اثر اجتماعى روزه بركسى پوشيده نيست. روزه يك درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع است، با انجام اين دستور مذهبى، افراد متمكن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درمى يابند، وهم با صرفه جوئى در غذاى شبانه روزى خود مى توانند به كمك آنها بشتابند.
البته ممكن است با توصيف حال گرسنگان و محرومان، سيران را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولى اگر اين مسأله جنبه حسى و عينى به خود بگيرد اثر ديگرى دارد، روزه به اين موضوع مهم اجتماعى رنگ حسى مى دهد، لذا در حديث معروفى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه «هشام بن حكم» از علت تشريع روزه پرسيد، امام(عليه السلام) فرمود:
«روزه به اين دليل واجب شده است كه ميان فقير و غنى مساوات برقرار گردد، و اين به خاطر آن است كه غنى طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقير اداى حق كند، چرا كه اغنياء معمولا هرچه را بخواهند براى آنها فراهم است، خدا مى خواهد ميان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنياء بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگان رحم كنند»(1).
راستى اگر كشورهاى ثروتمند جهان چند روز را در سال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند بازهم اينهمه گرسنه در جهان وجود خواهد داشت؟!
اثر بهداشتى و درمانى روزه
در طب امروز و همچنين طب قديم، اثر معجزآساى «امساك» در درمان انواع بيماريها به ثبوت رسيده و قابل انكار نيست، كمتر طبيبى است كه در نوشته هاى خود اشاره اى به اين حقيقت نكرده باشد، زيرا مى دانيم عامل بسيارى از بيمارى ها زياده روى در خوردن غذاهاى مختلف است، چون مواد اضافى، جذب نشده به صورت چربيهاى مزاحم در نقاط مختلف بدن، يا چربى و قند اضافى در خون باقى مى ماند، اين مواد اضافى در لابلاى عضلات بدن در واقع لجنزارهاى متعفنى براى پرورش انواع ميكرب ها و بيمارى هاى عفونى است، و در اين حال بهترين راه براى مبارزه با اين بيماريها نابود كردن اين لجنزارها از طريق امساك و روزه است!.
1 ـ وسائل الشيعه جلد 7 باب اول كتاب صوم صفحه 3.
[ 421 ]
روزه زباله ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى سوزاند، و در واقع بدن را «خانه تكانى» مى كند.
به علاوه يك نوع استراحت قابل ملاحظه براى دستگاه گوارش و عامل مؤثرى براى سرويس كردن آن است، و با توجه به اينكه اين دستگاه از حساسترين دستگاههاى بدن است و در تمام سال به طور دائم مشغول كار است، اين استراحت براى آنها نهايت لزوم را دارد.
بديهى است شخص روزه دار طبق دستور اسلام به هنگام «افطار» و «سحر» نبايد در غذا افراط و زياده روى كند، تا از اين اثر بهداشتى نتيجه كامل بگيرد، در غير اين صورت ممكن است نتيجه برعكس شود.
«الكسى سوفورين» دانشمند روسى در كتاب خود مى نويسد:
«درمان از طريق روزه فائده ويژه اى براى درمان كم خونى، ضعف روده ها، التهاب بسيط و مزمن، دملهاى خارجى و داخلى، سل، اسكليروز، روماتيسم، نقرس، استسقاء، نوارستنى، عرق النساء، خراز (ريختگى پوست)، بيماريهاى چشم، مرض قند، بيماريهاى جلدى، بيماريهاى كليه، كبد و بيماريهاى ديگر دارد.
معالجه از طريق امساك اختصاص به بيماريهاى فوق ندارد، بلكه بيماريهائى كه مربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهاى جسم آميخته شده همانند: سرطان سفليس، سل و طاعون را نيز شفا مى بخشد»!(1).
در حديث معروفى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) اسلام مى فرمايد: «صوموا تصحوا»: «روزه بگيريد تا سالم شويد»(2).
و در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) رسيده است «المعدة بيت كل داء و الحمية رأس كل دواء»: «معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين داروها(3)»!(4)
1 ـ «روزه روش نوين براى درمان بيماريها» صفحه 65 چاپ اول.
2 ـ بحار الانوار جلد 96 صفحه 255.
3 ـ بحار الانوار جلد 14 قديم
4 ـ تفسير نمونه 1/628
[ 422 ]
[ 423 ]
[ 424 ]
110 ـ آيا اختصاص نيمى از خمس به بنى هاشم تبعيض نيست؟
بعضى چنين تصور مى كنند، كه اين ماليات اسلامى كه بيست درصد بسيارى از اموال را شامل مى شود و نيمى از آن اختصاص به سادات و فرزندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) دارد، يك نوع امتياز نژادى محسوب مى شود و ملاحظات جهات خويشاوندى و تبعيض در آن به چشم مى خورد، و اين موضوع با روح عدالت اجتماعى اسلام و جهانى بودن و همگانى بودن آن، سازگار نيست.
كسانى كه چنين فكر مى كنند شرائط و خصوصيات اين حكم اسلامى را كاملا بررسى نكرده اند زيرا جواب اين اشكال به طور كامل در اين شرائط نهفته شده است.
توضيح اينكه
«اولا» نيمى از خمس كه مربوط به سادات و بنى هاشم است منحصراً بايد به نيازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتياجات يك سال، و نه بيشتر، بنابراين تنها كسانى از آن مى توانند استفاده كنند كه يا از كار افتاده، و بيمارند، و يا كودك يتيم و كسان ديگرى كه به علّتى در بن بست از نظر هزينه زندگى قرار دارند.
بنابراين كسانى كه قادر به كار كردن هستند، (بالفعل و يا بالقوة) و مى توانند درآمدى كه زندگى آنها را بگرداند داشته باشند هرگز نمى توانند از اين قسمت خمس استفاده كنند و جمله اى كه در ميان بعضى از عوام معروف است كه مى گويند سادات مى توانند خمس بگيرند، هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد، گفتار عوامانه اى بيش نيست، و هيچ گونه پايه اى ندارد.
[ 425 ]
ثانياً: مستمندان و نيازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند چيزى از زكات مصرف كنند، و به جاى آن مى توانند تنها از همين قسمت خمس استفاده نمايند(1).
ثالثاً: اگر سهم سادات كه نيمى از خمس است، از نيازمندى سادات موجود بيشتر باشد بايد آن را به بيت المال ريخت و در مصارف ديگر مصرف نمود.
همانطور كه اگر سهم سادات كفايت آنها را ندهد بايد از بيت المال و يا سهم «زكات» به آنها داد.
با توجّه به جهات سه گانه فوق روشن مى شود كه در حقيقت هيچگونه تفاوت از نظر مادّى ميان سادات و غير سادات گذارده نشده است.
نيازمندان غير سادات مى توانند مخارج سال خود را از محلّ زكات بگيرند ولى از خمس محرومند، و نيازمندان سادات تنها مى توانند از محلّ خمس استفاده كنند، امّا حق استفاده از زكات را ندارند.
در حقيقت دو صندوق در اينجا وجود دارد، «صندوق خمس» و «صندوق زكات» و هر كدام از اين دو دسته تنها حق دارند از يكى از اين دو صندوق استفاده كنند آن هم به اندازه مساوى يعنى به اندازه نيازمندى يك سال.(دقت كنيد)
ولى كسانى كه دقّت در اين شرائط و خصوصيات نكرده اند چنين مى پندارند كه براى سادات سهم بيشترى از بيت المال قرار داده شده است و يا از امتياز ويژه اى برخوردارند.
تنها سؤالى كه پيش مى آيد اين است كه اگر هيچگونه تفاوتى از نظر نتيجه ميان اين دو نبوده باشد اين برنامه چه ثمره اى دارد؟
پاسخ اين سؤال را نيز با توجه به يك مطلب مى توان دريافت، و آن اينكه ميان خمس و زكات تفاوت مهمّى وجود دارد و آن اين است كه زكات از مالياتهائى است كه در حقيقت جزو اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مى شود لذا مصارف آن
1 ـ محروم بودن بنى هاشم از زكات امرى مسلم است كه در بسيارى از كتب حديث و كتب فقهى آمده است آيا مى توان باور كرد كه اسلام براى از كار افتاده ها و ايتام و محرومان غير بنى هاشم فكرى كرده باشد اما نيازمندان بنى هاشم را بدون هيچگونه تأمين رها ساخته باشد؟
[ 426 ]
عموماً در همين قسمت مى باشد، ولى خمس از مالياتهائى است كه مربوط به حكومت اسلامى است، يعنى مخارج دستگاه حكومت اسلامى و گردانندگان اين دستگاه از آن تأمين مى شود.
بنابراين محروم بودن سادات از دست يابى به اموال عمومى (زكات) در حقيقت براى دور نگهداشتن خويشاوندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين قسمت است تا بهانه اى به دست مخالفان نيفتد كه پيامبر خويشان خود را بر اموال عمومى مسلّط ساخته است.
ولى از سوى ديگر نيازمندان سادات نيز بايد از طريقى تأمين شوند، اين موضوع در قوانين اسلام چنين پيش بينى شده كه آنها از بودجه حكومت اسلامى بهره مند گردند، نه از بودجه عمومى، در حقيقت خمس نه تنها يك امتياز براى سادات نيست بلكه يك نوع كنارزدن آنها، به خاطر مصلحت عموم و به خاطر اينكه هيچ گونه سوءظنّى توليد نشود مى باشد(1)(2)
1 ـ و اگر ملاحظه مى كنيم در بعضى از روايات اين عنوان آمده است كرامة لهم عن اوساخ الناس: «هدف اين است كه سادات از زكات كه يك نوع چرك اموال مردم محسوب مى شود بركنار مانند» به خاطر آن است كه از يك سو بنى هاشم را به اين ممنوعيت و محروميت قانع سازد و از سوى ديگر به مردم حالى كند كه تا مى توانند سربار بيت المال نشوند و زكات را براى آن ها كه استحقاق شديد دارند واگذارند.
2 ـ تفسير نمونه 7/181
[ 427 ]
[ 428 ]
[ 429 ]
111 ـ فلسفه زكات چيست؟
با توجه به اينكه اسلام به صورت يك مكتب صرفاً اخلاقى و يا فلسفى و اعتقادى، ظهور نكرد، بلكه به عنوان يك «آئين جامع» كه تمام نيازمنديهاى مادى و معنوى در آن پيش بينى شده، پا به عرصه ظهور گذاشت، و نيز با توجه به اينكه اسلام، از همان عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، با تأسيس حكومت همراه بود و همچنين با توجه به اينكه اسلام توجه خاصى به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، روشن مى شود كه نقش بيت المال، و زكات كه يكى از منابع درآمد بيت المال است، از مهم ترين نقشها است.
شك نيست كه هر جامعه اى داراى افرادى از كار افتاده، بيمار، يتيمان بى سرپرست، معلولين، و امثال آنها مى باشد كه بايد مورد حمايت قرار گيرند.
و نيز براى حفظ موجوديت خود در برابر هجوم دشمن، نياز به سربازان مجاهدى دارد كه هزينه آنها از طرف حكومت پرداخته مى شود.
همچنين كارمندان حكومت اسلامى، دادرسان و قضات، و نيز وسائل تبليغاتى و مراكز دينى، هركدام نيازمند به صرف هزينه اى است كه بدون يك پشتوانه مالى منظم، و مطمئن، سامان نمى پذيرد.
به همين دليل در اسلام مسأله زكات كه در حقيقت يكنوع «ماليات بر درآمد و توليد و «ماليات بر ثروت راكد» محسوب مى شود، از اهميت خاصى برخوردار است، تا آنجا كه در رديف مهمترين عبادات قرار گرفته، و در بسيارى از موارد با نماز همراه ذكر شده، و حتى شرط قبولى نماز شمرده شده است!
[ 430 ]
حتى در روايات اسلامى مى خوانيم كه اگر حكومت اسلامى از شخص، يا اشخاصى، مطالبه زكات كند، و آنها در برابر حكومت، ايستادگى كنند و سرباز زنند، مرتد محسوب مى شوند، و در صورتى كه اندرزها در مورد آنها سود ندهد، توسل به نيروى نظامى، در مقابل آنها جايز است، داستان اصحاب ردّه (همان گروهى كه بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر از پرداخت زكات باز زدند و خليفه وقت به مبارزه با آنها برخاست و حتى على(عليه السلام) اين مبارزه را امضاء كرد و شخصاً يكى از پرچمداران در ميدان جنگ بود) در تواريخ اسلام مشهور است.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: من منع قيراطاً من الزكاة فليس هو بمومن، ولامسلم، ولا كرامة!: «كسى كه يك قيراط از زكات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى ندارد»(1).
جالب توجه اينكه از روايات استفاده مى شود كه «حدود» و «مقدار» زكات آن چنان دقيقاً در اسلام تعيين شده، كه اگر همه مسلمانان زكات اموال خويش را بطور صحيح و كامل بپردازند، هيچ فردى فقير و محروم در سرتاسر كشور اسلامى باقى نخواهد ماند.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم «اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند مسلمانى فقير و نيازمند، باقى نخواهد ماند، و مردم، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان»!(2)
و نيز از روايات استفاده مى شود كه اداى زكات باعث حفظ اصل مالكيت و تحكيم پايه هاى آن است، به طورى كه اگر مردم اين اصل مهم اسلامى را فراموش كنند شكاف و فاصله ميان گروهها آنچنان مى شود كه اموال اغنياء نيز به خطر خواهد افتاد.
1 ـ وسائل الشيعه ج 6 صفحه 20 باب 4 حديث 9.
2 ـ وسائل ج 6 صفحه 4 (باب 1 حديث 6 ـ از ابواب زكات).
[ 431 ]
در حديثى از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) مى خوانيم حصنوا اموالكم بالزكاة: «اموال خود را به وسيله زكات حفظ كنيد».(1)
همين مضمون از پيامبر (صلى الله عليه وآله) واميرمومنان على(عليه السلام) نيز در احاديث ديگر نقل شده است.(2)
1 ـ وسائل ج 6 صفحه 6 (باب 1 حديث 11 ـ از ابواب زكات).
2 ـ تفسير نمونه 8/10
[ 432 ]
[ 433 ]
[ 434 ]
[ 435 ]
112 ـ فلسفه و اسرار حجّ چيست؟
اين مناسك بزرگ در حقيقت داراى چهار بعد است كه هر يك از ديگرى ريشه دارتر و پرسودتر است:
1 ـ بعد اخلاقى حج ـ مهمترين فلسفه حج همان دگرگونى اخلاقى است كه در انسانها به وجود مى آورد، مراسم «احرام» انسان را به كلى از تعينات مادى و امتيازات ظاهرى و لباسهاى رنگارنگ وزروزيور بيرون مى برد، و با تحريم لذائذ و پرداختن به خود سازى كه از وظائف محرم است او را از جهان ماده جدا كرده و در عالمى از نور و روحانيت و صفا فرو مى برد، و آنها را كه در حال عادى بار سنگين امتيازات موهوم و درجه ها و مدالها را بر دوش خود احساس مى كنند يكمرتبه سبكبار و راحت و آسوده مى كند.
سپس مراسم ديگر حج يكى پس از ديگرى انجام مى گيرد، مراسمى كه علاقه هاى معنوى انسان را لحظه به لحظه با خدايش محكمتر و رابطه او را نزديكتر و قويتر مى سازد، او را از گذشته تاريك و گناه آلودش بريده و به آينده اى روشن و پر از صفا و نور پيوند مى دهد.
مخصوصاً توجه به اين حقيقت كه مراسم حج در هر قدم يادآور خاطرات ابراهيم بت شكن، و اسماعيل ذبيح الله، و مادرش هاجر است، و مجاهدتها و گذشتها و ايثارگرى آنها را لحظه به لحظه در برابر چشمان انسان مجسم مى كند، و نيز توجه به اينكه سرزمين مكه عموماً و مسجدالحرام و خانه كعبه و محل طواف خصوصاً يادآور خاطرات پيامبر اسلام و پيشوايان بزرگ و مجاهدتهاى مسلمانان
[ 436 ]
صدر اول است اين انقلاب اخلاقى عميقتر مى گردد، به گونه اى كه در هر گوشه اى از مسجدالحرام و سرزمين مكه، انسان، چهره پيامبر(صلى الله عليه وآله) و على (عليه السلام) و ساير پيشوايان بزرگ را مى بيند، و صداى آواى حماسه هاى آنها را مى شنود.
آرى اينها همه دست به دست هم مى دهند و زمينه يك انقلاب اخلاقى را در دلهاى آماده فراهم مى سازد، به گونه اى توصيف ناشدنى ورق زندگانى انسان را برمى گردانند و صفحه نوينى در حيات او آغاز مى كنند.
