بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب یکصد و هشتاد پرسش, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 -
     003 -
     004 -
     005 -
     006 -
     007 -
     008 -
     009 -
     010 -
     011 -
     012 -
     013 -
     014 -
     015 -
     016 -
     017 -
     018 -
     019 -
     020 -
     021 -
     022 -
     023 -
     024 -
     025 -
     026 -
     027 -
     028 -
     029 -
     030 -
     031 -
     032 -
     033 -
     FEHREST - يکصد و هشتاد پرسش و پاسخ - فهرست
 

 

 
 

 

 

اشاره به اينكه آيه «ليشهدوا منافع لهم» هم منافع معنوى را شامل مى شود و هم منافع مادى را كه از يك نظر همه معنوى است.

كوتاه سخن اينكه اين عبادت بزرگ اگر بطور صحيح و كامل مورد بهره بردارى قرارگيرد و زوارخانه خدا در آن ايام كه در آن سرزمين مقدس حضور فعال دارند و دلهايشان آماده است از اين فرصت بزرگ براى حل مشكلات گوناگون جامعه اسلامى با تشكيل كنگره هاى مختلف سياسى و فرهنگى و اقتصادى استفاده كنند، اين عبادت مى تواند از هر نظر مشكل گشا باشد، و شايد به همين دليل است كه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: لايزال الدين قائماً ما قامت الكعبة: «مادام كه خانه كعبه برپا است اسلام هم برپا است»(1).

و نيز على(عليه السلام) فرمود: خانه خدا را فراموش نكنيد كه اگر فراموش كنيد هلاك خواهيد شد الله الله فى بيت ربكم لاتخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا(2): «خدا را خدا را، در مورد خانه پروردگارتان، هرگز آنرا خالى نگذاريد كه اگر آنرا ترك گوئيد مهلت الهى از شما برداشته مى شود»!.

و نيز به خاطر اهميت اين موضوع است كه فصلى در روايات اسلامى تحت اين عنوان گشوده شده است كه اگر يكسال مسلمانان بخواهند حج را تعطيل كنند بر حكومت اسلامى واجب است كه با زور آن ها را به مكه بفرستد(3)(4)

 

«حج» يك عبادت مهم انسان ساز

سفر حج در حقيقت يك هجرت بزرگ است، يك سفر الهى است، يك ميدان گسترده خودسازى و جهاد اكبر است.

مراسم حج در واقع عبادتى را نشان مى دهد كه عميقاً با خاطره مجاهدات ابراهيم و فرزندش اسماعيل و همسرش هاجر آميخته است، و ما اگر در مطالعات در مورد اسرار حج از اين نكته غفلت كنيم بسيارى از مراسم آن به صورت معما درمى آيد، آرى كليد حل اين معما توجه به اين آميختگى عميق است.


1 ـ وسائل الشيعه جلد 8 صفحه 14.

2 ـ نهج البلاغه بخش نامه وصيت 47.

3 ـ وسائل الشيعه ج 8 ص 15 «باب وجوب اجبار الو الى الناس على الحج».

4 ـ تفسير نمونه 14/76

[ 441 ]

هنگامى كه در قربانگاه در سرزمين منى مى آئيم تعجب مى كنيم اين همه قربانى براى چيست؟ اصولا مگر ذبح حيوان مى تواند حلقه اى از مجموعه يك عبادت باشد؟!

اما هنگامى كه مسأله قربانى ابراهيم را به خاطر مى آوريم كه عزيزترين عزيزانش و شيرين ترين ثمره عمرش را در اين ميدان در راه خدا ايثار كرد، و بعداً سنتى به عنوان قربانى در منى به وجود آمد، به فلسفه اين كار پى مى بريم.

قربانى كردن رمز گذشت از همه چيز در راه معبود است، قربانى كردن مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غير خدا، و هنگامى مى توان از اين مناسك بهره تربيتى كافى گرفت كه تمام صحنه ذبح اسماعيل و روحيات اين پدر و پسر به هنگام قربانى در نظر مجسم شود، و آن روحيات در وجود انسان پرتو افكن گردد(1).

هنگامى كه به سراغ جمرات (سه ستون سنگى مخصوصى كه حجاج در مراسم حج آنها را سنگباران مى كنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) مى رويم اين معما در نظر ما خودنمائى مى كند كه پرتاب اينهمه سنگ به يك ستون بى روح چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ و چه مشكلى را حل مى كند؟ اما هنگامى كه به خاطر مى آوريم اينها يادآور خاطره مبارزه ابراهيم قهرمان توحيد با وسوسه هاى شيطان است كه سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصميم داشت او را در اين ميدان «جهاد اكبر» گرفتار سستى و ترديد كند، اما هر زمان ابراهيم قهرمان، او را با سنگ از خود دور ساخت، محتواى اين مراسم روشنتر مى شود.

مفهوم اين مراسم اين است كه همه شما نيز در طول عمر در ميدان جهاد اكبر با وسوسه هاى شياطين روبرو هستيد، و تا آنها را سنگ سار نكنيد و از خود نرانيد پيروز نخواهيد شد.

اگر انتظار داريد كه خداوند بزرگ همانگونه كه سلام بر ابراهيم فرستاده و مكتب و ياد او را جاودان نموده به شما نظر لطف و مرحمتى كند بايد خط او را تداوم بخشيد.


1 ـ متأسفانه مراسم قربانى در عصر و زمان ما به شكل نامطلوبى در آمده است كه بايد علماى اسلام در نجات آن بكوشند

[ 442 ]

و يا هنگامى كه به «صفا» و «مروه» مى آئيم و مى بينيم گروه گروه مردم از اين كوه كوچك به آن كوه كوچكتر مى روند، و از آنجا به اين باز مى گردند، وبى آنكه چيزى به دست آورده باشند اين عمل را تكرار مى كنند، گاه مى دوند، و گاه راه مى روند، مسلماً تعجب مى كنيم كه اين ديگر چه كارى است، و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟!

اما هنگامى كه به عقب برمى گرديم، و داستان سعى و تلاش آن زن با ايمان «هاجر» را براى نجات جان فرزند شير خوارش اسماعيل در آن بيابان خشك و سوزان به خاطر مى آوريم كه چگونه بعد از اين سعى و تلاش خداوند او را به مقصدش رسانيد، چشمه زمزم از زير پاى نوزادش جوشيدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب برمى گردد، پرده ها كنار مى رود، و خود را در آن لحظه در كنار «هاجر» مى بينيم، و با او در سعى و تلاشش همگام مى شويم كه در راه خدا بى سعى و تلاش كسى به جائى نمى رسد!

و به آسانى مى توان از آنچه گفتيم نتيجه گرفت كه «حج» را بايد با اين رموز تعليم داد، و خاطرات ابراهيم و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشيد، تا هم فلسفه آن درك شود و هم اثرات عميق اخلاقى حج در نفوس حجاج پرتو افكن گردد، كه بدون آن آثار، قشرى بيش نيست.(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 19/125

[ 443 ]

[ 444 ]

[ 445 ]

[ 446 ]

 

 

 

 

 

113 ـ هدف اسلام از جهاد چيست؟ و جهاد ابتدائى چر؟

 

جهادهاى اسلامى را مى توان در سه بخش خلاصه و تقسيم بندى كرد.

 

1 ـ جهاد ابتدائى آزادى بخش

خداوند دستورها و برنامه هائى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده است، و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند، حال اگر فرد يا جمعيتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببينند، و بر سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد نمايند، آنها حق دارند نخست از طرق مسالمت آميز، و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند، و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند.

