معصوم نيز بدون اذن پروردگار حقّ تشريع احكام ندارد. بنابراين همه احكام از سوى خداست، و اوست كه حاكم مطلق بر بندگان است.
بنابراين بدعت گذار كه به خود اجازه جعل قانون و تشريع مى دهد و سپس آن را به خدا نسبت مى دهد در توحيد حاكميّت تشريع مشكل دارد; بنابراين بدعت با توحيد سازگارى ندارد.
ب) بدعت عامل تفرقه!
اگر كتابهايى كه در مورد مذاهب مختلف اسلامى نوشته شده و به «ملل و نحل» معروف است را مطالعه كنيد خواهيد ديد كه اسلام چقدر شاخه شاخه شده، و داراى مذاهب فراوانى است. عامل اين همه مذهب و فرقه هاى گوناگون كه نام بسيارى از آنها را تاكنون نشنيده ايد بدعت هاى مختلفى است كه در دين گذاشته شده است. شرح اين مطلب در حديث نبوى كه در ذيل آيه 159 سوره انعام بيان شده، گذشت.
ج) بدعت و محو دين
اگر هر جمعيّت و گروهى در هر منطقه اى مطابق فكر و سليقه خود بدعتى در احكام دينى بگذارد، و اين بدعتها نسل به نسل افزوده گردد، پس از چند نسل چهره دين كاملا متحوّل شده، و اسلام واقعى در لابه لاى بدعتها محو مى گردد. لهذا حضرت على(عليه السلام) فرمودند: «ما هَدَمَ الدّينَ مِثْلُ الْبِدَعِ; هيچ چيز مانند بدعتها باعث هدم و نابودى دين نشده است».(1)
د) بدعت و هواپرستى
حضرت على(عليه السلام) طبق روايتى كه در كتاب كنزالعمّال نقل شده، سرچشمه بدعت را هواپرستى مى داند. توجّه كنيد:
1 . ميزان الحكمة، باب 327، ح 1626 .
[ 441 ]
«وَ اَمّا اَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخالِفُونَ لاَِمْرِ اللهِ وَلِكِتابِهِ وَلِرَسُولِهِ، اَلْعامِلُونَ بِرَأْيِهِمْ وَاَهْوائِهِمْ وَإِنْ كَثُرُوا; بدعت گذاران مخالفان فرمان خدا و رسول و قرآن هستند. آنها مطابق رأى خود عمل كرده، و از هواى نفسشان پيروى مى نمايند، هر چند زياد باشند».(1)
بدعت گذاران در حقيقت معتقدند كه اسلام كمبود دارد، و احكام موجود آن جوابگوى نيازهاى انسان نيست، ولهذا دست به جعل قوانين و ايجاد بدعتهاى گوناگون مى زنند.
متأسّفانه بدعت گذاران عصر ما به پيروى از هوا و هوس دست به بدعتهاى گوناگونى زده اند. از جمله اخيراً قرائت قرآن را با آهنگهاى نامناسب همراه كرده، و پيش بينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را تحقق بخشيده اند كه فرمود: «اَنْ تَتَّخِذُوا الْقُرْآنَ مَزاميرَ».(2)
نمونه ديگر آن، كار زشت بعضى از مدّاحان ناآگاه و عوام است. ما به مدّاحان خالص احترام مى گذاريم، چرا كه حضرات ائمه(عليهم السلام) نيز به آنان احترام مى گذاشتند، و آنها را تشويق به مداحى و مرثيه سرايى مى كردند. امّا متأسّفانه در ميان هر گروه و جمعيّتى افراد نفوذى، يا جاهل و ناآگاه وجود دارد. اينان اشعار و مراثى را با آهنگهاى ترانه و سبكهاى زشت و ناشايست اجرا مى كنند. آهنگهايى كه از راديوها و تلويزيونهاى بيگانه گرفته و مرثيه ها را در قالب آن مى ريزند. اين بدعت زشت باعث مى شود كه مجلس عزا و مصيبت تبديل به مجلس جشن و شادى شود!
همه مردم در مقابل بدعتِ بدعت گذاران مسئولند، و بايد آنها را نهى از منكر كنند، و البته وظيفه علما و دانشمندان سنگين تر است.
هـ ) اعمال بدعت گذار قبول نيست!
پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) طبق روايت تكان دهنده زير فرمودند:
«اِنَّ اللهَ لايَقْبَلُ لِصاحِبِ بِدْعَة صوماً وَلاصَلاةً وَلاصَدَقَةً وَلا حَجّاً وَ لا عُمْرَةً وَلا
1 . ميزان الحكمه، باب 329، ح 1632 .
