را بر لب دارند.
پيام آيات سه گانه طبق تفسير سوم اين است كه عالِم و دانشمند نبايد خاموش و ساكت باشد، بلكه بايد سخنور و گويا باشد، و آنچه را مى داند در اختيار مردم نهاده و به هدايت خلق الله بپردازد. بايد از سلاح قلم استفاده كند و پاسخ شبهات شبهه افكنان را داده، و جوانان مسلمان را از گمراهى نجات دهد. به تدريس بپردازد و علومى را كه از گذشتگان فرا گرفته به آيندگان منتقل نمايد. عالم بايد در مقابل كژى ها و شرور و آفات معنوى و دينى سكوت اختيار نكند، بلكه با تمام توانش با آن بجنگد و علم و آگاهى خويش را ابراز نمايد.
مقسم له، يا چيزى كه براى آن سوگند ياد شده:
پس از روشن شدن معانى قسم هاى سه گانه و بيان تفسيرهاى متفاوت آن، اكنون بايد مقسم له را مورد بررسى قرار دهيم تا روشن شود كه خداوند متعال براى بيان چه مطلب مهمّى به صفوف مختلف فرشتگان و رزمندان و دانشمندان قسم خورده است؟ آيه زير پاسخ اين سؤال را مى دهد. توجّه كنيد:
«(إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ); معبود شما يگانه است».(1) آرى! تمام اين سوگندها و قسم ها براى بيان اين حقيقت مهم است كه معبود همه انسانها واحد و يگانه است.
توجّه به نكاتى در شرح و تفسير آيه مذكور لازم است.
الف) تفاوت «اله» و «الله»
«اله» با «الله» تفاوت دارد. الله ذات مقدّسى است كه جامع تمام صفات جمال و جلال است; امّا «اله» فقط به معناى معبود است. توضيح اينكه وقتى از زاويه قدرت به خدا مى نگريم او را قادر مى خوانيم. و هنگامى كه از زاويه علم و آگاهى به حضرتش نظاره مى كنيم او را عالم مى ناميم. و زمانى كه سخن از رزق و روزى اش به ميان مى آيد
1 . صافات، آيه 4 .
[ 261 ]
او را با كلمه رزاق مخاطب مى سازيم. بنابراين «اله» نگاه به خداوند از زاويه عبادت است. امّا «الله» نگاه به آن ذات مقدّس از تمام زواياى صفات جلال و جمال است، و لهذا به هنگام شروع نماز و آغاز هر كار با ارزشى نام الله را بكار مى بريم.
ب) كارآيى بت ها از نظر بت پرستان
آيه شريفه (إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ) در حقيقت عقيده و تفكّر و اعمال بت پرستانى را نفى مى كند كه به پرستش انواع بتهايى كه با دست خود ساخته بودند، مى پرداختند.
بتهاى خانگى، بتهاى قبيلگى، بتهاى عمومى، بتهاى خصوصى، بتهاى مخصوص سفر، بتهاى در وطن، و بتهايى از اين قبيل كه تمام اينها مورد پرستش بت پرستان بود.
البتّه عوامل بت پرستى، اسباب وعلل انتشار آن در برخى جوامع، عواقب زيانبار اين كار زشت و نامعقول، و چگونگى مبارزه پيامبران با بت پرستان، و مباحثى مانند آن، داستان مفصّلى دارد كه اينجا جاى شرح آن نيست. امّا بايد به اين نكته اشاره كرد كه بت پرستان برخلاف تصوّر وهّابيها، به بت ها فقط به عنوان واسطه بين خود و خدا نگاه نمى كردند، تا در نزد خداوند براى آنها شفاعت كنند; بلكه بت هاى خود را مدير و مدبّر و رازق مى دانسته، و آنها را سبب نزول باران و رحمت الهى به حساب مى آوردند. بنابراين آنها فقط مشرك در عبوديّت نبودند، بلكه شرك در ربوبيّت نيز داشتند. پس اين تصوّر وهّابيها كه بت پرستان فقط بت ها را شفيع در نزد خدا مى دانسته، و بدينوسيله به اعتقاد در مورد شفاعت حمله مى كنند، و آن را شرك مى پندارند تصوّر باطلى است.
شرح اين مطلب را در كتاب وهّابيت بر سر دو راهى نوشته ايم.
نتيجه اينكه آيه شريفه فوق، ريشه تمام بت پرستى ها را مى زند، و پرستش و بندگى را منحصر در ذات پروردگار مى داند.
ج) اثبات اعتقاديّات با سوگند!
سؤال: چگونه مى توان با قسم مطلب مربوط به اصول دين را ثابت كرد؟ آيا امكان
[ 262 ]
دارد با چند سوگند پى در پى توحيد عبوديّت را به اثبات رساند؟
پاسخ: مسائل اعتقادى نياز به دليل و برهان عقلى دارد، و با قسم ثابت نمى شود، بدين جهت در آيه بعد، كه نوعى استدلال عقلى در آن نهفته مى خوانيم:
«(رَّبُّ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ); پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها».
يعنى خداوندى كه ربوبيّت و تدبير تمام عالم هستى، از جمله آسمانها و زمين و مشرقها، به دست اوست، شايسته عبوديّت است.
به تعبير ديگر، خداوند ابتدا ثابت مى كند كه تدبير تمام جهان هستى به دست يك نفر است، سپس مى گويد: «عبادت نيز شايسته همان كسى است كه تدبير جهان هستى بدست اوست» بنابراين عبوديّت تابع ربوبيّت است.
سؤال ديگر: به چه دليل (رَّبُّ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ) با معبود يكى است؟
جواب: پاسخ اين سؤال به ادلّه اثبات توحيد و يكتاشناسى بر مى گردد.
