سوگندهاى پربار قرآن
تأليف:
ابوالقاسم عليان نژادى
[ 2 ]
[ 4 ]
[ 5 ]
[ 27 ]
مقدّمه:
تفاوت تفسير موضوعى و ترتيبى:
خداوند بزرگ را شكرگزاريم كه توفيق درك ماه رمضانى ديگر را عنايت فرمود، تا همچون سالهاى گذشته به تفسير موضوعى قرآن مجيد بپردازيم. منظور از تفسير موضوعى آن است كه آيات پراكنده و مختلفى كه پيرامون موضوع خاصّى در سراسر قرآن مجيد وجود دارد، در كنار هم چيده، و آنها را با توجّه به مضامين يكديگر تفسير نموده، تا به نكات تازه اى دست يابيم.
هر چند در تفسير ترتيبى مطالبِ متنوّع و ارزشمندى به دست مى آيد، ولى بدون شك ثمرات و نتايج حاصل از تفسير موضوعى قابل مقايسه با تفسير ترتيبى نيست.(1)
سوگندهاى پرمعناى قرآن:
موضوعى كه براى تفسير موضوعى امسال در نظر گرفته شده، تا با استعانت از الطاف بيكران پروردگار پيرامون آن بحث كنيم، سوگندها و قسم هاى پرمعناى قرآن مجيد است. در كتاب آسمانى ما مسلمانان، نود و سه قسم ذكر شده، كه اين سوگندها در حدود چهل سوره قرآن پراكنده است.
1 . شرح اين مطلب را در پيشگفتار جلد اوّل تفسير موضوعى «پيام قرآن» مطالعه فرماييد.
[ 28 ]
تنوّع سوگندهاى قرآن:
جالب اينكه قسم هاى قرآن بسيار متنوّع است. خداوند متعال در برخى از آيات قرآن به ذات پاك خويش قسم خورده، و در مواردى به قرآن مجيد سوگند ياد كرده، و در پاره اى از آيات به شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) قسم خورده است. روز قيامت، جان و روح انسان، فرشتگان و صفوف ملائكه، و در يك جمله، موجودات مقدّس، از ديگر امورى است كه متعلّق سوگند پروردگار قرار گرفته است. همانگونه كه در آيات ديگر، موجودات با عظمتى، نظير خورشيد، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، سرزمين مقدّس مكّه، و اسبهايى كه نفس زنان به سوى ميدان جهاد حركت مى كنند، و مانند آن موضوع قسم پروردگارند. حتّى در آيات مورد اشاره سوگند به موادّ غذايى، نظير انجيل و زيتون، نيز ديده مى شود. بنابراين قسم هاى قرآن مجيد بسيار متنوّع و گوناگون است.
پيش نيازهاى بحث:
سؤالات مختلفى در مورد قسم هاى قرآن مطرح است، كه بايد قبل از ورود به اصل بحث پيرامون آن بحث كرد، از جمله:
1. چرا خداوند متعال قسم ياد مى كند؟ آيا خداوند نياز به قسم دارد؟
2. منظور از سوگندهاى پروردگار در آيات مورد بحث چيست؟
3. چرا خداوند به موضوعات خاصّى، كه به بخشى از آن اشاره شد، قسم ياد كرده؟
4. چيزى كه براى آن قسم ياده شده (مُقْسَمُ له) چيست؟
5. چه رابطه اى بين قسم و مقسم له وجود دارد؟ مثلا آنجا كه خداوند به خورشيد و نورش، و ماه و پرتوش و... قسم خورده، سپس انسانهايى كه با هواى نفس خود مبارزه مى كنند و بر آن غالب مى شوند را رستگار شمرده، چه ارتباطى بين خورشيد و مبارزه با هواى نفس وجود دارد؟
و مباحث ديگرى كه در ضمن بحثهاى آينده به آن خواهيم پرداخت.
