بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب همسرداری, ( )
 
 

بخش های کتاب

     02 - آيين همسردار
     03 - آيين همسردار
     04 - آيين همسردار
     05 - آيين همسردار
     06 - آيين همسردار
     07 - آيين همسردار
     08 - آيين همسردار
     09 - آيين همسردار
     10 - آيين همسردار
     11 - آيين همسردار
     12 - آيين همسردار
     13 - آيين همسردار
     14 - آيين همسردار
     15 - آيين همسردار
     16 - آيين همسردار
     17 - آيين همسردار
     18 - آيين همسردار
     19 - آيين همسردار
     20 - آيين همسردار
     21 - آيين همسردار
     22 - آيين همسردار
     23 - آيين همسردار
     24 - آيين همسردار
     25 - آيين همسردار
     fehrest -
 

 

 
 

مردان بدبين

درست است كه مرد بايد از همسرش مراقبت كند ليكن نه بحديكه‏به وسواسيگرى منتهىشود.بعض مردها به بيمارى بدگمانى و سوءظن‏مبتلا هستند.بى‏جهت نسبت‏به همسرانشانبدبين هستند.درباره آنان‏احتمال خيانت ميدهند.

هر مرديكه بدين بيمارى خانمانسوز مبتلا شد زندگى را به خودش و خانواده‏اش تلخ ميكند.ايراد و بهانه‏جويى ميكند.نسبت‏به اعمال وحركات همسرش به نظر بدبينى نگاه ميكند ومانند سايه او را تعقيب‏مينمايد.چون سوءظن دارد از در و ديوار شاهد و قرينه پيدا ميكند.

چيزهايى را كه اصلا دليل خيانت نيستند به منزله ادله قطعيه غير قابل انكارميشمارد.مثلا:چون فلان مرد برايش نامه نوشته لابد با هم سر و سرى‏دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارفكرد معلوم ميشود خيانتكار است.

چون جوان همسايه از پشت‏بام باو نگاه كرد معلوم ميشود خواهان يكديگرهستند.چون ازفلان مرد تعريف كرد معلوم ميشود دل بسته اوست.چون‏نامه‏اش را از من مخفى نمود لابد ازمعشوقش بوده است.چون كمتر ازسابق اظهار محبت ميكند معلوم ميشود زير سرش بلنداست.چون قيافه‏دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم ميشود خيانت كرده است.

اين قبيل امور بلكه كوچكتر از آنها را دليل قطعى خيانت ميشمارد.

بدتر از همه اينكه گاهى مادر يا خواهر يا يكى از همسايگان در اثرغرض‏ورزى و كينه‏توزىعقيده‏اش را تاييد نمايد در اينصورت جرم وخيانت‏يقينى ميشود.

بدبخت‏خانواده‏ايكه به مرض بدگمانى مبتلا شوند.آسايش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوىهيچكدامشان پايين نمى‏رود.مرد هماننديك پليس مخفى دائما از اعمال و حركات همسرشمراقبت مينمايد.از درو ديوار شاهد و دليل مى‏تراشد و در رنج و عذاب دائم بسر مى‏برد.زن‏بيچاره هم ناچار است همانند يك متهم بيگناه همواره در شكنجه و عذاب‏روحى و در حالمحدوديت و تحت نظر زندگى كند.بنياد چنين خانواده‏اى‏همواره در معرض خطر قرار دارد.ممكن است طلاق و جدايى به ميان آيد و زن و شوهر هر دو بدبخت‏شوند.ممكن است در اثربدبينى قتل و جنايت‏بوجود آيد.

مردانيكه در اثر سوءظنهاى بيجا همسران بيگناه خويش را بقتل‏رسانده و حتى خودشانانتحار كرده‏اند نمونه‏هاى فراوانى دارند.

در چنين موردى كه واقعا يكى از مواقع حساس و خطرناك‏زناشويى است مرد و زن بايددست از لجبازى بردارند و قبل از وقوع‏حوادث ناگوار با عقل و تدبير در صدد چاره بر آيند.زنو مرد اگر اندكى‏بخود آيند و خطر بزرگى را كه در كمينشان نشسته در نظر بگيرند وبااحتياط كامل و عاقبت‏انديشى در صدد حل مشكل برآيند پيروز خواهندشد.

مرد بايد تعصبهاى غلط و توهمات بيجا را از خويش دور گرداند وبر طبق موازين عقل ووجدان رفتار كند.نسبت‏خيانت‏به كسى دادن‏موضوع بسيار دشوار و پر مسؤوليتى است.تاموضوع خيانت‏با دليل وشاهد قطعى به اثبات نرسد نمى‏توان كسى را متهم كرد.خداوندمتعال درقرآن ميفرمايد:اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد از بسيارى از گمانهاى بداجتناب كنيدزيرا بعض گمانها گناه است (1) .

رسول خدا (ص) فرمود:هر كس همسرش را (بى‏جهت) متهم به‏زنا كند همانند مار كه ازپوستش خارج ميشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهاى بدنش هزار گناه درنامه اعمالش ثبت‏خواهد شد (2) .

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:هر كس به مرد يا زن مؤمنى بهتان بزند خداوند متعال در قيامتاو را بر تلى از آتش نگه ميدارد تا به كيفر بهتانش‏برسد (3) .

ماداميكه با ادله و براهين شرعى خيانت زن به اثبات نرسد مرد حق‏ندارد او را متهم سازد.وتهمت زدن به او گناه بسيار بزرگى است كه درشرع مقدس اسلام هشتاد تازيانه براى آنانمقرر شده است.

به صرف احتمال يا به وسيله شواهد و علائم خيالى نمى‏توان يك‏چنين موضوع مهمى رااثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانى براى كسى‏نامه فرستاده يا برايش نامه يا عكسفرستاده‏اند دليل خيانت او نيست.

درست است كه نبايد چنين عملى را انجام داده باشد ليكن ممكن‏است در اثر سادگى و نادانىمرتكب اين اشتباه شده باشد و واقعا عفيف وپاكدامن باشد.

براى جوانان از اين قبيل اشتباهات اتفاق مى‏افتد.اگر مردى‏برايش نامه فرستاده البته نبايدنامه‏اش را قبول كند ليكن اگر از روى‏نادانى نامه‏اش را پذيرفت‏يا از ترس اتهام مخفى ساختنمى‏توان صرف‏اين نامه را دليل خيانت‏شمرد.

اگر با مرد بيگانه‏اى سلام و تعارف كرد گر چه كار خوبى نكرده كه‏با بيگانه‏اى گرم گرفته استليكن تنها اينكار را نمى‏توان دليل خيانت‏شمرد.شايد به عقيده خودش مى‏خواسته خوشاخلاقى بخرج بدهد يامنظور ديگرى داشته است.شايد از دوستان پدر يا برادرش بوده است.

شايد به مناسبتى سابقه آشنايى داشته‏اند.

اگر از مردى تعريف كرد دليل آن نمى‏شود كه به او دلبسته است.

البته زن كار خوبى نميكند كه نزد شوهرش از مرد ديگرى تعريف ميكندليكن شايد از روىسادگى و عدم توجه باشد و نبايد از علائم خيانت‏محسوب شود.

اگر نامه‏اش را مخفى ساخت‏يا در مورد معاشرتهايش مرتكب دروغ‏و خلافگويى شد دليلخيانت نيست.شايد از ترس اتهام نامه‏اش را مخفى‏ساخته يا مرتكب دروغ شده باشد شايدمطلب ديگرى در آن نامه بوده‏خواسته از شوهرش مخفى بماند.شايد براى خلافگويى منظورديگرى‏داشته است.

اگر كمتر از سابق اظهار محبت ميكند دليل آن نيست كه نسبت‏به‏ديگرى دلبسته است.شايداز شوهرش دلخورى داشته باشد.شايد غم وغصه‏اى به دل داشته باشد،شايد بيمار باشد.شايددر اثر بى‏توجهى و عدم‏اظهار محبت‏شوهرش،نسبت‏به زندگى دلسرد شده باشد.

به هر حال،در اين قبيل امور كه از علائم خيانت‏شمرده ميشود دههااحتمال صحيح عقلايىوجود دارد كه اگر با وجدان پاك و بى‏آلايش‏مورد سنجش قرار گيرد احتمال خيانت‏يكاحتمال مرجوح و غير عقلايى‏محسوب خواهد شد.

آقاى محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسيگرى‏بردار.مانند يك قاضى باانصاف در محكمه داورى بنشين و ادله و شواهدخيانت همسرت را با دقت و انصاف بررسىكن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببين آيا قطعى هستند يا ظنى يا احتمالى؟

من نميگويم لاابالى و بى‏غيرت باش بلكه ميگويم:بهر دليلى به‏مقدار دلالتش ترتيب اثر بدهنه زيادتر.چرا براى بعضى توهمات بيجا و شواهد پوچ زندگى را به خودت و خانواده‏ات تنگميكنى؟اگر كسى باهمين قبيل شواهد خيالى خودت را متهم سازد چه حالى پيدا ميكنى؟چراانصاف و وجدان ندارى؟چرا آبروى خودت و همسرت را ميريزى؟چرابر احوال زار وپريشان او ترحم نميكنى؟هيچ فكر نميكنى كه ممكن است‏در اثر همين بددليها و تهمتهاىبيجا همسر پاكدامنت از وادى عفاف خارج‏شود و دامنش به فساد آلوده گردد.

حضرت على عليه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب‏باش در غير موضع غيرت،غيرت بخرج ندهى.زيرا اين عمل افراد صحيح‏را به سوى فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناهمتمايل خواهد ساخت (4) .

اگر نسبت‏به همسرت بدبين هستى مطلب را با هر كس در ميان‏نگذار زيرا ممكن است در اثردشمنى يا نادانى يا تظاهر به خيرخواهى،بدون دقت و بررسى،عقيده ترا تاييد نمايند بلكهشواهد بى‏اساس ديگرى‏را بدان بيفزايند و سوءظنت را به مرحله يقين برسانند و بدينوسيلهدنيا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در اين باره صحبت‏نكن زيرا اكثر آنهاباطنا با همسرت ميانه خوبى ندارند.چه بسا در اين‏مواقع حسد و كينه‏توزى آنان تحريكشود و بدون عاقبت‏انديشى بدبينى‏ترا زيادتر گردانند.اگر خواستى از راهنمائيهاى ديگراناستفاده كنى بادوستان عاقل و با تجربه و خيرخواه و عاقبت‏انديش مشورت كن.بهتر ازهمهاينكه نسبت‏بهر يك از اعمال و رفتار همسرت بدبين هستى مطلب رابالصراحه با خودش درميان بگذارى و توضيح بخواهى.ليكن منظورت‏اين نباشد كه مطلب را باثبات برسانى.

بلكه حس بدبينى را و لو موقتا كنار بگذار و خودت را خالى الذهن‏بگير.و مانند يك قاضى باانصاف كه بخواهد درباره ديگران داورى كندبه توضيحات همسرت گوش بده.اقلا احتمالصدق درباره‏اش بده،فرض‏كن شوهر خواهرت براى داورى بنزد تو آمده و براى خيانتهمسرش يك‏چنين شواهدى را ذكر ميكند ببين درباره او چطور قضاوت ميكنىدرباره‏همسرت نيز همانطور حكم كن؟چرا گريه و زاريها و دليل و برهانهاى اودر دل سنگ تواثر نميكند؟و به عنوان يك مجرم قطعى به سخنانش نگاه‏ميكنى؟

بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد اين شواهد پوچ همسر بيگناهت‏را طلاق بدهى و خودت واو را بدبخت گردانى.گيرم اين زن را طلاق‏دادى و توانستى با تحمل خسارتهاى زياد همسرديگرى انتخاب كنى ازكجا كه او بهتر باشد؟حالت‏بدبينى تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهىفكربچه‏هاى بيگناهت را نميكنى؟آخر آنها چه كرده‏اند كه بايد فداى مرض‏بدبينى تو شوند؟به چشمهاى معصوم و رنگ پريده آنان نگاه كن و دست ازبددلى بردار.

مبادا در اثر بدبينيهاى بيجا دست‏بخودكشى بزنى يا همسر بيگناهت‏را بقتل رسانى.از يكطرف مرتكب قتل نفس كه بدترين گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوى،از طرفديگر زندگى را از هم بپاشى وخودت را سيه روز و بدبخت گردانى.

اين مطلب را بدان كه كمتر خونى است كه مخفى بماند.بالاخره‏آثار خون بروز ميكند.آنگاه بهكيفر اعمالت‏يا كشته ميشوى يا براى هميشه‏بايد در زندان بسر برى. اگر مطلب را قبولندارى به آمار محكومين كه مقدارى از آنها درصفحات مجلات و روزنامه‏ها منعكس ميشودبنگر تا عواقب اين قبيل‏جنايتها برايت روشن گردد.

همسران يك چنين مردانى نيز وظيفه بسيار سنگينى بر دوش دارند.

بايد براى نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداكارى كنند.بايد واقعاشوهردارى كنند.دريك چنين مواقع دشوار است كه مراتب لياقت وكاردانى و عقل و تدبير بانوان ظاهر ميگردد.

خانم محترم!قبل از هر چيز اين مطلب را بدان كه شوهرت به يك‏بيمارى خطرناك روانىمبتلا است.بى‏جهت نميخواهد زندگى را به‏خودش و تو تلخ كند بيمار است.آرى وسواسيگرىنيز يكى از بيماريهاى‏خطرناك است.با بيمار بايد مدارا نمود تا بيماريش برطرف گردد.تاميتوانى به او اظهار عشق و محبت كن.آنقدر اظهار علاقه كن تا يقين كندكه جز او كسى دردل تو راه ندارد.اگر ايراد و بهانه‏جويى ميكند تحمل‏كن.در مقابل تنديها و خشونتهايشبردبارى بخرج بده.در مقابل‏سختگيريهايش مدارا كن.داد و قال راه نينداز.قهر و دعوا نكن.درمقابل‏پيشنهاداتش لجبازى نكن.اگر احساس كردى كه نامه‏ها و معاشرتهايت راكنترل ميكنداصلا برويش نياور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرايش تشريح كن.هيچ حادثه‏اى را ازوى مخفى مدار.در هر موردى‏توضيح خواست‏حقيقت را بدون كم و زياد در اختيارش بگذار.ازدروغ وكتمان واقع جدا اجتناب كن زيرا اگر يك مرتبه دروغت آشكار شد آنراسند جرم ودليل قطعى خيانت محسوب ميدارد و باين آسانيها بدبينى اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت:با فلان كس معاشرت نكن و فلان كار را انجام نده بدون چون و چرا بپذير و سرسختى نشاننده كه سوءظنش زيادتر ميشود.

از كارهاييكه اسباب بدگمانى و تهمت ميشوند جدا اجتناب كن.

حضرت على (ع) فرمود:هر كه نفس خويشتن را در موضع تهمت‏قرار دهد نبايد كسانى را كهبه او گمان بد ميبرند ملامت كند (5) .

اگر نسبت‏به شخص معينى حساسيت دارد او را به طور كلى رها كن.

تو اگر بتوانى شوهر و زندگى خودت را حفظ كنى بهتر است تااينكه دوستى با افرادمخصوصى را نگهدارى كنى.پيش خود نگو مگر من‏اسير و بنده زر خريد شوهرم هستم كهمجبور باشم اينقدر مدارا كنم.البته‏بنده نيستى ليكن همسر يك مرد بيمار هستى.

در آن هنگام كه با هم پيمان زناشويى بستيد متعهد شديد كه درمشكلات و گرفتاريها يار وغمخوار يكديگر باشيد آيا رسم وفا است كه بايك شوهر بيمار لجبازى و ستيزه‏گرى كنى؟احساسات خام را كنار بگذارهوشمند و عاقبت‏انديش باش.به خدا سوگند براى حفظ شوهروخانواده‏ات هر چه بردبارى و فداكارى كنى ارزش دارد.هنر زن در اينست‏كه در يك چنينمواقع دشوار با چنين مردانى سازگارى كند.

امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در اين است كه در مقابل اذيتها وغيرتهاى شوهرش بردبارىكند (6) .

كارى نكن كه شوهرت بدبين يا بدبين‏تر شود.از مردان بيگانه‏مخصوصا آنها كه شوهرتنسبت‏به آنها حساسيت دارد تعريف نكن.به مردان نامحرم خيلى نگاه نكن.پيغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهردارى كه چشمش را از نگاه به نامحرم پر كند غضب شديدخواهدكرد (7) .

با مردان بيگانه معاشرت و گفتگو نكن.بدون اجازه شوهرت به‏خانه آنها نرو.به اتومبيل آنهاسوار نشو.عفت و پاكدامنى تو كافى نيست‏بلكه بايد از امورى كه اسباب سوء ظن مى‏شود جدااجتناب نمايى.ممكن‏است در اثر غفلت و سادگى كار كوچكى از تو سر بزند كه شوهرترابدبين گرداند.

به داستان زير توجه فرماييد:

دختر 27 ساله‏اى...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در يك‏روز برفى به تقاضاى يكى ازدوستانم به اتومبيل دايى او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همين امر هشت‏سال است كهمرا بلاتكليف گذارده‏است،دو ماه قبل از واقعه موقعى كه در كلاس ششم دبيرستانتحصيل‏مى‏كردم عقد شده بودم.يك روز كه براى حاضر كردن درس به خانه يكى‏ازهمشاگرديهايم رفته بودم برف شروع شد.همشاگردى از من خواست كه‏دايى‏اش مرا به منزلبرساند.اتفاقا هنگامى اتومبيل حامل من به منزل‏رسيد كه شوهرم سر كوچه ايستاده بود.منكه متوجه خطر شده بودم به‏راننده گفتم فرار كند او هم مانند يك مجرم فرار كرد و همينامر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نيز موقعى كه مورد اعتراض قرار گرفتم‏جريان را انكار كردمو اين امر سوءظن او را بيشتر كرد به طورى كه بعداحتى شهادت همشاگردى و خانواده‏اشنتوانست‏خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.

شوهرم ديگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گويد هشت‏سال است كه همينطوربلا تكليف مانده‏ام (8) .

به نظر خوانندگان مقصر در اين داستان كيست؟به نظر من عمده‏تقصير به گردن زن است.اوست كه در اثر سادگى و غفلت،خودش وشوهرش را به اين روز انداخته است.

اولا كار خطائى كرد كه در اتومبيل مرد بيگانه‏اى سوار شد.برفرض اينكه شوهرش هم اينقضيه را نديده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبيل يك مرد بيگانه كار زشت و خطرناكىاست.

ثانيا گيرم كه در اثر غفلت اين عمل را انجام داد ليكن وقتى ديدشوهرش سر خيابان ايستادهاست‏بايد فورا به راننده بگويد نگه‏دار.ازاتومبيل پياده شود و با شوهرش به منزل برود وجريان را براى او شرح بدهدثالثا يكى از اشتباهات بزرگش اينست كه به راننده دستورفرارداده.

چهارمين اشتباهش اينست كه بعدا قضيه را به كلى انكار نموده‏است.بعد از همه اينها جاداشت وقتى شوهرش را ملاقات مى‏كرد تمام‏قضايا را برايش شرح مى‏داد و اعتراف مى‏كرد كهمن در اثر سادگى وخجالت اشتباه كردم.

البته مرد هم در مرتبه دوم بى‏تقصير نبوده است.نبايد تنها اين حادثه‏را دليل قطعىيانت‏بشمارد.بايد احتمال بدهد كه همسرش در اثر غفلت‏و سادگى و عدم تجربه مرتكب اينخطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همين جهت هم اصل قضيه را منكرشده است.

در اين صورت بايد با كمال انصاف و بيطرفى در اطراف قضيه‏خوب تحقيق كند.وقتى بهبرائت او اطمينان حاصل كرد خطايش راببخشد و زياد سختگيرى نكند.

زن خيانتكار

اگر با ادله و شواهد قطعيه باثبات رسيد كه زن خيانتكار است و بامردان بيگانه رابطهنامشروع دارد مرد با مشكل بسيار دشوارى روبرومى‏شود.از يك طرف حيثيت و آبرويش درمعرض خطر قرار دارد ازطرف ديگر تحمل چنين ننگى دشوار است.مرد در بن‏بست‏سختىگيركرده كه نجات از آن كار بسيار خطرناك و دشواريست.

در اينجا مرد چند راه در پيش دارد:

راه اول-براى حفظ آبرو و بقاى خانواده‏اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خيانت همسرشرا ناديده بگيرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته اين راه درستى نيست.زيرا هيچ مردغيرتمندى نمى‏تواندشاهد خيانتهاى همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل كند.

غيرت براى مرد يكى از صفات پسنديده است و مرد بى‏غيرت نزد خدا ومردم خوار و فرومايهو بى‏آبروست.

واقعا چه زندگى كثيف و ننگ‏آورى دارند نامردانى كه بدين خوى‏بد آلوده‏اند؟!

نه تنها مرد نيستند بلكه از حيوانات هم پست‏ترند. پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

بوى بهشت از پانصد سال راه استشمام مى‏شود ليكن دو دسته مردم‏از بوى بهشت محرومند:عاق والدين و ديوث.عرض شد:يا رسول الله‏ديوث كيست؟فرمود:مردى كه ميداند همسرشزناكار است (و در مقابل‏خيانت او سكوت مى‏كند) (9) .

راه دوم-همسر خودش يا مرد خيانت پيشه را به قتل برساند.

البته بدين طريق مى‏تواند انتقام بگيرد و به طور موقت تشفى قلب حاصل‏كند.ليكن كاربسيار خطرناكى است و عاقبت‏خوشى ندارد.زيرا كمتراتفاق مى‏افتد كه موضوع قتل براىهميشه مخفى بماند.بالاخره قاتل‏شناخته و مورد تعقيب قرار خواهد گرفت.در دادگاه همموضوع خيانت‏همسرش را به اين آسانيها نمى‏تواند به ثبوت برساند.بدين جهت احتمال‏تبرئهشدنش بسيار ضعيف است.يا محكوم به اعدام مى‏شود يا اينكه اقلامدت درازى را بايد درزندان بسر برد.زندگى او از هم مى‏پاشد.اطفالش‏بدبخت و بى‏سرپرست مى‏شوند.بنابراين،عقلايى نيست كه انسان تحت‏تاثير احساسات خام قرار بگيرد و براى تشفى نفس و ارضاىحس‏كينه‏توزى دست‏به چنين اقدامات خطرناكى بزند و جان خودش را درمعرض خطر قراربدهد.

مرد بايد عاقل و بردبار و عاقبت‏انديش باشد.آنقدر قدرت نفس‏داشته باشد كه دست‏بهاقدامات جنون‏آميز نزند تا اينكه چاره واقعى را پيداكند.

مردانى كه به يك چنين بليه زندگى گرفتارند بايد قبل از هر گونه اقدام خطرناك،عواقب آنرا بخوبى بسنجند و به آمار مردانى كه همسرخويش يا مرد خيانت پيشه را به قتل رسانده‏اند،و در صفحات مجلات وروزنامه‏ها هر روز منعكس مى‏شوند،مراجعه كند و نتيجه كارشان راببيند وآنگاه تصميم بگيرد.

راه سوم-خودكشى كند تا خيانتهاى همسرش را نبيند و از اين‏زندگى ننگين نجات پيدا كند،البته اين راه هم عقلايى نيست.زيرا از يك‏طرف مرتكب قتل نفس شده كه از لحاظ شرع يكىاز گناهان بزرگى است‏كه خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.

از طرف ديگر،خودش را نابود و از زندگى محروم نموده است.

اين چه كار غير عقلايى است كه انسان براى انتقام از ديگران خودش را به‏هلاكت دنيوى واخروى بيندازد؟!و همسرش را براى ارتكاب خيانت‏آزادى بيشترى بدهد؟شايد بدترين راههاهمين راه باشد.

راه چهارم-در صورتى كه خيانت همسرش به طور يقين به اثبات‏رسيد و ديد به هيچ قسمىحاضر نيست از كارهاى غير مشروعش دست‏بردارد بهترين و بى‏خطرترين و عقلايى‏ترين راهاينست كه او را طلاق‏بدهد و از شر او نجات پيدا كند.

درست است كه در اثر طلاق زندگى او از هم مى‏پاشد و خسارتهاى‏زيادى هم خواهد ديد وتحمل اينكار دشوار است مخصوصا اگر بچه‏دارباشد ليكن به هر حال چاره‏اى جز اين وجودندارد.بهترين راه اينست كه‏همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحويل بگيرد.زيرا صلاحنيست‏فرزندان بيگناهش را در اختيار يك زن فاسد قرار دهد.

البته نگهدارى از بچه‏ها دشوار است ليكن بايد مرد مطمئن باشد كه چون براى رضاى خدااين طريق را انتخاب نموده خدا هم ياريش مى‏كند وبزودى يك زن پاكدامن و عفيف نصيبشمى‏گردد و طولى نخواهد كشيدكه زندگى او در يك مسير عادى و آبرومند قرار خواهد گرفتفرمود:استفاده از نعمتهاى خدا جزء دين است (10) .

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم كثيف بد بنده‏اى است (11) .

پيغمبر اكرم فرمود:آنقدر جبرئيل درباره مسواك به من سفارش‏كرد كه بر دندانهايم ترسيدم (12) .

حضرت على (ع) فرمود:خدا زيبا است و زيبايى را دوست دارد.ودوست دارد كه آثار نعمتهايشرا بر بندگانش ببيند (13) .

پاكيزه‏گى و زيبايى اختصاص به زن ندارد.بلكه مرد هم بايد به سرو وضع خويش برسد و تميزو شيك باشد.بسيارى از مردها اصلا مقيد به‏نظافت و لباس خوب نيستند.دير به دير به حماممى‏روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقيد نيستند.با لباسهاى كثيف و موهاى ژوليده درمنزل ودر حضور مردم ظاهر ميشوند.بوى عرق بدن و پاهايشان مردم را اذيت‏ميكند.

البته شايد اكثر مردها به زينت كردن و نظافت و شيك پوشى مقيدباشند ليكن آن هم درخارج منزل و براى مردم است.اما در داخل منزل‏اصلا مقيد نيستند.وقتى مى‏خواهند بهاداره يا بازار و خيابان يا مجلس‏مهمانى بروند سر و صورتشان را اصلاح ميكنند،موهايشان راشانه ورنگ و روغن ميزنند،بهترين لباسهايشان را پوشيده از منزل خارج‏مى‏شوند اما وقتى بهمنزل بازگشتند فورا لباسهاى اتو كرده و زيبا را درآورده لباسهاى مندرس و كثيف رامى‏پوشند.كمتر اتفاق مى‏افتد كه در منزل موهايشان را شانه بزنند و به آرايش و زيبايى مقيدباشند.بامداد كه ازخواب برخاستند با همان موهاى ژوليده و چشمهاى قى كرده براىخوردن‏صبحانه سر سفره مى‏نشينند.اگر اتفاقا يك يا چند روز از منزل خارج‏نشوند با همانوضع نامرتب بسر مى‏برند.به طورى در منزل زندگى ميكنندكه هيچكس نمى‏خواهد به اونگاه كند نظافت و آرايش و شيك‏پوشى رافقط براى خارج منزل و براى مردم بيگانه گذاشتهاست.و هيچ به فكرخانواده‏اش نيست.

آقاى محترم!چنانكه تو از زن كثيف و ژوليده بدت مى‏آيد و ازهمسرت انتظار دارى كه درمنزل به سر و وضع خودش برسد و تميز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همين انتظار را ازتو دارد.او هم از شوهرژوليده و بدقيافه بدش مى‏آيد دوست دارد هميشه شوهرش را زيبا ومرتب‏ببيند.

اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسى چشم همسرت درخارج منزل به مردانشيك‏پوش و خوش قيافه مى‏افتد و خيال ميكند كه‏آنان از آب و خاك دگر و شهر و دياردگرند.

وقتى آنان را با تو مقايسه ميكند از تو ناراضى و دلسرد ميگردد.توهم در داخل خانه به سر ووضع خودت برس و تميز و شيك باش تاهمسرت ببيند كه تو هم از مردان ديگر كمتر نيستى.تا محبتش زياد شود وبه خانه و زندگى بيشتر علاقه‏مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.

اصولا چه ثمرى دارد كه براى مردان بيگانه و زنان كوچه و بازار زينت‏كنى با اينكه اصلااحتياجى به آنها ندارى ليكن براى همسرت كه شريك‏زندگى است و به مهر و محبت او كاملانيازمندى با بدترين وضع و قيافه ظاهر شوى؟!

بدين جهت،دين مقدس اسلام به مردان سفارش ميكند كه براى‏همسران خويش آرايش وزينت كنند.

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:

بر مرد واجب است كه غذا و لباس همسرش را تامين كند و باصورت و قيافه بد بر او ظاهرنشود.اگر چنين كرد حقش را ادا كرده‏است (14) .

رسول خدا (ص) فرمود:بايد شما خودتان را براى همسرتان مرتب‏و آماده گردانيد،چنانكهدوست داريد آنان خودشان را براى شما مهياسازند (15) .

حسن بن جهم مى‏گويد:حضرت ابو الحسن عليه السلام را ديدم كه‏خضاب كرده بود.عرضكردم خضاب كرده‏ايد؟فرمود:آرى.مرتب و مهيابودن باعث عفت زنان ميشود.به واسطهنامرتبى و مهيا نبودن مردان است‏كه زنان،عفت‏خويش را از دست ميدهند.سپس فرمود:آيادوست دارى‏همسرت را نامرتب ببينى؟گفتم:نه.فرمود:او هم عينا مانند تو است. (16) امام رضاعليه السلام فرمود:زنان بنى اسرائيل بدان جهت از طريق‏عفت‏خارج شدند كه مردانشان بهمرتب بودن و زيبايى مقيد نبودند.سپس‏فرمود:همان انتظارى كه تو از همسرت دارى او نيزهمان انتظار را دارد. (17)

پى‏نوشتها:

1-اطلاعات 26 بهمن ماه 1350

2-اطلاعات 27 بهمن ماه 1348

3-سوره نور آيه 30

4 و 5-وسائل ج 14،صفحه 138 و 139

6-و نميدانند چرا؟ص 140.

7-شافى ج 1 ص 197

8-شافى ج 1 ص 197

9-بحار ج 62 ص 129

10-شافى ج 1 ص 208

11-شافى ج 1 ص 208

12-شافى ج 1 ص 210

13-شافى ج 1 ص 212

14-بحار ج 103 ص 254

15-مستدرك ج 2 ص 559.

16-وسائل ج 14 ص 183

17-بحار ج 76 ص 102