بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 1, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     GOL10000 -
     GOL10001 -
     GOL10002 -
     GOL10003 -
     GOL10004 -
     GOL10005 -
     GOL10006 -
     GOL10007 -
     GOL10008 -
     GOL10009 -
     GOL10010 -
     GOL10011 -
     GOL10012 -
     GOL10013 -
     GOL10014 -
     GOL10015 -
     GOL10016 -
     GOL10017 -
     GOL10018 -
     GOL10019 -
     GOL10020 -
     GOL10021 -
     GOL10022 -
     GOL10023 -
     GOL10024 -
     GOL10025 -
     GOL10026 -
     GOL10027 -
     GOL10028 -
     GOL10029 -
     GOL10030 -
     GOL10031 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

روايتگران  
گرچه نجاشى شاگردان زيادى را تربيت نكرد، چند نفر از دانشمندان ، از روح بلند،تعهد، تقوا و اخلاص نجاشى بهره ها برده و به مقامنقل روايت از كتابهاى او نايل آمدند و از جمله :
1 - ابوصمصام ذوالفقار بن معبد حسينى . وى از سادات بزرگوارى است كه از سيدمرتضى ، نجاشى و شيخ طوسى روايت مى كند. نيز فقها و دانشمندانى چون قطب راوندى(متوفى 573 ق ) و ابن شهر آشوب (متوفى 588 ق ) از ابوصمصام حديثنقل مى كنند.(178)
2 - ابوالحسن سليمان بن حسن صهرشتى . وى از فقها و شخصيتهاى برجسته شيعى و ازشاگردان ممتاز سيد مرتضى و شيخ طوسى است . او از اين دو بزرگوار روايتنقل مى كند. از جمله كتابهاى او (قبس المصباح ) در زمينه دعاست .
3 - ابوالحسن على بن احمد نجاشى . وى فرزند نجاشى است كه در شمار اساتيد بزرگو دانشمند جاى دارد.(179)
جلوه هايى از زندگى  
عشق به اهل بيت و خاندان عصمت و طهارت - عليهم السلام - چنان در روح و روان نجاشى درآميخته بود كه آرامش را از وى گرفته و پيوسته در خروش و جوشش بود. گاهى غدير اورا به ساحل امن ولايت و حرم مولا على عليه السلام مى كشاند و زمانى نيز عاشورا او رابه مكتب سرخ ولايت و مسلخ عاشقان به كربلا مى برد.
هر سال عيد غدير كه از راه مى رسيد شادمانى در چهره نجاشى ظاهر مى گشت و شوقزيارت مولايش وى را از بغداد به نجف مى كشاند و شتابان به وادى نور حركت مى كرد.به سرزمين ولايت كه مى رسيد گويا در جوار بارگاه ملكوتى اميرالمؤ منين عليه السلامرحل اقامت مى افكند و با بهره جويى معنوى از روح بلند آن حضرت ، از فرصت به دستآمده سود جسته ، از اساتيد بزرگ استفاده مى كرد و از درياى دانش آنان سيراب مى گشتو از دست مبارك آنان به دريافت اجازه نقل روايتنايل مى آمد به طورى كه با كوله بارى از معنويات و معارف ، از نجف اشرف به ديارخود مراجعت مى كرد.(180)
از جلوه هاى حيات نجاشى روح توحيد و عبوديتى بود كه در جانش رسوخ كرده بود وردپاى اين سبز قامت الهى را همچون نياكان پاكنهادش بايد در مساجد و مكانهاى زيارتىدنبال كرد.
او هر گاه به قصد - شهر اجدادش - حركت مى كرد با زاد و توشه تقوا و با روحىسرشار از اخلاص بار سفر مى بست و در جاى جاى شهر با قلبى آكنده از عشق بهاهل بيت عليهم السلام و زبانى گويا به ذكر خدا قدم مى گذاشت و به زيارت مكان هاىمقدس اين شهر مى رفت . وى به عظمت و فضيلت مساجد شهر كوفه آگاه بود و در همانجاكه پيامبران و جانشينان آنها و ديگر زاهدان و با تقوايان نماز مى گذاردند، نماز مىخواند.(181)
عشق و محبت به ستارگان آسمان فقاهت و ديدار با محدثان و راويان ، در سراسر وجودنجاشى موج مى زد و احترام فرزانگان شيعى را نيك نگه مى داشت و چه در شهر بغداد يادر مسافرتهايش به نجف و كوفه به ديدار صاحبان فضيلت و ابرار مى رفت و ازدرياى دانش و اخلاص آنان بهره كافى مى برد.
حديث فراق  
دست تقدير اين گونه رقم خورد كه حوزه علميه بغداد كه تاسال 448 ق از رونق و شهرت جهانى برخوردار بود و عالمان و پژوهشگران را ازگوشه و كنار مجذوب خود ساخته بود ديگر آن حرارت و جنب و جوش فرهنگى را نداشتهباشد.
جنگ و گريزهايى كه در بغداد به وجود آمد و آشوب هاى داخلى و خارجى براىانتقال قدرت ، محيط دانش و آرامش حوزه هاى درس را آشفته ساخت و در نهايت اوضاعنابسامان به جايى رسيد كه حكومت از آل بويه به سلجوقيانمنتقل شد و شيخ طوسى ، پيشواى شيعيان ، به ناچار از بغداد به نجف هجرت كرد. از آنپس فقها، محدثان و علماى بزرگ يكى پس از ديگرى بغداد را رها كرده ، بعضى بهنجف و عده اى به نقاط ديگر هجرت كردند.
نجاشى ، محدث و چهره سرشناس نيز با دگرگونى اوضاع سياسى و اجتماعى شهربغداد و از بين رفتن حوزه فرهنگ شيعى در سال 448 ق به ناچار آنجا را رها كرد واحتمال دارد بر اثر كهولت و گرماى زياد و نيز علاقه قلبى كه نسبت به خاندانرسالت داشت به منطقه اى در شمال بغداد نزديك سامراء هجرت كرده باشد. او در حالىكه اواخر عمر را مى گذراند هر چند گاه به سامرا مى رفت و به زيارت امام هادى و امامحسن عسكرى عليهم السلام مى شتافت و در حالى كه اشكهايش براى مظلوميت ائمه معصومينعليهم السلام جارى بود زيرلب براى تعجيل ظهور امام زمان (عج ) دعا مى كرد.
... او كه عمرى را در خدمت معارف اهل بيت عليهم السلام سپرى كرد و در معرفى ابرار وستاره هاى هميشه جاويد تشيع و شناساندن آثار ارزشمند آنان همت بلندى داشت ، همچناندر انتظار رؤ يت خورشيد اهل بيت باقى ماند تا آنكه دستاجل مهلتش نداد و در جمادى الاول سال 450 ق در مطيه آباد(182) روح پاكش به ارواحمطهر ابرار و صالحان و اولياى خاص ‍ الهى پيوند خورد و در جوار رحمت ربوبى جاىگرفت .(183)
رضوان خدا بر او باد!
