بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تاریخ عصر غیبت, پورسید آقایى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     GHEIBA01 -
     GHEIBA02 -
     GHEIBA03 -
     GHEIBA04 -
     GHEIBA05 -
     GHEIBA06 -
     GHEIBA07 -
     GHEIBA08 -
     GHEIBA09 -
     GHEIBA10 -
     GHEIBA11 -
     GHEIBA12 -
     GHEIBA13 -
     GHEIBA14 -
     GHEIBA15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

دلايل سفارت عثمان بن سعيد عمرى
از آنچه بيان شد فهميده مى شود كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))اولين سفير و نايب خاصامام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بود؛ زيرا اولا: در خانه امام عسكرى عليهالسلام موقعيت ويژه اى داشت و حضرت بر وثاقت او تاءكيد كردند.
ثانيا: امر تكفين ، تغسيل ، تدفين و نماز بر پيكر مطهر امام عسكرى عليه السلام را برعهده داشت ، در حاليكه به اعتقاد شيعيان امام بايد امام را تجهيز كند و چون امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در اختفا به سر مى برد، نايبش به نمايندگى از آنحضرت اين مسؤ وليت را عهده دار شد.
ثالثا: امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز امام عسكرى عليه السلام نيابت((عثمان ))را به گروهى ابراز داشتند.
رابعا: توقيعات حضرت توسط ((عثمان بن سعيد)) ، عرضه مى شد.
خامسا: در برخى موارد به نمايندگى از حضرت ، كراماتى از او ظاهر مى شد.
تاريخ رحلت عثمان بن سعيد
با وجودى كه ((عثمان بن سعيد عمرى ))نقش مهمى در تاريخ شيعه دارد، ولى هيچ كستاريخ مرگ او را ارائه نمى دهد، مورخان بعدى كوشيده اند تا تاريخ ‌هاىقابل توجهى را ارائه دهند.
((هاشم معروف الحسنى ))مى نويسد: ((سفارت عثمان بن سعيد تاسال (265 ه -) ادامه داشت .)) ، ولى هيچ ماءخذى را ذكر نمى كند.
((جواد على )) مى نويسد: ((20 سال پس از غيبت امام دوازدهم(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نخستين سفير درسال (280 ه -) در گذشت )) .(692)
برخى گفته اند: درگذشت ((ابوعمر، عثمان بن سعيد عمرى )) ، بعد از رحلت امامعسكرى عليه السلام و قبل از سال (267 ه -) روى داد، زيرا ((احمدبنهلال ))كه يكى از مدعيان دروغين نيابت است ، در زمان ((محمد بن عثمان ))(كه بعد ازسفير اول به مقام سفارت نايل شد،) با او مخالفت كرد، و نيابت او را نپذيرفت . ((احمدبن هلال ))در سال (267 ه -) فوت كرد. پس قطعا ((عثمان بن سعيد عمرى))قبل از اين تاريخ درگذشته بود.(693)
محمد بن عثمان بن سعيد عمرى  
دومين سفير و نايب ويژه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) ((اباجعفر، محمد بنعثمان بن سعيد عمرى اسدى ))است كه بعد از وفات پدرش (عثمان بن سعيد عمرى ) بهجاى او نشست و به وكالت و نيابت خاص از ((ناحيه مقدس ))منصوب شد.
((محمد بن عثمان ))نيز همانند پدر، از بزرگان شيعه و از نظر تقوا، عدالت و موقعيتاجتماعى ، مورد قبول و احترام خاص شيعيان و از ياران مورد اعتماد امام عسكرى عليه السلامبود. همانگونه كه در شرح حال پدرش بيان شد، امام عسكرى عليه السلام در پاسخ((احمد بن اسحاق اشعرى قمى ))كه پرسيد: به چه كسى مراجعه كند، فرمود:
((عمرى و پسرش هر دو امين و مورد اعتماد من هستند، آنچه به تو برسانند از جانب من مىرسانند و آنچه به تو بگويند از طرف من مى گويند، سخنان آنان را بشنو و از آنانپيروى كن ؛ زيرا اين دو تن مورد اعتماد و امين من هستند.))(694)
قرائن و دلايل سفارت محمد بن عثمان عمرى
(( محمد بن عثمان بن سعيد عمرى )) ، افزون بر اين كه فردى با تقوا، مورد اعتماد،داراى پيشينه اى نيكو و پسنديده و خدمتگزار به خاندان عترت و طهارت عليهم السلامبود و در زمان پدر بزرگوارش در ((نهاد وكالت )) ، حضورىفعال داشت ، براى اين كه بتواند اعتماد بزرگان اماميه و وكلاى سازمان مخفى وكالت رابه سفارت خويش جلب نمايد، قرائن و شواهدى به همراه داشت كه درذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:
1 - از سويى از زمان امام عسكرى عليه السلام ، ستايش آن امام را درباره خود داشت ، آنحضرت فرمود:
((محمد بن عثمان مورد اعتماد من است (العمرى وابنه ثقتان ...).(695)
2 - از سوى ديگر امام عسكرى عليه السلام افزون بر وثاقت ((محمد بن عثمان ))بهوكالت او از طرف فرزندش امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) از پيش اشارهنموده بود (واشهدوا على ان عثمان بن سعيد العمرى وكيلى و ان ابنه محمداوكيل ابنى مهديكم ).(696)
3 - سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) وصيت نمود و فرمود: بعد از منپسرم ((محمد))نايب ويژه ناحيه مقدسه است و شما به او رجوع كنيد.
