بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیره چهارده معصوم در آثار استاد حسن زاده آملی, عباس عزیزى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     SIREH001 -
     SIREH002 -
     SIREH003 -
     SIREH004 -
     SIREH005 -
     SIREH006 -
     SIREH007 -
     SIREH008 -
     SIREH009 -
     SIREH010 -
     SIREH011 -
     SIREH012 -
     SIREH013 -
     SIREH014 -
     SIREH015 -
     SIREH016 -
     SIREH017 -
     SIREH018 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

625- اوج مقام حضور
شخص هميشه در حضور است و پاسبان حرم دل است كه امام صادق عليه السلام فرمود: القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله (724) و محاسباعمال خود و مواظب زبان و قلم خود است ، حتى نياتش را متوجه است . نيت بد هر چند بهمرحله عمل نرسد و از جمبه فقهى كيفر نداشته باشد و تعزير و حد بر آن مترتب نشود،در روح و جان او اثر مى گذارد، نيت بد انسان را تيره مى كند.
حضرت امام سجاد عليه السلام در صحيفه بيانى دارد قريب به اين مضمون كه :بارالها! كسى كه نيت گناه تو مى كند، استحقاق كيفر تمام گناهكاران را دارد. جز اينكه بزرگوارى تو عقابش نمى كند و عذابش نمى دهد.
اين مقام حضور تام يك انسان كامل است ، از اين گونه لطايف عرفانى و نكات ذوق دركلمات ائمه اطهارمان عليه السلام بسيار است .(725)
626- انسان قرآنى
به خاطر دارم كه 31 سال پيش كه از تهران براى ادامهتحصيل به حوزه علميه قم آمدم و به سفارش مرحوم استاد آقا شيخ محمد تقى آملى و مرحوماستاد آقاى شعرانى (كه نسبت به حضرت طباطبايى ايمان داشتند و آقاى آملى مى فرمود:زمانى كه ما در نجف خدمت آقاى قاضى بوديم ، آقاى طباطبايى در سير و سلوك از همه ماجلوتر بود و در همان وقت ايشان مكاشفاتى داشتند) خدمت آقاى طباطبايى رسيدم و عرضكردم كه طلبه اى هستم كه سيزده ، چهارده سال در تهران محضر اين اساتيد را درك كردهام و هم اكنون هم خدمت شما رسيده ام كه استفاده كنم . چيزى نفرمودند. پس از چند روز مجدداخدمتشان رسيده ام كه استفاده كنم . چيزى نفرمودند. پس از چند روز مجددا خدمتشان رسيدم وپس از عذر خواهى سرم را روى زانويشان گذاشتم و گريستم ، فرمودند: چرا گريه مىكنى ؟
عرض كردم : آقا! چرا شما دست رد به سينه من مى زنيد؟
بالاخره پس از رفت و آمد زياد با ايشان انس گرفتم اولين سخنى كه به من فرمودنداين بود كه : آقا! به خدا يك راه بيشتر وجود ندارد: ان هذا القرآن يهدى للتى هىاقوم (726) اى بالطريقه التى ، اين قرآن برنامه زندگى انسان است .
خداوند سبحان انسان را كه مهمترين صنع و مصداق اتم فتبارك الله احسن الخالقين (727)است ، آفريد و قرآن را به عنواندستورالعمل هدايت او فرستاد. قرآن به سر گرفتن خوب است ، اما عمده آن است كه انسانقرآن را به دل كند. انسان قرآنى آن است كه لا يسمه الا المطهرون (728)يعنى تمام شئون زندگيش پاك است .
امام من و شما، حضرت زين العابدين عليه السلام در صحيفه سجاديه فرمود: بارالها!كسى كه نيت گناه مى كند، استحقاق كيفر همه گنهكاران را دارد.
انسان چه حقى دارد كه در پيشگاه تو، نيت گناه كند. (729)
627- معناى فانا بك ولك
در مناجات هفتن از مناجاتهاى خمس عشر امام سجاد عليه السلام تعبير فانا بك و لك آمده است ، در مورد اين تعبير و مفهوم آن ، استدعا مى شود مقدارى توضيح دهيد؟
استاد: فرض كنيد شما سرمايه و زمين در اختيار من مى گذاريد تا با آن زندگى و معيشتمرا تاءمين كنم ، در اينجا همه اسباب حيات من بسته به شماست ، كار من به سرمايهشماست ، پس من كار مى كنم ، اما به سرمايه شما، فانا بك چنين معنايى را افادهمى كند، حضرت در مقام ابتهال مى فرمايند، كار من به كمك و استعانت توست و نيز لك يعنى براى توست ، همان كه قرآن هم مى فرمايد: ان صلاتى و نسكى و محياىو مماتى لله رب العالمين .(730)
628- اوج شگرفى در دعاها
عرض كنم خدمت شما، نهج البلاغه ، صحيفه سجاديه ، صحيفه علويه ، كافى ، بحار وديگر جوامع روايى ما، همه از قرآن سرچشمه گرفته اند .. قرآناصل است ، و وسايط فيض الهى بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله از قرآن منشعبمى شود و جوامع روايى ما، يعنى نهج البلاغه و كتابهايى از زبان وسايط الهيه ازمعصومين است ، اينها همه مرتبه نازله قرآنند. قرآن نيستند، بنده تشبيه كرده ام ، گفته اممثل قرآن با روايات ، مثل جان است با بدن همان طور كه بدن پربو روح است ؛ نطق وچشم و گوش بدن زنده ، به جان است ، و مرتبه نازله آن است ، و اعضا و جوارح قوا، همهمظاهر حياب نفس ناطقه و علم و شعور و ادراكات او هستند؛ روايات نيز آن طور هستند، همه ازقرآن منشعب شده اند .
تمام روايات نهج البلاغه ، تمام خطب توحيدى و غير توحيدى و هر چه ائمه عليه السلامفرموده اند، برگشت مى كند به قرآن .و هر چه انسان الهى مى گويد برگشت مى كندبه قرآن .