[ 29 ]
ميوه هاى اين مباحث:
شما خوانندگان محترم در پايان اين مباحث تصديق خواهيد كرد كه:
اوّلا: دريايى از معارف و دانستنيها، در قسم هاى قرآن نهفته، كه نياز به بحث و بررسى دارد.
ثانياً: تفسير موضوعى نتايج و آثارى فراتر از تفسير ترتيبى دارد.
ثالثاً: قرآن مجيد معجزه جاويدانى است كه گذشت زمان، گرد و غبار نسيان و فراموشى و كهنگى بر آن نمى نشاند، بلكه همواره طراوت و تازگى خود را حفظ كرده، به گونه اى كه هر كس در هر زمانى به سراغ آن رود گوهرهاى فراوانى نصيبش خواهد شد.
عظمت قرآن مجيد:
قبل از پرداختن به اصل بحث، شايسته است پيرامون عظمت اين كتاب محفوظ از تحريف بحثى هر چند كوتاه داشته باشيم.
انسان در صورتى مى تواند از نعمتها به صورت بهينه بهره بردارى كند، كه نسبت به آن شناخت كافى داشته باشد. اگر گوهر گرانبهايى در دست كودكان بيفتد، بازيچه آنان خواهد شد، و از آن استفاده صحيح نخواهند كرد، زيرا قدر و منزلت و ارزش آن را ندانسته، و نسبت به آن شناخت كافى ندارند. امّا اگر همان گوهر به دست گوهرشناسى بيفتد، آن را در بهترين و امن ترين مكانها حفظ نموده، و به بالاترين قيمت مى فروشد; زيرا آن را خوب مى شناسد و ارزشش را مى داند. در يكى از روزنامه هاى قديم خواندم: «يكى از مهمترين جواهرات دنيا، از دست كودكان كشف شد! بدين شكل كه گوهرشناسى از كوچه اى عبور مى كرد، ناگهان متوجّه شد كه كودكان با گوهر بسيار گرانبهايى بازى مى كنند. نزديك رفت، و با پول ناچيزى آن را از آنها خريد، سپس آن را به بالاترين قيمت فروخت!».
ما اگر قدر و ارزش عمر، جوانى، سلامتى و ساير نعمتهاى الهى را ندانيم، و به
[ 30 ]
ارزش واقعى اين گوهرهاى بى بديل پروردگار، كه به رايگان در اختيار ما نهاده شده، پى نبريم بهره صحيحى از آنها نخواهيم برد.
ماه مبارك رمضان نيز از جمله گوهرهاى بسيار با ارزشى است كه بهره گيرى صحيح از آن مرهون شناخت و معرفت كافى آن است. و چه خوب و بجاست كه براى پى بردن به اهميّت ماه خدا، پاى سخن خداوند بنشينيم، و به گفتار وى در قرآن مجيد گوش جان بسپاريم، آنجا كه فرمود:
«(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَات مِنْ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ...); ماه رمضان ماهى است كه قرآن براى راهنمايى مردم، و نشانه هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است...».(1)
خداوند متعال اهميّت و ارزش ماه رمضان را بخاطر نزول قرآن در اين ماه مى داند. معناى اين سخن آن است كه قرآن آن قدر ارزشمند و والاست كه شعاع آن، ماه رمضان، كه بسان ظرفى براى قرآن است، را نيز گرانبها كرده است. سپس قرآن مجيد را در سه جمله توصيف مى كند:
1. هدى للناس. 2. بينات من الهدى. 3. والفرقان.
به تفاسير مختلف مراجعه كردم، امّا در هيچ كدام از آنها تفاوت اين سه جمله تشريح نشده بود، حتّى در تفسير نمونه هم از بيان اين مطلب غفلت كرده ايم. به نظر مى رسد تفاوت آنها به شرح زير باشد:
قرآن مجيد داراى سه مرحله است; در مرحله نخست (هدى للنّاس) براى تمام مردم، با تمام تفاوتها و اختلافاتى كه در سطح درك و معرفت و علم و دانش و آگاهى و ديگر امور دارند، مايه هدايت است. و همگان را (البتّه در صورتى كه قابليّت داشته باشند) هدايت مى كند. اين مرحله هدايت عامّه است، و شامل همه توده هاى مردم مى گردد.
