قبل | فهرست | بعد |
تجلى رحمت حضرت حق
اما آموزش معارف و ارائه حسنات اخلاقى ، و بر شمردن و روشن نمودن آنچه به زيان انسان است ، و نشان دادن راه زندگى سالم و اعلام نيكى ها و راه آراسته شدن به آن ، رحمت خاصه است و رحمت خاصه حضرت حق تجلّى در قرآن دارد .
مى دانيد كه انسان ، در هر دوره اى با مشكلات گوناگون فردى ، اجتماعى ، خانوادگى ، اقتصادى ، مادى و معنوى روبروست ، اگر در برخورد با مشكلات از قرآن مجيد راه حل بخواهد ، قرآن براى هر مشكلى راه حل نشان مى دهد ، و در صورت به كارگيرى رهنمود قرآن ، انسان از مشكل رها شده و به عافيت و راحتى خواهد رسيد ; اين است آن رحمتى كه خداوند كتابش را به آن ستوده است . بدون شك قرآن نشان دهنده يك زندگى سالم و راحت در دنيا و آخرت است ، و همين كتاب است كه انسان را مستحق بهشت ، و دور از عذاب جحيم مى كند ، و هيچ رحمتى براى بشر برتر و بالاتر از اين رحمت نيست ! !
6 ـ حكيم(1)
( ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ )(2) .« اين داستان هايى كه بر تو مى خوانيم از آيات [ الهى ] و پندهاى حكيمانه است » .
( الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ )(3) .« الر ـ اين است آيات كتاب استوار و خلل ناپذير » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ توصيف قرآن به « حكيم » يا اشاره به اين است كه آيات قرآن داراى چنان استحكام و نظمى است كه هرگونه باطل و خرافه گويى و هزل را از خود دور مى كند ، جز حق نمى گويد و جز به راه حق دعوت نمى كند ، و يا اشاره به اين است كه قرآن همچون دانشمند حكيمى است كه در عين خاموشى با هزار زبان سخن مى گويد ، تعليم مى دهد و اندرز مى گويد ، تشويق مى كند ، انذار مى نمايد و خلاصه به تمام معنا داراى حكمت است .
نكته ديگر اين است كه « حكمت » معمولاً صفت شخص زنده و عاقل است ، گويى قرآن خود را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پيشوا معرفى مى كند كه مى تواند درهاى حكمت را به روى انسان گشوده و به صراط مستقيم راهنمايى كند . ( اقتباس از تفسير نمونه . )
2 ـ آل عمران (3) : 58 .
3 ـ يونس (10) : 1 .
( وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ )(1) .« سوگند به قرآن كريم » .
معناى آيات اين است: قرآنى كه آياتش به وسيله خداوند به محكم ترين مرحله فرو فرستاده شده ، و همين محكم بودنش ، بهترين دليل بر نبوت رسول ماست .
قرآنى كه به حكمت تربيت مى كند ، و به عقل و نفس ، راه مستقيم حق را نشان مى دهد .
قرآنى كه حقايق و معارف ، قوانين و شرايع و پندها و موعظه ها را براى هدايت مردم بازگو كرده است .
قرآن به انسان حيات حكيمانه مى بخشد و حيات حكيمانه بر دو پايه اساسى استوار است : علم و عمل .
شناخت حقوق ، مسئوليت ها ، وظايف ، تكاليف ، و كيفيت ارتباط صحيح با مردم ، حكمت نظرى ، و عمل بر وفق آن شناخت ، حكمت عملى است ، و انسانى كه اين چنين شناخت و عملى داشته باشد حكيم است و به قول قرآن هر كس آراسته به حكمت باشد ، به او خير كثير عنايت شده است :
( وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْراً كَثِيراً )(2) .« حكمت را به هر كس بخواهد مى دهد ، و آنكه به او حكمت داده شود ،بى ترديد او را خير فراوانى داده اند » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ يس (36) : 2 .
2 ـ بقره (2) : 269 .
7 ـ بُشْرى ( بشارت دهنده )
( قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ )(1) .« [ آنان مى گويند : چون جبرئيل ، وحى را براى تو مى آورد ما با او دشمنيم ; بنابراين به تو ايمان نمى آوريم ] بگو : هر كه دشمن جبرئيل است [ دشمن خداست ] زيرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل كرده است ، در حالى كه تصديق كننده كتاب هاى پيش از خود و هدايت وبشارت براى مؤمنان است » .
( . . وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَىْء وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ )(2) .« و اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى و هدايت و رحمت ومژده اى براى تسليم شدگان [ به فرمان هاى خدا ] ست » .
( قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدىً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ )(3) .« بگو : آن [ آيات ] را روح القدس از سوى پروردگارت به درستى و راستى نازل كرده تا كسانى را كه ايمان آورده اند ، ثابت قدم بدارد و براى تسليم شدگان [ به فرمان هاى حق ]هدايت و مژده باشد » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره (2) : 97 .
2 ـ نحل (16) : 89 .
3 ـ نحل (16) : 102 .
اما بشارتى كه قرآن مى دهد :
قرآن مجيد مردم را به ايمان به خدا ، روز جزا ، ملائكه ، انبيا ، كتب آسمانى ، و عمل صالح دعوت مى كند ، و به اهل ايمان ، آن مردمى كه در پرتو ايمان خود داراى عمل صالحند ، خير دنيا و بهشت را در آخرت بشارت مى دهد . چنانچه مى فرمايد :
( الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِى الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )(1) .« همانان كه ايمان آورده اند و همواره پرهيزكارى دارند . * آنان را در زندگى دنيا وآخرت مژده و بشارت است [ در دنيا به وسيله وحى و در آخرت به خطاب خدا و گفتار فرشتگان ] در كلمات خدا [ كه وعده ها و بشارت هاى اوست ] هيچ دگرگونى نيست ; اين است كاميابى بزرگ » .
در اين زمينه لازم بود درباره حيات طيّبه در دنيا ، و بهشت در آخرت توضيح داده شود ، تا مسئله بشارت روشن گردد ، ولى اين مختصر گنجايش اين دو مسئله اساسى را ندارد .
8 ـ هُدى ( هدايت كننده )
( الم * ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ )(2) .« الم * در [ وحى بودن و حقّانيّت ] اين كتابِ [ با عظمت ]هيچ شكى نيست ; سراسرش براى پرهيزكارانْ هدايت است » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ يونس (10) : 63 ـ 64 .
2 ـ بقره (2) : 1 ـ 2 .
( فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ )(1) .« زيرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل كرده است ، در حالى كه تصديق كننده كتاب هاى پيش از خود و هدايت وبشارت براى مؤمنان است » .
( شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ . . )(2) .« ماه رمضان كه قرآن در آن نازل شده ، راهنماى مردم است . . » .
( هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ )(3) .« اين [ قرآن ] براى مردم ، بيانگر [ حوادث و واقعيات ] و براى پرهيزكاران سراسر هدايت و اندرز است » .
( تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَاب مُبِين * هُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ )(4) .« اين آيات [ باعظمت ] قرآن و كتابى روشنگر است ، * [ كه سراسر ]هدايت كننده [ انسان ها ] و براى مؤمنان مژده دهنده است » . .
خلقت و هدايت
در هر موجودى دو مسئله اساسى وجود دارد : يكى خلقت و ديگر هدايت . هيچ موجودى پس از خلقت واگذار به خود نمى شود ; زيرا در واگذاشته شدن به خود ، علاوه بر اين كه ادامه حيات برايش ممكن نخواهد بود ، وجودش منبع فساد و افساد خواهد گشت ، و در نتيجه به نظام هستى ضربه وارد خواهد آمد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره (2) : 97 .
2 ـ بقره (2) : 185 .
3 ـ آل عمران (3) : 138 .
4 ـ نمل (27) : 1 ـ 2 .
اين اراده مسلّم اوست كه به دنبال آفرينش هر موجودى ، او را به مسيرى كه متناسب با اوست هدايت كند :
( رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كُلَّ شَىْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى )(1) .« گفت : پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى ، آفرينش [ ويژه ] او را [ آن گونه كه سزاوارش بود ]به وى عطا كرده ، سپس هدايت نمود » .
اگر به گردش كرات عظيم آسمانى و هدايت ستارگان ، ماه ها و خورشيدها اندك توجهى كنيم ، مى يابيم كه با نظمى دقيق ، هر يك در مدارى مخصوص ، و با حركتى متناسب ، سريع يا كند ، و با فاصله معينى بر گرد خورشيد يا ستاره ديگرى مى گردند .
نويسنده كتاب « قانون بزرگ » مى گويد :
« قانون جاذبه ، قوه ثقل ما در تمام قوانين است ، و وجود آن معرّف يك اراده مافوق ساير اراده هاى حاكم بر جهان مى باشد » .
در همان كتاب مى گويد :
« ما زندگى ، شكل ، حركات و تمام داشته هاى حقير خود را مديون اجرام سماوى شگرفى هستيم كه با تنظيم و تعادل حركات و نيروهاى خود ، و انطباق آنها با حركات زمين ، اسباب بقاى ما در سطح اين كره شده اند » .
كاشف نيروى جاذبه مى گويد :
« محققاً نمى توانيم جميع حركات كواكب را صرفاً ناشى از قوه جاذبه ندانيم ؟ پس واجب است كه در گردش آنها ، خدا و قدرت الهى در كار باشد ، تا آنها را بر مدارشان بچرخاند » .
بعد از جهان جمادات ، به عالم نباتات مى رسيم ، مطالعه كيفيت زندگانى ، تغذيه ، تطابق با محيط ، لقاح ، حفظ ، تكثير نسل روييدنى ها ، انسان را مات و مبهوت مى كند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طه (20) : 50 .
گياهان نه تنها براى تغذيه و ادامه حيات ، از ابر ، باد ، مه ، خورشيد و زمين استفاده مى كنند ; بلكه براى لقاح و تكثير نسل ، و پخش بذر و تخم از حشرات ، انسان ، حيوان ، طوفان ، سيل و حتى از هم نوعان خود كمك مى گيرند .
آثار هدايت و فعاليت روحى فقط منحصر به گل و تخم گياه نيست ، بلكه در تمام اجزاء و اعضاى آن ، مثل ساقه ، ريشه و برگ عيان و مشهود است .
داستان حيرت انگيز ريشه ها
از دكتر « براندى » نقل شده است كه :
« يكى از ريشه هاى يك درخت ، ضمن پيشروى در خاك به مقدارى تخم و گياه فاسد برخورد نمود ، براى عبور از اين مانع ، به صورت ريشه هاى نازك مويى درآمده و رد شده سپس در مسافت چند سانتى متر آنطرف تر ، ريشه ها دوباره به هم پيوسته به صورت يك ريشه ضخيم به پيشرفت خود ادامه داده است »(1) .
هم چنان كه آثار هدايت پروردگار در گياه ، براى عموم بشر ، مخصوصاً براى علماى متخصص بهت آور و شگفت انگيز است ; در دنياى جانوران اين آثار روشن تر و شگفت انگيزتر است . مسئله زندگى مورچگان ، موريانه ، زنبور عسل ، انواع ماهى ها ، پرندگان ، چرندگان ، خزندگان ، و نظامى كه از هدايت الهى بر آنان حكم فرماست ، راستى بهت آور و حيرت انگيز است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير نوين : 147 .
هدايت انسان و انواعش
انسان نيز در نياز به هدايت ، از موجودات جهان مستثنى نيست ، انسان از دو نوع هدايت برخوردار است : هدايت تكوينى ، كه مربوط به تكوين نطفه او در صلب پدر ، و قرار گرفتن او در رحم مادر ، و كليه امورى است كه با جسم و حيات جسمى او سر و كار دارد ، و خود انسان دخالتى در آن ندارد .
هدايت ديگر ، عبارت از مجموعه مقرراتى است كه خداوند متعال براى تزكيه او ، و يافتن راه صحيح زندگى به وسيله پيامبران ، امامان و كتب آسمانى به او ارائه كرده است . اين نوع از هدايت به طور كلى در قرآن مجيد تجلى دارد ، و از اين جهت قرآن ، كتاب هدايت و پيرو اين كتاب را هدايت شده مى گويند .
دانشمندان از اين چند نوع هدايت ، كه در قرآن مجيد هم به آن اشاره شده به ترتيب تعبير به : هدايت تكوين ، هدايت غريزه ، هدايت عقل و هدايت شرع يا هدايت تشريعى نام مى برند .
اوصاف هدايت شدگان
هدايت شدگان به وسيله قرآن داراى اوصافى هستند كه شما مى توانيد در آياتى كه در آنها لفظ : متقون، مؤمنون ، مفلحون ، مسلمون ، صادقون ، شاكرين ، عابدين به كار رفته ، آن اوصاف و ويژگى ها را كه معلول هدايت است ببينيد .
مى توان گفت : جهاد با مال و نفس ، انفاق علم و مال ، صبر و استقامت در راه خدا ، شكر نعمت ، خضوع و خشوع در نماز ، اداى امانت ، وفاى به عهد ، برپاداشتن نماز ، روزه ، حج ، امر به معروف ، نهى از منكر ، ايمان به خدا و قيامت ، رعايت حق يتيم ، عدالت در عمل ، رعايت حق مردم ، تربيت اولاد ، تلاوت قرآن با دقت ، پيروى از سنت پيامبر ، اداى زكات ، پرداخت خمس ، راستگويى ، پرهيز از محرمات فكرى و عملى و اخلاقى و . . همه از اوصاف كسانى است كه از هدايت قرآن بهره مند شده اند .
9 ـ 10 ـ حق و تبيان
كلمه حق و تبيان نيز با روشن شدن معانى آن اوصاف، خود به خود براى شما روشن شده و احتياج به تفصيل بيشتر ندارد . ما در اين قسمت به چند نكته اشاره مى كنيم :
1 ـ دانشمندان در ترجمه حق گفته اند : حق يعنى : درست ، درستى ، سزاوار ، مِلك ، ثابت و مستقر ، و آنچه مقابل باطل است .
2 ـ حق يكى از نام هاى خداست ; چون وجود او ثابت و مستقر و فناناپذير و سزاوار اطلاق هستى است .
3 ـ از آنجا كه آيات و قوانين قرآن، و مواعظ و اندرزها و احكامش ابدى ، ثابت ، مستقر و غير قابل تغيير است ، از آن تعبير به حق شده است .
قرآن در اين زمينه مى فرمايد :
( نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ )(1) .« اين كتاب را تدريجاً به حق و راستى بر تو نازل كرد ، كه تصديق كننده كتاب هاى پيش از خود است ; و تورات و انجيل را » .
( تِلْكَ آيَاتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالحَقِّ )(2) .« اين [ داستان ها و حادثه هاى واقعى ]نشانه هاى [ توحيد ، ربوبيّت و قدرت ]خداست كه به حقّ و راستى بر تو مى خوانيم » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آل عمران (3) : 3 .
2 ـ بقره (2) : 252 .
و نيز از آنجا كه قرآن بيان كننده تمام خواسته هاى الهى ،و روشن كننده وضع خلقت ، و بيان حيات امم قبل ، و نشان دهنده زندگى پاك انبياست ، و نيز مبيّن حلال و حرام خدا ، و مسائل عالى اخلاقى است ، از او تعبير به « تبيان » شده است . آياتى كه لفظ تبيان در آن به كار رفته در قسمت هاى قبل به آن اشاره شده است .
آيين پسنديده
اصالت مقررات پاك و عالى اسلام ، در سايه قرآن مجيد، سنت پيامبر عظيم الشأن (صلى الله عليه وآله) ، اخبار و روايات معتبر صحيح و مستند رسيده از ائمه طاهرين (عليهم السلام)بر ارباب خرد و انديشه پوشيده نيست .
پس از تفكر و تعقل در تعليمات اسلام ، ترديد و شك در برترى آن، بر ساير مكتب هاى دينى هم چون ترديد در فروغ آفتاب جهانتاب است .
دين مقدس اسلام از امتيازاتى برخوردار است كه ديگر مذاهب و مكتب ها از آن بى بهره اند .
تعاليم برتر و ريشه دار قرآن ، و حقايق عميق و بلند پايه اسلام ، زنده كننده نفوسِ مرده آدميان و چراغ فروزان راه زندگى انسان هاست ; چراغى كه فروغش ابدى و حياتش جاويد است .
پيدايش اين مكتبِ بى نياز و ارزنده، در زمانى بود كه اثرى از حيات معنوى ، اخلاقى و انسانى ، در عرصه روزگار نبود ، و به فرموده مولاى متقيان (عليه السلام)هنگامى بود كه بشر در خواب گران و سنگينى غنوده بود(1) .
حقايقى گران، ارزنده و پر بها، آنچنان از افق تابناك اين آيين درخشيدن گرفت كه تمام نگاه ها را به خود متوجه و خواستاران حقوق انسانى را مبهوت ساخت .
سرچشمه مقررات عالى اسلام ، خداى متعال است ، كه مطابق استعداد فطرى بشر ، با رعايت مصالح و مفاسد فردى و اجتماعى مربوط به انسان ، قانون عرضه كرده است . از اين جهت آدميان در قوانين اسلامى ، برنامه اى بر خلاف طبيعت و فطرت خود نمى يابند .
مقررات پاك و ريشه دار اسلام ، محدود به زمان و مكان نيست ، قانون در اسلام براى همه و براى هميشه است و قوانين پر بهاى دين اسلام ، فراتر از آن است كه در قيد زمان يا مكانى قرار گيرد ; به همين علت بر اسلام، مكتب و آيينى برترى ندارد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه : خطبه 88 .
قبل | فهرست | بعد |