4 - و ديگر اين كه سفير اول وصيت مى كند و بر طبق آن ((محمد))غسل ، كفن و دفن سفير اول را بر عهده مى گيرد. اين خود شاهد گويايى در نزد اماميه استكه امام بايد بدن امام را تجهيز نمايد. پدرش به نيابت از امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) تجهيز بدن مطهر امام عسكرى عليه السلام را عهده دارشد، و خودش مسؤ وليت تجهيز جنازه پدر را برعهده گرفت .
5 - و از همه مهمتر اينكه ، سفير دوم از ناحيه مقدسه توقيعاتى را در اختيار مردم قرار دادو اين توقيعات با همان خط و خصوصيات گذشته بود. وكلا مى توانستند از طريق اينخط به صداقت ارتباط بين ((محمد بن عثمان )) با امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) پى ببرند.
6 - گاهى نيز ملاقات برخى از وكلا با امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را ترتيب داده و امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به آنان فرمود: ((محمد بن عثمان ))سفير من است .
((شيخ صدوق ))در كتاب ((الغيبة ))بعد از بيان اين امور مى نويسد: اين امور در نزدشيعه دلالت خوبى دارد كه ((محمد بن عثمان ))بعد از پدرش ‍ به عنوان سفير حضرتشناخته شود.(697)
همو با سندى معتبر گزارش مى دهد كه ((عبدالله بن جعفر حميرى )) مى گويد: از((محمد بن عثمان عمرى - رضى الله عنه - پرسيدم : آيا امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را ديده اى ؟ گفت : بلى ! آخرين بارى كه حضرت رازيارت كردم در ((مكه ))نزد خانه خدا، ((كعبه ))بود و مى گفت : اللهم انجزلى ماوعدتنى و نيز ((محمد بن عثمان )) - رضى الله عنه - گفت : ديدم كه آن حضرت در((مستجار))به پرده هاى ((كعبه ))چسبيده و مى گويد: اللهم انتقم لى من اعدائك (698)
((ابونصر، هبة الله ))(699) مى گويد: ((ابوجعفر، محمد بن عثمان )) كتاب هايى در((وقفه ))تصنيف نمود، او همه مطالب آن را از امام عسكرى و امام زمان عليه السلام وپدرش ((عثمان بن سعيد))كه او نيز از امام هادى و عسكرى عليه السلام اخذ كرده بودجمع آورى و تدوين نمود، اين كتاب بر طبق وصيت ((محمد)) ، به ((حسين بن روح )) ،سومين سفير امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )،تحويل داده شد و بعد از او به دست ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) ، چهارمين سفيرامام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، افتاد.(700)
((محمد بن عثمان ))حدود چهل سال وكيل و نايب خاص امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بود، او توانست در زمان خود كه ادعاى دروغين نيابتشايع شده بود، مدعيان را مغلوب نمايد و سرانجام بعد از آن همه فعاليت هاى خالصانهبراى پيشبرد مكتب اماميه در آخر ماه جمادى الاولى درسال (305 ه -) رحلت نمود.
او به مدت 2 ماه قبل از مرگش با راهنمايى امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) زمان مرگ خود را يادآور شد. از اين رو، براى خودقبرى حفر كرد و در روز موعود چشم از دنيا فروبست . (701)
بر طبق وصيت او و با دستور حضرت ((حجت )) ، ((ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى))به عنوان سومين وكيل و نايب خاص ناحيه مقدسه معرفى شد.(702)
ابوالقاسم ، حسين بن روح نوبختى (703)  
سومين نايب و سفير خاص و برگزيده امام مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف )، شيخ بزرگوار ((ابوالقاسم ، حسين بن روحنوبختى ))است . او در زمان حيات ((محمد بن عثمان عمرى ))از ناحيه مقدسه به عنوانجانشين ((محمد))و سومين نايب ويژه حضرت منصوب شد و توسط ((محمد بن عثمان بنسعيد عمرى ))به خواص شيعيان و وكيلان حضرت معرفى شد. ((محمد بن سعيد))در چندسال آخر زندگى اش ‍ براى اين كار تمهيداتى فراهم نمود تا شيعيان بعد از وى در امرنيابت و وكالت با مشكلى مواجه نشوند.
((حسين بن روح نوبختى ))بعد از درگذشت ((محمد بن عثمان ))در آخر جمادى الاولىسال (305 ه -) مسؤ وليت امر نيابت را بر عهده گرفت .
تاريخ ولادت اين سفير نيز مانند دو سفير پيشين روشن نيست و در كتاب هاى تاريخى وتراجم از آن يادى به ميان نيامده است ؛ ليكن برخى نوشته اند كه ((حسين بن روح ))ازاصحاب امام عسكرى عليه السلام بود.(704)
اگر اين سخن درست باشد، مى توان گفت : او در نيمهاول قرن سوم متولد شده بود و هنگامى كه سفارت و نيابت خاص از حضرت به او رسيدسال (305 ه -) بيش از 60 سال از عمر شريفش مى گذشت . اين فاصله زمانى چندان زيادنيست تا از نظر عادى و طبيعى ، مستبعد به نظر برسد و برخى بگويند: چون بين زمانسفارت ((حسين بن روح ))با زمان امام عسكرى عليه السلام حدود پنجاهسال فاصله است . بنابراين بعيد است كه وى از اصحاب امام يازدهم عليه السلام بودهباشد.(705)
او در زمان حيات سفير دوم امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، (محمد بن عثمان )يكى از كارگزاران وى بود و در چند سال آخر از سوى ((محمد بن عثمان )) ، به عنوانسروكيل ، واسطه بين او و ديگر وكيلان و نيز ناظر براموال وى منصوب شد.(706)
((حسين بن روح )) در ميان شيعيان ((بغداد))از موقعيت اجتماعى خوبى بهره مند بود وحتى نفوذ و احترام قابل ملاحظه اى نزد مقامات بالاى مملكتى داشت و از سوى آنان كمك هاىمالى به وى مى شد.