1 . بقره، آيه 185 .
[ 31 ]
امّا در مرحله دوم (بينات من الهدى) افراد خاصّى را شامل مى شود; كسانى كه بينش عميق ترى دارند. قرآن مجيد براى اين دسته از افراد نشانه هاى روشنى ذكر كرده است. بنابراين، بينات من الهدى; هدايتهاى مخصوصى است كه ويژه گروه خاصّى است.
و مرحله سوم (والفرقان) ويژه اخصّ الخواص است. آنها كه مراحل عالى ايمان و تقوا را پيموده، و بر اثر آن نورانيّت خاصّى پيدا كرده اند، تا آنجا كه قادر بر تشخيص حق از باطل هستند.
اينها به مرحله اى از كمال دست يافته اند كه چنانچه حق و باطل در مسائل مختلف فرهنگى، سياسى، اقتصادى، اعتقادى، و مانند آن مشتبه شود، با نور فرقان خويش به راحتى راه را از چاه تشخيص داده، و به سوى حق گام بر مى دارند. خداوند متعال در آيه شريفه 29 سوره انفال، به روشنى به اين مرحله اشاره كرده است:
«(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ); اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى دهد; (روشن بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت;) و گناهانتان را مى پوشاند، و شما را مى آمرزد; و خداوند صاحب فضل و بخشش عظيم است!».
دست يافتن به اين مرحله از ايمان، و بدست آوردن فُرقان، صرفاً يك فرضيّه نيست، بلكه از ياران پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) كسانى را مى شناسيم كه با اين ديد، دوزخيان را از همين دنيا مى ديدند، و بر سرنوشت آنها حسرت مى خوردند!
آرى! در سايه تقوا و ايمان و عمل به قرآن، مى توان به چنين مدارج والايى از كمال دست يافت.
نتيجه اينكه قرآن مجيد همچون چشمه جوشان زلالى است كه همگان بهره يكسانى از آن نمى برند، بلكه هر كس به اندازه ظرفيّت و تلاش و كوشش و علم و دانش و آگاهى و دقّت و تفكّر و انديشه و تقوا و بندگى اش، از آن بهره مند خواهد شد.
[ 32 ]
همان طور كه طالبان آب چشمه، هر كس به اندازه ظرف آبى كه به همراه دارد مى تواند از چشمه آب بردارد. بنابراين، اين تفاوتها از ناحيه خداوند نيست، بلكه از جانب خود ماست.
توصيف قرآن از زبان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله):
پس از خداوند متعال، بهترين شخصى كه مى تواند تعريف و توصيفِ جامع و دقيقى از قرآن داشته باشد، بى شك شخص پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است. مخصوصاً اگر مخاطب حضرتش ظرفيّت مناسبى در برابر معارف الهى داشته باشد. بدين جهت پاى سخنان آن حضرت كه خطاب به معاذ بيان فرمودند، مى نشينيم:
«يا مَعاذُ! اِنْ اَرَدْتَ عَيْشَ السُّعَداءِ; اگر مى خواهى زندگى سعادتمندانه اى داشته باشى،
وَ مَيْتَةَ الشُّهَداءِ; و به بالاترين مقامات، يعنى مقام شهدا دست يابى،
وَالنَّجاةَ يَوْمَ الْحَشْرِ; و اگر طالب نجات در روز قيامت هستى،
وَالاَْمْنَ يَوْمَ الْخَوْفِ; به دنبال پناهگاهى براى روزى هستى كه همگان ترسانند،
وَالنُّورَ يَوْمَ الظُّلُماتِ(1); و در پى نورى هستى كه در مراحل تاريك صحراى محشر تو را نجات دهد،
وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ; و چنانچه سايبانى مى خواهى كه در مراحل داغ و سوزان قيامت حافظ تو از گرما باشد،
وَ الرِّىَّ يَوْمَ الْعَطَشِ; و طالب سيراب شدن در روزى هستى كه همه عطشانند،
وَالْوَزْنَ يَوْمَ الْخِفَّةِ; و خواهان سنگين شدن ترازوى اعمال نيك در روزى هستى كه كفّه اعمال سبك است،
1 . محشر و صحراى قيامت مراحل مختلفى دارد كه در برخى از آن نياز به نور و روشنايى است، و در پاره اى از آن نياز به سايبان جهت فرار از گرماى سوزان است، و در برخى از موارد نياز به آب جهت رفع عطش و تشنگى است. بنابراين جملات مذكور ناظر به مراحل مختلف صحراى محشر است، و تضادّى با يكديگر ندارد.
[ 33 ]
وَ الْهُدى يَوْمَ الضَّلالَةِ; و مشتاق يافتن مسير هدايت در روزى هستى كه همه راه را گم كرده اند،
فَادْرُسِ الْقُرْآنَ; (براى دست يافتن به تمام اين امتيازات) به تعليم و فراگيرى و بحث و بررسى پيرامون قرآن بپرداز، و اين امور را در قرآن جستجو كن».
جالب اينكه نمى فرمايد: «براى دست يافتن به مقاصد بالا فقط قرآن تلاوت كن» بلكه بحث و بررسى و زانو زدن در مكتب قرآن را سفارش مى فرمايد. مضامين و معارف قرآن را بايد فرا گرفت، و آنها را باور كرد، و به آن جامه عمل پوشاند.
سپس مى فرمايد: «فَإِنَّهُ ذِكْرُ الرَّحْمنِ، وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطانِ، وَ رُجْحانٌ فِى الْميزانِ; علّت اين امتيازات فراوان (كه در سايه عمل به قرآن بدست مى آيد) آن است كه قرآن كلام خداوند، و نگهدارنده انسان در مقابل شيطان، و باعث سنگينى ترازوى عمل انسان در روز قيامت است».(1)
تفكّر و تأمّل در مضامين آيات قرآن:
نتيجه اينكه بايد همواره، مخصوصاً در ماه مبارك رمضان كه به تعبير قرآن ماه قرآن است، در معارف و دستورهاى الهى كه در قرآن آمده بينديشيم، و دردها و آلام و بيماريها و مشكلات خويش را در سايه عمل به آن درمان كنيم، و از امتيازات دوازدهگانه اى كه در حديث زيباى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ذكر شده، بهره مند شويم.
اما متأسّفانه اين كتاب با عظمت، و اين نسخه شفابخش آلام بشريّت، حتّى در بين مسلمانان غريب و مظلوم است. تا آنجا كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) طبق آيه سى ام سوره فرقان از برخى مسلمانان به خداوند شكايت مى كند:
«(يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً); پروردگارا ! قوم من قرآن را رها كردند».
1 . ميزان الحكمه، ج 8، ح 16456، حرف القاف.
[ 34 ]
آيا اين آيه شريفه فقط ناظر بر شكايت پيامبر(صلى الله عليه وآله) از مسلمانان در جهان آخرت است؟ يا نسبت به اين دنيا نيز صادق است؟
هر چند عدّه اى نظريّه اوّل را پذيرفته اند، ولى به نظر ما عقيده دوم نيز قابل توجّه است.
اگر به خاستگاه قرآن، عربستان سعودى سرى بزنيم، كشورى كه قسمت مهمّى از قرآنهاى موجود دنيا، در آنجا چاپ مى شود، و چاپخانه بزرگى براى اين منظور مهيّا كرده اند كه عظمت آن به اندازه يك شهر است، و شبانه روز مشغول طبع قرآن مجيد هستند. كشورى كه مدارس فراوان جهت حفظ قرآن مجيد دارد، و تعداد فراوانى در طول سال در اين مراكز به حفظ قرآن مى پردازند. كشورى كه در تمام مساجد شهرهاى مختلف آن، مخصوصاً مسجدالنّبى و مسجدالحرام قفسه هاى زيبا و فراوانى را مشاهده مى كنيد كه مملوّ از قرآنهاى زيباست، و هر كس وارد مى شود به تلاوت آن مى پردازد.
امّا در همين كشور با تمام اين ظواهر زيبا، هنگامى كه پاى برنامه هاى برخى از شبكه هاى راديو و تلويزيون آن مى نشينيد سراسر فساد و بى بند و بارى و اشاعه منكرات است! زنان بى حجاب و بعضاً نيمه عريان در تلويزيون آنها، فيلمهاى فاسد، كانالهاى خارجى غوغا مى كند! وقتى از پنجره هتل به پشت بام خانه هاى آنها نظر مى كنيد، جنگلى از آنتن هاى ماهواره نظر شما را به خود جلب مى كند! قرآن در ظواهر زندگى آنها فراوان، امّا در اعمال و رفتار و كردارشان ناياب است. آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله)از چنين مسلمانانى شكايت نمى كند؟
اخيراً يكى از كشورهاى مسلمان همسايه، براى پيوستن به اتّحاديّه اروپا با نهايت ذلّت پذيرفت كه قانون مجازات زنا را حذف كند، در حالى كه در اين كشور نيز قرآن و قرآن خوان فراوان است، اما تفكّر و تأمّل و انديشه پيرامون دستورات آن كم.
بايد به قرآن بازگرديم، و آن را فراگيريم، و شعاع نور آن را در سراسر زندگى و اعمال و حركاتمان بيندازيم، تا مبادا جز افرادى باشيم كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از آنها
[ 35 ]
شكايت خواهد كرد.
پس از اشاره به اهميّت و عظمت قرآن مجيد از ديدگاه قرآن و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سؤالات پنج گانه اى كه در ابتداى بحث به آن اشاره شد، مى پردازيم:
1. حكم شرعى سوگند ياد كردن
سؤال: از نظر قرآن مجيد و روايات اسلامى قسم ياد كردن چه حكمى دارد؟ و اگر كار شايسته اى نيست، چرا خداوند در قرآن مجيد اين همه قسم خورده است؟
پاسخ: قسم خوردن در كارهاى شخصى چنانچه دروغ باشد حرام است، و از گناهان كبيره به شمار مى رود. و اگر راست باشد كراهت شديد دارد.(1)
بدين جهت در دستورات و آداب اسلامى سفارش شده كه حتّى الامكان قسم نخوريد. اساس اين حكم، آياتى از قرآن مجيد است; و عمده آن، آيه شريفه 224 سوره بقره مى باشد:
«(وَلاَ تَجْعَلُوا اللهَ عُرْضَةً لاَِيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ); خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد; و براى اينكه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد (سوگند ياد ننماييد). و خداوند شنوا و داناست».
آيه مذكور مردم را از قسم خوردن، حتّى در كارهاى خوب نهى كرده، و به آنها سفارش مى كند قسم را ترك كنند.
در شأن نزول اين آيه شريفه آمده است كه دختر عبدالله بن رواحه، از اصحاب و ياران پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، با همسرش اختلاف داشت. عبدالله بارها در مورد اختلاف آنها وساطت كرده بود، ولى اين بار حوصله اش سر رفت و قسم خورد كه ديگر كارى به كار آنها نخواهد داشت.(2)
1 . رساله توضيح المسائل معظّم له، مسأله 2304 .
2 . تفسير نمونه، ج 2، ص 145، ذيل آيه مورد بحث.
[ 36 ]
پدران و مادران نبايد در تمام امور فرزندانشان دخالت كنند، و استقلال آنها را به مخاطره بيندازند; ولى زمانى كه مشكلات مهمّى در زندگى آنها ايجاد مى شود، كه آنها به تنهايى قادر بر حلّ و فصل آن نيستند، نبايد بى تفاوت بنشينند. بلكه موظّف هستند به يارى آنها بشتابند، و با استفاده از تجربه خود، آن را حل كنند. به هر حال پس از قسم عبدالله بن رواحه آيه مذكور نازل شد و او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد كه: چرا چنين قسمى ياد كردى؟!
اقسام سوگند:
خداوند متعال در ادامه اين بحث، در آيه 225 سوره بقره به دو نوع سوگند و قسم اشاره مى كند:
«(لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِى أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ); خداوند شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجّه ياد مى كنيد مؤاخذه نخواهد كرد، امّا به آنچه دلهاى شما كسب كرده (و سوگندهايى كه از روى اراده و اختيار ياد مى كنيد،) مؤاخذه مى كند و خداوند آمرزنده و بردبار است».
نوع اوّل، سوگند لغو ناميده مى شود. منظور از قسم لغو، آن است كه انسان در حالتى غير عادى، كه حال خودش را نمى فهمد قسم ياد كند. چنين قسمى اعتبارى ندارد، و طبق آيه شريفه نبايد به آن اعتنا كرد.
نوع دوم، سوگندى است كه در حال عادى، و از روى اراده و اختيار بجا آورده مى شود. چنين قسمى معتبر، و عمل بر طبق آن لازم، و تخلّف از آن حرام است; مشروط بر اينكه آنچه براى آن قسم خورده شده، كار حرامى نباشد. مثل اينكه در حال عادى و با علم و اختيار قسم مى خورد كه ديگر به خانه برادرش نرود، چنين قسمى اعتبار ندارد. زيرا هر چند از روى علم و اختيار و در حالت عادى بوده، ولى چون براى كار حرامى است عمل به آن واجب نيست. چرا كه صله رحم واجب است، و نمى توان با قسم و نذر و مانند آن، واجب الهى را ترك كرد.
[ 37 ]
امّا اگر سوگند در حال عادى و همراه با اختيار و اراده باشد، و آنچه براى آن قسم مى خورد نيز كار بدى نباشد، بايد مطابق آن عمل كند. مثل اينكه قسم مى خورد هر هفته به نماز جمعه برود، يا ماهى يكى دو بار به زيارت فلان امامزاده مشرّف شود، يا نمازهايش را به جماعت بخواند.(1)
سوگندهاى دروغ و مجازات شديد آن:
به دو نمونه از سوگندهاى دروغ و پيامدهاى آن در قرآن مجيد اكتفا مى كنيم:
اوّل: خداوند متعال در آيه 77 سوره آل عمران، آن دسته از يهوديان معاصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه از پذيرش اسلام استنكاف ورزيده، و اصرار بر لجاجت و كارشكنى داشتند را چنين توصيف مى كند:
«(إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلا أُوْلَئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِى الاْخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللهُ وَلاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ); كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدّس او) را به بهاى ناچيزى مى فروشند، آنها بهره اى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمى گويد، و به آنان در قيامت نمى نگرد، و آنها را (از گناه) پاك نمى سازد، و عذاب دردناكى براى آنهاست».
مجازاتهاى سخت و دردناكى كه براى اين دسته از يهوديان، بخاطر عمل نكردن به سوگندهايشان ذكر شده، قابل تأمّل است. دقّت كنيد:
1. هيچ بهره اى از رحمت خدا و بهشت برين، و همنشينى با بزرگان و اولياءالله ندارند. (لا خلاق لهم فى الآخرة)
2. خداوند در روز قيامت با آنها سخن نخواهد گفت. (لا يكلمهم الله)
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند در سراى آخرت با مؤمنان و افراد صالح العمل سخن مى گويد. و بسى افتخار است كه خداوند متعال بندگان شايسته
1 . البتّه علاوه بر دو شرط مذكور، شرطهاى ديگرى نيز در سوگند معتبر است، كه در رساله هاى توضيح المسائل به آن پرداخته شده است، مطالعه فرماييد.
[ 38 ]
خويش را در آن جهان مخاطب قرار دهد، و همان گونه كه با پيامبرانش در دنيا سخن مى گفته، با آنها سخن بگويد.
البتّه معناى اين جمله آن نيست كه خداوند همچون بشر جسم است، و همانند وى زبان و چشم و گوش و ديگر اعضا دارد، بلكه سخن گفتن پروردگار به معناى ايجاد امواج صوتى است.
3. علاوه بر اينكه با سوگندشكنان سخن نمى گويد، به آنها نگاه هم نكرده، و نظر لطفش را شامل حال آنها نمى نمايد. (و لا ينظر اليهم).
4. چهارمين مجازات چنين اشخاصى اين است كه آلودگيهاى آنها را از بين نمى برد، و از گناه پاكشان نمى سازد. (و لا يزكيهم).
5. و در نهايت عذابى سخت و دردناك درانتظار آنهاست. (و لهم عذاب اليم).
با عنايت به مجازاتهاى سخت قسم دروغ، بايد نهايت دقّت را در سخنان و گفتار خود داشته باشيم، تا مبادا آلوده اين گناه بزرگ شويم.
دوم: از جمله كسانى كه به شهادت قرآن مجيد قسم دروغ ياد مى كنند منافقين هستند. خداوند متعال در مورد اين صفت آنان مى فرمايد:
«(اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ); آنها سوگندهايشان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و كارهاى بسيار بدى انجام مى دهند».(1)
خداوند متعال منافقين را، كه در پناه قسم هاى دروغ، خويش را مسلمان جلوه داده، و به اغوا و فريب مسلمين مى پرداختند، شديداً سرزنش كرده، و آيه چهارم همين سوره در تعبير كم نظيرى مى فرمايد:
«(قَاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ); خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مى شوند؟!»
1 . منافقون، آيه 2 .
[ 39 ]
جالب اينكه تعبير مذكور در سراسر قرآن فقط دوبار به كار رفته است; يكبار در مورد منافقين دو چهره، كه با قسم هاى دروغ مردم را از راه خداوند منحرف مى كنند، و بار ديگر در سوره توبه در مورد مشركان از يهود.
همين دو آيه براى ارائه تصويرى روشن از زشتى قسم دروغ و مجازاتهاى شديد آن در قرآن مجيد كافى است.
سوگند دروغ در روايات اسلامى:
روايات متعدّدى از پيشوايان دينى در اين زمينه وجود دارد كه به چند نمونه آن قناعت مى شود:
1. امام صادق(عليه السلام) خطاب به يكى از يارانش به نام سدير مى فرمايد:
«يا سُدَيْرُ مَنْ حَلَفَ بِاللهِ كاذِباً كَفَرَ، وَ مَنْ حَلَفَ بِاللهِ صادِقاً اَثِمَ; اى سدير! هر كس به نام خدا قسم دروغ ياد كند مرتكب گناه بزرگى شده، و اگر قسم راست بخورد كار مكروهى بجا آورده است».(1)
منظور از كفر در روايت مذكور خروج از دين نيست، بلكه منظور گناه بزرگ و كبيره است. بنابراين، قسم دروغ از گناهان كبيره است.
همان گونه كه منظور از «إثم» در اين حديث، گناه و معصيت نيست، بلكه كراهت شديد است.
نتيجه اينكه قسم دروغ گناه كبيره است; و قسم راست كراهت شديد دارد.
2. در روايت ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه:
روزى عدّه اى از ياران خاصّ حضرت عيسى بن مريم(عليهما السلام) خدمت آن حضرت رسيده، و عرض كردند: اى تعليم دهنده خوبيها، ما را ارشاد كن.
حضرت در پاسخ به تقاضاى آنان فرمود: «اِنَّ مُوسى نَبِىَّ اللهِ اَمَرَكُمْ اَنْ لا تَحْلِفُوا بِاللهِ كاذِبينَ وَ أنَا آمُرُكُمْ اَنْ لا تَحْلِفُوا بِاللهِ كاذِبينَ وَ لا صادِقينَ; پيامبر خدا حضرت
1 . وسائل الشيعه، ج 16، كتاب الايمان، باب 1، ح 6 .
[ 40 ]