بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب همسرداری, ( )
 
 

بخش های کتاب

     02 - آيين همسردار
     03 - آيين همسردار
     04 - آيين همسردار
     05 - آيين همسردار
     06 - آيين همسردار
     07 - آيين همسردار
     08 - آيين همسردار
     09 - آيين همسردار
     10 - آيين همسردار
     11 - آيين همسردار
     12 - آيين همسردار
     13 - آيين همسردار
     14 - آيين همسردار
     15 - آيين همسردار
     16 - آيين همسردار
     17 - آيين همسردار
     18 - آيين همسردار
     19 - آيين همسردار
     20 - آيين همسردار
     21 - آيين همسردار
     22 - آيين همسردار
     23 - آيين همسردار
     24 - آيين همسردار
     25 - آيين همسردار
     fehrest -
 

 

 
 

به حرف بدگويان گوش نده

يكى از صفات زشتى كه در بين مردم شيوع دارد صفت عيبجويى وبدگويى از ديگران است.اين صفت كثيف علاوه بر زشتى ذاتى كه داردمفاسد بيشمارى را نيز ايجاد ميكند،سبببدبينى و سوءظن مى‏شود،نفاق ودشمنى بوجود مى‏آورد،مردم را بجان هم مى‏اندازد،رشته‏هاى انس و مودت‏را قطع ميكند،صفا و صميميت را از بين مى‏برد،كانون گرم خانوادگىراسرد مى‏كند،در بين زن و مرد جدايى مى‏افكند،باعث قتل و جنايت‏مى‏شود.

متاسفانه اين عيب بزرگ به طورى در بين ما شايع شده كه زشتى‏خود را از دست داده است،نقل هر مجلس و زينت‏بخش هر محفل و يك‏سرگرمى رسمى بشمار مى‏رود،كمتر مجلسىاتفاق مى‏افتد كه از كسى‏بدگويى نشود،مخصوصا اگر مجلسى زنانه باشد،وقتى دو زن با همبرخوردنمودند بدگويى و ولنگارى شروع مى‏شود،از اين بد بگو از آن بد بگو،پشت‏سر اين بدبگو پشت‏سر آن بد بگو،گويا در عيبجويى مسابقه‏گذاشته‏اند،بدتر از همه اينكه گاهى ديگرانرا رها كرده به شوهران‏يكديگر مشغول مى‏شوند،بالاخره عيب و نقصى براى شوهر ديگرىپيداكرده مى‏گويد،يا از قيافه و شكلش مذمت مى‏كند،يا از شغل و كارش‏بدگويى مى‏نمايد،يابه مراتب تحصيلاتش ايراد مى‏گيرد يا از اخلاق وآدابش انتقاد ميكند يا به اوضاع مالى‏اشخرده‏گيرى ميكند،اگرنفت فروش باشد ميگويد شوهرت بوى نفت مى‏دهد چگونه با اوبسرمى‏برى؟اگر كفاش باشد مى‏گويد چرا به كفاش شوهر كردى؟اگر راننده‏باشد ميگويد:شوهرت هميشه در سفر است،خيرى نمى‏بينى،اگر قصاب باشد مى‏گويد:بوى دنبه ميدهد.اگر ادارى باشد ميگويد:در زندگى و محل‏شغل آزادى ندارد،اگر ندار و كم درآمد باشدميگويد:چگونه با اين شوهرندار مى‏سازى؟حيف از تو خانم به اين خوشگلى كه شوهرتزشت وبد تركيب است،شوهرت كوتاه قد يا سياه رنگ يا لاغر اندام است،چرا به‏يك چنينمردى شوهر كردى؟مگر پدر و مادرت از تو سير شده بودند كه‏ترا به يك چنين مردى شوهردادند؟تو كه صدها خواستگار داشتى،حيف‏نبود به يك مرد بى‏سواد كوتاه فكر شوهر كنى و ازتمام خوشيها محروم‏گردى؟نه سينما نه تفريح،پس چى؟

راستى چه شوهر بد اخلاقى دارى هر وقت او را مى‏بينم صورتش‏درهم كشيده و عبوس است،چه طور با او زندگى ميكنى؟واه!بعد از اين‏همه تحصيلات رفتى به يك دهاتى شوهر كردى؟

سخنان مذكور و صدها مانند اينها است كه در بين خانمها رد و بدل‏مى‏شود.اصولا با اين قبيلولنگاريها عادت كرده‏اند،در آثار و نتائج‏سخنانشان اصلا فكر نمى‏كنند،فكر نمى‏كنند كهممكن است‏با يك جمله‏كوتاه زنى از شوهرش دلسرد شده كار به طلاق و جدايى بلكه به قتلوجنايت منتهى شود.

اينگونه زنها واقعا شيطانى هستند به صورت انسان،دشمن آسايش‏و خوشى خانواده‏هاهستند،همانند شيطان ايجاد نفاق و دشمنى و اختلاف‏مى‏كنند،كانونهاى گرم زناشويى را بهزندانهاى تاريك و دردناك تبديل‏مى‏سازند.چه بايد كرد؟اينهم يكى از صفات زشت وبى‏ادبيهاى اجتماع مااست،با اينكه اسلام شديدا از اين عمل نهى كرده ما حاضر نيستيماين‏خوى پليد را از خود دور سازيم.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:اى كسانيكه به زبان مدعى‏اسلام هستيد ليكن ايماندر دلتان راه نيافته،از مسلمانها بدگويى نكنيد ودر صدد عيبجويى نباشيد.زيرا هر كس ازمردم عيبجويى كند خدا نيز درعيوب او دقت‏خواهد نمود،و در آن صورت رسوا خواهد شد ولو درخانه‏اش باشد. (1)

اين زنهاى ديو صفت‏يكى از چند منظور را مى‏توانند داشته باشند:

يا به قصد دشمنى و كينه‏توزى بدگويى ميكنند تا خانواده‏اى را از هم‏بپاشند،يا رشك و حسدبه عيبجويى وادارشان ميكند،يا منظورشان تفاخرو خودستايى است و به وسيله بدگويى ازديگران ميخواهند خوبى خودشان‏را جلوه دهند،يا به علت اينكه در خودشان عيب و نقصىسراغ دارند به‏منظور عقده‏گشايى انتقاد ميكنند،يا قصدشان اغفال و فريب دادنخانم‏ساده‏لوحى است،يا منظورشان تظاهر به خيرخواهى و دلسوزى است،گاهى هم جزسرگرمى و ارضاى يك عادت كثيف نفسانى هدفى ندارند،به‏هر حال آنچه مسلم است اينكهقصد خيرخواهى و دلسوزى ندارند،اين‏خوى زشتى كه در بين زن و مرد ما كاملا رواج داردآثار بسيار خطرناك وبدى در بردارد،چه دوستيهايى را بر هم زده!چه جنگ و ستيزه‏هايىبوجودآورده!چه زندگيهاى گرمى را از هم متلاشى نموده و چه قتل و جنايتهايى رابوجودآورده است؟!

خوانندگان محترم،مسلما نمونه‏هاى فراوانى از اين قبيل حوادث‏سراغ دارند ليكن باز همبداستان زير توجه فرمائيد:

«زنى بنام...در دادگاه گفت:مردى بنام...براى بر هم زدن صميميت من و شوهرم تامى‏توانست از او بد ميگفت.ميگفت...بدرد تونمى‏خورد،حيف از توست كه با او زندگى مى‏كنى،ترا درك نمى‏كند،عاطفه ندارد،از شوهرت طلاق بگير تا با تو ازدواج كنم...در اثر القاآتاوگمراه شده با كمك هم شوهرم را كشتيم.» (2)

