در حقيقت ، يكی از اركان خاتميت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی كهمیتواند حافظ و نگهبان مواريث علمی و دينی خود باشد و خود به نشر وتبليغ و تعليم و تفسير آن بپردازد . درباره اين مطلب بعد بحث خواهيمكرد . در سراسر قرآن اصرار عجيبی هست كه دين ، از اول تا آخر جهان ، يكیبيش نيست و همه پيامبران بشر را به يك دين دعوت كردهاند . در سورهشوری آيه 13 چنين آمده است : « شرع لكم من الدين ما وصی به نوحا و الذی اوحينا اليك و ما وصينا بهابراهيم و موسی و عيسی ». خداوند برای شما دينی قرارداد كه قبلا به نوح توصيه شده بود و اكنون برتو وحی كرديم و به ابراهيم و موسی و عيسی نيز توصيه كرديم . قرآن در همه جا نام اين دين را كه پيامبران از آدم تا خاتم مردم رابدان دعوت میكردهاند " اسلام " مینهد . مقصود اين نيست كه در همهزمانها به اين نام خوانده میشده است ، مقصود اين است كه دين دارایحقيقت و ماهيتی است كه بهترين معرف آن ، لفظ " اسلام " است . درسوره آل عمران ، آيه 67 درباره ابراهيم میگويد : « ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما » .ابراهيم نه يهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . و در سوره بقره آيه 132 درباره يعقوب و فرزندانش میگويد : |