بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب حدیث بی کم و بیشی, محمدکاظم محمدى باغملایى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     h01 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h02 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h04 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h05 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h06 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h07 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h08 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h09 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h10 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h11 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h12 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h13 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h14 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h15 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h16 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h17 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h18 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h19 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h20 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h21 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h22 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h23 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h24 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h25 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h26 - شرح گلشن راز - حديث بى كم و بيشى
     h27 - اخلاق معاشرت
     h28 - اخلاق معاشرت
     h29 - اخلاق معاشرت
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

نام كامل او شيخ سعدالدين محمود بن عبدالكريم بن يحيى شبسترى است.«در سال 678 هجرى در روستاى شبستر (كه اكنون يكى از شهرهاى آذربايجان شرقى و در نزديكى تبريز مى باشد)به دنيا آمد و در تبريز شاگرد شيخ بهاءالدين يعقوب

ــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموعه آثار شيخ محمود شبسترى (گلشن راز)، به اهتمام دكتر صمد موحد،  ص83،  ب  395

[28]

تبريزى بود و در نزد او تربيت يافت»(1) به سبب احاطه بر علوم و معارف اسلامى در زمان حيات شهرت فراوان يافت و به درجه و مقامى رسيد كه در مكتب درس او علما و عرفا حاضر مى شدند و از خرمن معرفت او خوشه بر مى چيدند.
با وجود اينكه بيش از 33 بهار در دنيا نزيسته امّا در همين زمان اندك، ارباب خرد و اصحاب نظر از او سودها جسته اند و پر ادعا مى توان نمود كه امروز گلهاى گلشن او با بيش از هزار گل، وجود او را بهارى ديگر داده است.
بهارى كه هرگز باد خزان را بر اوراق زرّين گلشن او دست تطاول ممكن نباشد و دور زمان عظمت و اهميّت دُرج معانى بلند آن را در غبار تيره تن دنيا دوستان محصور نگرداند.
شيخ محمود شبسترى گرچه به اعتراف خود:
«به نثرار چه كتب بسيار مى ساخت ----- به نظم مثنوى هرگز نپرداخت»(2)
هرگز شاعر نبوده است ولى خالق يكى از بزرگترين و پر محتواترين مثنوى هاى عرفانى زبان فارسى است كه هر بيت آن درّى شاهوار و لؤلؤيى «لا لا» است.
او در رهگذر زمان و بنا به ضرورت كلام و بيان، بى نصيب از اين گونه سخن گفتن نبوده و «به عون و فضل و توفيق خداوند»(3) موفق به سرودن مجموعه گرانبهاى مثنوى «گلشن راز» مى گردد كه امروز زبانزد همه محقّقان و دانش پژوهان است.
نكته قابل توجه در بيت:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. دكتر ذبيح الله صفا، تاريخ ادبيات ايران، خلاصه جلد دوم، تهران، چاپ سوم، انتشارات فردوس، 1368، ص156
2. مجموعه آثار شيخ محمود شبسترى (گلشن راز)، به اهتمام دكتر صمد موحد، ص69،  ب  51
3. همان، ص69، ب 67

[29]

«همه دانند كاين كس در همه عمر ----- نكرده هيچ قصد گفتن شعر»(1)
كه عدم هماهنگى قافيه بين «عمر» و «شعر» را نشان مى دهد، خود مؤيّد ادعاى شيخ(2) در نفى شاعرى اوست. هر چند كه انتخاب چنين كلماتى به عنوان قافيه بر حسب عمد محتمل مى باشد. اين عارف بزرگ در زمان كوتاه عمر خود، خالق چندين اثر گرانبها در زمينه هاى مختلف علوم الهى و معارف اسلامى بوده است كه از همه مهم تر، مثنوى «گلشن راز» اوست كه موضوع سخن ما در اين نوشتار است.
از ديگر آثار شيخ محمود شبسترى «حق اليقين» و «مرآت المحقّقين» به نثر و «سعادت نامه» به نظم مى باشد كه شرح آنها در اين مجموعه نمى گنجد.
و سرانجام اين عارف بلند آوازه در سن 33 سالگى و به استناد گفته مورّخين و با توجه به سال تولدش، در سال 720 هجرى با زندگى پر بار خود خداحافظى مى كند و در زادگاه خود شبستر آرام و قرار مى گيرد.آرامگاه او اكنون در شهر شبستر زيارتگاه موحّدين و محبّان وى و دوستداران علم و ادب مى باشد. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.