بى جهت نيست كه در روايات اسلامى مى خوانيم: «كسى كه حج را به طور كامل انجام دهد يخرج من ذنوبه كهيئته يوم ولدته امه!»: از گناهان خود بيرون مى آيد همانند روزى كه از مادر متولد شده»(1).
آرى حج براى مسلمانان يك تولد ثانوى است، تولدى كه آغازگر يك زندگى نوين انسانى مى باشد.
البته احتياج به يادآورى ندارد كه اين بركات و آثار ـ و آنچه بعداً به آن اشاره خواهيم كرد ـ نه براى كسانى كه از حج تنها به پوسته اى از آن قناعت كرده، و مغز آن را بدور افكنده اند و نه براى آنها كه حج را وسيله تفريح و سير و سياحت و يا تظاهر و ريا و تهيه وسائل مادى شخصى قرار داده و هرگز به روح آن واقف نشده اند سهم آنها همان است كه به آن رسيده اند!
2 ـ بعد سياسى حج ـ: به گفته يكى از بزرگان فقهاى اسلام مراسم حج در عين اينكه خالصترين و عميقترين عبادات را عرضه مى كند، مؤثرترين وسيله براى پيشبرد اهداف سياسى اسلام است.
روح عبادت، توجه به خدا، و روح سياست، توجه به خلق خدا است، اين دو در حج آنچنان به هم آميخته اند كه تاروپود يكپارچه!.
حج عامل مؤثرى براى وحدت صفوف مسلمانان است.
حج عامل مبارزه با تعصبات ملى و نژاد پرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافيائى است:
1 ـ بحار الانوار ج 99 ص 26.
[ 437 ]
حج وسيله اى است براى شكستن سانسورها و از بين بردن خفقانهاى نظامهاى ظالمانه اى كه در كشورهاى اسلامى حكمفرما مى شود.
حج وسيله اى است براى انتقال اخبار سياسى كشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه ديگر، و بالاخره حج، عامل مؤثرى است براى شكستن زنجيرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمين.
و به همين دليل در آن ايام كه حاكمان جبار همچون بنى اميه و بنى عباس بر سرزمينهاى مقدس اسلامى حكومت مى كردند و هرگونه تماس ميان قشرهاى مسلمان را زير نظر مى گرفتند تا هر حركت آزادى بخش را سركوب كنند، فرا رسيدن موسم حج دريچه اى بود به سوى آزادى و تماس قشرهاى جامعه بزرك اسلامى با يكديگر و طرح مسائل مختلف سياسى.
روى همين جهت اميرمؤمنان على(عليه السلام) به هنگامى كه فلسفه فرائض و عبادات را مى شمرد درباره حج مى گويد: الحج تقوية للدين: «خداوند مراسم حج را براى تقويت آئين اسلام تشريع كرد»(1).
بى جهت نيست كه يكى از سياستمداران معروف بيگانه در گفتار پرمعنى خود مى گويد: «واى به حال مسلمانان اگر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درك كنند»!.
و حتى در روايات اسلامى، حج به عنوان جهاد افراد ضعيف شمرده شده، جهادى كه حتى پيرمردان و پيرزنان ناتوان با حضور در صحنه آن مى توانند شكوه و عظمت امت اسلامى را منعكس سازند، و با حلقه هاى تو در توى نمازگزاران گرد خانه خدا و سردادن آواى وحدت و تكبير، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.
3 ـ بعد فرهنگى: ارتباط قشرهاى مسلمانان در ايام حج مى تواند به عنوان مؤثرترين عامل مبادله فرهنگى و انتقال فكرها درآيد.
1 ـ نهج البلاغه كلمات قصار شماره 252.
[ 438 ]
مخصوصاً با توجه به اين نكته كه اجتماع شكوهمند حج، نماينده طبيعى و واقعى همه قشرهاى مسلمانان جهان است (چرا كه در انتخاب افراد براى رفتن به زيارت خانه خدا هيچ عامل مصنوعى مؤثر نيست و زوار كعبه از ميان تمام گروهها، نژادها، زبانهائى كه مسلمانان به آن تكلم مى كنند برخاسته و در آنجا جمع مى شوند).
