بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان, حسین فعّال عراقى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MIZ00001 -
     MIZ00002 -
     MIZ00003 -
     MIZ00004 -
     MIZ00005 -
     MIZ00006 -
     MIZ00007 -
     MIZ00008 -
     MIZ00009 -
     MIZ00010 -
     MIZ00011 -
     MIZ00012 -
     MIZ00013 -
     MIZ00014 -
     MIZ00015 -
     MIZ00016 -
     MIZ00017 -
     MIZ00018 -
     MIZ00019 -
     MIZ00020 -
     MIZ00021 -
     MIZ00022 -
     MIZ00023 -
     MIZ00024 -
     MIZ00025 -
     MIZ00026 -
     MIZ00027 -
     MIZ00028 -
     MIZ00029 -
     MIZ00030 -
     MIZ00031 -
     MIZ00032 -
     MIZ00033 -
     MIZ00034 -
     MIZ00035 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

فهرست مطالب 
 پيشگفتار : روش قصه پردازى در قرآن
 چگونگى شروع قصه ها
 شيوه نقل حوادث داستان
 الف . رعايت تسلسل زمانى :
 ب . شكسته شدن وحدت زمانى :
 خط سير و تسلسل تاريخى در قصه ها
 رعايت خط سير تاريخى
 اهداف تسلسل تاريخى
 درهم شكستن خط سير تاريخى
 حذف جزئيات در قصه
 برجستگى فرازهاى داستان به تناسب جو و فضا
 زنده شمردن چهره هاى داستان
 داستان در داستان
 جملات معترضه در بين داستان
 استفاده از برخى اصطلاحات و محاورات در داستانهاى قرآن
 روش قرآن در پرداخت قصه عاشقانه
 1. داستان يوسف و زليخا:
 2. داستان موسى (ع ) و برخورد با دختران شعيب (ع ):
 پيشگفتار: سبك و شيوه علّامه (ره ) در بيان قصص
 قصص از ديدگاه قرآن
 قصص از ديدگاه روايات
 اسرائيليات در قصص
 تطبيق قصص با تورات و انجيل
 مباحث علمى و تاريخى
 شيوه تدوين
 داستان آدم عليه السلام
 داستان آدم در قران
 داستان سجده ملائكه
 آيا ابليس از فرشتگان بود؟
 علت سجده نكردن ابليس
 داستان بهشت آدم
 داستان آدم (ع ) در روايات
 داستان آدم (ع ) در تورات
 ادب آدم و حوا در دعاى خود
 داستان هابيل و قابيل
 داستان هابيل و قابيل در روايات
 تطبيق بين داستان هابيل و قابيل در تورات و در قرآن
 1- داستان در تورات
 2- داستان در قرآن
 داستان ادريس عليه السّلام
 ادريس (ع ) در روايات
 نام ديگر ادريس و محل تولدش
 داستان نوح عليه السّلام
 داستان نوح عليه السّلام در قرآن
 بعثت و رسالت نوح (ع )
 دين و شريعت نوح (ع )
 تحمل زحمات طاقت فرساى نوح (عليه السلام ) در كار دعوت
 مدت زيستن نوح (ع ) در ميان قوم خود
 كشتى سازى نوح (ع )
 نزول عذاب و آمدن طوفان
 پايان يافتن داستان و پياده شدن نوح (ع ) و همراهانش به زمين
 داستان پسر غرق شده نوح (ع )
 خصايص نوح (ع )
 داستان نوح (ع ) در داستان فعلى
 در تواريخ و اسطوره هاى ساير ملل درباره طوفان جه آمده است ؟
 آيا نبوت نوح (ع ) جهانى و براى همه بشر بوده ؟
 آيا طوفان نوح همه كره زمين را فراگرفت ؟
 1- سرزمين هاى رسوبى
 2- عامل پيدايش قشرها و طبقات ژئولوژى ، همان طبقات رسوبى بوده اند
 3- توسعه و گسترش درياها به علت سرازير شدن سيلابها به طرفآنها
 4- در عهد طوفان چه عواملى باعث زياد شدن آبها وشدتعمل آنها شدند؟
 5- نتيجه بحث
 عمر طولانى نوح (ع )
 كوه جودى كجا است ؟
 رواياتى در داستان نوح (ع ) و قوم او
 رواياتى درباره پسر نوح (ع )
 ادب نوح (ع ) در گفتگويش با خداى تعالى در داستان دعوت فرزندش
 ادب نوح و ديگر انبياء (ع ) در گفتگو با قوم خود
 داستان هود عليه السّلام
 گفتارى پيرامون داستان هود (ع )
 1- عاد، قوم هود (ع )
 2- شخصيت معنوى هود
 روايات درباره داستان هود (ع ) و قوم او
 داستان صالح عليه السّلام
 گفتارى پيرامون داستان صالح (ع )
 1- ثمود، قوم صالح (ع )
 2- بعثت صالح (عليه السلام )
 3- شخصيت صالح (عليه السلام )
 رواياتى درباره داستان ناقه صالح
 داستان لوط عليه السّلام
 گفتارى پيرامون داستان لوط (ع ) و قوم او.
 1- داستان لوط و قومش در قرآن
 2- عاقبت امر قوم لوط (ع )
 3- شخصيت معنوى لوط (ع )
 گفتارى پيرامون داستان بشرى (داستان ميهمانان ابراهيم (ع ) )
 داستان لوط (ع ) و قومش در تورات
 رواياتى درباره قوم لوط و فرشتگان ميهمان او و هلاكت آن قوم
 داستان ابراهيم عليه السّلام
 گفتارى درباره شخصيت ابراهيم خليل (عليه السلام ) و سرگذشت او
 1- داستان ابراهيم (ع ) از نظر قرآن
 2- منزلت ابراهيم (ع ) نزد خداوند و موقف بندگى اش
 3- آثار پربركتى كه آن حضرت از خود در جامعه بشرى به يادگار گذاشت
 4- تورات فعلى درباره ابراهيم (ع ) چه مى گويد؟
 5- تناقضات تورات بهترين دليل بر دست خوردگى آن است
 6- تناقص ديگرى از تورات
 رواياتى در مورد تولد و نشو و نماى ابراهيم (ع )
 رواياتى درباره داستان حضرت ابراهيم (ع ) و نمروديان و در آتش انداختن آنحضرت
 روايتى از زايش هاجر و تولد حضرت اسماعيل (ع )
 روايتى در داستان ذبح اسماعيل (ع )
 ادب ابراهيم (ع ) در احتجاج با قوم خود و در دعا و درخواست هايش از خداوند
 ادب اسماعيل (ع ) نسبت به خداوند تعالى
 سرگذشت ابراهيم (ع ) يك دوره كامل از سير عبوديت را در بردارد
 بحث تاريخى درباره كعبه و بناى آن
 شكل كعبه
 جامه كعبه
 مقام و منزلت كعبه
 توليت كعبه
 داستان ذوالقرنين
 گفتارى پيرامون داستان ذوالقرنين
 1- داستان ذوالقرنين در قرآن
 2- داستان ذوالقرنين و سد و ياجوج و ماجوج از نظر تاريخ
 3- ذوالقرنين كيست و سدش كجاست ؟
 4- آيا ياجوج و ماءجوج اقوام مغول بوده اند؟
 رواياتى پيرامون داستان ذوالقرنين
 داستان يوسف عليه السلام
 داستان يوسف عليه السلام در قرآن
 داستان يوسف (عليه السلام ) از نظر تورات
 داستان يوسف (ع ) در روايات
 چند روايت درباره رؤ ياى يوسف (ع )
 روايت امام سجاد (ع ) درباره داستان يوسف و علت ابتلاى يعقوب به فراقيوسف
 روايت از امام سجاد (ع ) درباره داستان يوسف و زليخا
 چند روايت پيرامون آيات
 رواياتى پيرامون رؤ ياى پادشاه مصر
 رواياتى در شرح داستان يوسف (ع ) و برادران در مصر
 رواياتى پيرامون ملاقات برادران با يوسف (ع ) در مصر