گلشن راز

مثنوى «گلشن راز» اثر بزرگ عرفانى شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم و هشتم هجرى با همه گفته ها و خوانده ها، خود معرف و شناساى گوهر وجود خود است سبب نام گذارى آن به «گلشن راز» به استناد گفته شيخ:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان، ص69، ب 49
2. از اين به بعد تا پايان رساله هر جا كلمه «شيخ» آورده شود منظور شيخ محمود شبسترى مى باشد.

[30]

«دل از حضرت چو نام نامه درخواست ----- جواب آمد به دل كاين گلشن ماست»(1)
برگرفته از الهامات و واردات قلبى است كه بر دل شيخ تابيده تا بدان وسيله «شود زان چشم دلها جمله روشن»(2)، روشنى بخش دلهاى عارفان و عاشقان حق گردد. زمان سرايش اين منظومه بنا به
«گذشته هفت و ده از هفتصد سال ----- زهجرت ناگهان در ماه شوّال»(3)
سال 717 هجرى مى باشد.شيخ «گلشن راز» را كه «صد عالم اسرار است يك شمّه ازدكان عطار»(4) مى داند و چنين بيان مى كند:
«در او راز دل گلها شكفته است ----- كه تا اكنون كسى ديگر نگفته است»(5)
و با وجود اين، آن را مايه مباهات و تبختر خود نمى داند و تمامى معانى حقايق و بيان دقايق را زاييده دل و ذهن و زبان خود دانسته، اظهار مى كند كه عاريت كس را نپذيرفته است و با طرح اين نكته:
«ولى اين بر سبيل اتفاق است ----- نه چون ديو از فرشته استراق است»(6)
رنگ تملّق و تعلّق را از دامن خود زدوده و بر اين معنى تأكيد مىورزد.
و «بالجمله» بايد گفت:گلشن راز معانى تصوّف را در يك مثنوى ساده و شيرين در طىّ حدود هزار بيت شرح و توضيح مى كند و آدمى را به ترك عادت و درك وحدت و جستجوى حقيقت راهنمايى مى كند»(7)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجموعه آثار محمود شبسترى (گلشن راز)، به اهتمام دكتر صمد موحد، ص69، ب68.
2. همان، ص69ب69.
3. همان، ص 68 ب 32.
4. همان، ص69 ب 57.
5. همان، ص 108 ب 997.
6. همان، ص 69، ب 58.
7. دكتر صادق رضازاده شفق، تاريخ ادبيات ايران، چاپ دوم، تهران، چاپخانه بهمن، 1348،  ص444.

[31]

«در بين منظومه هاى مربوط به عرفان و حكمت كه اشتمال بر دقايق اسرار متصوّفه هم لطف و جمال شعرى را كه در جاى جاى آنها هست به كلّى از بين نبرده است و گه رايحه تغزل و شعر غرامى از آنها به مشام مى رسد منظومه كوتاه هزار بيتى گلشن راز اثر شيخ محمود شبسترى شهرت و قبولى كم نظير دارد.»(1)
و بالاخره بايد گفت كه شيخ محمود شبسترى با ژرف انديشى و ظرافت تمام، مجموعه افكار خود را در منظومه «گلشن راز» به طرزى استادانه در پاسخ هجده سؤال عارف انديشمند «امير حسينى هروى»(2) سروده است كه بعد از شرح و تفصيل آنها با احتساب ابيات آغازين و پايانى به 1004 بيت مى رسد كه همه در قالب مثنوى و در «بحر هزج مسدّس»(3) و درباره عرفان علمى و حكمت عملى مى باشد كه براى اطلاع بيشتر خوانندگان، هجده سؤال مطرح شده از سوى امير حسينى هروى در زير آورده مى شود و آنها عبارتند از:
سؤال اوّل: تفكّر چيست؟
سؤال دوم: كدام فكر شرط راه سالك است؟
سؤال سوم و چهارم: «من» كيست و «سفر كردن در خود» چيست؟
سؤال پنجم و ششم: «مسافر و راهرو» و «مرد تمام» كيست؟
سؤال هفتم و هشتم: آگاهى بر «سرّ وحدت» و «موضوع مورد نظر عارف» چيست؟
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. دكتر عبدالحسين زرين كوب، نقش بر آب، چاپ سوم، تهران، انتشارات سخن، 1374،  ص 256.
2. از عرفا و شعرا و نويسندگان شيعه مذهب قرن هفتم و هشتم هجرى است. چون بيشتر عمرش را در هرات گذرانده به «هروى» معروف گرديد. آثارى به نظم و نثر دارد كه عبارتند از: زادالمسافرين، كنزالرّموز، ديوان شعر، سى نامه كه به نظم مى باشد و نزهة الارواح و صراط المستقيم و روح الارواح و طرب المجالس كه به نثر مى باشد.
3. مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل.

[32]

سؤال نهم: درباره «معروف و عارف و معرفت»
سؤال دهم: معنى «اناالحق» چيست؟
سؤال يازدهم: درباره «واصل» و «سير و سلوك» سالك
سؤال دوازدهم: درباره «وصال ممكن و واجب» و «حديث قرب و بعد و بيش و كم»
سؤال سيزدهم: درباره «بحرى كه نطق و بيان ساحل آن است.»
سؤال چهاردهم: در شناخت «جزوى كه از كلّ خود افزون تر است» و «چگونگى طريقه جستن آن جزو؟»
سؤال پانزدهم: «قديم» و «محدث» چگونه از هم جدا شده اند؟
سؤال شانزدهم: مقصود مرد معنى- عارف - از چشم و لب و رخ و زلف و خط و خال» چيست؟
سؤال هفدهم: حقيقت «شراب و شمع و شاهد و خراباتى» چيست؟
سؤال هجدهم: معنى «بت و زنّار و ترسايى» چيست؟

شرح هاى گلشن راز

شرح هاى نوشته شده بر «گلشن راز» شيخ محمود شبسترى بى هر توضيحى خود بيانگر عمق انديشه وى در بيان مطالب عرفانى است و در اهميت آن همين بس كه تاكنون بيش از ده شرح از متقدّمان و متأخران بر آن نوشته شده است.
البته «كثرت تعداد شرح هايى كه بر اين منظومه موجز نوشته اند وسعت حوزه انتشار و شهرت بيش از حدّ آن را كه در عين حال به جهت عمق و دقت فوق العاده

[33]

تعبيراتش نظير اين گونه شرح ها را نيز الزام مى كند، نشان مى دهد.»(1)
1ـ مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز تأليف شيخ محمد لاهيجى كه اساس كار نگارنده بر آن قرار داشته و در صفحات آينده نكاتى چند درباره آن ارائه خواهد شد.
2ـ شرح گلشن راز اثر كمال الدين حسين اردبيلى متخلّص به الهى
3ـ نسايم گلشن تأليف سيّد نظام الدين محمود حسينى مشهور به شاه داعى  الى الله
4ـ شرح گلشن راز اثر مظفرالدين على شيرازى
5ـ شرح گلشن راز تأليف صاين الدين على تركه شارح شيعى مذهب
6ـ شرح منظوم اسيرى
7ـ شرح منسوب به مولانا عبدالرحمن جامى
8ـ شرح گلشن راز تأليف حاج ميرزا ابراهيم شريعتمدار سبزوارى ملقب به وثوق الحكما (او از شاگردان حاج ملاّ هادى سبزوارى است).
9ـ شرح گلشن راز تأليف قاضى مير حسين يزدى
10ـ شرح گلشن راز اثر ادريس بن حسام الدين بديعى
11ـ شرح گلشن راز اثر شيخ بابا نعمت الله بن محمود نخجوانى

شيخ محمد لاهيجى و شرح او بر گلشن راز

شمس الدين محمد بن يحيى بن على گيلانى لاهيجى از مشايخ و عرفاى بزرگ
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. دكتر عبدالحسين زرّين كوب، نقش بر آب، ص257.

[34]

نيمه دوّم قرن نهم و دهه اوّل قرن دهم هجرى است. او در شيراز به دنيا آمد و در همانجا ساكن بود و سرانجام در شيراز درگذشت، آرامگاه او نيز اكنون در شيراز  است.
در اهميت شخصيت اين بزرگ مرد عالم معنى بسيار سخن ها گفته و نوشته اند كه مجال توجيه و تبيين آن در اين مختصر نمى باشد. امّا او با توجه به مقامى كه در تصوف و عرفان داشت در سال 877 شرح منظومه شيخ محمود شبسترى را با عنوان «مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز» آغاز كرد كه بعدها مورد استقبال ارباب شريعت و اصحاب طريقت واقع گرديد و سالكان و عارفان از آن سودها گرفتند و بهره ها  جُستند.
«شيخ محمد لاهيجى از پيروان سيد محمد نوربخش است و او را حضرت امام سيد محمد نوربخش مى خواند. لاهيجى طريقه نور بخشيه را در شيراز ترويج مى كرد و خانقاه نوريّه - منسوب به نوربخش ـ را در آنجا به وجود آورد.»(1)
قرن نهم كه بيشتر دوره حيات شيخ محمد لاهيجى در آن گذشته است، دوره اى است كه «شريعت و طريقت به يكديگر نزديك مى شوند و علماى دين و متشرعان و فقها هم نسبت به صوفيه و عرفا نظر موافق پيدا مى كنند و به تصوف و عرفان روى مى آورند و آنان كه ذوقى و طبعى شاعرانه داشتند اشعار عرفانى سرودند و همان رموز و مصطلحات صوفيه و عرفا را در شعر به كار بردند و هم در اين قرن شرح كتب علمى و عرفانى انجام گرفت.»(2)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. جستجو در تصوف ايران، عبدالحسين زرين كوب، چاپ دوّم، تهران، انتشارات امير كبير، 1366، ص186.
2. مقدمه اى بر مبانى عرفان و تصوف، دكتر سيد ضياءالدين سجادى، چاپ پنجم، انتشارات «سمت»، 1375، ص167.

[35]

شيخ محمد لاهيجى سبب شرح «گلشن راز» را چنين بيان مى كند:
«باعث نفس الامرى اين فقير در التزام شرح اين كتاب، آن بود كه دلى داشتم كه به اين سخنان محققان انسى تمام داشت و به چيزى ديگر غير از اين ملايمتى نداشت و اين كتاب «گلشن» را در غايت خوبى و تنقيح يافتم و از دل و جان به توضيح و تلويح لطايف و نكات و مسائل او شتافتم.»(1)
از ميان شروحى كه تاكنون بر منظومه گلشن راز نوشته شده است بى هيچ ترديد شرح لاهيجى كامل تر، عميق تر، دقيق تر و علمى تر از شرح هاست و اين ادّعا مثبت نمى گردد مگر آن كه اعتراف كنيم كه شيخ محمد لاهيجى خود از اجله عرفا و مشايخ تصوّف و صاحب نظر در علوم اسلامى و معارف الهى بوده است.
شرح لاهيجى از نوع كتاب هايى است كه «فرانسيس بايكون»(2) مى گويد:
«برخى از آنها را بايستى از اوّل تا آخر خواند و با موشكافى و حوصله بسيار بايد جزء جزء مطالب آنها را دقت كرد و از آنها فايده برداشت.»(3)
در شرح لاهيجى در كنار ابيات ساده و روان ابياتى نيز وجود دارد كه فهم آن دشوار و نياز به داشتن اطلاعات و دانستن رموز و اصطلاحات عرفانى است كه اگر خواننده آشنايى با آنها نداشته باشد درك مفاهيم هرگز براى او ممكن نخواهد شد.
به همين بهانه و براى مقايسه، نمونه اى چند كوتاه از نظرتان مى گذرد. در اينجا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز، مقدمه محمدرضا برزگر خالقى و عفت كرباسى، چاپ اوّل، تهران، انتشارات زوار، 1371، ص602.
2. francis baycon يكى از دانشمندان معروف انگلستان در نيمه دوّم قرن شانزدهم و اوائل قرن هفدهم.
3. مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز، شيخ محمد لاهيجى، با مقدمه كيوان سميعى، چاپ پنجم، تهران، 1371، چاپخانه احمد، ص89.

[36]

ابتدا از شرح لاهيجى نمونه اى را مى خوانيم و بعد ساده شده و برگردان آن را در رساله حاضر مى نگريم:

نمونه هايى از شرح لاهيجى

نمونه اوّل:
ولى تشبيه كلّى نيست ممكن ----- زجستجوى آن مى باش ساكن
l شرح لاهيجى: «يعنى در حين نقل اگر چه رعايت تناسب عقلى نموده شده است فأما تشبيه كلّى بين المعنيين البته نمى تواند بود چو ميان محسوس و معقول بودن بعيد است و از جستجوى تشابه به تامّ بينهما ساكن مى بايد بود و طالب چيزى كه نباشد نبايد بود و الاّ طلب محال سبب حيرت و ضلال خواهد بود.»(1)
n برگردان ساده: هر چند هنگام بيان الفاظ،رعايت تناسب هاى عقلى شده است امّا تشبيه كلى بين معانى اصلى و امور محسوس ممكن نمى باشد زيرا فاصله بين  معقولات و محسوسات بسيار زياد است و نبايد به دنبال تشابهات كامل بين اين  دو بود.
نمونه دوّم:
از آن جانب بود ايجاد و تكميل ----- و از اين جانب بود هر لحظه تبديل
l شرح لاهيجى: «يعنى از جانب حق به واسطه تجليات اسمايى و شئونات ذاتى ايجاد عالم و تكميل مظاهر به كمالات وجودى كرده مى شود و هر لحظه در هر صورتى به ظهورى و تجلّى ديگر است و به سبب اين تجلّى و ظهور دايم وجود عالم
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان، ص 558.

[37]

مستمر مى نمايد،و از اين جانب كه عالم مراد است به حسب اقتضاءِ ذاتى هر لحظه و هر ساعت تبديل و تغيير است و به واسطه اين اقتضاء ذاتى ممكنات عالم در عدميت و نيستى مستمرّند و على الدّوام به خود نيستند و به تجلّى رحمانى هستند و اقتضاى امكانيّت كه ذاتى ممكن است قطع نظر از موجد نموده آن است كه هميشه در هر زمانى عالم هست باشد بلكه مقتضاى اسماءِ الهى آن است كه عالم على الدّوام هست و نيست باشد زيرا چنانچه موجد و محيى و مبدى و رحمان و منعم و مصوّر و خالق و قيّوم و امثال ذالك اقتضاى وجود موجودات و ظهور مظاهر مى نمايد،معيد و مميت و ضارّ و قهّار و قابض و فرد و واحد اقتضاى عدميت و خفاى مظاهر مى نمايد.
«هر دمى مرگى و حشرى داديم ----- تا بديدم دستبرد آن كرم
گشت آسان بر من از لطف خدا ----- فهم اسرار بقا اندر فنا
زانكه با ما مى نمايد او عيان ----- حشر و نشرى دايماً اندر جهان»(1)
n برگردان ساده:
از آن جانب = از طرف حق تعالى
از اين جانب = از طرف بنده و موجودات عالم
از طرف خداوند و به واسطه فيض رحمانى او موجودات و ممكنات عالم به وجود مى آيند و به كمال وجودى دست مى يابند و از طرف موجودات به سبب ذات آنها كه فناپذيرند هر لحظه در تغيير و تحوّل بوده و به عبارتى نيست و هست مى گردند.
نمونه سوّم:
كدامين فكر ما را شرط راه است ----- چرا گه طاعت و گاهى گناه است
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص514.

[38]

l شرح لاهيجى: «سائل مى پرسد كه كدام است آن فكر كه شرط راه طالبان و سالكان راه حق است و وسيله قرب آن حضرت مى گردد و سبب چيست كه فكر گه طاعت است و مأمورند به آن و گاهى گناه است و نهى از آن كرده اند»(1)
n برگردان ساده:
راه: راه حق، راهى كه سالك طى طريق مى كند تا به مبدأ خويش رسد.
دومين سؤالى كه سائل از شيخ پرسيده حاكى از تنوع افكار اوست زيرا در سؤال اوّل از مطلق فكر پرسيده شد و شيخ حقيقت فكر را بيان كرد.
در اين بيت سائل در جستجوى فكرى است كه سالك را به حق مى رساند و وسيله مشاهده حق مى شود. چرا فكر گاهى سبب اطاعت و بندگى حق مى شود و گاهى سركشى و عصيان و گناه را باعث مى شود.
نمونه چهارم:
مپرس از من حديث زلف پر چين ----- مجنبانيد زنجير مجانين
l شرح لاهيجى: «يعنى از من عاشق بيدل حديث و سخن زلف پرچين و شكن معشوق مپرس و گرفتارى عشّاق به واسطه تقيّد به قيود احكام كثرات كه هر يكى شكنى است از آن چين زلف اظهر من الشمس است و احتياج به شرح و بيان ندارد و از شهود جمال با كمال محبوب مانع محبّ غير از اين نيست و مرغ دلهاى طالبان و عاشقان از جهت گرفتارى اين دام بلا است كه مبتلاى قيد فراق و اندوه اشتياقند و زنجير مجانين عشق و طلب مجنبانيد و سرود بياد مستان مياريد كه سلسله زلف معشوق است كه سبب تقيّد مجانين محبت و عشق،به قيود كثرات گشته و
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص86.

[39]

نمى گذارد كه در هواى وصال محبوب طيران نمايند و از اندوه فراق خلاص گردند.»(1)
n برگردان ساده:
حديث = خبر، سخن، هر چه از آن خبر دهند و نقل كنند.
زلف = كنايه از كثرت است و اشاره به تجلّى جلالى انوار حق در صورت جسمانى دارد، صفات قهر الهى منظور است.
مجانين = جمع مجنون، ديوانگان
شيخ: از من عاشق درباره زلف معشوق چيزى مپرس. زيرا تعيّن زلف پرچين و شكن معشوق زنجيرى است در پاى عاشق كه سبب گرديده تا عاشقان و ديوانگان كوى عشق، ره به سوى معشوق نبرند و به وصال او نرسند بنابراين زنجير ديوانگان عاشق كه مراد زلف معشوق است نجنبانيد زيرا سبب همه بلاها و گرفتاريهاى عاشق، زلف معشوق - تعيّن - است.
حافظ در اين باره گويد:
«عقل اگر داند كه دل دربند زلفش چون خوش است ----- عاقلان ديوانه گردند در پى زنجير ما»()
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 578.
2. ديوان خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازى، به اهتمام محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى، تهران، كتابفروشى زوّار، ص9.

