بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ عصر غیبت, پورسید آقایى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     GHEIBA01 -
     GHEIBA02 -
     GHEIBA03 -
     GHEIBA04 -
     GHEIBA05 -
     GHEIBA06 -
     GHEIBA07 -
     GHEIBA08 -
     GHEIBA09 -
     GHEIBA10 -
     GHEIBA11 -
     GHEIBA12 -
     GHEIBA13 -
     GHEIBA14 -
     GHEIBA15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

2 - جو خفقان عباسى و لزوم حفظ شيعيان و مكتب توسط امام عليه السلام  
توجه به اين حقيقت در اينجا لازم است كه حتى در شرايط عادى و در صورت فقدان جوخفقان و فشار دشمنان نيز، امكان ارتباط تمامى شيعيان در دورترين نقاط جهان اسلام باامامان شيعه عليهم السلام فراهم نبود؛ چرا كه با توجه بهوسايل ارتباطى آن عصر، و فراوانى پيروان ، امكان سفر از مناطقى ؛ همچون ((ايران ))، ((عراق ))و حتى ((حجاز))به ((مدينه ))براى همه فراهم نبود، چه رسد به اين كهجو خفقان و رعب و وحشت از سوى عباسيان عليه ائمه عليهم السلام و شيعيان نيز در ميانباشد و جاسوس ها و ماموران حكومتى به طور دائم فعاليت ها و رفت و آمدهاى امامان وشيعيان را تحت كنترل خود داشته باشند.
در چنين وضعيتى ، ايجاد ((سازمان وكالت ))براى كاهش ارتباط مستقيم شيعه و ائمهعليهم السلام و قرار دادن واسطه يا وسائطى بين دو طرف ، براى حفظ آنان و بالاتراز آن ، حفظ مكتب ، لازم و گريزناپذير است . و لذا هرگز ((سازمان وكالت ))را از آغازتاءسيس تا پايان عصر غيبت صغرى ، داراى فعاليت آشكار و بى پرده نمى يابيم ، چراكه اين سازمان نزد ((حكام عباسى ))وظيفه اى فراتر از جمع آورى وجوه شرعى وزكوات و نذورات و غير آنها داشت . از اين رو، هر چند وجود جو خفقان را نمى توان علتاصلى تشكيل سازمان دانست ، ولى به طور قطع ، وجود چنين جوى مى تواند علت تشديدفعاليت اين سازمان و گسترش و توسعه آن باشد. لذا، در عصر امام كاظم عليه السلام ودر عصر امام هادى عليه السلام مواجه با اوج فعاليت اين سازمان هستيم .
3 - آماده سازى شيعه براى ورود به عصر غيبت  
بى شك ، يكى از علل روى آورى ائمه عليهم السلام به اين سازمان ، آماده سازى شيعهبراى پذيرش وضعيت جديد در عصر غيبت بوده است . عصرى كه در آن ، شيعه جز ازطريق سفرا و وكلا، امكان ارتباط با امام خويش را نداشت . با توجه به همين حقيقت بود كههرچه شيعه به عصر غيبت نزديكتر مى شد، راه ارتباط مستقيم او با امام عليه السلام نيزمحدودتر مى گشت و ((سازمان وكالت ))نيز تقويت مى شد تا آنجا كه در عصر دو امامهادى و عسكرى عليهم السلام بيشتر امور شيعيان با اين دو امام بزرگوار از راه مكاتبه واز طريق وكلا و نمايندگان صورت مى گرفت . از اين رو، مى توان گفت : دست كم درعصر دو امام عسكرى عليه السلام تقويت ((سازمان وكالت ))به خاطر زمينه سازى ورودشيعه به ((عصر غيبت )) بوده است .
4 - رفع بلاتكليفى از شيعه در ايام حبس امامان عليهم السلام و در عصر غيبت
وقتى به عصر ((غيبت صغرى ))مى رسيم با توجه به اختفاىكامل امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و غيبت او از انظار، ضرورت وجود اين سازمانبيشتر رخ مى نمايد، چرا كه تنها راه ارتباطى شيعه با امام(عجل الله تعالى فرجه الشريف )، سفرا و وكلا بودند. در اين عصر، وكلا و سفراىخاص و عام امام (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به عنوان تنها مرجع براى شيعه درمشكلات سياسى ، فكرى ، اجتماعى ، اقتصادى و دينى بودند. همين طور در عصر بعضى ازائمه عليهم السلام ؛ مثل امام كاظم عليه السلام يا دو امام عسكرى عليهم السلام - كه شيعهدسترسى كمترى به آنان داشت - وكلا مرجع مطمئنى براى شيعيان بودند.
ج - بررسى محدوده زمانى و جغرافيايى فعاليت سازمان وكالت  
همانگونه كه گذشت ، ((سازمان وكالت ))به معناى مجموعه فعاليت هاى هماهنگ وبرنامه ريزى شده ، با رهبرى واحد است ، نه وكالت هاى جزئى ، فردى و شخصى .
بنابراين ، گرچه مساءله وكالت و وجود وكيل يا وكلا براى معصومين عليهم السلامسابقه اى ديرين داشته است و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، امام على عليه السلامو ديگر ائمه هدى عليهم السلام تا عصر امام صادق عليه السلام ، هر يك داراىنمايندگانى بوده اند كه به منظور انجام امور خاصى تعيين مى شدند، ولى واقع مطلبآن است كه نصوص تاريخى و قرائن موجود در زمينه هاى حاكم بر عصر ائمه عليهمالسلام تا عصر امام صادق عليه السلام ، به هيچ وجه ، مؤ يد وجود ((سازمان وكالت))در اين دوره ها نمى باشد.