تفاوتى هم در روايات هست ، در جوامع روايى هست ، و آن اين است كه همانطور كه درعرايضمان ، در نوشته هايمان داريم - بين روايات و آثارى كه از ائمه در مناجات و ادعيهبه ما رسيده است تفاوت خيلى است . به زبان ديگر، آن مطالب و نكات و دقايقى كه دراسرار و لطايف عرفانى و انسانى ، آدمى از كتاب دعاها و از مناجات به دست مى آورد، ازروايات به دست نمى آورد.جهتش اين است كه در روايات مخاطب بودند و معصومين عليهالسلام به فرا خور فهم مردم خرف زدند. اما در مناجات و ادعيه مخاطب خداست و آنچه درنهانخانه عشق داشتند همه را بيرون ريختند. خيلى نكات علمى عجيبى در ادعيه و اوراد وكتاب دعاها وجود دارد. اينها همه همانطور كه عرض كردم از قرآن كريم است .(731)
فصل هفتم : امام پنجم ، سيماى امام محمد بن على (ع ) باقر العلوم النبيين 
بخش اول : فضايل امام محمد، باقر العلوم النبيين (ع )  
629- شكافنده علوم
ابو جعفر، محمد بن زين العابدين عليه السلام ، ملقب به باقر، ابن خلكان در تاريخشدرباره آن حضرت مى گويد:
و باقر، عالم و آقاى بس بزرگى بود. به او باقر مى گفتند؛ زيرا او علم را مىشكافت و حقيقتش را آشكار ساخته ، آنرا توسعه مى داد. تبقر به معناى توسع است وقرظى شاعر در مدح آن امام همام عليه السلام سروده است :

يا باقر العلم لاهل التقى
و خير من لبى على الاجبل (732)
630- وصى اوصيا و وارث علم انبياء (ع )
مفيد - ره - در ارشاد مى گويد: از هيچ كدام از فرزندان حسن و حسين عليه السلام ، چنينعلم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سيره و فنون آداب كه از ابو جعفر عليه السلام ظاهرگشت ، به ظهور نرسيد.
اذا طلب الناس علم القرآن
كانت قريش عليه عيالا
و ان قيل اين ابن بنت النبى
نلت بذاك فروعا طوالا
نجوم تهلل للمدلجين
جبال تورث علما جبالا
و نيز عبدالله عطاى مكى نقل كرده است كه او گفت :
كسى نديدم كه علما نزد او چنان كه نزد ابو جعفر بن على بن الحسين عليه السلامكوچكند، اظهار عجز و كوچكى نمايند.
حكم بن عتيبه را ديدم كه با آن عظمت و عزتى كه در مردم دارد، مانند طفلى كه جلوى معلمشزانو مى زند، در پيش او نشسته است و جابر بن يزيد جعفر چون از محمد بن على عليهالسلام قولى را نقل مى كرد، مى گفت : وصى اوصيا و وارث علوم انبياء محمد بن على بنالحسين عليه السلام مرا گفت .
(733)
631- سخاوت امام محمد باقر (ع )
مفيد مى گويد:
علاوه بر آن چه از فضل و علم و سيادت و آقايى و رياست و امامتش ‍ گفتيم ، او از نظرجود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگى بر كرم و سخاوتش آگاه بودند و اوبه فضل و احسان - عليرغم كثرت عيال و متوسط بودن وضعيت مالى اش - معروفبود. (734)
632- امام محمد باقر (ع ) در مقام رضا
آورده اند كه :
جابر بن عبدالله انصارى كه يكى از اكابر صحابه بود، در آخر به ضعف پيرى وعجز مبتلا شده بود، محمد بن على بن الحسين عليه السلام ، المعروف بالباقر به عيادتاو رفت و او را از حال او سوال فرمود، گفت : در حالتى ام كه پيرى از جوانى و بيمارىاز تندرستى و مرگ از زندگانى دوست تر دارم .
محمد گفت كه :
من با وى چنانم كه اگر مرا پيرى دوست تر دارم و اگر جوان دارد، جوانى دوست تردارم و اگر بيمار دارد، بيمارى و اگر تندرست دارد، تندرستى و اگر مرگ دهد، مرگ واگر زندگانى زندگانى ، را دوست تر مى دارم .
جابر چون اين سخن را شنيد، به روى محمد عليه السلام بوسه داد و گفت : صدقرسول الله صلى الله عليه وآله كه مرا گفت مه يكى از فرزندان مرا ببينى همنام من و هويبقر العلم بقرا كما يبقر الثور الارض و به اين سبب او را باقر علوم الاولين و الاخرينگفتند.
و از معرفت اين مراتب معلوم شود كه جابر در مرتبهاهل صبر بوده است و محمد عليه السلام در مرتبه رضا.(735)
633- اوصاف باقر آل محمد (ع )
ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گويد:
ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناىشكافتن زمين و آشكار ساختن پوشيدگيهاى و مكامن آن . از اين رو، او چنان گنج هاى مخفىمعارف و حقايق احكام و لطايف را ظاهر ساخت كه بر كسى جز آن كه چشم بصيرتش كوداست و يا باطن و نهادش فاسد، پوشيده نماند. از اين جهت است كه گفته اند: آنبزرگوار، شكافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاكساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشيده و عمرش را در طاعت خدا سپرى كردهاست . او به مقاماتى عرفانى واصل بود كه زبان وصف كنندگان از وصفش عاجزند و اورا كلماتى است بسيار، در سلوك و معارف كه در اين مختصر نمى گنجد. (736)
634- روح پاك
حجت كافى از جابر از ابو جعفر عليه السلام روايت شده كه : جابر گفت : از علم عالم(امام ) پرسيدم ، در پاسخ به من فرمود: اى جابر! در انبياء و اوصياء پنج روح است :روح القدس و روح ايمان ، روح حيات و روح قوه و روح شهوت . اى جابر! آنها به روحالقدس از تحت عرش تا تحت ثرى (خاك ) را مى دانند.
