از خودش است ، آن كه منبع و كانون همه واقعيتها وهمه حقايق است ، او كيست ؟ به اين اعتبار واجبالوجود حق است ، بلكه حق مطلق او است و حق واقعی او است، و به غير او اطلاق حق كردن با نوعی شائبه مجاز همراه است. ب : حق به معنای تصديق ذهنی كه مطابق با واقع و نفسالامر است ، اطلاق میكنند . از آن جهت هم كه در نظر بگيريم باز میبينيم كه ذات واجبالوجود حق است . وقتی میگوئيم : " الله تعالی موجود " و " زيد موجود " ، الله تعالی موجود احق و اسبق است از زيد موجود . چرا ؟ برای اين كه الله تعالی موجود قضيهای است دائمی . مسلما قضيه دائمی از قضيه موقت أحق است . الله موجود از لا وابدا ، زيد موجود [ فی زمان خاص ] . پس او كه دائمی است أحق است از آن كه موقت است . و آن كه دائمی است ، اگر ضروری باشد ، و ضرورت ذاتی باشد ، أحق است از آن كه دوامش به نحو ضرورت نيست . و اگر ضرورت ذاتی آن ضرورت ازلی باشد . يعنی قائم به نفس باشد و نه قائم به غير ، أحق است از آن كه چنين نباشد . اين است كه به معنی واقعی " كل شیء هالك الا وجهه " . هالك به معنی باطل است . هر چيزی باطل الذات است ، نه " سيهلك " كه در آينده باطل شود . الان هم هالك است . هر چيزی فی حد ذاته هالك و فانی و باطل است الا وجه الله . آن وجه الله عبارت است از جنبه هستی اشياء . يعنی اشياء از همان جنبه يل الربی آنها است كه حقيقت دارند و هستند . اين جنبه است كه به آنها حقيقت داده است و هستی داده است و بقا داده است . سؤال : در قرآن در آياتی آمده است كه : . . . . بالحق " ، اين " بالحق " در آنجا به چه معنی است ؟ استاد : آن " بالحق " در آنجا به معنی ديگری است . معنی " بالحق " در اينجا اين است كه شیء به اعتبار غايت خودش حق است . در موجوداتی كه بالقوه هستند |