شيخ طوسى متوفاى 460 ق . 
خورشيد ابرار
عليرضا شهروى
ولادت :  
محمد بن حسن طوسى در ماه رمضان سال 385 ق . در خانه اى محقر اما سرشار از نورايمان پا به عرصه وجود گذاشت . زادگاه وى شهر طوس بود محمد تاسال 408 ق . در اين شهر اقامت كرد و در طول اين مدت مقدمات علوممتداول در آن عصر را فرا گرفت و در بهار جوانى از محصلينفاضل و درس خوانده گرديد.(184)
به سوى بغداد 
طوسى در 23 سالگى چون محيط كوچك طوس را براى پيشرفت شايان شايان و سيركمالات معنوى تنگ ديد، به منظور استفاده كامل و درك محضر اساتيد بزرگ و نامى آن دورهبخصوص شيخ مفيد و سيد مرتضى در سال 408 ق رهسپار بغداد گرديد(185) در آنزمان بغداد شهر علم بود و آوازه بلندى داشت و حوزه درسى شيخ مفيد دانشوران بسيارى رااز اطراف به اين شهر فرا خوانده بود. در چنين محيطى وى هيچگونه غربتى در خوداحساس نكرد و سالها چون خورشيد در اين حوزه درخشيد و در پاى درس ‍ نابغه دهر، شيخمفيد نشست و مدت پنج سالى افتخار شاگردى وى را داشت . حضور جوانى 23 ساله دردرس رهبر و پيشواى دينى شيعيان ، در كنار شاگردان برازنده اى چون سيد مرتضى وبرادر نابغه اش سيد رضى ، نجاشى ، ابوالفتح كراجكى و محمد بن حسن حمزه كه همهدر شمار بزرگان و دانشمندان شيعه به شمار مى رفتند، خود گواه صادقى بر عظمتعلمى و جايگاه ويژه ايشان است .
شيخ طوسى در دوران جوانى به درجه اجتهاد رسيد و كتاب تهذيب الاحكام را كه از كتبمعروف و مورد توجه شيعه است ، در اين دوره (186) و با پيشنهاد استاد نابغه خود،شيخ مفيد تاءليف نموده است .(187)
اين كتاب شاهد صادقى است بر اجتهاد و تبحر دانشور نامور طوس در زمينه هاى مختلف ؛فقه ، اصول و رجال ، در حالى كه هنوز از سن او سىسال نگذشته بود.
تصويرى از منزلت (مفيد رحمه الله )  
ابن نديم كه از معاصران شيخ مفيد بوده و مانند او در بغداد مى زيسته در كتاب (فهرست) نوشته است : ( ابن معلم ابوعبدالله (شيخ مفيد) رياست متكلمين شيعه در عصر ما به وىرسيده است . او در علم كلام (عقايد و مذاهب ) به روش مذهب شيعه بر همه كس پيشى دارد.دانشمندى باهوش ‍ و بافراست است من او را ديده ام دانشمندى عليقدر است .) (188)
ابن عماد حنبلى مورخ مشهور اسلامى در كتاب شذرات الذهب ، ضمن وقايعسال 413 ق مى نويسد (مفيد در اين سالها وفات يافت . او از عالمان شيعه و پيشواىآنان بوده و داراى كتابها و نوشته هاى فراوانى است ).
اين ابى طى در تاريخ اماميه (شيعه ) مى گويد: مفيد، بزرگ بزرگان شيه و زبانگوياى آن است . وى در كلام ، فقه و جدل استادى فرزانه بود و در دولت(آل بويه ) با طرفداران هر مسلك و عقيده با متانت و عظمت خاصى بحث و مناظره و ازمستمندان دستگيرى بسيار مى كرد. فروتنى و خشوع وى زياد، نماز و روزه اش فراوان ،لباس تميز و نيكو بر تن داشت و ديگران گفته اند عضدالدوله ديلمى حاكم مقتدرآل بويه بسيارى از اوقات به ملاقات شيخ مفيد مى رفته است . 76سال زندگى كرد و بيش از دويست كتاب و رساله نوشت . در ماه رمضانسال 413 ق . دار فانى را وداع گفت و هشتاد هزار نفر در تشييع جنازه وى شركتكردند.(189)
علامه حلى كه خود از محققان نامى دنياى تشيع است در مقام توصيف شيخ مفيد مى نويسد:كليه دانشمندان ما كه بعد از وى آمده اند از دانش او استفاده نموده اند.فضل و دانش او در فقه ، كلام و حديث مشهورتر از آن است كه به وصف آيد.او موثق ترينو داناترين عالمان عصر خود بود. رياست علمى و دينى طايفه شيعه در عصر او به وىمنتهى گشت ) (190)
پس از رحلت مرجع و رهبر بزرگ شيعيان (شيخ مفيد) هدايت كشتى طوفان زده شيعه كه دراقيانوس بيكران و ظلمانى تحت سيطره حكام عباسى و تلاطم بود، به عهده مردى از تباربزرگان و سادات علوى به نام سيد مرتضى معروف به علم الهدى گذارده شد و سيدمرتضى در بسيارى از علوم كلام ، فقه و اصول و ادب و شعر، شهرهمحافل علمى در دور نقاط عراق بود.(191) شيخ طوسى با اينكه خود در اين زمان ازصاحبنظران علم فقه و حديث بوده است ، بعد از شيخ مفيد مدت 23سال (413 - 436 ق ) در محضر اين سيد بزرگوار و دانشمند ژرف انديش ، شاگردىنمود و از فضل و ادب اين رادمرد تاريخ شيعه ، پيمانه دانش و انديشه خود را لبريزساخت . در درس سيد مرتضى دانشمندان بزرگى حاضر مى شدند و سيد بنا به مرتبهعلمى و تلاش آنان در مسير تحقيق و دقت نظر در مباحث ، كمك تحصيلى ماهانه اى را قرارداده بود. نظر به استعداد سرشار و آمادگى ذهنى شيخ طوسى در فراگيرى مباحث علمىو قدرت استنباط و نقد و بررسى آراء و عقايد، وى خيلى زود مورد عنايت خاص استاد قرارگرفت و بيشترين شهريه ماهيانه را كه 12 دينار بود، از براى شيخ مقرر داشت(192)
هر چند شيخ از نظر علمى در بعضى از علوم مانند فقه و حديث ورجال متبحر بوده و نيازى به فراگيرى دانشى در اين زمينه ها نداشته است در علم كلام ،تفسير، لغت و به طور كلى علوم ادبى از محضر سيد مرتضى حداكثر استفاده را نموده است. شيخ طوسى در طى اين مدت ضمن بالا بردن و توسعه اطلاعات گوناگون علمىشروع به تاءليف كتابهاى متنوع در علوم اسلامى نيز كرد. تعدادى از كتابهاى مهمى كهشيخ در حيات سيد مرتضى نوشته بدين قرار است : تهذيب ، استبصار، نهايه ، المفصحفى الامامه ، رجال ، آغاز فهرست و از همه مهمتر تلخيص الشافى كه مهمترين كتاب اوست .و آن تنظيم و خلاصه كتاب شافى سيد مرتضى است . تا آن هنگام كتاب با آن اهميت درمساءله امامت تاءليف نگرديده بود و شيخ درسال 433 ق (چهار سال قبل از درگذشت سيد) آن را به پايان رسانيده است . ناگفتهنماند كه شيخ بيشتر اين كتابهاى را به تقاضاى فقيهان و دانشوران بزرگى همچونقاضى ابن براج يا ديگران نوشته است .(193)
از ديدگاه بسيارى از محققان ، شيخ طوسى تدوين كننده اساسنامه مكتب تشيع در فرهنگ وتمدن اسلامى محسوب مى شود. علامه حلى مى گويد: (شيخ طوسى پيشواى دانشمندانشيعه و رئيس طايفه اماميه ... صاحبنظر در علوم اخبار،رجال ، فقه ، اصول ، كلام و ادب بوده است . همه فضيلتها منسوب به اوست و در تمامىفنون اسلام كتاب نوشته است اوست كه عقايد شيعه را دراصول و فروع آن دسته بندى و اصلاح نموده ) (194)
شيخ طوسى همچنين در اين مدت از محضر اساتيدى چون : ابن غضائرى ، ابن شاذان متكلم ،ابن حسكه قمى ، حسين بن ابى محمد تلعكبرى ، ابن بشرانمعدل ، ابومنصور شكرى ، احمد بن ابراهيم قزوينى ، ابن فهام سامرى ، ابوحسين صفار،ابن ابى جيد، ابن حاشر و دهها فرزانه ديگر فيض ‍ كرد.
خورشيد عرش  
در 25 ربيع الاول 436 ق روح ملكوتى سيد مرتضى بعد از 80سال عمر گرانبار، تعلق زمينى را رها كرد و به سوى معبود شتافت (195) و پس از آنشيخ طوسى رهبر و پيشواى مذهب تشيع گرديد و دوازدهسال بعد از سيد مرتضى در بغداد بر دنياى شيعه زمامت داشت . او با دور انديشى وصفنشدنى ، صفحات طلايى ناگشوده تاريخ اسلام و شيعه را، به معناى واقع جلوه اىبديع بخشيد.
در آن ايام از دورترين نقاط مملكت اسلامى دانش پژوهان و فقيهان براىحل مشكلات علمى خود به منزل و محل درس شيخ مى آمدند تا از افكار و انديشه هاى اينفرزانه دوران به اندازه ظرفيت وجودى خود پيمانه هاى علم و معرفت برگيرند. درتاريخ آمده است : سيصد تن از مجتهدان شيعه شاگرد وى بودند و از عالماناهل تسنن آن قدر از اين منبع فيض استفاده كرده اند كه به شمارش درنيايد.(196)
دانشمند فرهيخته اى همچون اسحاق بن بابويه قمى ، ابوالصلاح حلبى ، ابوعلىطوسى (فرزند شيخ ) سعدالدين بن البراج ، شهر آشوب سروى مازندرانى ، عبدالجباربن عبدالله المقرى رازى ، محمد بن حسن فتال ، كراجكى ، حسين بن فتح جرجانى ، جعفربن على حسينى ، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، ناصر بن رضا علوى ، غازى بن احمدسامانى و دهها انديشمند ديگر از شاگردان برجسته شيخ مى باشند. (197)
در سال 447 ق طغرل بيك سلجوقى با سپاهى لجام گسيخته وارد بغداد شد و محله شيعهنشين شهر را مورد تاخت و تاز قرار داد و افزون بر به خاك و خون كشيدن مردم بى پناه، كتابخانه عظيم ابونصر شاپور بن اردشير را به آتش كشيد و حتى دهها قرآن نفيسكتابخانه نيز از خشم دنياطلبان سلجوقى در امان نماند(198).
در اين توطئه كه تا سال 451 ق . ادامه داشت چندين بار كتابخانه شخصى و دستنوشته هاى شيخ طوسى در ميان كوچه و خيابان بغداد به آتش كشيده شد. در ماه صفر449 ق . به خانه شيخ هجوم بردند و هر آنچه از لوازم ، كتابها و دفاتر درمنزل او گذارده بودند به ميدان اصلى شهر آورده ، آتش ‍ زدند. (199)بروز اين حوادثناگوار شيخ طوسى را بر آن داشت تا در پى حفظ ميراث فرهنگى و نجات دانشمندانشيعه ، هجرتى دگر آغاز كند و راهى نجف شود (200)
هجرت به شهر عشق  
نجف در زمان سلاطين ديلمى مانند معزالدوله ، عضدالدوله و وزا و شخصيتهاى شيعه اينخاندان ، تغييرات زيادى پيدا كرد. آنان اشياى نفيسى را وقف بارگاه آن حضرت كردند.سلاطين مزبور خود به زيارت مرقد منور ايشان بعد از مرگ نيز در سرداب صحن نجفكنار آن تربت پاك به خاك سپرده شدند. ولى در زمان ورود شيخ به نجف (448 ق .) اينشهر ديگر رونق زمان آل بويه را نداشت ، از آن آمد و شدها خبرى نبود، تعصبهاى جاهلانهو مرگبار بر همه جا سايه افكنده و حالت رعب و وحشت سراسر عراق را فراگرفتهبود. (201)
اما از سويى اطراف نجف عشاير غيور و شجاعى از عربهاى شيعه زندگى مى كردند وبسان دژ محكمى مرقد مطهر و نورانى مولاى خود را از هر گونه گزند و تعرضىمحافظت مى كردند. (202) بر همين اساس نجف براى شيعيان منطقه امنى محسوب مى شدو حسن انتخاب شيخ هم تاءييدى بر وجود امنيت نسبى در آن منطقه از عراق است .
