بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب رساله احکام بانوان, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST - فهرست مطالب
     r01 -
     r02 -
     r03 -
     r04 -
     r05 -
     r06 -
     r07 -
     r08 -
     r09 -
     r10 -
     r11 -
     r12 -
     r13 -
 

 

 
 

 

 

سؤال 438: دخترى هستم كه چندى پيش پدرم را از دست دادم، مقدارى ارث به من رسيد كه كفاف يكى از دو مراسم ازدواج و حج را مى نمايد، ولى براى هر دو كافى نيست، آيا با اين شرايط مستطيع هستم؟

جواب : در صورتى كه نياز به ازدواج داريد و علاوه بر مخارج ازدواج، پول ديگرى براى حج نداريد مستطيع نيستيد و حج بر شما واجب نيست.

مسأله 439: هر گاه زنى مالى دارد كه مى تواند با آن به حج برود، ولى بعد از بازگشت، نه شوهر قادر بر تأمين زندگى اوست و نه خودش، حج بر او واجب نمى شود.

سؤال 440: زنى نياز به همراه دارد و همراه هم مزد مى گيرد و او توانايى پرداخت مزد ندارد، آيا چنين زنى مستطيع است؟

[ 137 ]

جواب : مستطيع نيست.

سؤال 441: خانمى به لحاظ مالى و بدنى و ساير شرايط مستطيع است، ولى طفل شير خوارى دارد كه با غير او آرام نمى گيرد و نمى تواند او را همراه خود ببرد، آيا او مستطيع است؟

جواب : چنانچه جدا شدن از طفل موجب خطر جانى يا بيمارى شديد او، يا سبب عُسر و حرج براى ديگران شود مستطيع نيست.

سؤال 442: شوهرم تمام مخارج حجّ مرا بر عهده گرفته است، ولى متأسّفانه او اهل خمس نيست و من نيز از خود مالى ندارم كه خمس بپردازم، تكليف من در ارتباط با هزينه رفت و برگشت، ارز، لباس احرامى و قربانى چيست؟

جواب : خمس اينها بر عهده شماست و اگر توانايى نداريد مستطيع نيستيد.

سؤال 443: اگر خانمى قبل از ازدواج نذر كرده باشد كه حجّى بجا آورد و بعد از آن ازدواج كند، آيا در اين صورت نيز اجازه شوهر لازم است؟

جواب : اجازه شوهر لازم است و شوهر حقّ ممانعت دارد.

سؤال 444: سازمان حجّ و زيارت از زنان مستطيعه اجازه رسمى شوهرانشان را مى خواهد و شوهر بعضى از خانمها اجازه نمى دهند، تكليف زن چيست؟

جواب : بعيد است آنها در حجّ واجب اجازه شوهر را بخواهند، زيرا شرعاً اجازه شوهر شرط نيست.

سؤال 445: اگر زوج، زوجه عقد بسته خود را از رفتن به عمره منع كند، با توجّه به اين كه زوجه هنوز در خانه پدرش بسر مى برد و نفقه خور همسرش نمى باشد، اگر در اين حال عازم سفر عمره گردد، آيا سفر زوجه معصيت است؟ آيا احرام او صحيح مى باشد؟ بطور كلّى وظيفه زوجه چيست؟

جواب : احتياط واجب آن است كه رضايت شوهر را جلب كند، ولى حج و عمره او درهر حال صحيح است، امّا احتياط آن است كه نمازهاى خود را جمع بخواند و اگر سفر اوّل او باشد، خواه براى حج و يا عمره، اجازه شوهر شرط نيست.

[ 138 ]

سؤال 446: دخترى هستم كه مادرم قبل از بلوغ مرا به حج برده و تمام اعمال نيابت بردار را از طرف من انجام داده و اعمالى را كه خود مى توانستم انجام دهم، مرا وادار به انجام آن نموده است، آيا هم اكنون كه استطاعت مالى دارم، دوباره حج بر من واجب است؟ در صورت عدم وجوب مى توانم ازدواج كنم؟

جواب : هرگاه تمام اعمال را مطابق وظيفه انجام داده ايد، از احرام خارج شده و مى توانيد ازدواج كنيد و چنانچه استطاعت مالى و ساير شرايط را داريد مستطيع هستيد و حَجّة الاسلام بر شما واجب است.

سؤال 447: با توجّه به اين كه دولت (به خاطر خطرات احتمالى) از رفتن زنان حامله به حج جلوگيرى مى كند، آيا از نظر شرعى آنان مستطيعه هستند؟

جواب : چنين زنانى مستطيع نيستند.(1)

 


1 با توجّه به اين كه مسائل حج مورد ابتلاى همه بانوان محترمه نيست و از سوى ديگر كتاب مستقلّى بنام «حجّ بانوان» مطابق با فتاواى حضرت آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى «مدّظلّه» منتشر شده است، از ذكر بقيّه مسائل اختصاصى حجّ بانوان صرفنظر مى كنيم; علاقمندان به كتاب مذكور مراجعه كنند.

