نظريه شكاكان خدمت كرده است . مكتب شك در حكمت عملی همان راهی را رفته است . در حكمت نظری رفته است . در حكمت نظری معتقد است هيچ اصلی و هيچ مطلبی قابل اثبات نيست ، نه به حس میتوان اعتماد كرد و نه به عقل ، زيرا هم حس خطا میكند و هم عقل . در حكمت عملی نيز معتقد است هيچ نوع عملی را بر عمل ديگر عقلا نمیتوان ترجيح داد . نمیتوان اثبات كرد فلان عمل صواب است و فلان عمل خطا . مثلا نمیتوان واقعا به دليل عقل ثابت كرد كه راستی بر دروغ ، امانت بر خيانت ، عدالت بر ستم ترجيح دارد . فلسفه شك ، از نظر تأثير عملی منجر به خودپرستی و خودپائی میشود ، همچنانكه برخی شكاكان ، صريحا فتوا دادهاند . يكی از شكاكان به نام " كارنيادس " میگويد : " هنگام شكستن كشتی ، انسان ممكن است جان خود را به قيمت جان ضعيفتر از خود نجات دهد ، و اگر چنين نكند احمق است . اگر شما در حال فرار از دشمن فاتح ، اسب خود را از دست داده باشيد اما ببينيد كه همقطار زخميتان بر اسبی سوار است ، چه خواهيد كرد ؟ اگر صاحب عقل و منطق باشيد او را از اسب به زير میكشيد و خود سوار میشويد ، عدالت هر چه میخواهد بگويد " ( 1 ) . پاورقی : |