بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آیین بندگی, ( )
 
 

بخش های کتاب

     ayin0001 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0003 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0004 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0005 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0006 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0007 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0008 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0009 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0010 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0012 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0013 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     ayin0014 - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
     fehrest - آيين بندگى ـ ترجمه عدة الداعى
 

 

 
 

حضرت سليمان (ع ) فرمود: من سريعتر از اين مى خواهم .
در ايـن لـحظه وزير آن حضرت وخواهر زاده اش , يعنى آصف بن برخيا كه اسم اعظم مى دانست وبدين وسيله مستجاب الدعوه هم بود ـ گفت : (انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك ) ((54)).
در مورد اين جمله , سخنانى گفته شده منجمله : قبل از اينكه آن دورترين فرد, در مقابل چشمت به تو برسد, من مى توانم آن رابياورم .
تـا آنـجـا كـه مـى تـوانـى چشمت را نگه دار, وقتى كه ديگر نتوانستى نگه دارى وپلكهايت را برهم گذاشتى , قبل از اينكه مجددا آن را بگشايى , من تخت را نزد تو حاضرمى كنم .
كـلـبـى گـويـد در اين هنگام , آصف به سجده افتاد وخداوند متعال را با اسم اعظمش خواند, سپس به قدرت لا يزال الهى تخت بلقيس , كنار تخت حضرت سليمان آشكار شد.
واما آن اسم اعظمى كه آصف بدان دعا كرد چه بود؟ اقوالى است , از جمله : اللّه والرحمن بود.
يا حى يا قيوم بود كه در زبان عبرانى مى گويند: آهيا شراهيا.
يا ذا الجلال والا كرام بود.
يا الهنا واله كل شى ء الها واحدا لا اله الا انت بود ((55)).
ب ـ از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:
96 ـ من قال يا اللّه , يا اللّه , عشر مرات قيل له : لبيك عبدى سل حاجتك تعط.
يعنى : كسى كه ده بار بگويد يا اللّه ! يا اللّه ! به او ندا مى رسد: لبيك اى بنده من حاجتت را بخواه تابه تو داده شود.
ونيز روايت شده است كه :
97 ـ من قال يا رباه , يا رباه , عشرا.
يعنى : كسى كه ده بار بگويد يا رباه (به او نيز چنين ندايى مى رسد).
ونظير اين دو است : يا رب , يا رب , ويا سيداه , ونيز روايت شده است كه :
98 ـ من قال فى سجوده يا اللّه , يا رباه , يا سيداه , ـ ثلاثاـ .
يعنى : كسى كه در سجودش سه بار بگويد يا اللّه ! يا رباه ! يا سيداه ! همينگونه جواب مى شنود.
ج ـ سماعه روايت كرده است كه امام كاظم (ع ) به من فرمود:
99 ـ اذا كانت لك يا سماعة حاجة فقل : اللهم انى اساءلك بحق محمد وعلي فان لهما عندك شاءنا من الشان وقدرا من القدر, فبحق ذلك الشاءن وبحق ذلك القدر ان تفعل بى كذا وكذا, فانه اذا كان يوم القيامة لم يبق ملك مقرب ولا نبى مرسل ولاعبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للا يمان الا وهو محتاج اليهما فى ذلك اليوم .
يعنى : اى سماعه ! هر وقت حاجتى دارى بگو: خدايا! تورا قسم مى دهم به حق محمد وعلى (ع ) اين دو نزد تو قدر ومقامى دارند, به قدر ومقام اين دو قسمت مى دهم حاجات مرا بر آورى كه عبارتند از چـنين وچنان , چون در روز قيامت هيچ فرشته مقرب وهيچ پيامبر مرسل وهيچ بنده مؤمنى كه خـداوند سبحان قلبش رابرايمانش امتحان كرده باشد نيست مگر اينكه به اين دو بزرگوار (يعنى محمد وعلى ـ عليهماالسلام ـ نيازمنداست .
د ـ ابن ابى عمير از معاوية بن عمار روايت كرده است كه :
100 ـ مـن قـال فـى دبـر الفريضة : يا من يفعل ما يشاء ولا يفعل ما يشاء احد غيره ثلاثا ثم يسال اللّه اعطى ما سال ((56)).
يعنى : هركس بعد از نماز واجب , سه مرتبه بگويد: اى كسى كه هرچه بخواهى انجام مى دهى وغير از تـو كـسى نمى تواند همه چه را كه خواست انجام بدهد, سپس از خداچيزى بخواهد, خواسته اش داده خواهد شد.
هـ ـ ونـيـز روايت شده است كه براى اينكه بدهكارى ودين ادا گردد, در روز جمعه ياهر روز ديگر بگويد: 101 ـ اللهم اغننى بحلالك عن حرامك , وبفضلك عمن سواك .
يعنى : خدايا! مرا با روزى حلالت از حرام وباعطا وبخشش خود از ديگران بى نيازگردان .
و ـ براى وسعت روزى بعد از نماز صبح گفته شود: سبحان اللّه العظيم وبحمده استغفر اللّه واساءله من فضله ((57)).
يـعـنـى : مـنـزه اسـت خـداونـد عـظيم وحمد وسپاس مخصوص اوست , از او طلب آمرزش دارم ومى خواهم كه از عطاياى مخصوصش مرا بهره ور بفرمايد.
ز ـ ونيز بعد از نماز عشا بخواند:
102 ـ اللهم انه ليس لى علم بموضع رزقى وانا اطلبه بخطرات تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان وانا فيما اطلب كالحيران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى بر ام فى بحر؟ وعلى يدى من ؟ ومن قبل من ؟ وقدعلمت ان علمه عندك , واسبابه بيدك , وانت الذى تـقـسـمـه بـلـطفك , وتسببه برحمتك .