[ 139 ]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

18 احكام ازدواج

 

مقدّمه:

بى شك هيچ شالوده اى مقدّس تر از شالوده بناى رفيع ازدواج نيست، زيرا در سايه اين بناى مقدّس، زن و شوهر به آرامش مى رسند و نيازهاى طبيعى خود را بر طرف مى سازند و علاوه بر ساختن آينده خود در دنيا، براى جهان آخرت خود نيز بهتر گام بر مى دارند و بدينسان امنيّت و آرامش جهان آخرت را نيز در اين جهان و با اين امر مقدّس پايه گذارى مى كنند، بنابراين درخت پرثمر ازدواج ميوه هاى شيرينى همچون آرامش فردى، اجتماعى، دنيايى و آخرتى دارد، بدين جهت در آيات قرآن و روايات معصومان(عليهم السلام) فوق العاده مورد تأكيد قرار گرفته است. به بخشى از احكام ازدواج توجّه فرمائيد:

 

اولياى عقد

مسأله 448: دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، چنانچه باكره باشد احتياط آن است كه با اجازه پدر يا جدّ پدرى ازدواج نمايد; ولى اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و پدر مخالفت كند اجازه او شرط نيست، همچنين اگر به پدر يا جدّ پدرى خود دسترسى نباشد و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد، يا اين كه دختر قبلا شوهر كرده باشد، كه در اين

[ 140 ]

دو صورت نيز اجازه پدر و جدّ پدرى در ازدواج جديد لازم نيست.

سؤال 449: دختر باكره اى كه عقل و شعور كافى دارد و به سنّ بلوغ رسيده، آيا مى تواند بدون اذن پدر، خود را به عقد دائم يا موقّت مردى در آورد؟

جواب : جايز نيست، بنابر احتياط واجب.

سؤال 450: شخصى مايل به ازدواج با دخترى است كه خودش او را پسنديده است، امّا والدينش فرد ديگرى را در نظر دارند، به گونه اى كه اگر با او ازدواج نكند حتماً باعث ناراحتى پدر و مادر مى گردد، آيا اطاعت از والدين در اين صورت واجب است؟

جواب : رعايت نظر پدر و مادر در اين گونه مسائل واجب نيست، ولى اگر بتواند موافقت آنها را جلب كند بهتر است.

سؤال 451: اگر در نكاح موقّت باكره بالغه رشيده، بنا بر دخول نباشد، يا دختر عدم دخول را شرط نمايد، آيا اذن ولى شرط است؟

جواب : اذن ولى در تمام موارد شرط است، بنابر احتياط واجب.

سؤال 452: اگر مرد مقلّد مرجعى باشد كه معتقد است: «ازدواج موقّت دختر باكره بدون اجازه پدرش جايز است»، ولى دختر مقلّد كسى است كه مى گويد: «احتياط واجب كسب اجازه پدر است» آيا آن مرد مى تواند اين دختر را بدون اجازه پدرش عقد كند؟

جواب : دختر بنابر احتياط واجب نمى تواند بدون اجازه پدر ازدواج كند.

سؤال 453: براى ازدواج با دختر باكره اذن پدر يا ولى شرط است، آيا در اين مسأله، ازدواج موقّت با دائم فرق دارد؟

جواب : احتياط واجب آن است كه اجازه بگيرند و تفاوتى بين ازدواج موقّت و دائم نيست.

سؤال 454: دختر جوانى بدون اذن پدر و مادر خود به خانه كسى مى رود و به درخواست پسر و دختر عقد نكاح آنان بدون رضايت پدر اجرا مى شود و اعمال

[ 141 ]

مترتّب بر ازدواج انجام مى گيرد، در حالى كه اگر دختر با پدر مشورت مى كرد مانعى وجود نداشت، حكم عقد در صورت تحصيل رضايت و عدم تحصيل رضايت پدر چيست؟

جواب : بهتر اين است كه بعداً رضايت پدر را جلب نمايد.

سؤال 455: آيا دختر باكره اى كه پدر و جدّ پدرى ندارد، به هنگام ازدواج بايد از برادر، يا عمو، يا دايى، يا مادرش اجازه بگيرد، يا اصلا نيازى به اجازه ندارد؟

جواب : احتياط اين است كه از بعضى بزرگترهاى فاميل اجازه بگيرد; مخصوصاً برادر بزرگتر.

سؤال 456: طبق فتواى مراجع عظام در صورتى كه پدر يا جدّ پدرى غايب باشد و دختر باكره احتياج به شوهر داشته باشد، اجازه ولى ساقط مى شود. معناى «احتياج داشتن به شوهر» چيست؟

جواب : منظور اين است كه به سنّى رسيده كه هرگاه شوهر نكند به زحمت يا خطر مى افتد.

سؤال 457: اگر دختر باكره اى با پسر هم شأن شرعى و عرفى خود قصد ازدواج داشته باشد، آيا اذن پدر ساقط است؟

جواب : در فرض مسأله، اگر پدر مخالفت كند، اذن او ساقط مى شود.

سؤال 458: به نظر حضر تعالى آيا كفو شرعى كافى است، يا كفو عرفى هم لازم است؟ منظور از كفو شرعى و عرفى چيست؟

جواب : منظور از كفو شرعى آن است كه مسلمان باشد و منظور از كفو عرفى آن است كه از نظر شؤون اجتماعى با هم متناسب باشند و مراعات كفو عرفى لازم نيست; مگر در جايى كه دختر رشد فكرى كافى ندارد و ولى براى او شوهر انتخاب مى كند.

سؤال 459: براى خاله بنده خواستگارهاى زيادى آمده است كه بيشتر آنها افرادى متديّن بوده اند، ولى پدر بزرگ من، كه پدر خاله ام مى باشد، آنها را رد كرده است. او

[ 142 ]

مى گويد فقط بايد با فاميل من ازدواج كند. تكليف خاله من چيست؟

جواب : هر گاه خواستگاران با او تناسب داشته اند و كفو شرعى و عرفى او بوده اند، او حق نداشته آنها را رد كند. همچنين حق ندارد اصرار بر ازدواج با فاميل كند و اجازه و اذن او در اين موارد ساقط است; ولى در عين حال اگر بتواند رضايت پدر را به دست آورد كار خوبى كرده است.

سؤال 460: در بعضى از مواقع پسران و دختران مجرّد، كه رشيد مى باشند، به اتّفاق هم به حقير مراجعه و اعلام مى نمايند كه چندين بار خانواده پسر از خانواده دختر خواستگارى كرده، ولى پدر دختر بى جهت با ازدواج آنها مخالفت مى كند كه اين امر باعث افسردگى دختر و پسر شده است. بدين جهت پسر و دختر اصرار دارند كه عقد آنها بدون اذن ولىّ دختر خوانده شود; چون در عسر و حرج خاصّى بسر مى برند. آيا در اين گونه موارد اذن ولىّ دختر ساقط مى شود؟

جواب : اگر شوهرى كه براى دختر پيدا شده شرعاً و عرفاً كفو و مناسب او باشد، پدر حقّ مخالفت ندارد; ولى بايد تحقيق كرد كه چرا پدر مخالفت مى كند.

سؤال 461: اگر پدر دختر اجازه ازدواج ندهد، در حالى كه دختر بر اثر ترك ازدواج به گناه مى افتد، آيا در اين صورت هم اجازه او لازم است؟

جواب : در صورتى كه همسر مناسب شرعى و عرفى پيدا شود و پدر مخالفت كند رضايت او شرط نيست.

سؤال 462: آيا در سقوط اذن ولىّ دختر باكره در صورت وجود كفو شرعى و عرفى براى دختر، انحصار كفو شرط است؟ مثل اين كه مانند اين پسر كه به خواستگارى او آمده ديگر نخواهد آمد، يا انحصار شرط نيست، هر چند مانند اين خواستگار، كه ولىّ دختر با او مخالف است، افراد ديگرى هم باشند و همه آنها كفو شرعى و عرفى دختر باشند، اذن ولى ساقط است؟

جواب : در صورتى كه ولى با كفو شرعى و عرفى مخالفت كند، اجازه او ساقط است; خواه كسان ديگر باشند يا نباشند.

[ 143 ]

سؤال 463: دختر و پسرى (العياذ باللّه) رابطه نامشروع داشته اند كه در نتيجه دختر حامله مى شود و در هفت ماهگى به وسيله پسر سقط جنين انجام مى شود، آيا ازدواج آنان با يكديگر، با توجّه به عدم موافقت پدر دختر، جايز است؟

جواب : در اينجا اجازه پدر دختر شرط نيست; ولى بهتر است با موافقت او اقدام كنند.

سؤال 464: اگر پرده بكارت دخترى بر اثر ورزش و مانند آن زايل شود، يا دخترى به عقد مردى درآيد و قبل از عروسى طلاق بگيرد، و يا در حين عقد از طريق غير متعارف آميزش كنند، ولى بكارت او محفوظ باشد. آيا در اين موارد سه گانه اذن پدر ساقط مى شود؟ بطور كلّى دختر باكره كه در ازدواج نياز به اجازه ولى دارد، به چه دخترى گفته مى شود؟

جواب : در صورتى كه دختر شوهر كند و سپس طلاق بگيرد در مرتبه بعد بدون اذن ولى مى تواند ازدواج كند.

سؤال 465: پدرى دختر صغيره خود را، كه كمتر از 9 سال دارد، بدون اطّلاع او به عقد مردى، كه 25 سال از او بزرگتر است و همسر ديگرى هم دارد، در آورده است. دختر پس از بلوغ نارضايتى خود را اعلام و اصرار بر طلاق مى نمايد، ولى شوهر حاضر به طلاق نمى شود، آيا عقد فوق صحيح است؟

جواب : چنانچه اين عقد به مصلحت دختر نبوده باطل است و دختر مى تواند بدون طلاق شوهر كند; ولى اگر دختر بعد از بلوغ رضايت داده نمى تواند آن را بر هم زند.

سؤال 466: آيا پدر و جدّ پدرى در امر ازدواج بر فرزند صغير خود ولايت دارند؟

جواب : با توجّه به اين كه ولايت پدر و جدّ پدرى منوط به مصلحت صغير است و در عصر و زمان ما غالباً غبطه و مصالح صغير در ازدواج نمى باشد، بنابراين پدران، جز در موارد استثنائى، حق ندارند صغير يا صغيره را به عقد كسى در آورند.

سؤال 467: مى خواهم دخترى را به عقد موقّت در آورم، ولى نمى دانم پدر او راضى

[ 144 ]

است يا نه؟ اگر دختر بگويد: «پدرم راضى است» آيا حرف او قابل قبول است؟

جواب : احتياط آن است كه خودتان از پدر دختر اجازه بگيريد.

 

شرايط مجاز و غيرمجاز در عقد نكاح

سؤال 468: آيا زن مى تواند در موقع اجراى عقد نكاح با شوهرش شرط كند كه تحصيل يا تدريس خود را همچنان ادامه دهد و در جلسات مختلف شركت كند؟

جواب : مانعى ندارد.

سؤال 469: آيا زن مى تواند شرط كند كه از طرف مرد وكيل در طلاق خويش باشد؟ آيا اين شرط، در ضمن عقد ازدواج تحقّق مى يابد، يا بايد عقد لازم ديگرى انجام شود؟

جواب : اين شرط مى تواند در ضمن عقد ازدواج، يا عقد لازم ديگرى باشد.

سؤال 470: آيا زن مى تواند حقّ وكالت در طلاق خويش را براى فرد ثالثى، مثلا پدرش، به عنوان شرط ضمن العقد قرار دهد؟ و آيا بايد چنين شرطهايى را به هنگام عقد ازدواج قرار داد، يا بعد از عقد نيز مى توان در ضمن عقد لازمى شرط كرد؟

جواب : قرار دادن وكالت براى فرد ثالث در عقد ازدواج اشكال ندارد، و بعداً نيز مى توان آن را در ضمن معامله ديگرى، هر چند بعد از ازدواج باشد، قرار داد.

سؤال 471: اگر زن مهريّه خود را ببخشد، مشروط بر اين كه تا او زنده است شوهرش همسر ديگرى اختيار نكند، لطفاً بفرمائيد:

الف: آيا اين شرط از نظر شرعى صحيح است؟

جواب : اشكالى ندارد.

ب: اگر مرد بر خلاف شرط عمل كند چه حكمى دارد؟ آيا زن دوم بر او حرام مى شود؟

جواب : چنانچه مرد از شرط تخلّف كند و ازدواج مجدّد نمايد، ازدواجش صحيح است و زن دوم بر او حرام نيست; ولى زن اوّل مى تواند مهريّه اش را باز پس بگيرد.

[ 145 ]

سؤال 472: آيا شرط عدم آميزش و اكتفاء به ساير تمتّعات از سوى زن، مخصوصاً در عقد موقّت، مشروع است؟

جواب : مانعى ندارد.

 

عيوبى كه به خاطر آن مى توان عقد را فسخ كرد.

مسأله 473: زن مى تواند در چند صورت عقد را به هم بزند:

1ـ ديوانه بودن شوهر 2ـ نداشتن آلت مردى 3ـ ناتوانى از نزديكى جنسى

4ـ بيضه هاى او را كشيده باشند.

مسأله 474: هرگاه به خاطر ناتوانى مرد از نزديكى، زن عقد را بر هم زند، شوهر بايد نصف مهريّه او را بپردازد، ولى اگر به خاطر يكى ديگر از عيبهايى كه گفته شد مرد يا زن عقد را به هم بزند، اگر با هم نزديكى نكرده باشند چيزى بر مرد نيست و اگر كرده باشند، بنابر احتياط واجب بايد مرد تمام مهر را بپردازد.

سؤال 475: شوهرم پزشك محترمى بود; ولى متأسّفانه پس از چند سال زندگى مشترك، مبتلا به جنون شد. اختلال حواسّ او را به دادگاه اعلام كردم و پزشك قانونى نيز آن را تأييد كرده است. در صورتى كه محجور شود نكاح خود به خود فسخ مى شود، يا جهت فسخ نكاح بايد به حاكم شرع مراجعه كنم؟

جواب : زن مى تواند صيغه فسخ را جارى كند و احتياط آن است كه آن را به اطّلاع حاكم شرع برساند.

سؤال 476: اگر زن و شوهرى قبل از ازدواج و نزديكى، يا بعد از ازدواج و دخول، به مرض جنون ادوارى مبتلا شوند، آيا حقّ فسخ نكاح را دارند؟

جواب : احتياط آن است كه به فسخ قناعت نشود، زوج از طلاق استفاده نمايد و زن هم، در صورت موافقت زوج، از خلع استفاده كند.

سؤال 477: اگر مردى قبل از ازدواج از نزديكى عاجز باشد و زن بعد از مراسم عروسى بفهمد و فوراً عقد را بر هم نزند و از شوهر جدا نشود; ولى راضى به عقد

[ 146 ]

نباشد، آيا در اين صورت زن مى تواند بدون طلاق شوهر كند؟

جواب : در اين موارد، زن بايد به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم يك سال به مرد مهلت مى دهد، اگر درمان شد ازدواج باقى است، در غير اين صورت زن مى تواند نكاح را فسخ كند و احتياج به طلاق نيست و به فرض كه مرد بعد از آن هم خوب شود قابل بازگشت نيست; مگر به ازدواج جديد.

سؤال 478: اينجانبه مدّت دو سال و نيم است كه به عقد دائم فردى درآمده ام كه به علّت ناتوانى جسمى قادر به تصاحب بنده نبوده و هنوز هم باكره مى باشم. لطفاً در اين خصوص به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف: آيا اين مورد، از موارد فسخ است؟

ب: آيا شرعاً مستحقّ نفقه مى باشم؟

ج: ساير حقوقى كه به بنده تعلّق مى گيرد چيست؟

جواب : در صورتى كه به عيب او رضايت نداده باشيد، حقّ فسخ داريد و چنانچه حكم را نمى دانسته ايد و فسخ نكرده ايد و آماده تمكين بوده ايد، حقّ نفقه داريد و در صورت جدا شدن با فسخ، هرگاه عروسى نشده باشد، حقّ نصف مهر را داريد.

سؤال 479: اگر در مدّت يك سال مهلت به فرد عنين، زوجه از تمكين خوددارى كند، آيا بعد از اتمام مدّت، زوجه حقّ فسخ دارد؟

جواب : چنانچه درمان او نياز به همبستر شدن با زوجه دارد، در صورت عدم تمكين زوجه، بايد مدّت تمكين تجديد شود.

سؤال 480: زوجه مدّعى ناتوانى جنسى زوج است، ولى زوج براى نفى ادّعاى زوجه حاضر نيست اعمالى از قبيل معاينه دكترهاى عدول و مجامعت با زوجه را انجام دهد و نفقه زوجه را نيز نمى پردازد، حكم شرعى اين زوجين را بيان فرمائيد.

جواب : اگر زوج نسبت به ترك انفاق، اصرار داشته باشد و حاضر به انجام وظيفه شرعى نشود، حاكم شرع مى تواند زوجه را مطلّقه سازد و يا حقّ او را از زوج بگيرد و نسبت به اتّهام عنين بودن، اگر اين امر از ابتداى زوجيّت بوده و زوج حاضر به

[ 147 ]

آزمايش نشود و بر آن اصرار ورزد، باز حاكم شرع مى تواند زوجه را مطلّقه سازد. ضمناً توجّه داشته باشيد هر گاه ثابت شود زوج عنين است، بايد يك سال مهلت داد، اگر بيمارى او خوب نشد زوجه حقّ فسخ دارد و مى تواند نصف مهر خود را بگيرد.

سؤال 481: با توجّه به پيشرفت علوم پزشكى، در صورتى كه با آزمايشات متعدّد اطمينان حاصل شود كه زوج عنين است، آيا باز هم يك سال مهلت دادن لازم است؟

جواب : آرى لازم است و بايد به او فرصت معالجه داد.

سؤال 482: زنى پس از سالها ازدواج بچّه دار نشده است، دكتر تشخيص داده كه عيب از مرد مى باشد، اكنون زن مى گويد: «شوهرم فاقد بيضه است» و بدين جهت بچّه دار نشده است، آيا زن مى تواند عقد را فسخ كند؟

جواب : در صورتى كه آگاهى بر اين امر نداشته، مى تواند فسخ كند; مگر اين كه بعد از آگاه شدن راضى شده و با او زندگى كرده باشد.

سؤال 483: شخصى، از دخترى، كه در افغانستان بسر مى برد، براى پسرش، كه در ايران است، خواستگارى مى كند، دختر راضى مى شود مشروط بر اين كه تعريف و توصيف هايى كه پدر داماد از پسرش كرده مطابق با واقع باشد، پس از آن كه دختر به ايران مى آيد متوجّه مى شود آن توصيفها كاملا دروغ بوده و پدر و مادر پسر، عكس شخصى ديگر را به عنوان عكس فرزندشان به دختر نشان داده اند! آيا عقدى كه خوانده شده صحيح است؟

جواب : در فرض مسأله دختر حقّ فسخ دارد.

سؤال 484: زوجه اى در دوران عقد متوجّه بيمارى روحى و عصبى صعب العلاجى در شوهرش مى شود، بگونه اى كه عوارض بيمارى (شوك هاى عصبى، ضعف شديد جسمى، بى ثباتى شخصيّتى، نا بينايى موقّت، غش و مانند آن) زندگى را براى وى مخاطره آميز ساخته است. نظر به ترس و نگرانى زوجه از زندگى مشترك و ضرورت

[ 148 ]

درمان چند ساله و نبودن عزم جدّى بر معالجه از سوى زوج و خانواده اش، آيا زوجه حقّ فسخ دارد؟ حكم مهريّه و نفقه چيست؟

جواب : در صورتى كه قبلا زوج و كسان او اظهار داشته اند كه از سلامت كامل برخوردار است، زوجه مى تواند به عنوان تدليس، نكاح را فسخ كند، در غير اين صورت هر گاه ثابت شود زندگى با آن مرد مستلزم عسر و حرج شديد است حقّ دارد از حاكم شرع تقاضاى طلاق كند و طلاق در اين صورت جنبه خلع خواهد داشت كه معمولا با بذل مهريّه انجام مى شود; مگر اين كه با زوجه توافق ديگرى شود.

سؤال 485: هر گاه شخصى به خواستگارى دخترى برود و بگويد: «همسر و فرزندى ندارم» و دختر با اين شرط آماده ازدواج با او شود و بعد از عقد معلوم شود كه مرد دروغ گفته است، آيا زن حقّ فسخ دارد؟

جواب : در تمام مواردى كه مرد يا زن اظهار صفاتى كنند كه موجب كمال باشد و يا حتّى موجب كمال نباشد، ولى رضايت طرف مقابل به خاطر وجود آن صفات باشد و بعداً كشف خلاف گردد، در تمام اين موارد طرفى كه اغفال شده خيار فسخ دارد و مى تواند بدون طلاق عقد نكاح را بر هم بزند.

سؤال 486: زوج در موقع ازدواج، با اشتغال زوجه در خارج از منزل موافقت كرده و متعهّد شده كه ممانعت نكند، حال پس از گذشت چند سال از ازدواج و اشتغال زوجه، زوج مانع ادامه كار او شده است، آيا زن در اينجا حقّ فسخ دارد؟

جواب : آرى، اگر شوهر تخلّف از شرط كند، زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند.

سؤال 487: والدينم مرا بالاجبار به عقد شخصى در آوردند، شوهرم پس از مدّتى مانع انجام فرائض دينى ام شد و معلوم گشت كه او شيعه نيست و حتّى مرا در صورت باقى ماندن بر مذهبم تهديد به مرگ كرد، تكليف من چيست؟

جواب : در فرض مسأله شما مى توانيد به دادگاه شكايت كنيد، اگر او از كارش دست بر نداشت و حاضر به طلاق نشد، حاكم شرع مى تواند شما را طلاق دهد. و اگر ازدواج شما بالاجبار بوده از اوّل باطل بوده است و احتياج به طلاق ندارد و اگر شما

[ 149 ]

راضى به ازدواج شده ايد، در حالى كه او خود را به عنوان شيعه معرّفى كرده و از مذهب او آگاه نبوده ايد، حقّ فسخ داريد و نيازى به طلاق نيست.

سؤال 488: اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش معتاد است، آيا مى تواند عقد را فسخ كند؟ تكليف مهريّه چه خواهد شد؟

جواب : اگر زن در موقع عقد شرط كند كه هر گاه شوهرش مثلا مسافرت نمايد، يا معتاد به موادّ مخدّر گردد، يا خرجى او را ندهد، اختيار طلاق با او باشد، اين شرط باطل است; ولى هر گاه شرط كند كه او از طرف شوهرش وكيل باشد كه هر گاه اين كارها را انجام دهد خود را مطلّقه كند، اين وكالت صحيح است و در چنين صورتى حق دارد خود را طلاق دهد.

سؤال 489: اگر زن بعد از ازدواج بفهمد شوهرش مسلمان نيست، حكمش چيست؟

جواب : نمى تواند با او زندگى كند و ازدواجش باطل است.

مسأله 490: هر گاه مرد بعد از عقد بفهمد كه زن او يكى از هفت عيب زير را دارد مى تواند عقد را فسخ كند: 1ـ ديوانگى 2ـ بيمارى خوره 3ـ برص (پيسى) 4ـ كور بودن 5ـ شل بودن، بطورى كه آشكار باشد. 6ـ إفضا شدن (يعنى راه بول و حيض او، يا راه حيض و غائط او، يكى شده باشد و بطور كلى پارگى طورى باشد كه قابل استفاده براى آميزش جنسى نباشد) 7ـ گوشت، يا استخوان، يا غدهّ اى در او باشد كه مانع نزديكى شود.

سؤال 491: چنانچه مردى، پس از گذشت دو سال از زندگى مشترك زناشوئى متوجّه شود كه همسرش در طول دو سال گذشته با خدعه، بيمارى هاى خويش را، كه فلج مثانه و اگزيما بوده و از كودكى به آن مبتلا مى باشد، از شوهر پنهان نموده، در حالى كه به هنگام عقد خود را سالم معرّفى كرده است، در فرض سؤال، آيا مرد حقّ فسخ نكاح را دارد؟

جواب : در فرض مسأله اگر مرد بعد از اطّلاع رضايت به اين ازدواج نداده حقّ

[ 150 ]

فسخ دارد، و ضرر و زيانهائى را كه بر او وارد شده مى تواند از كسانى كه تدليس كرده اند بگيرد.

سؤال 492: پس از ازدواج معلوم شد كه در قسمتهاى بالاى پاى زوجه آثار سوختگى قديمى بطور ضعيف بجا مانده است و از طرفى پرده بكارت از نوع گوشتى و بسيار ضخيم است كه عمل دخول بدون اقدام به عمل جرّاحى ممكن نيست; در حالى كه قبل از ازدواج در خصوص سلامتى زوجه، هيچ مذاكره اى انجام نشده است، آيا در اين مورد، مرد حقّ فسخ دارد؟

جواب : در صورتى كه با جرّاحى معمولى مشكل حل شود و عوارض خاصّى نداشته باشد، اين مقدار عيب باعث فسخ نمى شود.

سؤال 493: اگر تدليس كننده خود زن باشد و شوهر پس از آگاهى از وجود عيب، نكاح را فسخ كند، موردى كه داراى بيمارى روانى، سر گيجه، استفراغ، تشنّج، پرخاشگرى و حالتهاى غير عادى، كه ناشى از بيمارى روانى غير قابل علاج باشد و پزشكان متخصّص و شاهدان عينى تصديق نموده اند، آيا چنين فسخى صحيح است؟

جواب : هرگاه زن و كسان او طورى وانمود كنند كه زن سالم است و در واقع سلامت زن به صورت شرط در ضمن عقد درآيد و بعداً كشف خلاف شود، شوهر مى تواند عقد را فسخ كند و اگر دخول نكرده، مهرى براى زن نيست و اگر قبل از آگاهى بر عيب دخول كرده است تمام مهر بر او لازم است و مى تواند آن را از تدليس كننده بگيرد و اگر تدليس كننده زن باشد مهر او ساقط است.

سؤال 494: آيا بيمارى ايدز، در هر يك از زن و شوهر، از عيوب موجب فسخ است؟

جواب : اگر به گواهى اهل اطّلاع اين بيمارى در مرحله اى باشد كه موجب سرايت و خطر گردد و شوهر حاضر به طلاق دادن نباشد، زن مى تواند طلاق خود را به وسيله حاكم شرع بگيرد و مرد نيز در اين گونه موارد مى تواند زن را طلاق دهد.

سؤال 495: دخترى را به ازدواج پسرم در آورده ام و عروسى هم كرده اند، حال

[ 151 ]

معلوم شده كه دختر مدّتهاست به بيمارى صرع (غش) مبتلا است، خود دختر و دكترش هم تصديق نموده اند، ولى پدر و مادرش اين مطلب را پنهان كرده اند، حتّى دختر مى گويد: «مى خواستم بگويم، امّا والدينم مانع شدند» تكليف عقد و مهريّه چيست؟

جواب : بيمارى صرع موجب خيار فسخ در عقد نكاح نيست و اگر بخواهد دختر را طلاق دهد، چنانچه عروسى نموده بايد تمام مهر را بپردازد; ولى اگر در مذاكرات قبل از عقد يا به هنگام اجراى صيغه عقد، شرط سلامت كرده باشند، شوهر خيار فسخ دارد.

سؤال 496: آيا نبودن بكارت در دختر، باعث جواز فسخ عقد مى شود؟ معنى فسخ چيست؟

جواب : در صورتى كه شرط بكارت كرده باشد حقّ فسخ دارد و معمولا در محيطهاى ما، شرط بكارت به عنوان يك شرط ضمنى و از پيش توافق شده مى باشد و معنى فسخ اين است كه بگويد: «من عقد را فسخ كردم، يا به هم زدم» و به هر زبانى كافى است.

سؤال 497: در صورتى كه داماد بخاطر عدم بكارت، نكاح را فسخ كند، چه مقدار از مهريّه را بايد بپردازد؟ در صورت تدليس از چه كسى مى تواند بگيرد؟

جواب : در صورت شرط بكارت، يا هر شرط كمال و عدم نقص ـ خواه به صورت ذكر در عقد باشد، يا قبل از آن ـ چنانچه خلاف آن ثابت شود حقّ فسخ دارد و هر گاه دخول حاصل نشده باشد، مهريّه بكلّى ساقط است و اگر حاصل شده باشد، مهر المسمّى پرداخته مى شود، سپس از كسى كه تدليس كرده مى گيرد.

سؤال 498: اگر زوجه، يا بستگان زوجه، در ازدواج تدليس كنند و پس از روشن شدن مسأله، نكاح (بعد از نزديكى) فسخ شود، آيا زوج بايد مهر زن را بدهد؟ اگر قبلا پرداخت كرده باشد، مى تواند باز پس بگيرد؟

جواب : زوج بايد تمام مهر را بدهد و مى تواند به مُدلّس رجوع كند.

[ 152 ]

سؤال 499: مواردى كه مرد حقّ فسخ دارد، مانند بيمارى برص (ويتيليگو)، نقص مادر زادى، افضاء، موانع مقاربت (مانع استخوانى، يا پرده پوستى و مانند آن) همگى امروزه با درمان قابل رفع مى باشد. حال چنانچه مردى پس از ازدواج متوجّه موارد مذكور گردد، آيا باز هم اختيار بر هم زدن عقد را دارد؟ چنانچه نياز به درمان باشد، آيا درمان و هزينه آن، بر عهده زن و خانواده اوست، يا بر عهده شوهر مى باشد؟

جواب : هر گاه به سهولت قابل معالجه بوده باشد وزن با هزينه خود اقدام به درمان نمايد، خيار فسخ جارى نيست.

مسأله 500: هر گاه مرد، يا زن، به واسطه يكى از عيوبى كه گفته شد، عقد را به هم زنند، احتياجى به طلاق نيست، همان فسخ كافى است.

 

محارم و عدّه اى از كسانى كه ازدواج با آنها جايز نيست

مسأله 501: پدر شوهر و جدّ او هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى شوهر، هر چه پائين آيند به زن او محرمند، چه قبل از عقد متولّد شده باشند و يا بعد از عقد.

مسأله 502: زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد.

سؤال 503: آيا ازدواج موقّت زن مسلمان با غير مسلمان، مخصوصاً اهل كتاب، نيز حرام است؟

جواب : آرى حرام است.

سؤال 504: آيا ازدواج زنان و دختران شيعه، با جوانان و مردان اهل سنّت، جايز است؟

جواب : در صورتى كه خوف انحراف نباشد مانعى ندارد; ولى در صورتى كه احتمال انحراف عقيدتى باشد جايز نيست.

سؤال 505: آيا ازدواج با پسرى كه بظاهر مسلمان است، ولى اهل نماز نيست،

[ 153 ]

حكم ازدواج با كافر را دارد؟

جواب : چنين ازدواجى جايز است، ولى بايد تدريجاً او را دعوت به انجام واجبات نمود.

مسأله 506: اگر زن شوهر دار (نعوذ باللّه) زنا دهد بر شوهر خود حرام نمى شود، ولى چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد بهتر است شوهر او را طلاق دهد، امّا بايد مهرش را بدهد.

مسأله 507: زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرايطى كه در كتاب طلاق آمده، با مرد ديگرى ازدواج كند و سپس طلاق بگيرد مى تواند دوباره با شوهر اوّل ازدواج كند.

سؤال 508: زن و شوهرى صاحب اولاد نمى شوند، اگر بخواهند بچّه اى از شير خوارگاه بگيرند، براى محرم شدن با آنها چه راهى وجود دارد؟

جواب : اگر دختر باشد و پدر آن مرد در حيات باشد مجاز است عقد موقّت آن دختر را، براى پدر خويش بخواند تا حكم زن پدر پيدا كند و محرم شود و اگر خواهر آن مرد يا زن برادر او شير داشته باشد و آن بچّه شير خوار باشد و از شير آن خواهر يا زن برادرش (با شرائط لازم) بخورد حكم خواهر زاده اش را پيدا مى كند و محرم مى شود. و در صورتى كه پسر باشد راه محرميّت آن است كه از شير خواهر يا مادر آن زن فاقد فرزند بخورد تا آن زن، خاله يا خواهر رضائى آن پسر شود و محرم گردد و اگر دوران شيرخوارگى پسر بچّه گذشته باشد، راه قابل ملاحظه اى براى محرميّت او نيست.

 

احكام عقد دائم

الف: حقوق زن بر شوهر

1ـ نفقه

مسأله 509: بر شوهر واجب است كه غذا و لباس و منزل و لوازم ديگر را مطابق

[ 154 ]

معمول براى همسر دائمى خود تهيّه كند. (حتّى هزينه طبيب و دارو و مانند آن) و اگر تهيّه نكند بنابر احتياط بدهكار او خواهد بود، خواه توانايى داشته باشد يا نه.

سؤال 510: آيا بر شوهر لازم است كه ماهيانه يا روزانه پولى جهت مخارج همسرش به او بپردازد؟ در صورت وجوب، آيا شوهر حق دارد مورد مصرف پول را تعيين كند؟

جواب :مانعى ندارد كه شوهر به همسرش در تهيّه نفقه وكالت دهد و بر زن لازم است كه طبق شرط عمل كند. اين در صورتى است كه شوهر به زن وكالت در تهيّه نفقه بدهد; ولى اگر حقّ نفقه را به او واگذار مى كند زن در مصرف آن مختار است.

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation