بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب رجال قم, ( )
 
 

بخش های کتاب

     r22 - رجال قم
     fehrest - رجال قم
     r01 - رجال قم
     r02 - رجال قم
     r03 - رجال قم
     r04 - رجال قم
     r05 - رجال قم
     r06 - رجال قم
     r07 - رجال قم
     r08 - رجال قم
     r09 - رجال قم
     r10 - رجال قم
     r11 - رجال قم
     r12 - رجال قم
     r13 - رجال قم
     r14 - رجال قم
     r15 - رجال قم
     r16 - رجال قم
     r17 - رجال قم
     r18 - رجال قم
     r19 - رجال قم
     r20 - رجال قم
     r21 - رجال قم
 

 

 
 
 fehrest pagenext page

پيشگفتار:

الحمد لله الّذى جعل النظر فى اخبار من غبر من اعظم العبر والصلاة والسلام على صفوة الصفوة من البشر وعلى الأئمّة الاثنى عشر (عليهم السلام).
تاريخ پر افتخار و غرورانگيز كشور اسلامى ما ايران روشنگر اين حقيقت است كه قم يكى از مراكز مهم تشيع بوده، و در تطور تاريخ اسلام نقش مؤثرى داشته، و از ديرباز اين شهر مقدّس مورد عنايت ائمّه اطهار (عليهم السلام) بوده است. در فضيلت آن و مردمش روايات فراوانى در مجاميع روايى وجود دارد(1).
قم پس از ظهور اسلام يكى از بزرگترين مراكز علمى است. براى نمونه در يكى از ادوار تاريخى، 1200 محدّث در آن مىزيسته(2)، و در برههاى ديگر از زمان 500 مجتهد در آن زندگى مىكرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ افزون بر كتب روايى، پژوهشگران ما در فضيلت قم كتابهاى فراوانى نوشتهاند از جمله: «فضل قم والكوفة» از ابو القاسم سعد بن عبد الله اشعرى قمى; «رسالة فى فضل قم و شرفها ومناقبها ومفاخرها» از أمير منشى; «فضائل قم» از مولا محمّد على بن احمد قراچه داغى انصارى. (الذريعه 16/263 و271 و272).
2ـ تذكره مشايخ قم، ص4.
3ـ تذكره مشايخ قم، ص5.

و در زمان على بن بابويه قمى دويست هزار محدّث در اين شهر وجود داشته است(1).
با مراجعه به كتابهاى رجالى شيعه و تراجم و زندگينامههاى دانشمندان و عالمان دينى، به چهرههاى فراوانى از فقهاء، محدّثان، متكلّمان و عارفان و سخنوران و اديبان بر مىخوريم كه يا در قم زاده شده و يا از ديگر بلاد به اين شهر مقدّس هجرت كرده و در آن نشو و نما يافته و به نشر معارف اسلامى پرداختهاند.
قم از بدوحيات اسلامى خويش به عنوان يكى از بزرگترين مراكز علمى مطرح بوده است. گر چه در سدههاى اخير تحت الشعاع حوزه علميه نجف قرار داشت، ليكن به سال 1340ق. توسّط حضرت آيت الله حاج شيخ عبد الكريم حائرى بازسازى و به صورتى جديد تأسيس گرديد. و بدين وسيله اين حوزه نشاط علمى خود را باز يافت و مجتهدان و فاضلان و محقّقان بسيارى را در دامان پرمهر خود پرورش داد. عالمانى كه هر يك در حد توان خويش خدماتى فراوان به فرهنگ تشيع نمودند.
اينك كه دهه دوم سده پانزده قمرى رو به اتمام است، و نوزده سال از انقلاب شكوهمندى مىگذرد كه خاستگاه مقدّسش حوزه علميه قم و رهبر نستوه و فرزانهاش از تربيت يافتگان آن حوزه جهاد و اجتهاد بود. شايسته است به منظور احياى نام رجال و متفكّران و مبارزان و شاعران متعهّدى كه از اين خاك پاك برخاستهاند، كتابها نوشته، و در نشريات و مجلات از آنان ياد شود.
بنده مدّتهاى مديدى است كه تهيه و تدوين كتابى جامع در زمينه «رجال قم» را در انديشه و مخيله خود مىپرورانم، و نشر آن را آرزومندم. ليكن تا توفيق اتمام اين اثر، يكى از كتابهايى را كه در گذشته در اين مهم نگاشته شده و فعلاً در
ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ فوايد الرضويه، منتخب التواريخ، ص494.
دسترس نيست، تحشيه نمودم و اكنون در اختيار دانش پژوهان قرار مىدهم.
كتاب مورد نظر به خامه جناب آقاى سيد محمّد مقدس زاده(1) تهيه شده است. اين كتاب با همه محسناتى كه دارد، خالى از كاستى و نقصان نيست: نخست اينكه در آن برخى از چهرهها و افراد نه چندان معروف همرديف و همطراز علماى بزرگ و محدّثانى والا مقام ذكر شدهاند. همچنين در اين كتاب نام و نشانى از بسيارى از دانشمندان قم نيست. و در مواردى به علّت اختصار بيش از حد به مقصود نويسنده كه معرفى رجال بوده، اخلال وارد شده است.
اميدوارم با اين اقدام ناچيز گامى كوچك در راه احياى نام و آثار رجال شهر جهاد و اجتهاد برداشته و مقدارى از دين خود را نسبت به آن فرزانگان ادا كرده باشم.
از دست اندركاران نشر و چاپ اين كتاب صميمانه تشكّر مىكنم.
حوزه علميه قم
ناصر باقرى بيدهندى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ براى اطلاع از شرح حال مقدّس زاده به چهره مطبوعات معاصر، ص41 بنگريد.

نگاهى به تاريخ قم

به قلم استاد مدرسى چهاردهى
معلم دانشگاه تهران و رئيس ادره مطبوعات وزارت كشور

تاريخ ايران وقتى تكميل و روشن مىشود كه براى هر يك از شهرستانهاى كشور تاريخ جداگانهاى تأليف گردد تا بتوان وقايعى كه در اعصار و قرون اتفاق افتاده از ديده يك مورخ دقيق و بىنظر مورد بحث و انتقاد قرار داده شود.
قم يكى از قديمىترين شهرهاى ايران است كه شيعيان و محبّان على (عليه السلام)سالهاست از تمام نقاط براى كسب تحصيل بدانجا رو مىآورند و صدها عالم و دانشمند در آن تربت پاك زيست كرده و در همان ديار مدفون گرديدهاند ـ من جمله از دانشمندانى كه معروف و نامور در قم حاكم بودهاند يكى محمّد بن مسلم بحر اصفهانى است كه از بزرگان مفسّران اسلامى، ديگرى امام فخر رازى است كه در تفسير كبير از او بسيار استفاده نموده است(1).
ديگرى صدر الدين شيرازى، و عبد الرزاق لاهيجى(2) و فيض كاشانى از بزرگان حكماى اسلامى بودند كه ساليان دراز در قم بساط بحث و تدقيق و فحص و تحقيق را گسترده بودند.
و درباره قم تأليفات چندى در دست است، كه مورد توجّه مورخان و محقّقان تاريخ مىباشد و فضلاى امروز قم هم تأليفاتى در اين زمينه دارند كه هر كدام به جاى خويش نيكوست.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ طبقات مفسّرين تأليف نگارنده.
2ـ نياى بزرگ نگارنده.
ياقوت حموى در كتاب معجم البلدان كه از آثار نفيس بشمار مىرود چنين نوشته است (كه در سنه هشتاد و سه هجرى كه لشگر عبد الرحمن بن محمّد بن الاشعث كه أمير سيستان بود و بر حجاج بن يوسف خروج و سركشى نمود پس از شكست در ميانه آنها هفده تن از علماى عراق عرب از طبقه تابعين بودند از جمله پنج نفر پسران سعد بن مالك بن عامر اشعرى كه نام ايشان عبد الله و عبد الرحمن و اسحق و نعيم و احوص بود بعد از انهزام به ناحيه قم آمدند و در آنجا قريهاى بود كمندان نام داشت ساكن شدند و عموزادگان ايشان پس از استقرار به آنها ملحق شدند بناى عمارت و آبادى گذارده عبد الله مذكور را پسرى بود امامى مذهب، پس از فرود آمدن به آن مكان طريقه تشيّع به أهل و سكنه آن ناحيه آموخت، و از اوّل امر مردم اين بلد غير تشيّع طريقهاى از اسلام نشناختند و رشته تبعيت احدى به گردن نينداختند تا حدى كه گويا قمى و شيعى دو لفظ مترادف باشند و بر شخص متتبع خبير بس واضح است كه اكثر اصول احاديث شيعه از علماى قم تدوين شده و به بذل جهد ايشان محفوظ مانده، چنانچه در احاديث معتبره شرح اين جمله مسطور است و بس است كلام امام صادق (عليه السلام) كه اين بلد را حرم خود و اولاد امجاد خود ناميده و فرموده كه معدن شيعيان ما است، و خبر داده كه اين بلده معدن علم و فضل خواهد شد و علوم اهل بيت از اين شهر فائض بسيار بلاد مشرق و مغرب شود و بلايا و فتنههاى دنيه از اين شهر مدفوع است و يكى از درهاى بهشت براى ايشان است، كه كنايه از باب ولايت اهل بيت باشد و نيز فرموده كه اين شهر جايگاه فاطميين و جاى آسايش مؤمنين است و آشيانه آل پيمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است و مصداق اين كلام معجز نظام آن كه مقابر شريفه علويين به قدرى كه در اين بلده واقع شده در هيچ ناحيه واقع نشده چه آن بلد در زاويه از بلاد عظيمه واقع شده بود و مطمع اهل دنيا نبوده و خلفا متوجه رى و خراسان و اصفهان و امثال آنها بودهاند و به بلاد صغيره عنايتى نداشتهاند به اين سبب قم و قراى آن از شرّ اعادى اهل بيت محفوظ بوده علويين را مأمن آسايش بوده. و شرح اين جمله در كتاب تاريخ قم كه از كتب معتبره و در عداد اصول حديث محسوب است، مسطور است، و از مقابر معظّمه كه در اين بلده واقع است قبر فاطمه دختر موسى بن جعفر (عليهما السلام) است كه در غربى اين بلده واقع است در زمين موسوم به بابلانكه ملك خاص موسى بن خزرج بوده و فضيلت و شرافت زيارت اين مقبره مشرفه در اخبار معتبره اماميه مشهور است و از قديم الأيّام اين بقعه متبرّكه معظم و محترم بوده و در پهلوى اين قبر قبورى ديگر از علويات محترمات است دو دختر از موسى مبرقع و سه دختر از حضرت امام جواد محمّد بن على الرضا ـ عليه وعلى آبائه السلام ـ است. و أوّل بقعهاى كه بر اين مقبره بضعه موسويه بنا شد از زينب دختر حضرت جواد بود كه قبر او نيز در اين بقعه مباركه است، و لايزال اين بقعه محترمه قبلهگاه شيعه اثنى عشريه بوده و كرامات باهرات از او مشاهده شده و در زمان سلاطين صفويه و پيش از آن اوقاف و خدام و ترتيبات مقرّره داشته و هيچ يك از سلاطين فرو گذار از احترامات آستانه مقدّسه نكردهاند(1).
يكى از فرزندان برومند قم كه مؤلّف فاضل اين كتاب است بنا به تشويق نويسنده ناچيز اين سطور كتاب رجال قم را تأليف و در دسترس مردم گذاشته است، آقاى سيد محمّد مقدّس زاده يكى از جوانان فعال و حساس و فرهنگ دوست آن سامان است كه در اين راه قدمهاى شايانى برداشته و تحمّل زحمات فراوانى براى تحقيق و تتبّع نموده است اميدوارم در اين راه موفّق و مؤيّد بوده بتوانند به اين خدمت فرهنگى ادامه دهند و خدمات برجستهاى به فرهنگ كشور نمايند.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ شرح اربعين تأليف ميرزا محمّد قمى، چاپ تهران.
.

به قلم دانشمند محترم آقاى پارسا تويسركانى

عضو هيئت رئيسه انجمن ادبى فرهنگستان ايران
براى تهيه و تدوين تاريخ عمومى ايران كه كشور ما سخت بدان نيازمند است، نخستين قدم نوشتن تاريخ و اوضاع جغرافيايى و ترجمه احوال رجال هر شهر به وسيله دانشمندان آن شهر مىباشد ـ در گذشته بدون در نظر گرفتن اين هدف، فضلاء غالب شهرستانها تاريخ موطن خود را نوشتهاند كه نمونههائى از آنها هم اكنون در دست است، مانند تاريخ بيهق و تاريخ سيستان و تاريخ قم و تاريخ طبرستان. و امثالهم.
كتاب حاضر كه ترجمه حال رجال قم از ابتداى تاريخ اين شهر تا زمان ماست يكى از مؤلّفاتى است كه براى انجام منظور فوق بسيار مفيد و زحمات مؤلّف دانشمند و جوان آن آقاى سيّد محمّد مقدّس زاده درخور همه گونه تقدير مىباشد، مؤلّف محترم با جمع آورى اين كتاب، گذشته از اين كه دين خود را به موطن خويش ادا نموده اثر نفيسى از خود به يادگار گذاشتهاند كه طالبان دانش و خرد را راهنمايى خواهد بود و با بيان سهل و ساده و مختصر، معرف صدها رجال دينى و علمى و ادبى كه اين شهر مقدّس در دامان خود تربيت كرده، شدهاند و راه را براى تحقيق بيشترى درباره هر يك از آنها باز كردهاند، اين مجموعه كه شامل شرح حال بيش از 400 تن از رجال قم مىباشد نشانه تتبّع فراوان و احاطه كامل آقاى مقدّس زاده به تاريخ كشور و مطالعه عميق ايشان در زواياى كتب علمى و ادبى مىباشد و با شوق و جهدى كه در ايشان ديده مىشود اميد مىرود كه در آينده موفقيّتهاى بيشترى بدست آورند و بازار علم و ادب را رونق بهترى بخشند.
.

به قلم فاضل محترم آقاى محمّد تقى علويان قوانينى

دبير دبيرستانهاى تهران

دوست گراميم:

يادداشتهايى را كه پيرامون تاريخ قم و تراجم رجال آن شهر از ازمنه قديم تا عصر حاضر فراهم كرده بوديد ملاحظه و با دقت و علاقه مطالعه كردم و فراوان لذّت بردم لذّت و خوشكامى من از اين جهت بوده كه مىديدم جوان دانش دوست و فاضلى، مانند شما، به يك كار ارزنده و در عين حال مشكل دست زده و از عهده بر آمده است، شيوه جنابعالى در ترتيب مطالب و كيفيت بحث در مسائل اجتماعى، مربوط به تاريخ، بسيار جالب و قابل ملاحظه است اين شيوه كه امروز در اصطلاح اهل فن به تحليل تاريخى موسوم است علم تاريخ را از روش قديمىاش كه به «وقايع نگارى» صرف، آن هم وقايع و حوادث مربوط به سرنوشت سلاطين و امپراطوران و تاج گذارى و وفات آنان و شرح و بسط جنگها و ذكر فرماندهان غالب و سرداران مغلوب، محدود بوده، به بحث و تجسّس در اعماق و زواياى اجتماعات بشرى و درك علل و أسباب واقعى و حقيقى ترقّىها و همچنين تحليل و فهم موجبات سقوط و انحطاط ملّتها كشانده است و به همين جهت، مردمان ساده و گمنام در تاريخ نويسى امروز جاى قهرمانان شمشير زن و چابك سواران حادثه جورا به عنوان سازندگان تاريخ و پايه گذاران تحولات و ترقيات بشرى گرفتهاند، از اين نظر مورخ امروز بايد به مسائل اجتماعى ناشى از فعاليتهاى افراد ساده جامعه و تغييرات و حركات كه در عمق و گوشههاى تاريك آن بوجود مىآيد بيشتر از حادثات و واقعات در سطح اجتماع توجّه كند، جامعه بشرى در حكم دريا است، دريايى ژرف و عميق آنچه در عمق آن جريان دارد و آنچه در تاريكى ژرفناى خود پنهان كرده است از نظر كسى كه به سطح آن نگاه مىكند پوشيده است، صدف محتوى گوهر در اعماق آن مختفى است ولى گياهان پوسيده همراه كفهاى توخالى در سطح آن در آغوش امواج شناور است آيا حقيقت دريا را از سطح كف آلود آن مىتوان شناخت؟ اگر اين كار ممكن باشد، حقيقت جامعه بشرى را نيز از حوادثى كه در سطح آن با جارو جنجالهاى مسخره آميز مىگذرد توان شناخت ولى، نه آن سطح نا آرام و خروشان دريا از عمق و حقيقت آن خبر مىدهد، و نه پيش آمدهاى زودگذر و غير ثابت اجتماع واقعيت پنهان و پوشيده آن را مىنماياند; غوص در اعماق دريا و جستارو كاويدن گوشههاى تاريك و پنهان جامعه براى به دست آوردن در و گوهر آن و يافتن حقيقت و عظمت اين، محتاج اراده و همّت غواصان پر تجربه و زيرك و هنرمندان نازك كار و دقيق است و إلاّ نه آن گوهر به چنك آورد و نه اين پاى در طريق حقيقت نهد و بالآخره هيچكدام از كشش و كوشش خود طرفى نخواهند بست و بهره و ثمرهاى كه برايشان بجا مىماند جز خستگى و واماندگى چيز ديگرى نخواهد بود همين نكته است كه مرا از مطالعه يادداشتهاى شما خشنود كرده زيرا مىبينم شما همين روش و شيوه محقّقانه و ثمر بخش را اقتفا كردهايد و اگر به مقدار كم و محدودى هم از منظور و مقصود خود توفيق يافتهايد مغتنم و مايه اميدوارى است، زيرا هيچ وقت و در هيچ زمانى و براى هيچ كس كمال مطلوب دست نمىدهد و به طور صد در صد نتيجه گرفته نمىشود، اينقدر هست كه مقدارى از «راه» وصول بهدف را شما در اين كتاب پيمودهايد و در روشن كردن تاريخ و مسائل اجتماعى شهر قم و ترجمه و شرح احوال مردان مؤثّر و دانشمندان آن كوشش خود را بكار بردهايد، كوششى كه پر ارج و مشكور است، و قطعاً خود شما يا ديگرى ان شاء الله دنباله كار را خواهد گرفت و آنرا بپايان خواهد رسانيد، اميدوارم كه دانش پژوهان و فضلاى شهرستانهاى ديگر، مانند شما در صدد تدوين و انتشار چنين تواريخى بر آيند تا منابع مفيد و لازمى جهت تدوين و نگارش يك تاريخ عمومى و دقيق از كشور ما به وجود آيد. در خاتمه موفقيت جناب عالى را آرزومندم.

بسم الله الرحمن الرحيم


مقدّمه

شهر قم كه امروز نقطه ارتباط شمال و جنوب و شرق و غرب كشور و از شهرهاى نسبتاً بزرگ ناحيه مركزى ايران است، شهرى است كه وضع و كيفيت آن، در دوره تاريخى بعد از اسلام و همچنين از لحاظ نفوذ و انتشار عقايد و افكار مذهبى شيعه اماميه، وضع استثنايى و قابل ملاحظه داشته و دارد، به دليل همان وضع استثنايى مورد توجّه سلاطين و فرمانروايان و علما و دانشمندان قرون و اعصار قرار گرفته است و در حالى كه از لحاظ اقتصاد، كشاورزى و يا صنعتى چندان حائز اهميتى نبوده معذلك، شهرت زيادى به دست آورده و بيشتر از اغلب شهرها مورد مطالعه و علاقه تاريخ نويسان واقع شده است و به همين دليل تاريخ اين شهر و حوادث و وقايع آن و احوال ساكنان و مردمانش، روشنتر، و مضبوطتر از بيشتر شهرها است، يا لااقل درنظر ما كه معلومات وسيع و كاملى نسبت به شهرهاى ديگر نداريم اين طور مىنمايد ـ بحث و تحقيق درباره تاريخ و مسائل و پديدههاى اجتماعى خاص جامعه ساكن اين شهر در قرون مختلفه و تدوين كتابى كه بتواند تمام منظور و هدف مورخ و مطالعه كننده امور اجتماعى را تأمين سازد، امرى مشكل و دور از توانايى، فردى همچو من است.
اين كار، يعنى مطالعه و تدوين يك تاريخ كامل و شرح و ثبت احوال رجال كه ارزنده و مناسب با ترقى و پيشرفت تاريخ نويسى باشد كوشش مداوم و طولانى چندين نفر را كه هر كدام عهدهدار تحقيق و يادداشت جهتى از جهات منظور و مقصود باشند لازم دارد تا نتيجه كار آنان ارزش برابرى و همسرى با كتب تاريخى را يافته و بتواند، به عنوان يك كتاب مستند و قابل اعتماد و به نام يك «كار مفيد و ارزنده» در دسترس اهل دانش و اهل مطالعه قرار گيرد. البته بنده ضعيف كه نه معلوماتم وافى اين كار است و نه ادعايى در رشتهاى از رشتههاى علوم خصوصاً جامعه شناسى و تحليل تاريخى دارم، از عهده اين كار بس بزرگ آنطور كه شايسته و لايق آنست بر نخواهم آمد، فقط كار و مطالعه من كوشش ناقص و محدوديست كه به قدر وسع و امكانات خود من است.
البته دوستان و آشنايان و مطالعه كنندگان از اينكه اين كتاب انتظار و توقعشان را در مورد بحث در تاريخ و رجال يك شهر و مسائل آن اقناع نمىكند مرا خواهند بخشيد و نقص و نارسايى كار مرا با لطف كامل و عفو شامل خود جبران خواهند كرد و چند تن از دوستان و استادان گرامى كه قبل از چاپ، اين دفتر ناقابل را به شرف مطالعه خود مزيّن كرده و آن را زيادتر از آنچه ارزش آنست ستوده بودند بر حسن سيرت خويش گواهى فرموده بودند نه بر كمال و لياقت نوشتههاى من.
اميدوارم كه روزى بتوانم لايق الطاف و بزرگواريهاى دوستان و دوستاران باشم. و همچنين اميدوارم كه كوشش ناچيز من درباره ثبت و انتشار جزئى از تاريخ شهر و سرزمين مولدم در نظر همشهريان گرامى خصوصاً دانش پژوهان و دانشمندان آن ديار و ديگران مقبول افتد و به عين عنايت خود هديه نا قابل و كم ارزش مرا بپذيرند تا توانسته باشم قسطى از ديونم را به شهر و همشهريان گراميم ادا كرده باشم.
در اينجا بايد متذكّر شوم شرح و ترجمه رجال و كسانى را كه در بخش دوم كتاب به ترتيب حروف تهجّى آوردهام تمام افراد و مردان صاحب عنوان و شخصيّت قم نيست، فقط آن مقدار كه توانستم از راههاى مختلف و مدارك و كتب گوناگون به دست بياورم ثبت كردهام و قطعاً رجال و يا كسانى از مردگان و زندگان از قدما و يا معاصرين هستند كه از قلم افتاده و يا نقص اطلاعات و مدارك من سبب فراموش شدن آنها گشته است و به همين دليل نمىدانم چه كسانى را مىبايست ذكر كرده باشم و نكردهام از اين جهت از مطلعين و علاقمندان دانش دوست انتظار دارم كه اگر مواردى يافتند و يا نقص كار را در موردى توجه فرمودند از تذكار و ياد آورى آن مضايقه نفرمورده و مرا در رفع اين گونه نقيصههاى قابل جبران كمك كنند تا در اين هدف بزرگ كه مورد علاقه خود آنها نيز هست مددى كرده باشند ـ ان شاء الله.
تهران ـ 15/10/35 سيّد محمّد مقدّس زاده

بخش يك


شهر قم از لحاظ وضع تاريخى قبل از اسلام

چنين به نظر مىرسد كه در دورانهاى قبل از اسلام يعنى دوران حكومت سلسله ساسانيان و بيش از آنان در اين سرزمينى كه امروز شهر قم در آن واقع است اجتماع نسبتاً بزرگى كه شايسته اطلاق نام «شهر» بر آن باشد وجود نداشته و اگر چيزى وجودداشته، روستاها و قرائى بوده كه به مناسبت وضع خاص جغرافيائى و به علّت كمبود آب و زمين شيرين قابل كشت، دور از هم واقع و ساخته شده بوده است، زيرا آن علل و اسبابى كه سازنده و به وجود آورنده شهرها است در اين ناحيه و اين سرزمين، وجود نداشته، نه زمينهاى قابل كشت وسيع و فراوان و نه آب و چشمه سار ورود خانه دائمى داشته است، كه بتواند يك وضع كشاورزى و دهقانى ثابت و قابل ملاحظهاى به وجود بياورد، و نه راههاى تاريخى آن زمان از اين ناحيه مىگذشته است، و نه مسائل نظامى و سوق الجيشى مىتوانسته در اين گوشه كوير براى خود «دژى» و يا «معبرى» بوجود آورد تا در ساختن و پرداختن شهرى كه فاقد شرائط اساسى است مؤثّر افتد. درست است كه اين سرزمين به علّت وضع و محاذات خاص جغرافيايى استعداد اين را داشته است، كه قوافل و كاروانهاى تجارتى و يا مسافران شرق و غرب كشور، آن را «راه» عبور و مرور خود همچنان كه امروز هست قراردهند تا در نتيجه يك «شرط» از شرائط اساسى ايجاد و بقاى شهرها موجود شود ولى مىدانيم كه اين «شانس» را شهر ساوه به دست آورد و از قديم الأيّام راه خراسان و عراق از اين شهر مىگذشته، و اين راه قسمتى از راه معروف به «ابريشم» بوده و
به همين دليل شهر ساوه به وجود آمده و موقعيت يافته است. و باز به علّت از بين رفتن همين علّت اساسى در روزگار اخير شهر ساوه متروك و كوچك و خراب شده است، و به جاى آن شهر قم در سر راه جنوب و غرب قرار گرفته و جانشين موقعيت قديم شهر ساوه گشته است.
در تاريخ قم در شرح ورود حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) مىخوانيم كه در سفرش به خراسان وقتى كه به شهر ساوه رسيد و بيمار شد از شهر قم سئوال كرد و از خادم خود خواست كه او را به اين شهر برساند(1)، تنها همين روايت كافيست نشان دهد كه در آن زمان شهر قم از راه كاروان رو دور و بر كنار بوده است، و از اين تاريخ به بعد است كه به تدريج، شهر قم در سر راه عبور قرار گرفته و كم كم و پس از گذشتن چندين قرن جايگزين شهر ساوه شده و همان موقعيت را يافته است. دليل ديگرى كه نظر ما را تائيد مىكند، شرح ورود و سكونت اعراب و اشعريين(2) است كه در ضمن آن فقط از وجود شش و يا هفت قلعه به نامهاى مختلف جدا از هم نام برده مىشود و هيچ كدام از آن قلعهها در خور نام شهر نبوده و بهيچوجه وضع و كيفيت اجتماع، «شهرى» را نداشه است و حداكثر مىتوانيم بگوئيم كه اين هفت و يا شش قلعه مجموعاً شهر كوچكى بودند كه بعلّت دورى و بر كنارى آن از جادههاى كاروان رو و به علّت بىاهميّت بودن آن جزء قرا و قصبات ساوه يا اصفهان(3) شمرده مىشده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ تاريخ قم ص212.
2ـ مهمترين خاندان عرب مقيم قم. بيشترين اطلاعات درباره اين خانواده بزرگ، در تاريخ قم محمّد بن حسن قمى آمده است و اين بنده نيز يادداشتهاى مرحوم معلّم حبيب آبادى درباره اشعريان قم را تحقيق و با پاورقيهاى فراوان در ميراث اسلامى ايران چاپ كردهام.
3ـ در زمان هارون الرشيد به درخواست حاكم اصفهان «كوشيد» از اصفهان جدا شده و به رسم يك شهر اداره شده است و يا به روايت ديگر به درخواست، حمزة بن اليسع اين كار انجام شده است. تاريخ قم ص38.
فقط از تاريخ ورود اعراب اشعريين شهرى در محل مركزى هفت قريه كه «فرابه» نام داشته به وجود آمده و به تدريج وسعت مىيابد ولى هنوز از لحاظ حكومت و كيفيت ادارى بخشى از حكومت اصفهان و تابع حاكم منصوب آنجا بوده است، تا در اواسط قرن دوم هجرى زمان هارون الرشيد، به اصطلاح امروز ما از «بخش» به «شهرستان» تبديل گرديد.
ضمناً نبايد از نظر دور داشت، كه تمام روايات و افسانهها كه در تاريخ قم(1)و يا كتب تاريخى ديگر در پيرامون وضع قديم و حوادث آن ياد شده با نظر ما منافاتى ندارد زيرا ما وضع بلافاصله قبل از اسلام اين شهر را بحث كرديم، و آنچه را كه مدارك تاريخى موجود اثبات مىكرد بيان نموديم اما افسانهها و رواياتى كه درباره وجود شهرى در اين ناحيه در زمان هخامنشى و سپس خرابى آن به دست اسكندر و آباد شدن آن خرابيها به امر «قباد» بحث مىكنند هيچ كدام ارزش تاريخى نداشته و نمىتواند ملاك و مدرك با ارزشى در روشن كردن وضع و سابقه اين سرزمين باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ كهنترين و معتبرترين كتاب در تاريخ قم تأليف حسن بن محمّد بن حسن قمى كه در سال 378 قمرى تأليف شد، و توسّط حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى در سال 805 ـ 806 قمرى به فارسى ترجمه و با تصحيح و تحشيه سيد جلال الدين طهرانى در 1313 ش (1353ق) در تهران به چاپ رسيده است.
.