اللهم صل على محمد وال محمد واجعل لى يا رب رزقك واسعا,ومطلبه سهلا, وماءخذه قريبا, ولا تعننى بطلب ما لم تقدر لى فيه رزقا فانك غنى عن عذابى وانا فقير الى رحمتك , فصل على محمد وال محمد وجد على عبدك انك ذو فضل عظيم .
يـعـنى : بار الها! من محل روزى خودرا نمى دانم وبر اساس گمانهايى كه به قلبم خطورمى كند, شهرها را جستجو مى كنم (تا بدان برسم ), در اين قضيه حيران وسرگردان مانده ام كه (روزى من كـجـاست ) آيا در دشت وصحراست يا در كوهها؟ در زمين است يا در آسمان ؟ درخشكى است يا در دريـا؟ بـه دسـت چـه كـسـى است وبه جانب چه كسى بايد رفت ؟ اما مى دانم كه تو هم محلش را مى دانى وهم موجبات واسبابش به دست تواست .
وآن را بر اساس لطف ورحمتت تقسيم مى كنى .
خـدايـا! بـر مـحـمـد وآل محمد درود فرست وروزى مرا وسيع گردان , طلب آن را آسان ومحل دريـافتش را نزد يك قرار بده وبراى آنچه برايم مقدر نشده مرا به رنج نينداز(تا زحمت بيهوده در طـلـبش نكشم ) همانا تو از عذاب من بى نيازى ولى من به رحمت تو محتاج هستم , پس بر محمد وآل محمد درود بفرست وبر بنده ات ببخشاى كه تو صاحب فضل وعنايتى عظيم هستى ((58))
ح ـ براى دفع ترس از ظالم ووارد شدن بر سلطان (جائر) خوب است خواندن آن دعايى كه حضرت صادق (ع ) هنگام ورود بر منصور مى خواند كه :
103 ـ يـا عـدتـى عند شدتى , ويا غوثى عند كربتى , احرسنى بعينك التى لا تنام ,واكنفنى بركنك الذى لا يرام .
يـعـنـى : اى ذخـيـره وسرمايه من در شدايد! واى فرياد من در سختيها! مرا با آن چشمت كه خواب در آن راه ندارد, حراست كن وبا آن تكيه گاهت كه شكست ندارد محافظت نما.
ط ـ براى پرداخت شدن بدهكارى واداى دين , مناسب است خواندن آنچه معاذ بن جبل نقل كرده كه گفت : روز جمعه اى با رسول اللّه نماز جمعه نخواندم , به من فرمود:
104 ـ يا معاذ, ما منعك عن الصلوة الجمعة ؟.
يعنى : چه چيزى مانع حضور تو در نماز جمعه شده ؟.
گفتم : يا رسول اللّه (ص ) يوحناى يهودى از من يك اوقيه ((59))
طلا, طلبكاراست وكنار در منزل كـشـيـك مـرا مـى كشيد, ترسيدم اگر بيرون بيايم مرا بگيرد ونتوانم به نمازجمعه بيايم , فرمود: اتحب يا معاذ ان يقضى اللّه دينك ؟ يعنى : آيا دوست دارى كه خدا دينت را ادا, كند؟.
گفتم بلى يا رسول اللّه ! فرمود: بگو: الـلـهم مالك الملك , تؤتى الملك من تشاء, وتنزع الملك ممن تشاء, وتعز من تشاء, وتذل من تشاء, بيدك الخير, انك على كل شى ء قدير, تولج الليل فى النهار,وتولج النهار فى الليل , وتخرج الحى من الـمـيـت , وتـخـرج الـميت من الحى , وترزق من تشاء بغير حساب ((60))
, يا رحمن الدنيا والا خرة ورحيمهما تعطى منهما ما تشاءوتمنع منهما ما تشاء, صل على محمد وال محمد اقض عنى دينى يا كريم .
يـعـنى : بارخدايا! ملك وحكومت درعالم هستى از آن تواست , آن را به هر كه بخواهى مى دهى واز هـركه بخواهى مى گيرى , هركس را بخواهى عزيز وهركس رابخواهى ذليل مى كنى .
همه نيكيها بـه دسـت تـواسـت وبر هر چيزى قادرى .
شب را درروز نهان مى سازى وروز را در شب .
زنده را از مـرده بيرون مى آورى ومرده را از زنده وبه هر كه بخواهى , بى حساب روزى مى دهى .
اى كسى كه در دنـيـا وآخـرت دورحـمـت دارى , (يـكـى رحمت واسعه كه همه موجودات از آن بهره مى برند وديـگررحمتى مخصوص بندگان شايسته ات ), اين دو رحمت را به هر كه بخواهى مى دهى واز هر كه بخواهى منع مى نمايى (بارالها!) بر محمد وآل محمد درود فرست ودين مرا ادا كن اى كريم !.
آنگاه فرمود: فلو كان عليك مل ء الا رض ذهبا لا داه اللّه عنك .
يـعـنـى : اگـر بـه اندازه كره زمين طلا بدهكار باشى , ذات اقدس الهى از طرف توآن راپرداخت خواهد كرد.
ى ـ بـراى تـقويت قوه حافظه وحفظ نمودن هر آنچه انسان مى شنود, مناسب است دعاى مروى از رسولخدا ـ صلى اللّه عليه وآله وسلم ـ كه فرمود:
105 ـ يـا عـلي اذا اردت ان تحفظ كلما تسمع فقل فى دبر كل صلوة : سبحان من لايعتدى على اهـل مملكته ! سبحان من لا يؤاخذ اهل الا رض بانواع العذاب !سبحان الرؤوف الرحيم ! اللهم اجعل لى فى قلبى نورا وبصرا وفهما وعلما انك على كل شى ء قدير.
يعنى : اى على ! هرگاه خواسته باشى آنچه را مى شنوى حفظ كنى , بعد از هر نماز بگو:سبحان من .. پاك ومنزه است خدايى كه بر اهل مملكتش ستم روا نمى دارد.
پاك ومنزه است خدايى كه ساكنين زمين را با عذابهاى گوناگون , گرفتار نمى كند.
پاك ومنزه است خداى مهربان ورحيم , خدايا! در قلبم براى من نوروديد وفهم وعلم قراربده كه تو بر هرچيزى قادرى .
ك ـ براى دفع آزار همسايه : فردى نزد امام حسن بن على (ع ) شكايت كرد كه همسايه ام مرا آزار مى دهد,حضرت فرمود:
106 ـ اذا صـلـيـت الـمغرب فصل ركعتين ثم قل : يا شديد المحال , يا عزيز اذللت بعزتك جميع ما خلقت , اكفنى شر فلان بما شئت يـعنى : پس از نماز مغرب , دو ركعت نماز بگزار وبعد از آن بگو: يا شديد المحال ...
اى آن كه مكرت شـديداست ! اى آن كه جميع مخلوقات را در برابر عزتت خواروذليل قراردادى ! شر فلانى را از من بردار هر طور كه خودت خواسته باشى .
اين شخصى , طبق دستور حضرت عمل كرد, نيمه شب صداى فريادوشيون شنيد,به او خبر دادند كه فلان كس (يعنى همان همسايه ) مرد.
نـظير اين سرى ادعيه واخبار, زياداست كه با ذكر آن , بحث طولانى مى شود.
براى اطلاع از آنها به كتابهاى دعا مراجعه شود.