اما اين كه شروع به كار اين سازمان از عصر امام صادق عليه السلام است يا از عصر امامكاظم عليه السلام ، بين محققان در اين زمينه اتفاق نظر ديده نمى شود. برخى معتقدند:آغاز به كار اين سازمان با برنامه اى نسبتا گسترده ، مربوط به عصر امام كاظم عليهالسلام است و لذا، حتى وجود وكلايى براى امام صادق عليه السلام (به معنى اصطلاحىآن در بحث حاضر) را منكرند؛ به عنوان مثال : ((عبدالرحمن بن الحجاح ))كه در ((الغيبة))از ((شيخ طوسى ))جزء وكلاى مورد ستايش امام صادق عليه السلام نام برده شده راجزء وكلاى امام كاظم عليه السلام دانسته اند، (436) و يا ((معلى بن خنيس )) را كهبه جرم وكالت براى امام صادق عليه السلام به شهادت رسيد، تنها به عنوانوكيل مالى حضرت قلمداد كرده اند.(437)
از سوى ديگر، برخى از محققان تاءكيد بر آن دارند كه اولين امامى كه اقدام بهتشكيل ((سازمان وكالت ))نمود، امام صادق عليه السلام بوده است . گرچه منكر آننيستند كه توسعه و گسترش فعاليت اين سازمان مربوط به دوره هاى بعد، به خصوصعصر امام كاظم عليه السلام بوده است .(438)
به نظر مى رسد با توجه به نصوص و شواهد موجود بتوان با نظر دوم موافقت نمود؛چرا كه در منابع ما به نام وكلايى براى امام صادق عليه السلام تصريح شده است ؛وكلايى نظير ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، ((معلى بن خنيس )) ، ((نصربن قابوسلخمى ))و غير آنها(439) . از سوى ديگر، نگاهى به وضعيت سياسى آن عصر مؤ يداين معنا است كه امام صادق عليه السلام زمينه هاى لازم براىتشكيل چنين سازمانى را داشته است ؛ چرا كه آن عصر حضرت از نظر فشارهاى سياسى ،دشوارتر از عصر امام كاظم عليه السلام نبود، و ما در عصر امام كاظم ((سازمان وكالت))را داراى فعاليتى در سطح گسترده مى يابيم . شيعيان نيز هر چند ممكن است در عصرامام كاظم عليه السلام روبه فزونى نهاده باشند، ولى طبيعتا نمى تواند تعدادشانتفاوت زيادى با عصر امام صادق عليه السلام داشته باشد. مجموعه امور اجتماعى نيز مارا بر آن رهنمون مى سازد كه امام صادق عليه السلام اقدام به چنين كارى كرده باشد تااز سويى ، وجوه مالى كه عناوين مختلفى ؛ مانند زكوات ، نذورات ، هدايا و اوقاف داشت ،توسط وكلا جمع آورى شوند و از سوى ديگر، كسانى وجود داشته باشند كه در صورتفقدان دسترسى به امام عليه السلام نيازهاى دينى ، فكرى ، سياسى و... شيعه را از آنطريق مرتفع سازد. همچنين برخى نصوص روايى - تاريخى ، گواه بر ارتباط مالى امامعليه السلام با شيعيان در دورترين نقاط است . به عنوان نمونه ، مى توان به توطئه((منصور عباسى ))در فرستادن يك جاسوس به عنوان يكى از شيعيان ((خراسان ))بهنزد امام صادق عليه السلام و برخى سران ((علويين ))اشاره كرد تا به ظاهر با دادنوجوه شرعى ، و اخذ رسيد، مستمسكى را براى اقدامات ((منصور)) ، برضد امام عليهالسلام و ((علويان ))فراهم كند.(440)
پس مى توان نقطه آغازين فعاليت ((سازمان وكالت ))را عصر امام صادق عليه السلامدانست . اين سازمان به طور مستمر با افت و خيزهايى به فعاليت خود ادامه داد؛ به اينمعنا كه كار آن ، در عصر هيچ يك از ائمه بعدى عليه السلام بهتعطيل كشيده نشد. و عصر ((غيبت صغرى ))يكى از حساسترين و مهم ترين دوران فعاليتاين سازمان بود؛ چرا كه با غيبت امام معصوم عليه السلام تنها پناهگاه و مرجع شيعيان ،وكلا و نواب آن حضرت بودند. بنابراين ، ((سازمان وكالت ))با قدرت ، و در مقياسوسيع به كار خود ادامه داد.
اين فعاليت تا سال (329 ه -) كه مقارن با تاريخ وفات چهارمين سفير و نايب حضرتحجت عليه السلام است ، ادامه داشت . در اين سال با شروع دوران ((غيبت كبرى ))و قطعارتباط حضرت با شيعيان ، به واسطه ((سفرا)) و ((ابواب )) ، كار ((سازمانوكالت ))به يك معنا به اتمام رسيد؛ چرا كه اين سازمان تا اين زمانمتشكل از كسانى بود كه به طور مستقيم توسط خود امام معصوم عليه السلام به عنوانوكيل امام عليه السلام انتخاب مى شدند، ولى با شروع عصر ((غيبت كبرى ))وظايف وكلابر دوش فقهاى ((جامع شرايط)) سپرده شد، و چنين نبود كه فقهاى خاصى توسط امامعصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به عنوانوكيل يا وكلاى آن حضرت تعيين شوند. لذا اگر چه وكالت امام عليه السلام به معناى عام، براى فقها در عصر غيبت وجود دارد، ولى تحت مباحث مربوط به ((سازمان وكالت ))نمى گنجد. پس مى توان از نظر زمانى ، محدوده فعاليت اين سازمان را از عصر امامصادق عليه السلام تا پايان عصر ((غيبت صغرى ))دانست .
درباره محدوده جغرافيائى فعاليت اين سازمان بايستى اذعان داشت كه ، با توجه بهحضور شيعيان در دوران فعاليت اين سازمان در دورترين نقاط جهان اسلام مانند؛((خراسان بزرگ )) ، ((مناطق جبال ))تا ((همدان ))، و از ((اهواز))تا ((بصره )) ،((كوفه )) ، ((بغداد)) ، ((سامرا))، ((مدائن )) ، ((قراى سواد))و از ((مدينه ))تا((يمن )) ، ((مصر))و احتمالا ((مغرب )) ، طبيعى به نظر مى رسد كه اين سازمانمحدوده فعاليت خود را به تمامى اين مناطق گسترده باشند؛ چرا كه هرچه مناطق شيعه نشيناز دسترس مركز استقرار رهبرى و امامت دورتر بودند، امكان دسترسى و ملاقات با امامكمتر، و ضرورت وجود نماينده يا وكيلى از جانب امام عليه السلام در آن مناطق ، بيشترخودنمايى مى كرد. بنابراين ، با قطع نظر از شواهد تاريخى نيز، بايستى انتظارداشته باشيم كه اين سازمان ، فعاليت خود را به پهناى مناطق شيعه نشين و مراكز تجمعشيعيان ، گسترده باشد. وقتى به نصوص تاريخى مربوط نيز بر مى خوريم گزارشهاى مؤ يد اين حدس را مشاهده مى كنيم ؛ چرا كه در ناحيه خود به فعاليتمشغول بوده اند. اكنون با توجه به شواهد موجود، به ذكر اين نواحى و برخى از وكلاىفعال در آن ها، مى پردازيم :
1 - حجاز 
مدينه  
با توجه به اين كه مركز اصلى سكونت امامان شيعه عليهم السلام ، مدينة النبى صلىالله عليه و آله بوده است و اين بزرگواران جز از سر ناچارى و يا به اجبار، از اينشهر به جاى ديگر منتقل نمى شدند، بايد ريشه هاىتشكيل ((سازمان وكالت ))را در آنجا نمود. ((معلى بن خنيس ))و ((نصر بن قابوس ))، وكلاى امام صادق عليه السلام ، در ((مدينه ))و اطراف آن بوده اند. ((معلى بن خنيس))به همين جرم توسط))داودبن على )) ، رئيس شرطه حكومت عباسى ، دستگير و بهشهادت رسيد. به گفته ((ابن طاووس )) ، او از بهترين و مشهورترين وكلاى امام صادقعليه السلام بوده است كه اموال فراوانى توسط شيعيان به وىتحويل داده مى شد.(441)
((نصر بن قابوس ))نيز بنا به نقل ((شيخ طوسى )) ، حدود 20سال وكيل امام صادق عليه السلام بود، در حالى كه وكالتش بر كسى (جز خواص )معلوم نبود.(442)
در عصر امام كاظم عليه السلام ، ((يونس بن يعقوب ))(443) و((مفضل بن عمر جعفى ))را مى توان به عنوان وكلاى آن حضرت در ((مدينه )) يادآورشد. ((مفضل بن عمر))نقش وكيل ارشد را داشت . و بنا به امر حضرت ، ساير وكلا ماءموربه مراجعه نزد او بودند. از وى به عنوان باب امم كاظم عليه السلام نيز ياد شده است.(444)
در عصر امام رضا عليه السلام ((هشام بن ابراهيم عباسى همدانى راشدى))وكيل ارشد حضرت در ((مدينه ))بوده است .(445)
در عصر ((غيبت صغرى ))نيز ((ابوعلى محمد بن احمد بن حماد مروزى محمودى ))بهعنوان وكيل ((ناحيه مقدسه )) ، مشغول به كار بوده است .(446)
مكه  
((مكه ))نيز از مناطق تحت پوشش ((سازمان وكالت ))بوده است . ((على بن جعفر همانى))وكيل برجسته امام هادى عليه السلام ، پس از آزادى از حبس((متوكل )) ، راه مكه را در پيش گرفت و مقيم آنجا شد،(447) و طبيعى است كهفعاليتهاى وكالت را در آنجا ادامه داده باشد. در ابتداى عصر ((غيبت صغرى ))نيز،يكى از وكلاى ((مصر)) ، به ((مكه )) آمد و ضمن ملاقات با وكلاى حاضر در آنجا،شخصى را به ((سامرا)) فرستاد تا از اوضاع آنجا خبر بياورد.(448) در ايام حجنيز ((مكه )) ، محل ملاقات وكلاى نواحى مختلف با يكديگر، در پوشش و قالباعمال حج بود.
يمن  
طبق شواهدى ، ((يمن ))نيز محل استقرار شيعيان ، و مرتبط با ((سازمان وكالت ))بود.احتمال وكالت ((حسن بن فضل يمانى ))و برخى ديگر در اين ناحيه مى رود.(449) علاوه بر اين ، گاهى اهالى ((يمن ))با سفر بهمحل استقرار رهبرى ((سازمان وكالت )) ، مستقيمااموال و وجوه شرعى خود را به امامان شيعه عليهم السلام يا((وكيل الوكلاى ))آنان تقديم مى داشتند. به عنوان نمونه ، مى توان به جريان ملاقاتگروهى از اهالى يمن با امام عسكرى عليه السلام اشاره كرد كه حضرت در اين ملاقات ،((عثمان بن سعيد عمرى ))را به آنان معرفى و تاءكيد فرمود كهاموال را به وى تحويل دهند و از آن پس با او در ارتباط باشند. (450)
2 - عراق  
كوفه  
((كوفه ))به عنوان يكى از مهمترين مناطق شيعه نشين ، همواره ميزبان وكلاى ائمه عليهمالسلام بوده است . و وكلايى نظير ((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، ((على بن يقطين )) ،((على بن ابى حمزه بطائنى )) ، ((حيان سراج )) ، ((زياد قندى )) ، ((ايوب بننوح ))و ((عاصمى ))در طول دوران حيات ائمه عليهم السلام در اين منطقه ايفاى نقش مىنمودند.(451)
بغداد  
((عبدالرحمن بن الحجاج )) ، تا عصر امام جواد عليه السلام در اين منطقه فعاليت داشتهاست . (452) در عصر امام هادى عليه السلام ، ابتدا ((على بن الحسين بن عبد ربه ))وپس از او ((اءبوعلى بن راشد)) ، وكلاى ارشد ايشان در ((بغداد)) ، ((مداين ))و((قراى سواد))بودند.(453)
در عصر امام عسكرى عليه السلام ، ((عروة بن يحيى ))معروف به ((دهقان )) ، بهعنوان وكيل ارشد آن حضرت در ((بغداد))مشغول به كار بوده است ، ولى بعدها راه خيانتدر پيش گرفت . (454)
((بغداد))در طول دوران غيبت صغرى ، به عنوان مركز اقامت ((نواب اربعه )) ، هموارهمحل رفت و آمد و سكونت شيعه و فعاليت وكلاى ((ناحيه مقدسه ))بود. اولين سفير آنناحيه ، به امر امام عليه السلام محل فعاليت خود را به((بغداد))منتقل كرد. او در آنجا همراه 3 تن از دستيارانش به نام هاى ((محمد قطان )) ،((حاجز بن يزيد))و ((احمد بن اسحاق )) ، امور سازمان را اداره مى كرد. پس از وى ،فرزندش ((محمد بن عثمان ))نيز، ((بغداد))را به مركز رهبرى سازمانتبديل كرد و به همراه 10 تن دستيار در ((بغداد)) ، فعاليت وكلاى نواحى راكنترل و هدايت مى كرد. ((حسين بن نوح )) ، يكى از اين دستياران بود كه به امر امامعصر عليه السلام پس از سفير دوم به رهبرى سازمان منصوب شد. او نيز در((بغداد))فعاليتهاى مخفى سازمان را ادامه داد. پس از وى سفير چهارم نيز در آن شهرادامه فعاليت داد.(455)
سامرا  
در عصر دو امام عسكرى عليه السلام ، ((سامرا))بهمحل سكونت ، و از سويى به محل كنترل فعاليت هاى سازمان توسط اين دو امام بزرگوارعليه السلام تبديل شد. ((فارس بن حاتم قزوينى ))كه بعدها راه خيانت در پيشگرفت ، و همين طور ((على بن جعفر همانى ))از وكلاى امام هادى عليه السلام در اين شهربوده اند. ((فارس بن حاتم )) ، كه مدتى در ((سامرا))مى زيسته ، اهالى((جبال ))(قسمتهاى مركزى ايران تا همدان )،اموال و وجوه شرعى را به واسطه او به امام مى رساندند. وى سپس با ((على بن جعفرهمانى )) ، ديگر وكيل امام عليه السلام درگير شد و راه انحراف را در پيش گرفت و لذامورد طرد و لعن امام هادى عليه السلام قرار گرفت .(456)
((سامرا))تا اوايل عصر ((غيبت صغرى ))نقش خود را به عنوانمحل فعاليت دو امام هادى و عسكرى عليه السلام حفظ نمود، ولى وجودعلل و اسبابى موجب شد محل فعاليت ((نواب اربعه ))از ((سامرا))به((بغداد))منتقل شود، گرچه در بخشى از عصر ((غيبت صغرى )) ، كه امام عصر عليهالسلام در ((سامرا))مى زيست ، فعاليت هاى سازمان همواره از اين شهركنترل مى شد.