با ورد شيخ طوسى ، نجف شاهد جنب و جوش وصف ناپذيرى شد. چرا كه مردى آسمانى باروحى لطيف به لطافت شبنم ، داراى انديشه اى به خروش ‍ اقيانوس و ارادىخلل ناپذير چون پولاد، همراه گلستانى از شقايق سرخ ، در پى خدمت به مولاى خويش ورونق مكتب وى ، به بهشت خدا در زمين هجرت كرده است تا نجف را بزودى قبلهآمال و آروزى عاشقان علم و معرفت سازد. وى تشنگان معرفت و عرفان مولاى متقيان را كهدر بوستان دانش علوى دعوت مى كند و تحفه اى از انديشه هاى علوى را به ايشان تقديممى دارد.
اولين دانشگاه شيعه  
شيخ كه خانه ، كتابها و دست نوشته هاى خود را در بغداد از دست داده بود، در نجف مدت12 سال آخر عمر را با پشتكارى بيشتر گذراند و به دانشوران بدين سامان پرداخت .نجف در آن زمان شهر نبود حتى عنوان قريه هم نداشت به جهت وجود بارگاه امير مؤ منانتنها زايرين بودند كه در آن رفت و آمد داشتند. شيخ طوسى حوزه علمى جديدى را در آنجابه وجود آورد و پايه هاى استوار اين مركز بزرگ را بنا گذاشت ؛ به طورى كه پس ازگذشت هزار سال از آن تاريخ ، هنوز اصالت علمى خود را حفظ كرده و ديگر مراكزاسلامى را تغذيه فرهنگى مى كند. (203)
بحق وى را بايد مؤ سس اولين دانشگاه تشيع دانست و با انفجار از هنر اين رادمرد صحنههاى پيكار علم و انديشه ، كه در هر زمينه مطلبى بديع و منحصر به فرد به يادگارگذاشته ، ياد كرد.
ميراث گرانبها
شمار آثار شيخ - اعم از كتاب و رساله - به 51 مجلد مى رسد كه گاه بعضى از اينمجلدات ده جلد كتاب قطور را در بر مى گيرد. موضوعات اين كتابها تحت عناوينى چونتفسير، حديث ، فقه ، اصول فقه ، كلام رجال و فهرست ، تاريخ ومقتل ، جواب مسائل شرعى و اعتقادى و دعا مندرج است .
التبيان فى تفسير القرآن (در ده جلد)، المسائل الدمشقيه فى تفسير القرآن والمسائل الرجيه فى تفسير آيات من القرآن ، از آثار تفسيرى اوست .
تهذيب و استبصار دو اثر او در علم حديث است كه در كنار كافى (اثر شيخ كلينى ) و من لايحضره الفقيه (اثر شيخ صدوق )، كتب اربعه راتشكيل مى دهند.
مهترين آثار شيخ در فقه عبارت اند از: النهايه ، المبوط، الخلاف ،الجعل و العقود فى العبادات ، الا يجاز فى الفروض ، مناسك الحج فى مجردالعمل ، المسائل الحلبيه فى الفقه ، المسائل الجنبلائيه فى الفقه ،المسائل الحائريه فى الفقه ، مساءلة فى وجوب الجزية على اليهود، مساءله فىتحريم الفقاع ، مساءلة فى موافقيت الصلاة .
عدة الاصول و مساءلة فى العمل بخبر الواحد و بيان حجة الاخبار از آثار او دراصول مى باشد.
تاءليفات شيخ در علم كلام عبارت اند از:
تلخيص الشافى (فى الامامة )، تمهيد الاصول (شرح كتابجمل العلم و العمل سيد مرتضى )، الاقتصاد (الهادى الى طريق الرشاد)، المفصح فى الامامة ، مقدمة فى المدخل الى علم الكلام ، رياضةالعقول ، مايعلل ، و ما يعلل ، ما لا يسع المكلفالاخلال به ، شرح الشرح فى الاصول ، اصول العقائد الغية ، الفراق بين النبى والامام ، مساءلة فى الا حول ، المسائل الرازيه ، النقض على بن شاذان فى مساءلة الغار،مسائل اصول الدين و الكافى .
شيخ طوسى در دو علم رجال و فهرست چند كتاب ارزشمند به يادگار گذاشته است :
كتاب الابوا؛ رجال شيخ طوسى )، اختيار معرفةالرجال (معروف به رجال كشى . شيخ به حذف اشتباهات ، مرتب كردن و اصلاحاصل كتاب كشى اقدام كرد) و الفهرست ( معرفى مصنفان نامدار شيعه و آثار آنان ).
در زمينه تاريخ نيز شيخ طوسى رحمة الله عليه دو اثر نگاشته است .
مقتل الحسى و مختصر اخبار مختار بن ابى عبيدة الثقفى .
مسائل الالياسيه ، المسائل القيه ، مسائل ابن براج و تعليق ما لا يسع ( كه مجموعهپاسخ ‌هاى شيخ به سئوال هاى پرسشگران است ).
در زمينه دعا و اعمال عبادى آثار ذيل از شيخ به يادگار مانده است :
مصباح المتهجد و سلا ح المتعبد، مختصر المصباح ، محتصر فىعمل بوم و ليلة ، انس الوحيد و هداية المسترشد و بصيرة المتعبد (204)
شاگردان  
گذشته از آثار گرانبها و ارزشمند علمى ، دانشوران بزرگى در حوزه درسى وىپرورش يافتند. طبق نوشته گروهى از دانشمندان شيعه شاگردان شيخ الطائفه افزوناز سيصد دانشمند مجتهد بوده اند (205)در منابع مختلف شيخ مختص فرزانگان تشيعنبوده اند بلكه بسيارى از دانشمندان اهل تسنن نيز از محضر ايشان به مقام علمى دستيافتند.
اشك ملائك  
محرم سال 460 هجرى با روزها و شبهاى غم آلود، نزديك مى شود. روزها در پرده بسيارىعزاى حسينى با شبهاى خرابه نشينان آل رسول صلى الله عليه و آله همنوا شده اند. درگوشه اى از نجف اشرف دلى شكسته و قلبى آكنده از تاءسف و اندوه ، متعلق به پيرىوارسته و عارف ، آخرين آهنگهاى حيات را مى نوازد تا روح خسته وملول اين جسم مطهر و نجف را در سفرى آسمانى و روحانى آزاد كند. شب 22 محرمسال 460 ق فرا مى رسد. ملائك كه در انتظار رؤ يت خورشيد آسمان عشق و معرفت ،سالها چشم به راه بودند، عاقبت در اين شب حزن انگيز روح ملكوتى آقا و مراد شيعيان ،شيخ طوسى را چون نورى آسمانى به ميهمانى خدا بردند تا در پرتو عظمت آن نفسپاكيزه تقربى نصبيشان گردد. آرى ! مردى بزرگ پس از گذاردن 76سال ، زندگى پر بركت و سعادت با عشق وصال حق شتابان به سوى خدا رخت بر بست.
(شيخ را در خانه مسكونى اش در نجف دفن كردند. اين خانه در سمتشمال بقعه علوى به نام مسجد طوسى معروف است ). (206)
علامه طبرسى متوفاى 548 ق . 
پيشواى مفسران
محمد باقرپور امينى
علامه بزرگوارامين الاسلام ، ابوعلى فضل بن حسن طبرسى از جمله انديشمندان نادرىاست كه هر چند در دانشهاى رايج عصر خويش خبره بود، منزلت او در تفسير، تمام ابعاد وجوانب علمى اش را تحت شعاع قرار داده ، وى را به مثابه مفسرى سترگ در دنياى دانش ومعرفت كرد. در اين نوشتار بر آنيم كه به گوشه هايى از زندگى هفتاد و نه (يا هشتاد)ساله گوشه هايى از زندگى هفتاد و نه (يا هشتاد) ساله اين مفسر قرآن و پيشواى مفسرانبپردازيم .
ولادت  
او به سال 468 ق ( يا 468 ق .(207)) ديده به جهان گشود و حسن بنفضل طبرسى پدر طبرسى پدر آن عزيز، او را(فضل ) ناميد. (208)اصل و منشاء (فضل بن حسن ) طبرسى (تفرشى ) بوده و بههمين سبب به (طبرسى ) به معروف و مشهور گشته است (209)؛ هر چند دليلى برولادت يا اقامت او در آن ديار علم خيز در دست نيست . درمقابل ، گروهى از شرح حال نويسان ، طبرسى رااهل طبرستان (مازندران امروز) دانسته اند (210)ليكن وجود دلايلى روشن بر يكى بودنطبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش مى سازد (211)؛ كه مى توان به برخى از آنهااشاره كرد: بيهقى ( معروف به ابن فندق ) كه از معاصران طبرسى است (212)دربيان شرح حال او مى گويد (طبرس منزلى است ميان قاشان (كاشان ) به اصفهان .اصل ايشان از آن بقعت بوده است .) (213)همچنين يعقوبى (214) و علامه مجلسى(215) طبرسى را معرب تفرشى و منسوب به تفرش از توابع قم مى دانستند.
اين ناحيه نخست از توابع قم بوده و امروز از شهرهاى استان مركزى به شمار مى آيداين شهر به دليل نزديكى به قم ، در آغاز ورود اسلام ، مذهب تشيع را پذيرفت .(216)
تحصيل  
فضل بن حسن دوران كودكى و تحصيل خود را در جوار بارگاه ملكوتى امام هشتم عليهالسلام گذراند و پس از چند سال حضور در مكتب ، و فراگيرى و خواندن و نوشتن ويادگيرى قرائت قرآن ، خود را به منظور تحصيل علوم اسلامى و شركت در جلسه درسبزرگان دين آماده ساخت . او در فراگيرى علومى چون ادبيات عرب قرائت ، تفسير، حديث، فقه ، اصول و كلام فوق العاده تلاش كرد، بدان حد كه در هر يك از رشته ها صاحبنظر گرديد. با وجودى كه در مدارس آن عصر علوم چون حساب ، جبر و مقابله رايج نبود وكسى براى فراگيرى آن رغبت نمى ورزيد، او به سوى آن علوم شتافت و از صاحبنظران آن فن به شمار مى آمد.(217)
اساتيد امين الدين (218) طبرسى كه نقش مهمى در باروركردن شخصيت علمى و معنوى اوداشتند از اين قرارند: ابوعلى طوسى ( فرزند شيخ طوسى )، جعفر بن محمد دوريستى ،عبدالجبار مقرى نيشابورى امام موفق الدين حسين واعظ بكرآبادى جرجانى ، سيد محمدغصبى جرجانى ، عبد الله قشيرى ، ابوالحسن عبد الله محمد بيهقى ، سيد مهدى حسينىقاينى ، شمس اسلام حسن بن بابويه قمى رازى ، موقف عارف نوقانى و تاج القراءكرمانى . (219)
در عرصه شعر  
طبرسى در ايام جوانى اشعار بسيارى سروده است (220)كه عموم آنها حاوى مضامينعالى و دليل صادقى بر آشنايى و خبرگى وى در سرودن شعر است . اثرذيل در بيان ارادت وى به اهل بيت عليه السلام يكى از آن آثار جاودان مى باشد.

اطيب يومى بذكراكم
و اسعد نومى بروياكم
لئن غبتم عن مغانيكم
فان فوادى مغناكم
فلا باءس ريب دهرى اتى
بما لا يسر رعاياكم
فنصر من الله ياءتيكم
و فضل من الله يغشاكم
و عقد و لائى لكم شاهد
بانى فتاكم و مولاكم
لكم فى جدودكم اسوه
اذا ساء كم عيش دنياكم
و كم مثلها افرجت عنكم
و خط بها من خطاياكم
كما صفى التبر فى كورة
كذلكم الله صفاكم (221)
ترجمه :
- روز را ياد شما عطر آگين مى سازم و خوابم را با ديدن شما شيرين و دلچسب مى كنم .
- اگر چه از منازل خود غايت شده ايد، ولى دل من منزگاه شماست .
- باكى نيست اگر حوادث روزگار بر من عارض شود و امت شما را خوشايند نباشد.
- زيرا پيروزيى از ناحيه خدا نصيب شما خواهد شد و فضيلتى از جانب او شما را برخواهد گرفت .
- آنچه از محبت شما در وجدانى جاى گرفته شاهد است كه من غلام و دوستدار شما هستم .
- پيشينيان شمابرايتان اسوه اند، هرگاه زندگى دنيا بر شما بد معامله كند.
- چه بسيار از اين سختيها كه از شما دور مى شود و به وسيله آن گرفتاريهاى شما محومى گردد.
- همان طور كه طلا در كوره تصفيه مى شود خدا نيز شما را تصفيه نموده است .
هجرتى پر بار  
امين الاسلام طبرسى حدود 54 سال در مشهد مقدس سكونت داشت وسپس بنا بر دعوتبزرگان سبزوار، و با توجه به امكانات بسيارى كه در آن شهر موجود بود و زمينهتدريس ، تاءليف وترويج دين را براى او فراهم مى ساخت ، درسال 523 ق . راهى را براى آن ديار گرديد. ساداتآل زياره - كه طبرسى با آنان نسبت فاميلى داشت - ميزبان او بودند و از كمك و همكارىبا آن عالم وارسته دريغ ننمودند. (222)
نخستين اقدام شيخ ، پذيرش مسؤ وليت (مدرسه دروازه عراق ) بود (223) كه باسرپرستى و راهنمايى او، مدرسه به حوزه علميه وسيع و با اهميتىمبدل گشت غناى فرهنگى و علمى اين مكان ، سبب جذب محصلان بسيارى از دور افتاده تريننقاط ايران گرديد و طلبه هاى جوان به عشق رسيدن بهكمال و خدمت به مكتب در آن مدرسه مشغول تحصيل شدند و علوم مختلفى چون فقه و تفسيررا از محضر طبرسى فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازهذيل ثمره تلاش علمى شيخ است : رضى الدين حسن طبرسى (فرزند طبرسى )، قطب الدينراوندى ، محمد بن على بن شهر آشوب ، ضياء الدينفضل الله حسنى راونديت شيخ منتخب الدين قمى ، شاذان بنجبرئيل قمى ، عبد الله بن جعفر دوريستى ، سيد شرف شاه حسينى افطسى نيشابورى وبرهان الدين قزوينى همدانى . (224)
آثار سبز  
مصنفات وآثار متعددى از امين الاسلام از امين الاسلام طبرسى به يادگار مانه است كهجملگى از فضل ودانش آن عالم كوشا و انديشمند، توانا حكايت مى كند. گنجينه آثار اوبدين شرح است :
الاداب الدينه للخزانه المعينه ، اسرار الامامة ، اعلام الورى با علام الهدى ، تاجالواليد، جوامع الجامع ، الجواهر (جواهر الجمل )، حقائق الامور، عدة السفر و عمدة الحضر،العمده فى اصول الدين و الفرائض النوافل غنية العابد و منية الزاهد، الفائق ،الكافى الشافى كنوز النجاج ، مجمع البيان ، مشكوة الانوار فى الاخبار، معارج السؤال ، المؤ تلف من المختلف بين ائمة السلف ، نثر اللالى ، النور المبين و روايت صحيفةالرضا عليه السلام (225)
پيشواى مفسران  
انديشه خدمت به قرآن از اون جوانى در ذهن علامه جاى داشت . زندگى اش آميخته با آنكتاب الهى بود احياى معارف آن معجزه بى بديل و يگانه و نوشتن تفسير از آروزهاىاصلى او به شمار مى رفت . خالق هستى ، آن بر آورنده آرزوها، توفيق عرصه آثارجاودان و ميراث ماندگار را به او ارزانى داشت و در حالى كه سن علامه از شصت تجاوزكرده و موهاى سرش به سپيدى گراييده بود سه كتاب تفسير قرآن را به سبك هاىمختلف به رشته تحرير درآورد. او چنان ابتكارى را در تفسير قرآن به كار بست كه تاقرن حاضر، مفسران ديگر به كار بست كه تا قرن حاضر، مفسران ديگر بر آستانتفسير او اعتكاف كرده ، از خرمن بى پايانش - كه الهام گرفته از مكتباهل بيت عصمت وطهارت عليه السلام بود - استفاده كردند. مناسب است به اختصار به سبك ومحتويات هر يك از تفاسير آن دانشمند فرزانه اشاره نماييم .
الف - (مجمع البيان ) سرآمد تفاسير
آستين همت بالا زدم و نهايت جد و جهد را به كار بستم و ديدار بيدار داشتم و انديشه كردمو تفاسير گوناگون را در پيش رو نهادم و از خداوند سبحان توفيق و تيسير طلبيدم ونگارش كتابى را آغاز كردم كه در نهايت فشردگى و پيراستگى و حسن نظم و تربيتاست و حاوى انواع و اقسام دانش تفسير است و در و گوهرهايى اعم از علم قرائت ، اعراب ولغنت ، و پيچدگى و مشكلات ، معانى و جوانب ،نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احكام در بردارد و از خدشه هايى كه مبطلان آن مطرحكرده اند سخن را آورده ام كه تنها اصحاب ما - رضى الله عنهم - متعرض آن شده اند واستدلالات بسيارى را در صحت اعتقادات خود اعم ازاصول و فروع و معقول و منقول به گونه اىمعتدل و مختصر و بالاتر از ايجاز و پايين تر ازتفصيل در بر دارد؛ زيرا انديشه هاى عصر حاضر تابتحمل سنگينى بزرگ ناتوان است زيرا از علما تنها نامى مانده و از علوم تنها رمقى ).(226)
گرايش روحى بر نوشتن تفسير با ابتكار و سبكى منحصر به فرد كه از روزگارجوانى در او جولان داشت و همچنين تشويق يار و دوست نزديكش ، محمد بن يحيى (از ساداتآل زباره و از شخصيتهاى بر جسته سبزوار) دوعامل و انگيزه اى است كه مؤ لف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است . برخى ازمورخان با بيان داستانى از طبرسى ، انگيزه ديگرى را در باب علت نوشتن تفسيردخيل مى دانند .آن حكايت از اين قرار است : زمانى سكته اى بر علامه عارض مى شود وخاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدى پيوسته است وى را به خاك مى سپارند. اوپس از مدتى به هوش ‍ آمده ، خود را درون قبر مى بيند و هيچ راهى را براى خارج شدن ورهايى از آن نمى يابد. در حال نذر مى كند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهدكتابى را در تفسير قرآن بنويسد. در همان شب قبرش به دست فردى كفن نبش مى شودوآن گور كن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاى او مى كند. در آن هنگام علامهدست او را مى گيرد! كفن دزد از ترس ، تمام بدنش به لرزه مى افتد، علامه با او سخنمى گويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر مى شود. علامه طبرسى به منظور آرام ساختناو، ماجراى خود را شرح مى دهد و پس از آن مى ايستد. كفن دزد نيز آرام شده ، با درخواستعلامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مى نهد و به منزلش ‍ مى رساند.طبرسى نيز به پاس زحمات آن گوركن ، كفنهاى خود را همراه مقدارى بسيارىپول به او هديه مى كند آن مرد نيز با مشاهده اين صحنه و با يارى و كمك علاقه توبهكرده ، از كردار گذشته اش از درگاه خداوند طلب آمرزش مى كند. طبرسى نيز پس از آنبه نذر خود وفا كرده ، كتاب مجمع البيان را مى نويسد. (227)
شيخ طوسى تفسير خود را در مدت هفت سال و با اقتباس (التبيان ) اثر شيخ طوسى ،تدوين كرده و هر يك از فنون مختلف قرآنى را به صورت جدا از هم درقالبى منظمومرتب بيان نمود. اين نظم خاص سبب گرديد كه دانشمندان شيعه وسنى ، آن تفسير رابر بسيارى از تفاسير ديگر برترى داده ، آن را مورد ستايش قرار دهند. (228)
مجمع البيان در ده جلد تدوين و در پنج مجلد چاپ شده است . اين كتاب با مقدمه اى مفيد آغازشده و موضوعاتى در هفت فن به قرار ذيل در آن مطرح شده است : تعداد آيات قرآن وثمره آشنايى با آن ، ذكر اسامى قراء مشهور قرآن و نظرات آنان ، تعريف تفسير،تاءويل و معنى ، نامهاى قرآن و معانى آن ، يادى از علوم قرآن ومسائل مربوط به آن و كتابهايى كه در مورد آن تاءليف شده است ، احاديث مشهور پيرامونفضيلت قرآن واهل آن و بيان آنچه كه براى قارى قرآن نيكوست (چون زيبا خواندنالفاظ قرآن ).
او در پاره اى از موارد به دنبال معنى آيات و به منظور توضيح بيشتر، به مطلبىاشاره و آن موضوع را با عنوان (فصل ) مشخص مى كند. عناويتى چون تقوا، خصوصيتهدايت و هدى ، توبه وشرايط آن ، نام محمد صلى الله عليه و آله و بالاخره چكيده اى ازپندها و حكمتهاى لقمان حكيم نمونه هايى از اين فصلها مى باشد. همچنين احاديث و رواياتبسيارى در اين تفسير وجود دارد كه تعداد آن بيش از هزار و سيصد حديث است .
ب - (الكافى الشافى ) گزيده اى از الكشاف
علامه طبرسى پس از تاءليفات مجمع البيان - كه به تفسير كبير شهرت يافت - بهتفسير كشاف ، اثر جار الله زمخشرى برخورد و بهدليل جذابيت و هنر نمايى موجود در آن ، به تلخيص آن كتاب اهتمام ورزيد. او معانى نو وبديع و الفاظ نيكويى را كه در نوع خود بى همتا بود از اين تفسير گلچين كرد و آن رادر يك جلد تاءليف نمود و نام اين تفسير گزديده و مختصر را (الكافى الشافى ) نهاد(229).اين كتاب در آثار برخى از شرح حال نويسان به (الوجيز) تعبير شده است(230).
چون نسبت به مجمع البيان و تفسير ديگر علامه ، موسوم به جوامع داراى حجم كوچكىبوده است .
ج - جوامع الجامع ، تفسير وسيط
اين كتاب پس از مجمع البيان از معروف ترين آثار طبرسى است كه در مدت يكسال (از ماه صفر 542 تا محرم 543 ق .) و پس از اتمام دو تفسير گذشته تاءليف شدهاست (231). در اين تفسير گزيده گويى شيوه مفسر است و او كوشيده تا مطالب مهم وبرجسته و لطايف آن دو كتاب را گرد آورى كرده ، از برخى مطالب آن دو تفسير كبيروجيز صرف نظر نمايد. همچنين حسن ابتكار و لطف تعبيرى كه در بيان دقايق آيات و كيفيتتوجيه آن به كار رفته و استفاده اى كه از كشاف زمخشرى شده ، باعث شد كه اين تفسيراز مجمع البيان ممتاز گردد (232)علامه ، جوامع الجامع را بهدليل كمى حجم وفزونى فوايدش ، وسيط نيز ناميده است .(233)
بيشتر مطالب تفسير جوامع الجامع از كشاف زمحشرى اقتباس شده است . در پاره اى ازموارد نيز مطالبى از تفسير در مقايسه با كشاف امتيازاتى دارد؛ همچون اختصار و حذفزوايد و مطالب غير ضرورى نقل رواياتى از طريق شيعه كه گاهى غير ضرورى ،نقل رواياتى از طريق شيعه كه گاهى با تفسير صاحب كشاف موافق و در بسيارى ازمواضع با آن مخالف است و بيان آراء كلامى شيعه اماميه در مواردى كه با ديدگاه معتزلهموافق نيست يا نظر شخصى طبرسى در تفسير آيه با نظر زمخشرى مخالف است كه دراين صورت طبرسى از نظر صاحب كشاف عدول نموده و آنچه مى دانسته ذكر كرده است .(234)
بر قله فقاهت  
علم فقه كه فن استخراج و استنباط احكام از مدارك آن چون كتاب ، سنت ، اجماع وعقل مى باشد از جمله دانشهاى دقيقى است كه شيخ در آن صاحبنظر بود. علماى بزرگ وشرح حال نگاران ، از وى به عنوان مجتهد و فقهى بزرگوار ياد كرده اند. (235)طبرسى با عنايت به وجود بيش از پانصد آيه قرآن كه بر احكام عبادات و معاملات اشارهدارد به طرح موضوعاتى فقهى در دو تفسير كبير و وسيط خود پرداخته است . او نخستاقوال فرق مختلف اسلامى را بيان كرده ، پس از شرح ديدگاه شيعه نظر خود را بهگونه فتوا اظهار مى كند. بسيارى از فقهاى بزرگ شيعه نظرات او را مورد اشاره قرارداده اند كه مى توان به برخى از عناوين ديدگاههاى فقهى او اشاره كرد:
كبيره بودن تمام گناهان (236)، معناى شرعى تيمم (237)، مستحب بودن استعاذه درنماز و غيره آن (238)، اركان و واجبات حج و عمره (239)، حكم صورتى كه بيندوبينه در موردى تعارض واقع مى شود (240)، خمس (241)، قبص در رهن (242)،دين مفلس (243)، حكم ديون در صورت فوت بدهكار (244)، شفعه (245)، حكمربا (246)، جزيه نگرفتن از صائبين (247)، حكم وقف بر كافر (248)، جوازوصيت بر شخص ذمى (249)، صيد و ذباحه (250)، رضاع (251)، خلع و مبارات(252)، مراد از خوف شقايق (253).
آيينه وحدت
اختلاف وتنش هاى مذهبى ، يكى از معضلات و گرفتارهاى عصر شيخ طبرسى بود. حاكميتتركان سلجوقى در مشرق زمين هر چند تحولى بزرگ در تمدن اسلامى ايجاد كرد ليكنبه موجب جانبدارى آنان از مذهبى خاص ‍ و تحت فشار قرار دادن مذاهب ديگر - بخصوصشيعه اماميه - سبب شد كه فرق اسلامى به جاى تكيه بر اصولو بها دادن به اتحاد وائتلاف ، درگير مناقشات مذهبى شده بر اختلافت موجود بيفزايند.
شيعه به هنگام حكومت علويان و آل بويه قدرت و عظمتى يافته بود ليكن در عهدغزنويان و در آغاز دولت سلجوقيان زندگى سياسى شان مدتى در پس ابرهاى تيرهتعصب پوشيده ماند و افق حيات براى آنان تاريك گشت و بنا به گفته برخى اززمامداران آن عصر، آنان در رديف گبران و ترسايان ، ياراى تظاهر به دين و ورود بهخدمات عمومى را نداشتند (254).
با تمام اين دشواريها، علماى مذهب تشيع در ايران از مسير توسعه و كسب تدريجى نيروباز نايستاده ، از كيان و فرهنگ خويش پاسدارى كردند. در سالهاى پايانى سلطنت ملكشاه ، گروهى از شخصيتهاى بانفوذ شيعه در دستگاه حكومتى سلجوقيان راه يافتند و پساز بر كنارى خواجه نظام الملك و واگذارى كرسى وزارت به يك فرد شيعى به نامتاج الملك ابوالفضل قمى ، پاى گروهى از شيعيان چون مجد الملكابوالفضل قمى به دربار باز گرديد. (255)
بحثها و مشاجرات مذهبى فراگير بين علماى مذاهب فراگير بين علماى مذاهب در آن دوره دربرخى مواقع به ستيز و خونريزى دسته هاى مختلف دسته هاى مختلف منتهيمى گشت .
در ميان سنيان درباره مذهب حنفى و شافعى ، جبر و اختيار يابرترى مذهب اشعرى ، معتزلىو؟ و غيره ، و بين سنيان و شيعيان در مسائل گوناگون مورداختلاف ، و بين همه آنالن باباطنيان ، بحثهاى شديد و دامنه دارى انجام مى شد كه غالبا باتشكيل مجالس و تاليف كتابها يا گرفتن اقرار كتبى به ترك عقيده اى وقبول عقيده ديگر منجر مى گرديد و گاه با تبعيد يا كشتن و نظاير آن پايان مى يافت .
راستى ، در اين حالبراى ائتلاف و نزديك ساختن قلوب مسلمانان - كه از آرزوهاى مصلحان و درد آشنايالن بهشمار مى رفت - چه اقدامى بايسته و شايسته مى بد؟ آيا تسليم فضاس مسموم جامعهشدن و ترويج و تشويق صف بنديها، خدمت تلقى مى شد ياسكوت و كنازه گكيرى ازاوضاع ومسائل حاد جامعه بهترين راه به شمار مى رفت ؟ بى شك اين دو شيوه فوق ، آتشاختلاف راشعله ور ساخته بود و براى رهايى از ين بحران اقدامى شايسته و شجاعانه -برخلاف راههاى گذشته - لازم بود اء علامه طبرسى درد را بخوبى احساس كرده بد ودر پى رشد واحياى انديشه وحدت فكرى و تفهاهم مذهبى و باعنايت به مقيضيات زمان وبه منظور كاستن احتلافهاى موجود، به ميدان ائتلاف وارد شد و قرآن مجيد را كهمورداحترام و قبول همه مذاهب اسلامى بود اساس كار خود قرار داد. آزاد انديشى ،بلندنگرى ، سعه صدر، عفت قلم وانصاف درپژوهش از خصايص ‍ بارزى است كه در كتاب(مجمع البيان ) وى به چشم مى خورد. او خودرادر منبع يا منابع محدودى محصور نساخت تبلكه انديشه هالى مخالف و موافق را نظاره كرده ،؟ دامن پژوهش و تحقيق از مرزهاىانديشه خود گذراند و به كاوش ديگاه ديگران ره سپرد و با نظر يكسان به مهماصنالف و فرقه ها، انجه را صحيح و معقول به بود مى پذيرفت و در تقديم و تاحيرآن غرض خاصى نداشت . علامه همچنين در نقل عقيده ديدگاه محالفان تا آنجا كه ازنظزاصولى عقيده و مبانى مكتبش خدشه وارد نمى نمود دريغ نمى ورزيد .
در ميان مولفان و مصنفان كمتر كسى را چون او مى توان يافت كه كلامش از طعن و اعترافنسبت به مخالفان طريقه خود خالى باشد او همچون سلف صالح وبهدنبال سيره پيشوايان شيعه ت اماميه ت دفاع ازاصول ومبانى شيعه را با حفظ اعتدال ت نداشتن تعصب و افراط و پرهيز از غرور درآميخته بودو خدمتى پر ارج را در نزديك ساختن افكار و انديشه هاى مذاهب اسلامى بهانجام رسادن و نام خودرادر ميان شيعيان و دانشمندان منصفاهل سنت جاودانه ساخت .
علامه سيد محسن امين عاملى در اين باره چنين نمى نگارد: (بزرگى ، عظمت ، تبحر در علومو وثاقت او امرى است كه نياز به بيان ندارد و مجمع البيان بهترين شاهد بر اين مدعاست؛ كتابى كه انواع را در آن جمع ساخته ، نظرات پراكنده در تفسير را بيان نموده ، و درهر مقام به احاديث اهل بيت - عليه السلام - در تفسير آيات قرآن اشاره كرده است . اودلايل روشن و مورد قبول را با حفظ اعتدال ، گزينش نيكو دراقوال ، رعايت ادب و حفظ نگهدارى گفتار در مقابل مخالفان فكرى جمع كرده است ، بهنحوى كه در كلامش جمله اى كه نفرت از خضم را حكايت كرده يامشتمل بر تقبيح آنها باشد يافت نمى شود و اين خصيصه و امتياز در آثار كمتر مؤ لف ومصنفى يافت مى شود. به گفتار او در مقدمه جوامع الجامع بنگريد كه چگونه به تعظيمو ثناى علم و دانش صاحب الكشاف بر خاسته است ؛ تا بدانيد كه آن امر، از بزرگى ،انصاف و پاكى نفس او مى باشد.) (256)
شيخ محمود شلتوت ، رئيس سابق دانشگاه الازهر، طبرسى و آثارش را چنين معرفى مىكند: (طبرسى اگر چه به بيان نظرات اختصاصى شيعه در احكام و آراء مورد اختلافطريق افراط در پيش نمى گيرد و مخالفان خود و مذهب خود را مورد حمله نمى دهد. واقعيت آناست كه بايد به اين شيوه تا آنجا كه به اصول مذاهب ومسائل ريشه اى آن مربوط مى شود نگاهى آرام و با اغماض داشته باشيم ....
وى به آنچه داشت و به آنچه از دانش شيخ امت و مرجع بزرگ آن در تفسير يعنى (امامطوسى ) صاحب كتاب (تبيان ) گرد آورد، بسنده نكرد؛ تا آنكه به دانش جديد كهبدان آگاهى يافت روى آورد وآن دانش صاحب كشاف بود كه شيخ طبرسى اين اطلاعاتقديم خود پيوند داد و اختلاف ميان او و اين كار مانع نشد، چنانكه امورى كه از تعصب برمى خاست نيز مانع چنين امرى نشد و حجاب هم عصرى ميان آنهاحايل نشد وحال آنكه هم عصرى نيز خود نوعى مانع است ....(257) )

next page

fehrest page

back page