سبب چهارم : نقش زمان در دعا


الـف ـ دعـاى سـمات ((61))
:107 ـ مستحب است خواندن دعاى سمات در آخرين لحظات روز جمعه ونيز بعداز آن گفته شود: الـلـهـم انـى اسـاءلـك بحرمة هذا الدعاء وبما فات منه من الا سماء وبما يشتمل عليه من التفسير والتدبير الذى لا يحيط به الا انت ان تفعل بى كذا وكذا.
يعنى : خدايا! تورا به حرمت اين دعا وبه حرمت آن اسمهائى كه در آن نيامده , وبه تفسير وتدبير آن اسمها كه غير از تو احدى آن را نمى داند, سوگندت مى دهم كه حاجات مرا به اين شرح بر آورى .... ب ـ از امام باقر (ع ) روايت شده كه در ثلث دوم ماه مبارك رمضان (يعنى از يازدهم تابيستم ) قرآن كريم را گرفته مى گشايى ومى گويى :
108 ـ الـلـهم انى اساءلك بكتابك المنزل وما فيه وفيه اسمك الا عظم الا كبرواسماؤك الحسنى وما يخاف ويرجى ان تجعلنى من عتقائك من النار.
يـعنى : خدايا! از تو درخواست دارم وتورا سوگند مى دهم به قرآنى كه نازلش كردى وبه هر آنچه در آن اسـت از اسـم اعـظم وساير اسماء حسنايت گرفته تا آياتى كه موجب خوف ورجاست كه مرا جزء رهايى يافتگان از آتش جهنم قرار دهى .
سپس هر حاجت كه مى خواهى طلب كن .
ج ـ خواندن سوره قدر در ثلث آخر شب جمعه :
109 ـ در روايـت فـضـيـلـت پـانـزده مـرتـبـه خـواندن سوره قدر در يك سوم باقى مانده ازشب جمعه ((62))
, ذكر شده است وبعد از آن هر دعايى كه مى خواهد بنمايد.

