بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آیین بندگی,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     ayin0001 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0003 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0004 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0005 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0006 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0007 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0008 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0009 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0010 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0012 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0013 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0014 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     fehrest - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
 

 

 
 

يـعـنـى : اولين گدايى كه بر در خانه ما آمد اورا رد كرديد؟ تا سه نفر را غذا بدهيد آنگاه اختيار با شماست اگر خواستيد بيش از سه نفر را هم بدهيد وگرنه حق اين روز را ادانموده ايد.
ونيز فرمود: 251 ـ اعطوا الواحد والا ثنين والثلا ثة ثم انتم بالخيار.
يعنى : گداى اول , دوم وسوم را (چيزى ) بدهيد, پس از آن , اختيار با شماست .
از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: 252 ـ اذا طرقكم سائل ذكر بالليل فلا تردوه .
يعنى : هر وقت گدايى , شبانه در خانه شمارا كوبيد وچيزى خواست , مبادا ردش كنيد.
253 ـ انا لنعطى غير المستحق حذرا من رد المستحق .
يعنى : ما به غير مستحق هم عطا مى كنيم تا مبادا در اين ميان , مستحق واقعى را ردكرده باشيم .

گوشه اى از آداب انفاق

امام على بن الحسين (ع ) فرمود: 254 ـ صدقة الليل تطفى ء غضب الرب .
يعنى : صدقه شبانه , غضب پروردگار را خاموش مى نمايد.
وبه ابى حمزه فرمود: 255 ـ اذا اردت ان يـطيب اللّه ميتتك ويغفر لك ذنبك يوم تلقاه فعليك بالبر, وصدقة السر, وصلة الرحم , فانهن يزدن فى العمر, وينفين الفقر, ويدفعن عن صاحبهن سبعين ميتة سوء.
يـعـنى : اگر مى خواهى خداوند تورا پاك بميراند وروز ملاقاتش گناهانت را ببخشايد,نيكى كن ودر خـفـا, صـدقـه بـده وصـلـه رحـم بـنما, چون اين سه عمل , عمررا زيادمى كنند, فقر را نفى مى نمايند, واز صاحبانشان هفتاد نوع مرگ بدرا دفع مى كنند.
از رسول اكرم (ص ) سؤال شد: كدام صدقه افضل است ؟ فرمود: 256 ـ على ذى الرحم الكاشح .
يعنى : بر خويشانى كه دشمنى خودرا از تو پنهان مى كنند.
از حـضـرت صـادق (ع ) سـؤال شـد: بـه چـه كـسى صدقه بدهيم به كسى كه بر درخانه مى آيد يا نگهداريم وبه بستگان نيازمند خود بدهيم ؟ فرمود.
257 ـ لا يبعث بها الا الى من بينه وبينه قرابة فهو اعظم للا جر.
يعنى : به بستگان ونزديكانش بدهد كه اجر عظيمترى دارد.
از امام باقر (ع ) نقل است كه فرمود: 258 ـ اذا اردت ان تتصدق بشى ء قبل الجمعة بيوم فاخره الى يوم الجمعة .
يعنى : اگر يك روز قبل از جمعه مى خواهى صدقه بدهى , آن را تا روز جمعه به تاخير بينداز.
259 ـ من سقى ظمانا ماء سقاه اللّه من الرحيق المختوم .
يـعـنـى : كـسـى كـه تـشنه اى را سيراب كند, خداوند متعال اورا از شراب دست نخورده ,سيراب مى نمايد.
حضرت صادق (ع ) فرمود: 260 ـ افضل الصدقة ابراد الكبد الحرى , ومن سقى كبد احد من بهيمة او غيرها اظله اللّه يوم لا ظل الا ظله .
يـعـنـى : بهترين صدقه خنك ساختن جگر عطشان است , هركس جگر كسى راسيراب سازد, چه چـهـار پـا بـاشـد وچـه غير آن , خداوند متعال در روز قيامت كه سايه اى جز سايه او نيست , برايش سايبانى قرار مى دهد.
قسم دوم : اضافه ضروريات زندگى ايـن اضـافـه , بـار سـنـگينى است بر دوش صاحبش , چون حرام دنيا عقاب داردوحلالش حساب .
عبداللّه بن عمر گويد: شنيدم كه رسول اللّه (ص ) مى فرمود: 261 ـ تكون امتى فى الدنيا ثلاثة اطباق .
يعنى : امت من در دنيا سه طبقه اند: اما الطبق الا ول فلا يحبون جمع المال وادخاره , ولا يسعون فى اقتنائه واحتكاره ,وانما رضاهم من الـدنيا سد جوعة , وستر عورة , وغناهم منها ما بلغ بهم الا خرة ,فاولئك هم الا منون الذين لا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
يعنى : طبقه اول , كسانى اند كه جمع مال وذخيره سازى آن را دوست ندارند ودر به دست آوردن واحـتـكـار آن , تلاش نمى كنند به مقدارى كه سد جوع وستر عورت كنند, راضى اند, هر مقدار كه ايـنـان را بـه آخـرت بـرساند, برايشان بس است , اين گروه در امنيت بسر مى برند وبرايشان خوف واندوهى نيست .
وامـا الطبق الثانى فانهم يحبون جمع المال من اطيب وجوهه واحسن سبله ,يصلون به ارحامهم , ويـبـرون بـه اخـوانـهم , ويواسون به فقراءهم ولعض احدهم على الرصف ايسر عليه من ان يكتسب درهما من غير حله او يمنعه من حقه او يكون له خازنا الى يوم موته , فاولئك الذين ان نوقشوا عذبوا, وان عفى عنهم سلموا.
يـعـنـى : گـروه دوم كـسانى اند كه دوست دارند از راه حلال وپاكيزه مال به دست بياورند تا به بستگان خود رسيدگى كنند, به برادرانشان نيكى كنند وبه فقرا سركشى نمايند, براى اينان سنگ به دندان گرفتن راحت تراست از اينكه يك درهمى را از راه حرام به دست بياورند يا به مستحقش نـرسـانـنـد تا روز مرگ , آن را پس اندازكنند, اگردر قيامت با اينان مناقشه شود, گرفتار عذاب مى شوند واگر عفو گردند, در سلامت خواهند بود.
وامـا الـطـبق الثالث فانهم يحبون جمع المال مما حل وحرم , ومنعه مما افترض ووجب , ان انفقو اسرافا وبذارا, وان امسكوه بخلا واحتكارا, اولئك الذين ملكت الدنيا زمام قلوبهم حتى اوردتهم النار بذنوبهم .
يـعنى : دسته سوم , جمع آورى مال را دوست دارند, حلال وحرام برايشان فرقى ندارد, واجبات را تـرك مـى كـنـنـد ودر مـصـرف , اسـرافـكـارنـد واگر دست نگهدارندوخرج نكنند از روى بخل واحتكاراست (نه به خاطر ترك اسراف ) اينان كسانى اندكه دنيا زمام قلبهاشان را مالك گرديده تا به سبب گناهان وارد جهنمشان گرداند.
ونيز فرمود: 262 ـ لا يـكـتـسـب الـعبد مالا حراما فيتصدق منه فيؤجر عليه , ولا ينفق منه فيبارك له فيه , ولا يتركه خلف ظهره الا كان راده الى النار.
يـعـنى : نمى شود كسى مالى را از حرام به دست بياورد وآن را صدقه بدهد واجر ببرد.
واگر از آن مـال خـرج كـنـد, برايش بركت ندارد واگر آن مال پس از مرگش باقى بمانداورا به آتش خواهد كشاند.
از حضرت على (ع ) در مورد بزرگترين شقاوت سؤال شد, فرمود: 263 ـ رجـل تـرك الـدنـيا للدنيا ففاتته الدنيا وخسر الا خرة , ورجل تعبد واجتهدوصام رياء الناس فـذلك الذى حرم الدنيا من دناياه ولحقه التعب الذى لو كان به مخلصا لاستحق ثوابه فورد الا خرة وهو يظن انه قد عمل ما يثقل به ميزانه فيجده هباء منثورا.
يـعـنى : كسى كه دنيارا به خاطر دنيا ترك كند, در نتيجه , هم دنيا از دستش رفته وهم درآخرت زيـانـكـاراست .
وكسى كه زحمت بكشد, عبادت انجام بدهد وروزه بگيرد,ولى براى نشان دادن به مـردم بـاشد, اين فرد, كسى است كه از دنيا محروم است ورنجى برايش باقى مانده كه اگر در آن اخـلاص مـى ورزيـد, استحقاق ثواب داشت ,چنين فردى , وارد صحنه قيامت مى شود در حالى كه گـمـان مى كند عملى به همراه دارد كه موجب سنگينى اعمال نيكش گرديده , ولى آن را بر باد رفته مى يابد.
سؤال شد: بيشترين حسرت مخصوص كيست ؟ فرمود: من راءى ماله فى ميزان غيره فادخله اللّه به النار وادخل وارثه به الجنة .
يـعـنى : كسى كه مالش را در ترازوى ديگران ببيند در حالى كه او به سبب (كسب حرام ) آن مال , وارد جهنم مى شود ووارثش به سبب (مصرف حلال وانفاق واداى حقوق ) آن , به بهشت مى رود.
گفتند: چگونه چنين چيزى ممكن است ؟ فرمود: كما حدثنى بعض اخواننا عن رجل دخل اليه وهو يسوق فقال له : يا فلان , ما تقول فى مائة الف فى هـذا الصندوق ؟ ما اديت منها زكاة قط قال : قلت : فعلى ما جمعتها؟قال : لحقوق السلطان , ومكاثرة الـعـشـيـرة , ولخوف الفقر على العيال , ولروعة الزمان قال (ع ) : ثم لم يخرج من عنده حتى فاضت نفسه .
يعنى : برادرى برايم نقل كرد: نزد مردى رفتم كه در حال جان كندن بود, به من گفت :صد هزار (درهـم يـا ديـنـار) در ايـن صندوق دارم كه زكاتش را پرداخت نكرده ام به نظرتو چكنم ؟ آن مرد مـى گويد: گفتم براى چه آن را جمع كردى ؟ گفت : براى پرداخت ماليات سلطان , فخر فروشى بـر بـسـتـگـان , هراس فقر بر خانواده وترس از اتفاقات روزگار.
سپس فرمودند: اين مرد از نزد او بيرون نيامده , جان داد.
بعد حضرت فرمودند: الـحـمـد للّه الـذى اخرجه منها ملوما مليما بباطل جمعها ومن حق منعها فاءوكاها فقطع المفاوز والقفار ولجج البحار, ايها الواقف لا تخدع كما خدع صويحبك بالا مس ,ان من اشد الناس حسرة يوم القيامة من راى ماله فى ميزان غيره ادخل اللّه هذا به الجنة وادخل هذا به النار.
يـعـنى : سپاس مخصوص خدايى است كه اورا با ملامت از دنيا برد در حالى كه مال رااز راه باطل جـمـع كرد وحق حق دار را منع كرده بود, سرش را هم محكم بسته بود(كه دزد نبرد).
مالى كه , دشـتـهاى خشك وسوزان وشهرها ودرياهارا براى جمع آورى آن , درنورديده بود.
اى كسى كه در دنيا مانده اى ! مبادا گول بخورى همچنانكه ديروز آن مرد گول خورد, همانا شديدترين حسرت را در قـيامت كسى دارد كه مى بيند مالش در ميزان ديگرى است وبه واسطه آن به بهشت رفته ولى خودش را به سبب همين مال به جهنم مى برند.
امام صادق (ع ) فرمود: 264 ـ واعـظـم مـن هـذا حـسرة رجل جمع مالا عظيما بكد شديد, ومباشرة الا هوال ,وتعرض الا خطار, ثم افنى ماله بصدقات ومبرات , وافنى شبابه وقوته فى عبادات وصلوات وهو مع ذلك لا يرى لعلى بن ابى طالب (ع ) حقه , ولا يعرف له من الا سلا م محله , ويرى ان من لا بعشره ولا بعشر عشر مـعشاره افضل منه , يواقف على الحجج فلا يتاءملها, ويحتج عليه بالا يات والا خبار فياءبى الا تماديا فى غيه ,فذاك اعظم من كل حسرة , وياءتى يوم القيامة وصدقاته ممثلة له فى مثال الافاعى تنهشه , وصلواته وعباداته ممثلة له فى مثال الزبانية تدفعه حتى تدعه الى جهنم دعا.
يـعـنى : حسرت بيشتر از اين مردرا كسى دارد كه مال بسيارى را با زحمات زيادورنجها ومشقتها فـراهم كرد وبعد آن مال را با صدقات ومبرات از بين برد, جوانى (وشادابى ) وقوت ونيرويش را نيز در عـبـادات ونمازها گذارند, ولى براى على بن ابى طالب (ع ) حقى قائل نبود, محل ومقامى در اسـلام بـراى آن حـضرت نمى شناخت , اما در مقابل , كسانى را كه يك دهم يا يك صدم آن حضرت هم نمى شوند, برتر از آن جناب پنداشت .
در مورد حجتهاى الهى (وائمه (ع )) توقف مى كرد وفكرش را بـه كـار نـمـى انداخت ووقتى با آيات وروايات برايش استدلال مى نمودند, نمى پذيرفت چون در گـمـراهى خود فرورفته بود.
اين فرد, بيشترين حسرت را دارد.
روز قيامت وارد مى شود در حالى كه صدقاتش به صورت افعى هاتمثل يافته اورا مى گزند ونمازها وعباداتش چون فرشتگان دوزخ هستند كه اورا به سوى جهنم خواهند راند.
يـقـول : يـا ويلتا الم اك من المصلين ؟ الم اك من المزكين ؟ الم اك عن اموال الناس ونسائهم من المتعففين ؟ فلماذا دهيت بما دهيت ؟.
يـعـنـى : در هـمـيـن حـال مـى گـويـد: اى واى مـگـر مـن از نـمـاز گزاران نبودم ؟ آيا من از زكات دهندگان نبودم ؟ آيا من نبودم كه چشم طمع به اموال وزنان مردم نداشتم ؟ پس چرابه اين مصيبت عظيم گرفتار شدم ؟.
فـيـقال له : يا شقى , ما ينفعك ما عملت وقد ضيعت اعظم الفروض بعد توحيد اللّه والا يمان بنبوة محمد (ص ) وضيعت ما الزمتك من معرفة حق علي ولى اللّه (ع )والتزمت عليك من الائتمام بعدو اللّه , فلو كان لك بدل اعمالك هذه عبادة الدهرمن اوله الى اخره وبدل صدقاتك الصدقة بكل اموال الدنيا بل بمل ء الا رض ذهبالما ازدادك ذلك من اللّه الا بعدا, ومن سخطه الا قربا.
يـعنى : به او گفته مى شود: اى بدبخت ! عملت برايت نفعى ندارد, چون تو بزرگترين واجب الهى پـس از تـوحيد ونبوت را ضايع ساختى , تو ولى حق على بن ابى طالب ـ عليه السلام را آن طوركه بايد نشناختى وبر عكس , به دشمن خداتن در دادى .
اگـر بـه جاى اين اعمال كه انجام دادى , تمام روزگار از اول تا آخر عالم را عبادت مى كردى وبه جـاى صـدقـات وبـخـشـشـهـايت , تمام اموال دنيا بلكه به اندازه كره زمين طلا در راه خدا انفاق مـى كردى (هيچ فايده اى برايت نمى داشت ) وجز دورى از خداونزديكى به غضبش , برايت حاصلى نمى داد.
از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: 265 ـ از مـال حـذر كـنـيد, چون درگذشته مردى اموالى را براى فرزندانش جمع كرده بود كه نـاگـاه مـلك الموت (در چهره انسانى ) با لباس فقيرانه بر در خانه اش آمد ودررا كوفت , دربانان بـيـرون آمدند, ملك الموت گفت : آقاى خودرا بگوئيد تا بيايد, من با او كار دارم , گفتند: آقاى ما نزد فردى مانند تو بيايد (كه فقير هستى )؟ با اين جواب آن مردرا از در خانه دور كردند.
فـرشـتـه مرگ , مجددا با همان شكل آمد وگفت : آقايتان را بگوئيد بيايد وبه او خبربدهيد كه من فـرشـتـه مـرگـم .
صاحب خانه چون اين صدارا شنيد, ترس وجودش رافراگرفت , درهمان حال نـشـسـت وبـه يـارانـش گـفـت : با او به نرمى گفتگو كنيد وبگوئيد:خدا به تو بركت دهد, شايد (اشتباهى آمدى ) فرد ديگرى را مى خواهى ؟ گفت : خيرودر همين حال وارد خانه شد وبه صاحب خانه گفت : وصيت خودرا بكن كه من بايد هر چه زودتر روح تو را قبضه كنم .
در اينجا اطرافيان , شروع به گريه وزارى نمودند, مرد برخاست ودستور داد تاصندوقهارا بگشايند وهـرچـه طـلا ونقره در آن است , صورت بردارى كنند.
بعد رو به مالها نمود وشروع كرد به دشنام دادن به آنها وگفت : خدا تورا لعنت كند, تو باعث شدى كه من ياد خدا را فراموش كردم , تو باعث شدى كه من از آخرتم غافل ماندم تا وقتى كه خبر مرگم را به من دادند.
در اين هنگام خداوند متعال , مال را به سخن در آورده به صاحبش گفت : چرا مرادشنام مى دهى ؟ خـودت از مـن به ملامت ونكوهش سزاوارترى , تو در چشم مردم حقير وپست بودى , من بودم كه تـورا بـالا آوردم , مـگـر نبود كه بر در دربار ملوك وبزرگان حاضر مى شدى وافراد صالح هم آنجا بودند, ولى تورا زودتر از ديگران به درون راه مى دادند؟ مگر نبود كه تو دختران بزرگان را خواستگارى مى كردى , مردمان پاك نيزخواستگارى مى كردند, ولى آنها تورا مى پذيرفتند؟ اگر تو مرا در راه خير مصرف مى كردى , آيا من قدرت ممانعت وجلوگيرى داشتم ؟ اگـر تـو مـرا در راه خدا خرج مى كردى , مالت كم نمى شد (وخداوند بدان بركت مى داد) حال كه وضع اينگونه خراب است , مرا دشنام مى دهى در حالى كه خودت به نكوهش سزاوارترى ؟ من و تو, هر دو از خاك آفريده شديم , من دوباره به آن خاك بر مى گردم ولى تو به سوى گناهانى مى روى كه به واسطه من آنهارا كسب نمودى .
آنـگـاه فـرمـود: مـال بـا صـاحبش اينگونه سخن مى گويد.
(يعنى هر مالى , چنين گفتگويى را با صاحبش دارد ولى كو گوش شنوا؟!).

ره اورد شوم ثروت اندوزى

بـايـد بـدانـى آن كـس كه سعى وتلاشش در جمع آورى مال است , زيانكار وكم عقل مى باشد.
اين مطلب با چند دليل بيان مى گردد: اول ـ به خود ظلم كرده كه هم وغم خويش را صرف طلب آن نموده است , چون اين فرد, اگر بين مردم باشد, فكرش به آن مالها مشغول است واگر تنها باشد (باز) ازترس دزد, خواب راحتى ندارد.
عالمى مى گفت : فقرا سه خصلت دارند: يقين (به رزاقيت الهى ) دارند فكروخيالشان هميشه آرام وراحت است وحسابشان در روز قيامت خفيف واندك مى باشد.
واغـنـيـا نـيـز سـه خصلت دارند: رنجهايى كه در طلب مال كشيدند, قلبشان بدان مشغول است وحسابشان شديد خواهد بود.
دوم ـ فـكـرشـان مـشـغول به اين است كه : با اين مالها چه كنند واز چه راهى آن را زيادترنمايند, چگونه آن را از شر دزد ومانند آن نگاهدارى كنند وچگونه از آن مالهااستفاده نمايند.
؟ ايـن گـروه , در هـمين حالات بسر مى برند كه ناگاه مرگشان فرا مى رسد وآرزوهايشان را بر باد داده ولى بار سنگين آن مال , بر دوششان مى ماند.
حضرت عيسى (ع ) فرمود: 266 ـ ويل لصاحب الدنيا كيف يموت ويتركها, وياءمنها وتغره , ويثق بهاوتخذله ؟.
يـعـنى : واى بر صاحب دنيا! كه چگونه مى ميرد وآن را رها مى سازد, او (به خيالش خودش ) از شر دنـيـا در امـان بـود, ولى دنيا اورا فريب داد.
او به دنيا اعتماد واطمينان داشت , ولى دنيا اورا خوار وذليل كرده بود.
سوم ـ جمع آورى مال , آرزوهاى طولانى مى آورد, قلب را تيره مى كند وشيرينى عبادت را از قلب خارج مى نمايد كه اين از بزرگترين بدبختيهاى انسان است .
حضرت عيسى (ع ) فرمود: 267 ـ بـحـق اقـول لـكم : كما ينظر المريض الى الطعام فلا يلتذ به من شدة الوجع كذلك صاحب الدنيا لا يلتذ بالعبادة ولا يجد حلاوتها مع ما يجد من حلاوة الدنيا.
يعنى : بحق به شما مى گويم : همچنانكه مريض به غذا نظر مى كند, ولى به خاطرشدت دردش از آن لذت نمى برد, هم چنين صاحب دنيا از عبادتش لذت نخواهدبرد وتا وقتى كه دنيا در ذايقه اش شيرينى مى كند, از شيرينى عبادت بهره اى نصيبش نمى گردد.
وبـحق اقول لكم : كما ان الدابة اذا لم تركب تمتهن وتصعب وتغير خلقها كذلك القلوب اذا لم ترق بذكر الموت ونصب العبادة تقسوا وتغلظ.
يعنى : وبحق مى گويم همچنانكه اگر مدتى بر حيوان سوار نشوند واورا رها كنند,پس از آن سوار شدنش مشكل مى شود وحيوان ضعيف مى گردد, هم چنين قلوب انسانها اكر با ياد مرگ وعبادات , رقيق ونرم نشوند, دچار قساوت مى گردند وسخت مى شوند.
وبـحـق اقـول لكم : ان الزق اذا لم ينخرق يوشك ان يكون وعاء العسل كذلك القلوب اذا لم تخرقها الشهوات او يدنسها الطمع او يقسها النعم فسوف تكون اوعية الحكمة .
يعنى : وبحق مى گويم كه اگر مشك پاره نگردد, ممكن است ظرف عسل گردد,هم چنين دلها اگـر به وسيله شهوات پاره نگردند, يا با طمع , چركين نشوند, يانعمتهاى بسيار, موجب قساوتش نگردند, مى توانند ظروف خوبى براى حكمت باشند.
چـهـارم ـ طالب مال , نه تنها به مرادش نمى رسد, بلكه به عكس آن دست مى يابد,چون مقصود از سـعـى وتـلاش وجـمـع آورى آن , رسـيـدن بـه راحتى بود, بلكه بر عكس موجب ازدياد هم وغم ومـشـكـلاتش مى گردد تا جايى كه آنچنانكه از مال فرارمى كند, از مارهاى سياه وسگهاى درنده فرار نمى نمايد.
عـالـمى مى گفت : فقير از سه چيز در راحتى وآسايش بسر مى برد وغنى بدان مبتلاست .
پرسيدند آن سـه چـيـز چـيـسـت ؟ گـفـت : ظـلم حاكمان (كه به زور مال رابگيرند) حسادت همسايگان وچاپلوسى برادران كه اميرالمؤمنين (ع ) فرمود: 268 ـ الفقر خير من حسد الجيران , وجور السلطان , وتملق الاخوان .
يعنى : فقير بودن بهتراست از حسادت همسايگان وستم حاكمان وچاپلوسى برادران (ونزديكان ).
شاعرى مى گويد: وطالب المال فى الدنيا ليحرسه ولم يخف عند جمع المال عقباها كدودة القز ظنت ان سترتها تعينها والذى ظنته ارداها آن كـس كـه در دنـيا در طلب مال بسر مى برد وآن را حراست مى كند اما از عاقبتش نمى هراسد, مـانـنـد كـرم ابـريـشـم اسـت كه خيال مى كند پيله هايش اورا كمك مى كنندولى همانها موجب هلاكتش مى گردند.
پـنـجم ـ دنيارا در برابر فروختن عمرش خريدارى كرد وحال آنكه عمر, نفيس ترين چيز است هم بـراى دنـيـا وهـم بـراى آخـرت كـه اگر به عاقلى بگويند عمرت را به ملك دنيا بفروش , نخواهد پـذيـرفت , بلكه هنگام حضور فرشته مرگ , حاضراست تمام اموالش را در برابر يك روز عمر اضافى بدهد.
اما تو اين عمر را به تدريج به چيزهاى پست وكم ارزشى مى فروشى كه هيچ قيمت ندارند, فكرت را بكار بينداز كه بر فرض , عمر يك انسان معمولى صد سال باشد,اگر به او بگويند اين صد سال را در مـقـابـل انـدازه كره زمين طلا بفروش , او هرگز اين معامله را انجام نخواهد داد.
بعد ببين هر يك سـال , چـقدر ارزش دارد (كه برابراست بايك صدم طلا به اندازه زمين ) آنگاه با تقسيم بر دوازده , ارزش هـر مـاه وبـا تـقسيم مجدد بر سى , ارزش هر روز را به دست خواهى آورد كه قابل شمارش نـخـواهد بود,اما تو اين يك روز را به يك درهم يا يك دينار يا نصف دينارى مى فروشى , چه ضررى عظيمتر از اين است ؟ مـمكن است گفته شود: انسان براى بقاى حيات , به غذا نيازمنداست وآن هم فراهم نمى شود مگر با كاركردن وحاصل كار (با رعايت جهات شرعى وحقوق ديگران معمولا) در يك روز , يك درهم يا يك دينار بيشتر نمى شود, پس خواهى نخواهى انسان ضرر كرده است .
مى گوييم : اگر مقصود بنده از كسب وكار, اين باشد كه قوتش را فراهم كند تا بتواندبراى آخرتش عـمـل نـمـايـد, هرگز چنين فردى يك روز را به يك درهم يا يك دينارنفروخته بلكه آن روزش سـراسـر عبادت بوده است , چون چنين عملى خود, نوعى عبادت است وكمترين عبادت , ارزشش قـابـل قـيـاس بـا چـنـد, بـرابر كل دنيا نخواهدبود, چون نعمت آخرت , دائمى ونعمت دنيا زوال پذيراست , پس چگونه مى توان چيز دائم را با چيز زايل شدنى , سنجيد؟ ذكر برخى از نعمتهاى بهشتى مگر سخن رسول خدا (ص ) را نشنيدى كه فرموده است : 269 ـ من قال : سبحان اللّه ! غرس اللّه بها عشر شجرات فى الجنة فيها من انواع الفواكه .
يعنى : هركس يك سبحان اللّه بگويد, خداوند متعال ده درخت در بهشت برايش مى كارد كه تمامى انواع ميوه هارا داراست .
طـعـمـهـاى ايـن ميوه ها گوارا وانواعش مختلف است , حتى روايت شده كه خورنده آن ,وقتى از رطـب خـوردن (مـثـلا), سـيـر شده , انگور مى شود واز خوردن انگور هم كه سير شد, انجير وانار مى گردد وهمينطور در برابر انسان به رنگهاى گوناگون درمى آيد, يعنى ميوه اين درخت بسته به خواست انسان است وهيچ گونه رنج وسختى نيز در تهيه آن وجود ندارد.
اگر چنين درختى را به دنيا بياورند وبخواهند آن را بفروشند, خيال مى كنى پادشاهان چه مبلغى براى خريداريش مى پردازند؟ مضافا به اينكه اين درخت نياز به آبيارى ورسيدگى ندارد, به علاوه , اگـر چـنـيـن درختى ده هزار سال عمر كند, يك چنين رقمى در برابر حيات ابدى وجاويد, قابل قياس نيست .
رسول خدا (ص ) فرمود: 270 ـ لـو ان ثـوبـا مـن ثياب اهل الجنة القى الى اهل الدنيا لم تحتمله ابصارهم ولماتوامن شهوة النظر اليه .
يـعـنى : اگر لباسى از لباسهاى اهل بهشت براى اهل دنيا فرستاده شود, چشمهايشان قدرت نگاه كردنش را ندارد واز لذت نظر به آن , جان خواهند داد.
وقتى حال لباس , اين چنين است , ديگر حال پوشنده لباس چگونه مى باشد؟ (خدامى داند) وسخن امير المؤمنين ـ عليه افضل صلوات المصلين .
رساننده همين معناست كه : 271 ـ لـو رمـيت ببصر قلبك نحو ما يوصف لك من نعيمها لزهقت نفسك ولتحملت من مجلسى هذا الى مجاورة اهل القبور استعمالا لها وشوقا اليها.
يعنى : اگر چشمان قلبت را متوجه اوصاف نعمتهاى بهشت كنى , جان خواهى دادواز همينجا به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت ودر رسيدن به آنان عجله وشوق نشان مى دهى .
وقتى توجه به اوصاف نعم بهشتى , اينگونه اثر دارد, پس چگونه خواهد بود ديدن خود آن نعمتها؟ از معصومين (ع ) روايت شده است كه فرمودند: 272 ـ كل شي ء من الدنيا سماعه اعظم من عيانه , وكل شي ء من الا خرة عيانه اعظم من سماعه .
يـعـنـى : هـر آنـچـه در دنياست , شنيدنش بهتراست از ديدنش وهر چه در آخرت هست ,ديدنش بهتراست از شنيدنش .
خداوند متعال مى فرمايد: (واذا راءيت ثم راءيت نعيما وملكا كبيرا) ((97)).
يـعـنـى : چون آن جايگاه نيكو را مشاهده كنى , عالمى پر نعمت وكشورى بى نهايت بزرگ خواهى يافت .
در وحى قديم آمده است : 273 ـ اعددت لعبادى مالا عين راءت , ولا اذن سمعت , ولا خطر بقلب بشر.
يعنى : براى بندگانم چيزهايى فراهم كردم كه نه چشم كسى ديده ونه گوشى شنيده ونه به قلب بشرى خطور كرده است .
اى عـزيـز! اگر مشتاق اين نعمتها هستى بايد دنيارا ترك كنى , چون ترك دنيا مهريه آخرت است .
دنـيـا وآخـرت مـانند دو هوويند كه هر قدر يكى را راضى كنى , ديگرى ناراضى مى گردد يا مانند مشرق ومغربند كه هرچه به يكى نزديك گردى , از ديگرى دور مى شوى .
سخن حضرت صادق (ع ) در همين زمينه است كه مى فرمايد: 274 ـ انا لنحب الدنيا, وان لا نؤتاها, خير لنا من ان نؤتاها وما اوتى ابن ادم منهاشيئا الا نقص حظه من الا خرة .
يـعـنـى : مـا (انسانها) دنيارا دوست داريم , ولى اگر بدان نرسيم بهتر از آن است كه به آن برسيم وهرگز به فرزندان آدم چيزى از دنيا داده نشد, مگر آنكه از بهره اخروى شان كم گرديد.
الـبـتـه بـايـد توجه داشت كه منظور حضرت از جمله : ما دنيارا دوست داريم , اشاره به حال نوع انـسـانهاست كه دنيارا دوست دارند نه اينكه منظور حضرت , بيان حال خوديا آباء وابناء طاهرينش (ع ) باشد كه شان آن بزرگان , از اين سخنان بسيار بالاتراست , چگونه چنين چيزى ممكن است در حالى كه جبرئيل سه مرتبه نزد رسول اكرم (ص ) آمد وكليدهاى بهشت را نزد حضرت آورده چنين گفت : 275 ـ هذه مفاتيح كنوز الدنيا ولا ينقص من حظك عند ربك شى ء.
يعنى : اين كليدهاى گنجهاى دنياست (اگر آنهارا بپذيرى ) از مقامات تو نزدپروردگارت ذره اى كم نخواهد شد.
اما حضرت ابا فرمودند وچيزى را كه خداوند متعال آن را كوچك كرده , بزرگش ننمودند .
دنـيـايـى كه در برابر اين نعمت عظيم آن را مى خرى , جز يك لحظه بيش نيست , چون نه لذتهاى گـذشـتـه اش فـعـلا يافت مى شود ونه سختيها ودردهايش .
وآينده هم كه هنوز نيامده , پس دنيا ولذتهاى آن , تنها عبارت است از همين يك لحظه اى كه در آن قرار دارى .
به همين خاطراست كه على (ع ) به سلمان فارسى ) فرمود: 276 ـ وضع عنك همومها لما ايقنت من فراقها.
يعنى : همت تو دنيا نباشد, چون يقين دارى كه از تو جدا خواهد شد.
عـلاوه بـر ايـن , مى بينيم كسى دنيارا به خاطر آخرت نفروخت مگر اينكه نسبت به هردو سود برد وكـسـى آخـرت را بـخاطر دنيا نفروخت مگر اينكه نسبت به هر دو زيان ديد, اگر سخن مارا باور نداريد, سخن خدارا باور مى كنيد كه به دنيا مى فرمايد.
277 ـ اخدمى من خدمنى , واتعبى من خدمك .
يعنى : خادم آن كس باش كه خادم من است وبه رنج بينداز آن كس را كه خادم تواست .
اگـر بـه كـارى مـشـغول هستى , ذكر خدارا غنيمت شمار ونامه اعمالت را از حسنات پركن , مگر نشنيدى حكايت عابد دربان وجلالت قدرش را با اينكه در بازار, مشغول كارش بوده است كه ان شاء اللّه تعالى ماجرايش در همين كتاب در باب ذكر خواهدآمد ((98)).
روايت شده كه آقاى ما امير المؤمنين (ع ) هرگاه از جهاد فارغ مى شد, به كار تعليم مردم وقضاوت بين آنان مشغول مى گرديد واز آن هم كه فارغ مى شد, در باغش بادستان مبارك خود, مشغول به كار مى گرديد ولى با اين حال ذكر خداوند جليل را به همراه داشت .
حـكم بن مروان , از جبير بن حبيب روايت كند كه براى عمر, مشكلى پيش آمده بودكه از حل آن عاجز شده رو به مهاجرين كرد وگفت : نظر شما چيست ؟ گفتند: اى امير المؤمنين ! تو ملجا وپناه مايى (از ما سؤال مى كنى ؟) عمر ناراحت شد وگفت : (يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه وقولوا قولا سديدا) ((99)).
يعنى : اى اهل ايمان ! متقى ودرست گفتار باشيد.
به خدا قسم ! هم من وهم شما, همه مى دانيم كه راهگشاى اين مشكل كيست ؟ گفتند: منظورت على بن ابى طالب ـ عليه السلام ـ است ؟ گـفـت : چـرا مردم براى مشكلشان به او رجوع نكردند وبه سوى من آمدند؟ آيا تاكنون هيچ زنى , فرزندى مانند او به دنيا آورده است ؟ گفتند: به دنبالش بفرست .
عـمـر آهـى كشيد وگفت : وى مردى است از بزرگان بنى هاشم , از نزديكان رسول خدا(ص ) وبا قيمانده علم او, برويد اورا بياوريد.
مـردم بـه طـرف آن حـضرت حركت كردند, ديدند آن جناب در باغى مشغول بيل زدن است واين آيه را تلاوت مى فرمايد: (ايحسب الا نسان ان يترك سدى الم يك نطفة من مني يمنى ثم كان علقة فخلق فسوى ) ((100)).
يـعنى : آيا انسان مى پندارد كه به حال خود واگذاشته شده است ؟ آيا ابتدايش منى نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد وآنگاه (به اين صورت زيباى حيرت انگيز) آراسته گرديد؟.
ايـن را مـى خـوانـد در حالى كه اشك از چشمان مباركش جارى بود, مردم از گريه آن حضرت به گـريـه افـتـادند, وقتى كه آرام شدند, عمر سؤال خودرا پرسيد وحضرت جواب فرمود, آنگاه عمر دسـتـهـايـش را بـه هـم پـيـچـانيد وگفت : خدا تورا اراده كرده است , اما چكنم كه اين قوم آن را نپذيرفتند.
حضرت به او فرمود: 278 ـ يا ابا حفص , خفض عليك من هنا ومن هنا.
يعنى : اى عمر صدايت را كوتاه كن , آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: (ان يوم الفصل كان ميقاتا) ((101)).
يعنى : همانا روز قيامت , وعده گاه است .
عمر برگشت در حالى كه چهره اش چون شب , سياه گشته بود.
اى بـرادر! اگـر عـمرت را به نعمت جاودان آخرت نفروشى , آن را به بهايى اندك چون چند درهم فروخته اى , چون هرچه بدوى وتلاش كنى , نهايتش اين است كه در تمام عمرت به اندازه يك اطاق طـلايـا نـقـره يا كمتر از آن , در آمد كسب كرده باشى , تو كه راضى نبودى عمرت را به قيمت دنيا بفروشى , آيا ضرر نكرده اى ؟ به همين خاطراست كه شاعر مى گويد: الدهر ساومنى عمرى وقلت له ما بعت عمرى بالدنيا وما فيها ثم اشتريه بتدريج بلا ثمن تبت يدا صفقة قد خاب شاريها يـعـنـى : روزگـار در خريدن عمرم مبالغه مى كرد, ولى من مى گفتم آن راحتى را به قيمت دنيا وآنچه در اوست هم نمى دهم .
اما به تدريج , آن را رايگان از من خريد, نابود باد دو دست معامله گرى كه فروشنده اش زيان ديد.
در خبر از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده است كه فرمود: 279 ـ يـفـتح للعبد يوم القيامة على كل يوم من ايام عمره اربع وعشرون خزانة عددساعات الليل والـنـهار فخزانة يجدها مملوءة نورا وسرورا فيناله عند مشاهدتها من الفرح والسرور ما لو وزع على اهل النار لا دهشهم عن الا حساس بالم النار وهى الساعة التى اطاع فيها ربه .
يـعـنـى : روز قـيامت براى بندگان خدا در برابر هر روز از ايام عمر, بيست وچهار مخزن به تعداد ساعات شبانه روز گشوده مى شود, مخزنى را باز مى كنند مى بيند پراست ازنور وسرور صاحبش , بـا ديـدن چـنين صحنه اى , خوشحال وشادمان مى شود بحدى كه اگر شادى اورا بين اهل جهنم تـقسيم كنند مات ومبهوت شده درد آتش رااحساس نخواهند كرد, اين مخزن همان ساعتى است كه در آن پروردگارش رااطاعت كرده بود.
ثم يفتح له خزانة اخرى فيراها مظلمة منتنة مفزعة فيناله منها عند مشاهدتها من الفزع والجزع ما لو قسم على اهل الجنة لنقص عليهم نعيمها وهى الساعة التى عصى فيها ربه .
يعنى : سپس مخزن ديگرى را مى گشايند, مى بيند تاريك است وگنديده وترس آور,صاحبش با ديـدن ايـن صحنه , آنقدر ترس وزارى اورا فرا مى گيرد كه اگر آن را بر اهل بهشت قسمت كنند, نـعـمـتـهايش بر آنان ناخوش مى گردد, اين مخزن همان ساعتى است كه در آن معصيت وگناه مرتكب شده بود.
ثـم يـفتح له خزانة اخرى فيراها خالية فيها ما يسره ولا يسوءه , وهى الساعة التى نام فيها او اشتغل فيها بشى ء من مباحات الدنيا فيناله من الغبن والاسف على فواتهاحيث كان متمكنا من ان يملا ها حسنات ما لا يوصف .
يـعنى : سپس مخزن سومى را باز مى كنند, مى بيند خالى است , نه اورا مسرور مى كندونه غمگين .
وايـن همان ساعتى است كه وى در آن ساعت خوابيده يا به امور مباح دنيايى مشغول بوده است در ايـنـجـا اورا تـاسـف وپـشـيمانى فرا مى گيرد كه چرا چنين لحظاتى را از دست داد در حالى كه مى توانست آن را پر از حسناتى كند كه به وصف نيايند.
ومن هذا قوله تعالى : (ذلك يوم التغابن ) ((102)).
يـعـنـى : وآيـه شريفه قرآن نيز رساننده همين معناست , آنجا كه مى فرمايد: آن روز, روزپشيمانى است .

ره اورد مثبت فقر

مبادا حيله شيطان در تواثر كند وبازبانت بگويد: من در دنيا از مباحات ونعم الهى استفاده مى كنم , واجبات را انجام مى دهم وحقوق را ادا مى نمايم , خداوند هم مى فرمايد: (قل من حرم زينة اللّه التى اخرج لعباده والطيبات من الرزق ) ((103)).
يـعـنـى : بـگـو چـه كـسـى زيـنتهايى را كه خداوند براى بندگانش آفريده وروزى پاك را,حرام كرده است ؟.
بنابر اين , از غذاهاى لذيذ, لباسهاى زيبا, مركبهاى فاخر, منزلهاى آباد وقصرهاى بلند, بهره مى برم , ايـن چـيـزهـاهـم هـرگـز مانع پيشى گرفتن من به سوى بهشت در ميان ساير مؤمنين نخواهد گرديد, بلكه بايد بدانى كه اين چنين سخنى از افراد احمق ومغرور, صادر مى شود به چند دليل : اول ـ كـسـى كـه بـه دنـبـال اضافه بر قوت لازم برود ودر آن غرق گردد, از صفت مذموم حرص نمى تواند به دور باشد وحتما مرتكب كارهايى مشتبه مى گردد وورود درمشتبهات موجب هلاكت حتمى است .
دوم ـ اگـر بـر فـرض از حـرص در امـان بماند ـ كه نمى ماند ـ از قساوت قلب وتكبروامثال اينها چگونه مى تواند نجات يابد در حالى كه ذات اقدس الهى مى گويد: (كلا ان الا نسان ليطغى , ان راه استغنى ) ((104)).
يعنى : انسان طاغى مى شود زمانى كه مال ودارايى را ببيند.
ورسولش (ص ) فرمود: 280 ـ اياكم وفضول المطعم فانه يسم القلب بالقسوة .
يعنى : خودرا از غذاهاى اضافى دور نگه داريد, چون بر قلب , داغ قساوت مى نهد.
حسان بن يحيى از امام صادق (ع ) روايت كرد: 281 ـ مـرد فقيرى نزد رسول خدا (ص ) آمد در حالى كه مرد پولدارى كنار حضرت نشسته بود تا ايـن فقير آمد, آن پولدار لباسش را جمع كرد واز او دور شد, رسول خدا (ص ) به او فرمود: چه شده كه چنين كردى ؟ آيا ترسيدى كه فقر او به تو برسد ياپول تو به وى ؟ آن مرد گفت : حال كه چنين فرمودى , من نصف مالم را به اين مرد مى دهم .
حضرت رو به مرد فقير كرد, فرمودند: آيا از او مى پذيرى ؟ گفت : نه ! فرمود: چرا؟ گفت : چون مى ترسم من هم مانند او شوم .
واز همان حضرت نقل شده است كه فرمود: 282 ـ فـى الانـجـيـل : ان عيسى (ع ) قال : اللهم ارزقنى غدوة رغيفا من شعير, وعشية رغيفا من شعير, ولا ترزقنى فوق ذلك فاطغى .
يـعـنى : در كتاب انجيل آمده است : حضرت عيسى (ع ) به خدا گفت : خدايا: يك قرص نان جوين صبح به من بده ويك قرص شب , بيش از اين مده كه موجب طغيانم مى گردد.
هـمـچـنـانكه يك شناگر در آب حتما تر مى شود, صاحب دنيا نيز بر قلبش آثار چرك وقساوت را مشاهده خواهد كرد.
سـوم ـ شـيـرينى عبادت ودعا از قلبش بيرون مى رود كه در كلام حضرت عيسى (ع )بدان اشاره شد ((105)).
چهارم ـ انسان غنى به هنگام جدا شدن از دنيا, حسرت مى خورد, اما فقير بر عكس خوشحال است .
از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود: 283 ـ من كثر اشتباكه بالدنيا كان اشد حسرة عند فراقها.
يعنى : هركس بيشتر به دنيا مشغول شود, حسرتش به هنگام مرگ بيشتراست .
پـنـجـم ـ فـقـرا زودتر از ديگران به بهشت مى روند در حالى كه اغنيا هنوز در صحنه قيامت براى حسابرسى مانده اند.
امير المؤمنين ـ عليه افضل صلوات المصلين ـ مى فرمايد: 284 ـ تخففوا تلحقوا انما ينتظر باولكم اخركم .
يعنى : سبكبار شويد تا به قافله ملحق گرديد كه پيشينيان در انتظار بازماندگانند.
نـقل استكه جناب سلمان فارسى (ره ) هنگام مرگ , حسرت مى خورد, به او گفتند:اى ابا عبداللّه ! بر چه چيزى تاسف مى خورى ؟ گـفـت : مـن بـر دنيا تاسف نمى خورم , تاسف من براى اين است كه رسول خدا (ص )بما عهد كرد وفرمود: 285 ـ لتكن بلغة احدكم كزاد الراكب .
يعنى : زندگى قانع شما به اندازه بار يك حيوان باشد.
من مى ترسم كه از اين فرمان حضرت تجاوز كرده باشم در حالى كه اين مالهاى فراوان در كنار من اسـت .
در ايـن حـال اشـاره كـرد بـه آنچه در اطرافش موجود بود كه عبارت بود از يك بالش , يك شمشير ويك ظرف ! ابـو ذر (ره ) بـه رسول اللّه (ص ) عرض كرد: يا رسول اللّه (ص ) آنان كه از خداوندمتعال هراسناكند واهل خشوع وخضوع وذكر كثير هستند, از همه زودتر به بهشت مى روند, آن حضرت فرمودند:

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation