داشته باشد ، دليل بر وجوب پوشيدن وجه و كفين نمیشود . به علاوه چنين سيره در زمان پيغمبر و صحابه و در زمان ائمه اطهار وجودنداشته است . آنچه از زوايای تاريخ به دست میآيد اينست كه سيره مسلميندر قرون اوليه اسلام با سيره آنها در قرون بعدی ، مخصوصا پس از اختلاطملت عرب با ملتهای ديگر و بالاخص پس از تأثر از رسوم و عاداتامپراطوری روم شرقی از يك طرف و رسوم ايرانی از طرف ديگر بسيارمتفاوت بوده است ، تا آنجا كه برای بسياری از مورخان غربی كه از متوناسلامی اطلاع صحيحی ندارند ، اين توهم پيش آمده كه اساسا اسلام دستوریدرباره پوشش نداده است و همه اينها از خارج دنيای اسلام به ميان مسلمينسرايت كرده است و ما در بخش اول اين كتاب سخنانشان را نقل كرديم . والبته همانطور كه قبلا تذكر داديم اين سخن ، ياوهای بيش نيست . اسلامدستورهای اكيد درباره پوشش دارد و فلسفه خاصی را هم در نظر گرفته است .پس اولا چنين سيره مستمرهای وجود نداشته است ، و ثانيا فرضا چنينسيرهای در ميان مسلمين وجود میداشت دليل نبود ، مگر آنكه ثابت شود عملخود معصومين هم بر همين منوال بوده كه البته آن هم ثابت نيست ، بلكه ازبعضی از روايات گذشته معلوم شد كه عمل معصومين نيز با آنچه در قرون اخيراسلامی رائج شده است موافقت ندارد . تمسك به سيره مسلمين يك تتبع تاريخی عميقی میخواهد . هزاران تغييراتتدريجی و آرام عملا در رفتار ملتها پيدا میشود كه چون توأم با يك حادثهپر سرو صدا نيست تاريخ از |