2 . وسائل الشيعه، ج 12، ص 229 .
[ 442 ]
جِهاداً; خداوند روزه، نماز، صدقه، حج، عمره و جهاد بدعت گذار را قبول نمى كند».(1)
زيرا چنين افرادى آيين خدا را آلوده كرده اند، و خداوند اعمال و عبادات كسانى كه آيينش را آلوده كنند، نمى پذيرد.
سرچشمه بدعت:
به اعتقاد ما سرچشمه بدعتها تفسير به رأى و قراآت جديد است. بدعت گذار آيه اى از آيات قرآن را مطابق ميلش تفسير مى كند و به دنبال آن بدعتى مى گذارد. در ميان صوفيّه اين سخن معروف است كه «انسان وقتى به مقام ايمان كامل رسيد و به قرب الى الله بار يافت، ديگر نماز و روزه و ساير عبادات بر او واجب نيست!» و براى اين سخن به آيه شريفه (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ)(2) استدلال مى كنند. چرا كه آيه مذكور پرستش خداوند را تا هنگام رسيدن به مقام يقين لازم مى داند، و پس از آن لازم نيست! در حالى كه بطلان اين برداشت و تفسير غلط، كه منشأ آن بدعت زشت شده، روشن است. اگر اين سخن درست باشد چرا حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) تا آخرين روزهاى عمرش نماز مى خواند، و حتّى به هنگام بيمارى روزهاى آخر عمر از اصحابش خواست كه به او كمك كنند تا به مسجد رود و با مردم نماز بگذارد و براى آنها سخن بگويد. آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مقام يقين نرسيده بود، امّا اقطاب صوفيّه به اين مقام رسيده اند؟!
اگر اين سخن درست باشد چرا حضرت على(عليه السلام) تا آخرين لحظات عمرش به عبادت و بندگى خدا، عشق مىورزيد، و جان عزيزش را به هنگام نماز و در محراب عبادت تقديم جانان كرد؟ آيا آن حضرت به مقام يقين و قرب الى الله نرسيده بود، و برخى از صوفيه رسيده اند؟
اگر اين تفسير صحيح باشد چرا حضرت امام حسين(عليه السلام) در گرماگرم نبرد عاشورا
1 . ميزان الحكمه، باب 332، ح 1645.
2 . حجر، آيه 99.
[ 443 ]
و در ميدان نبرد به نماز ايستاد و اصحابش به وى اقتدا كردند، و حتّى برخى از اصحاب حضرتش جان خويش را فداى نماز كردند؟
آيا آن جان بر كفان و رهبر والامقام آنها حضرت اباعبدالله الحسين به مقام يقين و قرب الى الله نرسيده بودند و اين بدعت گذاران رسيده اند؟
حقيقت اين است كه اين بى خبران آيه شريفه را غلط تفسير كرده، و در نتيجه مرتكب آن بدعت زشت شده اند. چرا كه «يقين» در آيه شريفه به معناى متعارف آن نيست، بلكه به معناى مرگ است. زيرا هيچ چيز به اندازه مرگ براى انسانها يقينى نيست، و تمام مردم عليرغم اختلاف نظرى كه در مسائل اعتقادى دارند مرگ را از يقين آورترين امور مى دانند. بنابراين يقين در آيه شريفه به معناى مرگ است، و خداوند به همه مسلمانان دستور داده كه تا آخرين لحظه عمر عبادت و پرستش پروردگار را بجا آورند. نتيجه اينكه تفسير به رأى و قراآت جديد سرچشمه بدعتهاست.
[ 444 ]
[ 445 ]
2. سوگند دوم سوره نحل
دومين قسم يگانه، كه به ذات مقدّس پروردگار يعنى «الله» ياد شده، در آيه شريفه 63 سوره نحل آمده است. توجّه كنيد:
به خدا سوگند، به سوى امّتهاى پيش از تو پيامبرانى فرستاديم; امّا شيطان اعمالشان را در نظرشان آراست، و امروز او ولىّ و سرپرستشان است; و مجازات دردناكى براى آنهاست!
آنچه سوگند به آن ياد شده و مقسم له:
در اين آيه شريفه به ذات مقدّس پروردگار، الله كه مستجمع جميع صفات كماليّه است سوگند ياد شده، كه در مباحث پيشين پيرامون آن سخن گفته شد، و تكرار نمى كنيم، و هدف از اين سوگند (مقسم له) اين است كه خداوند بدون اتمام حجّت و ارسال پيامبران هيچ امّتى را مجازات نخواهد كرد. انبيا و پيامبران را به سوى مردم روانه كرده، تا احكام و معارف دين را براى آنها بازگو نموده، و حجّت بر آنها تمام شود، سپس اگر كسى مخالفت كرد او را مجازات مى كند.
