وجه كه فطرت انسانی را - كه شايستگی دعوت و تذكر به انسان میدهد - درهمه قائل است . تفاوت دو گروه در اين است كه در عين اينكه " مقتضای" پذيرش دعوت ، به حكم فطرت در هر دو گروه هست ، يك گروه از نظرروحی از يك مانع بزرگ يعنی منافع مادی موجود و امتيازات ظالمانه تحصيلشده بايد بگذرد ( گروه ملا و مترف ) ، اما گروه ديگر چنين مانعی جلوی راهندارد - و به قول سلمان : " نجی المخفون " ( سبكباران نجات يافتند ) -بلكه علاوه بر آنكه مانعی جلو راه پاسخگويی مثبت به فطرتشان نيست ،مقتضی علاوهای دارند آن اينكه از وضع زندگانی سختی به وضع بهتری میرسند .اين است كه اكثريت پيروان پيامبران مستضعفاناند ولی همواره پيامبران ازميان گروه ديگر حاميانی به دست آورده و آنها را عليه طبقه و پايگاهطبقاتیشان شورانيدهاند ، همچنانكه گروهی از مستضعفان به صف دشمنانانبياء در اثر حكومت يك سلسله عادات و تلقينات و گرايشهای خونی وغيره پيوستهاند . قرآن دفاع فرعونها و ابوسفيانها را از نظام شرك آلودزمان خودشان - كه احساسات مذهبی مردم را عليه موسی و خاتم النبياءتحريك میكردند - به اين معنی تلقی نكرده است كه اينها چون وضعطبقاتیشان آن بود جز آن نمیتوانستند بينديشند و خواستهای اجتماعیشان درآن عقايد متبلور شده بود ، بلكه تلقی قرآن اين است كه اينها دغلبازیمیكردند و در عين اينكه حقيقت را به حكم فطرت خدادادی میشناختند و دركمیكردند ، در مقام انكار برمیآمدند ( « و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ) ( 1 ) . قرن كفر آنها را " كفر جحودی " میداند ، يعنی انكار زبان درعين پاورقی : . 1 نمل / . 14 |