[40]

 

[41]

بخش دوم - ساده نويسى (توضيحات، لغات و اصطلاحات)

1 ـ در معنى تفكر
2ـ فكرى كه شرط راه سالكان است
قاعده در بيان تفكر در باره انفس
3 و 4 ـ در حقيقت معنى «من» و مقصود از «سفركردن  در  خود»
5 و 6 ـ درباره مسافر در راه حق و مرد كامل
تمثيل در اينكه شريعت مانند پوست و طريقت مانند مغز و حقيقت مانند مغز خالص است
7 و 8 ـ در بيان معنى «عارف» و «معرفت»
9 ـ در بيان قرب و بعد از حق
10 ـ درباره وجود كه مانند دريايى است كه نطق، ساحل و علم گوهر و حروف، صدفهاى آن است
11 ـ در بيان نقص موجود از وجود با آنكه او كلّ و وجود جزء است
12 ـ سؤال در بيان تفاوت بين قديم و حادث
13 ـ در اشارات و رموز عرفانى كه عارف به كار مى گيرد اشارت به زلف
14 ـ در بيان معنى شراب و شمع و شاهد و دعوى خراباتى  شدن
15 ـ سوال و جواب در بيان هدف از بت و زنار و غيره

[42]

 

[43]

1) به نام آنكه جان را فكرت آموخت ----- چراغ دل به نور جان بر افروخت
به نام آنكه = «چون ذكر حق بالاتر از ذكرى است كه حامد در لفظ بياورد و در نظر عارف عظمت نام خداوند به حدّى است كه در حرف نمى گنجد، به همين خاطر شيخ محمود شبسترى نام الله را نياورده، و از لفظ «آنكه» استفاده كرده است.»(1)
جان = روح آدمى است كه به تعبير عرفا همچون مرغى است كه سير عالم بالا را دارد و زنده كننده اجسام است.
سعدى در اين باره گويد:
«خبردارى اى استخوانى قفس ----- كه جان تو مرغى است نامش نفس»(2)
فكر = سير معنوى از ظاهر به باطن و از صورت به معنى و از صفات به ذات است، وسيله رفتن به سوى الله است.(ش-ل)
چراغ = وسيله روشنايى است، منبع نور است.
دل = واسطه بين جان و نفس است. بنابراين دل حالت برزخ را دارد يعنى از جان و نفس استفاده مى كند. به عبارتى از جان مستفيض مى گردد امّا به نفس فيض مى رساند.»(3)
نور = وسيله رفع كدورت و تاريكى است.
دل آدمى معدن علم و كمالات روح انسانى و مظهر تجليات الهى است. دل را به آن سبب به چراغ تشبيه كرده است كه دل همانند چراغ، راهنما و راه گشاست. بنابراين جمال حقيقت بوسيله دل پاك آدمى قابل ديدن است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. توضيح ابياتى از گلشن راز (دست نوشته ها)، دكتر سيد جعفر حميدى.
2. بوستان سعدى، تصحيح دكتر غلامحسين يوسفى، چاپ دوم، تهران، 1363، انتشارات خوارزمى، ص188.
3. توضيح ابياتى از گلشن راز (دست نوشته ها).

[44]

«جام جهان نما دل انسان كامل است ----- مرآت حق نما به حقيقت همين دل است»(1)
پس به نام خدايى آغاز مى كنم كه جان آدمى را فكر و انديشه داد و دل عارف را به نور جان روشن و زنده گردانيد.
2) زفضلش هر دو عالم گشت روشن ----- زفيضش خاك آدم گشت گلشن
فضل = احسان و بخشش، جلوه ظهور خداوند است كه نصيب همه موجودات مى شود. (يا تجلّى عام يا تجلّى رحمانى)
دو عالم = دنيا و آخرت، عالم غيب و شهادت
فيض = بركت، جلوه ظهور خداوند است كه تنها مؤمنان و اولياءِ الله از آن بهره مند مى شوند. (يا تجلّى خاص يا تجلّى رحيمى)
مراد از خاك آدمى، طبيعت و سرشت انسانهاست و مراد از گلشن، گوناگونى انسانها و سرشتهاى مختلفى است كه خداوند در نهاد و طبيعت آدمى قرار داده  است.
خداوندى كه از فضل و بخشش و با تجليات انوار خود عالم غيب و شهادت را براى انسان مشخص و معين نموده است، هم اوست كه از فيض و بخشش خود، طبيعت و سرشت آدمى را بوسيله معارف و حقايق روشن، همچون گلشن خوشبوى و معطر نموده است.

back pagefehrest pagenext page
 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation