در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) میگويد : . " ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلامبود . عربان از دلفريبی زن بيم داشتند و پيوسته دلباخته آن بودند و نفوذطبيعی وی را با ترديد معمولی مردان درباره عفاف و فضيلت زن تلافیمیكردند . عمر به قوم خود میگفت : با زنان مشورت كنند و خلاف رأی ايشانرفتار كنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نكرده بودند ،مردان و زنان با يكديگر ملاقات میكردند و در كوچهها پهلو به پهلویمیرفتند و در مسجد با هم نماز میكردند . حجاب و خواجهداری در ايام وليد دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد .گوشه گيری زنان از آنجا پديد آمد كه در ايام حيض و نفاس بر مردان حرامبودند " . در صفحه 111 میگويد : . " پيمبر از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بود ، اما بعضی عربان اين دستوررا نديده میگرفتند . همه طبقات زيورهائی داشتند . زنان پيكر خود را بهنيم تنه و كمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ میآراستند ، موی خود را بهزيبائی دسته میكردند يا به دو طرف سر میريختند ، يا به دستهها بافته بهپشت سر میآويختند و گاهی اوقات با رشتههای سياه ابريشم نمايش آنرابيشتر میكردند . غالبا خود را به جواهر و گل میآراستند . پس از سال 97هجری چهره خويش را از زير چشم به نقاب میپوشيدند . از آن پس اين عادتهمچنان رواج بود " . ويل دورانت در جلد 10 " تاريخ تمدن " صفحه 233 راجع به ايرانيانباستان میگويد : . " داشتن متعه بلامانع بود . اين متعهها مانند معشوقههای يونانی آزادبودند كه در ميان مردم ظاهر و در ضيافت مردان حاضر شوند ، اما زنانقانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری میشدند . اين رسم ديرين ايرانی به |