((ام كلثوم )) ، دختر ((محمد بن عثمان عمرى ))مى گويد: ((حسين بن روح))سال هاى طولانى وكيل (( محمد بن عثمان ))و ناظر املاك او بود اسرار او را به رؤساى شيعه مى رساند و از نزديكان خاص وى بود به طورى كه به واسطه نزديكى ومعاشرتى كه با هم داشتند، اسرار خانه اش را براى اونقل مى كرد. پدرم ماهانه 30 دينار به عنوان حقوق به وى مى داد و اين مبلغ غير از وجوهىبود كه از طرف وزرا و رؤ ساى شيعه ؛ مانند((آل فرات ))و ديگران به علت مقام و احترام و جلالتى كه نزد آنها داشت ، به او مىرسيد. بدين جهت ، ((حسين بن روح ))در قلوب شيعيان جايگاه بزرگى پيدا كرد؛ زيراآنها مى دانستند كه او از نزديكان پدرم است و نزد شيعيان از وى توثيق نموده بود وفضل و امانتش همه جا منتشر شده بود.
مقدمات كار او در زمان پدرم آماده شده بود، تا آن كه پدرم به دستور حضرت ولى عصر(عج الله تعالى فرجه الشريف ) ماءمور شد كه او را به جانشينى خود برگزيند، و ازهيچ كس جز آنان كه از روز نخست پدرم را نمى شناختند، در خصوص نيابت وى اختلافىپديد نيامد و كسى ترديد ننمود، و من يك نفر از شيعه را نمى شناسم كه درباره وكالتاو شك داشته باشد.))(707)
((شيخ صدوق ))از ((محمد بن على اسود))روايت مى كند كه گفت :
من اموالى از موقوفات را كه در اختيار داشتم ، پيش ((محمد بن عثمان )) مى بردم و او هماز من مى گرفت . در يكى از روزهاى آخر زندگى ((محمد بن عثمان )) ، مقدارى از ايناموال را به نزدش بردم ، ولى او دستور داد تا آن را به ((حسين بن روح))تحويل دهم . من آنها را به ((ابن روح ))تحويل دادم و رسيد آن را از او درخواست نمودم ؛ ((حسين بن روح )) بابت اين تقاضا به((محمد بن عثمان ))شكايت كرد و او هم دستور داد كه از او رسيد مطالبه نكنم و سپسفرمود: آنچه به دست ((حسين بن روح )) مى رسد مانند اين است كه به دست من مى رسد.بعد از اين هر وقت اموالى را به نزدش مى بردم ، رسيدى مطالبه نمى كردم .(708)
در واقع ((محمد بن عثمان بن سعيد عمرى ))با اين كار سفارت آينده ((حسين بن روح ))رابراى وكلا و مردم بيان نمود؛ چرا كه اموالى را كه مردم بهوكيل مى دادند قبض دريافت مى كردند، ولى سفيران به آنان قبض ‍ نمى دادند.
او در روزگارى كه با ((محمد بن عثمان ))همكارى مى كرد، به جهت موقعيت خوبى كهداشت به دستگيرى از مستمندان شيعه مى پرداخت ، به عنوان نمونه ، ((شيخ صدوق))مى نويسد:
((يكى از علويان به نام ((عقيقى ))به جهت رفعمشكل مادى با وزير، ((على بن عيساى جراح )) ، ديدارى داشت ، ولى وزير به خواسته اوپاسخ مثبتى نداد. اين خبر به ((حسين بن روح ))رسيد و او پيامى فرستاد ومشكل وى را حل كرد.))(709)
((جعفر بن محمد بن متيل ))مى گويد: من هنگام احتضار ((محمد بن عثمان عمرى ))حاضربودم . در اين هنگام ((محمد بن عثمان ))گفت : بعد از من ((حسين بن روح ))متصدى منصبنمايندگى امام مهدى است . (710)
با تمهيداتى كه ((محمد بن عثمان ))به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجهالشريف ) براى سفارت ((حسين بن روح ))به وجود آورده بود، او از سوى شيعيان ، وبه ويژه از سوى وكلا و كارگزاران ((سازمان وكالت ))با مشكلى روبه رو نشد. تنهامشكلى كه در اين زمينه نقل شده است ، اين گزارشى است كه ((شيخ طوسى ))نوشته است:
((ابوعبدالله حسن وجنا))يكى از 10 وكيل ((بغداد))فعاليتهاى خود را در ((نصيبين ))و((موصل ))انجام مى داد. او در سال (307 ه -) با شخصى به نام ((محمد بنفضل موصلى )) ديدار كرد و دانست كه او سفارت ((حسين بن روح )) را منكر است .
((حسن بن وجنا))كوشيد تا او را متقاعد سازد كه ((حسين بن روح نوبختى))وكيل و نايب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) است ؛ ولى ((محمد بنفضل موصلى ))آن را نپذيرفت و براى پذيرش آن خواهان كرامتى شد، همانند كراماتسفير اول و دوم .
((حسن بن وجنا))او را به ((بغداد))آورد و در آنجا با چشمان خود كرامتى را از ((ابنروح ))مشاهده كرد و فورا او را به رسميت شناخت و از برخورد خود پشيمان شد و معذرتخواهى نمود.(711)
((حسين بن روح ))بعد از وفات ((محمد بن عثمان ))رسما كار سفارت را شروع كرد وامور ((سازمان وكالت )) را در دست گرفت .
در همين آغاز كار ((ذكاء)) خادم ((ابوجعفر، محمد بن عثمان عمرى )) به نزدش آمد و امانتهايى از قبيل عصا و كليد صندوقچه ((ابوجعفر))را به ((حسين بن روح))تحويل داد و گفت : ((ابوجعفر))به من فرمود: اين اشيا را بعد از خاكسپارى من به((ابوالقاسم ، حسين بن روح )) ، جانشين منتحويل بده . در اين صندوقچه مهرها و خانم هاى امامان عليهم السلام است . (712)
موقعيت مناسب
در زمان سفارت ((حسين بن روح ))با به قدرت رسيدن ((ابوالحسن ، على بنمحمد))معروف به ((ابن فرات ))به عنوان وزير ((مقتدر)) خليفه عباسى ، تا حدودىشيعيان آزادى داشتند. خود ((حسين بن روح نوبختى ))هم در بين مقامات حكومتى موقعيت ونفوذ ويژه اى داشت ، اين دو چيز باعث شد، تا بر خلاف سفارت دو سفير گذشته ،سفارت ((حسين بن روح ))تا حدودى بين شيعيان به صورت آشكار مطرح شود و حكومتهم هيچ مشكلى براى او به وجود نياورد.
تنها موردى كه در تاريخ آمده است اين است كه ، درسال (311 ه -) ((قرامطه ))كه شيعه معرفى شده بودند، به كاروان حجاج حمله كردند.اين حمله موجب شد تا در ((بغداد))جوى بر ضد شيعيان به وجود آيد، و ((ابن فرات))و فرزندش را دستگير و سپس اعدام نمايند. در همينسال ((حسين بن روح ))در اختفا به سر مى برد و درسال بعد دستگير و به مدت 5 سال زندانى شد و سپس درسال (317 ه -) آزاد گرديد و دوباره موقعيت گذشته خود را بازيافت .
((حسين بن روح ))از سال (305 ه -) تا سال (326 ه -) به مدت 21سال منصب سفارت از ناحيه مقدسه را بر عهده داشت و در تاريخ هيجدهم شعبان همينسال چشم از دنيا فروبست . پيكر اين سفير گرامى حضرت را در ((بغداد))در ((سوقالشورجه ))به خاك سپردند و مقبره اش زيارتگاه شيعيان است و مردم به زيارت اوتبرك مى جويند.(713)
بنا به وصيت وى و به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مقام نيابتخاص بعد از او، به ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) رسيد. (714)
ابوالحسن على بن محمد سمرى (715)  
چهارمين و آخرين نايب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) ((ابوالحسن ، علىبن محمد سمرى ))است . او بعد از درگذشت ((حسين بن روح نوبختى )) ، به دستورحضرت صاحب الامر (عج الله تعالى فرجه الشريف )، امر نيابت را عهده دار شد. وى ازتاريخ هيجدهم شعبان (326 ه -) تا پانزدهم شعبانسال (319 ه -) و يا به نقلى تا پانزدهم شعبانسال (328 ه -) سازمان وكالت و نيابت را رهبرى نمود.
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))شوهر خواهر وزير عباسيان ، ((جعفر بن محمد)) ،بود. اين رابطه او را قادر ساخت تا سمت مهمى در دستگاه عباسيان به دست آورد.(716)
او از خاندانى متدين و شيعه بود كه در سازمان وكالت اماميه به حسن خدمتگزارى شهرتداشت . همين گذشته نيكوى وى و حسن اعتماد و امانتدارى او، موجب شد تا در پذيرش امرسفارت خود از سوى شيعيان و به ويژه از سوى كاگزاران در ((سازمان وكالت ))بامشكلى روبه رو نشود. وكلا و خواص شيعه او را به عنوان سفير راستين امام مهدى (عجالله تعالى فرجه الشريف ) به رسميت شناختند. و وجوهات شرعى خود را به وىتحويل مى دادند تا او آن را به ناحيه مقدسه برساند.(717) بنا به نقل ((شيخ حر عاملى )) ، بسيارى از اعضاى خاندان ((سمرى )) ؛ مانند ((حسن))و ((محمد)) ، فرزندان ((اسماعيل بن صالح ))و ((على بن زياد))در ((بصره))املاك زيادى داشتند. آنان نيمى از درآمد آن را توقف امام عسكرى عليه السلام نمودند وهر ساله درآمد آن را به آن امام بزرگوار ارسال مى نمودند.(718)
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))فرصت زيادى براى فعاليت نداشت ، هم به جهتكوتاه بودن مدت نيابت و هم به جهت وضعيت خاص سياسى ، او نتوانست فعاليت هاىگسترده اى انجام دهد و يا اگر هم موفق به فعاليت هاى گسترده اى شده بود، به جهتشدت رعايت تقيه ، و احتياط و استتار، آن فعاليت ها براى آيندگاننقل نشده است .
آخرين توقيع
آخرين توقيع از ناحيه مقدسه ، 6 روز قبل از درگذشت ((على بن محمد سمرى ))صادرشد. در اين توقيع امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) زمان درگذشت ((سمرى))را پيشگويى كرد و اعلان نمود كه بعد از اين ، سفير و نائبى را معين نمى كند و بامرگ ((سمرى ))دوره ((غيبت صغرى ))به پايان مى رسد و ((غيبت صغرى ))شروع مىشود. آن توقيع شريف بدين قرار است :
بسم الله الرحمن الرحيم ، يا على بن محمدالسمرى اعظم الله اجر اخوانك فيك فانكميت ما بينك و بين ستة ايام فاجمع امرك و لا توص الى احد يقوم مقامك بعد وفاتك ، فقدوقعت الغيبة (التامة ) فلا ظهور الا بعد اذن الله -عزوجل - و ذلك بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض ‍ جورا و سياءتى شيعتى منيدعى المشاهدة الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى و الصيحة فهو كاذب مفتر، و لاحول ولا قوة الا بالله العلى العظيم . (719)
به نام خداوند بخشنده مهربان . اى على بن محمد سمرى ! خداوند پاداش ‍ برادران دينىتو را در مصيبت مرگ تو بزرگ دارد. تا 6 روز ديگر خواهى مرد، پس امر حساب و كتابخود را مرتب كن و درباره جانشينى اين مقام نيابت ، به هيچ كس وصيت مكن تا به جاى توبنشيند؛ زيرا غيبت دومى (غيبت كامل يا غيبت كبرى ) فرارسيده است ، تا آن روزى كه خداوند- عزوجل - بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود كهدل ها را سختى و قساوت فراگيرد و زمين از ستم و بيداد پرگردد. به زودى كسانىبراى شيعيان من ادعاى مشاهده خواهند نمود.(720) بدان هركسى كه پيش از خروج سفيانىو بر آمدن صيحه اى (بانگى ) از آسمان ، ادعاى ديدن من را نمايد، دروغگو است . قدرت وتوانمندى از آن خداوند بلند مرتبت است .
((شيخ صدوق ))به نقل از ((ابومحمد، حسن بن احمد مكتب )) مى نويسد:
((ما در سال درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))در ((مدينة السلامبغداد))بوديم ، چند روز قبل از درگذشت او به حضورش ‍ رسيديم ، او اين توقيعحضرت را به ما نشان داد و ما از روى آن نوشتيم و نسخه بردارى نموديم و از نردشخارج شديم و چون روز ششم ، روز موعود فرارسيد، به نزد ((سمرى ))رسيديم و او رادر حالت احتضار مشاهده كرديم ؛ ديديم كه درحال جان دادن است . به وى گفتند كه وصى و جانشين تو چه كسى است ؟ بعد از تو چهشخصى نايب امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) است ؟ او در پاسخ گفت : خدا رامشيتى است كه خود انجام خواهد داد (يعنى : دوره غيبت صغرى به پايان رسيده است و كسىدر دوره غيبت كبرى نائب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) نيست و اين خوداز مشيت الهى است .) اين مطلب را گفت و آنگاه جان به جان آفرين تسليم نمود. اين آخرينسخنى بود كه از او شنيده شد.))(721)
از اين تاريخ به بعد ارتباط بين نواب خاص با امام مهدى (عج الله تعالى فرجهالشريف ) به پايان رسيد و دوره ((غيبت كبرى ))آغاز شد.
مشهور است كه تاريخ رحلت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) پانزدهم شعبانسال (339 ه -) اتفاق افتاد، ولى ((شيخ صدوق ))رحلت اين نائب بزرگوار امام مهدى(عج الله تعالى فرجه الشريف ) را پانزدهم شعبانسال -328 ه -) ذكر نموده است . (722)
نكاتى چند در آخرين توقيع ناحيه مقدسه
1 - امام مهدى عليه السلام 6 روز قبل از درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى))درگذشت وى را در اين توقيع بيان نمود. و در روز موعود، مرگ وى فرا رسيد. اينپيشگويى ، و تحقق آن در روز موعود از نظر اماميهدليل قاطعى است كه اين توقيع از سوى حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف )صادر شده است .
2 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به ((ابوالحسن سمرى )) دستور داد تاكسى را در امر نيابت ، جانشين خود قرار ندهد. اين جمله به روشنى تمام ، دلالت دارد كهراه ارتباط مستقيم بين امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نواب خاص بهپايان رسيد و از اين تاريخ به بعد مردم نمى توانند با واسطه آنان پرسش هاى خودرا با آن امام در ميان بگذارند.
3 - در اين توقيع زمان پايانى ((غيبت صغرى ))و آغاز ((غيبت كبرى )) بيان شده است .
4 - ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) به اذن خداوند است و بر ما معلومنيست كه در چه تاريخى ظاهر خواهد شد.
5 - در اين توقيع دو نشانه و علامت براى ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجهالشريف ) ذكر شده است ؛ يكى قيام ((سفيانى ))و ديگرى ((صيحه آسمانى )) .
ب : ملاك هاى نصب نواب اربعه  
همان گونه كه در مباحث گذشته بيان شد، امامان معصوم عليهم السلام افرادگوناگونى را به عنوان وكيل خود برگزيده بودند. در زمان امام يازدهم عليه السلام دهها نفر در ((سازمان وكالت ))فعاليت مى كردند، از آن همه افراد خوب و مورد اعتمادچگونه شد كه اين 4 نفر به مقام نيابت خاصه ، در دوره (( غيبت صغرى))نايل شدند؟
در پاسخ به اين پرسش نخست بايد گفت : امامان معصوم عليهم السلام براساس حكمت ،رفتار مى كنند و قطعا در اين نصب ها يك سرى معيارها و ملاك هايى وجود دارد، خواه به اينملاك ها دسترسى پيدا كنيم يا نه . از سويى مى دانيم كه اين ملاك ها در راستاى ملاك هاىارزشى اسلام است .
ايمان ، علم تقوى و بندگى خداوند بزرگ در راءس همه ملاك ها قرار دارد، و هر كس بهمقام وكالت امامان معصوم عليهم السلام مى رسيد وجود اين شرايط؛ يعنى ايمان و دانش لازمو تقويت و درايت ، در آنان طبيعى بود. اما نواب خاص و سفيران چهارگانه كه در عهد((غيبت صغرى ))از ناحيه مقدس به اين مقامنايل شدند. همان شرايط مذكور را بايد در حد بالاترى دارا مى بودند.
در اين سمت با ارزش چند ملاك ، افزون بر شرايط و ملاك هاى ياد شده از اهميت ويژه اىبرخوردار است .
1 - تقيه و رازدارى در حد بالا، به عنوان مثال : ((حسين بن روح نوبختى ))در حد بسياربالايى از، قيه و رازدارى در آن شرايط سخت و دشوار استفاده مى كرد. به گونه اى كهعلماى مذاهب اسلامى هر يك ((حسين بن روح ))را به خود منتسب مى كردند و اين نبود جزرعايت تقيه و رازدارى ، آن هم در حد بسيار بالايى .
او در راستاى رعايت و حفظ تقيه ، يكى از خدمتگزاران خود را تنها به ايندليل كه ((معاويه ))را لعن نمود عزل و اخراج كرد.(723)
((حسين بن روح ))در مجلسى به جهت تقيه ، نسبت به خلفاى راشدين به نيكى ياد مىكرد؛ اين سخن موجب شگفتى يكى از دوستانش شد و ناخواسته از اين سخن تبسمى كرد،((ابن روح ))به اين دوست اخطار كرد كه چرا در مجلس خنديدى ! چه بسا اين گونهبرخورد كردن روش رعايت كامل تقيه را به خطر اندازد.(724)
سفير اول امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )، ((عثمان بن سعيد)) ، براى رعايتتقيه مى كوشيد تا خود را از بازرسى هاى رژيم عباسى دور نگه دارد. او بدين منظور درهيچ بحث و مجادله مذهبى و يا سياسى به صورت آشكار درگير نمى شد.(725)
2 - صبر و مقاومت بسيار عالى و ممتاز، از آنجا كه كار سفيران بسيار مهم بود و دشمن درجهت دستيابى به امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى كوشيد، هرگونه ضعفو سستى از سوى نايب و سفير خاص ‍ امام (عج الله تعالى فرجه الشريف ) موجب مى شدكه اين حركت واكنشى ، با بن بست روبه رو شود. بنابراين ، بايد سفيران امام (عج اللهتعالى فرجه الشريف ) از ديگران مقاومتر و بردبارتر باشند.
عده اى از ((ابوسهل نوبختى ))پرسيدند: چرا تو نايب خاص حضرت نشدى و به جاىتو ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))از ناحيه مقدسه متصدى منصب سفارت شد، او درپاسخ گفت : آنان (::امامان عليهم السلام ) بهتر از همه مى دانند كه چه كسى لايق اين مقاماست . من آدمى هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره مى كنم . اگر آنچه راكه ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))درباره امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف )مى داند، من مى دانستم ، شايد در بحث هايم با دشمنان ، آنگاه كهجدال و لجاجت آنان را مى ديدم ، مى كوشيدم تادلايل بنيادى را بر وجود امام ارائه دهم و در نتيجهمحل اقامت او را بر ملا سازم . اما اگر ((ابوالقاسم ، حسين بن روح ))امام را زير عباىخود پنهان داشته باشد، اگر بدنش را با قيچى قطعه قطعه كنند تا امام مهدى (عج اللهتعالى فرجه الشريف ) را نشان دهد، هرگز عباى خود را كنار نمى زند و امام را نشاننمى دهد.))(726)
اين جمله ((ابوسهل نوبختى ))به خوبى نشان مى دهد كه ((حسين بن روح ))تا چه حدصابر و مقاوم بود.
3 - بايد نسبت به ديگران فهميده تر، عاقل تر و بادرايت تر باشد. ((شيخ طوسى))در كتاب گرانسنگ خود، ((الغيبة )) ، رواياتى رانقل مى كند كه به خوبى دلالت دارد كه سفيران و نائبان خاص حضرت حجت (عج اللهتعالى فرجه الشريف ) تا چه حدى زيرك ، فهميده و با درايت بودند. به جهت رعايتاختصار از ذكر آن خوددارى مى كنيم .(727)
4 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در انتخاب نائبان خاص هود خود افرادىاستفاده مى كرد كه در دستگاه ظالمان عباسى نسبت به آنها حساسيتى نباشد. چون نيابتخاص ، كارى است بسيار مخفى و مهم ، به تعبير ديگر: بالاتر از محرمانه ، سرى و يافوق سرى ؛ مثلا اولين سفير حضرت ((ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى )) ، معروف به((زيارت )) و ((سمان ))بود، ((ابوعمرو))با روغن فروشى كارهاى امام مهدى (عجالله تعالى فرجه الشريف ) را انجام مى داد و اصلا حكومت به خيالش ‍ نمى آمد كه وىسفير خاص حضرت باشد. دومين سفير، ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))هم مانند پدرش((سمان ))و روغن فروش بود و نايب سوم از خاندان ((بنى نوبخت ))بود و با دربارارتباط داشت و از نفوذ خوبى بهره مند بود، آنان هرگز چنين تصورى نمى كردند كه وىبا امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در ارتباط باشد.
از اين رو است كه به قول ((سيد محمد صدر)) :
((مساءله سفارت در دوره ((غيبت صغرى ))به كلى از ((علويان )) بريده شد. و بهديگران واگذار گرديد. با اين كه در آن روز در بين ((علويان )) افراد برجسته اى ازنظر علم و فقاهت و عبادت وجود داشت سر اين مطلب كاملا روشن است . به طورى كه تاريخزندگانى ((علويان )) از زمان نهضت امام حسين عليه السلام تا عصر و زمانى كهدرباره آن بحث مى كنيم ، مطلب را به خوبى روشن مى سازد، زيرا اين مدت تاريخ ،نهضت ها و سركشى بر ضد فساد و ظلم و طغيان به دست ((علويان ))افتاد. از اين رو،ديد كلى دولت نسبت به ((علويان ))اين بود كه آنان از يك سو طرفدار ائمه عليهمالسلام هستند و از سوى ديگر پرچمداران مبارزه بر ضد ظلم و بيدادگرى . به ديگرسخن : حكومت مى دانست كه تنها ((علويان )) بى پروا در پى مبارزه بر ضد آنانند.وقتى گروهى و يا شخصى در نظر حكومت چنين وانمود كند، او دائم تحت مراقبت شديددولتى قرار مى گيرد و نمى تواند كار مهمى ؛ همانند سفارت ناحيه مقدسه را بهخوبى عهده دار شود.))(728)
ج : چگونگى ارتباط نواب اربعه با شيعيان 
((سازمان وكالت ))و به ويژه شخص سفير، به جهت وجود جو خفقان در آغاز براى مردمشيعه شناخته شده نبود. بنابراين ، در آغاز سفارت به ويژه در زمان سفارت ((عثمان بنسعيد عمرى )) ، نيابت او براى مردم روشن نبود و طبيعى است كه شيعيان ارتباط چندانىبا او در رابطه با مسؤ وليت وى نداشته باشند. تنها عده معدودى از خواص و وكلا، او رابه عنوان نايب خاص حضرت مى شناختند و مسائل شرعى خود را با او در ميان مىگذاشتند. بعد از گذشت زمان كم كم اين نيابت با تلاشهاى خالصانه وكلا در نزدشيعيان جايگاه خود را پيدا كرد و ارتباط، با رعايت جوانب احتياط و تقيه بيشتر شد.
دو نوع ارتباط  
شيعيان با ((نواب اربعه ))دو نوع ارتباط داشتند يكى با واسطه و بهشكل هرمى و ديگر ارتباط بى واسطه و مستقيم .
ارتباط با واسطه و غير مستقيم
ارتباط با واسطه يك اصل در ((سازمان وكالت ))بود چرا كه اين سازمان به جهت ظلمعباسيان نمى توانست آشكارا و آزادانه فعاليت كند. بنابراين ، بايد در ارتباط با مردماز راه هاى استتارى بهره مى گرفت و اين ، درشكل ((ارتباط غيرمستقيم ))سازگارى دارد.
در اين ارتباط وكلا نقش واسطه را عهده دار بودند، مردم خواسته هاى خود را با وكلا درميان مى گذاشتند و يا وجوهات شرعى خود را به آنان مى پرداختند. و وكلا آنها را بهسفير و نائب امام (عج الله تعالى فرجه الشريف )منتقل مى كردند و با واسطه سفير از ناحيه مقدسه پاسخ پرسشهاى خود را دريافت مىداشتند. در اين ارتباط سفير به منزله راءس ‍ هرم ، وكلا و خواص وسط و بدنه هرم ، ومردم به منزله قاعده هرم با هم در ارتباط بودند.
اين ارتباط هرمى در آغاز تقريبا در بين شيعيان ((بغداد))برقرار بود و سپس فراگيرشد. ((ابى جعفر، محمد بن عثمان )) ، در ((بغداد))10وكيل داشت كه از جمله آنان ((حسين بن روح ))بود، اين عده به ظاهروكيل شخصى ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))در امور تجارتى بودند، ولى در واقعوكيل در اموال امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) بودند. و براى ((سازمانوكالت ))شيعى فعاليت مى كردند.
در آغاز كار حتى عالمان برجسته شهرستانها از جانشينى امام عسكرى عليه السلام اطلاعىنداشتند؛ مثلا بنا به روايت ((مجلسى ))در ((بحارالانوار)) و ((شيخ طوسى )) دركتاب ((الغيبة )) ، ((محمد بن ابراهيم مهزيار اهوازى ))بعد از رحلت امام عسكرى عليهالسلام امام زمان ، حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشريف ) را نمى شناخت ، او بعداز چند سال از رحلت امام يازدهم عليه السلام گذشته بود به منظور شناخت جانشين آنحضرت به عراق مسافرت نمود.(729)
در ((دينور))مردم بعد از گذشت يكى دو سال از رحلت امام عسكرى عليه السلام متحيربودند كه وجوهات شرعى را به چه كسى بدهند. به نزد ((احمد بن محمد دينورى))رفتند، او گفت : ياقوم هذه حيرة و لا تعرف الباب فى هذاالوقت ، (اى مردمالان وضع معلوم نيست ، نمى دانيم سفير و نايب خاص حضرت در اين وقت چه كسى است .)(730)
ارتباط مستقيم و بى واسطه
اين ارتباط در آغاز فعاليت ((نواب اربعه ))در دوره ((غيبت صغرى )) وجود نداشت ؛زيرا بنا بود مساءله نيابت خاصه مخفى بماند و اصلا فلسفه وجودى اين جريان ،معلول ظلم حكام است كه بازتاب و واكنش آن ، فعاليت هاى استتارى ((سازمان وكالت))است .