به عبارت ديگر: مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداى مناديان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند، حال اگر كسانى بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد، و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران اين برنامه ها حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى از هر وسيله اى استفاده كنند، و از اينجا ضرورت «جهادهاى ابتدائى» در اسلام و ساير اديان آسمانى روشن مى گردد.

همچنين اگر كسانى مؤمنان را تحت فشار قرار دهند كه به آئين سابق بازگردند، براى رفع اين فشار نيز از هر وسيله اى مى توان استفاده كرد.

 

2 ـ جهاد دفاعى

گاهى جنگ بر فرد و يا جمعيتى تحميل مى شود به اين معنى كه مورد هجوم و تجاوز حساب شده و يا غافلگيرانه دشمن قرار مى گيرد در اينجا تمام قوانين آسمانى

[ 447 ]

و بشرى به شخص يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خويش به پا خيزد، و آنچه در قدرت دارد بكار برد، و از هرگونه اقدامى براى حفظ موجوديت خود فرو گذار نكند، اين نوع جهاد را جهاد دفاعى گويند جنگهائى مانند جنگ «احزاب»، «احد»، «موته»، «تبوك» و «حنين» و بعضى ديگر از جنگهاى اسلامى جزء اين بخش از جهاد است و جنبه دفاعى داشته است.

 

3 ـ جهاد براى نابود ساختن شرك و بت پرستى

اسلام در عين اينكه مردم جهان را به انتخاب اين آئين كه آخرين و بالاترين آئينها است دعوت مى كند آزادى عقيده را محترم مى شمارد و به همين دليل به اقوامى كه داراى كتاب آسمانى هستند فرصت كافى مى دهد كه با مطالعه و تفكر، آئين اسلام را بپذيرند، و اگر نپذيرفتند، با آنها به طور «يك اقليت هم پيمان» معامله مى كند و با شرايط خاصى كه نه پيچيده است و نه مشكل، با آنها، همزيستى مسالمت آميز خواهد داشت.

ولى شرك و بت پرستى نه دين است و نه آئين، و نه محترم شمرده مى شود، بلكه يك نوع خرافه و انحراف و حماقت، و در واقع يك نوع بيمارى فكرى و اخلاقى است كه بايد بهر قيمت ممكن شود آن را ريشه كن ساخت.

كلمه آزادى و احترام به فكر ديگران در مواردى بكار برده مى شود كه فكر و عقيده لااقل يك ريشه صحيح داشته باشد، اما انحراف و خرافه و گمراهى و بيمارى چيزى نيست كه محترم شمرده شود، و به همين دليل اسلام دستور مى دهد كه بت پرستى بهر قيمتى كه شده است حتى به قيمت جنگ از جامعه بشريت ريشه كن گردد، بتخانه ها و آثار شوم بت پرستى اگر از طرق مسالمت آميز ممكن نشد با زور ويران و منهدم گردند.(1)

از آنچه گفته شد، پاسخ تبليغات مسموم كليسا روشن مى شود زيرا جمله اى صريح تر از جمله «لا اكراه فى الدين» كه در متن قرآن آمده است در اين زمينه نمى توان پيدا كرد.


1 ـ تفسير نمونه 2/15

[ 448 ]

البته آنها براى تحريف به مجاهدات و جنگهاى اسلامى متشبث مى شوند، در حالى كه از بررسى جنگهاى اسلامى بخوبى آشكار مى شود كه قسمتى از اين جنگها جنبه دفاعى داشته و قسمت ديگرى كه جنبه جهاد ابتدائى داشته است جنبه كشور گشائى و اجبار افراد به آئين اسلام نداشته بلكه براى واژگون كردن نظامات غلط و ظالمانه و اجازه يافتن مردم براى مطالعه آزاد درباره مذهب و شيوه هاى زندگى اجتماعى بوده است.

