میكند كه سنن و نواميس خلقت را فراموش میكند ، گاه غرق در غرور و تكبر و خودخواهی میشود و نيرويی ضرورت پيدا میكند كه او را در جهت زهد و رياضت و ترك خودبينی و رعايت حدود خود و حقوق ديگران براند ، و گاه آنچنان به سستی و لاقيدی و ستمكشی خو میكند كه جز با بيدار كردن " منش " و شخصيت و احساس احقاق حقوق ، چاره نمیتوان كرد . بديهی است كه تند روی يا كند روی يا انحراف به راست يا چپ هر كدام برنامه مخصوص به خود دارد . برای جامعه منحرف به راست ، نيروی اصلاح كننده بايد متمايل به چپ باشد و برعكس . اين است كه دوای يك زمان و يك دوره و يك قوم ، برای زمان ديگر و قوم ديگر ، درد و بلای مزمن است ، و اين است راز اينكه رسالتها مختلف ، و احيانا به صورت ظاهر ، متضاد جلوه میكند : يكی پيامبر جنگ میشود و ديگری پيامبر صلح ، يكی پيامبر محبت میشود و ديگری پيامبر خشونت و صلابت ، يكی پيامبر انقلابی و ديگری پيامبر محافظه كار ، يكی پيامبر گريان و ديگری پيامبر خندان . راز موقت بودن تعليمات اين گونه پيامبران همين است . بديهی است كه با همه تضادی كه ميان اين گونه رسالتها از نظر روش هست ، از نظر هدف تضاد و اختلافی نيست ، هدف يكی است : بازگشت به تعادل و افتادن در جاده اصلی . قرآن كريم ضمن قصص پيامبران كاملا نشان میدهد كه هر كدام از آنها ضمن تعليمات مشترك مربوط به مبدا و معاد ، بر روی يك نكته بالخصوص تكيه و اصرار داشته و مامور اجرای برنامه خاصی بودهاند . اين مطلب از مطالعه قصص قرآنی كاملا روشن است . |