 رواياتى درباره سجده يعقوب و فرزندانش در برابر يوسف
 ادب يعقوب (ع )
 ادب در دعاى يوسف صديق (ع )
 داستان ايوب عليه السلام
 سرگذشت ايوب (ع )
 1. داستان ايوب (ع ) از نظر قرآن
 2. ثناى جميل خداى تعالى نسبت به آن جناب
 3. داستان آن جناب از نظر روايات
 داستان شعيب عليه السلام
 گفتارى پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او
 1. شعيب (ع ) سومين پيامبر عرب بود
 2. شخصيت معنوى شعيب (ع )
 3. نظر تورات درباره آن حضرت
 ادب شعيب (ع ) در دعا
 داستان موسى و هارون (عليهم السلام )
 گفتارى پيرامون داستانهاى موسى و هارون (ع )
 1. مقام موسى (ع ) نزد خدا و پايه عبوديت او
 2. آنچه از سرگذشت موسى كه در قرآن آمده است
 3. مقام هارون نزد خدا و پايه عبوديت او
 4. داستان موسى (عليه السلام ) در تورات عصر حاضر
 ادب موسى عليه السلام در دعاهايش
 داستان موسى و خضر عليهماالسلام
 داستان موسى و خضر (ع ) در قرآن
 شخصيت خضر (ع )
 داستان موسى و خضر (ع ) در روايات
 ادب موسى (ع ) در مقابل استادش
 داستان قارون
 رواياتى درباره داستان قارون
 داستان قارون در تورات
 داستان بلعم باعورا
 داستان بلعم باعوراء در قرآن
 داستان بلعم باعورا در روايات
 داستان اسماعيل صادق الوعد
 داستان اسماعيل صادق الوعد در قرآن و روايت
 داستان اسماعيل در قرآن
 داستان اسماعيل در روايات
 داستان لقمان حكيم
 گفتارى پيرامون داستان لقمان و پاره اى از كلمات حكمت آميزش
 1. داستان لقمان در قرآن
 2. داستان لقمان در روايات
 داستان الياس عليه السلام
 داستان الياس در قرآن و روايات
 1. داستان الياس در قرآن
 2. داستان آن جناب از نظر روايات
 داستان داوود عليه السلام
 گفتارى پيرامون داستان داوود (ع )
 1. سرگذشت داوود (ع ) در قرآن
 2. ذكر خير داوود (عليه السلام ) در قرآن
 3. داستان دو متخاصم
 4. داستان داوود (ع ) در روايات
 5. داستان عاشق شدن داود (ع ) در تورات !
 6. داستان داود (ع ) در نگاه امام رضا و امام صدق (ع )
 داستان سليمان عليه السلام
 گفتارى پيرامون داستان سليمان (ع )
 1. آنچه در قرآن از داستان او آمده
 2. آياتى كه آن جناب را مى ستايد
 3. سليمان (عليه السّلام ) در عهد عتيق
 4. رواياتى كه در اين داستان وارد شده
 ادب داوود و سليمان (ع ) در دعا و ثنا
 داستان يسع و ذوالكفل (عليهماالسلام )
 خبرى از يسع و ذوالكفل (ع )
 1. يسع و ذوالكفل (ع ) در قرآن
 2. يسع و ذوالكفل (ع ) در روايات
 داستان يونس عليه السلام
 سرگذشت يونس (ع )
 1. قرآن و سرگذشت يونس (ع )
 2. ستايش خداى تعالى از يونس (ع )
 3. سرگذشت آن جناب در كتب عهدين
 ادب در دعاى يونس (ع )
 داستان زكريا و يحيى عليهماالسلام
 گفتارى پيرامون داستان زكريا و يحيى (ع )
 1. ستايش قرآن كريم از زكريا (ع )
 2. تاريخ زندگيش
 ادب زكريا (ع ) در دعا براى درخواست فرزند از پروردگار
 داستان يحيى (ع ) در قرآن
 1. ستايش قرآن كريم از يحيى (ع )
 داستان زكريا و يحيى (ع ) در انجيل
 استان عيسى و مادرش مريم (عليهماالسلام )
 داستان عيسى و مادرش (ع ) در قرآن چگونه است
 شخصيت عيسى (ع ) و مقامش در درگاه خدا
 عيسى (ع ) چه مى گفت ؟ و درباره اش چه مى گفتند؟
 احتجاج قرآن بر ضد مذهب تثليث
 مسيح يكى از شفيعان نزد خداست نه خونبهاى گنهكاران
 اين آراء از كجا منشاء گرفته ؟
 كتابى كه اهل كتاب خود را منسوب به آن مى دانند، چيست و چگونه كتابى است؟
 بحث تاريخى
 1. سرگذشت تورات فعلى
 2. داستان مسيح و انجيل
 3. انجيلهاى چهارگانه
 وجوه لطيفى از ادب عبوديت عيسى (ع ) در مقام دعا
 داستان اصحاب رسّ
 رواياتى درباره اصحاب رس
 داستان اصحاب اخدود
 داستان اصحاب اُخدود و رواياتى درباره آنها
 داستان اصحاب كهف
 داستان اصحاب كهف از نظر قرآن و تاريخ
 داستان از نظر غير مسلمانان
 غار اصحاب كهف كجاست ؟
 داستان اصحاب كهف در روايات
 داستان اصحاب فيل
 داستان اصحاب فيل و هلاكتشان در قرآن
 داستان اصحاب فيل در روايات
پيشگفتار : روش قصه پردازى در قرآن 
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
هدف اصلى قرآن از نقل قصه ها و داستانهايش عبور دادن انسان از گذرگاههاى تاريك وترسناك و رساندن او به سرزمين روشناييها و هدايت است . منتها (ضمن تعقيب آن هدفاصلى ، گاه مناسبتى ايجاب مى كند كه داستان برگزيده اى به اندازه و شيوه متناسب وبا زيبايى هنرى راستين ، ايراد شود، ليكن نه بر اساس خيالپردازى و قصه آفرينى ،بلكه بر اساس ‍ ابتكار و آفرينش هنرى در چگونگى گزارش و با اتكا به واقعيتهاىقاطع و ترديدناپذير). از اين روش و شيوه قرآن درنقل قصه ها و داستانها بايد تحت عنوان (روش قصه پردازى قرآن ) نام برد.
چگونگى شروع قصه ها 
يكى از روشها، شيوه و چگونگى آغاز يك قصه است كه با دقت نظر و ژرف نگرى درقصه هاى قرآن و مطابقت و مقايسه آنها با يكديگر، مى توان به تفاوت و تنوع قصه درشروع با توجه به چگونگى آغاز و شروع ، پى برد و اين گونه قصه ها را دستهبندى كرد:
الف . برخى قصه هاى قرآن با يك مقدمه آغاز مى گردد كه اين مقدمه بر اساس اهدافخاص مى تواند به گونه هاى متفاوت آمده باشد.
1. مقدمه يك (استفهام تقريرى ) است كه اين استفهام در خواننده كشش و انگيزه ايجاد مىكند كه داستان را دنبال كند. داستان موسى (ع ) در سوره طه (آيه 9) با اين مقدمهاستفهامى آغاز مى گردد: (هل اتيك حديث موسى ).
(بديهى است اين استفهام براى كسب خبر نيست كه او از همه اسرار آگاه است ، بلكه بهتعبير معروف (استفهام تقريرى ) يا به تعبير ديگر استفهامى است كه مقدمه يكى خبرمهم است ، همان گونه كه در زبان روزمره نيز هنگام شروع يك خبر مهم مى گوييم : آيااين خبر را شنيده اى كه ...؟)
قطعا شروع قصه اى با اين گونه استفهام و پرسش ، خواننده را ترغيب مى كند كه باتمام وجود و سراپا گوش ، خود را براى شنيدن داستان آماده نمايد كه :
(آن يك نوع استفهام است براى زمينه چينى و آماده كردن نفسها و گوشها، تا اينكه قصهرا بخوبى دريابند و عاشقانه مايل به دريافت آن شوند.)
2. در سوره (ص ) (آيات 17 تا 20) به معرفى شخصيت داوود (ع ) مى پردازد و بعدبا جمله استفهامى (هل اتيك نبؤ ا الخصم اذ تسوروا المحراب ) (آيا از داستان آن مردانمتخاصم كه به بالاى ديوار محراب آمدند خبر دارى ؟) به داستانى در مورد اين پيامبر خدامى پردازد، بويژه كه با اين استفهام شنونده و خواننده را ترغيب به شنيدن و خواندنداستان مى كند و بعد ماجراى داورى آن جناب و دو برادر متنازع را بيان مى دارد. مرحومعلامه طباطبائى (ره ) در اين باره مى نويسد:
(استفهام "هل اتيك ..." به منظور به شگفتى واداشتن و تشويق به شنيدن خبر است .)
3. در سوره ذاريات (آيه 24) نيز داستان ميهمانان ابراهيم (ع ) را با يك استفهام وپرسش آغاز مى كند و نكته قابل تاءمل و دقت آيه اين است كه نمى فرمايد (آيا داستانابراهيم را مى دانى و از آن خبر دارى ؟)، بلكه مى فرمايد:(هل اتيك حديث ضيف ابرهيم المكرمين ) (آيا داستان ميهمانان گرامى ابراهيم به تورسيده است و از آن خبر دارى ؟). اين نوع پرسش خواننده را برمى انگيزد كه حتما داستانرا بخواند، زيرا با بيان (ميهمانان ابراهيم ) خواننده ترغيب و تشويق مى شود كهداستان را پى گيرد و اين مساءله در ذهن خواننده تداعى مى گردد كه داستان ابراهيم راكه مى دانم ، پس آن را بخوانم تا ببينم داستان مهمانانش چه بوده است .
از اين گونه است داستان و حكايت ارتشهاى فرعون و ثمود كه داستان با يك استفهام آغازمى گردد و چون داستان پيشين نمى فرمايد (آيا داستان فرعون و ثمود را مى دانى؟)، بلكه مى فرمايد: (هل اتيك حديث الجنود فرعون و ثمود) آيا داستان لشكرها راشنيده اى ؟ لشكرهاى فرعون و قوم ثمود؟)، كه اولا خواننده را هر چه بيشتر براىخواندن داستان برانگيزد، ثانيا (براى اينكه به قدرت و استعداد و آمادگى آنها(ارتشهاى فرعون و ثمود) اشاره مى كند).
4. در سوره فجر نيز، بعد از قسمتهاى پى در پى باطول موجهاى كوتاه و كوبنده ، به داستان اقوام عاد و ثمود و فرعون مى پردازد وداستان را با يك استفهام آغاز مى نمايد: (الم تر كيف ربك بعاد) (آيا نديدى كهپروردگار تو با قوم عاد چه كرد؟) و (تركيب استفهام در اينچنين سياقى از نظربرانگيختن و شوراندن براى بيدارى و التفات ، شديدتر و مؤ ثرتر است ).
5. داستان اصحاب فيل با دو استفهام تقريرى آغاز مى گردد:
(الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل . الميجعل كيدهم فى تضليل .)
آيا نديدى كه خداى تو با اصحاب فيل چه كرد؟ آيا كيد و مكر آنان را به بيراهه نينداخت؟
اما اينكه چگونه كيد و مكر آنان را در گمراهى و بيراهه قرار داد، آن را در يك سيماىوصفى هراسناك و پرفروغ به نمايش درآورده است ، به اين ترتيب كه تماشا مى كنيم :
(و ارسلعليهم طيرا ابابيل . ترميهم بحجاره من سجيل . فيجعلهم كعصفماءكول .)
و بر سر آنان پرندگى فوج فوج فرستاد، تا آنها را باسجيل سنگباران كردند. و آنان را چون كاه پس مانده در آخور ساخت .
ب . پاره اى از داستانهاى قران با مدخلهاى كوتاه و مقدمه اى آغاز مى گردد كه در طىآنها درونمايه داستانها را پيشاپيش به ميان آورده ، يا از حالت و كيفيت آنها خبر داده و ياكردار ويژه قهرمانى را برجسته ساخته و شخصيتش ‍ را طى چند جمله به عبارت كوتاهبه تصوير كشيده است كه از آن جمله به داستان مبارزات موسى (ع ) با فرعون درسوره قصص مى توان اشاره كرد.
1. قرآن در اين داستان قبل از اينكه به اصل داستان و ماجرا بپردازد، در مقدمه به معرفىشخصيت فرعون پرداخته و دورنمايى از داستان را ترسيم كرده و پايان و سرانجامداستان را به طور غيرمستقيم بازگو نموده است تا جايى كه خواننده مى تواند در طى آن، مضمون و درونمايه داستان را حدس ‍ بزند.
(ان فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شيعا يسضعف طائفه منهم يذبح ابناءهم و يستحيىنساءهم انه كان من المفسدين . و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهماءمه و نجعلهم الوارثين . و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان فرعون و هامان وجنودهما منهم ما كانوا يحذرون .)
(اين مقدمه داستانى بر چند حقيقت هنرى مشتمل است :
1. اين مقدمه خلاصه اى است از محتويات داستان ، زيرا خواننده كشف مى كند كه اين داستانپيرامون جدالى كه ميان حق و باطل (موسى و فرعون ) برپاست ، دور مى زند: (داستانموسى و فرعون را براى تو مى خوانيم ...).
2. خواننده به دست مى آورد كه سرانجام ، نتايج اينجدال به نفع موسى (ع ) و مؤ منان خواهد بود: (ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روىزمين نعمت دهيم ...).
3. داستان ، ماده و اساس اين باطل را مشخص مى كند و اينكه اساس اينباطل برترى جويى فرعون ، ايجاد تفرقه ميان طوايف جامعه و به استضعاف كشيدنمردم است ، به گونه اى كه مردان را مى كشد و زنان را زنده مى گذارد. البتهدلايل اين كار را خواننده از مجموع داستان به دست خواهد آورد: (فرعون در آن سرزمينبرترى جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت ).
4. همچنين خواننده از اين مقدمه به عواملى كه فرعون را به فساد وادار مى كند، پى مىبرد و آن اينكه وى مى خواهد سلطنت خود را حفظ كند و اززوال آن سخت در هراس است : (به فرعون و هامان و لشكريانشان چيزى از آن مىترسيدند، نشان دهيم ).
قرآن بعد از اين مقدمه ، داستان موسى (ع ) را از دوران كودكى و فرمان افكندنش در درياآغاز مى كند (فالقيه فى اليم ...) و با انداخته شدن فرعون و لشكريانش در دريا وغرق شدنشان ، داستان را به پايان مى برد (فاخذناه و جنوده فنبدناهم فى اليمفانظر كيف كان عاقبه الظالمين ).
2. قرآن در سوره (ص ) (آيات 17 - 20) بعد از معرفى شخصيت داستان (داوود عليهالسلام ) و ويژگيهاى اين قهرمان داستان و عطايايى كه بر او داده شد، به يكى ازداستانهاى آن جناب مى پردازد.
ج . پاره اى از مقدمه ها فشرده اى از داستان است كه پيشاپيش مى آيد، آنگاه بهتفصيل آن مى پردازد:
1. قرآن در سوره اعراف با اين مقدمه (و لقد مكناكم فى الارض و جعلنا لكم فيهامعايش قليلا ما تشكرون ) داستان آفرينش و تمكين بنى آدم در زمين را آغاز كرده و طىپانزده آيه (آيات 11 - 25) به طور تفصيل به اين تمكين پرداخته است و(تفصيل اجمالى است كه در آيه قبل ذكر شده است ). و اين گونه است كه بعد ازاجمال ، ابتداى خلقت انسان و صورت بندى او و ماجراى آن روز آدم و سجده ملائكه وسرپيچى ابليس و فريب خوردن آدم و همسرش و خروجشان را بهشت و ساير امورى را كهخداوند براى آن دو مقدر كرده بود، بيان مى فرمايد و در پايان داستان با چهار خطاب(يا بنى آدم ...) به نصيحت و موعظه فرزندان آدم مى پردازد.
2. در همان سوره پيشين (اعراف ) قرآن در مقدمه ، فشرده اى از داستان موسى (ع ) ومبارزاتش را با فرعون و طرفداران او بيان مى كند، سپس بهتفصيل داستان و ريز ماجرا مى پردازد.
(ثم بعثنا من بعدهم موسى باياتنا الى فرعون و ملائه فظلموا بها فانظر كيف كانعاقبه المفسدين ).
بعد از آنها موسى را با آپاتمان به سوى فرعون و قومش فرستاديم . آنها هم با آنآيات مخالفت كردند. اينك بنگر كه عاقبت مفسدان چگونه بوده است .
قرآن با بيان (فانظر كيف كان عاقبة المفسدين ) اولا خواننده را تشويق مى كند وبرمى انگيزد كه داستان را دنبال كند و پى گيرد، ثانيا سرانجام بدفرجامى فرعون وقومش را در ابتداى داستان ذكر مى نمايد. (اين جملهاجمال داستان موسى (ع ) است و از جمله (و قال موسى يا فرعون ...) شروع بهتفصيل آن مى كند).
(اين گونه آغاز كردن داستان خود از راههاى خاص قرآن در بيان قصص ‍ است و اينشكل با سياق سوره و محورى كه بر گرد آن مى چرخد، مناسب تر است ؛ چه ، از همانلحظه نخستين عاقبت كار را نشان مى دهد تا هدفى كه از آوردن آن منظور بوده دستگيرشود.)
ضمنا در آيه 128 از قول موسى (ع ) نيز اين بشارت را مى دهد كه سرانجام پيروزى وسعادت از آن متقين است و در آيات 136 و 137 دو تابلو از اين سرانجام را ترسيم مىكند: سرانجام فرعونيان كه در دريا غرق شدند، و سرانجام متقين و پرهيزكاران كه وارثمشرق و مغرب زمين با بركت (مصر و شامات ) گشتند.
3. در داستان اصحاب كهف ، قرآن بعد از مقدارى مطالب فشرده ومجمل ، به تفصيل داستان مى پردازد. اين مقدمه آيات 10 تا 12 را در بر مى گيرد. درآيه اول از پناه بردن آن جوانان مهاجر سخن به ميان آورده است و اينكه دست به دعابرداشتند و زمينه سازى راه رشد و هدايت را طلب كردند:
(اذ اوى الفتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيى ء لنا من امرنا رشدا).
در آيه دوم به خواب رفتن آنان را در ساليان متمادى بيان نموده است :
(فضربنا على اذانهم فى الكهف سنين عددا).
و در سومين آيه به ديدار شدن و اختلافشان در مقدار زمانى كه خوابيدند اشاره شده است :
(ثم بعثنا لنعلم اى الحزبين احصى لما لبثوا امدا).
و بعد از اين مقدمه ، كه نسبت به ديگر مقدماتمفصل تر است تا مخاطب و خواننده بيشتر در جريان وضعيت كلى داستان قرار گيرد، طىسه پرده داستان را به نمايش در آورد و از اصل ماجرا پرده بر مى دارد.
4. داستان يوسف (ع ) و فراز و فرودهاى زندگى آن جناب كه سوره يوسف را به خوداختصاص داده است نيز با مقدمه اى شروع مى گردد؛ مقدمه اى كه ، ضمن ايجاد كشش درخواننده ، دورنمايى از داستان را ترسيم مى كند و در واقع مى توان گفت (نحن نقصعليك احسن القصص ... ان ربك عليم حكيم ) مقدمه داستان به حساب مى آيد و از آيه(لقد كان فى يوسف و اخوته ايات للسائلين ) بر سر قصه مى شود و (در حقيقتبشارتى كه قبلا داده بود، عنوان مقدمه اى را داشت كه به طوراجمال اشاره به سرانجام قصه مى نمود).
د. گاه فشرده اى از داستان بعد از تفصيل آن آورده مى شود، يعنى بعد از اينكه داستانبه طور مفصّل بازگو گرديد، ديگر بار خلاصه و چكيده اى از آن را بيان مى كند.
1. در داستان عيسى (ع ) در سوره آل عمران ، ضمن بيانمفصل ماجرا، در پايان داستان فشرده اى از آن را كه در واقع هدف و پيام داستان نيز هستاين گونه بازگو مى كند:
(ان مثل عيسى عند الله كمثل ادم خلقه من تراب ثمقال له كن فيكون ).
مثل عيسى در نزد خدا چون مثل آدم است كه او را از خاك بيافريد و به او گفت موجود شو.پس موجود شد.
(اين آيه شريفه هدف اصلى از ذكر داستان عيسى (ع ) را به طور خلاصه بيان مى كندو در حقيقت اجمالى است بعد از تفصيل ، و اين كار (يعنى خلاصه گيرى از گفتار،مخصوصا آنجا كه پاى احتجاج در بين باشد) از مزاياى كلام شمرده مى شود.)
2. داستان قوم عاد و گفتگو و جدالشان با حضرت هود (ع ) به طورمفصل آيات 50 تا 58 سوره هود را در بر مى گيرد كه در پايان داستان ، قرآن دوباربه طور فشرده خلاصه اى از داستان را ديگر بارنقل كرده است . (بار اول خلاصه گيرى كرده و فرموده : (و تلك عاد جحدوا باياتربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر كل جبار عنيد)، و تلخيص بار دوم از كلمه (الا ان عاداكفروا الا بعدا لعاد قوم هود) شروع مى شود...).
اين گونه تلخيص را در داستان بعدى همين سوره يعنى داستان قوم ثمود نيز داريم .
ه‍. گاه برخى از داستانها بدون مقدمه و زمينه سازى پيشين آغاز مى گردد و خواننده رايكباره و ناگهانى بر سر قصه مى برد. اين گونه نمايش در داستانهاى قرآن زياد بهچشم مى خورد.
1. داستان يونس (ع ) در سوره صافات (آيات 139 - 148) بدين ترتيب آغاز مى شود:
(و ان يونس لمن المرسلين . اذ ابق الى الفلك المشحون . فساهم فكان من المدحضين ....)
و يونس از پيامبران بود. چون به آن كشتى پر از مردم گريخت ، قرعه زدند و او درقرعه مغلوب شد....
خواننده ناگهان به اين آغاز داستانى درباره يونس (ع ) كه قهرمان داستان است برمىخورد و اين در حالى است كه وى نسبت به يونس (ع ) هيچ گونه اطلاعات قبلى ندارد وتنها همين قدر مى داند كه او از پيامبران است . با اينحال نكته قابل توجه اين است كه داستان ابتدا تا انتهاىحال يونس (ع ) را به نمايش نمى گذارد، بلكه آن پرده را به نمايش مى گذارد كهيونس (ع ) در كشتى پر از جمعيت گريخته است و طبق قرعه مى بايد او را از كشتى بهدريا افكنند.
2. داستان زكريا و تولد يحيى و ماجراى مريم و تولد عيسى و داستان ابراهيم و موسى وحكايت اسماعيل و ادريس عليهم السلام در سوره مريم بدون مقدمه و زمينه چينى و تنها بامعرفى اين پيامبران خدا و بر شمردن برخى ويژگيهاى آنان آغاز شده است و به همينترتيب است قصه سليمان با مورچه و هدهد و بلقيس ملكه سبا.