واسط  
((واسط))نيز از مناطقى است كه وكلاى ائمه عليهم السلام در آنجا حضور داشته اند.وكلايى ؛ مانند: ((حسن بن قيامه ))(457) وكيل امام كاظم عليه السلام ، و ((حسن بن محمد بن قطاة صيدلانى))وكيل وقف در عصر ((غيبت صغرى )) ، در اين منطقهمشغول فعاليت بوده اند.(458)
بصره  
گرچه ((بصره ))تحت قلمرو وكيل ((اهواز))قرار داشته ، ولى برخى از وكلا طبقشواهدى ، مستقيما براى وكالت ((بصره ))منصوب شده اند. به عنوان نمونه :((ابوعمرو حذّاء)) ، در ((باب كلتا))در ((بصره )) ، به وكالت منصوب شده است .(459)
3 - ايران  
با توجه به كثرت نواحى شيعه نشين در ((ايران ))و وجود مراكز سنتى تشيع ، چون((قم )) ، ((سبزوار)) ، ((نيشابور))و ...، ((سازمان وكالت ))در تمامى اين مناطقنيز داراى نماينده بود. اين مناطق طبق نگارش هاى تاريخى و منابع رجالى از اين قرارند:
خراسان بزرگ  
((خراسان )) آن زمان شامل مناطق مختلف شيعه نشين ؛ مانند ((نيشابور)) ، ((بيهق )) ،((سبزوار)) ، ((بخارا)) ، ((سمرقند)) ، ((هرات ))و نقاط ديگر بود، ولى منابعتاريخى بسيار كم راجع به اسامى وكلاى ائمه عليهم السلام تا عصر دو امام عسكرىعليهم السلام در ((خراسان ))آن عصر سخن گفته اند. بعضى از وكلاى ساكن در((خراسان بزرگ ))كه در منابع به نامشان تصريح شده است از اين قرارند:
((فضل بن سنان ))كه وكيل حضرت رضا عليه السلام در ((نيشابور)) بوده است .(460) و ((ابراهيم بن عبده ))كه از سوى امام عسكرى عليه السلام به عنوانوكيل ارشد در ((نيشابور)) و ((بيهق )) و ساير ((نواحى مجاور))منصوب شد.(461) همين طور ((ايوب بن ناب ))كه به عنوان وكيل آن حضرت به ((نيشابور))روانهشد.(462)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، ((محمدبن شاذان بن نعيم شاذانى ))وكيل در ((نيشابور))، و ((على بن الحسين بن على الطبرى ))وكيل در ((سمرقند))بوده اند. (463) و ((حسين بن على بن محمد قمى )) معروف به((ابوعلى بغدادى )) وكيل ((ناحيه مقدسه )) در ((بخارا)) بوده است .(464)
قم و آوه  
با توجه به مركزيت ((قم ))براى شيعيان و سابقه ديرين آن در تشيع ، ((سازمانوكالت ))در اين منطقه از فعاليت چشمگيرى برخوردار بوده است ، و وكلاى ائمه عليهمالسلام در اين منطقه ، حلقه اتصال بسيار شايسته اى براى شيعيان ساكن در نواحى((قم ))و اطراف آن ، با ائمه عليهم السلام بودند. اين وكلا، مطابق آنچه منابع بدانتصريح كرده اند، عبارتند از:
((عبدالعزيز بن المهتدى ))كه وكيل امام رضا عليه السلام در ((قم )) بوده است.(465) ((زكريا بن آدم ))كه به عنوان وكيل مقيم از طرف امام جواد عليه السلام در اينشهر مشغول وكالت بوده و جلالت قدر او و مصاحباتش ‍ با چند تن از ائمه عليهم السلاممشهور است . (466) همين طور ((يحى بن عمران ))كه بنا بهنقل ((ابن شهرآشوب ))و بعضى قرائن ، وكيل در ((قم ))بوده است . (467)
((محمد بن احمد بن جعفر القمى العطار))كهوكيل امام عسكرى عليه اسلام در آنجا بوده است . (468) ((احمد بن اسحاق قمى ))كهوكيل امام عسكرى عليه السلام ، و در عصر غيبت صغرى ،وكيل ((ناحيه مقدسه )) در امور اوقاف ((قم ))بوده است . (469) و ((احمد بن حمزةبن اليسع القمى ))همگى از وكلاى ((ناحيه مقدسه ))اين شهر در عصر ((غيبت صغرى))و به عنوان باب حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اين منطقه مطرحبوده اند. (470)
((آوه ))نيز از مناطق شيعه نشين نزديك ((قم ))و مرتبط با ((سازمان وكالت ))بودهاست . گرچه حضور مستقل وكلا در اين ناحيه معلوم نيست و احتمالا وكلاى ((قم ))ناظر براين منطقه نيز بوده اند؛ ولى شواهدى ، گواه بر ارتباط اهالى اين منطقه با دفترمركزى سازمان در ((سامرا))و ((بغداد))است . (471)رى  
در مورد اين منطقه ، با وجود اهميت آن و كثرت شيعيان ، منابع تاريخى نسبت به اسامىوكلاى ساكن در آن تا عصر ((غيبت صغرى ))خاموشند. در عصر ((غيبت صغرى))((ابوالحسين ، محمدبن جعفر اسدى )) وكيل ارشد از سوى ((ناحيه مقدسه ))در ((رى))و فردى والامقام بوده است كه توقيعاتى نيز از طريق او خارج شده است ؛ (472) مطابق روايت ((صدوق )) ، ((بسامى ))از جمله وكلاى ((ناحيه مقدسه ))در ((رى ))درعصر ((غيبت صغرى ))است كه ، موفق به ديدن سيماىدل آراى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) شده است . (473)
قزوين  