توضيح اينكه براى اثبات يگانگى خداوند عالم راههاى زيادى وجود دارد، يكى از آنها مطالعه نظام هستى است. انسان وقتى نظام آفرينش را مطالعه مى كند توحيد ذات و صفات برايش روشن مى گردد. مثلا هنگامى كه مى بيند قانون واحدى بر سراسر عالم هستى حاكم است در مى يابد كه مدبّر واحدى همه عالم را تدبير مى كند. به عنوان مثال قانون جاذبه در سراسر جهان حاكم است و در هيچ جا استثنا ندارد. يا مطالعات دانشمندان نشان مى دهد كه موادّى كه عالم هستى را تشكيل مى دهد و موادّ اوّليّه آن به شمار مى رود، حتّى در كرات ديگر نيز مانند كره خاكى ماست. دانشمندان اين مطلب را با تجزيه نورى كه از كرات ديگر به ما مى رسد بدست آورده اند، چرا كه با تجزيه نور مى توان دريافت كه موادّ اصلى تشكيل دهنده كرات ديگر چگونه است.
علاوه بر اين، تمام موجودات عالم از موجودات بسيار ريز و كوچكى به نام اتم تشكيل شده است. هنگامى كه اتم شكافته شد داراى مركزى بود و اجزايى كه برگرد
[ 263 ]
مركز مى چرخيدند. و اين، خصيصه تمام اتم ها در سراسر نظام آفرينش است. هر چند ممكن است برخى مركز كوچكتر و اجزاى كمتر، و برخى مركز بزرگتر و اجزاى بيشترى داشته باشند. امّا بدون شك ساختمان تمام اتم ها شبيه به هم است. و عجيب اينكه ساختمان منظومه شمسى با تمام عظمتش همچون ساختمان يك اتم است; يعنى داراى مركزيّتى است كه ساير سياره ها بر گرد آن مى چرخند.
تمام حيوانات عليرغم تنوّع آنها (چهارپايان، خزندگان، پرندگان، چرندگان، حيوانات دريايى، صحرايى، هوايى و مانند آن)، وقتى شكافته مى شوند واحد اصلى آنها چيزى به نام سلول يا ياخته است.
آرى! سراسر جهان بسوى وحدت و يگانگى پيش مى رود و نظام واحد دليل بر خالق واحد، مدير واحد، و معبود واحد است.
خداوند متعال در آيه 3 و 4 سوره ملك در اين باره مى فرمايد:
«(الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَات طِبَاقاً مَا تَرَى فِى خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُت فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُور * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئاً وَهُوَ حَسِيرٌ); (خداوند متعال) همان كسى است كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد; در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضادّ و عيبى نمى بينى! بار ديگر نگاه كن، آيا هيچ شكاف و خللى مشاهده مى كنى؟! بار ديگر به عالم هستى نگاه كن، سرانجام چشمانت بسوى تو باز مى گردد در حالى كه خسته و ناتوان است».
هر چه به عالم هستى بنگرى نشانه اى از بى نظمى و پراكندگى نمى بينى. همه جا، نشان از وحدت و يكپارچگى است. خدايى كه مدبّر عالم هستى است، حتماً واحد و يگانه است. چرا كه وحدت نظام هستى نشانه وحدت ذات پاك اوست، و چنين خدايى بايد معبود و اله باشد.
د) تفسير المشارق
دو سؤال پيرامون جمله فوق مطرح است:
[ 264 ]
سؤال اوّل: در آيه 40 سوره معارج تعبير به (رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ) شده است، چرا در اينجا فقط ربّ المشارق گفته است؟
جواب: قرآن مجيد مملوّ از فصاحت و بلاغت، و گوينده آن خداوند فصيح و بليغ است. فصاحت و بلاغت اقتضا مى كند كه تكرار جز در موارد ضرورت صورت نپذيرد. و از آنجا كه در آيه مذكور مغارب آمده در موارد ديگر مى توان مغارب را به قرينه مشارق فهميد، و لهذا نيازى به تكرار آن نمى باشد.
سؤال دوم: مشارق جمع مشرق است، در حالى كه مشرق يكى بيش نيست، چرا اين واژه به صورت جمع ذكر شده است؟
پاسخ: خورشيد در دو روز پشت سر هم هرگز از يك نقطه طلوع، و در يكجا غروب نمى كند، لهذا خداوند متعال تعبير به مشارق و مغارب كرده است.
توضيح اينكه: خورشيد 23 درجه ميل شمالى و 23 درجه ميل جنوبى دارد; يعنى در ابتداى بهار روى خطّ استواست و از آنجا طلوع مى كند، و به تدريج به سمت شمالِ خطّ استوا حركت مى كند و اين حركت ادامه دارد تا فصل بهار تمام شود، كه در مدّت اين سه ماه 23 درجه از خطّ استوا به سمت شمال حركت كرده است. از ابتداى فصل تابستان به تدريج مسير رفته را باز مى گردد. به گونه اى كه در ابتداى فصل پاييز به نقطه اوّل باز مى گردد. از ابتداى فصل پاييز حركت خورشيد به سمت جنوب خطّ استوا شروع مى شود و اين حركت نيز سه ماه طول مى كشد، و در اين مدّت نيز 23 درجه از خطّ استوا به سمت جنوب رفته است. از ابتداى فصل زمستان به سمت مبدأ حركت، يعنى خطّ استوا باز مى گردد، و در ابتداى فصل بهار در نقطه اوّل قرار مى گيرد. بنابراين، خورشيد در هر روزى از سال از نقطه خاصّى طلوع و در نقطه خاصّى غروب مى كند، و در روز بعد از آن نقطه طلوع نمى كند و در آن نقطه غروب نمى نمايد، و لهذا ربّ المشارق و المغارب گفته شده است. و اينكه در بعضى از آيات مغربين و مشرقين گفته شده منظور طلوع و غروب خورشيد در ابتداى بهار و پاييز است كه از روى خطّ استوا صورت مى گيرد.
[ 265 ]
حركت خورشيد به سمت شمال و جنوب خطّ استوا و بازگشت به حالت اوّليّه، بركات زيادى به دنبال دارد. كه از جمله مى توان به پيدايش فصول چهارگانه بهار و تابستان و پاييز و زمستان اشاره كرد. رسيدن ميوه ها، نزول بارانهاى پربركت، و مانند آن نيز از بركات همين تغيير وتحوّلات است.
ضمناً اين نظام هدفمند حركت خورشيد و ساير نظامهاى هدفمند عالم آفرينش كه ميليونها سال بصورت منظّم ادامه دارد و لحظه اى از حركت خويش باز نمى ماند، نشان مى دهد كه نظم عجيبى بر سراسر عالم هستى حاكم است.
بنابراين خداوند واحد، نظم حاكم بر نظام هستى واحد، مدير و مدبّر عالم هستى واحد، و معبود نيز واحد و يكتاست.
تفسيرى ديگر براى مشارق ومغارب:
آنچه در تفسير قبلى مشارق و مغارب گفته شد، بيانگر مشارق و مغارب زمانى بود، امّا در تفسير دوم، سخن از مشارق و مغارب مكانى است. مثلا ما كه در ايران هستيم عراق مغرب ما و افغانستان مشرق ماست، امّا مغرب و مشرق افغانستان مكان ديگرى است. بنابراين مشرق و مغرب هر منطقه و شهر و كشورى متفاوت است. بدين جهت خداوند در قرآن كريم آن را بصورت جمع بيان كرده است.
ضمناً از اين تفسير يك نكته مهم علمى روشن مى شود. و آن اينكه اين تفسير در صورتى صحيح است كه زمين كروى شكل باشد; امّا اگر صاف ومسطّح باشد مشرق و مغرب تمام مردم روى زمين يكى خواهد بود. پس مى توان آيه شريفه را طبق اين تفسير، يكى از معجزات علمى قرآن به شمار آورد.
هـ ) بت هاى عصر ما!
آيا نقطه مقابل «اله واحد» فقط مشركان عرب هستند كه بت پرست بودند، و اكنون كه بساط بت پرستى برچيده شده ديگر مشركى وجود ندارد؟
[ 266 ]
در پاسخ اين سؤال بايد گفت كه در عصر و زمان ما بت هاى خطرناكترى وجود دارد، كه بت هاى زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مقابل آن هيچ است.
به دو آيه از قرآن توجّه كنيد:
1. خداوند متعال در آيه 43 سوره فرقان مى فرمايد:
«(أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً); آيا ديدى كسى را كه هواى نفس خود را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مى توانى او را هدايت (يا به دفاع از او بر خيزى)؟!».
آرى پرستش هواى نفس از آن زمان بوده، و اكنون شديدتر دنبال مى شود. جالب اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نمى تواند چنين اشخاصى را هدايت كند، درحالى كه آن حضرت بسيارى از بت پرستان را هدايت نمود!
2. مضمون آيه فوق بصورت شديدتر در آيه 23 سوره جاثيه نيز آمده است. توجّه كنيد:
«(أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْم وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ); آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده اى افكنده است؟! با اين حال چه كسى غير از خدا مى تواند او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمى شويد؟!».
سؤال: آيا حقيقتاً خداوند با هوا پرستان چنين برخورد شديدى دارد؟
پاسخ: اين عكس العمل طبيعى هواپرستى است، زيرا هواپرست فقط به هواى نفس خويش توجّه نموده و غير از آن چيز ديگرى نمى بيند، و لهذا چنين كسى همانند شخصى است كه نه چشمش حقايق را مى بيند، و نه گوشش آن را مى شنود، و نه قلبش آن را درك مى نمايد.
بنابراين، هواپرستى يكى از شاخه هاى بت پرستى است. بلكه تاريخ شهادت
[ 267 ]
مى دهد كه هواپرستى منشأ بت پرستى بوده است، همانند آن عالم هواپرستى كه، هواپرستى او را مجبور كرد كه در مقابل شيطان سر بر سجده سايد و بت شيطان را بپرستد.
خداى برخى از مردم پول است. بسيارى از رجال سياسى دنيا فقط به پرستش دلار مى پردازند، و حقوق بشر، آزادى، دموكراسى، حقوق زنان، آزادى مطبوعات، آزادى عقيده، كنوانسيون محو اَشكال تبعيض عليه زنان، معاهده منع گسترش سلاح هاى شيميايى و مانند آن براى آنها ابزارى است جهت رسيدن هر چه بيشتر به بت پول و ثروت. و لهذا كسانى كه در راستاى اهداف و اغراض و منافع آنان حركت كنند بهترين كشورها هستند، هر چند هيچ يك از اصول انسانى در كشورشان مراعات نشود و كشورهايى مانند ايران اسلامى كه در تضاد با منافع نامشروع آنان است، تروريست و ناقض حقوق بشر و توليد كننده سلاح هاى شيميايى معرّفى مى شود، هر چند پايبندترين كشورها به اصول انسانى باشند.
حديث طلا و نقره!
مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى در سفينة البحار جمله اى از ابن عبّاس نقل كرده كه به نظر مى رسد از استادش حضرت على(عليه السلام) يا پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) گرفته باشد. حديث مذكور به شرح زير است:
«اوّلين سكّه طلا و نقره كه زده شد، و به عنوان نقد معامله رواج پيدا كرد، شيطان نگاهى به آن نمود، و فريادى از خوشحالى كشيد. سپس آن را روى چشمان، و پس از آن روى سينه اش نهاد، دوباره آن را به سينه اش چسبانيد و گفت:
«قُرَّةُ عَيْنى وَ ثَمَرَةُ فُؤادى ما اُبالى مِنْ بَنى آدَمْ اِذا اَحَبُّوكُما اَنْ لا يَعْبُدُوا وَثَناً; اى نور چشمان و ميوه قلب من! اگر انسانها فريفته شما شوند (و شما را پرستش كنند) غمى نيست كه ديگر بت پرستى را رها نمايند!».(1)
1 . بحارالانوار، ج 70، ص 355 .
[ 268 ]
شيطان مى داند كه مى تواند از طريق پول پرستى انسان را آلوده تمام گناهان كند. قاچاق موادّ مخدّر، رشوه خوارى، جنگهايى كه براى سرپا نگه داشتن كارخانه هاى اسلحه سازى در گوشه و كنار دنيا به راه مى اندازند، خريد و فروش اعضاى انسان و مانند آن، همه و همه براى رسيدن به درهم و دينار است.
اشخاص را مى توان با پول و مال امتحان كرد، و چه بسا افراد زيادى كه در اين آزمايش موفّق نشوند. چه بسيارند فرزندانى كه مادران خويش را بخاطر تقسيم ارث از خانه بيرون كرده، و آنها را آواره ساخته اند! چه بسيارند برادران و خواهرانى كه بر سر تقسيم ارث سالهاى متمادى با هم قهر كرده، و رابطه اى با يكديگر ندارند. البتّه مردم دين و ايمان خويش را با قيمتهاى متفاوتى مى فروشند، برخى ارزانتر و بعضى گرانتر. يكى با ديدن يك ميليون تومان متزلزل مى شود، ديگرى در برابر عدد هفت رقمى مقاومت مى كند امّا هنگامى كه عدد هشت رقمى مى شود تاب و تحمّل از كف مى دهد. عدّه اى ديگر با ارقام بالاتر مى لغزند، و خلاصه افرادى كه در مقابل هيچ رقمى خم به آبرو نمى آورند كم هستند. مولاى متقيان حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) از جمله اين افراد است; لهذا مى فرمايد:
«اگر تمام جهان هستى را به من بدهند كه به ظلم دانه جوى را از دهان مورچه اى بازستانم، اين كار را نخواهم كرد».(1)
به اميد آنكه ما نيز به پيروى از امام متقين روز به روز از هواپرستى فاصله گرفته، و به پرستش معبود واحد نزديك و نزديكتر شويم.
1 . نهج البلاغه، خطبه 224 .
[ 269 ]
3. سوگندهاى سوره مدّثر
از جمله سوره هايى كه قسم هاى سه گانه دارد، سوره مدّثر است. به آيات 32 تا 37 اين سوره توجّه كنيد:
اين چنين نيست (كه آنها تصوّر مى كنند و قيامت را انكار مى نمايند) سوگند به ماه، و(قسم) به شب هنگامى كه (دامن بر چيند و) پشت كند، و (سوگند) به صبح هنگامى كه چهره بگشايد، كه آن (حوادث هولناك قيامت) از مسائل مهم است. هشدار و انذارى است براى همه انسانها، براى كسانى كه مى خواهند پيش افتند يا عقب بمانند ]= بسوى هدايت و نيكى پيش روند يا نروند[.
سوره مدّثر از سوره هاى مكّى است، همان گونه كه سبك و سياق آيات اين سوره مؤيّد اين مطلب است. مضمون آيات آن، در مورد معاد و جهان پس از مرگ سخن مى گويد، نيز شاهد ديگرى بر مكّى بودن اين سوره است.
[ 270 ]
اوّلين سوره اى كه بر پيامبر نازل شد!
در مورد اينكه اوّلين سوره اى كه بر حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نازل شد كدام سوره بود، در ميان مفسّران اختلاف است. عدّه اى معتقدند سوره علق اوّلين سوره اى است كه در ابتداى بعثت بر آن حضرت نازل شد، همان گونه كه توجّه به آيات سوره مذكور نيز قرينه اى بر اين ادّعاست. تعدادى از مفسّران نيز معتقدند اوّلين سوره اى كه بر قلب پاك و مبارك پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل شد، سوره مدّثر است. آن هنگام كه حضرت رسول از غار حرا به پايين آمده، وپارچه اى به خود پيچيد و مشغول استراحت بود، آياتى از سوره مدّثر بر آن حضرت نازل شد كه: اى رسول ما! اكنون وقت استراحت نيست، برخيز و مردم را انذار كن و آنان را به آيين حق فرا خوان.
به عقيده ما اوّلين سوره اى كه در ابتداى بعثت بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل گشت، و با نزول آن، حضرت به پيامبرى برگزيده شد، و مأمور ابلاغ دين جديد گشت، سوره علق است. امّا مأموريّت حضرت در آغاز دعوت پنهانى بود، و اين مأموريّت پنهانى سه سال طول كشيد. پس از سه سال دعوت پنهانى، خداوند متعال بوسيله آياتى از سوره مدّثر مرحله جديدى از تبليغ دين اسلام را به رسولش اطّلاع داد، و با نزول آيات مذكور تبليغ علنى حضرتش شروع شد. بنابراين آغاز دعوت پنهانى، و شروع بعثت و نبوّت با نزول آيات سوره علق، و اعلان دعوت علنى و آشكار با نزول آيات سوره مدّثر همراه بوده است.
دليل بر اين ادّعا اينكه سوره مدّثر مشتمل بر داستان مراجعه مشركان عرب به وليد بن مغيره، سياستمدار و حكيم عرب است. آنان به نزد او رفتند و ادّعاى پيامبر اسلام و گرويدن تعدادى از مردم به آن حضرت را به وليد خبر دادند، و از او خواستند كه روش صحيح و مؤثّرى براى مبارزه با پيامبر اسلام به آنها تعليم دهد. راهى كه نتيجه اى چشمگير داشته باشد. وليد از آنها مهلت خواست تا پيرامون اين موضوع انديشه كند. پس از مدّتى دوباره نزد او رفتند و او در پاسخ گفت: «(إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ * إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ); اين قرآن چيزى جز افسون و سحرهاى پيشينيان
[ 271 ]
نيست، اين فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا)».(1)
وليد به آنها پيشنهاد داد كه به قرآن وصله جادو، و به پيامبر وصله جادوگرى بچسبانند. يعنى اگر قرآن جذبه اى دارد و مردم را بسوى خود جذب كرده، بسان جذبه جادوگرى دوام و ثباتى نخواهد داشت.
خلاصه اينكه حكايت فوق كه در سوره مدّثر آمده، دليلى است بر اينكه اين سوره پس از پايان يافتن دوران تبليغ پنهانى و آغاز دعوت علنى نازل شده، و اشاره به فعاليّتهاى حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در دوران تبليغ پنهانى دارد.
سوگندهاى سه گانه:
بهر حال در اين سوره نيز سه سوگند وجود دارد كه هر سه مهم است و با يكديگر پيوند و ارتباط خاصّى دارد، كه بايد آن را بررسى كنيم.
سوگند اوّل: قسم به ماه
خداوند متعال در ابتدا به كره ماه قسم مى خورد، تا با اين قسم انديشه ما را به حركت درآورد، و آن را جولان دهد، تا پيرامون عظمت و بركات آن فكر كنيم. و لهذا در اينجا به چند نمونه از آثار و بركات ماه اشاره مى نماييم:
1. تقويم طبيعى ماه: هر چند در اين زمينه قبلا بحث كرديم، ولى با توجّه به اهميّت آن شرح بيشترى لازم دارد. توجّه كنيد: قرص ماه از نشانه هاى عظمت پروردگار است، و برنامه اى منظّم دارد. در طول بيست و هفت يا هشت روز يك دور به گرد كره زمين مى چرخد، و در همين مدّت يك دور هم به گرد خودش مى چرخد، و لهذا هميشه يك سمت ماه به طرف ماست. و اين برنامه منظّم سبب شده كه يك تقويم و روزشمار آسمانى و طبيعى در اختيار همه انسانها قرار گيرد. زندگى انسان نياز به زمانبندى دارد، و زمانبندى محتاج روزشمار است، و حركت ماه اين روزشمار را در
1 . مدّثر، آيات 24 و 25 .
[ 272 ]
اختيار انسانها قرار مى دهد. از حركت خورشيد هم مى توان تقويمى تهيّه كرد، امّا اين كار هر كسى نيست. نياز به تخصّص و تجربه دارد. امّا تقويم طبيعى ماه براى همه كس، با سواد و بى سواد، دهاتى و شهرى، زن و مرد، سياه و سفيد، و در همه جا قابل استفاده است. با طلوع ماه پى مى برد كه ماه قبل به پايان رسيده و ماه جديد آغاز شده است. با كامل شدن قرص ماه، متوجّه مى شود كه شب چهاردهم ماه است; و حتّى با دقّت در نيمه خالى و پر ماه مى توان تشخيص داد كه در چه شبى از شبهاى ماه هستيم. و اين تقويم طبيعى نتيجه حركت منظّم و دائمى قرص ماه است. بنابراين، هنگامى كه خداوند به قرص ماه سوگند ياد مى كند، گويا به نظم و برنامه ريزى قسم خورده است، نظمى كه بر جهان آفرينش حاكم هست و بايد در زندگى انسانها نيز جريان پيدا كند، نظم حاكم بر كره ماه و كره خاكى ما، آن قدر دقيق و حساب شده است كه به دانشمندان عازم كره ماه امكان داد محاسباتى انجام دهند كه در چه ساعتى و در كدام قسمت از كره ماه فرود آيند. و عليرغم اينكه سفينه فضايى آنها سه شبانه روز در حركت بود، امّا دقيقاً در همان زمان و مكان فرود آمدند، و چرخش زمين و ماه خللى در پيش بينى آنها ايجاد نكرد. و اين هنر بشر نيست، بلكه هنر پروردگارى است كه حركت ماه و زمين را به گونه اى مقرّر فرموده، كه انسان مى تواند اين قدر دقيق محاسبه و پيش بينى كند.
بدين جهت امام سجاد(عليه السلام)، هنگامى كه چشمان مباركشان به هلال ماه مى افتاد، مى فرمودند:
«اَيُّهَا الْخَلْقُ الْمُطيعُ، الدّائِبُ السَّريعُ، الْمُتَرَدِّدُ فى مَنازِلِ التَّقْديرِ، الْمُتَصَرِّفُ فى فَلَكِ التَّدْبيرِ. آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُّلَمَ، وَ اَوْضَحَ بِكَ الْبُهَمَ، وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آياتِ مُلْكِهِ، وَ عَلامَةً مِنْ عَلاماتِ سُلْطانِهِ، فَحَدَّ بِكَ الزَّمانَ، وَ امْتَهَنَكَ بِالْكَمالِ وَ النُّقْصانِ، وَ الطُّلُوعِ وَ الاُْفُولِ وَ الاِْنارَةِ وَ الْكُسُوفِ، فى كُلِّ ذلِكَ اَنْتَ لَهُ مُطيعٌ، وَ اِلى اِرادَتِهِ سَريعٌ. سُبْحانَهُ ما اَعْجَبَ ما دَبَّرَ فى اَمْرِكَ، وَ اَلْطَفَ ما صَنَعَ فى شَأْنِكَ، جَعَلَكَ مِفْتاحَ شَهْرِ حادِث لاَِمْر حادِث...; اى مخلوق فرمانبردار پيوسته (در حركت) و شتابان، و رفت و آمد كننده در منزلهاى معيّن و گردش كننده در مدار تدبير، ايمان دارم به آن خدايى كه تاريكيها را به
[ 273 ]
تو روشن كرده، و راههاى ناپيدا و مبهم را به تو آشكار نموده، و تو را نشانه اى از نشانه هاى فرمانرواييش، و علامتى از علامات سلطنتش قرار داده، و زمان را به تو محدود ساخت، و تو را واداشت به كمال و نقصان و طلوع و غروب و پرتوافكنى و گرفتن، و در تمام آنها تو در تحت فرمان او فرمانبردارى، و بسوى اراده اش شتابان. منزّه است خدا كه چه شگفت انگيز تدبيرى در امر تو بكار برد، و چه دقيق است صنعتى كه در كار تو انجام داده، تو را كليد ماه نو قرار داده براى كارى نو...».(1)
امام سجّاد(عليه السلام) زمانى اين فقرات زيبا و إعجاب آور دعا را بر زبان آورد كه هيئت بطلميوس بر تمام محافل علم هيئت جهان حكومت مى كرد. در اين نظريّه ماه هيچ حركتى نداشت; بلكه در فلك بلورينى قرار داشت، ومجموعه فلك در حركت بود، است. امّا قرص ماه بصورت مستقلّ حركتى نداشت. امام سجّاد(عليه السلام) در آن عصر و زمان اشاره اى اجمالى به حركت مستقلّ ماه و ديگر آثار و بركات آن كرده است. امام سجاد(عليه السلام) مى فهمد كه نظم حاكم بر كره ماه كه ميليون ها سال ادامه دارد نشان از قدرت و تدبير مدبّرى توانا و عليم مى دهد كه در برابر او بايد خشوع و كرنش كرد.
2. نورافشانى ماه: ماه در حقيقت حكم آينه اى را دارد كه در برابر خورشيد قرار گرفته، و نور آن را منعكس مى كند. نورى لطيف و آرامش بخش; نه آن قدر روشن است كه انسان حريص به سراغ كسب و كار برود، و نه آن قدر ضعيف و تاريك كه قابل استفاده نباشد و انسان نتواند مسير خويش را بيابد. بلكه به گونه اى است كه هم مضرّ به آرامش شبانه نيست، و هم در دل شب هدايتگر انسانها به سمت مقصدشان مى باشد.
3. آبيارى مزارع: ميليونها نخل در حاشيه درياها و درياچه ها، مخصوصاً قسمتهايى كه محل ورود آب رودخانه هاست وجود دارد كه توسّط كره ماه آبيارى مى شود. در نقاطى كه آب رودخانه به دريا مى ريزد آب شيرين رودخانه و آب شور دريا به سرعت مخلوط نمى گردد، بلكه مدّتها آب شيرين در دل آب شور به پيش
1 . مفاتيح نوين، ص 569 .
[ 274 ]
مى رود. ماه دوبار در شبانه روز جذر و مدّ دارد. جاذبه ماه كه باعث مدّ آب دريا مى شود آب را به سمت بالا مى كشد، وقتى كه آب به سمت بالا آمد آب شيرين از مسيرى كه آمده بود، باز مى گردد و به نخلستانها سرازير مى گردد، و تمام درختان را سيراب مى كند. و هنگامى كه جذر آب دريا شروع مى شود دوباره آبها به دريا باز مى گردد. در هر شبانه روز دوبار اين عمليّات آبرسانى تكرار مى گردد، و نخلها كاملا سيراب مى شود. راستى چه كسى باور مى كند كه يك كره آسمانى كار هزاران هزار باغبان ورزيده و تلمبه هاى آبى قوى را انجام دهد؟! اينجاست كه امام سجاد(عليه السلام)مى فرمايد: «وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آياتِ مُلْكِهِ، وَ عَلامَةً مِنْ عَلاماتِ سُلْطانِهِ».
آنچه گفته شد فقط سه نمونه از آثار و بركات كره ماه است كه خداوند در اين سوره به آن قسم ياد كرده، والبتّه منحصر به آن نيست.
سوگند دوم: قسم به شب
شب نيز آثار و بركاتى دارد و منشأ نعمتهايى است; لهذا خداوند به آن قسم ياد كرده است. از ميان بركات شب به دو نمونه آن قناعت مى كنيم:
1. شب سبب تعديل حرارت
اگر شب نبود و آفتاب سه روز پشت سر هم مى تابيد همه چيز آتش مى گرفت. همان گونه كه اگر روز نبود و شبها پى در پى و متّصل به هم بود، سرما امكان زندگى را از بشر مى گرفت. روز كره ماه به اندازه 14 شبانه روز كره زمين است و شب آن هم به همين مقدار، و لهذا اگر كسى در وسط روزِ كره ماه بر آن فرود آيد، حرارت و گرما او را ذوب مى كند. همان گونه كه اگر در نيمه شب وارد كره ماه شود، سرما او را از پاى در مى آورد.
بنابراين شب، حرارت كره زمين را تعديل نموده و آن را از خطر آتش گرفتگى و سوختن حفظ مى كند، و اين از بركات مهمّ شب است.
[ 275 ]
2. شب مايه آرامش
بركت ديگر شب، كه براى همه انسانها قابل درك است، آرامش و سكون آن است. تاريكى شب اثر عميقى بر اعصاب خسته انسان دارد، و لهذا نمى توان خواب شب را با هيچ چيز ديگرى در تأثيرى كه بر آرامش اعصاب انسان دارد مقايسه كرد.
كسانى كه تا نيمه هاى شب بيدارند و تا نيمه هاى روز مى خوابند انسانهاى سالمى نيستند. و بى جهت نيست كه خداوند متعال فرمود: (وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً).
چرا سوگند به آخر شب؟
جمله «اِذْ اَدْبَرَ» كه در سوگند دوم به عنوان قيد «ليل» ذكر شده، به معناى انتهاى شب و سحر است. چرا خداوند به سحر و آخر شب سوگند ياد كرده است؟
پاسخ: بركات شب مخصوصاً بركات معنوى آن در آخر شب فزونتر است. نماز شب، كه خيرات و بركات فراوانى دارد به هنگام سحر انجام مى شود. نماز شب يكى از اسباب سعادت انسان است. لطف و صفايى كه نماز شب دارد در نمازهاى ديگر ديده نمى شود. زيرا هنگام سحر كه چشم غافلان بسته است، انسان بهتر از هر زمان ديگر مى تواند با خداى خويش راز و نياز كند. چون مزاحمتها و عوامل پراكندگى حواس و تشتّت خاطر به حداقل مى رسد. نه تلفنى، نه سر و صدايى، نه مزاحمتهاى ديگر; و لهذا انسان حضور قلب عجيبى در خود احساس مى كند.
عزيزان! اگر نمى توانيد تمام شب ها براى نماز شب برخيزيد، لااقل هفته اى يك شب را به اين كار اختصاص دهيد; كه نماز شب ايمان را تقويت و رزق و روزى انسان را توسعه مى دهد، و اوّلين درس سالكان الى الله است. بدون شك يكى از عوامل مهمّ تقرّب تمام كسانى كه در مقام قرب الى الله به جايى رسيده اند، همين نماز شب است. نماز شب را مى توان خيلى ساده برگزار كرد. چهار دو ركعتى همچون نماز صبح به نيّت نافله شب، و يك دو ركعتى به نيّت نافله شفع، و يك ركعت به نيت نافله وتر، كه در قنوت و سجده آخر به هر مقدار كه مايل باشيد مى توانيد دعا كنيد، و هر حاجتى كه
[ 276 ]
از خدا داريد از او بخواهيد. براى پى بردن به اهميّت بيشتر نماز شب، به آياتى از قرآن و رواياتى از معصومان(عليهم السلام) توجّه كنيد:
نماز شب در آيات قرآن:
به چند نمونه از آيات قرآن پيرامون اين موضوع توجّه كنيد:
1. خداوند متعال در آيه 79 سوره اسراء مى فرمايد:
«(وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً); و پاسى از شب را (از خواب برخيز، و) قرآن (و نماز) بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست; اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خورِ ستايش برانگيزد».
مقام پيامبر(صلى الله عليه وآله) مقامى بس والاست، ولى مى تواند با نماز شب به مقام بالاترى، يعنى مقام محمود نائل گردد.
سؤال: آيا مقام محمود اختصاصى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) دارد؟
جواب: اختصاص به آن حضرت ندارد، بلكه هر كس به تناسب استعداد و شأن و لياقتش از يكسو، و انجام اين عبادت با ارزش از سوى ديگر، مى تواند به درجاتى از مقام محمود برسد.
2. سيماى نماز شب در آيات 15 تا 18 سوره ذاريات به شكل زير ترسيم شده است:
«(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّات وَعُيُون * آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ * كَانُوا قَلِيلا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَبِالاَْسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ); به يقين، پرهيزكاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند، و آنچه پروردگارشان به آنها بخشيده دريافت مى دارند، زيرا پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند! آنها كمى از شب را مى خوابيدند و در سحرگاهان استغفار مى كردند».
استغفار، كه از خصيصه هاى نماز شب شمرده شده، اختصاص به نماز خواننده ندارد. بلكه او براى خود و ديگر مؤمنان دعا مى كند، بلكه برخى از مؤمنان براى تمام
[ 277 ]
مؤمنين و مسلمين در سراسر تاريخ استغفار و دعا مى كنند!
3. در آيه 6 سوره مزّمّل نيز مى خوانيم:
«(إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْئاً وَأَقْوَمُ قِيلا); مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است!».
«ناشئة الليل» طبق آنچه در روايات آمده، به نماز شب تفسير شده است.
نماز شب در روايات:
جمعى در زمانهاى دور معتقد بودند كه اگر مادّه اى به نام كيميا يا اكسير يافت شود و آن را به مس بزنند، تبديل به طلا مى شود. اين مطلب يك تصوّر و خيال بود و هيچگاه به حقيقت نپيوست، هر چند براى آن تلاش فراوان و گسترده اى صورت گرفت، كه نتيجه آن علم شيمى شد. شيمى نام لاتين همان كيمياست. البتّه اگر كيميا يافت هم مى شد و به مس مى زدند و مس ها طلا مى شد، مشكل حل نمى شد، چون وقتى تمام مس ها طلا شود، ارزش طلا بر اثر وفور و فراوانى همسان ارزش مس مى گردد، بلكه شايد از مس هم كم ارزش تر شود. زيرا مس كمياب خواهد شد.
امّا علما و دانشمندان دينى معتقدند كه در عالم معنويّت چنين اكسير و كيميايى وجود دارد كه اگر به مس وجود انسان بزنيم، آن را تبديل به طلاى ناب مى كند. يكى از اين كيمياها نماز شب است! و لهذا هر چه در مورد نماز شب گفته شود، كم است. نورانيّت و صفا و معنويّت و حفاظت انسان از آلودگى، و جبران گناه ها، گوشه اى از بركات اين كيمياى با ارزش است.
در مباحث گذشته به سه نمونه از آيات قرآن پيرامون نماز شب اشاره شد، اينك توجّه شما را به سه حديث ناب در اين رابطه جلب مى نماييم:
1. پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در مورد اينكه چرا حضرت ابراهيم(عليه السلام) متّصف به صفت خليل اللّهى شد، مى فرمايد:
«مَا اتَّخَذَ اللهُ اِبْراهيمَ خَليلا اِلاَّ لاِِطْعامِهِ الطَّعامَ وَ صَلاتِهِ بِاللَّيْلِ وَ النّاسُ نِيامٌ; علت
[ 278 ]
اينكه خداوند حضرت ابراهيم را به عنوان خليل خود برگزيد دو امر بود: نخست اينكه آن حضرت گرسنگان را سير مى كرد، و اهل بذل و بخشش وجود و كرم بود. ديگر اينكه به هنگامى كه غافلان از مردم در خواب بودند، آن حضرت به نماز شب مى ايستاد».(1)
انسان بايد از فضاى مناسب سحر، كه فضايى معنوى و خاموش و بدون مزاحمت است استفاده كند. پس از استراحت شبانه، با فكر و جسمى آسوده به راز و نياز با خدا بپردازد.
2. آن حضرت در حديث ديگرى فرمودند:
«اِنَّ الْعَبْدَ اِذا تَخَلّى بِسَيِّدِهِ فى جَوْفِ اللَّيْلِ وَ ناجاهُ اَثْبَتَ اللهُ النُّورَ فى قَلْبِهِ... ثُمَّ يَقُولُ جَلَّ جَلالُهُ لِمَلائَكِتِهِ: يا مَلائِكَتى اُنْظُرُوا اِلى عَبْدى فَقَدْ تَخَلّى بى فى جَوْفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْباطِلُونَ لاهُونَ، وَ الْغافِلُونَ نِيامٌ، اَشْهِدُوا عَنّى قَدْ غَفَرْتُ لَهُ; هنگامى كه بنده اى در دل شب با خداى خود خلوت كند، و مشغول مناجات با مولاى خويش گردد، خداوند نور معرفت را در قلب او پايدار مى كند. سپس خطاب به ملائكه مى گويد: اى فرشتگان من! به بنده ام نگاه كنيد هنگامى كه اهل باطل در لهو و لعب فرو رفته و غافلان در خواب بسر مى برند، او در دل شب با من خلوت كرده و مشغول عبادت من است. شما را شاهد مى گيرم كه اين بنده ام را بخشيدم و از گناهانش درگذشتم و او را مشمول آمرزش خود قرار دادم».(2)
3. امام صادق(عليه السلام) در مورد پاداش نماز شب فرمودند:
«خداوند متعال پاداش همه اعمال نيك مهم را در قرآن مجيد بيان فرموده، امّا اجر و ثواب نماز شب را معيّن نكرده است، آنجا كه فرمود: «(فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُمْ مِّنْ قُرَّةِ أَعْيُن جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)(3); هيچ كس نمى داند چه پاداشهاى مهمى كه مايه
1 . ميزان الحكمه، ج 5، حرف الصاد، باب 2311، ح10738 .
2 . همان مدرك، باب 2312، ح 10751 .
3 . سجده، آيه 17 .
[ 279 ]
روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، اين پاداش كارهايى است كه انجام مى دادند».(1)
اگر گفته شود آيه مورد استدلال امام صادق(عليه السلام) چه ارتباطى با نماز شب دارد؟ مى گوييم آيه مذكور پس از آيه شريفه (تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ...) كه در مورد نماز شب است آمده و ناظر به آن است.
خلاصه اينكه طبق اين روايت، هيچ كس حتّى حضرات معصومين(عليهم السلام) از پاداش دقيق نماز شب اطّلاع كافى ندارد، و فقط ذات مقدّس پروردگار از آن آگاه است.
اميد آنكه پروردگار متعال به همه ما توفيق دهد كه به هنگام إدبار ليل از رختخواب جدا شده، و با كيمياى نماز شب وجود مسين خويش را طلا كنيم.
سوگند سوم: قسم به روشنايى صبح
پروردگار متعال پس از سوگند به ماه و سحرگاهان، به صبح هنگامى كه چهره مى گشايد سوگند ياد كرده است. راستى لحظه طلوع فجر صادق چه زيبا و تماشايى است. آن قدر صفحه آسمان پرجاذبه و جميل است كه گويى آن را نقره پاشان كرده اند. طلوعِ صبح حالت نشاط عجيبى به انسان مى دهد، و شايد به همين علّت آن لحظه را آغاز وقت نماز صبح قرار داده اند.
ارتباط سوگندهاى سه گانه:
سؤال: از مباحث قبل روشن شد كه خداوند متعال در سوره مدّثّر سه سوگند مهم ياد كرده است. سوگند به ماه، سوگند به سحرگاهان، و سوگند به سپيده صبح. راستى اين سه قسم چه ارتباطى با يكديگر دارند؟
پاسخ: خداوند متعال در اين سه قسم در حقيقت بر نظام نور و ظلمت تكيه كرده است. قمر نمادى از نور است، همان گونه كه سپيده صبح نيز نويد بخش نور مى باشد.
1 . تفسير مجمع البيان، ج 8، ص 109، چاپ بيروت.
[ 280 ]