خانم محترم،اكنون كه بمقاصد پليد اين افراد پى بردى چاره كاربدست تو است،اگر بهسعادت و خوشبختى خودت و شوهر و فرزندانت‏علاقه دارى مواظب باش تحت تاثير القاآتاين شيطانهاى انسان نما قرارنگيرى،گول دلسوزيهاى ظاهرى آنها را نخور،يقين بدان كهدوست تونيستند،بلكه دشمن سعادت و خوشبختى تو هستند،قصدشان اينست كه ترابهبدبختى و سيه روزى بيندازند،ساده لوح و زودباور و خوشبين نباش،بازيركى و هوش مقاصدپليدشان را درياب،و به مجرد اينكه خواستند ازشوهرت عيبجويى كنند جلوشان را بگير،بدون ملاحظه و خجالت‏بگو:اگرميخواهيد دوستى و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از اينحق نداريد يك‏كلمه درباره شوهر من بدگويى كنيد،شوهرم را دوست دارم و هيچ عيبىهم‏ندارد،كارى به زندگى و شوهر و فرزندان من نداشته باشيد.

اگر اين صراحت لهجه را از تو ديدند و فهميدند به شوهر وفرزندانت علاقه‏دارى از گمراهكردنت مايوس ميگردند و براى هميشه ازشر ولنگاريها و بدگوييهاى آنها راحت مى‏شوى.فكرنكن رنجيده خاطرمى‏شوند و رفاقتتان برهم مى‏خورد،زيرا اگر دوست واقعى باشند نهتنهارنجش پيدا نمى‏كنند بلكه از تذكرات خردمندانه تو متنبه شده تشكرمى‏نمايند،و اگردشمنانى هستند بصورت دوست،همان به كه رفت و آمد را ترك كنند،و اگر ديدى حاضرنيستند دست از اين خوى پليد بردارندصلاحت در اينست كه بطور كلى با آنها قطع رابطهكنى.زيرا دوستى ومعاشرت با آنها ممكن است‏بدبختى و سيه‏روزى ترا فراهم سازد.

رضايت‏شوهر نه مادر

دختر ماداميكه در خانه پدر و مادر زندگى ميكند بايد رضايت آنهارا فراهم سازد،ليكن وقتىكه پيمان زناشويى را امضاء نمود و بخانه شوهرقدم نهاد وظيفه‏اش تغيير ميكند.

در آنجا بايد شوهردارى كند و رضايت و خشنودى او را بر همه چيزمقدم بدارد،حتى درجاييكه بين خواسته‏هاى پدر و مادر و بين خواسته‏هاى‏شوهرش تزاحم پيدا شد صلاحش دراينست كه از شوهر اطاعت نموده‏اسباب رضايت او را فراهم سازد،گر چه پدر و مادرشرنجيده شوند،زيرابا جلب رضايت‏شوهر،رشته انس و محبت كه بهترين ضامن بقاىعقدزناشويى است محكم ميگردد،ليكن اگر مطابق ميل مادرش رفتار كردممكن است آنپيمان مقدس متزلزل يا از هم گسيخته شود،زيرا بسيارى ازمادرها از تربيت صحيح و رشدفكرى بهره كافى ندارند.

آنها هنوز اين مطلب را درك نكرده‏اند كه بايد دختر و داماد رابحال خود آزاد گذاشت تا با هممانوس شده تفاهم نمايند،برنامه زندگى رابر طبق اوضاع و شرائط خودشان تهيه نموده باجراگذارند،و اگر در اين‏بين بمشكلى برخورد نمودند با مشورت و تفاهم حل كنند.

چون اين مطلب را كه عين صلاح است درك نكرده‏اند در صددهستند بخيال خودشان،دامادرا بر طبق دلخواه بار بياورند،بدين جهت مستقيم و غير مستقيم در امور آنها دخالت ميكنند.در اين راه از دخترشان‏كه جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشيده و بهمه مصالححقيقى‏خودش آگاه نيست استفاده مى‏نمايند.او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرارمى‏دهند،مرتبا دستور مى‏دهند با شوهرت چگونه رفتار كن،چه بگو،چه‏نگو.دختر ساده‏لوح هم چونمادرش را خيرخواه و آشناى بمصالح مى‏دانداز او اطاعت نموده نقشه‏هايش را پياده ميكند.اگر داماد تسليم خواسته‏هاى‏آنها شد حرفى نيست ليكن اگر خواست اندكى مقاومتى نشانبدهد كار به‏نزاع و كشمكش و لجبازى خواهد كشيد،در آنصورت آن زنهاى نادان‏ممكن استآنقدر پافشارى كنند كه دختر و دامادشان را فداى لجبازى وخيره‏سرى خويشتن ساختهزندگى آنها را از هم بپاشند،بجاى اينكه دختررا بزندگى و سازگارى تشويق نموده دلداريشبدهند مرتبا از شوهرش‏بدگويى ميكنند:دخترم را بدبخت كردم.چه شوهر بدى نصيبش شد!چه‏خواستگارهاى خوبى برايش آمدند!پسر عمويت چه زندگى خوبى دارد!

دختر خاله‏ات چه سر و لباسى دارد!فلانى براى خانمش فلان لباس راخريده!دختر خانم مناز كى كمتر است؟چرا بايد اينطور زندگى كند؟آخ‏بميرم براى دختر بدبختم!

با اين قبيل سخنان كه بعنوان دلسوزى و خيرخواهى ادا مى‏شوددختر ساده‏لوح را از شوهر وزندگى دلسرد نموده اسباب نارضايتى وبهانه‏گيرى او را فراهم مى‏سازند.به وسيله اينتلقينات سوء وادارش‏ميكنند ناسازگارى و بهانه‏جويى كند،و كار را به شوهرش سخت‏بگيرد،درموارد لازم خودشان نيز بحمايت‏برخاسته قولا و عملا او را تاييدمى‏نمايند،و براى پيروزى،بهمه چيز حتى طلاق گرفتن و بدبخت كردن دخترشان حاضرند.

به داستانهاى زير توجه فرماييد:

«زن 30 ساله‏اى بنام...مادر 50 ساله‏اش را كه باعث جدا شدن اواز شوهرش شده بود كتك زد.زن گفت:از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگفت و او را متهم به بى‏اعتنايى نسبت‏بخانوادهكرد با شوهرم اختلاف پيداكردم،و حاضر شدم از او طلاق بگيرم،ولى فورا پشيمان شدم.ليكن اين‏پشيمانى سودى نداشت.زيرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من‏دخترخاله‏اش را نامزد كرد و من از فرط ناراحتى مادرم را كتك زدم.» (3)

«مرد 39 ساله‏اى بنام...از دست زن و مادر زنش فرار كرد و درنامه‏اى كه بجاى گذاشته نوشتهاست:بخاطر اينكه زنم راضى نشد به‏آبادان بيايد و با رفتار ناشايست‏خود مرا آزار ميداد ازدست او فرار كردم.

مسئول مرگ من زن و مادر زنم مى‏باشند.» (4)

«مردى كه از دخالتهاى مادرزنش ناراحت‏بود خودكشى كرد». (5)

مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادرزنش بتنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت‏» (6)

ناگفته پيداست دختريكه از اين قبيل مادران نادان و خودخواه‏اطاعت كند و از افكارغلطشان سرمشق بگيرد بدون ترديد به سعادت وخوشبختى خودش لطمه غير قابل جبرانىوارد خواهد ساخت.

بنابراين،هر زنى كه به سعادت خويشتن و ادامه پيمان زناشويى علاقه دارد نبايد بى‏فكر وتامل تحت تاثير افكار مادرش قرار گرفته آنها راصد در صد صحيح و بر طبق مصالح واقعىبپندارد.

يك زن دانا و باهوش احتياط و عاقبت انديشى را از دست‏نمى‏دهد،در گفتار و پيشنهادهاىمادر و پدرش خوب دقت مى‏كند و عواقب‏و نتائج آنها را مورد بررسى قرار مى‏دهد،وبدينوسيله مادرش رامى‏شناسد،اگر ديد به زندگى و سازگارى و انتخاب يك روشعقلائى‏تشويقش ميكند مى‏فهمد كه آدم فهميده و كاردان و خيرخواهى است،دراينصورتمى‏تواند رضايتش را فراهم كند و از راهنماييهاى عاقلانه‏اش‏بهره‏مند گردد،ليكن اگر ديد باگفتار جاهلانه و پيشنهادات غير عقلائى‏خودش اسباب دلسردى و ناسازگارى او را فراهممى‏سازد يقين پيدا ميكندكه شخص نادان و كج‏سليقه و بد اخلاقى است.

در اينجا يكى از دو طريق را مى‏تواند انتخاب كند:يا بر طبق‏دستورات و راهنماييهاى مادرشناسازگارى و بهانه‏جويى را شروع كند وبا شوهرش اعلان جنگ و ستيز بدهد،يا گوش بهحرف مادرش ندهد واسباب رضايت‏شوهرش را فراهم سازد.ليكن يك زن دانا و با هوشهرگزروش اول را انتخاب نخواهد كرد،زيرا فكر ميكند كه من اگر به حرف‏مادرم گوش كردميكى از اين نتيجه‏ها عائدم خواهد شد:يا بايد تا آخر عمربا شوهرم در حال نزاع و كشمكش وقهر و دعوا باشم و آب خوش ازگلوى خودم و شوهرم و فرزندانم پايين نرود،يا طلاق بگيرم وبه خانه پدر ومادرم مراجعت كنم،در آنصورت يا ناچار ميشوم تا آخر عمر در خانه پدر ومادر وتحت تكفل آنها باشم،با اينكه ميدانم حاضر نيستند مرا به عنوان‏يك عضو اصلى خانوادهبپذيرند،بلكه مرا به عنوان يك عضو زائد و سربار خودشان محسوب مى‏دارند،لذا سعى دارندمرا از زندگى خودشان‏بيرون كنند،پس ناچارم با خوارى و خفت زندگى كنم و از خواهرانوبرادرانم زخم زبان و سرزنش بشنوم،و اگر بخواهم از خانه پدر و مادربيرون بروم و جدازندگى كنم كجا بروم و چگونه تنها زندگى كنم؟و اگرشوهرى برايم پيدا شد معلوم نيست ازشوهر اولم بهتر باشد،زيرا معمولامردهايى بخواستگارى زنهايى مثل من مى‏آيند كههمسرشان مرده باشد ياطلاق گرفته باشد،و غالبا بى‏بچه هم نخواهند بود،در آنصورتناچارمى‏شوم از بچه‏هايش پرستارى كنم،و صدها اشكال و دردسر از اين راه‏ايجاد خواهد شد،و اصلا معلوم نيست آن شوهر احتمالى از اين شوهرم‏بهتر باشد،شايد او هم عيبهاى بيشتر وبدترى داشته باشد و ناچار گردم بااو بسازم،ممكن است در اثر ايرادها و ناسازگاريهاى منجان شوهرم‏بستوه آمد با يك تصميم خطرناك،چشم از زندگى بپوشد و از شهر و ديارفراركند يا احيانا دست‏بخودكشى بزند،ممكن است در اثر لجبازيها وكشمكشها خودم بستوه آيمبه طوريكه جز خودكشى چاره‏اى نجويم و با آن‏عمل غير مشروع دنيا و آخرتم را بر باد دهم.

آنگاه كه در اطراف و جوانب قضيه خوب تامل كرد و نتائج وآثارش را بررسى نمود و آينده‏اشرا در نظر مجسم گردانيد با يك تصميم‏قاطع بنا مى‏گذارد كه به ولنگاريها و بدگوييها وپيشنهادهاى غير منطقى‏مادر يا ساير بستگانش خاتمه داده شوهرش را نگهدارى كند.

در اين هنگام به مادرش مى‏گويد:مادر جان اكنون كه مقدرم بوده بااين مرد پيمان زناشويىرا امضا كنم صلاحم در اينست كه با كوشش وجديت تمام اين زندگى مشترك را كه مى‏تواندمرا خوشبخت كند حفظ كنم،و با اخلاق و رفتار خوب اسباب رضايت‏شوهرم را فراهم سازم،اوست كه مى‏تواند مرا خوشبخت گرداند،شريك زندگى و يار غمخوار من‏است،كسى را بهتر ازاو سراغ ندارم،برنامه زندگيمان را خودمان بايدطرح كنيم،و اگر مشكلى داشته باشيم حلخواهد شد،و دخالتهاى توممكن است‏به كلى مرا بدبخت كند،اگر ميخواهى رفت و آمد وخويشى مامحفوظ بماند در زندگى داخلى ما اصلا دخالت نكن و از شوهرم بدگويى‏منما و الاناچار مى‏شوم با شما قطع رابطه كنم.

اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند مى‏تواند باآنها رفت و آمد كند ليكناگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمايندصلاح زن در اينست كه به طور كلى با آنها قطعرابطه كند و بدينوسيله‏خودش را از يك خطر بزرگ يعنى از هم پاشيدن كانون خانوادگىبرهاند.

و با فكر آزاد به زندگى ادامه دهد.

در اين صورت ممكن است در بين خويشانش از عزت و احترام اوكاسته شود ليكن در عوض،محبت و رضايت‏شوهرش چند برابر شده نزداو عزيز و محترم خواهد گشت.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«بهترين زنان شما زنى است‏كه زياد بچه‏دار شود،شوهردوست و عفيف و محجوب باشد.در مقابل‏خويشانش تسليم نباشد ليكن مطيع شوهرشباشد،براى شوهرش زينت‏كند،خودش را از بيگانگان محفوظ بدارد.حرف شوهرش را بشنودو ازوى اطاعت كند.وقتى با هم خلوت نمودند بر طبق اراده او رفتار كند اما درهر حال،شرم وحيا را از دست ندهد.

سپس فرمود:بدترين زنان شما زنى است كه در مقابل خويشانش مطيع باشد ليكن زير بارشوهرش نرود،عقيم و كينه‏توز باشد،از كارهاى‏زشت پروا نداشته باشد،در غياب شوهرشزينت و آرايش كند،درخلوتگاه از خواسته‏هاى شوهرش امتناع ورزد.عذرش را نپذيرد وگناهش‏را نبخشد». (7)

در خانه هم تميز و زيبا باشيد

مرسوم اكثر خانمها چنين است:وقتى مى‏خواهند به گردش برونديا در مجلس جشنىشركت نمايند يا به مجلس شب نشينى و مهمانى بروندآرايش ميكنند،بهترين لباسها رامى‏پوشند و به بهترين وجهى كه برايشان‏مقدور است از منزل خارج ميشوند،ليكن هنگاميكهبه منزل برگشتند فورالباسهاى خوب و زيبا را از تن خارج ساخته لباسهاى معمولى ومندرس رامى‏پوشند،در داخل خانه مقيد به پاكيزگى و نظافت نيستند،آرايش وزينت‏نميكنند،با موهاى ژوليده و لباسهاى به اصطلاح،خانه‏دارى در منزل‏ميگردند،لباسهاىلكه‏دار و جورابهاى پاره را در خانه مى‏پوشند،در صورتيكه بايد كار بر عكس باشد.زن بايد درخانه و براى شوهرش‏آرايش و دلبرى كند،بايد براى شوهرش كه شريك زندگى و يار ومونس‏دائمى و پدر فرزندانش ميباشد زينت و دلربايى كند،بايد دلش را بدست‏آورد تا دلبرانكوچه و خيابان نتوانند در دلش جا باز كنند،ديگران چه‏ارزشى دارند كه برايشان آرايش وزينت كند؟!حيف نيست زن آرايش وزيبايى خويش را در مقابل چشم چرانى بيگانگان قراردهد و براى جوانان‏و بانوان اشكالاتى بوجود آورد؟

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:«هر زنيكه خودش را خوشبو كند و ازمنزل خارج شود تا به خانهبر نگردد از رحمت‏خدا دور خواهد بود (8) ».

رسول خدا فرمود:«بهترين زنان شما زنى است كه مطيع شوهرش‏باشد.براى او آرايش كندولى زينتش را براى بيگانگان ظاهر نسازد.وبدترين زنان شما زنى است كه در غياب شوهرشزينت كند (9) ».

خانم گرامى،بدست آوردن دل يك مرد آن هم براى هميشه كارساده‏اى نيست.پيش خود نگو:او كه مرا دوست دارد پس چه احتياجى‏دارم به سر و وضع خودم برسم و برايش دلربايى كنم؟بايد عشق او رابراى هميشه نگهدارى كنى.

يقين بدان كه شوهرت دوست دارد هميشه تميز و مرتب و زيبا باشى‏و لو به زبان نياورد،اگر برطبق خواسته‏هاى باطنى او رفتار نكنى و در منزل‏به خودت نرسى ممكن است در خارجمنزل چشمش به زنان تميز آرايش‏كرده بيفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد،وقتىخانمهاى تميزو مرتب را ديد و آنها را با سر و وضع كثيف و نامرتب تو مقايسه كرد خيال‏ميكندفرشتگانى هستند كه از آسمان نازل شده‏اند!تو هم در خانه برايش‏آرايش كن و لباس خوببپوش و دلبرى و طنازى كن تا بفهمد كه تو ازآنها كمتر نيستى بلكه بهتر و زيباتر هستى،درآنصورت مى‏توانى بدوام‏عشق او اميدوار باشى و براى هميشه دلش را مسخر گردانى.

به نامه يك شوهر توجه فرماييد:

«خانم بنده در خانه با خدمتكارمان قابل تشخيص نيست.به خدا گاهى اوقات فكر ميكنم اىكاش يكى از اين لباسهاى قشنگ و مامانى راكه براى محيط كار و مهمانى دوخته در خانهمى‏پوشيد و دست از سر،اين‏بلوزهاى كهنه و دامن‏هاى گشاد برميداشت.چند بار به او گفتم:عزيزم‏لااقل روزهاى جمعه و تعطيل يك دست از آن لباسهاى قشنگ را بپوش.

با ترشرويى گفت:من در مقابل تو يا بچه‏ام مقيد نيستم.اما اگر يك روزسر و وضعم نامرتبباشد جلو همكارهايم خجالت ميكشم (10) ».

ممكن است‏بگوييد:در منزل زيبا گشتن با شغل خانه‏دارى وآشپزى سازگار نيست،ليكن اگرارزش اين عمل را بدانيد به طور حتم‏مى‏توانيد اين مشكل را حل كنيد.چه مانع دارد براىانجام كارهاى خانه‏لباس مخصوصى داشته باشيد كه در موقع كار از آن استفاده كنيدليكن‏وقتى از كار فارغ شديد و وقت آن رسيده كه شوهرتان به منزل بيايد بدنتان‏را تميزكنيد،موها را شانه بزنيد،لباسهايتان را تغيير دهيد،و مرتب و منظم‏در انتظار او باشيد.

حضرت باقر عليه السلام فرمود:«بر زن لازم است‏خودش راخوشبو كند،بهترين لباسهايش رابپوشد،به بهترين وجه زينت كند و باچنين وضعى صبح و شب با شوهرش ملاقات كند (11) ».

امام صادق عليه السلام فرمود:«زن نبايد آرايش و زينت را ترك‏كند گر چه به يك گلوبندباشد،نبايد دستش را بدون خضاب بگذارد گر چه‏به كمى از حنا باشد،حتى زنهاى پير همنبايد زينت و آرايش را ترك‏نمايند (12) ».

پى‏نوشتها:

1-بحار ج 57 ص 218

2-اطلاعات 27 آبان 1350

3-اطلاعات هفتگى شماره 1628.

4-اطلاعات 9 آذر ماه 1348

5-اطلاعات 12 ارديبهشت 1349

6-اطلاعات 13 ارديبهشت 1349

7-بحار جلد 103 ص 235

8-بحار ج 103 ص 247.

9-بحار ج 103 ص 235

10-اطلاعات 3 اسفند ماه 1351.

11-بحار ج 103 ص 228.

12-شافى ج 2 ص 138.