جسمی نمیتواند با مرد برابری كند و اگر بخواهد در ميدان زندگی با مردپنجه نرم كند از عهده زور با زوی مرد بر نمیآيد ، و از طرف ديگر نقطهضعف مرد را در همان نيازی يافته است كه خلقت در وجود مرد نهاده استكه او را مظهر عشق و طلب ، و زن را مظهر معشوقيت و مظلوميت قرار دادهاست . در طبيعت ، جنس نر گيرنده و دنبال كننده آفريده شده است . بهقول ويل دورانت : " آداب جفتجوئی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان ، و عقبنشينی برای دليری و فريبندگی در زنان . . . مرد طبعا جنگی و حيوان شكاریاست ، عملش مثبت و تهاجمی است . زن برای مرد همچون جائزهای است كهبايد آنرا بربايد " . وقتی كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ضعف مرد رادر برابر خود دانست همانطور كه متوسل به زيور و خودآرائی و تجمل شد كهاز آن راه مرد تصاحب كند ، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نيزشد . دانست كه نبايد خود را رايگان كند بلكه بايست آتش عشق و طلب اورا تيزتر كند و در نتيجه مقام و موقع خود را بالا برد . ويل دورانت میگويد : " حيا امر غريزی نيست بلكه اكتسابی است . زنان دريافتند كه دست ودلبازی مايه طعن و تحقير است و اين امر را به دختران خود ياد دادند " .ويل دورانت میگويد : " خودداری از انبساط ، و امساك در بذل و بخشش بهترين سلاح برای شكارمردان است . اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشريح میكردند توجهما به آن جلب میشد ولی رغبت و قصد به ندرت تحريك |