قبلا بيان شد كه ((فارس بن حاتم قزوينى )) ،وكيل امام هادى عليه السلام بود. او علاوه بر ((سامرا)) ، احتمالا در ((قزوين ))نيزمدتى فعال بوده است . در متون تاريخى ، از ((ابوجعفر، عبدالله ابى غانم قزوينى))به عنوان ((باب المهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در ((قزوين )) ياد شدهاست و از جانب ((ناحيه مقدسه ))به نام او، توقيع صادر شده است .(474)
همدان  
((همدان ))از مناطق مهم شيعه نشين ((ايران ))بوده و طبعا وكلاى ائمه عليهم السلام دراين ناحيه نيز حضور داشته اند. خاندان ((ابراهيم بن محمد همدانى ))از وكلاى معروف اينمنطقه ، از عصر امام رضا عليه السلام تا عصر امام عصر عليه السلام بوده اند. خود اواز وكلاى چيره دست امام جواد عليه السلام در ((همدان ))بوده و بر فعاليت وكلاىبعضى مناطق ديگر نيز نظارت داشته است . بنا بهنقل ((نجاشى )) ، در عصر نواده وى ، ((قاسم بن محمد بن على بن ابراهيم بن محمد)) ،كه وكيل ((ناحيه ))در ((همدان ))بوده ، ((ابوعلى ، بسطام بن على ))و ((عزيز بنزهير))نيز در اين ناحيه به وكالت مشغول بودند، و همگى مامور به مراجعه نزديكوكيل ارشد به نام ((حسن بن هارون ))بوده اند.قبل از او نيز، پدرش ((هارون بن عمران ))به عنوانوكيل ارشد در اين ناحيه فعال بوده است . (475)
در عصر امام حسن عسكرى عليه السلام و عصر غيبت ، ((محمد بن صالح ))و پدرش ، بهعنوان وكيل در اين ناحيه مشغول فعاليت بوده اند. (476)
آذربايجان  
((قاسم بن العلاء)) ، وكيل برجسته امام عصر عليه السلام در منطقه آذربايجان بوده وبرخى از توقيعات به واسطه او به شيعيان رسيده است . وى تا عصر ((ابن روح ))دراين ناحيه ادامه فعاليت داده است ،(477) و پس از رحلت او، وكالت به پسرشمنتقل گرديده است . (478)
قرميسين  
از ((احمد بن الحسن المادرائى ))به عنوان وكيل ناحيه مقدسه در اين منطقه نام برده شدهاست . (479)
اهواز  
از تعدادى از شيعيان ائمه عليهم السلام به عنوان وكلاى آن بزرگواران در منطقه((اهواز))نام برده شده است ؛ مانند: ((عبدالله بن جندب ))وكيل ارشد امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام در اهواز، (480) و ((على بنمهزيار اهوازى ))كه از سوى (امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم السلام ) به عنوانوكيل ارشد در اين منطقه منصوب شد. (481) ((ابراهيم بن مهزيار))ديگروكيل اين منطقه و شخصى جليل القدر بوده است . او از عصر امام هادى عليه السلام تاعصر غيبت صغرى به كار وكالت در ((اهواز))مشغول بود. پس از او فرزندش ((محمدبن ابراهيم ))در عصر غيبت صغرى عهده دار مقام پدر شد.(482)
سيستان - بست  
به گفته برخى محققان ، ((سازمان وكالت ))در اين منطقه نيز فعاليت داشته است ؛ چراكه اين منطقه نيز جزء مناطق شيعه نشين بوده است و شواهدى گواه بر ارتباط مالىشيعيان اين مناطق با ائمه عليهم السلام مى باشد. (483)
4 - مصر 
آن گونه كه از بعضى منابع بر مى آيد، ((مصر))نيز به لحاظ وجود شيعيانى در اينمنطقه ، تحت قلمرو فعاليت ((سازمان وكالت ))بوده است . از ((عثمان بن عيسى رواسى)) ، كه بعد از شهادت امام كاظم عليه السلام ، جزء سران ((واقفية ))شده ، به عنوانوكيل آن حضرت در ((مصر))نام برده اند.(484) همين طور ((شفيع خادم )) ،وكيل امام عسكرى عليه السلام در ((مصر))بوده است .(485)
بدين ترتيب ، با بحث گذرايى كه پيرامون محدوده جغرافيايى فعاليت ((سازمانوكالت ))صورت گرفت مشخص مى شود كه اين سازمان ، با وجود مخفى بودن ، محدودهوسيعى را تحت پوشش داشته ، و با هماهنگى و انسجام ، ارتباط شيعيان نواحى مختلف بامركز استقرار رهبرى سازمان در ((مدينه )) ، ((سامرا))و يا ((بغداد))برقرار مى شد.
د - وظايف و مسئوليت هاى سازمان وكالت  
با بررسى شواهد تاريخى چنين به دست مى آيد كه ((سازمان وكالت ))از آغاز تاپايان آن ، كاركردهاى گوناگونى را دارا بوده است ، گرچه برخى از محققان وظيفهاصلى و عمده اين سازمان را دريافت و تحويلاموال و وجوه شرعى عنوان كرده اند، (486) ولى به نظر مى رسد كه ، اين سازمان درمجموع ، اهداف ديگر نيز داشته است و دريافت وتحويل اموال از اصلى ترين وظايف آن بوده است . اگر به اين سازمان به شكلى عميقترو با تحليلى دقيقتر توجه كنيم آن را برتر از مجموعه اى خواهيم يافت كه صرفابراى جمع اخماس ، زكوات ، صدقات ، هدايا و نذوراتتشكيل شده باشد و هيچ وظيفه ديگرى براى آنقابل تصور نباشد.
