وجود مقيد میگويند . وقتی كه میگويند وجود مقيد يا وجود بشرط شیء يا وجودبشرط قيد ، معنايش به وجود محدود برمیگردد . آنوقت در آنجا اگر ما به [واجبالوجود ] میگوئيم بشرط لا ، منظور بشرط لا از غير وجود است . و اينبشرط لا از غير وجود مساوی میشود با همان اطلاقی كه در جاهای ديگر گفتهمیشود . وجود مطلق يعنی وجودی كه چنان سريان مطلقی دارد كه هيچ محدوديتیرا نمیپذيرد . پس مطلق به آن معنا كه درباب ماهيات گفته میشود كه اعماست از ماهيت بشرط لا و بشرط شیء ، درباب واجب تعالی نمیتوانيم بگوئيم. وجود مطلق يعنی وجود رها ، وجود قيد ناپذير ، وجود حدناپذير . به اينمعنا است كه به ذات واجبالوجود هم وجود مطلق میگوئيم . اين داستانش خيلی مفصل است كه من خواستم بطور خلاصه و فشرده در اينجاگفته باشم . زيرا در " شفا " هيچ اشارهای به اين حرفها نيست . [ حكمایمتأخر ] در اين جاها بحث بسيار بسيار مفصلی میكنند . خود عرفا هم دراينجا اصطلاحات متعددی دارند . در اين زمينهها مطالب خيلی زيادی ازعلاءالدوله سمنانی ، عارف معروف ، نقل میكنند . از غير از او هم نقل شدهاست . اين حرفها از محیالد ين به بعد پيدا شده ، يعنی در عرفان بوده كهاين مسائل پيدا شده است . اين مسائل اساسا بعد از بوعلی پيدا شده ودنبالش را گرفتهاند . در عين حال سخن بوعلی در آن حدی كه اين مسأله برای او مطرح بوده است ،حرف درستی است . چون بوعلی مسائل را فقط از همان ديد [ فلسفی خاص خود] ديده است . به اين صورت كه اگر ما درباب ماهيات آنها را تقسيممیكنيم به ماهيت مجرده و ماهيت مخلوط و ماهيت مطلق ، چه معنائی دارد .از آن جهت اگر در نظر بگيريم حق با بوعلی است ، يعنی واجبالوجود همانموجود مجرد به معنای موجود بشرط لا است ، نه موجود مجرد به معنای مطلق .گفتيم كه كلمه مجرد جوری است كه به يك اعتبار بر وجود بشرط لا منطبقمیشود ، و به يك اعتبار بر وجود مطلق . اگر تجرد را به اعتبار لحاظ درنظر بگيريم تجرد به |