كم كم شيعيان به صورت پنهانى نام و نشانى سفير را از وكلا و خواص ‍ گرفتندتوانستند با آنان مستقيما تماس برقرار كنند. اين كار عمدتا از زمان سفارت دومين سفيرشروع شد و ادامه يافت .
((شيخ طوسى ))درباره اين نوع ارتباط مى نويسد: عده اى از افراد مورد اعتماد پيشسفراى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) مى رفتند و با دادن نامه و يا بيانداشتن خواسته هاى خود پاسخ آن را از ناحيه مقدسه و توسط سفرا دريافت مىكردند.(731)
در اين ارتباط مستقيم گاهى پاسخ ‌هايى كه دريافت مى كردند به صورت كتبى بود،نامه مى دادند و بعد از چند روز پاسخ آن را دريافت مى كردند.
در برخى از روايات چنين تعبير شده است : فلما كان بعد ثلاثة ايامقال لى صاحبى الا نعود الى ابى جعفر (732) (بعد از گذشت 3 روز رفيقم بهمن گفت : برويم نزد ابوجعفر محمد من عثمان تا جواب نامه را دريافت نماييم .)
و در تعبيرى ديگر آمده است : ثم اخبرنى بعد ذلك بثلاثة ايام (733) (بعداز 3 روز پاسخ نامه ام را داد.)
گاهى هم به صورت شفاهى پاسخ داده مى شد، چنان كه ((حسين بن روح ))به برخىاز پرسش كنندگان گفت : شما ماموريت داريد؛ به ((حائر))برويد. (734)
د: وظايف و مسؤ وليت هاى نواب اربعه  
وظايف و محور فعاليت هاى ((نواب اربعه ))بدين قرار است :
زدودن شك و حيرت مردم درباره وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف)
با توجه به شرايط سياسى در آغاز ((غيبت صغرى ))شيعيان از وجود فرزند براىامام عسكرى عليه السلام بى خبر، و در حيرت بودند، چرا كه جو اختناق ، حاكم بود واگر امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) در خفا به سر نمى برد، در همان آغازحضرت را مى كشتند، در سال (260 ه -) كه امام عسكرى عليه السلام رحلت نمود، تنهاافراد خاصى از وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) باخبر بودند. مهمترين وظيفه اى كه ((نواب اربعه ))به ويژه سفيراول ؛ يعنى ((عثمان بن سعيد عمرى )) برعهده داشت ، اين بود كه براى شيعيان ثابتكند، امام عسكرى عليه السلام فرزندى دارد كه اكنون امام است و او نايب خاص آن حضرتمى باشد.
((عثمان بن سعيد عمرى ))با اعتمادى كه از سوى دو امام هادى و عسكرى عليهماالسلام بهدست آورده بود و بزرگان شيعه اماميه به صداقت و درستكارى وى اعتقاد داشتند، توانستدر اين زمان حساس شك مردم را درباره وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجهالشريف ) بزدايد و نيز براى آنان ثابت كند كه وى به درستىوكيل خاص از ((ناحيه مقدسه )) است . گاهى هم اين منزلت و درستكارى و اعتماد مردم بهاو، براى زدودن شك و حيرت كافى نبود، و از ((عثمان بن سعيد عمرى))دلايل صدق ادعاى او مى خواستند، و از كرامت و شبه معجزه مطالبه مى كردند و ((عثمان))نيز از ((ناحيه مقدسه ))دلايلى ارائه مى داد و آنان به وجود و امامت امام مهدى (عج اللهتعالى فرجه الشريف ) و نيز وكالت خاصه وى معتقد مى شدند.
((محمد بن يعقوب ))از ((سعد اشعرى قمى ))در اين رابطه روايتى بدين مضموننقل مى كند:
((حسن بن نضر))كه در ميان شيعيان قم جايگاه ويژه اى داشت ، بعد از رحلت امام عسكرىعليه السلام در حيرت بود. او ((ابوصدام ))و عده اى ديگر تصميم گرفتند كه از امامبعدى جويا شوند. ((حسن بن نضر))به نزد ((ابو صدام ))رفت و گفت :امسال مى خواهم به حج بروم . ((ابوصدام ))از او خواست كه اين سفر را به تعويقانداز، ولى ((حسن بن نضر))گفت : نه ، من خوابى ديده ام و بيمناكم . بنابراين ، بايدبروم . قبل از حركت به ((احمد بن يعلى بن حماد))دربارهاموال متعلق به امام عليه السلام وصيت كرد كه ايناموال را نگه دارد تا اين كه جانشين امام عسكرى عليه السلام مشخص شود. به((بغداد))رفت و در آنجا از سوى ((ناحيه مقدسه ))توقيعى به دستش رسيد، و به امامتامام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشريف ) و نيز به وكالت خاصه ((عثمان بن سعيدعمرى ))مطمئن شد.))(735)
در دوره ((عثمان بن سعيد عمرى ))كه آغاز ((غيبت صغرى ))بود اين وظيفه بيشتر بردوش وى سنگينى مى كرد؛ چرا كه در زمان نيابت ديگر سفرا مساءله امامت امام مهدى (عجالله تعالى فرجه الشريف ) و نيابت سفيران تا حدودى براى شيعيان ثابت شده بود.
در دوره نيابت ((محمد بن عثمان ))هم تا حدودى مساءله زدودن شك و حيرت از وجود امام (عجالله تعالى فرجه الشريف ) وجود داشت ، به همين جهت در اين باره از ((محمد بن عثمان))نيز رواياتى نقل شده است . (736)

next page

fehrest page

back page