به ديگر عبارت : بررسى شواهد تاريخى مؤ يد اين مدعا است كه هدف هاى سياسىوالايى در وراى وظايف شكلى و ظاهرى اين سازمان نهفته بوده است ؛ چرا كه اگر فعاليتاين سازمان به هيچ شكل جنبه سياسى نداشت ، نبايستى درطول دوران فعاليتش بارها و بارها، مورد هجمه حكومت ها قرار مى گرفت ، همچنين نمىبايست ائمه هدى عليهم السلام آن را در نهايت اختفا و پنهان كارى اداره مى كردند. لذا مىتوان گفت : حتى دريافت و ارسال اموال و وجوه شرعى و حقوق الهى نيز، هدف سياسى دربرداشته و انگيزه اصلى ، تقويت جانب ايمان در برابر كفر بوده است . چنان كه اهدافدينى و معنوى و نشر اصول و فروع مكتب را نيز نبايد از قلمرو اهداف ((سازمان وكالت))خارج نمود. با توجه به اين مقدمه ، به وظايف اين سازمان - درحدى كه نصوصتاريخى و روايى اجازه مى دهند - اشاره مى كنيم :
1 - دريافت ، تحويل و توزيع وجوه شرعى  
از آغاز تاءسيس اين سازمان ، وكلا اقدام به جمع آورى وتحويل وجوه شرعى كه ائمه عليهم السلام مى كردند. از ((معلى بن خنيس )) به عنوانوكيل و قيم مالى امام صادق عليه السلام در ((مدينه ))ياد شده است . اقدام او در جهت جمعوجوه شرعى از شيعيان ، سبب بدگمانى ((عباسيان ))و شهادت او شد. ((منصور))خليفهعباسى ، وى را متهم به جمع اموال براى كمك به قيام ((محمدبن عبدالله )) ، معروف به((نفس زكيه )) ، مى نمود.(487)
در عصر امام كاظم عليه السلام ، با توجه به گسترش دامنه كاركرد ((سازمان وكالت)) ، و گسترش مناطق شيعه نشين ، مجموع وجوه مالى كه به دست وكلاى آن بزرگوار مىرسيد به مراتب بيشتر از عصر امام صادق عليه السلام بود. همين فزونىاموال در دست بعضى از وكلاى آن امام عليه السلام ، سبب شد كه برخى از آنان پس ازشهادت آن جناب ، راه خيانت در پيش ‍ گيرند، و با سر دادن داعيه مهدويت آن امام ، و انكارامامت امام رضا عليه السلام سعى در تصرف ايناموال نمايند. (488) در دوره هاى بعدى با توجه به سامان مندتر شدن اين سازمان ،وجوه مالى به طور منظم ، دريافت و توزيع مى شد.
اين وجوه مالى تحت عناوينى ، همچون زكات ، هداياى مالى ، صدقات ، نذورات ، موقوفاتو احيانا خمس مى گنجيدند. (489) در برهه هايى از زمان ، كه برخى شيعيان در پرداختوجوه شرعى سستى مى ورزيدند، امامان شيعه عليه السلام نسبت به اين امر به آنانهشدار مى دادند. به عنوان نمونه ، گويا در عصر امام عسكرى عليه السلام مقدارى سستىدر پرداخت خمس ‍ توسط برخى از شيعيان ((نيشابور))بروز نمود و لذا آن حضرت ، درنامه اى از مسامحه آنان در اين باره گله مندى خود را ابراز نموده و در ادامه فرموده است :اگر به خاطر رستگارى ، سعادت و نجات اخروى آنان نبود، هرگز چنين اصرارى نداشتم.(490)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، با وفور پرداخت خمس و ساير وجوه مالى از سوى شيعيانروبه رو هستيم . در مورد سبب شدت گيرى در پرداخت وجوه مالى ، صاحب((وسايل الشيعه ))چنين آورده است :
((علت فراوانى پرداخت خمس در اين عصر، وجود وكلايى است كه پرداخت وجوه شرعىبه آنان لازم بود، و همين طور افراد محتاجى وجود داشتند كه از ((سادات ))بوده و كفايتو سرپرستى آنان بر امام عليه السلام واجب بود، ولو از نصيب خودش )) .(491)
يعنى ، وجود وكلاى متعدد از سوى ((ناحيه مقدسه ))در دور دست ترين نقاط جهان اسلام -علاوه بر ((نواب اربعه ))- موجب شده بود، شيعيان عذرى در پرداخت اين وجوه نداشتهباشند و بهانه عدم دسترسى به شخص امام ، با وجود وكلاى آن حضرت ، پذيرفتنىنبود.
كيفيت دريافت وجوه شرعى توسط وكلا در عصر غيبت ، گاهى همراه با اظهار كرامت و خرقعادت بود. اين بدان جهت بود كه اطمينان كافى نسبت به حقانيت اين وكلا و نوابحاصل شود. از جمله نمونه هاى قابل طرح براى اين سخن ،تحويل مال هنگفتى به فرستاده امام عليه السلام توسط ((محمد بن ابراهيم بنمهزيار))است آنگاه كه فرستاده ، از اوصاف و ويژگيهاى پنهان آنمال خبر داد. نظير اين را در مورد ((احمد بن محمد دينورى ))نيز مشاهده مى كنيم . (492)
در مورد ((حسين بن روح نوبختى ))روايت شده است كه پس ازتحويل گرفتن وجوه مالى پيرزنى از اهل ((آوه ))از ايران ، با وى به لهجه فصيحآوجى سخن گفت . (493)
در برهه اى از دوران غيبت صغرى ، دريافت اموال بدون پرداخت قبض و رسيد صورت مىگرفت كه به نظر مى رسد به خاطر وجود جو خفقان عباسى بوده است . از جمله ، دراواخر عصر سفارت ((محمد بن عثمان عمرى ))كه به خاطر خطرناك بودن وضعيتسياسى ، براى اموال هيچ گونه رسيدى داده نمى شد؛ حتى در مواردى ، آورندهاموال آن را در نقطه اى گذاشته و به راه خود ادامه مى داد. در موردى ، يكى از كسانى كهاموالى را به ((حسين بن روح ))- كه در عصر سفير دوم به عنوان دستيار وى انجام وظيفهمى كرد - تحويل داد و او از دادن رسيد خوددارى نمود، مساءله را با سفير در ميان نهاد و اونيز كار ((ابن روح ))را تاءييد كرد و به فرد مزبور فهماند كه اين كار با توجهوضعيت خاص سياسى انجام مى شود.(494)
اموالى كه نزد ائمه هدى عليهم السلام ارسال مى شد در راه هاى مختلف به مصرف مىرسيدند كه از جمله آنها، مصارف بيت امامت ، تاءمين مالى وكلا و ابواب ، كمك به نيازمنداناز سادات و بنى هاشم و غير آنان ، و صرف در جهت مصالح عمومى شيعيان ، نظير رفعاختلافت مالى آنان و غير آن بود.
اموال ارسالى در عصر سفير اول و دوم امام عسكرى عليه السلام نيز انجام مى شد. او كهشغل روغن فروشى را به عنوان پوشش و قالبى براى فعاليت هايش برگزيده بود،نامه ها و اموال را در ظروف روغن نزد امام عليه السلام مى برد. يكى از دستياران اين دوسفير، به نام ((محمد بن احمد بن جعفر قطان ))نيزشغل پارچه فروشى را به عنوان استتارى براى فعاليتش قرار داده واموال را در ميان طاقه هاى پارچه نزد سفير حمل مى كرد.(495)
2 - رسيدگى به اوقاف  
به امور اوقافى كه غالبا املاك و زمين بوده و در نقاط مختلف ، از ((ايران )) ، ((عراق))و غير آنها پراكنده بودند، توسط بعضى از وكلا رسيدگى مى شد؛ مانند: ((احمد بناسحاق قمى ))وكيل وقف در ((قم )) ، و ((حسن بن محمد بن قطاة صيدلانى))وكيل وقف در ((واسط)) . (496)
3 - راهنمايى و ارشاد شيعيان ، و مناظره با مخالفان  
يكى از شؤ ون مهم اين سازمان ، راهنمايى و ارشاد شيعيان به وظايف واصول صحيح مكتب بوده است . ترديدى نيست كه وقتى كسى به عنوانوكيل عام و فراگير يك امام معصوم عليه السلام به اهالى شهر يا منطقه اى معرفى مىشود از نظر شناخت و آگاهى ، برتر از ساير افراد است . و اين وكلا بودند كه غالباتوسط شيعيان مورد استفسار واقع مى شدند و شايد همين امر موجب شد تا عده اى گرايشبه ((مذهب وقف ))پيدا كنند؛ چرا كه سران اين مذهب ، برخى از وكلاى امام كاظم عليهالسلام بودند و انحراف عقيدتى آنان ، و از رسوايى وجاهت آنان نزد شيعه ، موجبگرايش عده اى به سوى آنها شد.(497)
همان گونه كه پس از شهادت امام رضا عليه السلام ، حدود 80 تن از رهبران اماميه ، كه((عبدالرحمان بن الحجاج )) ، سر وكيل ((عراق )) ، و عده اى بسيارى از وكلاى ديگرنيز در ميان آنها بودند، در ((بغداد))در خانه ((عبدالرحمان بن الحجاج ))اجتماع نمودندتا پيرامون امامت حضرت جواد عليه السلام به بحث بنشينند؛ چرا كه نوجوانى و كمى سنآن حضرت موجب ترديد بعضى ، نسبت به امامت آن بزرگوار شده بود.(498) اين امرپس از رحلت امام جواد عليه السلام نيز مجددا توسطوكيل الوكلاى آن جناب ؛ يعنى ((محمد بن الفرج ))رخ داد و شيعيان با حضور در خانه اودرباره امامت هادى عليه السلام به بحث نشستند.(499)
در عصر ((غيبت صغرى )) ، كه شيعه به ناگاه با وضعيت جديدى مواجه گشت و خود رابا فاجعه عدم امكان دسترسى مستقيم به امام معصوم عليه السلام روبه رو ديد، طبيعىاست كه فضاى حيرت و سردرگمى به مراتب فراگيرتر از دوره هاى قبلى (به هنگاموفات يك امام ) بوده باشد. در چنين فضائى باز ((سازمان وكالت ))به عنوان مرجع وپناهگاه افراد نيازمند به ارشاد و راهنمايى مطرح بود؛ به عنوانمثال : پس از رحلت اولين نايب حضرت حجت (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) كه مردمنسبت به جانشين او سردرگم بودند، ((ابوجعفر عمرى ))- نايب دوم - بود كه وظيفهارشاد و رفع سردرگمى شيعيان را بر دوش داشت . جريان مربوط به ((ابوالعباس ،احمد دينورى سراج ))مؤ يد اين سخن است . (500)
شواهد فراوانى حاكى از آن است كه ، امامان عليهم السلام شيعيان و حتى نمايندگان رابراى شناخت حق ، در هنگام عدم دسترسى به امام به وكلاى مبرز خود ارجاع مى دادند. يكىاز بارزترين اين شواهد، موردى است كه امام هادى عليه السلام ، ((احمد بن اسحاق قمى))را به مراجعه نزد ((عثمان بن سعيد عمرى )) ، به هنگام عدم امكان دسترسى به امامعليه السلام ، ماءمور مى كند.(501)
در مسائل كلامى و اعتقادى ، به خصوص در عصر غيبت ، وكلا و نواب امام عليه السلاممرجع تعيين كننده حقانيت عقايد يا انحرافى بودن آنها بودند. به عنوانمثال : وقتى جامعه شيعه از ((عمرى ))نايب حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه الشريف )، درباره ((مفوضه ))و عقايدشان پرسش ‍ نمودند، اودر پاسخ ، ديدگاه ((مفوضه ))در نسبت دادن خلق و رزق به ائمه عليهم السلام راتكذيب كرده و آن را مربوط به ذات مقدس بارى تعالى دانست . (502) با اين كلام ،موضع رسمى نواب ائمه عليهم السلام - كه همان عقيده توده علاقمندان بهاهل بيت عليهم السلام و جامعه شيعه در اين موضوع است - تاءييد شد. همين طور ((حسين بنروح نوبختى )) ، وقتى با پرسش يكى از شيعيان درباره علت تسلط دشمنان بر امامحسين عليه السلام مواجه مى شود، پاسخى تفصيلى و قانع كننده ارائه مى كند كه راوىاين جريان مى گويد ((من در اين كه اين پاسخ ‌ها را از جانب خود بگويد ترديد نمودم ،ولى بدون آن كه سخنى بگويم او رو به من كرده و گفت : اينها از((اصل ))(حضرت حجت ((عج ))) شنيده شده است )) . (503)
گفت و گو و مناظره با مخالفان ، گرچه منحصر به وكلاى ائمه عليهم السلام نبوده ،ولى اين ماءموريت گاه به وكلا واگذار مى شد. به عنوان نمونه : ((عبدالرحمن بنالحجاج ))كه وكيل ارشد امام صادق ، و سه امام بعدى عليهم السلام بود، از جانب امامصادق عليه السلام مامور گفت و گو با اهل ((مدينه ))مى شود و گفته شده است كهحضرت به او مى فرمود: يا عبدالرحمن ، كلماهل المدينة فانى احب ان يرى فى رجال الشيعة مثلك .(504)
گاهى وكلاى ائمه عليهم السلام ، محدثان معتبر شيعى را براى رفع شبهات و ترديدهابه كمك مى گرفتند. به عنوان نمونه : ((حسين بن روح نوبختى )) كتابى را كه ازنظر اعتبار مشكوك بود، براى محدثان ((قم ))فرستاد تا در آن نظر كنند و اگر چيزىبر خلاف نظرات خود يافتند به او بگويند. ارشاد شيعيان به عقايد حق توسط وكلا،تنها مربوط به جهات فكرى و اعتقادى نبود و گاه موارد شخصى را نيزشامل مى شد.(505)
4 - نقش سياسى سازمان وكالت  
گرچه اين سازمان به ظاهر براى جمع آورى وجوه شرعى واموال اهدائى شيعيان تشكيل شده بود، ولى نمى توان نقش سياسى آن را انكار نمود؛ حتىبا قطع نظر از هرگونه فعاليت صرفا سياسى ، خود مساءله جمعاموال از اطراف و اكناف براى امامان شيعه عليهم السلام ، از ديد حكام بنى عباس بهعنوان فعاليتى سياسى تلقى مى گرديد. (506) متهم نمودن امام صادق و امام كاظمعليهم السلام از طرف ((منصور))و ((هارون ))مبنى بر جمعاموال براى كمك به مخالفان حكومت عباسى ، در راستاى همين مقوله است . اين نوع حساسيتدر مورد امام هادى عليه السلام توسط ((متوكل ))عباسى نيز به چشم مى خورد. او پس ازآگاهى از فعاليت گسترده وكلاى امام هادى عليه السلام ، درصدد قلع و قمع اين سازمانو دستگيرى اعضاى آن برآمد و حتى بعضى از ياران و وكلاى آن حضرت ؛ مانند: ((علىبن جعفر همانى ))را نيز دستگير كرد، و برخى را؛ مانند: ((ابوعلى بن راشد)) ،((عيسى بن عاصم ))و ((ابن بند))را به شهادت رساند و يا زير شكنجه قرار داد تاشهيد شدند.(507)
تلاش فراوان حاكميت عباسى در عصر غيبت ، براى شناخت اعضاى ((سازمان وكالت )) ،از ديگر قرائن وجود نقش سياسى براى اين سازمان است . (508)
اگر اين سازمان به عنوان خطرى سياسى براى حاكميت عباسى مطرح نبود، چرا اين همهحساسيت نسبت به موجوديت آن در ميان بود؟! در كنار اين نكات ، وجوداصل پنهان كارى ، تقيه ، و سرى بودن اين سازمان ، خود بهتريندليل و گواه است كه اين تشكيلات داراى چهره اى سياسى بوده و از نظر حكومت عباسى ،رها كردن آن به حال خود، مى توانست بسيار خطرآفرين باشد.
5 - نقش ارتباطى سازمان وكالت  
در مبحث ((علل تشكيل سازمان وكالت ))گذشت كه يكى از اصلى ترين انگيزه هاىشكل گيرى آن ، نقش ارتباطى اين سازمان بوده است . بديهى است شيعيانى كه در نقاطدوردست مى زيستند و گاه حتى براى يك بار نيز موفق به ديدار امام خويش نمى شدند،براى رفع نيازهاى شرعى ، مالى و... به وكلا؛ يعنى واسطه هاى امام در شهرهاى مختلف، روى مى آوردند. پرداخت وجوه مالى به وكلا، پرسش ازمسائل شرعى ، كلامى و اعتقادى ، عرضه نمودن مكاتبات و نامه ها به محضر امام عليهالسلام به واسطه وكلا و دريافت پاسخ ، ارسال پيام هاى شفاهى و دريافت پاسخ آنها،و امور ديگر، از جمله مواردى بود كه وكلا به عنوان واسطه بين امام عليه السلام وشيعيان انجام مى دادند. پيدا است اگر ((سازمان وكالت ))در ميان نبود اين امورمعطل ، و شيعيان بلاتكليف مى ماندند.
در دوره هاى نزديك به عصر ((غيبت صغرى ))و درطول اين دوره ، از مهم ترين وظايف وكلا ((اخراج توقيعات ))بوده است . ((توقيع ))دراصطلاح به معناى پاسخ ‌هاى كوتاه و كلمات قصارى است كه بزرگان درذيل و حاشيه نوشته ها، عريضه ها و مانند آن ، در پاسخ سوالى ، يا براىحل مشكلى و يا براى تعبير از يك نظر و عقيده مشخص ، مرقوم مى داشتند. گرچه غالباتوقيعات در پاسخ سوالات بودند، ولى مواردى نيز بوده است كه امام عليه السلام خود،آغاز به اخراج و اصدار ((توقيع ))مى نمود، بدون آن كه پرسش و يا مشكلى مطرح شدهباشد، مانند توقيعى كه حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) براى تعزيتدرگذشت سفير اول به سفير دوم صادر فرمود، و يا توقيعى كه براى اعلام پايانسفارت سفير چهارم و شرع ((غيبت كبرى ))صادر فرمود.
رسم بر اين بود كه پس از عرضه داشتن سوالات ، توقيعات در فاصله دو، سه و ياچند روز صادر مى شدند، ولى گاهى برخلاف عادت ، در فاصله بسيار كوتاهى پاسخحاضر بود.
مضمون توقيعات ، شامل امورى از قبيل : پاسخ به سوالات شرعى ، دستور كاركردهاىمختلف به وكلا، رسيد وجوه شرعى ، اعلام نصبوكيل به وكالت ، اعلام خطر سياسى نسبت به ((سازمان وكالت ))و بيان راهحل ، اعلان لعن ، عزل و طرد وكلاى خائن و فاسد يا مدعيان دروغين وكالت ، معرفىشخصيت بعضى از وكلا و رفع اتهام از آنان ،حل مشكلات شخصى افراد، و رفع اختلافات ، ترديدها و شبهات بود.(509)

next page

fehrest page

back page