اين روش و شيوه داستان كه (در يك حالت ناگهانى مخصوص به نمايش ‍ درمى آيد كهتماشاى آن تماشاگران را هرگز از اين تماشا بى نياز نمى گرداند، يعنى چشمتماشاگر هميشه تشنه تماشا مى ماند)، يكى از روشهاى قصه پردازى قرآن است و درچنين مواردى ، هدف در (طرح ناگهانى قصه ) تاءمين مى شود. (اين شيوه (در مسيرداستان قرار گرفتن به صورت ناگهانى ) از اثر بخشى خاصى برخوردار است كهمعمولا قصه نويسان و فيلمسازان و كارگردانان نمايش به آن توجه داشته و (آن را)مورد استفاده قرار مى دهند).
شيوه نقل حوادث داستان 
قصه هاى قرآن را در شيوه نقل حوادث داستان به دو دسته مى توان تقسيم بندى كرد:
الف . رعايت تسلسل زمانى : 
قصه ها معمولا از تسلسل زمانى برخوردارند و حوادث داستان و هر پرده نمايشى آن طبقسير زمانى و بر حسب تسلسل روايت مى شود و پيش ‍ مى رود و سياق كلام نيز چنينتسلسلى را مى طلبد و اقتضا مى كند كه غالب داستانهاى قرآن از اينتسلسل زمانى بهره دارند و از آن جمله مى توان به داستان موسى (ع ) در سوره قصصاشاره كرد. در آنجا مى بينيم داستان از دوران تولد و كودكى موسى (ع ) آغاز مى شود وطبق يك مسير متوالى و پى در پى و تسلسل زمانى پيش مى رود و با غرق شدن فرعون ولشكريانش ‍ پايان مى پذيرد.
ب . شكسته شدن وحدت زمانى : 
در پاره اى از قصه ها تسلسل زمانى رعايت نشده است و شكسته شدن وحدت زمانى در آنهاكاملا مشهود و نمايان است و سياق كلام اقتضا مى كند كه داستان از درون برش بخورد وبرخى پرده هاى نمايش جابجا گردد و تسلسل آن رعايت نشود. از نمونه داستانهاى قرآنبا اين گونه ساختار مى توان به داستان موسى (ع ) در سوره طه و داستان اصحاب كهفاشاره كرد:
1. داستان موسى (ع ) كه آيات 9 تا 99 سوره طه را دربر گرفته است ، از جايى آغازمى شود كه موسى (ع ) به دنبال آتش رفته است تا بتواند راه را پيدا كند و خود وخانواده اش را از آن تاريكى و بيابان ظلمت بار برهاند و داستان سير خود را طى مى كندو به جلو مى رود تا رسيدن به مقام رسالت و پيامبرى و ابلاغ فرمان از سوىپروردگار مبنى بر حركت به سوى فرعون ((اذهب الى فرعون انه طغى ). در اينجابعد از دعا و درخواست موسى ، داستان يكباره به عقب برمى گردد و متن داستان ناگهانتسلسل رويدادها را قطع مى كند و خواننده را به حوادث دوران كودكى موسى (ع ) مى بردو آن دوران پر از غم اندوه مادر موسى و چهره مضطربش را پيش ‍ چشم خواننده مى آورد وبه نمايش مى گذارد و (به جاى زمان عينى از زمان ذهنى بهره گرفته مى شود.... آنگاهمتن داستان مجددا به نقطه اى برمى گردد كه آن را قطع كرده بود و روايت رويدادهايىرا كه به موسى (ع ) و رابطه او با فرعون مربوط مى شود، پى مى گيرد. اين تقطيعو برش اجزاء داستان و شكستن وحدت زمانى آن ، داراى اسرار هنرى است كه بايد دربارهآنها تاءمّل كرد و از اين طريق رابطه موجود ميان اهداف داستان و شيوه هاى ساختارىموسى (ع ) در سوره قصص بر اساس تسلسل زمانى و در سوره طه بر پايه درهمشكستن وحدت زمانى است . شايد در اينجا (سوره طه ) (متن داستان از لحاظ هنرى مىخواهد ميان رفتن موسى به سوى فرعون در حالى كه او بزرگترين مسؤ وليت يعنىرسالت را بر دوش ‍ دارد و از لحاظ سنى نيز سالخورده است و رهايى موسى ازچنگال فرعون در زمانى كه او كودكى بيش نبود، توازن برقرار سازد و نتيجه (هر دوواقعه ) آن است كه موسى چه در دوران كودكى و چه در دوران بزرگسالى بر فرعونپيروز مى شود.... اين موازنه در ساختار داستانى از اهميت ويژه اى برخوردار است ،چنانكه اين موضوع بر همگان روشن است ). و ديگر اينكه (قطع سلسله رويداد زمانىصورت مى گيرد كه موسى از خداوند درخواست مى كند تا در انجام وظيفه اى كه به عهدهاش گذاشته است ، يارى اش دهد. خداوند نيز اين درخواست وى را اجابت مى كند و در پاسخاو چنين مى گويد: هر چه خواستى به تو داده شد).
آنگاه داستان را برش مى زند و يكى از منتهايش را بر پيامبر (ص ) يادآورى مى كند تا اودر انجام وظيفه خطيرش استوار و پابرجا باشد، در عين حالى كهكل داستان جهت اطمينان قلب و ثابت قدمى بيشتر پيامبر (ص ) و مؤ منين بازگو گرديدهاست و در لواى داستان ، پيروزى را به آن جناب و يارانش نويد مى دهد.
2. داستان اصحاب كهف نيز - كه قبلا به آن اشاره شد - با مقدمه اى آغاز مى گردد كهخود خلاصه اى است از سه فراز داستان اصحاب كهف . داستان از نظر ساختار از وسطحادثه شروع شده و سپس به آغاز برگشته و آنگاهتسلسل زمانى خود ادامه داده است ، يعنى داستان از آنجا آغاز شده است كه جوانمردان بهغار پناه بردند و در واقع ورود خواننده به داستان تواءم با وارد شدن جوانمردان بهداخل غار است .
(اذ اوى الفتيه الى الكهف ...).
آنگاه كه آن جوانمردان به غار پناه بردند....
اما در پاسخ به اين پرسش كه چرا قرآن به جاى اينكه از ابتداى داستان شروع كند ازوسط داستان آغاز كرده است و دليل هنرى اين كار چيست و چرا داستان از آغاز درباره محيطكفر كه اين قهرمانان در آن زندگى مى كردند سخن نگفته بلكه درباره ورودشان بهغار آغاز سخن كرده است ، دكتر محمود بستانى مى نويسد:
(البته سبب اين امر كاملا روشن است ، چرا كه اگر توجه كنيم ، مى بينيم كه مقدمه و ياپيش درآمد سوره كهف پيرامون زينت زندگى دنيا و ضرورت به دور افكندن آن دور مىزند. بنابراين آنچه كنار گذاشتن اين حيات و زينت آن را به نحوىاكمل عينيت مى بخشد، گريختن از زندگى و پناه بردن به غارى است كه از زندگى وزينت آن جدا باشد.)
3. داستان ديگرى كه از نظر ساختار از وسط حادثه شروع مى شود و سپس ‍ به آغازداستان برمى گردد و آنگاه تسلسل زمانى خود را ادامه مى دهد، (داستان گاو) در سورهبقره است . ابتدا داستان را مى آوريم و سپس به ساختار داستان و عينيت اين گونه ساختارمى پردازيم :
(و اذ قال موسى لقومه ان الله ياءمركم ان تذبحوا بقره ...).
و به ياد آريد آن هنگام را كه موسى به قوم خود گفت : خدا فرمان مى دهد كه گاوى رابكشيد.
گفتند: آيا ما را به ريشخند مى گيرى ؟
گفت : به خدا پناه مى برم اگر از نادانان باشم .
گفتند: براى پروردگارت را بخوان با بيان كند آن چگونه گاوى است ؟
گفت : مى گويد گاوى است نه خيلى پير و از كارافتاده ، نه جوان و كاركرده ،ميانسال . اكنون بكنيد آنچه را كه مى فرمايد. گفتند: براى ما پروردگارت را بخوان تابگويد رنگ آن چيست ؟
گفت : مى گويد گاوى است زرد سير كه رنگش بينندگان را شادمان مى سازد.
گفتند: براى ما پروردگارت را بخوان تا بگويد آن چگونه گاوى است ؟ كه چنينگاوانى بر ما مشتبه شده اند و اگر خدا بخواهد ما بدان را مى يابيم .
گفت : خدا مى گويد از آن گاوان نيست كه رام باشد و زمين شخم زند و كشته را آب دهد،بى عيب است و يك رنگ .
گفتند: حقيقت را گفتى .
پس آن را كشتند، هر چند كه نزديك بود از آن كار سر باز زنند.
اين حادثه ميانى داستان بود كه در ابتدا نقل شد و در سرآغاز داستان قرار گرفت ، اماحادثه نخست داستان كه بعد از حادثه ميانى آمده چنين است :
و به ياد آر آن هنگام را كه كسى را كشتيد و به يكديگر بهتان زديد و درباره آن كشمكشداشتيد و خدا آنچه را كه پنهان مى كرديد، آشكار ساخت .
بعد به بخش پايانى داستان مى پردازد:
سپس گفتيم : پاره اى از آن را بر آن كشته بزنيد. خدا مردگان را اينچنين زنده مى سازد ونشانه هاى قدرت خويش را اينچنين به شما مى نماياند، باشد كه بهعقل دريابيد.
در اصل ، داستان اين گونه بوده است كه : بنىاسرائيل كسى را كشته بودند و قتل آن را به گردن يكديگر مى انداختند و هر طايفه اىديگرى را متهم به قتل مى كرد تا اينكه خداوند به موسى (ع ) فرمان داد بنىاسرائيل گاوى را بكشند و آن قوم لجوج شروع به بهانه گيرى كردند و از مشخصاتريز گاو جويا شدند و بالاخره بعد از بهانه جوييهاى مختلف ، گاو را يافتند و آن راكشتند. در پايان فرمان مى رسد كه پاره اى از آن را بر آن كشته بزنند و در نتيجهمقتول ديگر باز زنده مى شود و خود اصل ماجراىقتل را حكايت مى كند و داستان با آيه (كذلك يحى الله الموتى ...) (كه محورانديشه اى است كه داستان پيرامون آن دور مى زند) و پيام داستان را دربردارد، پايانمى پذيرد.
علامه درباره اين داستان مى نويسد: (طرز بيان قرآن از اين داستان عجيب است ). بعدبا اشاره به اينكه تسلسل زمانى اين داستان در هم ريخته است است ، علت اين عدمتسلسل را و اينكه چه نكته اى اين اسلوب را باعث شده كه قسمت ميانى داستان در ابتدا ومقدمه داستان بيايد، شرح مى دهد و مى نويسد:
( (اين ) مقدمه اى است توضيحى براى خطاب بعدى ، و در آن نامى از علت كشتن گاونتيجه اى كه از آن منظور است نبرده ، بلكه سر بسته فرموده خدا دستور داده گاوى رابكشيد. و اما اينكه چرا بكشيد و كشتن آن چه فايده اى دارد، هيچ بيان نكرده تا حسكنجكاوى شنونده تحريك شود و در مقام تجسس برآيد، تا وقتى علت را شنيد، بهتر آن راتحويل بگيرد و ارتباط ميان دو كلام را بهتر بفهمد.)
دكتر محمود بستانى نيز دليل هنرى داستان را با اين ساختار هندسى اين گونه بيان مىدارد كه قرآن (مى خواهد توجه (خواننده ) را با اهميت اين گونه "آغازيدن " جلب كند وبه او بفهماند كه اين كار دربردارنده معنا و مفهوم ويژه اى است كه بر ساير مفاهيمفرعى مزيت و برترى دارد).
خط سير و تسلسل تاريخى در قصه ها 
برخى از داستانهاى قرآن در شيوه نقل حوادث و ساختار رويدادها ازتسلسل زمانى برخوردارند و برخى ديگر فاقد اينتسلسل زمانى هستند، اما مى توان آن را به گونه اى ديگر در سير تاريخى داستانها دريك سوره بررسى كرد و در سايه اين بررسى و پژوهش نتيجه گرفت و داستانها را ازاين نظر تقسيم بندى نمود.
رعايت خط سير تاريخى 
در مورد داستانهايى كه بنابر خط سير تاريخى پيش رفته اند و پيوستگى وتسلسل آنها بر اين اساس و شيوه است ، مى توان به داستانهاى سوره هود اشاره كرد كهاساس و دورنمايه و محتواى داستانها توحيد و يكتاپرستى است . خود سوره نيزحول اين محور دور مى زند و موضوع اصلى آن راتشكيل مى دهد و نمونه عينى از دعوت به يكتاپرستى و پيامد نافرمانى از دستورهاىانبياى سلف را به تصوير كشيده و در قالب داستان بازگو نموده است .
(پيوستگى داستانها از اين سوره بنابر خط سير تاريخى است و از نوح آغاز مى كند وسپس داستان هود و صالح مى آيد و در ضمن رسيدن به لوط، گوشه اى از داستانابراهيم را مى آورد و سپس شعيب است و اشاره اى به موسى است ، و از آن جهت است بهرشته تاريخى اشاره كرده است كه آيندگان را از سرنوشت گذشتگان به همان ترتيبكه بوده است آگاه سازد.)
اين خط سير و تسلسل تاريخى در داستان پيامبران خدا در سوره اعراف نيز كاملا نماياناست و داستانها چون خط سير تاريخى داستانهاى انبياء در سوره هود پيش مى رود جزاينكه در اين سير، داستان ابراهيم از اين حلقه و زنجيره افتاده و قرآن از نمايشسرگذشت اين پيامبر بت شكن بازمانده است . در اين سير (چرخ تاريخ پيش مى رود وزمان ابراهيم مى رسد. ولى قرآن در اينجا داستان ابراهيم را بازنمى گويد؛ چه ، بر آناست از هلاك و نيستى تكذيب كنندگان سخن گويد. قوم ابراهيم هلاك نشدند؛ چه ، ابراهيماز خداى خود خواستار هلاك ايشان نشد، بلكه آنان را با چيزهايى كه به جاى خدا مىپرستيدند به حال خود گذاشت . در اينجا داستان قوم لوط پسر برادر ابراهيم و همزمانبا او را مى آورد كه در آن بيم دادن و تكذيب كردن و هلاك شدن است و با روش اين دستهآيات هماهنگى دارد).
اهداف تسلسل تاريخى 
سيد قطب براى اين تسلسلها و سير تاريخى اهداف خاصى را ذكر نموده است كه به آنهابه طور مختصر اشاره مى گردد:
(الف . هدف اول نماياندن اين قصه كه در همه پيامبريها عقيده يگانه وجود داشته است... عبارت واحدى كه هر پيغمبر مى گويد، اين است كه : (يا قوم اعبدوا الله ما لكم من الهغيره ) (اى مردم ، خدا را بپرستيد، براى شما معبودى جز او نيست ). پيغمبرى اين را مىگويد و مى رود و پس از مدتى برادرش مى آيد و عين همين كلمه را مى گويد و پس از وىبرادر ديگرى مى آيد و به همين روش تبديل ناپذير كار ادامه پيدا مى كند؛ چه ، عقيدهخود تبديل ناپذير است و صاحب آن عقيده يگانه است و تغيير وتبديل در آن راه ندارد، و پيامبران امت يگانه اى هستند كه درطول تاريخ فطرت و طبيعت يگانه اى دارند.
ب . هدف دوم آشكار ساختن اين نكته است كه طبيعت ايمان و طبيعت كفر در نفوس بشرى درطول تاريخ يكسان بوده است .
ج . هدف سوم نماياندن غفلت و بى خبرى و فراموش كردن پند و عبرت و از ياد بردنسپاسگزارى بر نعمت جانشين شدن در زمين است : نسلى پس از نسلى ديگر بر زمين مى آيدو قومى پس از قومى ديگر جايگزين مى شود و اين قوم تازه بر آنچه گذشته رسيدهنمى انديشد و پس از آگاه شدن از سرگذشت هلاكت بار گذشتگان ، بر اين جانشين خدادر زمين سپاسگزارى نمى كند (قليلا ما تشكرون ).
د. نماياندن سرگذشت تكذيب كنندگان است كه بر سنت تخلف ناپذير خدا پيش مىآيد... و بدين گونه اين داستانها بر حسب تسلسل تاريخى پيش ‍ آمده و همه اين هدفها راصورت تحقق بخشيده است .)
درهم شكستن خط سير تاريخى 
در برخى از داستانهاى قرآن اين سير و تسلسل تاريخى رعايت نشده است و از (رشتهتاريخى پيروى نمى شود؛ چه منظور از آوردن اين داستانها تاريخ ‌نگارى و نيز توجهبه خود داستان نيست ، بلكه خدا با اين وسيله مى خواهد بندگان خود را تربيت كند و آنهارا همچون وسيله اى براى مثال زدن و روشن ساختن حقايق به كار برد).
حذف جزئيات در قصه 
از آنجا كه قرآن كتاب هدايت انسانها از تاريكيها و جهالتها و گمراهيها به سوى نوراست و هدف عمده قرآن همين مهم است ، لذا بهره گيرى قرآن از قصه ها به همين منظور بودهاست و در نقل قصه ها و بازگو كردن داستان تا جايى به جزئيات در داستان و قصه مىپردازد كه نقش مهمى را در قصه داشته باشد و بتواند راه و روزنه اى به سوى نوربگشايد. بر اين اساس گاه در فرازى از داستان برخى جزئيات و عناصر داستان راحذف مى نمايد يا به صورت گذرا و اشاره مطرح مى كند و از آن مى گذرد و گاه درفرازى ديگر در بازگو كردن همان عناصر و جزئياتتاءمل و درنگ بيشتر مى كند و به صورت برجسته تر رخ مى نمايد.
مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه كه چرا قرآن موارد تاريخ و جزئيات داستان رانقل نمى كند، مى نويسد:
(البته جهت و علتش روشن است و آن اين است كه قرآن كريم كتاب دعوت و هدايت است و دراين رسالت و هدفى كه دارد، يك قدم راه را به طرف چيزهاى ديگر ازقبيل تاريخ و يا رشته هاى ديگر كج نمى نمايد، زيرا هدف قرآن تعليم تاريخ ، ومسلكش رمان نويسى نيست . هيچ كارى به اينكه فلانى پسر كيست و نسبش چيست و حوادثتاريخى مربوط به او در چه زمانى و مكانى رخ داده است ، نداشته و متعرض سايرمشخصاتى كه يك تاريخ نويس يا رمان نويس بى نياز از ذكر آن نيست ، نمى شود، چونتعرض ‍ به اين خصوصيات در هدف قرآن (كه كتاب هدايت مى باشد) دخالت و تاءثيرندارد. براى مردم از نظر هدايت يكسان است كه بدانند ابراهيم فرزند تارح بن ناحور بن... است يا ندانند، بدانند كه ابراهيم در (اور كلدانيها) در حدود سنه دو هزارقبل از ميلاد به دنيا آمده و ولادتش در عهد فلان پادشاهى كه در فلان زمان به دنيا آمده وفلان مدت سلطنت كرده و فلان روز مرده ، بوده است يا ندانند.)
سيد قطب نيز همين نظر را در حين تفسير قصه نوح مطرح مى نمايد:
(آيا طوفان جهانگير بود، يا به سرزمينهايى اختصاص داشت كه نوح به مردم آنسرزمينها برانگيخته شده بود؟ و اين سرزمينها كجا بود و جاى آن در جهانى كه اكنون درآن زندگى مى كنيم ، كجاست ؟ اينها پرسشهايى است كه جز با حدس و پندار جواب آنهارا نمى توان يافت و پندار آدمى را به حق نمى رساند و جوابهايى كه داده مى شود، ازاسرائيلياتى است كه به دليل متكى نيست و از آن گذشته ، در تحقق يافتن هدفهاىداستانهاى قرآنى هيچ تاءثيرى ندارد.)
پس بى زمانى و مكانى يكى از ويژگيهاى قصه هاى قرآن است و اين دوعامل در شكل دادن به روند حوادث نقش چندانى ندارد و ما در قصه ها رد پايى از زمان ومكان را جستجو نمى كنيم و نمى يابيم ، زيرا داستانها و قصه هاى قرآن وراى زمان و مكانحركت مى كنند و اين دليل بر جهانى و جاودانى بودن قصه هاست ، چرا كه زمان و مكان رادر نور ديده و داستان و سرگذشت مختص به قوم و جامعه خاص در يك سرزمين و مكان وزمان خاص نيست . قصه اى است كه نمونه آن در هر جامعه و در هر زمان و مكانى ممكن استرخ دهد و همه انسانها بايد گوش به زنگ باشند و قصه آيينه تمام نمايى مى باشدكه سرنوشت خود را در آن ببينند و علت و عوامل سعادت و شقاوت جوامع را بررسى كنند.
(بعلاوه ، افزايش لذّت و بهره هنرى (از يك داستان و يا نمايشنامه ) (تفاوت ميان متنهنرى و متن عادى همين است ) بستگى به اين دارد كه چه مقدار به خواننده يا شنونده و يابيننده امكان مى دهد كه او خود (اسرار داستان را) كشف كند. بهره هنرى داستان در اين نيستكه همه جزئيات را ارائه دهد، زيرا اين كار فرصتهاى بهره هنرى را كه در كشف واستنباط عملى مى شود، تقليل مى دهد.)
در قصه يوسف (ع ) خيلى از جزئيات قصه حذف شده است ، در حالى كه خوانندگان خودمى توانند اين جزئيات را حدس بزنند و تابلويى از آن در ذهن خود ترسيم كنند و قصهاز آنچنان ساختار هنرى برخوردار است كه خواننده را يارى مى دهد كه اين برشها و پردههاى افتاده داستان را بتواند كشف و استنباط كند. مثلا در آيه 50 آمده است كه يوسف (ع )به فرستاده عزيز مصر گفت : (بازگرد و شاه را ازقول من بپرس چه شد كه زنان مصرى همه دست خود را بريدند؟)(قال ارجع الى ربك فسئله ما بال النسوة اللاتى قطعن ايديهنّ) و در آيه بعد آمده استكه شاه از زنان مصرى خواست كه حقيقت حال خود را بازگو نمايند(قال ما خطبكن ...) در بين اين دو آيه مشهود است كه پرده اى افتاده و داستان برشخورده است و از بازگو كردن و بيان اينكه عمال و ماءموران شاه به سراغ زنان رفتند وآنان را به دربار فرا خواندند و زنان به دربار آمدند و شاه اين سؤال را از ايشان كرد، خوددارى شده است و قرآن با برشى در قصه ، صحنه بعدى يعنىحضور زنان در دربار و صحنه سؤ ال و جواب و گفتگوى پادشاه و زنان را به نمايش ‍گذاشته است . (ناگفته پيداست كه متن داستان ، با اينچنين حذفى ،اصل (اقتصاد هنرى ) را كه در زمينه داستان پردازى از اهميت زيادى برخوردار است ،تحقق بخشيده ).
(لئو تولستوى ) داستان نويس چيره دست روس كه با خلق آثار هنرى جايگاه خاصىدر ادبيات داستانى جهان دارد، در زمينه حذف جزئيات در قصه يوسف (ع ) مى نويسد:
(اين برادران (يوسف ) به علت مهر پدر به يوسف به حسادت برانگيخته مى شوند واو را به سوداگران مى فروشند. اينكه زليخا مى خواهد جوان را از راه به در كند، اينكهيوسف پس از رسيدن به بالاترين مقامها به برادرانش از جمله بنيامين كه از همه مقربتر است ، رحم مى آورد، اينها و بقيه قضا يا همه حاوى احساساتى متساوى وقابل فهم براى روستايى روسى و مردم چين يا افريقا و كودك و پير و برنا و باسوادو بى سواد است و سراسر با چنان خويشتن دارى و پرهيز از جزئيات زايد نوشته شدهاست كه داستان را اگر در هر محفل و مجلسى نقل كنند، براى همه مفهوم خواهد بود و بهقلبشان نفوذ خواهد كرد.)
بعد اين گونه ادامه مى دهد كه برخى از نويسندگان و قصه نويسان براى آسان نمودنداستان و قصه شان (متوسل به جزئيات فراوان مربوط به زمان و مكان شده اند و همينوفور جزئيات سبب مى شود كه داستان براى كسانى كه در دايره اوضاع واحوال توصيف شده زندگى نمى كنند، صعب الفهم باشد... . نويسنده داستان يوسف ،برخلاف معمول امروزى ، نيازى به ذكر جزئيات در توصيف نداشت ؛ جزئياتى مانندوصف جامه خونين يوسف و خانه و لباس يعقوب و سر و وضع و پوشاك زليخا و اينكهاو چگونه وقتى بازوبند را به بازوى چيش مى بست ، به يوسف گفت (بيا به نزد من) و غيره و غيره ، زيرا محتواى احساس در اين داستان خود به حدى قوى است كه هرتفصيلى به استثناى اساسى ترين امور - مثل رفتن يوسف به اتاقى ديگر براىگريستن - زايد مى بود و فقط مانع انتقال عواطف مى شد. به اين جهت داستان يوسف براىجميع آدميان قابل فهم است و به دل همه ملتها و گروهها از پير و جوان مى نشيند و تاامروز باقى بوده است و هزاران سال ديگر نيز باقى خواهد ماند. اما بياييد و بهترينرمانهاى عصر ما را از جزئيات و تفاصيل خالى كنيد و ببينيد چه از آنها باقى مى ماند).
برجستگى فرازهاى داستان به تناسب جو و فضا 
البته اين حذف جزئيات در قصه هاى قرآن كليت ندارد. گاهى برخى جزئيات بهدليل نقشى كه در قصه بازى مى كنند دوربين قصه حتى آنها را برجسته تر از بخشها وپرده هاى ديگر جلوه و نمايش مى دهد. در داستان موسى (ع ) كه فرازهاى متفاوتى دارد،اين مساءله كاملا مشهود است . مثلا سوره اعراف در مبارزات موسى (ع ) و فرعون كه قصهبه فراز گفتگوهاى موسى (ع ) و موضع گيريهاى فرعون پرداخته است ، از بيانجزئيات عصا و يد بيضا خوددارى كرده و تنها به بيان اين دو معجزه به صورت گذرابسنده كرده است ، زيرا داستان در پى آن است كه واكنشها و موضع گيرهاى زشتى را كهاز سوى فرعون و قوم او به وجود آمده است ، آشكار سازد.
(در اينجا شايان توجه است كه متن قرآنى ، رويدادها و موقعيتهاى اين بخش از داستان رابه صورت گذرا و به دور از جزئياتى كه در داستانهاى ديگرنقل شده است ، روايت مى كند. رمزهايى كه مى توانيم آن را به وضوح دريابيم اين استكه متن داستان در صدد سخن گفتن درباره قوم موسى و قوم فرعون ، يعنى اسرائيليها وقبطيهاست . و اما در مورد فرعون يا جادوگران به اندازه اى سخن مى گويد كه وضعيتقوم فرعون و موسى را روشن سازد.)
در سوره طه اين دو معجزه موسى (ع ) به صورتمفصل تر و برجسته تر مطرح شده و آيات 17 تا 23 را به خود اختصاص داده است . حتىبه جزئياتى چون كارايى عصا و واكنش موسى هنگام مشاهده معجزه نيز پرداخته است ،زيرا در اين فراز از داستان ، قرآن قصد دارد بيشتر به نقش ‍ عنصر معجزه در قيام وانقلاب موسى (ع ) و واكنش و عكس العمل ساحران در هنگام مواجهه با اين معجزه بپردازد.
پس از حذف و اضافه جزئيات قصه هاى قرآن اين گونه مى توان برداشت كرد كهقرآن در بيان و نقل قصه ها اغلب از ذكر جزئيات خوددارى و سكوت مى كند. (اما اينسكوت و امساك قرآن هماره نيست ، در برخى داستانها گاه به جزئى ترين مساءلهپرداخته و متقابلا بسيارى از نكته هاى مهم داستان را ظاهرا واگذاشته است . در داستانبلقيس و سليمان در سوره نمل هنگامى كه بلقيس به قصر سليمان مى آيد و گمان مىبرد كه پيش روى تخت سليمان ، آب نماى عميقى ساخته اند (در حالى كه آن را از بلورساخته بودند)، قرآن يادآور مى شود كه بلقيس دامنش را بالا زد تا از آب بگذرد: (چونبلقيس آن را ديد، پنداشت كه آبى عميق است و ساقهايش ‍ را بالا زد. سليمان گفت : اينصحنه ساده اى است كه از آبگينه ها برآورده اند).... خلاصه آنكه كميت چنان چون هرچيز ديگر در داستان پردازى قرآن ، تابعى از متغير مقصود و هدف است ) و اين ويژگىقصه هاى قرآن است .
زنده شمردن چهره هاى داستان 
قرآن گاه با مخاطب قرار دادن ، چهره هاى داستان را زنده مى شمارد، گويى خود دربرابر قرآن ايستاده اند و قرآن نعمتهايش را كه به آنان ارزانى داشته است برمىشمارد، در حالى كه اثرى از آنان جز سرگذشت و قصه شان باقى نمانده است . هدفاين است كه يهوديان زمان پيامبر را هشدار دهد كه شما چون آنان هستيد و سرنوشتتان ازيكديگر جدا نيست و همان راهى را پيش ‍ گرفته ايد كه قوم بنىاسرائيل در زمان موسى (ع ) پيمودند و گرفتار عذاب الهى شدند. به هميندليل قرآن به جاى ضمير مفعولى (هم ) ضمير (كم ) را به كار برده است :
(و اذ نجيناكم من ال فرعون يسومونكم سوء العذاب يذبحون ابناء كم و يستحيوننساءكم و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم . و اذ فرقنا بكم البحر فانجيناكم و اغرقناال فرعون و انتم تنظرون .)
و به ياد آوريد هنگامى كه نجات داديم شما را از ستم فرعونيان كه از آنها در شكنجهسخت بوديد تا به آن حد كه پسرهاى شما را مى كشتند و زنانتان را براى كنيزى زندهمى گذشتند و اين سختى بلا و امتحانى بزرگ بود كه خداوند شما را بدان مى آزمود.به ياد آوريد زمانى را كه براى نجات شما از ستم فرعونيان دريا را شكافتيم وفرعونيان را در مقابل چشمانتان غرقه ساختيم .
سيد قطب در اين باره مى نويسد:
(يادآورى مجدّد داستان نجات قوم موسى در اينجا، آن هم به صورت ترسيم يك حادثه ،براى آن است كه خاطره آن دوباره در ايشان زنده شود و دلشان اثر پذيرد. لذا چنانسخن مى گويد كه گويى مخاطبين اين كلمات همان كسانى مى باشند كه در آن روزتاريخى شاهد شكافتن دريا و نجات بنى اسرائيل با رهبرى موسى (ع ) بوده اند وخاصيت (زنده شمردن چهره هاى داستان ) از برجسته ترين ويژگيهاى سبك شگفتآفرين قرآن است .)

next page

fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation