يـعنى : سوگند مى خورم به خودم كه دستى را كه در آن عقيق باشد با آتش عذاب نكنم , به شرط آنكه داراى ولايت على درود خدا بر او باشد. وفرمود: 327 ـ صلاة ركعتين بفص عقيق تعدل الف ركعة بغيره . يعنى : دو ركعت نماز با نگين عقيق , مساوى است با هزار ركعت بدون آن . 328 ـ التختم بالفيروز ونقشه اللّه الملك النظر اليه حسنة , وهو من الجنة اهداه جبرئيل الى النبى (ص ) فوهبه لا مير المؤمنين , واسمه بالعربية الظفر. يـعنى : نگاه كردن به انگشتر فيروزه اى كه بر آن اللّه الملك نوشته شده باشد,حسنه است , فيروزه اصـلـش از بهشت است كه جبرئيل آن را براى رسول خدا(ص )هديه آورد وايشان هم آن را به امير المؤمنين (ع ) هديه نمود كه در عربى به آن ظفرمى گويند. امير المؤمنين على (ع ) فرمود: 329 ـ تختموا بالجزع اليمانى فانه يرد كيد مردة الشياطين . يعنى : جزع يمانى ((121)) را انگشتر كنيد كه حيله هاى شيطان را برمى گرداند. ونيز فرمود: 330 ـ التختم بالزمرد يسر لا عسر فيه , والتختم باليواقيت ينفى الفقر. يـعـنـى : انـگـشـتـر زمرد در دست كردن , موجب سهولت (كارهاست ) وسختى (به همراه ) ندارد وانگشتر ياقوت , فقر را از بين مى برد. وفرمود: 331 ـ نعم الفص البلور. يعنى : بلور, خوب نگينى است . باب سوم : اوصاف دعا كننده كسانى كه دعايشان مستجاب است الف ـ روزه دار. ب ـ حاجى (كسى كه اعمال حج انجام مى دهد). ج ـ معتمر (كسى كه عمره به جاى مى آورد). د ـ جنگ كننده (در راه خدا). ه ـ امام ورهبر عادل . و ـ مظلوم . ز ـ كسى كه پشت سر برادر مؤمن برايش دعا كند. ح ـ دعاى فرزند صالح براى پدر ومادرش . ط ـ دعاى پدر ومادر صالح براى فرزند. عبداللّه بن سنان از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 332 ـ خـمس دعوات لا يحجبن عن الرب تبارك وتعالى : دعوة الا مام المقسط,ودعوة المظلوم , يـقول اللّه عز وجل : لا نتقمن لك ولو بعد حين , والولد الصالح لوالديه , والوالد الصالح لولده , ودعوة المؤمن لا خيه بظهر الغيب فيقول : ولك مثله . يعنى : پنج دعاست كه از پروردگار متعال مخفى نمى ماند ((122)) : دعاى امام ورهبر عادل . دعـاى مـظـلـوم كـه خـداونـد عزيز وجليل مى گويد: حتما انتقامت را خواهم گرفت ولوبعد از گذشت مدتى . دعاى فرزند صالح براى پدر ومادرش . دعاى پدر ومادر صالح براى فرزند. دعـاى مـؤمـن براى برادر مؤمن درپشت سرش كه خداوند متعال مى فرمايد: براى تونيز مانند آن خواهد بود. روايت شده است كه : 333 ـ ان اللّه سـبـحانه قال لموسى : ادعنى على لسان لم تعصنى به , فقال : يا رب , انى لى بذلك ؟ فقال : ادعنى على لسان غيرك . يعنى : خداوند سبحان به حضرت موسى (ع ) فرمود: اى موسى ! مرا بر زبانى كه با آن گناه نكردى بخوان , گفت : اين چنين زبانى كجا دارم ؟ فرمود: مرا بر زبان ديگران بخوان . ى ـ كسى كه دعايش را تعميم بدهد, (يعنى تنها براى خود دعا نكند). ك ـ كسى كه قبل از نزول بلا دعا كرده باشد. هارون بن خارجه از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه فرمود: 334 ـ ان الدعاء فى الرخاء ليستخرج الحوائج فى البلاء. يعنى : دعا در زمان راحتى وآسايش , براى برآورده شدن حوايج روز نيازمندى است . محمد بن مسلم نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: 335 ـ كان جدى يقول : تقدموا فى الدعاء فان العبد اذا دعا فنزل به البلاء فدعا قيل :صوت معروف , فاذا لم يكن دعا فنزل به البلاء قيل : اين كنت قبل اليوم ؟. يـعنى : جدم مى فرمود: در دعا پيشى بگيريد, چون هر وقت بنده اى دعا كند, بعدبلايى نازل شود, پـس از بـلا نـيـز دعـا كند, گفته مى شود: صدايى است آشنا, اما اگر دعانكرده , بلا نازل گردد, گفته مى شود: تا امروز كجا بودى ؟. واز آن حضرت نقل شده است كه فرمود: 336 ـ من تخوف من البلاء يصيبه فتقدم فيه بالدعاء لم يره اللّه ذلك البلاء ابدا. يعنى : كسى كه از رسيدن بلايى هراسناك است , اگر قبل از آن دعا كند, خداوندمتعال هرگز آن بلارا به او نشان نخواهد داد. از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: 337 ـ يـا ابا ذر, الا اعلمك كلمات ينفعك اللّه بها؟ قلت : بلى يا رسول اللّه , قال : احفظاللّه يحفظك اللّه , احـفظ اللّه تجده امامك , تعرف الى اللّه فى الرخاء يعرفك فى الشدة , واذا ساءلت فاساءل اللّه , واذا استعنت فاستعن باللّه , فقد جرى القلم بما هوكائن , ولو ان الخلق كلهم جهدوا ان ينفعوك بشى ء لم يكتبه اللّه لك ما قدروا عليه . يعنى : اى ابا ذر! آيا كلماتى به تو بياموزم كه برايت منفعت داشته باشد؟ (ابا ذرمى گويد:) گفتم : بـلـى اى رسـول خدا! فرمود: تو از خدا حفاظت كن تا خدا از توحفاظت كند, اگر از خدا حفاظت نـمايى , اورا در جلو خود خواهى يافت , در روزراحتى وآسايش , معروف وشناخته شده درگاه حق بـاش تـا او تـورا در روز شـدت ونيازت , بشناسد. اگر درخواستى دارى از خدا بطلب واگر كمك مـى خـواهـى از اوبـخـواه , هـمـانا مقدرات عالم تحت قلم ذات اقدس الهى است , اگر تمام خلق بـكـوشـندتا نفعى به تو برسانند كه خدا آن را برايت ثبت نكرده است , هرگز قدرت چنين كارى را نخواهند داشت . سكونى از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 338 ـ قـال رسـول اللّه (ص ) : ايـاكم ودعوة المظلوم فانها ترفع فوق السحاب حتى ينظر اللّه اليها فيقول ارفعوها حتى استجيب له , واياكم ودعوة الوالد فانها احد من السيف . يـعـنى : رسول خدا (ص ) فرمود: خودرا از نفرين مظلوم دور نگه داريد (يعنى مبادامظلومى عليه شـمـا دعـا كند) چون اين دعا از ابرها فراتر خواهد رفت تا جايى كه خداوند متعال بدان نظر كرده مـى فرمايد: آن را بالا بياوريد تا برايش اجابت كنم . وخودرا از نفرين پدر ومادر نير نگه دارى نماييد, چون اين دعا از شمشيرتيزتراست . از حضرت صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود: 339 ـ ثـلاث دعوات لا يحجبن عن اللّه عز وجل : دعاء الوالد اذا بره , وعليه اذا عقه ,ودعاء المظلوم على ظالمه , ودعاؤه لمن انتصر له منه , ورجل مؤمن دعا لا خيه المؤمن اذا واساه فينا, ودعاؤه عليه اذا لم يواسه مع القدرة عليه واضطرار اخيه اليه . يعنى : سه دعاست كه از خداوند عزيز وجليل مخفى نمى ماند: اول ـ دعاى پدر ومادر براى فرزندش , زمانى كه به او نيكى كنند ونفرينشان بر اووقتى كه ايشان را بيازارد. دوم ـ نفرين مظلوم عليه ظالم ودعايش براى كسى كه وى را عليه ظالم يارى كرده است . سوم ـ دعاى مؤمن براى برادر مؤمنى كه اورا در راه ما يارى كرده باشد ونفرينش عليه او زمانى كه اورا يارى نكرده باشد با اينكه هم او قدرت اين كار را داشت وهم برادرمؤمنش بدان نيازمند بود. در حديث ديگر آمده : 340 ـ اتقوا دعوة الوالد فانها ترفع فوق السحاب , واتقوا دعوة الوالد فانها احد من السيف . يـعنى : خودرا از نفرين پدر ومادر نگهدارى كنيد, چون اين نفرين به بالاى ابرهامى رود, خودرا از نفرين پدر ومادر نگهدارى كنيد, براى اينكه اين نفرين از شمشيرتيزتراست . در روايت آمده است : 341 ـ ان الولد اذا مرض ترقى امه السطح وتكشف عن قناعها حتى يبرز شعرهانحو السماء فتقول :. يـعـنـى : وقـتـى فرزند مريض مى شود, مادرش به پشت بام برود وروسرى را از سرخود بردارد تا موهايش به سوى آسمان آشكار شود, آنگاه بگويد:. اللهم انت اعطيتنيه وانت وهبته لى اللهم فاجعل هبتك اليوم لى جديدة انك قادرمقتدر. يـعنى : خدايا! تو اين فرزندرا به من عطا كردى وبخشيدى , خدايا! امروز هديه ات راتجديد كن كه تو قادرى . ثم تسجد فانها لا ترفع راءسها الا قد براء ابنها. يـعنى : سپس سجده كند كه از آن سجده سربر نمى دارد مگر اينكه فرزندش از آن مرض بهبودى يافته است . ل ـ كسى كه در حوايجش بر غير خداوند سبحان تكيه نمى كند. پروردگار متعال مى فرمايد: (ومن يتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لكل شى ء قدرا) ((123)). يعنى : كسى كه بر خدا توكل كند, خداوند اورا كافى است , او كار خودرا به اجرامى رساند وبراى هر چيزى اندازه اى قرارداده است . حفص بن غياث از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 342 ـ اذا اراد احدكم ان لا يساءل ربه شيئا الا اعطاه فليياءس من الناس كلهم ولايكون له رجاء الا من عنداللّه , فاذا علم اللّه ذلك من قلبه لم يساءله شيئا الا اعطاه . يعنى : اگر كسى خواست طورى باشد كه هرگاه از خدا چيزى درخواست نمود به اوبدهد, بايد از همه مردم قطع اميد كند وتنها اميدش به درگاه او باشد, وقتى خداونداين حالت را در قلب كسى يافت , هرگاه چيزى بخواهد به او عطا مى كند. از جمله موعظه هاى خداوند متعال به حضرت عيسى (ع ) اين است كه فرمود: 343 ـ يا عيسى , ادعنى دعاء الحزين الغريق الذى ليس له مغيث , يا عيسى , سلنى ولا تساءل غيرى فـيحسن منك الدعاء ومنى الا جابة , ولا تدعنى الا متضرعا الى وهمك هما وحدا فانك متى تدعنى كذلك اجبك . يـعـنـى : اى عـيـسى ! مرا بخوان مانند انسان محزون در حال غرق شدن كه هيچ دادرسى برايش نـيست . اى عيسى ! از من بخواه واز غير من نخواه تا از تو دعاى نيك بر آيدواز من اجابت , دعا مكن مـگـر بـا حالت تضرع وتمام همتت را صرف اين امر بنما كه هرگاه اينگونه مرا خواندى تورا اجابت خواهم نمود. تنبيه سـزاواراست بنده مؤمن در تمام حوايج ـ چه بزرگ وچه كوچك ـ به پروردگارش مراجعه كند واز درخـواسـت چـيـزهـاى كوچك , خجالت نكشد, چون چنين حالتى نشانه غايت توكل بر اوست . در حديث قدسى آمده است : 344 ـ يا موسى , سلنى كلما تحتاج اليه حتى علف شاتك وملح عجينك . يعنى : اى موسى ! هرچه بدان نيازدارى از من بخواه , حتى علف گوسفند ونمك غذايت را. از حضرت صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود: 345 ـ عـليكم بالدعاء فانكم لا تتقربون الى اللّه بمثله , ولا تتركوا صغيرة لصغرها ان تدعوا بها فان صاحب الصغار هو صاحب الكبار. يـعـنى : بر شما باد به دعا كردن كه چيزى مانند آن شمارا به خدا نزديك نمى سازد,مبادا در امور كـوچـك دعـارا تـرك كـنيد وبگوييد چيزى نيست , چون همان كس كه كارهاى كوچك دردست اوست , كارهاى بزرگ را نيز دردست دارد. نصيحت وقتى فهميدى كه نجات ورستگارى در گرو اعتماد بر خداست , پس بدانكه روى گردانى از او به طـرف ديگران , همراه با بدبختى وفضاحت وموجب ذلت ومحروم ماندن از رحمت حق خواهد بود, مـگـر حكايت محمد بن عجلان را نمى دانى كه دراثر مشكلات زمان به تنگنا افتاده بود؟ از زبان خودش بشنويد كه مى گويد: در تـنـگـدسـتـى ومـضـيقه شديدى گرفتار شدم , در آن حال رفيقى نداشتم , دين سنگينى هم بـرگـردنـم بـود وطـلبكار هر لحظه در مطالبه خود اصرار مى ورزيد. در اين حال , به سمت خانه حسن بن زيد كه در آن زمان امير مدينه بود ـ رفتم چون او مرامى شناخت , پسر خاله ام محمد بن عبداللّه نوه امام على بن الحسين (ع ) وقتى اين رافهميد در راه مرا ديد, دستم را گرفت وگفت : فـهـمـيـدم كه چكار مى خواهى بكنى ,بگو ببينم به در خانه چه كسى براى گشايش مشكلت دل بستى ؟ گفتم : حسن بن زيد. گفت : اگر اين كار را انجام بدهى , نيازت برطرف نخواهد شد, بلكه بايد به سوى كسى روى كنى كـه قـدرت وتـوان اين كار را دارد واو همان خدائى است كه بخشنده ترين بخشندگان است . پس اميد وآرزويت به درگاه او باشد, چون من ازپسر عمويم امام جعفر صادق (ع ) شنيدم واو از پدرش از پدرانش از رسول خدا(ص ) نقل كرده است كه فرمود: 346 ـ اوحى اللّه الى بعض اءنبيائه فى بعض وحيه : وعزتى وجلالى لا قطعن امل كل امل امل غيرى بالا ياس , ولا كسونه ثوب المذلة فى الناس , ولا بعدنه من فرجى وفضلى . يـعنى : از جمله چيزهائى كه خداوند متعال بر يكى از پيامبران وحى فرستاد اين بودكه فرمود: به عزت وجلالم سوگند! كه هركس به غير من دل ببندد, اميدش را مبدل به ياس مى كنم وبر تنش لباس مذلت مى پوشانم واز فضل وگشايش خود, دورش مى سازم . اعبدى ياءمل فى الشدائد غيرى والشدائد بيدى ؟! ويرجو سواى وانا الغنى الجواد؟! بيدى مفاتيح الا بواب وهى المغلقة وبابى مفتوح لمن دعانى . يـعـنى : آيا بنده من در شدايد وسختيها به ديگران دل بسته است ؟ در حالى كه گرفتاريها همه به دسـت مـن است , آيا به ديگران اميدواراست ؟ در حالى كه منم آن بى نياز بخشنده اى كه كليدهاى تمامى درهاى بسته دردست اوست , در خانه من , براى هركس كه مرا بخواند گشوده است . الـم تـعـلـمـون ان من دهته نائبة لم يملك كشفها عنه غيرى ؟ فمالى اراه ياءمله معرضاعنى وقد اعطيته بجودى وكرمى ما لم يساءله فاعرض عنى ولم يساءلنى وساءل فى نائبته غيرى ؟!. يـعنى : آيا نمى دانيد كه اگر بر كسى حادثه اى وارد شود, غير از من كسى نمى تواند آن را بردارد, پس چه شده است كه اورا در حال اعراض از خود مى بينم , من بر اساس جود وكرمم چيزهايى به او دادم كـه حتى از من درخواست هم نكرده بود, با اين حال در مشكلاتش به غير من رجوع نمود واز او طلب كرد واز من روى برگرداند!؟. وانـا اللّه ابـتدى ء بالعطية قبل المساءلة افاءسال فلا اجود؟ كلا اليس الجود والكرم لى ؟اليس الدنيا والا خرة بيدى ؟ فلو ان اهل سبع سماوات وارضين ساءلونى جميعاواعطيت كل واحد منهم مساءلته ما نقص ذلك من ملكى مثل جناح البعوضة وكيف ينقص ملك انا قيمه ؟. يعنى : من آن خدايى هستم كه ابتدا به بخشش نمودم قبل از اينكه از من چيزى بخواهند, اما اگر چـيـزى خـواسـتـند به آنان نمى دهم ؟ نخير (اين چنين نيست ) آيا مگرجود وكرم , مخصوص من نيست ؟ آيا مگر دنيا وآخرت در دست من نيست ؟ اگرساكنين زمين وآسمانهاى هفتگانه همگى از مـن چيزى بخواهند ومن تمام خواسته هايشان را بر آورده سازم , چيزى حتى به اندازه بال يك پشه هم از ملكم كم نخواهد شد, چگونه كم شود ملكى كه من قيم آن هستم ؟. فيا بؤسا لمن عصانى ولم يراقبنى . يعنى : بنابر اين , بدا به حال آن كس كه مرا معصيت كرد ومراقبم نبود. بـه مـحمد بن عبداللّه گفتم اين حديث را تكرار كن , او سه مرتبه تكرار كرد, آنگاه گفتم : نه , به خدا قسم ! از اين به بعد, هرگز از كسى حاجتى طلب نمى كنم , مدتى نگذشت كه خداوند متعال از خزانه غيبى اش به من روزى رسانيد. از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: 347 ـ قال اللّه عزوجل : ما من مخلوق يعتصم بمخلوق دونى الا قطعت اسباب السموات واسباب الا رض دونـه , فـان سـاءلـنى لم اعطه , وان دعانى لم اجبه , وما من مخلوق يعتصم بى دون خلقى الا ضمنت السموات والا رض رزقه , فان دعانى اجبته , وان ساءلنى اعطيته , وان استغفرنى غفرت له . يـعـنـى : خداوند عزيز وجليل مى فرمايد: هرگاه مخلوقى به جاى اينكه به من تكيه كندبه سمت مـخـلوق ديگرى برود, اسباب وعلل آسمانى وزمين را بر او قطع مى نمايم ,آنگاه اگر از من چيزى بخواهد به او نمى دهم واگر دعايم كند, اجابتش نخواهم نمودواگر مخلوقى به جاى روى آوردن به خلق , به من تكيه كند خود ضمانت مى كنم كه آسمان وزمين روزى اش را بدهند, چنين فردى اگـر دعـايـم كند, اجابتش مى كنم واگراز من چيزى بخواهد, به او مى دهم واگر طلب آمرزش كند اورا مى آمرزم . از امام حسن عسكرى (ع ) روايت شده است كه فرمود: 348 ـ ارفـع الـمـساءلة ما وجدت التحمل يمكنك فان لكل يوم رزقا جديدا, واعلم ان الا لحاح فى الـمـطالب يسلب البهاء, ويورث التعب والعناء, فاصبر حتى يفتح اللّه لك بابا يسهل الدخول فيه , فما اقرب الصنع من الملهوف , والا من من الهارب المخوف , فربما كانت الغير نوعا من ادب اللّه . يعنى : تا مى توانى چيزى نخواه , چون هر روز را روزى تازه اى است وبدانكه اصراردر طلب , ارزش وبـهـاى آدمى را زايل مى سازد ورنج وسختى را بر جاى مى گذارد,پس صبر كن تا خداوند متعال درى بـرتو بگشايد كه دخول در آن آسان باشد. چه نزديك است نيكى واحسان به انسان اندوهگين ومظلوم وامن وامان به فرد ترسيده . وچه بسا تغيير حالات انسان (از غنى به فقر, از صحت به مرض و... ) نوعى ازتربيت الهى باشد. والـحـظـوظ مراتب فلا تعجل على ثمرة لم تدرك فانما تنالها فى اوانها واعلم ان المدبر لك اعلم بالوقت الذى يصلح حالك فيه فثق بخيرته فى جميع امورك يصلح حالك ولا تعجل بحوائجك قبل وقتها فيضيق قلبك وصدرك ويغشيك القنوط . يـعـنى : بهره وروزى , مراتبى دارد پس نسبت به ثمره وحاصلى كه به تو نرسيده عجله نكن , چون هـرگاه وقتش برسد, بدان خواهى رسيد. بدان آن كس كه كارگردان تواست بهتر مى داند كه چه وقـتى براى تو مناسب تراست , بنابر اين , به اختياروانتخاب او در تمام كارهايت اعتماد كن تا حالت اصلاح شود ودر حاجات خود,قبل از رسيدن زمانش , تعجيل ننما كه در اين صورت , قلبت گرفته , سينه ات تنگ خواهد شد ونا اميدى تورا در بر مى گيرد. واعـلـم ان للحياء مقدارا فان زاد عليه فهو سرف , وان للحزم مقدارا فان زاد عليه فهو تهور, واحذر كل ذكي ساكن الطرف ولو عقل اهل الدنيا خربت . يـعـنـى : بدانكه حيا را اندازه اى است كه زياده بر آن اسراف است وبراى احتياطومحكم كارى هم حدى است كه بيش از آن , كار را خراب مى كند, مبادا افراد باهوش كه چشم برهم نمى گذارند, به تـو آسـيـبى برسانند اگر اهل دنيا عقل داشتند (وآن را به كار مى بستند, هرگز دنيا آباد نمى شد بلكه ) خراب مى گشت . اى عزيز! در اين حديث نظر كن كه چه آداب دقيقى را در بردارد وچگونه انسان رابه سوى زهد در دنـيـا گرايش مى دهد كه مى فرمايد: اگر اهل دنيا عقل مى داشتند, دنياخراب مى شد, بنابر اين , عـقل سالم حكم به خراب ساختن دنيا وبى اعتنايى بدان دارد, هركس به آن اهميت بدهد وآبادش سازد, معلوم مى شود كه عقل ندارد. كسانى كه دعايشان مستجاب نيست الف ـ ب ـ ج ـ د ـ جعفر بن ابراهيم از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 349 ـ اربـعة لا يستجاب لهم دعوة : رجل جالس فى بيته يقول : اللهم ارزقنى , فيقال له : الم امرك فى الطلب ؟ ورجل كانت له امراءة فاجرة فدعا عليها, فيقال له : الم اجعل امرها اليك ؟ ورجل كان له مال فافسده , فيقول : اللهم ارزقنى , فيقال له : الم امرك بالاقتصاد. يعنى : چهار كس اند كه دعايشان مستجاب نيست : اول ـ كسى كه در خانه اش مى نشيند ومى گويد: خدايا به من روزى بده , به او گفته مى شود: مگر من به تو دستور ندادم كه به دنبال روزى بروى ؟ دوم ـ مردى كه زن بدكاره اى دارد وبر او نفرين مى كند, به چنين فردى گفته مى شود:مگر زمام كار او (طلاق يا نگهداريش ) به دست تو نيست ؟ سـوم ـ مردى كه مالى دارد وآن را تباه كرده سپس مى گويد: خدايا به من روزى بده , به او گفته مى شود: مگر به تو فرمان ندادم كه ميانه روى پيشه كنى ؟. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: (والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما) ((124)). يـعـنـى : كسانى كه در مخارجشان اسراف نمى كنند وتنگ هم نمى گيرند بلكه ميان اين دو, راه اعتدال را مى پيمايند. ورجل كان له مال فادانه رجلا ولم يشهد عليه فجحده , فيقال له : الم امرك بالا شهاد؟. چـهـارم ـ كـسى كه مالى داشت وبه فردى قرض داد, ولى در اين قرض دادن , شاهدى نگرفت , آن بـدهـكار هم اين قضيه را انكار نمود, به اين فرد گفته مى شود: مگر به تونگفتم كه به هنگام قرض دادن شاهد بگير؟. ه ـ وپنجمين اين افراد در روايت وليد بن صبيح آمده است كه : 350 ـ ورجل يدعو على جاره وقد جعل اللّه له السبيل الى ان يتحول عن جواره ببيع داره . يـعـنـى : پـنجم ـ مردى كه بر همسايه اش نفرين مى كند در حالى كه خداوند متعال راهش را باز گذاشته كه خانه اش را بفروشد واز آنجا كوچ كند. يونس بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق (ع ) مى فرمود: 351 ـ ان الـعـبـد ليبسط يديه ويدعو اللّه ويساءله من فضله مالا فيرزقه فينفقه فيمالاخير فيه ثم يعود ويدعو اللّه , فيقول : الم اعطك ؟ الم افعل بك كذا وكذا؟. يـعـنى : بنده اى دستش را به سوى خدا مى گشايد, اورا مى خواند واز فضلش , مال طلب مى كند, خـداونـد مـتـعـال هم آن مال را به وى مى دهد, اما او آن را در راهى كه خيرى در آن نيست خرج مـى كـنـد, مجددا از خدا درخواست مى نمايد, در اينجا ذات اقدس الهى به او مى گويد: مگر به تو ندادم ؟ مگر با تو چنين وچنان نكردم ؟. و ـ كسى كه خدارا در حال قساوت قلب يا بى توجهى بخواند: سليمان بن عمر گويد: شنيدم حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (ع ) مى فرمود: 352 ـ ان اللّه لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن بالا جابة . يـعـنـى : خـداونـد مـتعال دعاى كسى را كه قلبش متوجه او نيست , مستجاب نخواهدكرد, پس هرگاه خواستى دعا كنى , با قلبت به او روى بياور, آنگاه يقين به اجابتش داشته باش . ز ـ كسى كه قبل از نزول بلا دعا نكرده باشد: سيف بن عميره به واسطه عده اى از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود: 353 ـ ان اللّه عزوجل لا يستجيب دعاء بظهر قلب قاس , ومن لم يتقدم فى الدعاء لم يسمع منه اذا نزل به البلاء. يـعـنـى : خداوند عزيز وجليل , دعاى صاحب قلب قاسى را مستجاب نمى كند وكسى كه قبلا دعا نكرده باشد, دعايش هنگام بلا شنيده نخواهد شد. هشام بن سالم نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: 354 ـ مـن تـقـدم فـى الـدعاء استجيب له اذا نزل به البلاء, وقيل : صوت معروف , ولم يحجب عن الـسـمـاء, ومن لم يتقدم فى الدعاء لم يستجب له اذا نزل به البلاء,وقالت الملائكة : ان ذا الصوت لا نعرفه . يـعـنـى : كـسـى كـه قبل از نزول بلا دعا كند, دعايش هنگام نزول آن اجابت خواهد شدوگفته مـى شـود: صـدايـى است آشنا واز آسمان پوشيده نمى ماند وكسى كه دردعاپيشى نگيرد, دعايش هنگام نزول بلا مستجاب نخواهد گرديد وملائكه مى گويند:اين صدارا نمى شناسيم . ح ـ كسى كه در حال اصرار بر گناهان , دعا مى كند: رسول خدا (ص ) فرمود: 355 ـ مثل الذى يدعو بغير عمل كمثل الذى يرمى بغير وتر. يـعـنـى : كـسـى كه بدون كار نيك , تنها دعا مى كند, مانند تيراندازى است كه بدون وتر ((125)) مى خواهد تيراندازى نمايد. از حضرت صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود: 356 ـ كـان رجـل من بنى اسرائيل يدعو اللّه تعالى ان يرزقه غلاما ثلاث سنين , فلماراءى ان اللّه لا يـجـيـبه قال : يا رب , ابعيد انا منك فلا تسمعنى ام قريب فلا تجيبنى ؟فاتاه ات فى منامه قال : انك تـدعو اللّه منذ ثلاث سنين بلسان بذي وقلب عات غيرنقي ونية غير صافية فاقلع عن بذائك وليتق اللّه قلبك ولتحسن نيتك , ففعل الرجل ذلك عاما فولد له غلام . يعنى : مردى از بنى اسرائيل سه سال تمام دعا كرد كه خداوند متعال پسر بچه اى به اوبدهد, وقتى مشاهده كرد كه دعايش مستجاب نمى شود گفت : پروردگارا! آيا من ازتو دور هستم وصداى مرا نمى شنوى يا مى شنوى ولى جوابم را نمى دهى ؟ در خـواب ديـد فـردى بـه او مى گويد: تو سه سال است كه خداوند متعال را با زبانى آلوده وقلبى چركين ونيتى دروغين مى خوانى , بايد آلودگى را از زبانت بزدايى ,قلبت تقواى الهى را پيشه خود سازد ونيتت درست شود. آن مرد يك سال چنين كرد آنگاه برايش پسر بچه اى به دنيا آمد. اين حديث , چهار شرط را در بردارد: اول ـ بد زبانى را بركندن . دوم ـ قساوت قلب نداشتن . سوم ـ نيت پاك داشتن كه در اينجا عبارت است از حسن ظن . چهارم ـ توبه وبازگشت از گناه كه از جمله فاقلع عن بذائك وليتق اللّه قلبك فهميده مى شود. ط ـ دعاى انسان حرام مخوار: در حديث قدسى آمده است : 357 ـ فمنك الدعاء وعلى الا جابة فلا تحتجب عنى دعوة الا دعوة اكل الحرام . يـعـنـى : از تو دعا كردن است وبر من اجابت نمودن كه هيچ دعايى از من محجوب نمى ماند مگر دعاى انسان حرامخوار. از رسول خدا (ص ) روايت شده است كه فرمود: 358 ـ من احب ان يستجاب دعاؤه فليطيب مطعمه وكسبه . يعنى : كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود, خوراك وكسبش را پاك گرداند. ونيز به كسى كه گفت دوست دارم دعايم مستجاب شود, فرمود: 359 ـ طهر ماءكلك ولا تدخل بطنك الحرام . يعنى : مركز تامين غذايت را پاك كن ودر شكمت , حرام داخل ننما. على بن اسباط از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 360 ـ من سره ان يستجاب دعاؤه فليطيب مكسبه . يعنى : كسى كه از مستجاب شدن دعايش مسرور مى شود, كار وكسبش را پاك نمايد. ونيز فرمود: 361 ـ ترك لقمة الحرام احب الى اللّه من صلاة الفى ركعة تطوعا. يعنى : ترك يك لقمه حرام نزد خدا, محبوبتراست از هزار ركعت نماز داوطلبانه . 362 ـ رد دانق حرام يعدل عند اللّه سبعين حجة مبرورة . يعنى : برگرداندن يك دانگ ((126)) حرام , برابراست با هفتاد حج پاك ومخلصانه . ى ـ كسى كه حقوق بندگان خدا بر عهده اوست : از معصومين (ع ) روايت شده است كه : 363 ـ فـيما وعظ اللّه به عيسى (ع ) : يا عيسى , قل لظلمة بنى اسرائيل : غسلتم وجوهكم ودنستم قـلـوبـكـم ابـى تغترون ؟ ام على تجترؤون ؟ تطيبون بالطيب لا هل الدنيا واجوافكم عندى بمنزلة الجيف المنتنة كانكم اقوام ميتون . يـعنى : از جمله چيزهايى كه خداوند متعال بر حضرت عيسى ـ عليه السلام وحى فرستاد اين بود كـه : اى عيسى ! به ظالمان بنى اسرائيل بگو: صورتهايتان را شستيد درحالى كه قلوبتان را چركين وآلوده كرده ايد, آيا مرا گول مى زنيد؟ يا بر من جرئت نشان مى دهيد؟ با بوهاى خوش , خودرا براى اهـل دنيا آراستيد در حالى كه اندرونتان نزد من مانند مردارى گنديده است , شما همانند مردمى مرده ايد. يا عيسى , قل لهم : قلموا اظافركم من كسب الحرام , واصموا اسماعكم عن ذكرالخناء, واقبلوا على بقلوبكم فانى لست اريد صوركم . يـعـنى : اى عيسى به آنان بگو چنگالهايتان را از كسب حرام كوتاه كنيد وگوشهايتان رااز شنيدن سخنان زشت بپوشانيد, با قلبهايتان به سوى من روى كنيد كه من صورتهاى شمارا نمى خواهم . يـا عـيسى , قل لظلمة بنى اسرائيل : لا تدعونى والسحت تحت اقدامكم والا صنام فى بيوتكم , فانى اليت ان اجيب من دعانى , وان اجابتى اياهم لعنا لهم حتى يتفرقوا. يـعـنـى : اى عيسى ! به ظالمان بنى اسرائيل بگو: مرا نخوانيد در حالى كه احكام كسبهاى حرام را لـگدكوب مى كنيد وبتها در خانه هايتان جاى كرده , چون من قسم ياد كردم كه هركس مرا خواند, او را اجابت كنم (اگر اينان نيز بخواهند مرا بخوانند اجابتشان خواهم كرد) واجابت من براى اينان , لعن ونفرين آنان است تا جمعشان پراكنده گردد. از رسول خدا (ص ) روايت شده است كه فرمود: 364 ـ اوحى اللّه الى ان يا اخا المرسلين , ويا اخا المنذرين , انذر قومك لا يدخلوابيتا من بيوتى ولا حـد مـن عـبـادى عـنـد احد منهم مظلمة , فانى العنه ما دام قائمايصلى بين يدى حتى يرد تلك المظلمة فاكون سمعه الذى يسمع به , واكون بصره الذى يبصر به , ويكون من اوليائى , ويكون جارى مع النبيين والصديقين والشهداءوالصالحين فى الجنة . يـعـنـى : خـداوند متعال بر من وحى فرستاد كه اى برادر انبيا واى برادر بيم دهندگان !قومت را بـترسان از اينكه وارد خانه اى از خانه هاى من شوند در حالى كه حقى ازبندگان من بر عهده آنان اسـت , چـون ما دامى كه اين فرد در برابر من نماز مى گزارد,اورا لعنت مى فرستم تا زمانى كه آن حق را برگرداند, اگر چنين كند من گوشش مى شوم كه با آن مى شنود وچشمش مى شوم كه با آن مـى بـيـنـد. او جزء دوستان وبرگزيدگان من مى گردد وهمراه با پيامبران وصديقين وشهدا وصالحين در بهشت ,همسايه من مى شود. از امير المؤمنين (ع ) روايت شده است كه فرمود: 365 ـ اوحـى اللّه الـى عيسى قل لبنى اسرائيل : لا يدخلوا بيتا من بيوتى الا بابصارخاشعة , وقلوب طاهرة , وايد تقية , واخبرهم انى لا استجيب لا حد منهم دعوة ولا حد من خلقى لديه مظلمة . يـعنى : خداوند متعال بر حضرت عيسى (ع ) وحى فرستاد كه به بنى اسرائيل بگو:داخل خانه اى از خانه هاى من نشويد مگر با چشمهاى خاشع وقلبهاى پاك ودستهاى بى گناه , وبه آنان خبر بده كه مـن دعـاى احـدى از آنان را مستجاب نخواهم كرد در حالى كه حق يكى از مخلوقات من برعهده اوست . باب چهارم : كيفيت دعا آداب قبل از دعا الف ـ طهارت ب ـ استعمال بوى خوش ج ـ روبه قبله بودن د ـ صدقه دادن خداوند متعال مى فرمايد: (فقدموا بين يدى نجويكم صدقة ) ((127)). يعنى : پيش از نجوا كردنتان , صدقه بدهيد. ه ـ اعتقاد به قدرت خداوند سبحان بر انجام كارش كه در قرآن كريم مى فرمايد: (وليؤمنوا بى ) ((128)). يعنى : بايد برايشان محقق شود كه من قدرت بر اعطاى درخواستشان را دارم . از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: 366 ـ يقول اللّه عز وجل : من ساءلنى وهو يعلم انى اضر وانفع استجيب له . يـعـنـى : خـداوند عزيز وجليل مى فرمايد: هر كه از من چيزى بخواهد ويقين داشته باشد كه ضرر ومنفعت دردست من است , اجابتش خواهم نمود. و ـ حسن ظن به خدا داشتن به اينكه اجابتش خواهد نمود. رجا واميدوارى به رحمت حق خداوند متعال مى فرمايد: (وادعوه خوفا وطمعا) ((129)). يعنى : خداى را از روى بيم واميد بخوانيد. 367 ـ انا عند ظن عبدى بى فلا يظن عبدى بى الا خيرا. يعنى : گمان بنده ام به من هر چه باشد, من نيز همانطور هستم , پس سزاوار نيست كه به من جز حسن ظن داشته باشد. رسول خدا (ص ) فرمود: 368 ـ ادعوا اللّه وانتم موقنون بالا جابة . يعنى : در حالى كه يقين به اجابت خدا داريد, اورا بخوانيد. در آنچه خداوند متعال بر حضرت موسى (ع ) وحى فرستاد آمده است : 369 ـ يا موسى , ما دعوتنى ورجوتنى فانى ساغفر لك . يعنى : اى موسى ! اگر در حالت اميدوارى مرا بخوانى , بزودى تورا خواهم آمرزيد. سليمان بن فراء از راويان حديث از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: اذا دعوت فظن حاجتك بالباب ((130)). يعنى : هر گاه دعا مى كنى , گمانت اين باشد كه حاجتت پشت در آماده است . ودر روايت ديگر آمده است كه فرمود: 370 ـ فاقبل بقلبك وظن حاجتك بالباب . يعنى : با قلبت به او روى كن وگمانت اين باشد كه حاجتت پشت در آماده است . چـگونه انسان حسن ظن به خدا پيدا نكند در حالى كه او اكرم الاكرمين وارحم الراحمين مى باشد واوست كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است . روايت شده است كه : 371 ـ ان اللّه سـبحانه لما نفخ فى ادم من روحه وصار بشرا فعندما استوى جالساعطس فالهم ان قال : الحمد للّه رب العالمين , فقال اللّه تعالى : يرحمك اللّه يا ادم . يـعـنـى : هـنـگامى كه خداوند متعال از روحش در آدم دميد وآدم به صورت بشر در آمد,نشست وعـطـسـه اى كـرد, بـه او الهام شد كه بگويد: الحمد للّه رب العالمين , خداوندمتعال در پاسخش گفت : يرحمك اللّه يا ادم , يعنى : اى آدم خدا! تورا رحمت كند. بنابر اين , اولين خطاب خداوند متعال به حضرت آدم (ع ) توام با رحمت بود. در روايت آمده است كه : 372 ـ ان اللّه سـبـحانه قال لموسى حين ارسله الى فرعون يتوعده واخبره انى الى العفو والمغفرة اسرع منى الى الغضب والعقوبة . يعنى : خداوند سبحان حضرت موسى (ع ) را به سوى فرعون فرستاد تا تهديدش كند وبه او بگويد: سرعت من به رحمت ومغفرت بيشتراست تا به خشم وعقوبت . در روايت ديگر آمده است : 373 ـ انـه اسـتـغـاث بـمـوسى حين ادركه الغرق ولم يستغث باللّه فاوحى اليه : يا موسى ,لم تغث فرعون لا نك لم تخلقه ولو استغاث بى لا غثته . يـعـنى : فرعون هنگام غرق شدن , به جاى كمك خواستن از خداوند متعال , ازحضرت موسى (ع ) كـمك خواست , خداوند متعال به او وحى كرد كه : اى موسى !اورا يارى ننمودى , چون تو اورا خلق نكرده اى اما اگر از من يارى مى طلبيد, كمكش مى كردم . محمد بن خالد در كتابش از رسول خدا (ص ) روايت كرده است كه فرمود: 374 ـ وقـتـى حـضرت يونس (ع ) به دريايى رسيد كه قارون در آن بود, قارون به فرشته اى كه مامور او بود گفت : اين صدا وترس ووحشت چيست كه مى شنوم ؟ فـرشـته گفت : اين يونس است كه خداوند اورا در شكم ماهى زندانى كرده ودردرياهاى هفتگانه اورا گردانده تا به اين دريا رسيده است , اين صدا ووحشت به خاطر وجود اوست . قارون گفت : آيا اجازه مى دهى با او سخن بگويم ؟ فرشته گفت : اجازه دادم . آنگاه قارون به حضرت يونس (ع ) گفت : چرا به سوى پروردگارت توبه نمى كنى ؟ يونس در جواب گفت : چرا تو به سوى پروردگارت توبه نكردى ؟ قارون گفت : من به سوى موسى (ع ) توبه كردم ولى از من نپذيرفت , اما اگر تو به سوى خدا توبه كنى وبازگردى , در اولين قدمى كه به سويش بردارى , رحمتش رامى يابى . مگر نمى بينى كه او با بندگانش چه نيك رفتار مى كند وچگونه احسان ورحمتش را بر آنان ارزانى مى دارد؟. از جمله نشانه هاى رحمتش اين است كه مؤمنين را تحريك كرده كه براى برادران ايمانى خود دعا كنند وفرموده است كه : با زبانى كه مرا با آن معصيت نكرده اى دعا كن وآن زبان ديگران است ((131)). هـم آن دعـارا مستجاب مى كند وهم چندين برابرش را به تو مى دهد, كه اين مطلب ان شاء اللّه به طور مفصل خواهد آمد ((132)). از ديـگـر نـشـانـه هـاى رحـمتش , رواياتى است كه در ترغيب اهداى ثواب طاعات وعبادات براى مـردگان آمده وثواب آن را چندين برابر قرارداده تا جايى كه از رسول خدا (ص ) روايت شده است كه فرمود: 375 ـ من دخل المقابر فقراء سورة يس خفف اللّه عنهم يومئذ وكان له بعدد من فيهاحسنات . يـعـنى : اگر كسى وارد قبرستان شود وسوره يس بخواند, خداوند متعال در آن روز(عذاب را) بر مردگان آن قبرستان تخفيف مى دهد ودر مقابل , به تعداد آن مرده هابراى اين فرد, حسنه خواهد بود. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: 376 ـ تدخل على الميت فى قبره الصلاة والصوم والحج والصدقة والدعاء والبرويكتب اجره للذى يفعله وللميت . يعنى : بعد از مرگ , ثوابهاى نماز وروزه وحج وصدقه ودعا ونيكهايى كه براى ميت انجام مى گيرد به او مى رسد وپاداشش هم براى كسى كه آنهارا انجام داده , نوشته ميشود وهم براى آن مرده . ونيز فرمود: 377 ـ من عمل من المسلمين عن ميت عمل خير اضعف اللّه اجره , ونفع اللّه به الميت . يعنى : هر مسلمانى كه به نيابت از طرف ميتى , عمل خيرى انجام دهد, خداوند متعال پاداش اورا دو برابر كرده به آن مرده نيز بهره اى مى رساند. علامت سوم براى رحمت واسعه حق , فرمان او به پيامبر (ص ) است كه فرمود. (فاعلم انه لا اله الا اللّه واستغفر لذنبك وللمؤمنين والمؤمنات ) ((133)). يـعـنـى : پـس بـدانـكه هيچ خدايى جز اللّه نيست , براى گناه خود وگناه مردان وزنان باايمان , آمرزش بخواه . در اين آيه كريمه دقت كن وببين كه چگونه ذات اقدس الهى , فرمان به استغفار را دركنار شهادت بـه توحيد كه اساس اسلام است واحكام الهى , حول آن محور دورمى زند قرارداد؟ آيا اين جز نهايت عنايت وتوجه وكمال رحمت وتفضل اوست ؟ به اين مقدار هم اكتفاء نكرد ودر جاى ديگر فرمود: انا عند ظن عبدى بى ((134)). يعنى : گمان بنده ام هرچه باشد, من همانجا هستم . ونيز كسى را كه به او سوء ظن داشته باشد وبر او غضب كند, ترسانيده است .
|