شاهد گوياى اين سخن اين است كه در تاريخ اسلام كراراً ديده مى شود كه مسلمانان هنگامى كه شهرهائى را فتح مى كردند پيروان مذاهب ديگر را همانند مسلمانها آزادى مى دادند، و اگر ماليات مختصرى به نام جزيه از آنان دريافت مى شد بخاطر تأمين امنيت و هزينه نيروهاى حافظ امنيت بود زيرا كه جان و مال و ناموس آنها در پناه اسلام محفوظ بود. و حتى مراسم عبادى خويش را آزادانه انجام مى دادند.

تمام كسانى كه با تاريخ اسلام سروكار دارند اين حقيقت را مى دانند و حتى مسيحيانى كه درباره اسلام كتاب نوشته اند به اين موضوع اعتراف كرده اند مثلا در كتاب «تمدن اسلام و عرب» مى خوانيم: «رفتار مسلمانان با جمعيتهاى ديگر بقدرى ملايم بود كه رؤساى مذهبى آنان اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى تشكيل دهند».

و در پاره اى از تواريخ نقل شده كه جمعى از مسيحيان كه براى گزارشها و تحقيقاتى خدمت پيامبر رسيده بودند مراسم نيايش مذهبى خود را آزادانه در مسجد پيامبر در مدينه انجام دادند.(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 2/205

[ 449 ]

 

 

 

 

 

114 ـ اسلام چگونه بردگى را تأييد مى كند؟

بعضى بر اسلام خرده مى گيرند كه چرا اين آئين الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مسأله بردگى را به كلى القاء نكرده، و طى يك حكم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است؟!.

درست است كه اسلام سفارش زيادى در مورد بردگان كرده، امّا آنچه مهم است آزادى بى قيد و شرط آنها است، چرا انسانى مملوك انسان ديگرى باشد و آزادى را كه بزرگترين عطيه الهى است از دست دهد؟!

 

در يك جمله كوتاه بايد گفت كه اسلام برنامه دقيق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد كه بالمآل همه آنها تدريجاً آزاد مى شوند، بى آنكه اين آزادى عكس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد.

 

طرح اسلام براى آزادى بردگان

آنچه غالباً مورد توجه قرار نمى گيرد اين است كه اگر نظام غلطى دربافت جامعه اى وارد شود ريشه كن كردن آن احتياج به زمان دارد، و هر حركت حساب نشده نتيجه معكوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى كه به يك بيمارى خطرناك مبتلا شده و بيماريش كاملا پيشرفت نموده است، و يا شخص معتادى كه دهها سال به اعتياد زشت خود خو گرفته، در اينگونه موارد حتماً بايد از «برنامه هاى زمان بندى شده» استفاده كرد.

صريح تر بگوئيم: اگر اسلام طبق يك فرمان عمومى دستور مى داد همه بردگان موجود در آن زمان را آزاد كنند، چه بسا بيشتر آنها تلف مى شدند، زيرا گاه نيمى از جامعه را بردگان تشكيل مى دادند، آنها نه كسب و كار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسيله اى براى ادامه زندگى.

[ 450 ]

اگر در يك روز و يك ساعت معين همه آزاد مى شدند يك جمعيت عظيم بيكار ظاهر مى گشت كه هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممكن بود نظم جامعه را مختل كند، و به هنگامى كه محروميت به او فشار مى آورد به همه جا حملهور شود و درگيرى و خونريزى به راه افتد.

اينجا است كه بايد تدريجاً آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بيفتد، و نه امنيت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست اين برنامه حساب شده را تعقيب كرد.

اين برنامه مواد زيادى دارد كه رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرست وار در اينجا مطرح مى شود و شرح آن نياز به كتاب مستقلى دارد:

 

ماده اول ـ بستن سرچشمه هاى بردگى

بردگى در طول تاريخ اسباب فراوانى داشته، نه تنها اسيران جنگى و بدهكارانى كه قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمى آمدند كه زور و غلبه نيز مجوز برده گرفتن و برده دارى بود، كشورهاى زورمند نفرات خود را با انواع سلاحها به ممالك عقب افتاده آفريقائى و مانند آن مى فرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته و اسير كرده و با كشتيها به بازارهاى ممالك آسيا و اروپا مى بردند.

اسلام جلو تمام اين مسائل را گرفت، تنها در يك مورد اجازه برده گيرى داد و آن در مورد اسيران جنگى بود، و تازه آن نيز جنبه الزامى نداشت، و اجازه مى داد طبق مصالح، اسيران را بى قيد و شرط يا پس از پرداخت فديه آزاد كنند.

در آن روز زندانهائى نبود كه بتوان اسيران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهى جز تقسيم كردن آنها در ميان خانواده ها و نگهدارى به صورت برده نداشت.

بديهى است هنگامى كه چنين شرائطى تغيير يابد هيچ دليلى ندارد كه امام مسلمين حكم بردگى را درباره اسيران بپذيرد بلكه مى تواند آنها را از طريق «من» و «فداء» آزاد سازد، زيرا اسلام پيشواى مسلمين را در اين امر مخير ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام كند، و به اين ترتيب تقريباً سرچشمه هاى بردگى جديد در اسلام بسته شده است.

[ 451 ]

 

ماده دوم ـ گشودن دريچه آزادى

اسلام برنامه وسيعى براى آزاد شدن بردگان تنظيم كرده است كه اگر مسلمانان آن را عمل مى كردند در مدتى نه چندان زياد همه بردگان تدريجاً آزاد و جذب جامعه اسلامى مى شدند.

رؤوس اين برنامه چنين است:

الف ـ يكى از مصارف هشتگانه زكات در اسلام خريدن بردگان و آزاد كردن آنها است (توبه ـ آيه 60) و به اين ترتيب يك بودجه دائمى و مستمر براى اين امر در بيت المال اسلامى در نظر گرفته شده كه تا آزادى كامل بردگان ادامه خواهد داشت.

ب ـ براى تكميل اين منظور مقرراتى در اسلام وضع شده كه بردگان طبق قرار دادى كه با مالك خود مى بندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامى فصلى در اين زمينه تحت عنوان «مكاتبه» آمده است)(1).

ج ـ آزاد كردن بردگان يكى از مهمترين عبادات و اعمال خير در اسلام است، و پيشوايان اسلام در اين مسأله پيشقدم بودند، تا آنچه كه در حالات على (عليه السلام)نوشته اند: اعتق الفاً من كدّيده: «هزار برده را از دسترنج خود آزاد كردند»(2)!

د ـ پيشوايان اسلام بردگان را به كمترين بهانه اى آزاد مى كردند تا سرمشقى براى ديگران باشد، تا آنجا كه يكى از بردگان امام باقر(عليه السلام) كار نيكى انجام داد امام(عليه السلام)فرمود: اذهب فانت حرفانى اكره ان استخدم رجلا من اهل الجنة: «برو تو آزادى كه من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم»(3).

در حالات امام سجاد على بن الحسين(عليه السلام) آمده است: «خدمتكارش آب بر سر حضرت مى ريخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح كرد، امام(عليه السلام) سر را بلند كرد، خدمتكار گفت: والكاظمين الغيظ حضرت فرمود: «خشمم را فرو بردم» عرض كرد: والعافين عن الناس فرمود: «خدا تو را ببخشد» عرض كرد: والله يحب المحسنين فرمود: «برو براى خدا آزادى»(4).


1 ـ در زمينه مكاتبه و احكام جالب آن بحث مشروحى در جلد 14 تفسير تفسير نمونه صفحه 459 و 467 داشتيم.

2 ـ بحار الانوار جلد 41 صفحه 43.

3 ـ وسائل جلد 16 صفحه 32.

4 ـ نورالثقلين جلد 1 صفحه 390.

[ 452 ]

هــ در بعضى از روايات اسلامى آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مى شوند، چنانكه از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «كسى كه ايمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مى شود صاحبش بخواهد يا نخواهد و به خدمت گرفتن كسى كه ايمان داشته بعد از هفت سال حلال نيست(1).

در همين باب حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: مازال جبرئيل يوصينى بالمملوك حتى ظننت انه سيضرب له اجلا يعتق فيه: «پيوسته جبرئيل سفارش بردگان را به من مى كرد تا آنجا كه گمان كردم به زودى ضرب الاجلى براى آنها تعيين مى شود كه به هنگام رسيدن آن آزاد شوند»(2).

و ـ كسى كه برده مشتركى را نسبت به سهم خود آزاد كند موظف است بقيه را نيز بخرد و آزاد كند(3).

و هر گاه بخشى از برده اى را كه مالك تمام آن است آزاد كند اين آزادى سرايت كرده و خود بخود همه آن آزاد خواهد شد(4)!

ز ـ هرگاه كسى پدر يا مادر و يا اجداد و يا فرزندان يا عمو يا عمه يا دائى يا خاله، يا برادر يا خواهر و يا برادر زاده و يا خواهر زاده خود را مالك شود فوراً آزاد مى شوند.

ح ـ هرگاه مالك از كنيز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن كنيز جائز نيست و بايد بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد شود.

اين امر وسيله آزادى بسيارى از بردگان مى شد، زيرا بسيارى از كنيزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.

ط ـ كفاره بسيارى از تخلفات در اسلام آزاد كردن بردگان قرار داده شده (كفاره قتل خطا ـ كفاره ترك عمدى روزه ـ و كفاره قسم را به عنوان نمونه در اينجا مى توان نام برد).


1 ـ وسائل جلد 16 صفحه 36.

2 ـ همان مدرك صفحه 37.

3 ـ شرايع كتاب العتق ـ وسائل الشيعه جلد 16 صفحه 21.

4 ـ «شرايع» كتاب العتق.

[ 453 ]

ى ـ پاره اى از مجازاتهاى سخت است كه اگر صاحب برده نسبت به برده اش انجام دهد خود به خود آزاد مى شود(1).(2)

 


1 ـ «وسائل الشيعه» جلد 16 صفحه 26.

2 ـ تفسير نمونه 21/413

[ 454 ]

 

 

 

 

 

115 ـ جزيه چيست و فلسفه آن چه مى باشد؟

 

«جزيه» از ماده «جزاء» به معنى مالى است كه از غير مسلمانان كه در پناه حكومت اسلامى قرار مى گيرند گرفته مى شود و اين نامگذارى به خاطر آن است كه آن را به عنوان «جزاء در برابر حفظ مال و جانشان» به حكومت اسلامى مى پردازند. (اين مطلبى است كه از سخنان راغب در كتاب مفردات استفاده مى شود)

«جزيه» يك نوع ماليات سرانه اسلامى است كه به افراد تعلق مى گيرد، نه بر اموال و اراضى، و به تعبير ديگر «ماليات سرانه سالانه» است.

بعضى معتقدند كه ريشه اصلى آن غير عربى است و از «كزيت» كلمه فارسى باستانى كه به معنى مالياتى است كه براى تقويت ارتش اخذ مى شود، گرفته شده ولى بسيارى معتقدند كه اين لغت يك لغت عربى خالص است، و همانگونه كه سابقاً نقل كرديم از ماده «جزاء» گرفته شده، به مناسبت اينكه، ماليات مزبور جزاى امنيّتى است كه حكومت اسلامى براى اقليّت هاى مذهبى فراهم مى سازد.

«جزيه» قبل از اسلام هم بوده است، بعضى معتقدند نخستين كسى كه «جزيه» گرفت انوشيروان پادشاه ساسانى بود، ولى اگر اين مطلب را مسلّم ندانيم، حدّاقل انوشيروان كسى بود كه از ملت خود جزيه مى گرفت، و از همه كسانى كه بيش از بيست سال و كمتر از پنجاه سال داشتند و از كاركنان حكومت نبودند، از هر نفر به تفاوت 12 يا 8 يا 6 يا 4 در هم ماليات سرانه اخذ مى كرد.

فلسفه اصلى اين ماليات را چنين نوشته اند كه دفاع از موجوديّت و استقلال و امنيت يك كشور وظيفه همه افراد آن كشور است، بنابراين هرگاه جمعى عملاً براى

[ 455 ]

انجام اين وظيفه قيام كنند، و عدّه اى ديگر به خاطر اشتغال به كسب و كار نتوانند در صف سربازان قرار گيرند وظيفه گروه دوم اين است كه هزينه جنگجويان و حافظان امنيت را به صورت يك ماليات سرانه در سال بپردازند.

قرائنى در دست داريم كه اين فلسفه را در مورد جزيه چه قبل از دوران اسلام و چه در دوران اسلامى تأييد مى كند.

گروه سنّى جزيه دهندگان در عصر انوشيروان كه هم اكنون نقل كرديم (ما بين بيست تا پنجاه سال) گواه روشنى بر اين مطلب است، زيرا اين گروه سنّى در حقيقت مربوط به كسانى بوده است كه قدرت حمل اسلحه و شركت در حفظ امنيّت و استقلال كشور را داشته اند، ولى به خاطر اشتغال به كسب و كار بجاى آن جزيه مى پرداختند.

گواه ديگر اينكه در اسلام جزيه بر مسلمانان لازم نيست، زيرا جهاد بر همه واجب است و به هنگام لزوم همگى بايد در ميدان نبرد در برابر دشمن حاضر شوند، امّا چون اقليّتهاى مذهبى از شركت در جهاد معافند بجاى آن بايد جزيه بپردازند، تا از اين طريق در حفظ امنيّت كشور اسلامى كه در آن آسوده زندگى مى كنند سهمى داشته باشند.

و نيز معاف بودن كودكان اقليّت هاى مذهبى و هم چنين زنان، پيرمردان و نابينايانشان از حكم جزيه دليل ديگرى بر اين موضوع است.

از آنچه گفته شد روشن مى شود كه جزيه تنها يك نوع كمك مالى است، كه از طرف اهل كتاب در برابر مسئوليّتى كه مسلمانان به منظور تأمين امنيّت جان و مال آنها به عهده مى گيرند، پرداخت مى گردد.

بنابراين آنها كه جزيه را يك نوع «حقّ تسخير» به حساب آورده اند، توجه به روح و فلسفه آن نداشته اند، آنها به اين حقيقت توجّه نكرده اند كه اهل كتاب هنگامى كه به صورت اهل ذمّه درآيند حكومت اسلامى موظف است آنان را از هرگونه تعرّض و آزارى مصونيّت بدهد.

[ 456 ]

و با توجّه به اينكه آنها در برابر پرداخت جزيه علاوه بر استفاده از مصونيت و امنيّت هيچ گونه تعهدى از نظر شركت در ميدان جنگ و كليه امور دفاعى و امنيّتى بر عهده ندارند، روشن مى شود كه مسئوليّت آنها در برابر حكومت اسلامى به مراتب از مسلمانان كمتر است.

يعنى آنها با پرداخت مبلغ ناچيزى در سال از تمام مزاياى حكومت اسلامى استفاده مى كنند، و با مسلمانان برابر مى شوند، در حالى كه در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند.

از جمله دلايل روشنى كه اين فلسفه را تأييد مى كند، اين است كه در عهدنامه هائى كه در دوران حكومت اسلامى ميان مسلمانان و اهل كتاب در زمينه جزيه منعقد مى شد، به اين موضوع تصريح گرديده است، كه اهل كتاب موظّفند جزيه بپردازند، و در برابر، مسلمانان موظفّند امنيّت آنها را تأمين كنند، و حتّى اگر دشمنانى از خارج به مقابله و آزار آنها برخيزند، حكومت اسلامى از آنها دفاع خواهد كرد.

اين عهدنامه ها فراوان است كه به عنوان نمونه يكى را ذيلاً مى آوريم، و آن عهدنامه اى است كه «خالد بن وليد» با مسيحيان اطراف «فرات» منعقد كرد.

متن عهدنامه چنين است:

«اين نامه اى است از «خالد بن وليد» به «صلوبا» (بزرگ مسيحيان) و جمعيّتش، من با شما پيمان مى بندم بر جزيه و دفاع، و در برابر آن شما در حمايت ما قرار داريد و مادام كه ما از شما حمايت مى كنيم، حق گرفتن جزيه داريم، والاّ حقّى نخواهيم داشت، اين عهدنامه در سال دوازده هجرى در ماه صفر نوشته شد».(1)

جالب اينكه مى خوانيم هرگاه در حمايت از آنها كوتاهى مى شد، جزيه را به آنها باز مى گرداندند، و يا اصلاً از آنها نمى گرفتند!


1 ـ نقل از تفسير المنار ج 10 صفحه 294.

[ 457 ]

توجه به اين نكته نيز لازم است، كه جزيه اندازه مشخّصى ندارد، و ميزان آن بستگى به توانائى جزيه دهندگان دارد، ولى آنچه از تواريخ اسلامى به دست مى آيد اين است كه غالباً مبلغ مختصرى در اين زمينه قرار داده مى شد. و اين مبلغ گاهى در حدود يك دينار در سال بيشتر نبود، و حتى گاهى در عهد نامه ها قيد مى شد كه جزيه دهندگان موظّفند به مقدار توانائيشان جزيه بپردازند.

از مجموع آنچه گفته شد ايرادهاى گوناگون و سمپاشى هائى كه در زمينه اين حكم اسلامى مى شود، از ميان خواهد رفت، و ثابت مى شود كه اين يك حكم عادلانه و منطقى است.(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 7/354

[ 458 ]

 

 

 

 

 

116 ـ فلسفه تحريم جنگ در ماههاى حرام چيست؟

در سوره توبه آيه 36 مى خوانيم «انّ عدّة الشّهور عنداللّه اثنا عشر شهراً فى كتاب اللّه يوم خلق السّموات و الارض منها اربعة حُرُم» (تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب (آفرينش) الهى از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده دوازده ماه است كه از آن، چهار ماه، ماه حرام است ]و جنگ در آن ممنوع مى باشد[)

در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه چرا در چهار ماه (ماههاى ذى القعده، ذى الحجّة، محرم و رجب) جنگ حرام است؟

 

تحريم جنگ در اين چهار ماه يكى از طرق پايان دادن به جنگهاى طويل المدة، و وسيله اى براى دعوت به صلح و آرامش بود، زيرا هنگامى كه جنگجويان چهار ماه از سال اسلحه را به زمين بگذارند و صداى چكاچك شمشيرها يا صفير گلوله ها خاموش شود و مجالى براى تفكر و انديشه به وجود آيد احتمال پايان يافتن جنگ بسيار زياد است.

هميشه ادامه يك كار با شروع مجدد آن پس از خاموشى تفاوت دارد و دومى به مراتب مشكلتر است، فراموش نمى كنيم كه در دوران جنگهاى بيست ساله ويتنام چه اندازه زحمت مى كشيدند تا يك آتش بس بيست و چهار ساعته در آغاز سال نو مسيحى يا مانند آن به وجود آورند، ولى اسلام براى پيروان خود در هر سال يك آتش بس چهار ماهه اعلام مى دارد و اين خود نشانه روح صلح طلبى اسلام است.

ولى همانگونه كه گفتيم اگر دشمن بخواهد از اين قانون اسلامى سوء استفاده كند و حريم ماههاى حرام را بشكند اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.(1)


1 ـ تفسير نمونه 7/408

[ 459 ]

[ 460 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation