قبل | فهرست | بعد |
برترى روحانى انسان
آرى ! عظمت ، موقعيّت ،برترى و ارزش انسان را در ناحيه جسم و شكل ظاهر نمى توان محاسبه كرد ، و از قدرت جسمى و مادّى او در برابر عظمت خلقت به هيچ عنوان نمى توان سخنى به ميان آورد ، كه در اين ناحيه انسان بسيار ضعيف و بسيار كوچك است و آنقدر نيست كه بتوان برايش حسابى باز كرد ، و اگر انسان از تماشاى عظمت خلقت چشم بپوشد و جهان ، اين درياى شگفت انگيز و پر از عجايب را ناديده گرفته و به تعبير بهتر فراموش كند و به صورت ظاهر و جسم مادّى ، و به قدرت مالى و رزمى ناچيز خود مغرور شود و دچار خودبينى گردد ، به بدترين رذايل آلوده گشته و تا ميدان كفر اَنا رَبَّكُمُ الاَْعْلائى پيش خواهد رفت . و آن وقت است كه با وزش بادى ، يا جرعه آبى ، يا پشّه ناتوانى ، باد دماغش را خالى مى كنند و پوزه اش را آنچنان به خاك مى مالند كه تا ابد از جاى برنخيزد ، و گند بى آبرويى و افتضاحش جويبار تاريخ را رها نكند ! !
والايى و ارزش اين موجود و عزت و فضيلت اين مخلوق را بايد در ناحيه معنى و خطّ روح و روان و بُعد الهى اش جستجو كرد .
نياز بشر به راهنماى الهى
استعدادهاى خدا دادى ، فطرت ، عقل ، وجدان ، روح الهى ، ميل به كمال ، عشق به عظمت و . . . مايه هاى ارزش انسانند ; ولى بايد توجه داشت ، كه هيچ انسانى به تنهايى قدرت به كار گرفتن اين مايه ها و شكوفا كردن اين استعدادها را ندارد ، و اين بر حسب مقتضاى آفرينش انسان است .
اگر بخواهد به تنهايى از اين مايه ها استفاده كند ، يا ناقص استفاده خواهد كرد، يا همان ها را در فاسدترين راه و رذيلانه ترين برنامه ها به كار خواهد گرفت!!
براى صحيح به كار گرفته شدن استعدادها و اصولى خرج كردن مايه هاى كمال و فضيلت ، خداوند مهربان انبياى بزرگوارش را همراه با كتب پر ارج آسمانى ، به كمك انسان فرستاد و از آدميان خواست ، تا براى رسيدن به مقصود و دريافت سعادت و به دست آوردن خير دنيا و آخرت و اقامه عدل و قسط و به چنگ آوردن هماى خوشبختى و شكوفا شدن تمام مايه هاى فضيلت ، از آن مردان الهى پيروى كرده و دستوراتشان را هم چون چراغ فرا راه حيات خود قرار دهند .
تعليم و تزكيه
پيامبران الهى در مرحله اوّل به اعلام تعاليم بلند آسمانى و فرامين معنوى الهى اقدام كرده و در اين زمينه به تعليم بشر و ياد دادن دستورات پر قيمت حق همّت گماشتند . سپس از انسان ، عمل به برنامه هاى خداوند را طلب كردند .
به عبارت ديگر : اين طبيبان دلسوز ، در ابتدا به تشريح نسخه الهى پرداخته و سپس از انسان خواستند ، براى رفع همه دردهاى فكرى و روحى و حلّ تمام مشكلاتى كه بشر با آن روبروست ، به نسخه خداوند مهربانش عمل كند .
انبياى الهى منشأ تمام آلودگى ها ، و علّت همه مشكلات ، و منبع تمام ناپاكى ها ، و مايه همه گناهان و تجاوزات انسان را ، آلودگى نفس مى دانستند و عقيده داشتند : اعضا و جوارح انسان ابزار نفس اويند و پاكى و ناپاكى اعضا و جوارح ، يا درستى و نادرستى عمل و سلامت و مرض انسان ، و خوش خلقى و بد خلقى او ، بستگى به وضع نفس دارد ، و عقيده داشتند : اگر نفس در مملكت وجود انسان ، تابع عقل ، و عقل ، تابع انبيا و كتب آسمانى باشد و انسان به وسيله عقل دستورات مولا را فرا گرفته به قلب و نفس برساند و نفس حقايق الهى را بر ابزارهاى خود حاكم كند ، از خير و صلاح انسان و پاكى عمل و اخلاقش جهان گلستان خواهد شد .
آثار شوم هوسرانى
اما اگر عقل را از دريافت حقايق تنها بگذارد و ميدان حيات را مركز تاخت و تاز نفس قرار بدهد ، به طور طبيعى نفس ، او را با سر سختى غير قابل توصيف ، به بدى ها امر كرده و براى ارضاى خود ، با كمك ساير اعضا و جوارح دست به ننگين ترين عمل زده و از انسان درنده خويى عجيب و متجاوزى خطرناك و غارتگرى بى نظير و ظالمى خانمان برانداز و آلوده اى پست و مفسدى پليد و محاربى شرور و گنهكار و متخلّفى درنده خو خواهد ساخت كه به تعبير قرآن از حيوان نيز پست تر مى شود .
تزكيه در نگاه قرآن
چه نيكوست كه در اين مسئله به بيان پروردگار بزرگ عالم در قرآن مجيد توجه كنيد :
( وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا * وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا * وَالسَّماءِ وَمَا بَنَاهَا * وَالاَْرْضِ وَمَا طَحَاهَا * وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا )(1) .« سوگند به خورشيد و گسترش روشنى اش ، و به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد ، و به روزچون خورشيد را به خوبى آشكار كند ، و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد ، و به آسمان و آنكه آن را بنا كرد ، و به زمين و آنكه آن را گستراند ، و به نفس و آنكه آن را درست و نيكو نمود ، پس بزه كارى و پرهيزكارى اش را به او الهام كرد . بى ترديد كسى كه نفس را [ از آلودگى پاك
كرد و ] رشد داد ، رستگار شد . و كسى كه آن را [ به آلودگى ها و امور بازدارنده از رشد ]بيالود [ از رحمت حق ]نوميد شد » .
كلمه « الهام » در آيه شريفه ، هم به معناى آگاهى ها و معلومات فطرى ، و هم به معناى وحى است، و «فجور» به معناى دروغ كه ريشه گناهان و به معناى معصيت و مخالفت حق و عدول از آن و فساد و كفر و زنا و خلاصه هر معصيتى است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شمس (91) : 1 ـ 10 .
قبل | فهرست | بعد |