معمولا گفته میشود كه اين پنج اصل از اصول دينند و باقی همه از فروع دين. قهرا اينجا اين پرسش پيش میآيد كه اگر مقصود از اصول دين ، اصولیاست كه ايمان و اعتقاد به آنها شرط مسلمان بودن است پس دو اصل بيشترنيست يعنی توحيد و نبوت . مفاد شهادتين همين دوتا است و بس . تازهشهادت دوم مربوط است به نبوت خاصه ، يعنی نبوت حضرت خاتم النبيين .نبوت عامه يعنی نبوت ساير انبياء ، از محتوای شهادتين خارج است . وحال آنكه آنچه جزء اصول دين است و ايمان به آن لازم است ، نبوت همهانبياء است . اگر مقصود از اصول دين اصولی است كه از نظر اسلام جزء امور ايمانی واعتقادی است نه امور عملی ، برخی امور ديگر نيز در خود امور ايمانی استمانند ملائكه كه در قرآن تصريح شده كه به وجود ملائكه بايد ايمان داشت ( 1) . به علاوه صفت عدل چه خصوصيتی دارد كه تنها اين صفت حق در حوزه امورايمانی قرار گرفته است و ساير صفات حق از قبيل علم ، حيات ، قدرت ،سميعيت ، بصيريت ، در خارج از حوزه ايمان قرار گرفته است ؟ اگر ايمانبه صفات خدا لازم است ، به همه صفات بايد ايمان آورد ، و اگر لازم نيستبه هيچ صفت نبايد ايمان داشت . حقيقت اين است كه اصول پنجگانه فوق از آن جهت به اين صورت انتخابشده كه از طرفی معين اصولی باشد كه از نظر اسلام بايد به آنها ايمان واعتقاد داشت ، و از طرف ديگر معرف و مشخص مكتب باشد . اصل توحيد واصل نبوت و اصل معاد سه اصلی است پاورقی : . 1 آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله وملائكته و كتبه و رسله »بقره . 285 |