لذا در روايات اسلامى مى خوانيم: يكى از فوائد حج نشر اخبار و آثار رسول الله(صلى الله عليه وآله) به تمام جهان اسلام است.
«هشام بن حكم» كه از دوستان دانشمند «امام صادق(عليه السلام)» است مى گويد: از آنحضرت درباره فلسفه حج و طواف كعبه سؤال كردم، فرمود: «خداوند اين بندگان را آفريد... وفرمانهائى در طريق مصلحت دين و دنيا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را (در آئين حج) مقرر داشت تا مسلمانان به خوبى يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند، و هر گروهى سرمايه هاى تجارى را از شهرى به شهر ديگر منتقل كنند... و براى اينكه آثار پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نكنند»(1).
به همين دليل در دورانهاى خفقان بارى كه خلفا و سلاطين جور اجازه نشر اين احكام را به مسلمانان نمى دادند آنها با استفاده از اين فرصت، مشكلات خود را حل مى كردند و با تماس گرفتن با ائمه هدى(عليهم السلام) و علماى بزرگ دين پرده از چهره قوانين اسلام و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله)برمى داشتند.
از سوى ديگر، حج مى تواند، مبدل به يك كنگره عظيم فرهنگى شود و انديشمندان جهان اسلام در ايامى كه در مكه هستند گرد هم آيند و افكار و ابتكارات خويش را به ديگران عرضه كنند.
اصولا يكى از بدبختيهاى بزرگ اين است كه مرزهاى كشورهاى اسلامى سبب جدائى فرهنگى آنها شود، مسلمانان هر كشور تنها به خود بينديشند، كه در اين صورت جامعه واحد اسلامى پاره پاره و نابود مى گردد، آرى حج مى تواند جلو اين سرنوشت شوم را بگيرد.
1 ـ وسائل الشيعه ج 8 صفحه 9.
[ 439 ]
و چه جالب مى فرمايد امام صادق(عليه السلام) در ذيل همان روايت هشام بن حكم: «اگر هر قوم و ملتى تنها از كشور و بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلى كه در آن است بينديشند همگى نابود مى گردند و كشورهايشان ويران مى شود، منافع آنها ساقط مى گردد و اخبار واقعى در پشت پرده قرار مى گيرد»(1).
4 ـ بعد اقتصادى حج ـ بر خلاف آنچه بعضى فكر مى كنند، استفاده از كنگره عظيم حج براى تقويت پايه هاى اقتصادى كشورهاى اسلامى نه تنها با روح حج منافات ندارد بلكه طبق روايات اسلامى يكى از فلسفه هاى آن را تشكيل مى دهد
چه مانعى دارد مسلمانان در آن اجتماع بزرگ، پايه يك بازار مشترك اسلامى را بگذارند، و زمينه هاى مبادلاتى و تجارى را در ميان خود بگونه اى فراهم سازند كه نه منافعشان به جيب دشمنانشان بريزد، ونه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد، كه اين دنيا پرستى نيست، عين عبادت است و جهاد.
و لذا در همان روايت «هشام بن حكم» از «امام صادق»(عليه السلام) ضمن بيان فلسفه هاى حج صريحاً به اين موضوع اشاره شده بود كه يكى از اهداف حج، تقويت تجارت مسلمانان و تسهيل روابط اقتصادى است.
و در حديث ديگرى از همان امام (عليه السلام) در تفسير آيه «ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربكم» (بقره ـ 198) مى خوانيم كه فرمود: منظور از اين آيه كسب روزى است فاذا احل الرجل من احرامه وقضى فليشتر و ليبع فى الموسم: «هنگامى كه انسان از احرام بيرون آيد و مناسك حج را بجا آورد در همان موسم حج خريد و فروش كند (و اين موضوع نه تنها گناه ندارد بلكه داراى ثواب است)(2).
همين معنى در ذيل حديثى كه از «امام على بن موسى الرضا»(عليه السلام)بطور مشروح در بيان فلسفه هاى حج وارد شده است آمده و در پايان آن مى فرمايد: ليشهدوا منافع لهم(3).
1 ـ همان مدرك سابق.
2 ـ تفسير عياشى طبق نقل تفسير الميزان جلد 2 صفحه 86.
3 ـ بحارالانوار جلد 99 صفحه 32.
[ 440 ]