وجه تسميه قم

درباره نام «قم» و وجه تسميه آن در كتاب «بنيان» تأليف احمد بن ابى عبد الله البرقى(1) و كتاب تاريخ اصفهان تأليف ابو عبد الله حمزه بن حسن اصفهانى و همچنين كتاب البلدان تأليف ابو عبد الله احمد بن محمّد بن اسحق همدانى و در كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمّد القمى و كتب ديگر تاريخى وجوهى ذكر شده. به نظر ما «وجهى» كه ذكر خواهد شد از وجوه ديگر، مناسبتر و شايد به حقيقت نزديكتر باشد و آن چنين است كه قم، معرب كلمه «كم» يا «كوم» است و امّا اين كلمه به چه مناسبت و چگونه بر اين سرزمين اطلاق شده است معلوم نيست، و هر گونه توجيهى نيز در اين باره شود استحسانى بيش نيست و مدارك تاريخى در تأييد آن وجود ندارد، معذلك وجه مشهور آن را بيان مىكنيم و آن اينست كه در آن زمان كه مراتع سبز و پر گياه در كنارهها و حواشى رودخانه به وجود آمده بود شبانان و گلهداران، رمهها و گلههاى گوسفند و حشم خود را به اين سرزمين آورده و براى سكونت موقت خود چادرها و خيمههائى بر مىافراشتند و اين چادرها و چپرها به لغت فارسى «كومه»(2) ناميده مىشده است و چون در اين مراتع سرسبز و علفزارهاى مناسب كه نامش «كبود دشت» بوده تنها چادرها و چپرها ديده مىشدند، كم كم اسم «كومه» به مناسبت وجود همان

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ ابو جعفر (م 274 يا 280).
 fehrest pagenext page