سبب پنجم : نقش مكان در دعا


الف ـ دعاى مخصوص كنار قبر امام حسين (ع ) : از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه فرمود:
110 ـ مـن كـان لـه حـاجـة الـى اللّه عز وجل فليقف عند راءس الحسين عليه السلام وليقل : يا ابا عبداللّه , اشهد انك تشهد مقامى , وتسمع كلامى , وانك حى عند ربك ترزق , فاساءل ربك وربى فى قضاء حوائجى .
يـعـنـى : اگر كسى , حاجتى دارد, برود بالاى سر مقدس امام حسين ـ عليه السلام وبگويد: اى ابا عـبـداللّه ! شهادت مى دهم كه تو شاهد موقعيت من هستى ,سخن مرامى شنوى ,زنده مى باشى واز روزى خـاص الـهـى بهره مندى ,پس از خدا تقاضا كن كه حوايج مرا بر آورده سازد.
(كه ان شاء اللّه برآورده خواهد شد.
ب ـ دعاى مخصوص نزد قبر امام هادى (ع ) : روايـت شده است كه فردى هر سال مبلغى از خليفه دريافت مى كرد, ولى چند سال بود كه خليفه آن را قـطـع كرده بود.
اين فرد, نزد امام هادى ـ عليه السلام آمده ماجرا رانقل كرد واز او خواست هـرگاه نزد خليفه رفت , قضيه را به او بگويد وبرايش شفاعت كند.
سپس از نزد امام (ع ) خارج شد.
هنگام شب , فردى از طرف خليفه نزد او آمدواحضارش كرد, مرد آماده شد وبه سوى دربار خليفه به راه افتاد, در بين راه چندفرستاده را مشاهده كرد كه همه مى گفتند: نزد خليفه برو ...
وقتى به دربار رسيد ازدربان پرسيد.
آيا على بن محمد هادى (ع ) اينجا آمد.
گفت : خير.
بالاخره وارد شد وخليفه از او به گرمى استقبال كرد ودر نزديكى خود نشاندودستور داد هر آنچه در مدت اين چند سال از او دريغ داشته اند به او بدهند.
مـرد, از نـزد خـلـيفه به سوى خانه حركت كرده ناگاه ديد همان دربان كه نامش فتح بودبه او مى گويد: به امام هادى (ع ) بگو آن دعايى را كه براى تو كرده به من نيز يادبدهد.
آن فرد, بعدا خدمت امام (ع ) رسيد, وقتى حضرت چهره بشاش اورا مشاهده كرد,فرمود: خوشحال به نظر مى رسى گويا راضى شدى ؟ گفت : بلى ...
ولى مى گويند شما نزد خليفه نرفته ايد؟ فرمود:
111 ـ ان اللّه عودنا ان لا نلجاء فى المهمات الا اليه , ولا نساءل سواه , فخفت ان اغيرفيغير ما بى .
يعنى : خداوند متعال باما قرار گذاشته كه در امور مهم فقط به او رجوع كنيم واز اوچيز بطلبيم , من ترسيدم كه اگر بر طبق وعده عمل نكنم , او نيز عمل ننمايد.
آن مرد گفت : فتح (دربان دربار خليفه ) مى گويد: آن دعايى را كه شما بدان دعاكرده ايد, به من بياموزانيد.
فرمود: ان الفتح يوالينا بظاهره دون باطنه , الدعاء لمن دعا به بشرط ان يوالينا اهل البيت ,لكن هذا الدعاء كثيرا ما ادعو به عند الحوائج فتقضى , وقد ساءلت اللّه عز وجل ان لايدعو به بعدى احد عند قبرى الا استجيب له , وهو.
يعنى : فتح , فقط در ظاهر ابراز دوستى مارا مى كند, اما در باطنش خير.
دعا شرط داردوشرطش دوسـتـى ما اهل بيت است .
اما اينكه از دعا پرسيدى , دعايى است كه من دربسيارى از موارد با آن خـداوند سبحان را خوانده حاجاتم را مى طلبم وبر آورده مى شود.
از خداوند عزيز وجليل , خواستم كه هركس بعد از من بر سر قبرم اين دعارا خواند, اجابت شود وآن دعا اين است :.
يـا عـدتـى عند العدد, ويا رجائى والمعتمد, ويا كهفى والسند, ويا واحد, يا احد,ويا قل هو اللّه احد, اسـاءلـك الـلهم بحق من خلقته من خلقك ولم تجعل فى خلقك مثلهم احدا ان تصلى عليهم وان تفعل بى كذا وكذا.
يـعنى : اى سرمايه روزگار پيرى ام ! اى اميد واعتمادم ! اى ملجا وتكيه گاهم ! اى تنهاى بى همتا! واى كـه قـل هـو اللّه احـد در شـان تـواست ! خدايا! تورا بحق آن دسته ازمخلوقات كه مانندشان نـيـافريده اى (يعنى محمد وآلش (ع )) سوگند مى دهم كه برآنان درود فرست وحوايج مرا به اين شرح برآورده ساز.... امثال اينگونه دعاها بسياراست كه به همين مقدار كفايت مى كنيم .
تـوجـه : ايـنكه حضرت فرمود: دعا به شرط ولايت ما اهل بيت است , اشاره به شرطقبولى دعاست , بلكه شرط قبولى همه اعمال چه واجب وچه مستحب مى باشد,وآنچه محمد بن مسلم (ره ) از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق (ع ) نقل كرده , درهمين معناست كه فرمود:
112 ـ اى ابـا مـحـمـد! مـثل ما خاندان نبوت مثل آن خاندانى است كه در بنى اسرائيل بودند كه : هرگاه يكى از آنان چهل شب در راه خدا كوشش مى كرد ودعا مى نمود,اجابت مى شد, ولى يكى از آنان پس از چهل شب بندگى وترك گناه , هر چه دعا كردمستجاب نشد, نزد حضرت عيسى (ع ) آمـد واز ايـن وضـعش شكايت كرده از آن حضرت خواست كه برايش دعا كند, حضرت عيسى (ع ) تـطـهـيـر كرد (وضو ساخت )نماز گزارد وسپس دعا كرد, وحى رسيد كه اى عيسى ! بنده من از راهـى كـه مى بايست بيايد نيامد وبه بيراهه رفت , چون او دعا كرد در حالى كه در قلبش نسبت به نـبـوت تـوشـك داشـت , واگـر بـه هـمـيـن حـال دعـا كـنـد, حـتـى اگر گردنش هم قطع گرددوسرانگشتانش پراكنده شوند, اورا اجابت نخواهم كرد.
عيسى (ع ) به آن فرد گفت : خداى را مى خوانى در حالى كه نسبت به پيامبرش شك دارى ؟ گـفت : اى روح خدا! اينكه مى گويى درست است (من نسبت به نبوت تو شك دارم )از خدا بخواه كه اين شك را از من برطرف نمايد.
در ايـنجا حضرت عيسى (ع ) برايش دعا كرد, خداوند متعال هم تفضل نمود واو به سوى خاندانش برگشت وجزء آنان گرديد.
ما اهل بيت هم همينگونه هستيم , خداوند متعال عمل بنده اى را كه در ما شك داشته باشد, قبول نمى كند.

سبب ششم : رابطه كارهاى نيك با دعا


الف ـ بعد از نماز: امير المؤمنين على (ع ) نقل كرده است كه رسول اللّه (ص ) فرمود:
113 ـ من ادى للّه مكتوبة فله فى اثرها دعوة مستجابة .
يعنى : هركس نماز واجبى به جاى آورد وپس از آن دعا كند, مستجاب خواهد شد.
ابـن فـحام گويد: امير المؤمنين (ع ) را در عالم خواب ديده از او در مورد صحت اين خبر سؤال كردم , فرمود: صحيح است , هر وقت نماز واجبى به جاى آوردى به سجده برو وبگو: اللهم انى اساءلك بحق من رواه , وبحق من روى عنه , صل على جماعتهم وافعل بى كيت وكيت .
يعنى : خدايا! از تو درخواست دارم وتورا سوگند مى دهم به حق كسى كه اين حديث را روايت كرد (يعنى على (ع )) وبه حق كسى كه حديث از او روايت شده (يعنى رسول اللّه (ص )) كه بر گروه آنان درود بفرستى واين كارهارا برايم انجام دهى .... از امام صادق (ع ) روايت است كه فرمود:
114 ـ ان اللّه فرض عليكم الصلوة فى احب الا وقات اليه , فاساءلوا اللّه حوائجكم عقيب فرائضكم .
يعنى : خداوند متعال در ساعاتى نمازرا بر شما واجب ساخت كه محبوبترين اوقات نزد اوست , پس بعد از انجام نماز, از خدا حاجاتتان را درخواست كنيد.
از امير المؤمنين على (ع ) نقل است كه فرمود:
115 ـ لا يـنـفـتـل الـعـبد من صلاته حتى يسال اللّه الجنة , ويستجير به من النار, وان يزوجه حور العين .
يعنى : بنده از نماز بر نگردد مگر اينكه : از او بهشت را طلب كند, از آتش جهنم به اوپناه ببرد واز او بخواهد كه حورالعين را به تزويجش در آورد.
ابى حمزه گويد: شنيدم كه ابا جعفر امام محمد باقر (ع ) مى فرمود:
116 ـ اذا قـام الـمـؤمن فى الصلاة بعث اللّه حور العين حتى يحدقن به , فاذا انصرف ولم يساءل اللّه منهن شيئا تفرقن متعجبات .
يـعـنـى وقـتـى مـؤمنى به نماز مى ايستد, خداوند متعال حورالعين را مامور مى كند كه دور اورا بگيرند, اگر اين مؤمن بعد از نماز برخيزد واز خدا آنان را طلب نكند, آن حورالعين با تعجب متفرق مى شوند.
فضل بقباق از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه فرمود:
117 ـ يستجاب الدعاء فى اربعة مواطن : فى الوتر, وبعد الفجر, وبعد الظهر, وبعدالمغرب .
يـعـنـى : دعـا در چهار موقعيت مستجاب مى شود: در نماز وتر, بعد از صبح , بعد ازظهر, وبعد از مغرب .
ودر روايتى آمده كه بعد از مغرب , سجده كند ودر سجودش دعا نمايد.
ب ـ دعاى فقير: وقـتـى چيزى به فقير مى دهند اگر فقير در حق آن دهنده , دعا كند, مستجاب است , امااگر در همان حال در حق خودش دعا نمايد, مستجاب نيست .
امام زين العابدين (ع ) به خادم منزلشان كه مامور دادن صدقه به فقرا بود,مى فرمودند:
118 ـ امسك قليلا حتى يدعو.
يعنى : مقدارى نزد فقير مكث كن تا دعا كند.
ونيز فرمود:
119 ـ دعوة السائل الفقير لا ترد.
يعنى : دعاى فقير برگشت ندارد.
ونيز گفته شده است كه آن حضرت به خادمى كه مامور صدقه دادن به فقير بود, امرمى كرد كه به فقير بگويد دعا كند.
از امام باقر يا امام صادق (ع ) نقل است كه فرمود:
120 ـ اذا اعطيتموهم فلقنوهم الدعاء فانه يستجاب لهم فيكم ولا يستجاب لهم فى انفسهم .
يـعـنـى : وقتى به فقرا چيزى مى دهيد به آنان تلقين كنيد كه دعا كنند, چون دعاى اينان در حق شما مستجاب مى شود ولى در حق خودشان , خير.

صدقه وآداب آن


امـام زيـن العابدين (ع ) وقتى صدقه اى مى داد, دست خودرا مى بوسيد, علت آن را ازحضرت جويا شدند, فرمود:
121 ـ انها تقع فى يد اللّه قبل ان تقع فى يد السائل .
يعنى : قبل از اينكه صدقه دردست سائل نهاده شود, دردست خداوند قرار مى گيرد.
امير المؤمنين (ع ) فرمود:
122 ـ اذا نـاولـتـم السائل فليرد الذى يناوله يده الى فيه فيقبلها, فان اللّه عز وجل ياءخذها قبل ان تقع فى يد السائل , فانه عز وجل ياءخذ الصدقات .
يعنى : وقتى به فقيرى چيزى مى هيد, كسى كه داده , دست خودرا به طرف لباس خويش برده آن را بـبـوسـد, چـون قـبـل از ايـنـكه صدقه در دست سائل قرار گيرد,خداوند متعال آن را تحويل مى گيرد كه او تحويل گيرنده صدقات است .
رسول خدا (ص ) فرمود:
123 ـ ما تقع صدقة المؤمن فى يد السائل حتى تقع فى يد اللّه تعالى .
يـعـنى : صدقه اى كه مؤمن آن را مى دهد, قبل از اينكه دردست فقير واقع شود, دردست خداوند متعال قرار مى گيرد.
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: (الم تعلموا ان اللّه هو يقبل التوبة عن عباده وياءخذ الصدقات وان اللّه هو التواب الرحيم ) ((63)).
يـعـنـى : آيا نمى دانيد كه خداوند متعال خودش توبه را از بندگانش مى پذيرد وصدقات را تحويل مى گيرد.
وآيا نمى دانيد كه او توبه پذير ومهربان است .
از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:
124 ـ ان اللّه تـبـارك وتـعـالـى يقول : ما من شى ء الا وقد وكلت من يقبضه غيرى الاالصدقة فانى اتلقفها بيدى تلقفا حتى ان الرجل ليتصدق , او المراءة لتصدق بالتمرة , او بشق تمرة , فاربيها له كما يربى الرجل فلوه وفصيله فيلقانى يوم القيامة وهى مثل جبل احد.
يعنى : براى هر عمل خيرى , كسى را وكيل كرده ام كه آن را تحويل بگيرد, غير ازصدقه كه خودم با دسـتم فورا آن را مى گيرم ((64))
ممكن است مردى يا زنى يك دانه يايك نصف دانه خرما صدقه بدهد, من آن را آنقدر بزرگش مى كنم مانند بزرگ كردن كره اسب يا بچه شتر (كه چگونه در ابتدا بسيار كوچك است ولى بعدها به صورت حيوان عظيم الجثه در مى آيد) تا جايى كه روز قيامت مرا مـلاقـات مـى كند در حالى كه آن يك دانه يا نيم دانه خرما به اندازه كوه احد گرديده است (يعنى كوه احد چند برابريك دانه خرماست ؟ به همين نسبت روز قيامت به او پاداش خواهم داد).
امام صادق (ع ) فرمود:
125 ـ استنزلوا الرزق بالصدقة .
يعنى : از راه صدقه دادن روزيتان را بجوييد.
روزى آن حضرت به فرزندش محمد فرمودند:
126 ـ فرزندم چه مقدار از آن خرجى نزد تو هست ؟ گفت : چهل دينار.
فرمود: آن را بيرون بياور ودر راه خدا صدقه بده .
گفت : غير از اين چيز ديگرى نداريم , فرمود: تـصـدق بـها فان اللّه تعالى يخلفها, اما علمت ان لكل شى ء مفتاحا ومفتاح الرزق الصدقة ؟ فتصدق بها.
يـعـنـى : آن را در راه خدا بده تا خداوند متعال عوضش را به ما بدهد, مگر نمى دانى كه هر چيزى كليدى دارد وكليد روزى , صدقه است ؟ پس آن را صدقه بده .
فرزند حضرت آن كاررا انجام داد, ده روز نگذشت كه از طريقى , چهل هزار دينار به حضرت رسيد.
ونيز فرمود:
127 ـ الصدقة تقضى الدين وتخلف بالبركة .
يعنى : بخشش در راه خدا موجب پرداخت بدهكارى مى شود وبركت برجاى مى گذارد.
همچنين فرمود:
128 ـ اذا املقتم فتاجروا اللّه بالصدقة .
يـعـنى : هرگاه فقير وبى چيز شديد, از طريق صدقه دادن , با خدا معامله كنيد (يعنى شما در راه خدا صدقه بدهيد تا خداوند به شما بيشتر بدهد).
اما باقر (ع ) فرمود:
129 ـ ان الـصدقة لتدفع سبعين علة من بلايا الدنيا مع ميتة السوء, ان صاحبهالايموت ميتة السوء ابدا.
يـعـنـى : هـمانا صدقة هفتاد بلا ومرض از بلاهاى دنيارا دفع مى كند به اضافه مرگ بد كه صدقه دهنده هرگز با مرگ بد, نمى ميرد.
گـفـته شده روزى حضرت عيسى (ع ) با اصحابش نشسته بودند كه مردى از كنار آنان گذشت , حضرت به ياران خود فرمود:
130 ـ ايـن مـرد خـواهـد مرد.
پس از گذشت زمانى , ديدند آن مرد برگشت در حالى كه يك بار هـيـزم حـمـل مـى كـنـد.
اصحاب پرسيدند: اى روح اللّه ! به ما خبر دادى كه اومى ميرد ولى الان مى بينيم كه زنده است .
عـيـسى (ع ) به آن مرد گفت : بار خود را بر زمين بگذار.
آن مرد بارش را بر زمين گذاشت وآن را بـاز كـرد, نـاگـاه ديـدند مار بزرگ سياهى در حالى كه سنگى در دهان دارد در بين هيزمهاست .
حضرت به آن مرد گفت : امروز چكار كرده اى ؟ او گـفت : اى روح اللّه ! دو قرص نان داشتم , گدايى از كنارم گذشت , يكى از آن دوقرص را به او دادم (يعنى اگر تصدق آن يك قرص نان نبود, آن مار سياه , اين مردرامى گزيد ومى كشت ).
امام صادق (ع ) فرمود:
131 ـ ما احسن عبد الصدقة الا احسن الخلافة على ولده من بعده .
يـعـنـى : هـركـس نـيكو صدقه بدهد, خداوند متعال بعد از مرگ او بهتر از آن را براى فرزندانش جايگزين مى نمايد.
ونـيـز از آن حضرت نقل شده است كه (در مورد آيه كريمه (واطعموا القانع والمعتر) ((65)).
يعنى گوشت قربانى را به قانع ومعتر بدهيد تا بخورند فرمود:
132 ـ القانع الذى يساءل والمعتر صديقك .
يعنى : قانع , آن فقيرى است كه درخواست مى كند ومعتر, دوست تو مى باشد.

133 ـ امام صادق (ع ) در سرزمين منا بودند كه فقيرى نزد آن حضرت آمد, ايشان دستور دادند يك خوشه انگور به او بدهند.
فقير گفت : به اين نيازى ندارم , پول مى خواهم .
حضرت فرمودند: خدا برايت گشايشى قرار بدهد.
آن فرد با دست خالى رفت , بعدفقير ديگرى آمد وحضرت سه دانه انگور به او دادند, فقير آن سه دانه را گرفت وگفت : الحمد للّه رب العالمين كه به من روزى داد.
حـضرت كه اين صحنه را ديدند, به او گفتند: صبر كن , آنگاه به اندازه دو كف دستشان به او انگور دادند آن مرد گرفت وگفت : الحمد للّه رب العالمين .
حضرت فرمودند: صبر كن .
به خدمتكارشان فرمودند.
چند درهم همراه تواست ؟ گفت : حدود بيست درهم .
فرمود: همه را به او بدهيد.
آن مرد درهم هارا گرفت وگفت : الحمد للّه رب العالمين خدايا! اين بخشش ازجانب تواست , تو واحدى وشريكى برايت نيست .
باز حضرت فرمود: بايست .
آنگاه پيراهنى كه بر تن داشتند آن را در آورده به او گفتنداين را بپوش .
آن مرد پيراهن را پوشيد وگفت : الحمد للّه كه مرا پوشانيد وخوشحالم كرد, اى بنده خدا! خدايت پاداش دهد.
با همين جمله خدا حافظى كرد ورفت .
راوى گـويد: گمان ما اين بود كه اگر خدا حافظى نمى كرد, حضرت همينطور به اومى بخشيد, چون هر وقت مى گفت الحمد للّه چيزى به او مى داد.
امام صادق (ع ) فرمود:
134 ـ مـن تـصـدق ثـم ردت فـلا يبعها ولا ياءكلها لا نه لا شريك له فى شى ء مما جعل له انما هى بمنزلة العتاقة لا يصلح له ردها بعد ما يعتق .
يـعـنـى : اگر كسى صدقه اى داد وآن صدقه به خودش برگشت مبادا با آن معامله اى انجام دهد ومصرفش نمايد, چون (اين صدقه مال خداست و) كسى را نبايد شريك خدا ساخت , اين مال , نظير برده آزاد شده اى است كه بردگى مجددش صحيح نيست .
واز آن حـضـرت در مـورد فـردى كه تا مالش را جهت دادن صدقه خارج كند, فقيررفته بود, نقل است كه فرمود:
135 ـ فليعطها غيره ولا يردها فى ماله .
يعنى : آن مال را به ديگرى بدهد وبه اموال خودش بر نگرداند.

اقسام صدقه


صدقه بر پنج قسم است : اول ـ صدقه مال كه گذشت .
دوم ـ صدقه جاه ومقام است , كه انسان داراى مقام , براى نجات مؤمنين , شفاعت كند.
رسول خدا (ص ) فرمود:
136 ـ افضل الصدقة صدقة اللسان .
قيل : يا رسول اللّه , وما صدقة اللسان ؟ قال :الشفاعة تفك بها الا سير, وتحقن بها الدم , وتجر بها المعروف الى اخيك , وتدفع بها الكريهة .
يـعـنى : برترين صدقه , صدقه زبان است .
سؤال شد يا رسول اللّه (ص ) صدقه زبان چيست ؟ فرمود: شـفـاعت است كه از اين طريق مى توانى اسير را آزاد كنى , ازخونريزى جلوگيرى نمايى , به برادر مؤمنت نيكى برسانى وبدى را از او دفع كنى .
اگر در مال وآبرو, با برادر دينى ات مواسات ((66))
داشته باشى , موجب بقاى ! آن دومى شود.
سوم ـ صدقه دانايى وصاحب راى ونظر بودن است كه مشورت مى باشد.
از رسول خدا (ص ) نقل شده است كه فرمود:
137 ـ تصدقوا على اخيكم بعلم يرشده , وراءى يسدده .
يـعـنـى : با دانشتان برادر مؤمنتان را راهنمايى كنيد وبا راى ونظرتان اورا حفظ نمائيد كه اين دو خود صدقه مى باشند.
چـهـارم ـ صـدقـه زبان است كه ميان مردم واسطه شود وسعى نمايد آتش اختلافات راخاموش كرده , بين آنان صلح برقرار كند.
خداوند متعال مى فرمايد: لا خير فى كثير من نجويهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين الناس ((67)).
يعنى : در بسيارى از گفتگوهاى خصوصى اينان , خير وفايده اى نيست , مگر آنانكه به صدقه يا امر نيك يا اصلاح بين مردم , فرمان دهند.
پـنـجم : ـ صدقه علم است از طريق بذل وانتشار آن در بين كسانى كه صلاحيت واستحقاقش را دارند.
از رسول خدا (ص ) نقل شده است كه فرمود:
138 ـ من الصدقة ان يتعلم الرجل العلم ويعلمه الناس .
يعنى : يكى از انواع صدقات اين است كه انسان دانش بياموزد وبعد به مردم بياموزاند.
ونيز فرمود:
139 ـ زكاة العلم تعليمه من لا يعلمه .
يعنى : زكات دانش اين است كه آن را به كسى كه نمى داند, بياموزى .
از امام صادق (ع ) نقل است كه فرمود:
140 ـ لكل شى ء زكاة وزكاة العلم ان يعلمه اهله .
يعنى : هر چيزى زكات ومالياتى دارد وزكات وماليات علم اين است كه آن را به اهلش بياموزد.

فضيلت دانش ووظايف دانشمندان


صـاحـب كـتـاب منتهى اليواقيت حديثى را از امام هشتم , على بن موسى الرضا (ع ) ازپدرش از پدرانش تا امير المؤمنين ـ عليهم السلام وآن حضرت از رسول خدا (ص )نقل كرده است كه فرمود:
141 ـ طلب العلم فريضة على كل مسلم ومسلمة .
يعنى : كسب دانش بر هر مرد وزن مسلمان , واجب است .
فاطلبوا العلم من مظانه واقتبسوه من اهله .
پس علم را از مواضعش طلب كنيد واز اهلش فرا بگيريد.
فان تعليمه للّه سبحانه حسنة , وطلبه عبادة , والمذاكرة به تسبيح , والعمل به جهاد.
چـون يـادگيرى آن علم اگر براى خدا باشد, حسنه است (وثواب دارد) وطلب علم عبادت است وگفتگو وبحث در مسائل علمى تسبيح حق مى باشد وعمل كردن به آن , خود جهاداست .
وتعليمه من لا يعلمه صدقة , وبذله لا هله قربة الى اللّه تبارك وتعالى .
آمـوخـتـن علم به نادانان يك نوع صدقه است وبخشيدنش به كسانى كه اهليتش رادارند, موجب نزديكى وتقرب به خداوند تعالى مى باشد.
لا نـه مـن مـعالم الحلا ل والحرام , ومنار سبيل الجنة , والمونس فى الوحشة ,والصاحب فى الغربة والـوحـدة , والمحدث فى الخلوة , والدليل على السراءوالضراء, والسلاح على الا عداء, والزين على الا خلاء.
چـون حـلال وحـرام را به واسطه علم مى توان تميز داد, روشنگر راه بهشت است ,مونس در وقت وحـشـت , يـار وهـمراه در غربت وتنهايى , همصحبت در خلوتها,راهنما هنگام خوشحاليها وغمها, سلاح بر عليه دشمن وموجب زينت وزيبايى نزددوستان مى باشد.
يرفع اللّه به اقواما فيجعلهم فى الخير قادة يقتبس اثارهم , ويهتدى بفعالهم , وينتهى الى رايهم .
خـداونـد مـتـعـال بـه وسيله علم , اقوامى را برتر مى سازد وبالا مى برد تا جايى كه آنان رادر مقام رهبرى قرار مى دهد كه ديگران بايد از ايشان پيروى كنند واعمال اينان راسرمشق خود قرار دهند ودر نظرات وآراء به اينان رجوع نمايند.
وترغب الملائكة فى خلتهم وباجنحتها تمسحهم , وفى صلاتهم تبارك عليهم .
مـلائكـه آرزوى دوسـتـى بـا ايشان را دارند وبالها را بر آنان مى مالند ودر نمازشان براينان درود وتبريك مى فرستند.
ويستغفر لهم كل رطب ويابس حتى حيتان البحر وهوامه , وسباع البر وانعامه .
هـر مـوجود تر و خشكى براى اينان طلب مغفرت وآمرزش مى كند, حتى ماهيان دريا ودرندگان وچهار پايان صحراه .
وان العلم حياة القلوب من الجهل , وضياء الا بصار من الظلمة , وقوة الا بدان من الضعف .
عـلـم مـوجب زنده شدن قلبها از (مرگ ) جهالت ونادانى است , روشنى چشمها درتاريكى وسبب قوى شدن بدن در برابر ضعفهاست .
يبلغ بالعبد منازل الا خيار, ومجالس الا برار, والدرجات العلى فى الدنياوالا خرة .
عـلم بنده را به درجات برگزيدگان ومجالس نيكان مى برد ودر دنيا وآخرت موجب علو درجات مى گردد.
والفكرة فيه يعدل بالصيام , ومدارسته بالقيام .
فكر را به علم مشغول داشتن , معادل روزه است وبحث ودرسش مساوى با شب زنده ادارى .
وبه يطاع الرب عز وجل ويعبد وبه , توصل الا رحام , ويعرف الحلا ل والحرام .
بـنـدگـى خـداى عـزيز وجليل , پيوند خويشاوندان وشناخت حلال وحرام الهى به واسطه دانش است .
والعلم امام العمل , والعمل تابعه .
علم پيشواى عمل است وعمل پيرو اوست .
يلهمه السعداء, ويحرمه الا شقياء.
خداوند سبحان آن را به افراد با سعادت مى دهد وافراد با شقاوت را از آن محروم مى دارد.
فطوبى لمن لا يحرمه اللّه منه حظه .
پس خوشا به حال كسى كه خداوند اورا از بركت دانش محروم نكرده باشد.
تنبيه : هماهنگى علم وعمل خـوانـنده گرامى ! ـ كه خداوند تورا از رحمتش محروم نفرمايد ـ نظر به سخن حضرت بينداز كه مى فرمايد: عمل تابع علم است چگونه اين دورا همراه هم قرار داده وبيان فرموده كه هيچيك از آن دو بـدون ديـگـرى , نـفعى نمى رسانند, پس عالم بايد اهل عمل باشد.
وبداند كه علم به تنهايى (بدون عمل ) موجب نجات او نخواهد شد.
به اين مطلب تصريح دارد سخن حضرت كه مى فرمايد:
142 ـ من ازداد علما ولم يزدد هدى لم يزدد من اللّه الا بعدا.
يـعـنـى : كـسـى كـه علمش زياد شود اما هدايت (وعملش ) افزون نگردد, نفعى جزدورى از خدا نبرده است .
وعمل بدون علم نيز نفعى ندارد, به دليل كلام آن حضرت كه مى فرمايد:
143 ـ والعامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق لا يزيده سرعة السير من الطريق الا بعدا.
يـعـنـى : كـسـى كـه بـدون آگاهى وبصيرت عمل مى نمايد, مانند كسى است كه بيراهه حركت مى كند, هرچه سريعتر برود از راه اصلى دورتر مى گردد.
پس علم وعمل , هماهنگ هستند, هيچيك از آن دو نمى تواند بدون ديگرى روى پاى خود بايستد.
هـر كـتـابـى كه نوشته شد.
هر سخنرانى وموعظه اى كه گرديد وهرنظريه اى كه داده شد, حول مـحـور ايـن دو گـوهـر بوده وهست , بلكه كتب آسمانى به اين خاطر نازل گرديدند وانبيا نيز به همين سبب فرستاده شده اند.
حتى آسمانهاوزمين ومخلوقاتى كه بين آن دو هستند هم به همين خاطر خلق گرديده اند.
خوب است در دو آيه از قرآن كريم تاملى بكنى تا اين مطلب درست برايت جا بيفتد, اول اينكه مى فرمايد: (اللّه الـذى خلق سبع سموات ومن الا رض مثلهن يتنزل الا مر بينهن لتعلموا ان اللّه على كل شى ء قدير وان اللّه قد احاط بكل شى ء علما) ((68)).