بنابراين، هم آنچه به آن سوگند ياد شده مهم است، و هم آنچه براى آن سوگند ياد
[ 446 ]
شده اهميّت دارد. هم «الله» از اهميّت بسيار بالايى برخوردار است، و هم «اتمام حجّت».
اتمام حجّت با آمدن پيامبران:
اين مبحث بسيار مهم است; زيرا هم در علم «اصول فقه» كاربرد دارد، و هم در مباحث «علم كلام» مورد نياز است، و هم «علم فقه» بى نياز از آن نمى باشد.
توضيح اينكه: خداوند به دو وسيله با ما اتمام حجّت نموده، و دو نوع پيامبر براى هر انسانى مبعوث كرده است:
1. پيامبر درون; كه همان عقل و وجدان ماست. عقلى كه به عنوان يكى از ادلّه چهارگانه مورد استناد فقهاست. عقلى كه تنها دليل قابل استناد در مسائل اعتقادى و كلامى است. آرى خداوند به وسيله عقل و پيامبر درون به انسانها اتمام حجّت مى كند.
2. پيامبر برون; كه گاه از آن به عقل برون نيز تعبير مى شود. طبق آنچه كه مشهور است خداوند 124 هزار پيامبر براى هدايت انسانها در طول تاريخ فرستاده است.
امّا نكته مهم اين است كه بسيارى از تعليمات انبيا با عقل قابل درك است. كه از جمله مى توان به مستقلاّت عقليّه اشاره كرد. و نمونه اى از مستقلاّت عقليّه «حُسن احسان و قبح ظلم است» عقل هيچ عاقلى در هيچ زمان و مكانى در زشتى ظلم و ستم به ديگران، و زيبايى احسان و كمك كردن به افراد ديگر شك و ترديد ندارد. حتّى اگر با هيچ پيامبرى ملاقات نداشته، و پيامى از وى به گوشش نرسيده باشد. و بسيارى از واجبات و محرّمات مصداق اين دو عنوان هستند.
غصب، سرقت، قتل نفس بدون دليل، غيبت كردن، آبروى ديگران را ريختن، غش در معاملات، كم فروشى، رشوه خوارى، دروغ، خيانت و مانند آن، همه و همه به حكم عقل حرام است، حتّى اگر در تعليمات هيچ پيامبرى تحريم نشده باشد; چرا كه اينها همه از مصاديق و شاخه هاى ظلم است، يا ظلم بر نفس و يا ظلم به ديگران، كه هر دو به حكم عقل قبيح و زشت است.
[ 447 ]
بسيارى از واجبات نيز به حكم عقل درك مى شود. عقل به ما فرمان مى دهد كه مصاديق و شاخه هاى ظلم را ترك نموده، و مصاديق احسان را انجام دهيم، و در مقابل آن مسئوليت داريم، و خداوند ممكن است انسان را به خاطر تخلّف از حكم عقل مجازات كند. ولى از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود كه تا خداوند پيامبرى را به سوى قومى مبعوث نكند حتّى به مستقلاّت عقليّه هم آنها را مجازات نمى كند. و اين نهايت لطف خداست. يعنى حكم عقل را به تنهايى براى مجازات كافى نمى داند، بلكه پس از تأييد آن به وسيله حكم شرع حجّت تمام مى شود و متخلّفان مستحق مجازاتند.
آيات متعدّدى از قرآن كريم به اين مطلب اشاره دارد، كه در مباحث علمى و كلامى كمتر به آن توجّه شده است. از جمله مى توان به آيه 15 و 16 سوره اسراء اشاره كرد. توجّه فرماييد:
«(وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا * وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً); و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم (تا وظايفشان را بيان كند). و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را براى «مترفين» (وثروتمندان مست شهوت) آنجا، بيان مى داريم، سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند، آنها را به شدّت درهم مى كوبيم».
طبق اطلاق اين دو آيه، تا زمانى كه پيامبرى به سوى قومى فرستاده نشود و آن پيامبر بر آنها اتمام حجّت نكند مجازات نخواهند شد، حتّى نسبت به آنچه كه عقل آنها به خوبى آن را درك كرده است. ضمناً خداوند هنگامى كه اراده مى كند جمعيّتى را مجازات كند لشكر آسمان و زمين را بسيج نمى كند بلكه يك صاعقه مى فرستد (به تعبير قرآن صيحه آسمانى) و همه چيز آنها را خاكستر مى كند، يا هفت شبانه روز طوفان سهمگين و وحشتناكى را بر آنها مسلّط مى كند تا همه زندگى آنها را بر هم بريزد، يا به زمين كه بسان گاهواره انسان است دستور تكان مختصرى (زلزله) مى دهد
[ 448 ]
تا كلّ زندگى آنها در دل زمين فرو رود و ناپديد گردد. و اين نوعى قدرت نمايى از جانب پروردگار است كه بشر ضعيف و ناتوان مغرور نشود.
نتيجه اينكه خداوند براى هر انسانى پيامبرى از درون به نام عقل و پيامبرى برونى مبعوث مى كند، و تا پيامبر برون اتمام حجّت نكند او را مجازات نمى نمايد، و در مجازات انسانها اصلا عجله اى نمى كند.
تسويلات شيطانى:
در آيه مورد بحث، كه دومين سوگند از قسمهاى يگانه را در بردارد، سخن از تسويلات و تزيينات شيطان به ميان آمده است. يعنى شيطان براى فريب بندگان خدا زشتيها را زيبا، و زيباييها را از زشت جلوه مى دهد، تا مكلّفين، محرّمات را در لباس زيبا انجام داده، و واجبات را در لباس زشت ترك كنند.
در شش آيه از آيات قرآن سخن از تزيين اعمال توسّط شيطان به ميان آمده، و در برخى از آيات واژه «سَوَّلَ» به كار گرفته شده است. سوّل از مادّه تسويل از نظر لغت عرب دو معنا دارد:
1. تشويق. 2. تزيين وآراستن. در داستان حضرت يوسف، هنگامى كه برادرانش وى را در چاه انداخته و لباسش را با خون گوسفندى آغشته كرده، و شب هنگام در حالى كه به دروغ گريه مى كردند، خدمت پدر رسيده، و داستان دروغين پاره پاره شدن حضرت يوسف توسّط گرگ را براى پدر نقل كردند، حضرت يعقوب فرمود:
«(بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ); (حقيقت آن طور كه شما ادّعا مى كنيد نيست، بلكه) هوسهاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته است، من صبر جميل (و شكيبايى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت، و در برابر آنچه مى گوييد، از خداوند يارى مى طلبم».
ضمناً از آيه شريفه استفاده مى شود كه نه تنها شيطان، بلكه هواى نفس نيز تسويل و تزيين مى كند. و از آنجا كه انسان طبعاً و فطرتاً به دنبال زيبايى ها و خوبيهاست، و از
[ 449 ]
زشتيها و بديها گريزان مى باشد، شيطان و هواى نفس براى آلوده كردن او به گناهان، گناه را تزيين مى كنند، تا به راحتى آن را انجام دهد، و واجبات را زشت جلوه مى دهند، تا از آن فرار كرده، آن را ترك نمايد.
تسويلات شياطين عصر ما:
يكى از الفاظ زيبا، «آزادى» است، هيچ كس طرفدار اسارت، زندان و عدم آزادى نيست. و لذا شياطين، بسيارى از كارهاى زشت را در لباس آزادى تزيين مى كنند تا مردم به سوى آن بروند.
اين كار ممكن است توسّط شيطان صورت گيرد، يا هواى نفس عهده دار آن شود، و يا به كمك هر دو انجام پذيرد. هواپرستان «كنوانسيون محو اشكال تبعيض عليه زنان» را كه حاوى قوانين و احكام خاصّى است به تصويب رسانده اند. اين نام زيبا توجّه همه را به خود جلب مى كند، امّا هنگامى كه آن را مطالعه مى كنيد خواهيد ديد كه در قالب آزادى زنان، آنها را به سوى فحشا و فساد سوق مى دهند. متأسّفانه برخى از كشورهاى همسايه براى اينكه بتوانند عضو برخى از تشكيلات غربيها شوند، مجبور به پذيرش اين كنوانسيون شده، و با دست خود فساد و فحشا را در كشور خويش ترويج مى كنند. آرى شيطان و هواى نفس بى بند و بارى و فحشا را در لباس آزادى تزيين نموده، و مردم را به آن دعوت مى نمايد. اين آزادى نيست، بلكه اسارت در چنگال هوا و هوس است، كه نام آن را آزادى نهاده اند.
تسويلات شيطان گاه آن قدر شديد مى شود كه نمايندگان ملّت در برخى از كشورها، همجنس بازى را به عنوان يك قانون به تصويب مى رسانند! تا اگر كسى مزاحم هم جنس بازان شد با او برخورد قانونى شود!
آزادى تنها در مسير سعادت و خوشبختى انسانها مطلوب و زيباست، وگرنه آزادى بى قيد و شرط هيچ گاه سعادت انسانها را تأمين نمى كند. كسى كه در لب پرتگاه قرار گرفته و در آستانه سقوط است را نبايد به بهانه آزادى رها كرد تا بيفتد و از هستى
[ 450 ]
ساقط گردد. آزادى حساب و كتاب و چارچوبه دارد، چرا كه آزادى انسان با آزادى حيوانات جنگل متفاوت است.
از جمله الفاظ زيباى ديگر «تمدّن ومدنيّت» است، كه مقابل آن «توحّش و وحشى گرى» است. هيچ كس با تمدّن مخالف نيست، همان گونه كه هيچ عاقلى طالب توحّش نمى باشد.
امّا متأسّفانه در جهان امروز با چشمان خود مى بينيم كه مدّعيان تمدّن، وحشى ترين انسانها هستند، و گوى سبقت را در توحّش از همه ربوده اند!
«آينده نگرى» و «عاقبت انديشى» از ديگر الفاظ زيبايى است كه شيطان «بخل» را در لفافه آن مى پيچد، و سربخيل را كلاه مى گذارد، و به بهانه آينده نگرى زن و فرزندان، مانع انفاق و كمك به نيازمندان مى گردد.
آدم هاى «بُزدل و ترسو» اين ضعف و صفت رذيله خويش را پشت ماسك به ظاهر قشنگ «احتياط» پنهان مى كنند، مى گويند: «انسان نبايد بى گدار به آب بزند!» آرى «ترس» را با لعاب «احتياط» تزيين مى كنند.
عرب جاهلى دختران خود را با دست خود زنده زنده در گور مى گذاشت، و براى رهايى از ملامت وجدان و اعتراض ديگران آن را با لعاب «غيرت» تزيين مى كرد. مى گفتند در فلان جنگ دختران ما اسير شدند، پس از سالها جنگ تمام و صلح برقرار شد. هنگامى كه به دنبال دختران اسير خود رفتيم مشاهده كرديم كه آنها با فرزندان دشمنان ما ازدواج كرده، و از آنها بچّه آورده اند، و لذا حاضر به بازگشت نزد ما نيستند و اين مايه تمسخر ما در نزد ديگر قبايل شد. لذا، براى اين كه نواميسمان در آينده اسير دشمن نشود دختران خود را زنده در گور مى كنيم. آرى آنها در زير چتر غيرت و دفاع از ناموس، مرتكب زشت ترين جنايات مى شدند.
گناه در لباس عبادت!
شيطان و هواى نفس آنقدر در تزيين اعمال و تسويل پيشروى مى كنند، كه گناه را در لباس عبادت جلوه مى دهند، تا انسانها به عنوان عبادت اسير دام گناه شوند. قرآن
[ 451 ]
مجيد در تعبير زيبا و در عين حال هشدار دهنده اى مى فرمايد:
«(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالاَْخْسَرِينَ أَعْمَالا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً * أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً * ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِى وَرُسُلِى هُزُواً); بگو: «آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در كارها، چه كسانى هستند؟ آنها كه تلاشهايشان در زندگى دنيا گم (و نابود) شده; با اين حال، مى پندارند كه كار نيك انجام مى دهند!» آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند; و به همين جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از اين رو روز قيامت، ميزانى براى آنها برپا نخواهيم كرد! (آرى،) اين گونه است! كيفرشان دوزخ است، بخاطر آنكه كافر شدند، و آيات من و پيامبرانم را به سخريّه گرفتند!».(1)
به عنوان مثال برخى عبادتى به نام جشن ميلاد ولى عصر(عج) برپا مى كنند، ولى آن را آلوده به گناه مى سازند. در مجالس زنانه مولودى مى گيرند، امّا سر از رقص و پايكوبى در مى آورد، گناه در لباس عبادت و اطاعت!
يكى از منبرى هاى شهر ما، كه انسان محترمى بود، بر فراز منبر خطاب به مردم مى گفت: «مردم! من نمى گويم از گناهانتان توبه كنيد، بلكه به شما سفارش مى كنم كه از عباداتتان توبه نماييد!». منظور عبادات تو خالى و بى روحى است كه لفافه و لعاب گناهان است. كسانى كه در مسير سير و سلوك گام بر مى دارند هواسشان باشد كه پس از مدّت كوتاهى به خود مغرور نشوند و مدّعى «طىّ الارض» و هم سخن شدن با ملائكه و «مستجاب الدعوه شدن» و مانند آن نشوند! چرا كه انسان هر چه به خداوند نزديكتر شود و مقرّب تر گردد، بايد تواضع و فروتنى اش بيشتر شود، نه كبر و غرور خود برتر بينى اش افزون مى گردد.
نتيجه اينكه بايد مواظب دامها و وسوسه هاى رنگارنگ شيطان و هواى نفس باشيم، كه اگر اراده كنيم موفّق خواهيم شد، و بدون شك خدا كمك خواهد كرد.
1 . كهف، آيات 106-103 .
[ 452 ]
سلطه شيطان چگونه است؟
سؤال: طبق آنچه از بعضى آيات و روايات استفاده مى شود، شيطان بر انسان مسلّط مى شود، و دراين صورت آدمى اختيارى از خود نخواهد داشت. با توجّه به اين مطلب چرا خداوند او را بر كارى كه بى اختيار انجام مى دهد تهديد به عذاب اليم مى كند؟
جواب: پاسخ اين سؤال در آيه شريفه 100 سوره نحل آمده است. توجّه كنيد: «(إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ); تسلّط او (شيطان) تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيده اند، و آنها كه نسبت به خدا شرك مىورزند».
بنابراين، تا انسان به شيطان چراغ سبز نشان ندهد، وارد خانه دلش نمى شود. آدمى، تا گذرنامه ورود به كشور جان را به شيطان ندهد، وارد اين كشور نمى شود. آرى! شيطان با زور و فشار وارد حريم ديگران نمى شود، بلكه گامهاى ابتدايى و مقدّمات كار را خود انسانها مى چينند هر چند در گامهاى بعد ممكن است اختيار از دست آنها خارج گردد. همانند انسانى كه به اختيار خود در سرازيرى شروع به دويدن مى كند، كه گامهاى اوّليه را با اختيار خودش بر مى دارد، ولى در ادامه اختيار را از دست مى دهد، و در نهايت سقوط مى كند.
مبادى تزيين اعمال:
قرآن مجيد براى تزيين اعمال پنج مبدأ و عامل ذكر مى كنيد. توجّه كنيد:
1. شيطان
همان گونه كه در مباحث سابق گذشت، شيطان اعمال بد را مى آرايد، و به صورت خوب نشان مى دهد، تا انسان آلوده آن گردد. مثلا به عرب جاهلى مى گويد: «غيرتت كجاست؟ دخترت را زير خاك كن تا فردا به دست دشمن اسير نشود!» يعنى بدترين
[ 453 ]
گناه كه قتل نفس محترم است، و از آن بدتر كه كشتن فرزند خويشتن است، و از آن بدتر زنده به گور كردن فرزند را در لباس غيرت و حفظ ناموس خوب جلوه مى دهد، تا عرب جاهلى آلوده آن گردد!
در مورد اين عامل و آيات پيرامون آن بحث شد.
2. هواى نفس
دومين مبدأ، هواى نفس است كه به صورت تسويل از آن ياد شده است، و در داستان حضرت يوسف(عليه السلام) و برادران و پدرش حضرت يعقوب(عليه السلام) به آن اشاره شد، كه هواى نفس اين كار زشت را براى آنها زيبا جلوه داد. برادران يوسف با خود گفتند: پدر به خاطر توجّه خاصّى كه به برادرمان يوسف دارد، عدالت را در ميان ما برادران رعايت نمى كند، و مرتكب ظلم شده است. براى جلوگيرى از اين ظلم، چاره اى جز جدايى يوسف از پدر نيست. بنابراين ما يوسف را از پدر جدا مى كنيم تا عدالت را در ميان بقيّه برادران مراعات كند! در مورد تسويلات نفس نيز در مباحث گذشته به مقدار كافى بحث شد.
3. خداوند متعال!
در برخى از آيات قرآن تزيين اعمال به خداوند نسبت داده شده است. از جمله در آيه 4 سوره نمل مى خوانيم:
«(إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ); كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد)شان را براى آنها زينت مى دهيم به طورى كه سرگردان مى شوند».
طبق اين آيه شريفه خداوند براى منكران معاد كارهاى بد را زيبا جلوه مى دهد، ابوجهل را انسانى خوب و پيامبر را بد جلوه مى دهد. اسرائيل غاصب خونخوار را خواهان عدالت، و حزب الله لبنان حامى مظلومان و مدافع اسلام را طرفدار خشونت
[ 454 ]
جلوه مى دهد!
سؤال: چرا خداوند متعال كه كارش هدايت مردم است، اعمال را تزيين مى كند، كه نتيجه اش گمراهى چنان افرادى است؟
پاسخ: جواب اين سؤال در متن آيه مذكور نهفته است. توضيح اينكه تزيين اعمال توسّط خداوند، فقط نسبت به گروه خاصّى صورت مى گيرد، و آنها كسانى هستند كه «لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ; به آخرت ايمان ندارند» يعنى افرادى كه تمام معجزات و دلائل روشن و واضح، و نصايح دلسوزانه پيامبران و كتابهاى آسمانى را ديده و شنيده اند و به هيچ يك ايمان نياورده، و در نتيجه منكر آخرت و معاد شده اند.
و به تعبير ديگر، كسانى كه تمام پل هاى پشت سر خود را خراب كرده اند. خداوند چنين انسانهايى را به حال خود رها نموده، و اعمال بدشان را براى آنها تزيين مى كند.
به تعبير سوم خداوند تا آنجا كه انسان قابليّت و شايستگى هدايت دارد او را به روشهاى مختلف، و از راههاى گوناگون هدايت مى كند. امّا آنجا كه قابليّتش تمام شد، و تمام روزنه هاى اميد را به روى خود بست، وى را گرفتار مجازات اعمالش مى كند، كه از جمله مجازاتها تزيين اعمال مى باشد و در اين مرحله شفاعت هيچ شافعى پذيرفته نمى شود. هنگامى كه فرشتگان مأمور نابودى قوم لوط بر حضرت ابراهيم(عليه السلام)وارد شدند، و پس از بشارت تولّد فرزندى در كهن سالى، سخن از مأموريّت دوم يعنى نابودى قوم لوط به ميان آوردند، حضرت با آنها شروع به گفتگو و مجادله كرد تا شايد عذاب قوم لوط به تأخير افتد. امّا از آنجا كه آنها ديگر قابليّت هدايت نداشتند، و تمام پلهاى پشت سر خود را ويران كرده بودند، خداوند خطاب به حضرت ابراهيم(عليه السلام)فرمود: «ابراهيم، از اين سخن درگذر; يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا».(1)
آرى! در اين مرحله شفاعت پيامبر بزرگى همچون ابراهيم نيز پذيرفته نمى شود.
نتيجه اينكه زينت اعمال، نتيجه اعمال بد و گناهان منكران قيامت است، و به نوعى كفّاره گناهان آنها محسوب مى شود.
1 . هود، آيه 76 .
[ 455 ]
4. دوستان بد
دوست بد چه بلاهايى كه بر سر انسان نمى آورد؟! بسيارى از آلودگان به موادّ مخدّر دوستان بدى داشته اند كه كاشانه آنها را با اين موادّ افيونى به آتش كشيده اند. سوغات دوستان بد، گناهان، كارهاى خلاف، صفات زشت اخلاقى، و در نهايت بر باد رفتن دين و ايمان است. لذا جوانان بايد در انتخاب دوستان خويش نهايت دقّت را به خرج دهند، كه سرنوشت انسان را تغيير مى دهند.
خداوند متعال دوستان بد را يكى از عوامل تزيين اعمال معرّفى مى كند.
اين مطلب در آيه 25 سوره فصّلت به شكل زير ترسيم شده است:
«(وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِى أُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّنَ الْجِنِّ وَالاِْنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ); ما براى آنها همنشينانى (زشت سيرت) قرار داديم كه زشتى ها را پيش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند; و فرمان الهى درباره آنها تحقّق يافت، و به سرنوشت اقوام گمراهى از جن و انس كه قبل از آنها بودند گرفتار شدند; آنها مسلّماً زيانكار بودند».
بنابراين بايد در انتخاب دوست نهايت دقّت را به كار گرفت.
5. طبيعت بعضى از اعمال!
در برخى از آيات قرآن فعل «زيّن» به صورت مجهول به كار رفته، و به فاعل آن تصريح نشده است. در چنين مواردى معتقديم كه طبيعت عملى كه مورد بحث قرار گرفته اعمال را تزيين مى كند. به آيه 14 سوره آل عمران توجّه فرماييد:
«(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنْ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنْ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَـآبِ); محبّت امور مادّى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند; ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل
[ 456 ]
دهند،) سرمايه زندگى پست (مادّى) است; وسرانجام نيك (و زندگى والا و جاويدان)، نزد خداست».
طبيعت علاقه هاى افراطى نسبت به زنان (حب الشهوات) و عشق هاى بى حدّ و حصر به فرزندان (البنين) و فرو رفتن در درهم و دينار و مال و اموال دنيا (والقناطير المقنطرة) اعمال را در نظر انسان تزيين مى دهد!
نتيجه اينكه عوامل و مبادى تزيين اعمال پنج چيز است كه يك مورد آن اختصاص به گروه خاصّى دارد (كسانى كه به آخرت ايمان ندارند) و مجازات اعمال آنها محسوب مى شود، و چهار عامل ديگر در انتظار هر فردى خواهد بود.
سؤال: كسانى كه اعمالشان توسّط يكى از عوامل بالا تزيين مى شود، آيا در اين حالت مجبورند و مسئوليّتى ندارند، يا مجبورند و مسؤول؟
پاسخ: خوشبختانه اين تسويلات و تزيينات با مقدارى تفكّر و انديشه زايل، و حقيقت مسأله روشن مى گردد. اگر انسان اندكى فكر كند مى فهمد كه بى بند و بارى و فساد و فحشاء آزادى نيست! اگر مقدارى بينديشد متوجّه ماهيّت توحّش لعاب شده با تمدّن خواهد شد، به شرط آنكه اهل تفكّر و انديشه باشد، و پلهاى پشت سر خويش را ويران نكرده باشد.
حسن بصرى دانشمند منحرفى بود، و از عجايب اينكه وى استاد ابن ابى العوجاء مادّى منكر خدا بود، كه در عصر امام صادق(عليه السلام) مى زيست. هنگامى كه به وى گفتند: تو كه استادى همچون حسن بصرى داشته اى چگونه راه كفر و الحاد را در پيش گرفتى؟ در پاسخ گفت: استاد من هم اعتقاد صحيحى نداشت، و نشانه هاى انحراف در عقايدش هويدا بود. حسن بصرى پس از جنگ جمل حضرت على(عليه السلام) را ملاقات كرد، حضرت از وى پرسيد: چرا در جنگ شركت نكردى، و به يارى ما نشتافتى؟ گفت: هنگامى كه مى خواستم به سوى ميدان جنگ حركت كنم، هاتفى از غيب ندا داد كه «القاتل والمقتول فى النار; كشندگان و كشته شدگان جنگ جمل هر دو اهل جهنّمند!».
[ 457 ]
حضرت فرمود: درست شنيدى، آن صداى برادرت شيطان بود كه اعمالت را براى تو تزيين مى كند.(1)
چنين شخصى كه تمام پلهاى پشت سرش را ويران كرده نمى تواند تزيينات شيطان را تشخيص دهد.
امّا كسانى كه طبيعتى سالم و فطرتى پاك دارند ـ هر چند آلوده به گناه باشند ـ قادر بر تشخيص تسويلات و تزيينات خواهند بود. حرّ بن يزيد رياحى هنگامى كه از خانه بيرون مى آيد و به سمت كربلا حركت مى كند صداى مى شنود كه خطاب به حرّ مى گويد: «ابشر بالجنّة» چرا كه او باطنى سالم هر چند آلوده به گناه داشت.(2)
بنابراين تزيينات و تسويلات در حدّ وسوسه است و اجبارى در كار نيست و همان گونه كه قبلا نيز گفته شد شيطان بر هيچ كس سلطه اى ندارد، مگر اينكه خود انسان اجازه ورود شيطان به حريم دل را صادر كند، و دست بيعت به سمت وى دراز نمايد.
1 . بحارالانوار، ج 32، ص 226 .
2 . امالى صدوق، ص 154، مجلس سى ام.
[ 458 ]
[ 459 ]
3. سوگند سوره نساء
همان گونه كه قبلا نيز اشاره شد، در بين سوگندهاى يگانه، هفت مورد قسم به «ربّ» ياد شده است. يعنى خداوند متعال در هفت آيه از قرآن به نام خويش به عنوان ربّ سوگند ياد كرده است. كه آيه 65 سوره نساء اوّلين آنهاست. توجّه فرماييد:
به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند، و سپس از داورى تو، در دل احساس ناراحتى نكنند، و كاملا تسليم باشند.
شأن نزول: اختلاف زبير و حاطب
زبير پسر عمّه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) باغى داشت كه در كنار باغ يكى از انصار به نام ابن ابى بلتعة بود. آبى از سينه كوه جارى بود و باغهاى مدينه را مشروب مى كرد. روزى زبير و حاطب بر سر تقسيم آب اختلاف پيدا كردند. براى حلّ اختلاف خدمت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) رسيدند. قانون اسلام در مورد چنين باغهايى اين بود كه ابتدا باغهاى بالاتر و نزديكتر به سرچشمه سيراب گردد، سپس به باغهاى پايين تر آب داده شود. و چون
[ 460 ]