باشد. 478 ـ ليس لك من صلاتك الا ما احضرت فيه قلبك . يعنى : از نماز فقط آن مقدار كه حضور قلب داشتى , بهره ات خواهد بود. از سنن حضرت ادريس (ع ) نقل شده است كه : 479 ـ اذا دخـلـتـم فى الصلاة فاصرفوا اليها خواطركم وافكاركم , وادعوا اللّه دعاءاطاهرا متفرجا, واساءلوه مصالحكم ومنافعكم بخضوع وخشوع وطاعة واستكانة . يـعنى : وقتى وارد نماز شديد, خاطرات وافكارتان را از چيزهاى ديگر, به نمازبرگردانيد, خدارا با طـهـارت وشـادابـى بخوانيد واز او اصلاح ومنفعت خودراخاضعانه , خاشعانه ومطيعانه ودر حالت فروتنى بخواهيد. 480 ـ اذا دخلتم فى الصيام فطهروا انفسكم من كل دنس ونجس وصوموا للّه بقلوب خالصة صافية مـنـزهـة عـن الا فـكـار الـسـيـئة والهواجس المنكرة , فان اللّه يستنجس القلوب اللطخة والنيات المدخولة . يـعـنـى : هـرگـاه روزه مـى گـيريد, جان خودرا از هر پليدى ونجاستى پاك سازيد وبراى خدا با قـلبهايى خالص وصاف , روزه بگيريد, حتى خودرا از فكر گناهان نيز پاك گردانيد, چون خداوند متعال , قلبهاى آلوده ونيتهاى نا خالص را نجس مى داند. م ـ دعا كردن قبل از آنكه احتياجى پيدا شود (يعنى در دوران بى نيازى ): رسول خدا (ص ) به ابى ذر فرمود: يـا ابـا ذر, الا اعـلـمـك كـلـمـات ينفعك اللّه عزوجل بهن ؟ قال : بلى يا رسول اللّه , قال :احفظ اللّه يحفظك , احفظ اللّه تجده امامك , تعرف الى اللّه فى الرخاء يعرفك فى الشدة , واذا ساءلت فاساءل اللّه , واذا اسـتعنت فاستعن باللّه , فقد جرى القلم بما هوكائن الى يوم القيامة , ولو ان الخلق كلهم جهدوا على ان ينفعوك بما لم يكتبه اللّه لك ما قدروا عليه ((158)). يعنى : اى ابا ذر! آيا كلماتى به تو بياموزم كه برايت منفعت داشته باشد؟ (ابا ذرمى گويد:) گفتم : بـلـى اى رسـول خدا! فرمود: تو از خدا حفاظت كن تا خدا از توحفاظت كند. اگر از خدا حفاظت نمايى , اورا در جلو خود, خواهى يافت , در روز راحتى وآسايش , معروف وشناخته شده درگاه حق بـاش تـا او تـورا در روز شـدت ونـيازت بشناسد. اگر درخواستى دارى از خدا بطلب واگر كمك مـى خـواهـى از اوبـخواه , همانا مقدرات عالم تا روز قيامت تحت قلم ذات اقدس الهى است , اگر تـمـام خلق بكوشند تا نفعى به تو برسانند كه خدا آن را برايت ثبت نكرده است , هرگزقدرت چنين كارى را نخواهند داشت . هارون بن خارجه از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: ان الدعاء فى الرخاء ليستخرج الحوائج فى البلاء ((159)). يعنى : دعا, در زمان راحتى وآسايس , براى بر آورده شدن حوايج در روز نيازمندى است . واز آن حضرت است كه فرمود: من تخوف من بلاء يصيبه فتقدم فيه بالدعاء لم يره اللّه عز وجل ذلك البلاءابدا ((160)). يعنى : كسى كه از رسيدن بلايى هرانساك است , اگر قبل از آن دعا كند, خداوندمتعال هرگز آن بلارا به او نشان نخواهد داد. امام زين العابدين (ع ) فرمود: 481 ـ الدعاء بعد ما ينزل البلاء لا ينتفع به . يعنى : دعا كردن بعد از نزول بلا, فايده اى ندارد. ن ـ دعا براى برادران دينى والتماس دعا از ايشان : ابن ابى عمير از هشام بن سالم واو از امام صادق (ع ) نقل كرده است كه فرمود: 482 ـ من قدم اربعين من المؤمنين ثم دعا استجيب له . يعنى : كسى كه اول براى چهل مؤمن دعا كند وسپس براى خودش , دعايش مستجاب مى شود. وتاكيد شده كه بعد از پايان نماز شب , در حال سجده بگويد: 483 ـ الـلهم رب الفجر والليالى العشر والشفع والوتر والليل اذا يسر, ورب كل شى ء, واله كل شى ء ومـلـيـك كـل شـى ء صـل عـلى محمد واله وافعل بى وبفلان وفلان (به جاى فلان وفلان , اسامى مؤمنين را ذكر كند) ما انت اهله , ولا تفعل بنا ما نحن اهله يا اهل التقوى واهل المغفرة . يـعـنـى : اى پروردگار صبح وشبهاى دهگانه وجفت وتك وشب به هنگام رفتنش ! اى پروردگار ومـعـبـود وپادشاه هر چيز! بر محمد وآلش درود فرست وبراى من وفلانى وفلانى آنچه را كه خود سزاوارش هستى انجام بده , نه آنچه را كه ما سزاوار آنيم ! اى نگهدارنده وآمرزنده بندگان !. در روايت آمده است كه : ان اللّه سـبحانه وتعالى اوحى الى موسى : يا موسى , ادعنى على لسان لم تعصنى به ,فقال (ع ) : انى لى بذلك ؟ فقال : ادعنى على لسان غيرك ((161)). يـعنى : خداوند سبحان به حضرت موسى (ع ) وحى فرستاد كه اى موسى ! مرا بازبانى بخوان كه با آن گـنـاه نـكرده باشى , گفت : چنين زبانى را در كجا مى توانم بيابم ؟فرمود: مرا با زبان ديگران بخوان . رسول خدا (ص ) فرمود: 484 ـ ليس شى ء اسرع اجابة من دعوة غائب لغائب . يعنى : چيزى سريعتر از دعاى غايبى براى غايب ديگر اجابت نمى شود. فضل بن يسار از امام باقر (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 485 ـ اوشك دعوة واسرع اجابة دعوة المؤمن لا خيه بظهر الغيب . يـعـنـى : نـزديكترين خواندن وسريعترين اجابت در دعايى است كه مؤمن براى برادرمؤمنش در غياب او مى كند. 486 ـ اسـرع الدعاء نجاحا للا جابة دعاء الا خ لا خيه بظهر الغيب , واذا بداء بالدعاءلا خيه فيقول له ملك موكل به : امين , ولك مثلا ه . يعنى : دعاى برادر براى برادر مؤمن در غيابش , سريعتر از ديگر دعاها به اجابت مى رسد, وقتى اين دعارا شروع مى كند, فرشته اى ماموراست كه بگويد: آمين , براى تو دو برابرش هست . عبداللّه بن سنان از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 487 ـ دعاء الرجل لا خيه بظهر الغيب يدر الرزق ويدفع المكروه . يعنى : دعاى انسان براى برادر مؤمن در غياب او موجب فراوانى روزى ودفع بديهامى شود. ونيز فرمود: 488 ـ قـال رسـول اللّه (ص ) ما مؤمن دعا للمؤمنين الا رد اللّه عليه مثل الذى دعا لهم به من كل مـؤمـن ومـؤمنة مضى من اول الدهر الى ما هو ات الى يوم القيامة , وان العبدليؤمر به الى النار يوم الـقـيـامـة فـيـسـحـب فيقول المؤمنون والمؤمنات : يا رب , هذاالذى كان يدعو لنا, فيشفعوا فيه , فيشفعهم اللّه فيه فينجو. يـعنى : رسول حق (ص ) فرمود: هرگاه مؤمنى براى مؤمنين دعا كند, خداوند متعال همان دعارا بـه تـعداد هر مرد وزن مؤمنى كه از ابتداى خلقت تا قيام قيامت مى آيند, به او بر مى گرداند, روز قـيـامـت بنده اى را مى آورند فرمان مى رسد: اورا به آتش ببريد,ملائكه او را كشان كشان به سوى آتـش مى برند, در اين حال مردان و زنان با ايمان مى گويند: پروردگاراا اين همان فردى است كه براى ما دعا كرده , اينجاست كه آنان براى اين فرد, شفاعت مى كند, خداوند متعال هم شفاعت آنان را مى پذيرد واونجات مى يابد. على بن ابراهيم از پدرش نقل كرده است كه : عبداللّه بن جندب را در عرفات درحالى ديدم كه كـسـى چون او در آنجا يافت نمى شد, دستهايش به سوى آسمان بلندبود واشك از گونه هايش بر زمين مى ريخت , وقتى مردم رفتند به او گفتم : اى ابا محمد! من كسى را چون تو (غرق در ذكر ودعا وسوزگداز) نديدم , گفت : به خدا قسم ! دعا نكردم مكر براى برادران دينى ام , چون امام كاظم ـ عليه السلام به من خبر داد كه : 489 ـ من دعا لا خيه بظهر الغيب نودى من العرش : ولك مائة الف ضعف . يـعنى : كسى كه براى برادران دينى در پشت سرشان دعا كند, از عرش الهى ندامى رسد كه صد هزار برابرش , براى تو باد. مـن فـكر كردم كه صلاح نيست صد هزار دعاى عرشى را كه حتما مستجاب مى شود,در برابر يك دعا براى خود رها كنم , در حالى كه نمى دانم آن يك دعا مستجاب مى شود يا خير؟ ابن ابى عمير از زيد نرسى روايت كرده است كه گفت : من و معاوية بن وهب درعرفات باهم بوديم , او در حال دعا بود كه اشكهايش را مشاهده نمودم , دقت كردم ديدم براى خودش حتى يك دعـا هـم نـكـرد بـلـكه براى افرادى از گوشه وكنار جهان دعا مى كند ونامشان ونام پدرانشان را مى برد, وقتى مردم از عرفات كوچ كردند به اوگفتم : اى عمو! از تو چيز عجيبى ديدم . گفت : چه چيز عجيبى ديدى ؟ گفتم : در اين محل حساس , برادرانت را بر خود مقدم داشتى وبراى ديگران دعاكردى ! گـفـت : اى برادر زاده ! از اين كارم تعجب نكن , چون من از مولاى خود كه مولاى هرمرد و زن با ايمان است وسيد وآقاى گذشتگان وآيندگان بعد از پدران معصومش (ع ) نيز مى باشد, شنيدم كه اگر از آن حضرت نشنيده بودم (ودروغ بگويم ) دو گوش من كر گردند, دو چشم من كور شوند واز شفاعت پيامبر اكرم (ص ) محروم گردم ,شنيدم كه مى فرمود: 490 ـ مـن دعا لا خيه فى ظهر الغيب ناداه ملك من السماء الدنيا: يا عبداللّه , ولك مائة الف ضعف مـما دعوت . وناداه ملك من السماء الثانية : يا عبداللّه , ولك مائتاالف ضعف مما دعوت . وناداه ملك مـن الـسماء الثالثة : يا عبداللّه , ولك ثلاثمائة الف ضعف مما دعوت . وناداه ملك من السماء الرابعة يا عـبـد اللّه , ولـك اربـعـمائة الف ضعف مما دعوت . وناداه ملك من السماء الخامسة : يا عبداللّه , ولك خـمـس مـائة الـف ضعف مما دعوت . وناداه ملك من السماء السادسة : يا عبد اللّه , ولك ستمائة الف ضعف مما دعوت . وناداه ملك من السماء السابعة : يا عبداللّه , ولك سبعمائة الف ضعف مما ساءلت , ثم يناديه اللّه تبارك وتعالى انا الغنى الذى لاافتقر, يا عبداللّه , لك الف الف ضعف مما دعوت . يعنى : كسى كه براى برادر مؤمنش در غياب او دعا كند, فرشته اى از آسمان دنيا به اوندا مى دهد كـه : اى بـنده خدا! صد هزار برابر آن دعا براى تو باد. وفرشته اى از آسمان دوم ندا مى دهد كه : اى بنده خدا! دويست هزار برابر آن دعا براى تو باد. وفرشته اى از آسمان سوم ندا مى دهد كه : اى بنده خـدا! سـيـصـد هزار برابر آن براى تو بادوفرشته اى از آسمان چهارم ندا مى دهد كه : اى بنده خدا! چـهـار صـد هزار برابر براى تو باد, وفرشته اى از آسمان پنجم ندا مى دهد كه : اى بنده خدا! پانصد هـزار بـرابـر بـراى تـو بـاد. وفـرشته اى از آسمان ششم ندا مى دهد كه : اى بنده خدا ششصد هزار برابربراى تو باد. وفرشته اى از آسمان هفتم ندا مى دهد كه : اى بنده خدا! هفتصد هزاربرابر براى تو بـاد, آنـگـاه خـداونـد تبارك وتعالى به او ندا مى دهد كه : من آن بى نيازى هستم كه فقير ومحتاج نمى شوم , اى بنده خدا! يك ميليون برابر برايت باد. اى برادر زاده ! كداميك از اين دو بزرگتراست , آنچه من انجام دادم يا آنچه تومى گويى ؟ لزوم محبت بين برادران ايمانى سزاواراست كه به همراه دعا براى برادر مؤمن , اورا از درون قلبت دوست هم داشته باشى ودعايت از روى اخـلاص بـوده , آرزويـت اين باشد كه خداوند متعال آن را درحقش مستجاب كند, در اين صورت است كه هم دعاى تو در حق او مستجاب مى شود وهم آن پاداشهاى چندين برابر به تو داده خـواهـد شـد, چـون دوست داشتن تو خود حسنه اى است وخير خواهى در حق او حسنه اى ديگر, بنابراين , دعاى تومشتمل بر سه حسنه خواهد بود: محبت , خير خواهى ودعا. اگـر از خـداى كريم براى او چيزى طلب مى كنى , از درون قلبت طلب كن وبا دعايت در درگاه خدايى كه كريم ترين كريمان وبخشنده ترين . بخشندگان است براى اوشفاعت بنما, چون او بدون شك در منفعت رساندن به بنده اش از تو كريم تروقادرتر وسزاوارتراست . در تفسير آيه شريفه : ويستجيب الذين امنوا وعملوا الصالحات ويزيدهم من فضله ((162)). يـعـنـى : خـداونـد دعاى اهل ايمان وعمل صالح را اجابت مى كند واز فضل خويش ,آنان را افزون مى دهد. جابر از امام باقر (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 491 ـ هـو الـمـؤمـن يدعو لا خيه بظهر الغيب فيقول له الملك : ولك مثل ما ساءلت , وقداعطيت لحبك اياه . مـنـظـور آيـه , مـؤمـنى است كه براى برادرش در غياب او دعا مى كند, در اينجا فرشته الهى به او خـطـاب مـى كـنـد: بـه خـاطـر مـحبتت نسبت به او همانند آنچه برايش خواستى ,به توهم عطا گرديده است . حكايت كرده اند كه فرد صالحى در مسجد بعد از نماز براى برادرانش دعا مى كرد, ازآنجا كه خارج شـد, ديد پدرش از دنيا رفته , وقتى از تجهيزش فارغ گرديد, شروع كرد اموال وميراث باقى مانده از پدرش را براى همان برادرانى كه در حقشان دعاكرده بود, تقسيم كردن , به او گفتند: اين چه كـارى است ؟ گفت : من در خانه خدا براى آنان بهشت (جاودانى ) طلب نمودم , اما نسبت به مالى كه از بين رفتنى است , بخل بورزم . اى برادر! فكر كن در سخن امام جعفر بن محمد صادق ـ عليهما السلام كه فرمود: 492 ـ اذا تصافح المؤمنان قسم بينهما مائة رحمة تسع وتسعون منها لا شدهما حبالصاحبه . يـعنى : وقتى دو مؤمن با يكديگر دست مى دهند, صد رحمت بينشان تقسيم مى گرددكه نودونه تاى آن براى كسى است كه رفيقش را بيشتر دوست داشته باشد. بـبين خداوند سبحان چقدر به مؤمن عنايت داشته , به خاطر محبت بنده نسبت به برادران ايمانى اورا دوست دارد, اما مبادا دعايت در حق آنان به خاطر تجارت ومعامله باشد تا به آن پاداشهايى كه وعده داده شده برسى ولى در قلبت نسبت به اورحم وعطوفتى نباشد واستجابت دعا در حق اورا دوسـت نداشته باشى كه مى ترسم اگر چنين كنى خداوند متعال آن اجرهارا به تو ندهد, چون در روايـت جـابـر, از قول فرشته الهى آمده بود كه پاداش دادن به تو به خاطر محبتت نسبت به برادر مؤمنت مى باشد. چگونه مى شود برادر مؤمنت را دوست نداشته باشى در حالى كه او در برابر دشمن ,كمك كار ودر راه دين , يار ودر دوستى اوليا ودشمنى اعداء, هم كيش وهم آئين تواست . از معصومين (ع ) روايت شده است كه : 493 ـ لا يكمل عبد حقيقة الا يمان حتى يحب اخاه . يـعـنـى : هيچ بنده اى , ايمانش را حقيقتا كامل نمى كند مگر آنكه برادر دينى اش رادوست داشته باشد). 494 ـ شيعتنا المتحابون المتباذلون فينا. يـعـنـى : شـيـعـيـان ما كسانى هستند كه همديگر را دوست داشته باشند واز هر چيزى درراه ما بگذرند. عـبدالمؤمن انصارى گويد بر امام موسى بن جعفر ـ عليهما السلام وارد شدم , محمدبن عبداللّه جعفرى هم آنجا بود, همينكه بر او تبسمى كردم امام ـ عليه السلام فرمود: 495 ـ اتحبه ؟ يعنى : آيا اورا دوست دارى ؟ گفتم : آرى , فقط به خاطر شما اورا دوست دارم ,فرمود: هـو اخـوك والـمؤمن اخ المؤمن لا بيه وامه , ملعون ملعون من اتهم اخاه , ملعون ملعون من غش اخـاه , مـلـعـون مـلعون من لم ينصح اخاه , ملعون ملعون من استاءثرعلى اخيه , ملعون ملعون من احتجب عن اخيه , ملعون ملعون من اغتاب اخاه . يـعنى : او برادر تواست , مؤمن برادر پدرى ومادرى مؤمن است , ملعون است ملعون است كسى كه بـرادرش را متهم (به چيزى ) كند, ملعون است ملعون است كسى كه برادر مؤمنش را فريب دهد, ملعون است معلون است كسى كه خيرخواه برادرمؤمنش نباشد, ملعون است ملعون است كسى كه خـودش را بر برادر مؤمنش مقدم بدارد, ملعون است معلون است كسى كه خودرا از برادر مؤمنش پنهان كند, ملعون است معلون است كسى كه برادرش را غيبت نمايد. واز آن حضرت است كه فرمود: 496 ـ اوثق عرى الا يمان الحب فى اللّه والبغض فى اللّه . يعنى : محكمترين ريسمان ايمان , دوستى ودشمنى در راه خداست . امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: 497 ـ لـكل شى ء, شى ء يستريح اليه , وان المؤمن يستريح الى اخيه المؤمن كمايستريح الطير الى شكله , اوما راءيت ذلك ؟. يـعـنـى : هـر چـيـزى در كنار چيز ديگرى استراحت مى كند, مؤمن هم در كنار برادرمؤمنش به اسـتـراحـت مـى پـردازد, هـمـچـنانكه پرنده در كنار همجنس خود استراحت مى نمايد, آيا اين را نديدى ؟. 498 ـ الـمـؤمن اخ المؤمن , وهو عينه ومرآته ودليله , لا يخونه ولا يخدعه ولايظلمه ولا يكذبه ولا يغتابه . يـعـنى : مؤمن برادر مؤمن است , چشم اوست , آينه اوست , راهنماى اوست , به اوخيانت نمى كند, نيرنگ نمى نمايد, ستم روا نمى دارد, نسبت دروغ به وى نمى دهدوغيبتش نمى كند. 499 ـ ايما مؤمنين او ثلاثة اجتمعوا عند اخ لهم ياءمنون بوائقه ولا يخافون غوائله ويرجون ما عنده , ان دعوا اللّه اجابهم , وان ساءلوه اعطاهم , وان استزادوا زادهم ,وان سكتوا ابتداءهم . يعنى : هرگاه دو يا سه مؤمن برگرد برادر مؤمنى جمع شوند كه از بلاى او در امان بوده , ترس از ايـجـاد شـرارتـش نداشته وبه او اميدوار باشند, اگر اين چنين دوستانى خدارا بخوانند, اجابتشان مـى كـند, اگر از او چيزى بطلبند عطايشان مى نمايد, اگرافزونتر بخواهند, افزون مى كند واگر سكوت كنند, خداوند منان خودش شروع به بخشش مى نمايد. 500 ـ من زار اخاه للّه لا لشى ء غيره بل لا لتماس ما وعد اللّه وتنجز ما عنده وكل اللّه به سبعين الف ملك ينادونه الا طبت وطابت لك الجنة . يـعـنـى : كـسـى كـه فقط به خاطر رضاى خدا نه به خاطر چيزهاى ديگر, به ديداربرادرش برود وامـيـدش رسـيدن به پاداشهايى كه خداوند متعال وعده كرده باشد,ذات اقدس الهى هفتاد هزار ملك را مامور مى كند كه به او بگويند: خوش باش كه بهشت براى تو سر سبز وحزم شد. 501 ـ يـرفـعه الى النبى (ص ): من عامل الناس فلم يظلمهم , وحدثهم فلم يكذبهم ,ووعدهم فلم يخلفهم كانت ممن حرمت غيبته , وكملت مروءته , وظهرت عدالته ,ووجبت اخوته . يعنى : رسول خدا (ص ) فرمود: كسى كه با مردم معامله كند ولى به آنان ظلم نكند, باآنان گفتگو بـنمايد ولى دروغ نگويد وبه آنان وعده بدهد اما خلف وعده نكند, ازكسانى خواهد بود كه غيبتش حرام , مروتش كامل , عدالتش آشكار وبرادرى با اوواجب است . امام باقر (ع ) فرمود: 502 ـ ان للّه جنة لا يدخلها الا ثلا ثة : رجل حكم على نفسه بالحق , ورجل زار اخاه المؤمن فى اللّه , ورجل اثر اخاه المؤمن فى اللّه . يعنى : خداوند متعال بهشتى دارد كه فقط سه نفر حق وارد شدن در آن را دارند:كسى كه قضاوت بـه حـق مـى كند حتى بر عليه خودش , كسى كه برادر مؤمنش را به خاطر رضاى خدا ديدار نمايد وكسى كه ايثار كرده , برادر مؤمنش را بر خود مقدم بدارد. 503 ـ ان المؤمنين اذا التقيا وتصافحا ادخل اللّه يده بين ايديهما فيصافح اشدهماحبا لصاحبه . يـعـنى : هرگاه دو مؤمن باهم ملاقات مى كنند وبا هم دست مى هند, خداوند سبحان ,دستش را مـيـان دسـتـهـاى آن دو قـرار داده , دسـت آن كسى را كه بيشتر نسبت به رفيقش محبت دارد, مى فشارد. 504 ـ قـال رسـول اللّه (ص ) اذا تـلاقـيـتـم فـتلاقوا بالتسليم والتصافح , واذا تفرقتم فتفرقوا بالا ستغفار. يـعـنـى : رسـول خـدا (ص ) فـرمود: وقتى باهم ملاقات مى كنيد به هم سلام كنيد ودست بدهيد ووقتى از هم جدا مى شويد, با استغفار, پراكنده گرديد. از امير المؤمنين (ع ) از پيامبر اكرم (ص ) نقل است كه فرمود: 505 ـ لـقـى ملك رجلا على باب دار كان ربها غائبا فقال له الملك : ما جاء بك الى باب هذه الدار؟ فـقـال : لـى اخ اردت زيارته , قال : لرحم ماسة بينك وبينه ام نزعتك اليه حاجة ؟ قال : ما بيننا رحم مـاسـة اقرب من رحم الا سلا م وما نزعتنى اليه حاجة ولكن زرته فى اللّه رب العالمين , قال : فابشر فـانى رسول اللّه اليك وهو يقرؤك السلام ويقول لك اياى قصدت , وما عندى اردت بصنيعك , فانى اوجبت لك الجنة , وعافيتك من غضبى , واجرتك من النار حيث اتيته . يعنى : فرشته اى مردى را بر در خانه اى ديد كه صاحبش در آن نبود, ايستاد وبه اوگفت : براى چه به در اين خانه آمدى ؟ گفت : برادرى دارم ومى خواهم اورا ببينم . فرشته گفت : آيا نسبتى بين تو واوسـت يـا جـيـزى مـى خواهى كه به اينجا آمدى ؟ گفت :نسبتى نزديكتر از اسلام بين ما نيست وحـاجـتـى هـم از او نـدارم , فـقط به خاطر رضاى رب العالمين مى خواهم اورا ديدار كنم . فرشته گـفـت : مـن فرستاده خدا به سوى توهستم , به تو بشارت مى دهم كه خداوند متعال برايت سلام مى رساند ومى گويد: مراقصد كردى ؟ با عملت , از من , اجر وپاداش مى خواهى ؟ من بهشت را بر تو واجب كردم , تورا از غضبم دور نمودم واز آتش جهنم , نجاتت دادم . 506 ـ النظر الى العالم عبادة , والنظر الى الا مام المقسط عبادة , والنظر الى الوالدين براءفة ورحمة عبادة , والنظر الى الا خ بوده فى اللّه عبادة . يعنى : ديدن عالم , عبادت است , ديدن رهبر عادل , عبادت است , نظر رحمت ورافت به پدر ومادر نـمـودن , عـبـادت اسـت , بانگاه محبت آميز, برادر مؤمن را در راه خدامشاهده كردن نيز عبادت است . 507 ـ ما احدث اللّه اخاء بين مؤمنين الا احدث لكل منهما درجة . يـعـنـى : خـداونـد متعال برادرى واخوت را بين دو مؤمن ايجاد نكرد مگر آنكه به هريك از آن دو درجه اى عطا فرمود. 508 ـ من استفاد فى اللّه اخا استفاد بيتا فى الجنة . يعنى : كسى كه در راه خدا برادرى بگيرد, در بهشت براى خود خانه اى گرفته است . 509 ـ من اكرم اخاه فانما يكرم اللّه فما ظنكم بمن يكرم اللّه ان يفعل اللّه به ؟. يـعـنى : كسى كه برادرش را احترام وتكريم كند, خدارا احترام كرده , به نظر شماخداوند متعال با كسى كه خدارا احترام كند چه مى كند؟. عمر بن حريث از جابر واو از پدرش از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه فرمود: 510 ـ ان الـمؤمنين المتواخين فى اللّه ليكون احدهما فى الجنة فوق الا خر بدرجة فيقول : يا رب , انـه اخى وصاحبى قد كان ياءمرنى بطاعتك , ويثبطنى عن معصيتك ,ويرغبنى فيما عندك ـ يعنى الا عـلى منهما يقول ذلك ـ فاجمع بينى وبينه فى هذه الدرجة , فيجمع اللّه بينهما, وان المنافقين لـيـكـون احدهما اسفل من صاحبه بدرك من النار فيقول : يا رب , ان فلانا كان ياءمرنى بمعصيتك , ويـثـبـطـنـى عـن طاعتك ,ويزهدنى فيما عندك , ولا يحذرنى لقاءك فاجمع بينى وبينه فى هذا الدرك ,فيجمع اللّه بينهما. يـعـنـى : دو مؤمنى كه در راه خدا با يكديگر برادر شدند, همينكه يكى شان در بهشت درجه اى از ديـگـرى بـالاتـر مـى رود, مى گويد: پروردگارا! او برادر ودوست من بود, مرابه طاعت تو فرمان مـى داد, مـرا از مـعـصـيـت تو باز مى داشت ونسبت به پاداشهايت ,ترغيب وتشويقم مى نمود ـ اين سخنان را آن كه بالاتر قرار گرفته مى گويد ـ (پروردگارا!) اورا نيز در همين درجه در كنار من قرار بده . خداوند متعال تقاضايش را پذيرفته هر دو را در يك جا قرار مى دهد. امـا دو مـنـافق همينكه يكى در درجه پاينت ترى از جهنم قرار مى گيرد, مى گويد:پروردگارا! فـلانى مرا فرمان به معصيتت مى داد واز اطاعت تو بازم مى داشت , نسبت به اجرهايت , مرا بى ميل مى كرد وهرگز مرا از ديد تو نمى هراساند, (حال كه چنين است ) پس من واورا در اين درجه پايين , يك جا قرار بده . خداوند متعال اين دو رانيز در يك محل قرار مى دهد. آنگاه حضرت , اين آيه كريمه را تلاوت فرمود كه : (الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين ) ((163)). يعنى : روز قيامت دوستان با يكديگر دشمنند مگر متقين . بر آوردن حاجات مؤمن ابان بن تغلب از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 511 ـ ايـمـا مؤمن ساءل اخاه المؤمن حاجة وهو يقدر على قضائها فرده عنها سلطاللّه عليه شجاعا فى قبره ينهش من اصابعه . يـعنى : هرگاه مؤمنى از برادر مؤمنش چيزى بخواهد واو ردش نمايد در حالى كه قدرت بر انجام آن را داشته , خداوند متعال در قبرش مارى را بر او مسلط مى كند تاانگشتانش را بگزد. از اسـمـاعـيـل بن عمار روايت شده است كه گويد به حضرت صادق (ع ) عرض كردم :آيا مؤمن , رحمت است ؟ فرمود: 512 ـ نـعم وايما مؤمن اتاه اخوه فى حاجته فانما ذلك رحمة ساقها اللّه اليه وسببهاله , فان قضاها كان قد قبل الرحمة بقبولها, وان رده وهو يقدر على قضائها فانما ردعلى نفسه الرحمة التى ساقها اللّه اليه وسببها له وادخرت الرحمة للمردود عن حاجته . يعنى : بله , رجوع مؤمن به برادر مؤمنش براى رفع نياز, خود رحمتى است كه خداوند متعال براى او فـرسـتـاد وآن رحـمت را سبب ووسيله تقربش قرار داده است كه اگر آن نياز را بر آورده سازد, رحـمـت را پـذيرفته واگر رد كند در حالى كه قدرت انجامش را دارد, رحمت ووسيله الهى را باز گـردانـده اسـت , در ايـن صـورت ايـن رحمت براى آن فردى كه حاجتش پذيرفته نشده , ذخيره مى گردد. ومن مشى فى حاجة اخيه ولم يناصحه بكل جهده فقد خان اللّه ورسوله والمؤمنين . يـعـنـى : واگر براى بر آوردن حاجت برادر مؤمنش حركت كند ولى به مقدار توان ,سعى وتلاش ننمايد, به خدا ورسول ومؤمنين خيانت كرده است . وايـمـا رجـل مـن شيعتنا اتاه رجل من اخوته واستعان به فى حاجته فلم يعنه وهويقدر ابتلاه اللّه تعالى بقضاء حوائج اعدائنا ليعذبه بها.. يـعنى : اگر مؤمنى نزد برادر مؤمنش برود واز او حاجتى طلب كند ولى آن يكى باداشتن قدرت , كـمكش ننمايد, خداوند متعال اورا مبتلا به بر آوردن حوايج دشمنان ما مى كند تا با اين عمل , اورا عذاب نمايد. ومن حقر مؤمنا فقيرا او استخف به واحتقره لقلة ذات يده وفقره شهره اللّه يوم القيامة على رؤوس الخلائق وحقره ولا يزال ماقتا له . يعنى : هركس مؤمن فقيرى را به خاطر فقر وندارى , تحقير كند وكوچكش بشمارد,خداوند متعال روز قيامت اورا در منظر ديد خلايق , خوار وحقير مى كند وتا ابددشمنش مى دارد. ومـن اغـتـيـب عنده اخوه المؤمن فنصره واعانه نصره اللّه فى الدنيا والا خرة , ومن لم ينصره ولم يدفع عنه وهو يقدر خذله اللّه وحقره فى الدنيا والا خرة . يـعـنى : كسى كه در حضور او برادر مؤمنش را غيبت كنند, اگر اورا يارى نمايد,خداوند منان در دنيا وآخرت , وى را يارى خواهد كرد واگر يارى ننمايد با اينكه قدرتش را داشته , خداوند سبحان , هم در دنيا وهم در آخرت , اورا خوار وحقيرمى كند. حـسـيـن بن ابى العلاء گويد: به همراه بيست وچند نفر به طرف مكه حركت كرديم ,من در هر منزلى گوسفندى ذبح مى كردم , وقتى خواستم خدمت حضرت صادق (ع ) برسم فرمود: 513 ـ واها يا حسين ! اتذل المؤمنين ؟. يعنى : واى بر تو اى حسين ! آيا مؤمنين را ذليل مى كنى ؟). گفتم : از اين عمل به خدا پناه مى برم , فرمود: بلغنى انك كنت تذبح لهم فى كل منزل شاة ؟. يعنى : به من خبر دادند كه تو در هر منزلى , گوسفندى براى همراهانت ذبح مى كنى ؟. گفتم : مولاى من ! به خدا قسم از اين كارم هدفى جز رضاى خداى تعالى نداشتم ,فرمود: اما كنت ترى ان فيهم من يحب ان يفعل مثل فعالك فلا يبلغ مقدرته ذلك فتتقاصراليه نفسه ؟. يـعـنـى : آيا نمى بينى كه در بين اينان ممكن است فردى باشد كه بخواهد مانند تو عمل كند ولى پولش را ندارد, در نتيجه خرد وكوچك مى شود؟. عرض كردم : يابن رسول اللّه ! ـ كه درود خدا بر او وآلش وبر تو باد ـ استغفار مى كنم وديگر اين عمل را انجام نخواهم داد. فرمود: لا تزال امتى بخير ما تحابوا وادوا الامانة واتوا الزكاة واذا لم يفعلوا ابتلوا بالقحطوالسنين , وسياءتى عـلـى امتى زمان تخبث فيه سرائرهم , وتحسن فيه علانيتهم , طمعافى الدنيا, يكون عملهم رياء لا يخالطهم خوف ان يعمهم اللّه ببلاء فيدعونه دعاءالغريق فلا يستجيب لهم . يـعنى : امت من در مسير خيرند تا وقتى كه همديگر را دوست داشته , امانت را اداكرده وزكات را پـرداخته باشند كه اگر چنين نكنند, به قحطى وخشكسالى مبتلامى گردند. بزودى بر امت من زمـانـى فـرا خـواهـد رسيد كه به خاطر طمع در دنيا,باطنشان پليد وظاهرشان نيكو مى گردد, عملشان رياست وهرگز نمى ترسند كه خداوند متعال بلايى عمومى وفراگير نازل كند كه در آن حال , مردم همانند انسان غريق اورا بخوانند ولى اجابتشان نكند. ابـراهيم تيمى گويد: حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (ع ) در مسجد الحرام درحالى كه بر من تكيه داده بود, فرمود: 514 ـ الا اخبرك ـ يا ابراهيم ـ مالك فى طوافك هذا؟. يعنى : آيا نمى خواهى به تو خبر بدهم كه چه اجرهايى در اين طوافت دارى ؟). گفتم : آرى , فدايت شوم ! فرمود: مـن جـاء الى هذا البيت عارفا بحقه فطاف به اسبوعا وصلى ركعتين فى مقام ابراهيم , كتب اللّه له عشرة الاف حسنة , ورفع له عشرة الاف درجة . يـعـنى : كسى كه به اين خانه بيايد وحقش را درك كند, هفت بار طواف نمايد ودوركعت نماز در مـقـام حضرت ابراهيم (ع ) بگزارد, خداوند متعال براى او ده هزارحسنه مى نويسد وده هزار درجه بالايش مى برد. آنگاه فرمود: الا اخبرك بخير من ذلك ؟. يعنى : آيا نمى خواهى بهتر از اين را به اطلاع تو برسانم ؟). گفتم : بلى فدايت شوم ! فرمود: من قضى اخاه المؤمن حاجة كان كمن طاف طوافا ـ حتى عد عشرا وقال : ـ ايمامؤمن ساءل اخوه المؤمن حاجة وهو يقدر على قضائها ولم يقضها له سلط اللّه عليه فى قبره شجاعا ينهش اصابعه . يعنى : كسى كه حاجت برادر مؤمنش را بر آورده سازد, مانند كسى است كه طواف كرده باشد, يك طـواف , دو طـواف ـ تـا ده طواف شمرده آنگاه فرمودند: ـ هرگاه مؤمنى از برادر مؤمنش چيزى طـلـب كـنـد كـه او قادر به انجامش باشد ولى انجام ندهد,خداوند متعال در قبرش بر او مارى را مسلط مى كند تا انگشتانش را بگزد. ابن عباس گويد: بهمراه امام حسن مجتبى (ع ) در مسجد الحرام بودم , آن حضرت معتكف بوده بـرگرد كعبه طواف مى نمودند, در اين حال مردى از پيروان ايشان آمدوگفت : اى فرزند رسول خدا (ص ) من به فردى بدهكارم اگر مى توانى آن را ازطرف من پرداخت فرما, حضرت فرمود: 515 ـ ورب هذا البيت ما اصبح وعندى شى ء. يعنى : به صاحب اين خانه سوگند! كه امروز چيزى ندارم . آن مرد گفت : اگر مى توانى برايم مهلت بگير, چون او مرا تهديد به زندان كرده است . ابن عباس گويد: ديدم امام (ع ) طواف را رها كرده به همراه آن مرد حركت كردند. گفتم : اى فرزند رسول خدا! (ص ) آيا شما در اعتكاف نبوديد. فرمود: بلى , ولكن سمعت ابى يقول : سمعت رسول اللّه (ص ) يقول : من قضى اخاه المؤمن حاجة كان كمن عبد اللّه تسعة الاف سنة صائما نهاره وقائما ليله . يعنى : بلى (در اعتكاف بودم ) ولى از پدرم شنيدم كه رسول خدا (ص ) فرمود:هركس حاجت برادر مؤمنش را بر آورده سازد, مانند كسى خواهد بود كه نه هزارسال خدارا عبادت كرده , در حالى كه روزهارا روزه وشبهارا به نماز ايستاده باشد. خوشحال كردن برادر مؤمن وقتى برايت روشن شد كه خداوند متعال چقدر نسبت به محبت ودوستى بين برادران دينى عنايت دارد, بدانكه از برترين كارها نزد خدا, خوشحال نمودن آنان است . حسين بن يقطين از پدرش واو از جدش حديث كرده است كه گفت : در اهواز بوديم كه مردى از كـاتـبان يحيى بن خالد والى ما شد, من مقدارى خراج بدهكار بودم كه اگر مى خواستم آن را بـپـردازم , همه چيز از دستم مى رفت حتى از خانه ام آواره مى شدم , به من گفتند او از پيروان اهل بـيـت ـ عليهم السلام است اما من ترسيدم نزد او بروم , مبادا آنچه مى گويند درست نباشد كه در ايـن صـورت , بـايـد خـانه وزندگى ام را ترك نمايم , تنها راه چاره را در اين ديدم كه از خدا كمك بخواهم , لذا نزدحضرت صادق (ع ) آمده از او يارى طلبيدم , حضرت در كاغذ كوچكى نوشتند: 516 ـ بسم اللّه الرحمن الرحيم , ان للّه فى ظل عرشه ظلا لا يسكنه الا من نفس عن اخيه كربته , او اعانه بنفسه , او صنع اليه معروفا ولو بشق تمرة وهذا اخوك والسلام . يـعـنـى : بسم اللّه الرحمن الرحيم , همانا براى خدا زير عرشش سايه اى است كه در آن سايه , فقط كـسـى سـاكـن مى شود كه غم واندوه را از برادر مؤمنش برطرف سازد, يا باجان , كمكش نمايد يا خيرى به او برساند ولو به مقدار نصف خرمايى واين فرد(يعنى حامل نامه ) برادر تواست , والسلام .
|