سپس فرمود: اى جابر! اين چهار روح ، ارواحى اند كه حوادث به آنها دسترسى دارد،مگر روح القدس كه لهو و لعب نمى كند .(737)
بخش دوم : عبادت حضرت امام محمد باقر (ع )  
635- كرم بين و لطف خداوندگار
در كتاب شريف كافى ، زراره از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلامنقل مى كند: خداى تبارك و تعالى براى آدم در فرزندانش ‍ چنين مقرر فرمود كه چونكسى همت به انجام كارى نيك بندد و آنرا به انجام نرساند، يك حسنه برايش نوشتهشود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برايش نوشته شود، و چون كسى همت بهانجام كارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آنرا به انجامرساند، تنها يك گناه بر او نوشته شود. (738)
636- چرا زاهد اندر هواى بهشت است ؟!
وقتى ، به حضور شريف علامه طباطبايى (رضوان الله تعالى عليه ) تشرفحاصل كرده بودم و عرض حاجت نمودم ، فرمود: آقا سحر حضرت باقر علوم نبين عليهالسلام را فراموش نكن كه در آن ، بهاء و جمال وجلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نيست .
اگر بهشت شيرين است ، بهشت آفرين شيرين تر است !
چرا زاهد اندر هواى بهشت است
چرا بى خبر از بهشت آفرين است (739)
637- تعليم وضو
از قيس بن ربيع روايت شده است : ابو اسحاق سبيعى را دوباره مسح از روى كفش پرسيدم، كه آيا جايز است يا نه ؟
او پاسخ داد: من ديده بودم كه مردم از روى كفش مسح مى كنند؛ تا آن كه مردى از بنى هاشمرا ديدم كه تا آن زمان كسى چون او را نديده بودم و او محمد بن على بن الحسين عليهالسلام بود، مساءله را از او پرسيدم ، ايشان مرا از اين كار نهى فرمود و گفت :اميرالمؤمنين عليه السلام ، چنين مسح نمى كرد.
و فرمود: مسح بر كفش جايز نيست !
وقتى اين را از ابو اسحاق شنيدم ، ديگر هيچ گاه از روى كفش ، پاى را مسح نكردم .(740)
638- ثبات حكمت در دل
ثقه الاسلام كلينى - رضوان الله تعالى عليه - در جامع كافى از ابى جعفر امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده است كه : ما اخلص ‍ عبدالايمان بالله اربعين يوما اوقال ما اجمل عبد ذكر الله اربعين يوما الا زهده الله فى الدنيا و بصره دائها و دوائها واثبت الحكمه فى قلبه وانطق بها لسانه .يعنى امام عليه السلام فرمود: هيچبنده اى ذكر خدا را در چهل روز نيكو نگردانيده است ، مگر اين كه خداوند وى را از دنيابيزارى دهد و به درد و دوايش بينايى ؛ و حكمت را در دلش ثابت گرداند و زبانش رابدان ناطق . (741)
639- حقايق ايمان ، وسيله رؤيت خدا
عبدالله بن سنان از پدرش نقل مى كند كه : خدمت امام ابو جعفر عليه السلامرسيدم ، مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابو جعفر! چه چيزى را عبادت مى كنى ؟
حضرت فرمود: خدا را.
پرسيد: آيا او را ديده اى ؟
فرمود: آرى ! چشمان او را با مشاهده نمى بينند، ولى قلبها با حقايق ايمان مى بينند.با قياس شناخته نمى شود و با حواس درك نمى گردد و شبيه مردم نيست . موصوف بهآيات و شناخته شده با نشانه هاست . در حكمش ستم نمى كند؛ اين است خدايى كه جز اوخدايى نيست .
در اين هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى كه مى گفت : خدا داناست كهرسالتش را كجا قرار دهد! (742)
640- اى ابا نعمان ! فريبت ندهند
ابو نعمان گويد:
شنيدم كه ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فريب ندهند و ازنفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد، همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را بهبيهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كهعمل تو را ثبت مى نمايند. پس نيكوكارى كن كه هيچ چيزى را به جستجو و طلب نمى بينمكه از عمل نيك ، كه گناه پيش را از ميان مى برد، بهتر باشد.(743)
641- دعاى امام باقر (ع )
از امام باقر عليه السلام (و شكافنده ) علوم پيامبران عليه السلام در دعاى افتتاح چنينآمده است : اللهم انى اساءلك من اسماءك باكبرها وكل اسماءك كبيره ، اللهم انى اساءلك من كلماتك باتمها وكل كلماتك تامه ؛ يعنى بار خدايا! من از تو به بزرگترين اسماى تو خواهانم ، وهمه اسماى تو بزرگند. خدايا! از تمام ترين كلمات تو، از تو خواهانم و همه كلمات توتمامند.(744)
بخش سوم : قرآن  
642- طعام حقيقى انسان
زيد شحام ، حضرت امام باقر عليه السلام را از تفسير اين آيه كريمه : فلينظرالانسان الى طهامه (745)، سوال كرده است كه : طعام انسان چيست ؟
امام عليه السلام در جواب فرمود: بنگرد عملش را از كجاتحصيل مى كند. (746)
اين آيه ، طعام را بر روى انسان برده است ، و انسان من حيث هم انسان ، غذاى او علم وعمل صالح است كه علم و عمل ، انسان پرور و انسان سازند.
بايد بين غذا و مغتذى ، سنخيت بوده باشد، غذا گيرنده كه انسان شد، غذاى مسانخ ومجانس او؛ يعنى طعام او؛ علم است ، گوش انسان ، دهان جان او است . بايد دقت داشت كه ايندهان ، از كدامين سفره ازتزاق مى كند.
جانور فربه شور ليك از علف
آدمى فربه ز عز است و شرف
آدمى فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
مهم ترين و اساسى ترين كارى كه ما در امتداد زمانى خود داريم ، اين است كه خودمان رادرست بسازيم ، هيچ كارى براى انسان مهم تر از درست ساختن خودش نبوده و نيست ، و هيچعمل در قدر و قيمت بدان نمى رسيد، و به مبناى وصين و فتواى قويم برهان و قرآن ، علمو عمل انسان سازند.
قرآن عين برهان است ، و عقل و نقل معاضد يكديگرند، و هر دو در اين حكم محكم متفق اند،اگر انسان من حيث هو انسان ، بايد خودش را بسازد، چاره اى جزتحصيل علم نافع و عمل صالح ندارد.
و چون علم و عمل ، انسان سازند، هر يك از ما بايد مراقب و مواظب خود بوده باشد، كهچگونه دارد در شب و روز خود را مى سازد.
جناب برهان الموحدين و قدوه العارفين ، على اميرالمؤمنين ، در كوفه جوانى را مى بيندكه به خواندن تصنيف هاى هرزه و آلوده سرگرم ودل خوش است ، امام به او فرمود: دارى به چه چيزهايى دفتر وجودت را پر مى كنى؟ (747)
643- تفسير قل هو الله احد
مرحوم صدوق در كتاب توحيد در تفسير قل هو الله احد از امام باقر عليه السلامنقل مى كند كه فرمود: قل ، يعنى آنچه را كه با اين حرف به او وحى كرديم و خبرداديم ، ظاهر ساز! تا كسى كه در او اطاعت و شنوايى است و گواه بر توست ، با آنهدايت شود.
هو، اسم كنايه اى است ؛ كه بر غايب اشاره دارد. ها، تنبيه است بر معنايى ثابت ، و واو،اشاره به آن چيزى است كه ، غايب از حواس است . چنان كه هذا، اشاره به آن چيزى است كهنزد حواس حاضر است . كفار به بتهاى شان به هذا كه براى حاضر است اشاره مى كردهو مى گفته اند:
اين ها (هذه ) خدايان محسوس و قابل درك با چشم ما هستند؛ تو نيز اى محمد! به خداى خودكه مردم را به او مى خوانى ، اشاره كن ! تا او ببينيم و درك كنيم و خدايى را جز او بهخدايى نگيريم .
پس در اين هنگام ، خداوند متعال سوره قل هو الله احد رانازل كرد.
لذا ها، براى تثبيت ثابت ، و واو اشاره است به كسى كه از ديدگان و حواس ‍ غايب است ؛چه خداوند بالاتر از اين است ؛ چون او مدرك ابصار و مبداء حواس است . (748)
644- حدود هر چيزى در قرآن
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند متعال ، امت را به هيچ چيز دعوت نفرمود، جز آنكهآنرا در كتابش نازل و براى رسولش صلى الله عليه وآله بيان فرمود، و براى هرچيز، حدى قرار داد و دليلى كه بر آن دلالت كند، و براى آن كس كه از اين حد تجاوزكند، حدى مقرر فرمود (749)
645- بسم الله در حمد
در كافى از يحيى بن ابى عمير هذلى نقل شده كه گويد: در نامه اى به امام باقر عليهالسلام نوشتم : فدايت گردم ! چه مى فرمايى در مورد شخصى كه در نمازش فقط بهقصد سوره حمد بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شدو سوره ديگر را شروع كرده ، بسم الله را نخوانده است و عياشى گفته اشكالى ندارد.
حضرت به خط مبارك خود مرقوم فرمود:
براى به خاك مالين بينى او و ناپسند داشتن او - يعنى عياشى - آن نماز را دوبارهاعاده كند .(750)
646- فريبكارى شيطان
از امام باقر عليه السلام در بيان آيه كريمه 23، سوره نوح (ع ): و قالوا لا تذرنالهنكم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا ، روايت شده است كهفرمود: مردم خداى عز و جل را پرستش مى كردند، و بعد از مرگشان قوم آنان برمرگشان ضجه مى نمودند، و مرگشان بر آنان دشوار آمد؛ پس ابليس ملعون در نزدشانآمد و بديشان گفت : من بتهايى به صورت آنان براى شما فراهم مى كنم كه به آنهابنگريد و انس بگيريد و خدا را پرستش كنيد. پس برمثال مردگانشان بتهايى برايشان تهيه كرد و آن خداى - عز وجل - را مى پرستيدند و به آن بتها نظر مى كردند؛ چون زمستان مى شد و چون آن قرنبه سر آمد و فرزندانشان بزرگ شدند، گفتند كه : پدران ما اين بتها را مى پرستيدندو ما هم اينها را مى پرستيم ، بدون اينكه خدا را بپرستند. (751)
بخش چهارم : توبه 
647-جايگاه توبه نادان
در كتاب شريف اصول كافى ، زراره از امام باقر عليه السلامنقل مى كند كه فرمود: چون بدين جا رسد - و اشاره به گلوى خود فرمود - عالم راتوبه نباشد، و نادان را توبه هست . (752)
648- لطف الهى بكند كار خويش
محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر عليه السلامنقل كرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى كه مؤمن از آن توبه كند، بخشوده شود.پس بايد براى زمان پس از توبه ، از نو شروع بهعمل كند، و به خدا سوگند، كه اين توبه تنهااهل ايمان راست .
عرض كردم ، چنانچه توبه خويش را بشكند و گناه كند و سپس توبه كند چه ؟
فرمود: اى محمد بن مسلم ! آيا توانى باور كنى كه بنده اى مؤمن بر گناه خويشپشيمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه كرده ، ولى خداوند توبه اش رانپذيرفته است ؟
گفتم : او بارها چنين كرده ؛ گناه كرده و سپس توبه و استغفار!
فرمود: هرگاه مؤمن به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نيز بخشايش و آمرزش رابه سويش باز گرداند، و خداوند، آمرزش و مهربان است . توبه را مى پذيرد و بدى هارا در مى گذرد. پس مبادا مؤمنان را از رحمت خدا دور نمايى ! (753)
649- قلب وارونه
از امام صادق عليه السلام نقل است : پدرم همواره مى فرمود: هيچ چيز چون گناه ، قلبرا تباه نكند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا اين كه گناه بر آن غالب آيد و آن راوارونه كند. (754)
650- فرمايش امام باقر (ع ) در باب توبه
در كتاب شريف اصول كافى ، تاءليف ثقه الاسلام كلينى قدس سره از ابو جعفر، اماممحمد باقر عليه السلام نقل است كه فرمود:
آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! شيطان را بر من سلطه بخشيدى ، و او را چونخون (كه در بدنم جارى است ) بر من چيرگى دادى ؛ پس مرا نيز چيزى عنايت فرما!
خداوند فرمود: تو را چنين ( نعمتى ) بخشم كه چون كسى از فرزندانت ، تصميم برانجام گناهى گيرد (و آن را انجام ندهد)، بر او نوشته نشود، و چون آن را انجام دهد (تنها)يك گناه بر او نوشته شود، و چون عزم بر انجام عملى نيك گيرد، چنانچه به انجامشنرساند، حسنه اش برايش نوشته شود، و چون به انجامش رساند، ده حسنه برايشنوشته شود.
آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا بيشتر عنايت فرما!
فرمود: توبه را بدانان بخشيدم . و يا فرمود: (سفره ) توبه را تا هنگامىكه نفس به گلو برسد، برايشان گسترم .
آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! مرا كافى است . (755)
بخش پنجم : سخنان گوهر بار از حضرت امام محمد باقر (ع )  
651- توصيف درخت نيكوى نبوى
در مجمع البحرين از امام باقر عليه السلامنقل كرده كه آن حضرت فرمود: الشجره الطيبهرسول الله و فرعها على و عنصر الشجره فاطمه ، و ثمرتها اولادها و اغسانها و اوراقهاشيعتها يعنى : درخت نيكو، رسول خدا و تنه آن على و عنصر درخت ، فاطمه و ميوهاش ، اولاد فاطمه و شاخه ها و برگ هاى آن پيروان فاطمه اند .(756)
652- دل سرنگون
اگر دل كه عرش رحمان است ، به سوى آسمان حقيقت دهن باز كند و خواهان شروق نور حقشود، البته خداوند فياض دهن باز را بى روزى نمى گذارد، بلكه روزى قلب كه آبحيات علم است ، همواره از آسمان حقيقت فرو مى ريزد و حقيقه الحقائق فياض على الاطلاقاست ، كوتاهى و قسور از اين سوست نه از آن سو.
غرض اينكه ما نمى گيريم نه اينكه او نمى دهد. به تعبير باقر علوم النبيين عليهالسلام قلب معكوس است كه دل سرنگون است ، چون كاسه اى وارونه است كه دهن آنبه سوى زمين و پشت آن به سوى آسمان است ، باران كه ببارد قطره اى از آن نصيب چنينكاسه نمى شود و ظرف ديگر دهن آن به سوى آسمان باز است و به اندازه گنجايش خوداز آب باران بهره مى گيرد، دلها با باران رحمت رحيميه اين چنين اند. (757)
653- اسم اعظم خدا
امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است ، كه يم حرفآن نزد آصف بن برخيا، وزير حضرت سليمان بود؛ آن را به زبان آورد و زمين ميان او وتخت بلقيس به هم رسيد؛ تا اين كه با دست خود تخت را برداشت و زمين به حالتاول بازگشت . اين كار از يك چشم بر هم زدن هم سريع تر بود. هفتاد و دو حرف از اسماعظم نزد ما موجود است و يك حرف آن نزد خداست كه آن را در غيبش نگاه داشته است .
(758)
654- خداوند خالق است نه مخلوق
امام پنجم امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
آيا خدا را دانا و توانا ناميده اند، جز به خاطر علمى كه به علما بخشيده و قدرتى كهبه قدرتمندان داده است ؟ هر چيزى كه شما با اوهام و خيالات خود در ذهنتان به وجودآوريد، هر چند بسيار دقيق باشد، باز مخلوق و ساخته شده ذهن خودتان است و همانند خودشماست ؛ نه خداوند متعال .(759)
655- جاودانگى معروف
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند عز وجل ربا را حرام فرمود تا معروف از ميان نرود. (760)
656- آموزش اسم اعظم
از حضرت امام باقر (ع ) آمده است كه : اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است . كه هفتاد ودو حرف را به محمد (ص ) آموخته و يك حرف از آن را پنهان داشته است . (761)
657- وصف خدا
در توحيد صدوق از جابر جعفى نقل است كه گفته است : از امام باقر (ع ) شنيدم كهفرمود: خدا نورى است كه تاريكى در آن نيست ، و علمى كهجهل در آن نيست ، و حياتى است كه مرگ ندارد .(762)
658- ادخال سرور در قلب مؤمن
صافى گويد: از ابا جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: از زمره چيزهايى كهخدا با بنده اش موسى عليه السلام نجوا كرد اين كه فرمود: مرا بندگانى است كهبهشت را بر آنها مباح كرده و آنها را بر آن حاكم گردانم
عرضه داشت : پروردگارا! آنها كيانند كه بهشت خويش را بر آنها مباح گردانى و آنها راحاكم بر آن گردانى ؟
فرمود:: آن كس كه بر مومنى ادخال سرور كند.، آنگاه فرمود: مؤمنى درسرزمين ستمگرى زندگى مى كرد، ستمگر قصد او كرد، آن مؤمن به سرزمين شركگريخت ، و بر مردى مشرك فرود آمد، پس آن مرد او را در پناه گرفت و با او مدارا نمود ومهمانش كرد. به هنگامى كه مرگ در بهشت من تو را جايى بود حتما تو را در آنجا جاى مىدادم ، وليكن بهشت بر آن كس كه شرك به من ورزيد حرام است ، وليكن اى آتش ! اين مردمشرك را بترسان و او را ميازار و صبح و شام رزق وى را مى آورند.
عرضه داشتيم : آيا از بهشت روزى اش را مى آوردند؟
659- اهميت شير مادر
باقر علوم النبيين عليه السلام فرمود: به فرزندت ، از شير زنان نيكو و زيبابنوشان و از نوشاندن شير زنان زشت بپرهيز؛ زيرا شير، گاهى ويژگيهاى شيرده راسرايت مى دهد.
و هم او فرمود: عليكم بالوضاء من الظئوره ، فان اللبن يعدى .
ترجمه : بر شما لازم است دايه هاى خوبروى براى فرزندانتان برگزينيد؛ زيراشير سرايت مى دهد. (763)
660- انواع دلها
حديث غدوه عالميان امام باقر عليه السلام را در اقسام زينت و زيور اين گرامى نامه قراردهيم :
القلوب ثلاث قلب منكوس لايعى شيئا من الخير و هو قلب الكافر، و قلب فيه نكتهسوداء فالخيد و الشر فيه يعتلجان فايهما كانت منه غلب عليه و قلب مفتوحضرت فيهمصابيح تزهر و لايطفاء نوره الى يوم القيمه و هو قلب المؤمن .(764)
ترجمه حديث شريف به اختصار اين كه :
دلها سه گونه اند: دل سرنگون كه هيچ خيرى را نگاه نمى دارد و آندل كافر است ، و دلى كه در آن خجكى (نقطه اى ) سياه است خير و شر در آن در كشتى وكشمكش اند، پس هر كدام از آن دو شده است همان بر وى چيره خواهد شد؛ و دلى كه گشودهاست ، در آن چراغ هايى مى درخشند و تا روز رستاخيز خاموش نمى شوند و آندل مؤمن است . (765)
661- دوستى با سنگ
يزيد بن معاويه عجلى گفت : به نزد ابى جعفر عليه السلام بودم ، مردى با پاى پيادهاز خراسان وارد شد، پس پاهاى خود را بيرون آورد، پاهاى وى پينه زده بود و گفت : بهخدا قسم ، چيزى جز دوستى شما اهل بيت مرا با اينجا نكشانده است .
ابو جعفر باقر عليه السلام فرمود: به خدا قسم ، اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداآن را با ما محشور مى دارد، و آيا دين جز حب چيزى است . خداى تعالى مى فرمايد:بگو كه اگر خدا را دوست داريد، مرا دوست بداريد، خدا شما را دوشت مى دارد. وفرمود: كسانى را كه به سوى ايشان مهاجرت كردند، دوست مى دارند و آيا دين جز حبچيزى (766) است ؟
662- هراس از آتش
سخن امام ابى جعفر عليه السلام در حديث كافى چنين بود: يا نار هيديه و لا تاءذيه مراد از هيديه ؛ يعنى بترسانش و او را در هراس در آور و ترساندن نوعى از عذاباست . و لو آزار رسانى نيست ، و ايذاى آتش امر ديگرى است ، چنانكه شما فرزندت را باآتش مى ترسانى ، ولى او را به آتش آزار نمى دهى ! (767)
663- توصيف بهشت
امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: احسنوا الظن بالله ، واعلموا انللجنه ثمانيه ابواب عرض كل باب منها مسير اربعهماه سنه ؛ گمان خود را بهخداى ، نيكو نماييد و بدانيد كه بهشت هشت در دارد، پهناى هر درى چهارصدسال راه است .(768)
664- عبادت هفتاد جزء است !
امام باقر عليه السلام فرمود كه : رسول الله صلى الله عليه وآله فرمود: العباده سبعون جزءا، افضلها طلب الحلال . يعنى عبادت هفتاد جزء است ، برترينجزء آن طلب حلال است .
665- حكمت خداوندى
در كافى از امام باقر (شكافنده ) علوم پيامبران روايت شده است كه آن حضرت فرمود:وقتى خداوند بخواهد كه نطفه اى را كه بر آن در صلب آدم پيمان گرفته شده ، خلقكند يا آنكه را، وى در نظر دارد و آنرا در رحم قرار دهد، مرد را بر جماع تحريك كند وبه رحم وحى مى كند كه درت را باز كن تا خلق و قضاء نافذ من و قدر من در تو راهيابد، آنگاه رحم درش را باز مى كند و نطفه به رحم مى رسد .
فضل هشتم : امام ششم ، سيماى امام جعفر بن محمدصادق آل محمد (ع )
بخش اول : فضايل امام جعفر صادق (ع )  
666- بحر مواج ازلى و عروه الوثقاى حقيقى
شيخ عارف محيى الدين عربى در المناقب ، مى گويد:
صلوات خدا و ملايك و حمله عرش و جميع خلقش در زمين و آسمان ، بر استاد عالم و سندوجود، مرتقاى معارج و منتهاى صعود، بحر مواج ازلى و سراج وهاج ابدى ، ناقد خزاينمعرف و علوم ، عقول و نهايت فهوم ، عالم اسما ودليل طرق آسمان ، وجود جامع حقيقى و عروه وثقاى وثيقى ، برزخ و برازخ و جامعاضداد، نود هدايت ارشاد خدا و مستمع قرآن از قايلش ، كاشف اسرار مسايلش ، مطلع شمسابد، جعفر بن محمد، عليه صلوات الله الملك الاحد. (769)
667- كوچكى اساطير عرفان در برابر اهل البيت (ع )
قاضى عبدالرحمن ، در مبحث امامت كتاب المواقف مى گويد: هشتم اختصاص او (على عليهالسلام ) به همسرى چون فاطمه و فرزندانى چون حسن و حسين ، كه سيداهل بهشتند و سپس فرزندان آنان ، كه همه مردم درفضل و برترى شان بر عالمين اتفاق دارند؛ به طورى كه ابو يزيد، سقاى خانه جعفرصادق عليه السلام بود و معروف كرخى ، دربان خانه على بن موسى الرضا عليهالسلام ، (770)
668- علت لقب صادق
ابن خلكان در وفيات الاعيان ، معروف به تاريخ اين خلكان مى گويد:
ابو عبدالله ، جعفر صادق ، فرزند محمد باقر عليه السلام ، يكى از ائمه دوازدهگانه مذهب اماميه است . او از سادات اهل بيت و به جهت صدقش ‍ در گفتار ملقب به صادق مىباشد، فضل او مشهورتر از آن است كه ذكر شود، و او را از نظريه هايى است در علمكيميا و زجر و فال ، كه شاگردش ابو موسى ، جابر بن حيان ، آنها را در كتابى هزارورقه متضمن بر رسايل جعفر صادق عليه السلام گرد آورده است كه جمعا پانصد رسالهمى باشد. (771)
669- صادق آل محمد
امام جعفر عليه السلام ، گر چه در گفتارش قادق و راستگو بود، ليكن علت ملقب شدنايشان به قادق چيزى ديگر بوده است . مروى از امامان ما، و مسلم در نزد اماميهانى است كه : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ، ايشان را صادق ناميده تا از جعفركذاب كه امامت را به دروغ مدعى شد، تميز داده شود.(772)
670- نور امام صادق (ع )
امام صادق عليه السلام فرمود: نورنا من نور ربنا كشعاع الشمس من الشمس يعنى نور ما از نور پروردگار مان است ،مثل پرتو خورشيد او خورشيد .(773)
671- وجه تسميه صادق آل محمد
بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ، برادر آن حضرت ، موسوم به جعفركذاب ادعاى امامت كرد و او را كذاب گفتند در مقابل امام جعفر صادق عليه السلام ، چنانكهابوخالد كابلى از حضرت امام زين العابدين عليه السلام اسماء ائمه را پرسيد، به نامحضرت صادق عليه السلام رسيد عرض كرد: همه شما صادقيد، چرا او را صادق گويند؟
فرمود: چون پنجمى از اولاد او نيز جعفر ناميده مى شود و دروغ مى گويد در ادعاى امامت.
حضرت امام على نقى عليه السلام در باره او فرمود بود: حذر كنيد از پسر من جعفر،كه به منزله پسر نوح است ! انه ليس من اهلك ، انهعمل غير صالح .
و با برادرش امام حسين عليه السلام حسد مى ورزيد، چنانكه حضرت عليه السلام فرمود:مثل او با من ، مثل هابيل و قابيل است . (774)
672- زيارت عرش
يكى از فوائد گفتار مرحوم استادم علامه ذوالفنون شعرانى اين كه :
بعضى از متكلمين روح را جسم لطيف گرفته اند و به نهايت سخيف است . نظر به اينكهظاهر اخبار نسبت عروج و نزول و حركت به او داده اند، و اين كه حضرت صادق عليهالسلام فرمود: روح ما شبهاى جمعه به زيارت عرش مى رود به جهت دانستن اشياء،صريح در تجرد است . زيرا كه اگر جسم بوده و جدا بوده و جدا شود جسم بى روحمى ماند.(775)
بخش دوم : خداشناسى  
673- رد خداى ساختگى
از امام صادق عليه السلام آمده است : هر چيزى كه شما در ذهن خود بپروريد، اگر چهخيلى دقيق باشد، باز مخلوق و ساخته ذهن شماست و به سوى خودتان باز گشت دارد وهمانند خودتان است ، شايد مورچگان كوچك هم گمان كنند كه خداوند دو شاخك دارد؛ زيرابراى مورچه شاخك كمال است و نداشتن شاخك را عيب مى داند و همچنين استحال عقلايى كه خداوند متعال را وصف مى كنند و آنها نيز خداوند را يا خود مقايسه مىكنند. (776)
674- اسم مكنون الهى
كلينى در كافى از امام صادق عليه السلام ، روايت مى كند: خداوند تبارك و تعالىاسمايى را خلق كرده است كه با حروف به صدا در نمى آيند، و اسمايى را به صورتلفظ آفريده است كه به زبان نمى آيند. اسمايى به صورت شخص هستند كه متجسدنيستند و اسمايى را با تشبيه آفريده است كه موصوف نشوند و اسمايى را با رنگ كهرنگ شده نيستند و قطر و حد ندارند و از حواس محجوبند و بدون پرده پوشيده اند . آنهارا يك كلمه نامه كه داراى چهار جزء است قرار داده است كه با هم هستند و از هم جلو و عقبنبوده ، هيچ كدام از هم جلو نيستند. سه نام از آنها را براى نياز مردم آشكار ساخت ، و يكىرا در پرده نگاه داشت كه آن اسم مكنون و مخزون اوست . (777)
675- ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست !
مرحوم كلينى از ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلامنقل مى كند: اسم خدا: غير اوست و هر چيزى كه بر آن اسم شى ء نهاده شود، مخلوق استجز خداوند - تا آن جا كه مى فرمايد - هر كس گمان كند كه خدا را نى توان باحجاب و صورت يا مثالى شناخت ، مشرك است . زيرا حجاب و صورت ومثال خداوند، غير اويند. در حالى كه او احد و موحد است ؛ پس آن كس كه گمان مى كند، او رامى توان با جز خودش شناخت ، چگونه مى توان او را يگانه دانسته ،اهل توحيد باشد؛ بلكه كسى خدا را تواند شناخت كه ، خدا را با خودش بشناسد. پسكسى كه خدا را با خدا نشناسد او را نشناسد او را نشناخته ، بلكه غير او را شناخته است.چه ، ميان خالق و مخلوق چيزى حايل نيست . (778)
در توحيد صدوق از منصور بن حازم روايت است : به امام صادق عليه السلام عرضكردم : من با قومى مناظره و بحثى داشته ، به آنها گفتن : خداوندمتعال بزرگ تر و والاتر از آن است كه با خلقش شناخته شود، بلكه بندگان ، با اوشناخته مى شوند
حضرت فرمود: خدايت رحمت كند! (779)
676- نورانيت خدا
از هشام بن سالم روايت شده است كه : نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، به منفرمود: آيا مى توانى خدا را وصف كنى ؟
گفتم : آرى !
فرمود: وصف كن !
گفتم : او شنوا و بيناست .
فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريكند.
گفتم : چگونه او را وصف كنم ؟
فرمود: او نور بدون ظلمت و حيات بدون مرگ و علم بدونجهل و حق بدون باطل است .
پس از نزد آن حضرت بيرون آمدم در حالى كه داناترين مردم به توحيد بودم .(780)
677- دليل يگانگى خدا
مرحوم صدوق در باب رد ثنويه و زنادقه ، از كتاب توحيد از هشام بن حكمنقل مى كند (781) كه از امام صادق عليه السلام پرسيده است :دليل يگانگى خدا چيست ؟
امام (ع ) در جواب مى فرمايد: اتصال تدبير وكمال صنف و آفرينش ؛ همچنانكه خداوند متعال فرموده است : لو كان فيهما الهه الاالله لفسدتا (782)چون موحد به اين مقام برسد، تسلط خدا را بر ماسوايش ‍ درمى يابد و مى بيند كه ، ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها (783)، و مى گويد:لمن الملك اليوم لله الواحد القهار (784)، و به سر سخن اميرالمؤمنين عليهالسلام مى رسد كه فرمود: خدا با هر چيزى است ؛ اما نه آن كه با آن قرين باشد ومغاير با همه چيز است ؛ اما نه آن كه از آن بيگانه و جدا باشد. (785)
678- فضل معرفت
بنگر به سخن امام صادق عليه السلام ، كه ثقه الاسلام كلينى در كافى به اسنادش ازجميل بن دراج نقل كرده است و كه آن حضرت فرمود:
اگر مى دانستند كه در معرفت خدا چه فضلى است ، چشمان خود را به متاع و نعمتهاىدنيا، كه دشمنان شان از آن بهره مند هستند نمى دوختند، و تمام دنياى آنان از آنچه پاىبر آن مى گذارند تير ايشان پست تر مى نمود و از نعمت معرفت خداوند بهره مند مىگشتند و لذات آنرا مى چشيدند؛ چون لذت آن كس كه با اوليا خدا، در باغ هاى بهشت بهسر مى برد. معرفت خدا انيس هر وحشتى و رفيق هر تنهايى و نور هر تاريكى و توان هرضعفى و شفاى هر دردى است .
پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى شدند و سوزانده مى گشتند و با اره بريده مىشدند، زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ گشته بود؛ ولى از عقيده خود بر نمى گشتند.بدون اين كه مقابل هاى كنند و در برابر آن اذيتى به گروهمقابل برسانند؛ جز آنكه از آنان مى خواستند، كه به خدا ايمان آورند. پس ، از خدا درجاتآنان را براى خود مساءلت كنيد و بر مصيبتهاى روزگار صبر نماييد.
(786)
679- ما با توايم و با تو نه ايم ، اينست بوالعجب !
در باب نود و پنجم مصباح الشريعه روايت شده است كه :
امام صادق عليه السلام فرمود: عارف ، شخص او با خلق ، و قلب او با خدا است .
سعدى در افاده اين معنى چه نيكو سروده است :
هرگز وجود حاضر و غائب شنيده اى
من در بيان جمع و دلم ديگر است !
ابناى روزگار به صحرا روند
صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبر است (787)
680- تخم مرغ ، استدلال مبرهن !
از بيان مبارك امام جعفر صادق عليه السلام است كه : تخم مرغى را در دست گرفت وجواب عبدالله ديصانى را كه به حضرتش عرضه داشت : دلنى على معبودك تقرير مى فرمود؛ و خبر در اوايل كتاب توحيداصول كافى ، جناب ثقه الاسلام كلينى - رضوان الله عليه -منقول است .(788)يعنى اين (تخم مرغ ) قلعه اى است و زير پوست نازك ، طلاىمايع (زرده تخم مرغ ) و نقره آب شده (سفيده تخم مرغ )، به طلاى روان با نقرها آب شدهمى آميزد و نه نقره آب شده با طلاى روان . پس اين تخم مرغ بهحال خود است ، نه مصلحى از آن خارج شده است تا از اصلاح آن خبر دهد، و نه مفسدى در آنداخل شده است تا از فساد آن آگاهى دهد.كس نداند كه براى نر آفريده شده است يا براىماده شكافته مى شود و مرغابى بسان طاووسان رنگارنگ از آن به در مى آيند.(789)
681- شنوايى و بينايى خدا
كلينى در كافى به اسنادش از امام صادق عليه السلام در پاسخ آن حضرت ازپرسشهاى زنديق روايت كرد تا آنجا كه فرمود: پرسشگر پرسيد: آيا مى گويى خداىتعالى سميع و بصير است ؟
حضرت فرمود: او سميع بصير است ، بدون عضو مى شنود، و بدون آلت مى بيند،بلكه به خود مى شنود، و به خود مى بيند، معناى اين سخن كه وى سميع است و به خودمى شنود و به خود مى بيند خود از آن تعبيرى داشته باشم ؛ زيرا من موردسوال بودم ، و در اين تعبير خواستم به تو بفهمانم ؛ زيرا تو پرسشگر بودى ، پسگويم : او به تمام وجودش سميع است ، نه اين كهكل وى جزيى دارد، بلكه خواستن به تو بفهمانم و تعبير از خودم مى باشد، مرجع اينتعبيرات من چيزى جز اين نيست كه سميع و بصير و عالم و خبير مى باشد، بدون اين كهدر ذات وى تكثر راه پيدا كند و يا دو معناى اين صفات تكثر باشد. (790)

next page

fehrest page

back page