بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آیین بندگی,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     ayin0001 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0003 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0004 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0005 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0006 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0007 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0008 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0009 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0010 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0012 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0013 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0014 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     fehrest - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
 

 

 
 

واضـحـتر از همه دليلها بر فراوانى لطف ومحبتش نسبت به كسى كه به او حسن ظن دارد واينكه اگر گمان بنده به او نيك باشد, هرگز خلافش را انجام نمى دهد, آيه شريفه قرآن است كه فرمان به توكل مى دهد ومى فرمايد: (وعلى اللّه فتوكلوا ان كنتم مؤمنين ) ((135)).
يعنى : تنها بر خدا توكل كنيد اگر مؤمن هستيد.
اگـر جـز ايـن آيه , چيز ديگرى مارا بر توكل , تحريك نمى كرد كافى بود, چون توكل راشرط ايمان قرارداده است .
سـپـس اين كلام را با بشارت به جزاى نيك وتفضل و...
براى كسانى كه گرد آن جمع شوند تاكيد كرد وفرمود: (وقـالـوا حـسـبـنـا اللّه ونعم الوكيل فانقلبوا بنعمة من اللّه وفضل لم يمسسهم سوءواتبعوا رضوان اللّه ) ((136)).
يـعنى : گفتند: خدا مارا بسنده است وچه نيكو ياورى است , آنگاه از جنگ بازگشتنددر حالى كه نـعـمـت وفـضـل خدارا به همراه داشتند وهيچ آسيبى به آنان نرسيده بود,اينان به راه خشنودى ورضايت خدا رفتند.
علاوه بر آن بشارت داده كه متوكلين را دوست دارد.
(ان اللّه يحب المتوكلين ) ((137)).
يعنى : خدا توكل كنندگان را دوست دارد.
از حضرت صادق (ع ) سؤال شد كه ميزان توكل چيست ؟ فرمود: 378 ـ الا يخاف مع اللّه شيئا.
يعنى : وقتى با خدا بود, ديگر از غير او هراسى نداشته باشد.
بـنابر اين , مدار ومركز توكل , حسن ظن به خداست , چون تنها, كسى كه به خداحسن ظن داشته باشد, از غير او ترسى ندارد.
پـس از بررسى آيات قرآنى , نظرى به روايات وارده از معصومين ـ عليهم صلوات اللّه اجمعين ـ نما كه در اين باره چه فرموده اند؟ از امام كاظم ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه فرمود: 379 ـ واللّه مـا اعطى مؤمن قط خير الدنيا والاخرة الا بحسن ظنه باللّه عزوجل ورجائه له وحسن خـلـقه والكف عن اغتياب المؤمنين , واللّه تعالى لا يعذب عبدابعد التوبة والا ستغفار الا بسوء ظنه وتقصيره فى رجائه اللّه عز وجل وسوء خلقه واغتيابه المؤمنين .
يعنى : به خدا قسم به هيچ مؤمنى , خير دنيا وآخرت داده نشد مگر به خاطر: حسن ظن به خداوند عزيز وجليل واميدش به او.
اخلاق نيكويش .
ودست برداشتن از غيبت مؤمنين .
وخدا بنده اى را بعد از توبه واستغفارش عذاب نكرد مگر به خاطر: سوء ظن واميد نداشتن به خداوند عزيز وجليل .
بد اخلاقى .
وغيبت مؤمنين را نمودن .
ولـيس يحسن ظن عبد مؤمن باللّه عز وجل الا كان اللّه عند ظنه لا ن اللّه كريم يستحى ان يخلف ظن عبده ورجاءه فاحسنوا الظن باللّه وارغبوا اليه فان اللّه تعالى يقول :.
يـعـنـى : هـرگز بنده مؤمنى به خداوند عزيز وجليل حسن ظن نشان نمى دهد مگر آنكه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن وگمان نيكش رفتارى نمايد, چون خداوند,كريم است وشرم دارد از ايـنكه با گمان واميد بنده اش مخالفت كند, بنابر اين گمانتان را به خداوند نيك گردانيد وبه سوى او ميل ورغبت نشان دهيد كه خودش مى فرمايد:.
(الظانين باللّه ظن السوء عليهم دائرة السوء وغضب اللّه عليهم ) ((138)).
يـعـنـى : (مـنـافين ومشركين ) بر خدا گمان بد دارند و(بدين سبب ) بدى برگردشان حلقه زد وخداوند نيز بر آنان خشم گرفت .
در روايت آمده است كه : 380 ـ ان اللّه تـعالى اذا حاسب الخلق يبقى رجل قد فضلت سيئاته على حسناته فتاءخذه الملائكة الى النار وهو يلتفت فياءمر اللّه تعالى برده فيقول له : لم تلتفت ـ وهواعلم به ؟ فيقول : يا رب , ما كان هـذا حـسـن ظـنـى بـك , فيقول اللّه تعالى : ملائكتى وعزتى وجلالى ما احسن ظنه بى يوما ولكن انطلقوا به الى الجنة لادعائه حسن الظن بى .
يـعـنـى : خـداوند متعال حساب خلق را كه رسيد, يك نفر باقى مى ماند كه سيئاتش برحسناتش فـزونـى دارد, مـلائكـه اورا مـى گيرند تا به سوى آتش ببرند در حالى كه اوپشت سر خود را نگاه مى كند, در اين هنگام خداوند متعال فرمان مى دهد اورابرگردانند آنگاه به او مى گويد: چرا پشت سـر خودرا نگاه كردى ؟ ـ البته ذات اقدس الهى خود علت آن را مى داند ـ آن فرد مى گويد:خدايا! گـمـان نـيكوى من به تو اين نبود(كه مرا به آتش بسوزانى ), در اينجا خداوند سبحان مى فرمايد: مـلائكه من , به عزت وجلالم سوگند! اين بنده حتى يك روزهم به من حسن ظن نداشت , اما اورا به بهشت ببريد, چون ادعا كرد كه به من حسن ظن دارد.
عطاء بن يسار مى گويد: امير المؤمنين ـ عليه افضل صلوات المصلين فرمود: 381 ـ يـوقـف العبد يوم القيامة بين يدى اللّه سبحانه وتعالى فيقول : قيسوا بين نعمتى عليه وبين عـمـلـه , فـيستغرق النعم العمل , فيقول اللّه : وقد وهبت له نعمتى له فقيسوابين الخير والشر, فان استوى العملان اذهب اللّه تعالى الشر بالخير وادخله الجنة ,وان كان له فضل اعطاه اللّه بفضله , وان كان عليه فضل وهو من اهل التقوى لم يشرك باللّه تعالى واتقى الشرك فهو من اهل المغفرة يغفر له ربه برحمته ويدخله الجنة ان شاء بعفوه .
يـعـنـى : روز قـيـامـت بنده اى را در برابر خداوند سبحان نگه مى دارند, آنگاه (به ملائكه )فرمان مـى دهـد: نـعمتهاى مرا با عمل او بسنجيد, كه نعمت بر عمل مى چربد وآن رادربر مى گيرد.
در ايـنـجـا ذات اقـدس الهى مى فرمايد: تمام نعمتهايم را به او بخشيدم ,كارهاى خير وشرش را باهم بسنجيد, در اين هنگام اگر اين دو مساوى بودند,خداوند متعال كارهاى شر را به واسطه كارهاى خـيـر مـى بـرد واورا داخـل در بهشت مى نمايد واگر كارهاى خيرش برتر بود, خداوند متعال اورا مـى بـخشد واگر كارهاى شرش برتر بود, ولى با اين حال , او در دنيا انسانى با تقوا بوده وچيزى را شريك خداوند متعال قرار نمى داده , واز آن پرهيز داشته است , پروردگار منان به واسطه رحمتش اورا بـخـشـيـده واز اهل مغفرتش قرار مى دهد.
واگر بخواهد, به واسطه عفوش اورا داخل بهشت مى نمايد.
در روايت آمده است كه : 382 ـ ان اللّه سـبحانه وتعالى يجمع الخلق يوم القيامة ولبعضهم على بعض حقوق وله تعالى قبله تـبـعـات فيقول : عبادى ما كان لى قبلكم فقد وهبته لكم فهبوا بعضكم تبعات بعض وادخلوا الجنة جميعا برحمتى .
يـعـنـى : خـداونـد سبحان , روز قيامت تمام خلق را جمع مى كند در حالى كه هم آنان بريكديگر حـقـوقـى دارنـد وهـم خـداوند متعال بر آنان , در اين هنگام مى فرمايد: بندگانم !من حق خودرا بـخـشـيـدم , شـما نيز حقوق يكديگر را به هم ببخشيد وهمگى به واسطه رحمت من , وارد بهشت شويد.
از پيامبر اكرم (ص ) نقل است كه فرمود: 383 ـ يـنـادى مـناد يوم القيامة تحت العرش : يا امة محمد ما كان لى قبلكم فقد وهبته لكم وقد بقيت التبعات بينكم فتواهبوا وادخلوا الجنة برحمتى .
يـعنى : روز قيامت از عرش الهى ندا مى رسد كه : اى امت محمد (ص ) هر حقى از من برگردنتان بود آن را به شما بخشيدم , باقى مى ماند حقوق خودتان , پس همديگر راببخشيد وبه واسطه رحمت من وارد بهشت شويد.
محمد بن خالد برقى به واسطه اى از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 384 ـ مـرد عابدى در ميان بنى اسرائيل بود, خداوند متعال بر حضرت داوود ـ عليه السلام وحى فـرستاد كه او رياكاراست , پس از گذشت مدتى , آن مرد از دنيا رفت .
حضرت داوود ـ عليه السلام بر جنازه اش حاضر نشد, اما چهل نفر از بنى اسرائيل برجسدش ايستاده وگفتند: خدايا! ما از او جز خير چيز ديگرى نمى دانيم , اما تو از ما داناترى وبهتر مى دانى , اورابيامرز.
بعد از غسل دادن چهل نفر ديگر ايستادند وگفتند: خدايا! ما از او جز خير چيز ديگر نمى دانيم اما تو از ما داناترى وبهتر مى دانى , اورابيامرز.
وپس از آنكه در قبر گذاشته شد نيز, چهل نفر ديگر آمدند وگفتند: خدايا! ما از او جز خير چيز ديگر نمى دانيم , اما تو از ما داناترى وبهتر مى دانى , اورابيامرز.
در ايـنـجـا خداوند متعال بر داوود ـ عليه السلام وحى فرستاد كه چرا بر او نمازنگزاردى ! داوود ـ عليه السلام جواب داد: به خاطر اينكه خودت به من گفتى كه اورياكاراست .
وحـى آمد كه : چون عده اى به نيكو كارى او شهادت دادند, من شهادتشان را تجويزكردم وآنچه را كه من مى دانم وآنان نمى دانند, برايش آمرزيدم .
خوف وترس از خدا سزاواراست كه اميدوارى همراه با خوف باشد كه امير المؤمنين ـ عليه السلام فرمود: 385 ـ ان اسـتـطـعتم ان يحسن ظنكم باللّه ويشتد خوفكم منه فاجمعوا بينهما فانمايكون حسن ظن العبد بربه على قدر خوفه منه , وان احسن الناس باللّه ظنا لا شدهم خوفا منه .
يعنى : سعى كنيد هم به خداوند حسن ظن وهم از او هراس داشته باشيد, چون حسن ظن هركس بـه خـدا به اندازه ترس او از خداست .
بنابر اين , كسانى گمانشان به او نيك تراست كه از او هراس بيشترى دارند.
حسن بن ابى ساره گويد: شنيدم حضرت صادق ـ عليه السلام مى فرمود: 386 ـ لا يكون العبد مؤمنا حتى يكون راجيا خائفا, ولا يكون راجيا خائفا حتى يكون عاملا لما يخاف ويرجو.
يـعـنـى : بـنـده بـه درجه ايمان نمى رسد مگر آنكه هم اميدوار باشد وهم خائف واميدوارو خائف نمى گردد مگر آنكه بر طبق ترس ورجائش عمل كند.
عـلـى بـن مـحـمد روايت كرده است كه يكى از اصحاب گويد: به حضرت صادق ـ عليه السلام گـفـتـم : عده اى از دوستان شما مرتكب گناه مى شوند ومى گويند (به رحمت حق ) اميدواريم , حضرت فرمود: 387 ـ كذبوا اولئك ليسوا لنا بموالى اولئك قوم رجحت بهم الا مانى , ومن رجا شيئاعمل له , ومن خاف شيئا هرب منه .
يـعـنى : دروغ مى گويند, هرگز دوستان ما نيستند, اينان افرادى هستند كه آرزوهايشان بر آنان چـيـره شـده , كـسـى كـه بـه چيزى اميد دارد, كارى مى كند كه به آن برسد وكسى كه از چيزى مى ترسد, از آن فرار مى نمايد.
نمونه هايى از خوف اوليا اول ـ در روايت آمده است كه : 388 ـ صداى حزن وناله حضرت ابراهيم (ع ) تا حدود يك ميل ((139))
به گوش مى رسد.
تا جايى كه خداوند متعال اورا اينگونه مدح كرد: (ان ابراهيم لحليم اواه منيب ) ((140)).
يعنى : همانا ابراهيم سه صفت داشت : بردبار بود, ناله هاى بسيار داشت واهل توبه وانابه بود.
وهنگام نماز, از او صدايى چون صداى ديگ جوشان شنيده مى شد.
دوم ـ از سينه مبارك رسول خاتم (ص ) نيز چنين صدايى شنيده مى شد.
سـوم ـ امير مؤمنان (ع ) هرگاه وضو ساختن را آغاز مى كرد, رنگ چهره اش از ترس خداوند متعال تغيير مى كرد.
چهارم ـ حضرت فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ در نماز از ترس خداوند متعال به هيجان مى آمد.
پنجم ـ امام حسن مجتبى (ع ) وقتى از وضويش فارغ مى شد, رنگش بر مى گشت وچون سببش را از حضرت مى پرسيدند, مى فرمود: 389 ـ حق على من اراد ان يدخل على ذى العرش ان يتغير لونه .
يعنى : كسى كه مى خواهد بر صاحب عرش وارد شود, سزاواراست كه رنگش تغييركند.
ششم ـ مانند همين , از امام زين العابدين (ع ) نيز روايت شده است .
هفتم ـ مفضل بن عمر از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 390 ـ حدثنى ابى عن ابيه عليه السلام ان الحسن بن علي عليهما السلام كان اعبدالناس في زمانه وازهـدهم وافضلهم , وكان اذا حج حج ماشيا وربما مشى حافيا,وكان اذا ذكر الموت بكى , واذا ذكر البعث والنشور بكى , واذا ذكر المرور على الصراط بكى , واذا ذكر العرض على اللّه شهق شهقة يغشى عـلـيه منها, وكان اذا قام فى صلاته ترتعد فرائصه بين يدى ربه عز وجل وكان اذا ذكر الجنة والنار اضطرب اضطراب السليم , وساءل اللّه الجنة , وتعوذ باللّه من النار.
يـعـنى : پدرم از پدرش روايت كرده است كه فرمود: امام حسن بن على ـ عليهماالسلام عابدترين وزاهـدتـريـن وفاضل ترين مردم در روزگار خود بود, اگر به حج مى رفت با پاى پياده وچه بسا با پاى برهنه مى رفت .
هـرگـاه بـه ياد مرگ مى افتاد, گريه مى كرد, وقتى برانگيخته شدن در قيامت را به يادمى آورد, گـريه مى كرد, به ياد گذشتن بر صراط كه مى افتاد, گريه مى كرد وآنگاه كه به ياد عرضه اعمال در بـرابر ذات اقدس الهى مى افتاد, نعره اى مى زد وخاموش مى شد.
وقتى در برابر پروردگار عزيز وجـلـيـلـش بـه نـماز مى ايستاد, گوشتهاى دو پهلويش مى لرزيد.
وهر وقت بهشت وجهنم را ياد مـى كرد مانند انسان مارگزيده , به اضطراب مى آمد, از خدا آرزوى بهشت مى كرد واز جهنم به او پناه مى برد.
هشتم ـ عايشه گويد: رسـول خدا (ص ) باما سخن مى گفت وما با او حرف مى زديم , اما همينكه وقت نمازفرا مى رسيد, گويا نه او مارا مى شناسد ونه ما اورا.
وقتى مقربين در درگاه الهى وانبيا ومرسلين اينگونه هراس در دل داشته باشند, امثال ما كه غرق در گناهيم وعيوب , مارا فرا گرفته چه بايد بكنيم ؟ ز ـ ادب ديگر اين است كه از خدا چيز حرام يا قطع رحم درخواست نكند.
ح ـ چيزى كه متضمن قلت حيا وبى ادبى باشد, از خداوند نخواهد.
در تفسير آيه شريفه : (ادعوا ربكم تضرعا وخفية انه لا يحب المعتدين ) ((141)).
يعنى : پروردگارتان را با تضرع ودرنهان بخوانيد كه او متجاوزان را دوست ندارد.
مـفـسرين گفته اند: تضرعا وخفية يعنى با حالت خشوع وفروتنى از خدا چيز بخواهيدومعتدين , كـسـانى اند كه در دعا از حدود خود تجاوز مى كنند, مثلا از خداوند منازل ودرجات انبيا ـ عليهم السلام را مى طلبند.
امير المؤمنين (ع ) فرمود: 391 ـ يا صاحب الدعاء, لا تساءل ما لا يكون ولا يحل .
يعنى : اى كه اهل دعايى چيزى را كه امكان ندارد يا حلال نيست , نخواه .
ونيز فرمود: 392 ـ من ساءل فوق قدره استحق الحرمان .
يعنى : كسى كه بيش از قدر واندازه خود, طلب كند, مستحق محروم شدن است .
ط ـ پاكسازى شكم از طريق روزه , گرسنگى وتوبه مجدد نمودن .
از رسول خدا (ص ) نقل است كه فرمود: 393 ـ من اكل الحلال اربعين يوما نور اللّه قلبه .
يعنى : كسى كه چهل روز حلال بخورد, خداوند متعال قلبش را نورانى مى گرداند.
394 ـ ان للّه مـلـكـا يـنادى على بيت المقدس كل ليلة : من اكل حراما لم يقبل اللّه منه صرفا ولا عدلا.
يـعـنـى : خداوند متعال فرشته اى دارد كه هر شب بر بيت المقدس اينگونه ندا مى دهد:كسى كه حرامى بخورد, نه عمل مستحبى از او قبول مى شود ونه عمل واجبى .
395 ـ لـو صـلـيتم حتى تكونوا كالا وتار, وصمتم حتى تكونوا كالحنايا, لم يقبل اللّه منكم الا بورع حاجز.
يـعنى : اگر آنقدر نماز بگذاريد تا مانند زه كمان گرديد وآنقدر روزه بگيريد تا چون كمان شويد, خداوند قبول نمى كند مگر آنكه از محرمات دورى كنيد.
396 ـ العبادة مع اكل الحرام كالبناء على الرمل وقيل : على الماء.
يـعنى : عبادت همراه با حرامخوارى مانند ساختن ساختمان بر روى ريگ است .
ودرروايتى آمده : مانند ساختن ساختمان بر آب است .
397 ـ يكفى من الدعاء مع البر ما يكفى الطعام من الملح .
يـعـنـى : آن مـقـدار نـمـك كـه در غـذا كـافـى اسـت , هـمـان مـقـدار دعـا در كـنـار عـمـل كفايت مى كند ((142)).
بايد دانست : بعضى از اين شروطى كه ذكر شد, همچنانكه جزء مقدمات دعاست ,تداوم آن تا بعد از دعا نيز لازم است .

آداب همراه دعا

الف ـ درنگ نمودن در حال دعا وعجله نكردن : در وحى قديم آمده است كه : 398 ـ ولا تمل من الدعاء فانى لا امل من الا جابة .
يعنى : از دعا كردن , ناراحت وملول نشو, چون من از اجابت كردن , ناراحت نمى شوم .
عبدالعزيز طويل از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 399 ـ ان العبد اذا دعا لم يزل اللّه تعالى فى اجابته ما لم يستعجل .
يعنى : بنده وقتى دعا مى كند اگر عجله نكند خداوند متعال حاجتش را خواهد داد.
واز آن حضرت مروى است كه فرمود: 400 ـ ان العبد اذا عجل فقام لحاجته يقول اللّه تبارك وتعالى : اما يعلم عبدى انى انااللّه الذى اقضى الحوائج ؟.
يـعـنـى : اگر بنده اى عجله كند وبه دنبال حاجتش بر خيزد, خداوند تبارك وتعالى مى گويد: آيا بنده ام نمى داند كه من بايد حوايج را بر آورده سازم ؟.
در روايت ديگر آمده است كه : 401 ـ اذا اسـتـعـجـل الـعـبد فى صلاته يقول سبحانه : استعجل عبدى ايراه يظن ان حوائجه بيد غيرى ؟.
يعنى : هرگاه بنده در نمازش عجله كند, خداوند سبحان مى گويد: بنده ام عجله به خرج داد, آيا گمان مى كند حوايجش در دست غير من است ؟.
از امام باقر (ع ) روايت است كه : 402 ـ يـا بـاغـى العلم , صل قبل ان لا تقدر على ليل ولا نهار تصلى فيه , انما مثل الصلاة لصاحبها كـمثل رجل دخل على ذى سلطان فانصت له حتى فرغ من حاجته فكذلك المرء المسلم باذن اللّه عز وجل ما دام فى الصلاة لم يزل اللّه عزوجل ينظر اليه حتى يفرغ من صلاته .
يعنى : اى كسى كه در طلب دانشى ! نماز بگزار قبل از آنكه نه شب , قدرت بر نمازداشته باشى ونه روز, نـمـازگـزار چون كسى است كه بر سلطانى وارد شود وآن سلطان به سخنان وى گوش فرا دهـد تـا از ذكـر خـواسـتـه هايش فارغ گردد, انسان مسلمان نيزاين چنين است , تا وقتى كه در نمازاست , خداوند متعال به او گوش مى دهد ونظروتوجه مى كند تا از نمازش فارغ گردد.
امام صادق (ع ) فرمود: 403 ـ اذا صـليت فريضة فصلها لوقتها صلاة مودع يخاف ان لا يعود اليها ابدا ثم اصرف بصرك الى مـوضـع سـجـودك فلو تعلم من عن يمينك وشمالك لا حسنت صلاتك , واعلم انك بين يدى من يراك ولا تراه .
يـعـنى : هرگاه خواستى نماز واجبى به جاى بياورى , مانند كسى باش كه مى خواهد بانماز, وداع كند وديگر هرگز به آن بر نخواهد گشت (چون مرگش فرا رسيده است )چشمت را به سجدگاه مـتـوجـه كن , اگر بدانى كه افرادى در راست وچپت , تورامى بينند, نماز بهتر بجاى مى آورى اما بدان در برابر كسى هستى كه تورا مى بيند ولى تو اورا نمى بينى .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: 404 ـ يـا ابا ذر, ما دمت فى الصلاة فانك تقرع باب الملك ومن يكثر قرع باب الملك يفتح له , يا ابا ذر, مـا مـن مـؤمن يقوم الى الصلاة الا تناثر عليه البر ما بينه وبين العرش ووكل اللّه به ملكا ينادى : يابن ادم , لو تعلم مالك فى صلاتك ولمن تناجى لما سئمت ولا التفت الى شى ء.
يعنى : اى ابا ذر! ما دام كه در نمازى , مشغول كوبيدن در خانه پادشاه عالمى وهركس كه در خانه چـنـيـن پادشاهى را بكوبد, حتما آن در بر رويش گشوده خواهد شد.
اى اباذر! هرگاه مؤمنى به نماز مى ايستد, به اندازه فاصله اش تا عرش الهى بر او نيكى مى ريزد وخداوند متعال فرشته اى را بر او وكـيـل مـى كـند كه ندا بدهد: اى فرزندم آدم !اگر بدانى كه در نمازت چه هست وبا چه كسى مشغول مناجاتى , هرگز خسته نمى شوى وبه چيز ديگرى روى نخواهى كرد.
در آنچه خداوند متعال بر فرزند عمران وحى فرستاده آمده است كه : 405 ـ يـا مـوسـى , عجل التوبة , واخر الذنب , وتاءن فى المكث بين يدى فى الصلاة ,ولا ترج غيرى , واتخذنى جنة للشدائد, وحصنا لملمات الا مور.
يـعـنـى : اى موسى ! توبه را پيش بينداز وگناه را پس .
ووقتى در برابرم به نماز ايستاده اى ,دقت به خرج بده , به غير من دل نبند ومرا چون سپرى بنما در برابر سختيها وقلعه اى در برابر حوادث .
ب ـ اصرار وپافشارى در دعا: رسول خدا (ص ) فرمود: 406 ـ ان اللّه يحب السائل اللحوح .
يعنى : خداوند درخواست كننده مصررا دوست دارد.
وليد بن عقبه هجرى گويد شنيدم امام باقر (ع ) مى فرمود: 407 ـ واللّه لا يلح عبد مؤمن على اللّه فى حاجته الا قضاها اللّه له .
يعنى : به خدا قسم ! هرگز بنده مؤمنى در حاجتش بر خدا اصرار نكرد مگر آنكه خداوند متعال آن حاجت را برآورده نمود.
ابو الصباح از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 408 ـ ان اللّه كره الحاح الناس بعضهم على بعض فى المساءلة , واحب ذلك لنفسه ,ان اللّه يحب ان يساءل ويطلب ما عنده .
يـعـنـى : خداوند متعال دوست ندارد كه مردم هنگام درخواست از يكديگر, اصرارورزند اما اين را براى خودش دوست دارد, خدا دوست دارد كه مردم آنچه نزداوست , بخواهند وطلب كنند.
ج ـ نام بردن حاجت : ابن عبداللّه فراء از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 409 ـ ان اللّه تبارك وتعالى يعلم ما يريد العبد اذا دعا ولكنه يحب ان يبث اليه الحوائج .
يعنى : خداوند تبارك وتعالى مى داند كه بنده هنگام دعا چه مى خواهد, ولى دوست دارد كه حوايج را به درگاهش شرح دهد.
از كعب الاحبار مروى است كه در تورات نوشته شده : يـا موسى , من احبنى لم ينسنى , ومن رجا معروفى الح فى مساءلتى .
يا موسى , انى لست بغافل عن خـلـقى ولكن احب ان تسمع ملائكتى ضجيج الدعاء من عبادى ,وترى حفظتى تقرب بنى ادم الى بما انا مقويهم عليه ومسببه لهم ((143)).
يـعنى : اى موسى ! كسى كه مرا دوست دارد, فراموشم نمى كند وكسى كه به نيكيهاى من اميدوار اسـت , در درخـواستش , اصرار مى نمايد.
اى موسى ! من از مخلوقاتم غافل نيستم (وخبر دارم ) ولى دوسـت دارم كـه ملائكه ام صداى ضجه دعارا ازبندگانم بشنوند وملازمان من ببينند كه چگونه بنى آدم به خاطر چيزهايى كه قدرت واسبابش در دست من است , به من تقرب مى جويند.
د ـ مخفى دعا كردن : اولا اين دعا از آفت ريا به دوراست وثانيا خداوند متعال بدان فرمان داده است كه : (ادعوا ربكم تضرعا وخفية ) ((144)).
يعنى : پروردگارتان را با حالت تضرع وخفا بخوانيد.
وثالثا رواياتى در اين باب آمده است از جمله : اسماعيل بن همام از امام رضا (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 410 ـ دعوة العبد سرا دعوة واحدة تعدل سبعين دعوة علانية .
يعنى : يك دعاى مخفى بنده , برابراست با هفتاد دعاى علنى .
در روايت ديگر آمده است كه : 411 ـ دعوة تخفيها افضل من سبعين دعوة تظهرها.
يعنى : دعايى كه آن را مخفى بدارى از هفتاد دعايى كه آشكارش نمايى , برتراست .
از رسول خدا (ص ) روايت شده است كه فرمود: 412 ـ ان ربك يباهى الملائكة بثلاثة نفر: رجل يصبح فى ارض قفر فياءذن ويقيم ثم يصلى , فيقول ربـك لـلملائكة : انظروا الى عبدى يصلى ولا يراه احد غيرى , فينزل سبعون الف ملك يصلون وراءه ويـسـتـغفرون له الى الغد من ذلك اليوم .
ورجل قام من الليل يصلى وحده فسجد ونام وهو ساجد فيقول : انظروا الى عبدى روحه عندى وجسده ساجد لى .
ورجل فى زحف فيفر اصحابه ويثبت وهو يقاتل حتى قتل .
يعنى : پروردگارمنان به واسطه وجود سه نفر, بر ملائكه مباهات مى كند: اول ـ كـسـى كـه در بـيـابان بى آب وعلف وخالى از سكنه واقع شده , اذان واقامه مى گويدونماز مى خواند, در اينجا پروردگار به ملائكه مى گويد: به بنده ام نظر كنيد, نمازمى خواند در حالى كه احدى جز من اورا نمى بيند, در اين حال هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز مى گزارند وتا فرداى آن روز, برايش استغفار مى كنند.
دوم ـ كـسـى كه از خوابش بر مى خيزد تا به تنهايى نماز بخواند, به سجده مى رود ودرهمان حال خـواب اورا فـرا مى گيرد, در اينجا خداوند متعال مى گويد: به بنده ام نظركنيد, روحش نزد من است وجسدش در برابرم ساجد.
سوم ـ كسى كه در حال جنگ , يارانش فرار كنند ولى او ثابت قدم بماند ونبرد كند تاكشته شود.
ه ـ دعا را نسبت به ديگران گسترش دادن : ابن قداح از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 413 ـ قال رسول اللّه (ص ) : اذا دعا احدكم فليعمم فانه اوجب للدعاء.
يـعـنـى : رسول خدا (ص ) فرمود: هرگاه يكى از شما خواست دعا كند, آن را تعميم بدهد (وبراى ديگران نيز دعا كند) كه اين عمل در دعا شايسته است .
و ـ اجتماع كردن براى دعا: خداوند متعال مى فرمايد: (واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم ) ((145)).
يعنى : در كنار كسانى كه پرودگارشان را مى خوانند, صبر كن .
عـلاوه بـر ايـن , براى مباهله (كه خود يك دعاست ) فرمان به اجتماع داده است , ابوخالد گويد: حضرت صادق (ع ) فرمود: 414 ـ مـا مـن رهـط اربـعـين رجلا اجتمعوا فدعوا اللّه فى امر الا استجاب اللّه لهم , فان لم يكونوا اربـعين فاربعة يدعون اللّه عشر مرات الا استجاب اللّه عز وجل لهم فان لم يكونوا اربعة فواحد يدعو اللّه اربعين مرة يستجيب اللّه العزيز الجبار له .
يـعنى : رخ نداده است كه چهل نفر در يك جا جمع شوند وخداوند متعال را در كارى بخوانند مگر آنكه ذات اقدس الهى آنان را اجابت فرمود, اگر چهل نفر نشدند,مى شود چهار نفر جمع شوند وده بـار خـداى را بـخـوانـنـد تـا اجابتشان كند واگر چهارنفر هم نبودند, حتى يك نفر هم مى تواند خداوندرا چهل مرتبه بخواند ودعا كند تاآن ذات عزيز وجبار, اجابتش نمايد.
عبدالاعلى نيز از آن حضرت روايت كرده است كه : 415 ـ ما اجتمع اربعة قط على امر فدعوا اللّه تعالى الا تفرقوا عن اجابة .
يعنى : هرگز نشده است كه چهار نفر براى يك كارى اجتماع كنند وخداوند متعال رابخوانند مگر آنكه با اجابت دعا, متفرق گرديدند.

آمين گفتن در دعا

آن كـس كـه آمـيـن مـى گويد: در دعا شريك است , آنجا كه خداوند متعال به موسى وهارون ـ عليهما السلام مى فرمايد: (قد اجيبت دعوتكما) ((146)).
يعنى : دعاى شما دو نفر اجابت شد.
دعارا حضرت موسى (ع ) كرده بود وهارون , آمين گفته بود, اما ذات اقدس الهى , آن را به هر دو نسبت مى دهد.
على بن عقبه از مردى واو از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 416 ـ كان ابى اذا حزنه امر جمع النساء والصبيان ثم دعا وامنوا.
يـعـنـى : هـرگاه پدرم از چيزى محزون مى شد (ومشكلى برايش پيش مى آمد) زنان وكودكان را جمع كرده دعا مى نمود وآنان آمين مى گفتند.
سكونى از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 417 ـ الداعى والمؤمن شريكان .
يعنى : دعا كننده وآمين گو, باهم شريكند.
ز ـ اظهار خشوع : خداوند متعال مى فرمايد: (ادعوا ربكم تضرعا وخفية ) ((147)).
يعنى : پروردگارتان را در حال تضرع وخفا بخوانيد.
در دعاى معصومين (ع ) آمده است كه : 418 ـ ولا ينجى منك الا التضرع اليك .
يعنى : تنها تضرع به درگاه تو موجب نجات است .
در آنچه به موسى (ع ) وحى شده آمده است : يـا مـوسى , كن اذا دعوتنى خائفا مشفقا وجلا, وعفر وجهك فى التراب , واسجد لى بمكارم بدنك , واقنت بين يدى فى القيام وناجنى حيث تناجينى بخشية من قلب وجل ((148)).
يعنى : اى موسى به هنگام دعا بايد خائف , سوخته دل وبيمناك باشى , صورتت را به خاك بمال وبا بهترين اعضايت در برابرم سجده كن , در مقابل من كه ايستاده اى دستهاى گدايى را به قنوت بلند كن وبه هنگام مناجاتت با حالتى هراسناك وقلبى بيمناك مناجات بنما.
ودر آنچه كه بر عيسى (ع ) وحى فرستاد آمده است كه : 419 ـ يـا عـيـسى , ادعنى دعاء الغريق الحزين الذى ليس له مغيث .
يا عيسى , اذل لى قلبك واكثر ذكـرى فـى الـخلوات واعلم ان سرورى ان تبصبص الى وكن فى ذلك حياولا تكن ميتا واسمعنى منك صوتا حزينا.
يـعـنى : اى عيسى ! همچون انسان غريق ومحزونى كه هيچ نجات دهنده اى ندارد, مرابخوان .
اى عيسى ! قلبت را در برابر من خوار وذليل كن ودر خلوتها بسيار به ياد من باش .
بدان خوشحالى من در اين است كه با خوف ورجا به سوى من بيايى , اما مبادابا قلبى مرده چنين كنى , بلكه بايد قلبت زنده وبا نشاط باشد واز جانب خودت ,صوت حزينى را بگوش من برسان .
در روايت آمده است كه : 420 ـ لـمـا بعث اللّه موسى وهارون (ع ) الى فرعون قال لهما: لا يروعكما لباسه فان ناصيته بيدى , ولا يعجبكما ما متع به من زهرة الحياة الدنيا وزينة المترفين فلوشئت زينتكما بزينة يعرف فرعون حين يراها ان مقدرته يعجز عنها.
يعنى : آنگاه كه خداوند متعال موسى وهارون (ع ) را به سوى فرعون فرستاد به آن دو گفت : مبادا لـبـاسـهـاى فـاخرش شمارا بترساند كه زمام كار او در دست من است .
ومبادا از بهره ورى دنيايى وزيـنـتـهاى او تعجب كنيد كه اگر مى خواستم شما دو نفر راطورى زينت مى كردم كه هر وقت , فرعون شمارا ببيند بفهمد كه قدرتش در برابر آن عاجزاست .
ولـكـنى ارغب بكما عن ذلك فازوى الدنيا عنكما, وكذلك افعل باوليائى انى لا زودهم عن نعيمها كما يزود الراعى غنمه عن مراتع الهلكة , وانى لا جنبهم سلوكها كما يجنب الراعى الشفيق ابله عن موارد العثرة وما ذاك لهوانهم على ولكن ليستكملوا نصيبهم من كرامتى سالما موفرا.
يـعنى : ولى من شمارا بر آن ترجيح مى دهم , بنابر اين , دنيارا از شما دور كردم واين روش برخورد من است با دوستانم .
به آنان آن مقدار نعمت دنيا مى دهم كه چوپان ازعلفهاى هلاكت ونابودى به گوسفندانش مى دهد, من دوستانم را از سلوك در دنيادور نگه مى دارم همچنانكه چوپان مهربان , شـترهايش را از لغزشگاهها وپرتگاههانگاهدارى مى نمايد, بابر اين , دور نگهداشتن دوستانم از دنيا به خاطر اين نيست كه آنان نزد من بى ارزشند بلكه به خاطر اين است كه در حال سلامت , به كمال كرامت در نزد من برسند.
انـمـا يـتـزين لى اوليائى بالذل والخشوع والخوف الذى يثبت فى قلوبهم فيظهر من قلوبهم على اجسادهم , فهو شعارهم ودثارهم الذى به يستشعرون , ونجاتهم التي بها يفوزون , ودرجاتهم التى لها ياءملون , ومجدهم الذى به يفتخرون , وسيماهم التى بها يعرفون .
يـعـنـى : زينت اوليايم در برابر من , فروتنى وخشوع وهراسى است كه در قلبهاشان خانه كرده واز آنـجا در بدنهاشان آشكار شده است .
اين چنين حالتى ظاهر وباطن آنان را تشكيل مى دهد وموجب نـجـاتـشـان اسـت تـا به درجاتى كه آرزويش رامى كشند نايل آيند, مجد وعظمت آنان در همين فـروتـنـى وخـشوع است وبدان افتخار هم مى كنند, اين حالت , علامت آنان است كه بدان شناخته مى شوند.
فاذا لقيتهم يا موسى , فاخفض لهم جناحك , والن لهم جانبك , وذلل لهم قلبك ولسانك , واعلم انه من اخاف لى وليا فقد بارزنى بالمحاربة ثم انا الثائر لهم يوم القيامة .
يـعـنـى : اى مـوسى ! هرگاه اينان را ديدى , برايشان بال گسترده , با نرمش وملاطفت رفتار كن وقلب وزبانت را برايشان فروتن قرار بده وبدانكه هركس دوست مرابترساند با من به جنگ ومبارزه برخاسته است ودر قيامت عليه او غضبناك خواهم بود.
ح ـ مقدم داشتن مدح وثناى الهى بر هر چيز: حارث بن مغيره روايت كرده است كه شنيدم امام صادق (ع ) مى گفت : 421 ـ ايـاكم اذا اراد ان يساءل احدكم ربه شيئا من حوائج الدنيا حتى يبداء بالثناءعلى اللّه عزوجل والمدحة له , والصلوة على النبى واله , ثم يساءل اللّه حوائجه .
يعنى : اگر يكى از شما حاجتى از حوايج دنيايى داشت , قبل از هر چيز اول خداوندعزيز وجليل را ثنا كند ومدح گويد, بعد صلوات بر پيامبر وآلش بفرستد, سپس حاجات خودرا طلب كند.
وفرمود: 422 ـ ان رجلا دخل المسجد وصلى ركعتين , ثم ساءل اللّه عز وجل , فقال رسول اللّه (ص ) : اعجل الـعبد ربه , وجاء اخر فصلى ركعتين ثم اثنى على اللّه عز وجل ,وصلى على النبى (ص ), فقال رسول اللّه (ص ) : سل تعطه .
يعنى : فردى داخل مسجد شد, دو ركعت نماز گزارد واز خدا چيزى طلب كرد,رسول خدا (ص ) فرمود: اين بنده در درگاه الهى عجله به خرج داده است .
فردديگرى آمد ودو ركعت نماز گزارد, سـپـس خداوند عزيز وجليل را ثنا كرد وصلوات بر رسول خدا (ص ) فرستاد, در اين هنگام حضرت فرمود: بخواه تا كه حاجتت داده خواهد شد.
محمد بن مسلم گويد: امام صادق (ع ) فرمود: 423 ـ ان فـى كـتـاب امير المؤمنين (ع ) ان المساءلة بعد المدحة فاذا دعوت فمجده ,قال : قلت : كيف نمجده ؟ قال : تقول :.
يعنى : در كتاب امير المؤمنين (ع ) آمده است : سؤال , مرتبه اش بعد از مدح الهى است ,پس هرگاه خواستى دعا كنى , اورا به بزرگى يادكن .
راوى گويد: از حضرت پرسيدم چگونه اورا به بزرگى ياد كنم ؟ فرمود: مى گويى : يـا من هو اقرب الى من حبل الوريد, يا من يحول بين المرء وقلبه , يا من هوبالمنظر الاعلى , يا من ليس كمثله شى ء.
يـعـنـى : اى كـسـى كـه از رگ گردن به من نزديكترى ! اى كسى كه ميان انسان وقلبش ,حايل مى شوى ! اى كسى كه در نظرها برترى ! اى كسى كه چيزى مانند تو نيست !.
معاوية بن عمار از حضرت صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 424 ـ انـما هى المدحة ثم الثناء ثم الا قرار بالذنب ثم المساءلة , انه واللّه ما خرج عبدمن الذنب الا بالا قرار.
يـعـنـى : اول مـدح وثـنـا, سپس اعتراف به گناه , آنگاه طرح سؤال ودرخواست , كه به خداقسم ! بنده اى از گناه , نجات نيافت مگر به واسطه اقرار.
عيسى بن ابى القاسم گويد: امام صادق (ع ) فرمود: 425 ـ اذا طـلـب احدكم الحاجة فليثن على ربه وليمدحه , فان الرجل منكم اذا طلب الحاجة من سـلـطـان هـيـاء لـه مـن الكلام احسن ما يقدر عليه , فاذا طلبتم الحاجة فمجدوا اللّه العزيز الجبار وامدحوه واثنوا عليه تقول : يـعنى : هرگاه يكى از شما خواست حاجتى طلب كند, اول پروردگارش را مدح وثنانمايد, چون اگـر فـردى از سـلـطانى چيزى بخواهد, تا آنجا كه مى تواند, كلام نيك به كار مى برد, پس هنگام طلب حاجت , اول خداوند عزيز وجبار را به بزرگى ياد كنيدواينگونه مدح وثنا نماييد:.
يـا اجود من اعطى , ويا خير من سئل , ويا ارحم من استرحم , يا واحد, يا احد, ياصمد, يا من لم يلد ولـم يـولـد ولم يكن له كفوا احد, يا من لم يتخذ صاحبة ولاولدا,يا من يفعل ما يشاء ويحكم ما يريد ويقضى ما احب , يا من يحول بين المرء وقلبه ,يا من هو بالمنظر الا على , يا من ليس كمثله شى ء, يا سميع , يا بصير,.... يعنى : اى كسى كه در ميان بخشندگان , بخشنده ترى ! اى كسى كه از هر سؤال شونده اى بهترى ! اى رحيم تر از هر رحم كننده اى ! اى تنها! اى بى همتا! اى كسى كه همه به تو نيازمندند! اى كسى كـه نـمـى زايى وزائيده نشده اى ! اى كسى كه هيچ كس باتو برابرى نمى كند! اى كسى كه همسر وفـرزنـدى براى خود اختيار نكرده اى ! اى كسى كه هرچه بخواهى انجام مى دهى ! اى كسى كه هر چـه اراده كـنـى بـر طـبـق آن حكم مى كنى ! اى كسى كه هر چه دوست داشته باشى آن را مقدر مى نمايى ! اى كسى كه بين انسان وقلبش حايل مى شوى ! اى كسى كه در چشم اندازى والائى ! اى كسى كه چيزى چون تو نيست ! اى شنونده ! اى بيننده ! .... واكثر من اسماء اللّه عز وجل فان اسماء اللّه تعالى كثيرة , وصل على محمد وال محمد, وقل :.
يـعنى : ونامهاى خداوند عزيز وجليل را هرچه بيشتر (بر زبان جارى ) كن , چون اونامهاى فراوانى دارد, بعد بر محمد وآل محمد صلوات بفرست وآنگاه بگو:.
الـلـهم اوسع على من رزقك الحلا ل ما اكف به وجهى , واؤدى به امانتى , واصل به رحمى , ويكون لى عونا على الحج والعمرة .
يـعنى : بار الها! روزى حلالت را بر من بگستران آن مقدار كه بتوانم آبرويم را حفظكرده , ديونم را ادا كنم , صله رحم بنمايم وكمكى براى من باشد تا بتوانم حج وعمره به جاى آورم .
ط ـ تقديم صلوات بر پيامبر وآلش عليهم السلام .
ابو بصير از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود: 426 ـ قال رسول اللّه (ص ) : من ذكرت عنده فنسى ان يصلى على خطئى اللّه به طريق الجنة .
يعنى : پيامبر (ص ) فرمود: كسى كه در برابرش نام من برده شود وفراموش كند بر من صلوات بفرستد, خداوندمتعال اورا از راه بهشت به خطا مى برد.
ابن القداح نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود: 427 ـ سمع ابى رجلا متعلقا بالبيت يقول : اللهم صل على محمد, فقال : لا تبترهاولا تظلمنا حقنا, قل : اللهم صل على محمد واهل بيته .
يعنى : پدرم از فردى كه خودرا به خانه كعبه آويزان كرده بود شنيد كه مى گويد: اللهم صل على مـحـمد, به او گفت : آن را ابترودم بريده نكن ونسبت به حق ما ظلم روامداربلكه بگو: اللهم صل على محمد واهل بيته .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation