4ـ از جمله آثار وى يكتا نامه يا ترجيع بندهاتف اصفهانى است كه در 1316ش در قم به چاپ رسيد.
اشعار ايشان چيزى در دسترس ما نبود(1).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ما برايتان اين شعر را برگزيديم:يكى ميخ در كهنه ديوار ديدم***شب و روز مشغول خدمتگذارى
گهى جاى او بود ديوار مطبخ***گهى در اطاق و كنار بخارى
اثاثيه گاهى سبك گاه سنگين***همه ميكشيدند از آن سوارى
نه فرهاد كز در ديك تيشه خوردن***سرو كارش افتاد با جان سپارى
نه شيرين كه از شدت ناز و غمزه***فراموش گشتش ره و رسم يارى
نه مانند مجنون كه از عشق ليلى***شد از شهر سوى بيابان فرارى
نه مانند ليلى كه در راه مجنون***نبودش به شايستگى پايدارى
نه پروانه كز شعله عشق شمعى***پر و بال سوزد پىجان نثارى
نه چون شمع روشن كه از بى ثباتى***سحر بسپرد محفلى را بتارى
چو كوه گران پاى بند زمينها***برى از سبك روحى و بىقرارى
فراوان خورد بر سرش سنگ و آهن***مكرر زنندش كتكهاى كارى
بهر پايه بر سر زندش فزونتر***فزونتر كند قوّت و پافشارى
خوش است آنكه از ميخ گيرم عبرت***همى سر نه پيچم از بردبارى
ز رزاقى اين قطعه نغز ماند***ادب دو ستان را يادگارى
« ج »جعفر بن احمد(1) بن على القمى:
در (ابو محمد) ذكر آن است.
جعفر بن الحسن بن على شهريار ابو محمد المؤمن القمى(2):
از فقهاء قميين و مشايخ اماميه است، نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند ـ اسم پدر او را نجاشى «حسين» ذكر كرده است. صاحب ترجمه از قم به كوفه هجرت و در آنجا توطن اختيار كرده است، كتابى در فضيلت مسجد كوفه و مزارات و مساجد آن نوشته است.
جعفر بن الحسين بن حَسَكه:
ابو الحسن(3) قمى، از ابوجعفر ابن بابويه روايت مىكند و به نقل منتهى المقال از مشايخ شيخ طوسى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره اسم پدر و جدّش اختلاف است در منابع زير به شكل بالا ثبت شده است: فلاح السائل: 161 و265، عدّة الداعى: 227; روض الجنان: 361; بحار /26 و27; روضات الجنّات 2/172; تفسير امام عسكرى: 9; التحصين: 20 و همين صحيح تر است. و در برخى منابع نام او و پدر و جدّش اين گونه ثبت شده: جعفر بن على بن احمد. ببينيد: معانى الاخبار: 9; توحيد 88 و417 و441; رجال شيخ: 457; رجال ابن داود: 64; عيون اخبار الرضا 1/154 و178 بنگريد: جامع الأحاديث. با تصحيح و تعليق سيد محمد حسين نيشابورى.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ما برايتان اين شعر را برگزيديم:يكى ميخ در كهنه ديوار ديدم***شب و روز مشغول خدمتگذارى
گهى جاى او بود ديوار مطبخ***گهى در اطاق و كنار بخارى
اثاثيه گاهى سبك گاه سنگين***همه ميكشيدند از آن سوارى
نه فرهاد كز در ديك تيشه خوردن***سرو كارش افتاد با جان سپارى
نه شيرين كه از شدت ناز و غمزه***فراموش گشتش ره و رسم يارى
نه مانند مجنون كه از عشق ليلى***شد از شهر سوى بيابان فرارى
نه مانند ليلى كه در راه مجنون***نبودش به شايستگى پايدارى
نه پروانه كز شعله عشق شمعى***پر و بال سوزد پىجان نثارى
نه چون شمع روشن كه از بى ثباتى***سحر بسپرد محفلى را بتارى
چو كوه گران پاى بند زمينها***برى از سبك روحى و بىقرارى
فراوان خورد بر سرش سنگ و آهن***مكرر زنندش كتكهاى كارى
بهر پايه بر سر زندش فزونتر***فزونتر كند قوّت و پافشارى
خوش است آنكه از ميخ گيرم عبرت***همى سر نه پيچم از بردبارى
ز رزاقى اين قطعه نغز ماند***ادب دو ستان را يادگارى
« ج »جعفر بن احمد(1) بن على القمى:
در (ابو محمد) ذكر آن است.
جعفر بن الحسن بن على شهريار ابو محمد المؤمن القمى(2):
از فقهاء قميين و مشايخ اماميه است، نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند ـ اسم پدر او را نجاشى «حسين» ذكر كرده است. صاحب ترجمه از قم به كوفه هجرت و در آنجا توطن اختيار كرده است، كتابى در فضيلت مسجد كوفه و مزارات و مساجد آن نوشته است.
جعفر بن الحسين بن حَسَكه:
ابو الحسن(3) قمى، از ابوجعفر ابن بابويه روايت مىكند و به نقل منتهى المقال از مشايخ شيخ طوسى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره اسم پدر و جدّش اختلاف است در منابع زير به شكل بالا ثبت شده است: فلاح السائل: 161 و265، عدّة الداعى: 227; روض الجنان: 361; بحار /26 و27; روضات الجنّات 2/172; تفسير امام عسكرى: 9; التحصين: 20 و همين صحيح تر است. و در برخى منابع نام او و پدر و جدّش اين گونه ثبت شده: جعفر بن على بن احمد. ببينيد: معانى الاخبار: 9; توحيد 88 و417 و441; رجال شيخ: 457; رجال ابن داود: 64; عيون اخبار الرضا 1/154 و178 بنگريد: جامع الأحاديث. با تصحيح و تعليق سيد محمد حسين نيشابورى.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
گهى جاى او بود ديوار مطبخ***گهى در اطاق و كنار بخارى
اثاثيه گاهى سبك گاه سنگين***همه ميكشيدند از آن سوارى
نه فرهاد كز در ديك تيشه خوردن***سرو كارش افتاد با جان سپارى
نه شيرين كه از شدت ناز و غمزه***فراموش گشتش ره و رسم يارى
نه مانند مجنون كه از عشق ليلى***شد از شهر سوى بيابان فرارى
نه مانند ليلى كه در راه مجنون***نبودش به شايستگى پايدارى
نه پروانه كز شعله عشق شمعى***پر و بال سوزد پىجان نثارى
نه چون شمع روشن كه از بى ثباتى***سحر بسپرد محفلى را بتارى
چو كوه گران پاى بند زمينها***برى از سبك روحى و بىقرارى
فراوان خورد بر سرش سنگ و آهن***مكرر زنندش كتكهاى كارى
بهر پايه بر سر زندش فزونتر***فزونتر كند قوّت و پافشارى
خوش است آنكه از ميخ گيرم عبرت***همى سر نه پيچم از بردبارى
ز رزاقى اين قطعه نغز ماند***ادب دو ستان را يادگارى
« ج »جعفر بن احمد(1) بن على القمى:
در (ابو محمد) ذكر آن است.
جعفر بن الحسن بن على شهريار ابو محمد المؤمن القمى(2):
از فقهاء قميين و مشايخ اماميه است، نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند ـ اسم پدر او را نجاشى «حسين» ذكر كرده است. صاحب ترجمه از قم به كوفه هجرت و در آنجا توطن اختيار كرده است، كتابى در فضيلت مسجد كوفه و مزارات و مساجد آن نوشته است.
جعفر بن الحسين بن حَسَكه:
ابو الحسن(3) قمى، از ابوجعفر ابن بابويه روايت مىكند و به نقل منتهى المقال از مشايخ شيخ طوسى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره اسم پدر و جدّش اختلاف است در منابع زير به شكل بالا ثبت شده است: فلاح السائل: 161 و265، عدّة الداعى: 227; روض الجنان: 361; بحار /26 و27; روضات الجنّات 2/172; تفسير امام عسكرى: 9; التحصين: 20 و همين صحيح تر است. و در برخى منابع نام او و پدر و جدّش اين گونه ثبت شده: جعفر بن على بن احمد. ببينيد: معانى الاخبار: 9; توحيد 88 و417 و441; رجال شيخ: 457; رجال ابن داود: 64; عيون اخبار الرضا 1/154 و178 بنگريد: جامع الأحاديث. با تصحيح و تعليق سيد محمد حسين نيشابورى.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
جعفر بن احمد(1) بن على القمى:
در (ابو محمد) ذكر آن است.
جعفر بن الحسن بن على شهريار ابو محمد المؤمن القمى(2):
از فقهاء قميين و مشايخ اماميه است، نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند ـ اسم پدر او را نجاشى «حسين» ذكر كرده است. صاحب ترجمه از قم به كوفه هجرت و در آنجا توطن اختيار كرده است، كتابى در فضيلت مسجد كوفه و مزارات و مساجد آن نوشته است.
جعفر بن الحسين بن حَسَكه:
ابو الحسن(3) قمى، از ابوجعفر ابن بابويه روايت مىكند و به نقل منتهى المقال از مشايخ شيخ طوسى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره اسم پدر و جدّش اختلاف است در منابع زير به شكل بالا ثبت شده است: فلاح السائل: 161 و265، عدّة الداعى: 227; روض الجنان: 361; بحار /26 و27; روضات الجنّات 2/172; تفسير امام عسكرى: 9; التحصين: 20 و همين صحيح تر است. و در برخى منابع نام او و پدر و جدّش اين گونه ثبت شده: جعفر بن على بن احمد. ببينيد: معانى الاخبار: 9; توحيد 88 و417 و441; رجال شيخ: 457; رجال ابن داود: 64; عيون اخبار الرضا 1/154 و178 بنگريد: جامع الأحاديث. با تصحيح و تعليق سيد محمد حسين نيشابورى.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
جعفر بن الحسن بن على شهريار ابو محمد المؤمن القمى(2):
از فقهاء قميين و مشايخ اماميه است، نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند ـ اسم پدر او را نجاشى «حسين» ذكر كرده است. صاحب ترجمه از قم به كوفه هجرت و در آنجا توطن اختيار كرده است، كتابى در فضيلت مسجد كوفه و مزارات و مساجد آن نوشته است.
جعفر بن الحسين بن حَسَكه:
ابو الحسن(3) قمى، از ابوجعفر ابن بابويه روايت مىكند و به نقل منتهى المقال از مشايخ شيخ طوسى است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره اسم پدر و جدّش اختلاف است در منابع زير به شكل بالا ثبت شده است: فلاح السائل: 161 و265، عدّة الداعى: 227; روض الجنان: 361; بحار /26 و27; روضات الجنّات 2/172; تفسير امام عسكرى: 9; التحصين: 20 و همين صحيح تر است. و در برخى منابع نام او و پدر و جدّش اين گونه ثبت شده: جعفر بن على بن احمد. ببينيد: معانى الاخبار: 9; توحيد 88 و417 و441; رجال شيخ: 457; رجال ابن داود: 64; عيون اخبار الرضا 1/154 و178 بنگريد: جامع الأحاديث. با تصحيح و تعليق سيد محمد حسين نيشابورى.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره اسم پدر و جدّش اختلاف است در منابع زير به شكل بالا ثبت شده است: فلاح السائل: 161 و265، عدّة الداعى: 227; روض الجنان: 361; بحار /26 و27; روضات الجنّات 2/172; تفسير امام عسكرى: 9; التحصين: 20 و همين صحيح تر است. و در برخى منابع نام او و پدر و جدّش اين گونه ثبت شده: جعفر بن على بن احمد. ببينيد: معانى الاخبار: 9; توحيد 88 و417 و441; رجال شيخ: 457; رجال ابن داود: 64; عيون اخبار الرضا 1/154 و178 بنگريد: جامع الأحاديث. با تصحيح و تعليق سيد محمد حسين نيشابورى.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 123; رجال طوسى: 461; خلاصه 1/33; منتهى المقال: 2/237.
3ـ در منتهى المقال ابو الحسين. منتهى المقال 2/240; فهرست شيخ 156/705 و131/589; تعليقه وحيد بهبهانى: 81.
جعفر بن سليمان قمى(1) ـ ابومحمّد ـ :
از روات موثق قمى و از وجوه اماميه است. نجاشى و علامه او را توثيق كردهاند. داراى كتابى است به نام ثواب الأعمال.
جعفر بن عبد الله بن [جعفر بن[ الحسين بن جامع القمى(2):
از اعراب حِمْير كه به قم مهاجرت كردهاند و از صحابه امام على بن محمد النقى (عليه السلام) بوده و با صاحب الأمر ـ عجّل الله فرجه ـ مكاتبه داشته است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
جعفر بن على بن احمد القمى، ابن الرازى(3):
از مشايخ اجازه است و شيخ صدوق از او روايت مىكند. ابن داود او را توثيق كرده(4) و تأليفاتى به او نسبت مىدهد.
جعفر بن محمّد بن عيسى:
از على بن يقطين روايت مىكند. احمد بن محمد الاشعرى برادر اوست.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
جلال الدين «امام جمعه»:
از علماء و دانشمندان شهر قم بوده و منصب «امام جمعه» اين شهر، در
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.
جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ درباره او ر. ك.: رجال نجاشى: 121; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/246.
2ـ درباره او نك: رجال نجاشى: 355، (ضمن ترجمه برادرش محمّد); رجال طوسى: 411; خلاصه 1/33; منتهى المقال 2/251.
3ـ نك: رجال طوسى: 457، المعجم الموحّد 1/182; منتهى المقال 2/255; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) 1/176 و154.
4ـ رجال ابن داود: 64.
خانواده ايشان موروثى بوده است و پس از ايشان آقا سيد مرتضى فرزند او همين عنوان را داشته است. سيد جلال الدين امام جمعه، از اعاظم شهر و مورد توجه و عنايت تمام مردم بوده و در سال 1329 هجرى قمرى وفات يافته است.جلال مدير فاطمى:
از رؤساى سابق دوائر ثبت كل و چندى شهردار قم بوده است در مدّت تصدّى شهردارى مصدر خدماتى قابل ملاحظه بود اكنون با رتبه 10 قضائى بازنشسته شده است.
« چ »چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
چهل اخترانى:
از سادات محترم و خاندان قديمى قم هستند ـ توليت ]مقبره[ موسى مبرقع با اين خاندان است، فعلاً در رأس اين فاميل سيد على(1) چهل اخترانى قرار دارد كه همّ خود را صرف آسايش مردم پائين شهر مىنمايد.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ فرزند مرحوم حاج سيد حسين چاووش (م 1331ش)، كه در 16 آذرماه 1367 در سن 95 سالگى درگذشت. نك: تاريخ تكايا و عزادارى قم: 153.
« ح »حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
حاج سيد جواد(1) قمى:
از علماء و فقهاى متأخر قم مردى صالح و متقى بوده است، در ترويج احكام شريعت و حفظ حدود شرعيه همتى وافر داشته: تحصيلات او در قم و اصفهان و نجف اشرف بوده است. در ترجمهاى كه به خط فرزند او حاج ميرزا زينالعابدين(2) نوشته شده است، كتابهاى زير تأليفات او شمرده شده(3):1 ـ كتاب مقاليد الاحكام در فروع فقه در شش مجلد.
2 ـ كتاب درة الباهر در دو مجلد.
كتاب ينابيع در توحيد و نبوت(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).
حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ نام شريف اين فقيه عاليقدر سيد محمد تقى و ملقب به «جواد» است، و نام پدرش سيد على رضا و در مآثر و آثار 153 آمده كه مجتهدى مسلّم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه هيچ نكته فرو نمىگذاشت. و... ونيز ر.ك: نقباء البشر 1/337; اعيان الشيعه 17/126; لباب الألقاب: 77; المآثر والآثار: 153; ايضاح المكنون 1/28 و341 و2/147 و244 و518 و562; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى: 223; معجم المؤلّفين 3/167; هدية العارفين 1/259; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1011 و تراجم الرجال از آقاى حسينى اشكورى 1/133 كه اين كتاب نيز با تعليقات اين حقير آماده چاپ است.
2ـ ايشان از علماء بزرگ قم و از شاگردان مبرز صاحب كفاية الاصول مرحوم آخوند خراسانى(رحمه الله)بوده است.
3ـ ر.ك: حاشيه رجال ابو على و تاريخ قم 255.
4ـ و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت. اين فقيد سعيد با اين كه در مقابل ظالمان و كژانديشان و بدعتگزاران و خلافكاران چون كوه مىايستد، در مقابل خالق جهان فوقالعاده خاشع و متواضع و بكّاء بود و بسيار عبادت مىكرد و بسيار اتفاق مىافتاد كه در قنوت نماز وتر»، مناجات ابى حمزه ثمالى را قرائت مىكرده، و داراى برجستگيهاى فراوان و كرامات باهرهاى داشته است رحمة الله عليه رحمة واسعة.
و بيست رساله ديگر بدون اين كه اسامى آنها را ذكر كند به او نسبت مىدهد. حاج سيد جواد، جد اعلاى خانواده پيشوائى است كه ذكرى از آن در كلمه «پيشوائى» شده است در سال 1303 قمرى وفات يافته و در كنار مقبره زكريا بن آدم(1) در شيخان قم مدفون است(2).حاج سيد صادق(3):
از فقهاى جليل و علماى بزرگ اخير قم است، خانواده او اهل علم نبودند ولى شوق و علاقه به تحصيل علوم اسلامى و معارف بشرى او را به خدمت استادان بزرگ زمان چون(4) ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى كشاند و پس از سعى و جهد وافى و صرف سهمى از عمر شريف به درجات والاى كمال و فضل نائل شدند، مرحوم حاج سيد صادق قبل از اين كه به اعتاب مقدسه مشرف گردند در تهران و اصفهان به تحصيل مقدمات علوم و كسب فضايل پرداختهاند و بعد ازچندى مجاورت در نجف اشرف به قم بازگشته و به تدريس علوم و معارف مذهبى همّت گماشته و مرجعيّت يافتند تا آنجا كه حل و عقد امور جامعه و حكومات شرعيه به امضاء و حكم ايشان منوط شده است علاقمندان و مردم دانش دوست و حقيقت جو وى را در بر گرفتند و به
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.
اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ نزد قبر پدر و جدش.
2ـ ايضاً ر.ك: المآثر والآثار چاپ اول ص153; چهل سال تاريخ ايران در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه جلد دوم ص759; الذريعه 1/246.
3ـ فرزند مرحوم حاج ميرزا زينالعابدين و متولد 1255 هـ ق است كه تا سن هيجده سالگى در قم مشغول به تحصيل مقدمات بوده و سپس مدت دو سال در اصفهان تحصيل كرده و چندى هم در تهران از محضر حكيم معروف مرحوم آقاى على مدرسى تحصيل حكمت كرده و در حدود سال 1279 به نجف اشرف هجرت كرده.
4ـ مرحوم شيخ اعظم انصارى.
تكريم و تجليل او كوشيدند، مقابل خانه نشيمن او مدرسه(1) و مسجدى بزرگ به نام او ساختند اين مدرسه در جنوب شرقى قم نزديك دروازه قعله واقع است.اولاد ايشان عبارتند از: حاج ميرزا محمود و حاج ميرزا ابوالحسن و حاج ميرزا ابوالقاسم در قم و حاج آقا احمد قمى در تهران و حاج ميرزا فخرالدين. و از احفاد او عده نيز اهل علم مىباشند و اغلب فاضل و شايسته ترقى و كمالند. وفات مرحوم حاج سيد صادق در سال 1338 قمرى واقع و در قبرستان شيخان در كنار مقبره مرحوم ميرزاى قمى مدفون شده است(2).
حاج ملا آقا حسين(3):
از مجتهدين متأخر قم مردى دانشمند و زاهد و از خدام حرم فاطمه معصومه(عليها السلام) مىباشد تحصيلات مقدماتى او در قم خدمت حاج سيد اسماعيل ـ كه از شاگردان حجة الحق ميرزاى قمى بوده است ـ و سپس مدت چهارده سال در اعتاب مباركه از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و پس از فوت او از محضر حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى مستفيد و مستفيض گشته است سپس، به قم مراجعت و مرجع امورات شرعيه و حسبيه مردم قم بوده و
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.
در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ اين مدرسه در محله سلطان محمد شريف واقع است كه در حدود سال 1311 هـ ق شروع و مرحوم آقا ميرزا محمود آن را تكميل و اين اواخر به همّت فرزند زاده و سمى آن مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد صادق روحانى از نو ساخته شده است و هم اكنون جمعى از طلاب در آن ساكن و حضرت آيت الله حاج سيد مهدى حسينى روحانى ـ عضو محترم جامعه مدرسين و عضو محترم مجلس خبرگان ـ در آن اقامه نماز مىكند.
2ـ از تأليفات ايشان قسمتى از زكوة (اول زكوة تا اصناف مستحقين) در دست است، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از شرايع است، و ديگرى مجلدى از مباحث عقليه در اصول بوده كه در جريان سيل قم (1352) از بين رفته و...
3ـ در مآثر و آثار آمده: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد. و ميرزاى فيض در حقش گويد: عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزه و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى ـ صلوات الله عليها ـ است.
عموم حكومات شرعيه اين شهر در محضر ايشان فيصله مىيافته احفاد آن مرحوم فعلاً در قم به لقب «حرم پناهى» مشهور مىباشند.در سال 1327 قمرى در قم وفات يافته و مدفن او در زوايه شمال شرقى صحن اتابكى است كه با سنگ چينى به ارتفاع نيم متر از ساير قبور ممتاز است.
حاج ملا غلامرضا(1) ـ معروف به حاج آخوند ـ :
از علماء بزرگ و فقهاى جليل قم، مردى متّقى و زاهد بوده است، درمعيّت مرحوم حاج سيد صادق به نجف اشرف كوچ كرده و در آن سرزمين مبارك از محضر اساتيد زمان حاج ميرزا محمد حسن شيرازى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى ـ رضوان الله عليهما(2) ـ به تكميل علوم شرعيّه همّت گماشت و پس از اتمام تحصيلات و نيل به درجه اجتهاد به قم مراجعت و مردم اين شهر را از سرچشمه فيوضات خويش مستفيض گردانيد.
اثر او حاشيهاى است كه در كتاب «فرائد الاصول» استاد بزرگ حجة الاسلام شيخ مرتضى انصارى نگاشته است، اين حاشيه(3) به طبع رسيده است، وفات او سنه 1332 قمرى واقع شد(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ فرزند حاج رجب على قمى.
2ـ استاد ديگرش مرحوم علامه محقق شيخ مرتضى انصارى است.
3ـ نام اين كتاب قلائد است. سائر مؤلفات وى بدين شرح است: القضاء (1 جلد)، الصلاة (1جلد)، صلاة المسافر (1 جلد)، اجتماع الامر والنهى، مسألة الضد. ر.ك: كتاب كيمياء (تأليف فرزند مترجم) و نقباء البشر 1657; هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى: 141; زندگانى و شخصيت شيخ انصارى 298، مختار البلاد 273، الذريعه 6/160، مؤلفين كتب چاپى 4/695; بشارت به اهل توحيد; معجم رجال الفكر والأدب فى النجف خلال الف عام 3/1019; تراجم الرجال 1/42.
4ـ پيكر پاك اين عالم بزرگ شيعه در ايوان آئينه صحن اتابكى قم به خاك سپرده شده است.
حاج ملا محمد صادق:
از دانشمندان بزرگ و فقهاى جامع عصر اخير قم است. مدرسه «حاج ملا محمد صادق»(1) در قم نزديك ميدان مير منسوب به اوست. تحصيلات مقدماتى او در اصفهان بوده است، در اين شهر گذشته از ادبيات و مقدمات و فقه ]و [اصول به علم رياضى و هيئت و فلسفه نيز مىپردازد، استاد او در اين شهر مرحوم حاجى شيخ محمد تقى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم بوده است، پس از ده سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف ارتحال كرده و از محضر مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر مستفيض گشته و پس از نيل به درجات عالى كمال و فضايل به قم بازگشته است، در مراجعت به قم گذشته از اشتغال به نشر معارف مذهبى و تدريس علوم شرعى به حل معضلات مردم و رسيدگى به مسائل شرعى و حسبى و مرافعات مىپرداخته تا آنجا كه فيصله هر امرى به امضاء و نظر والاى او منوط شده است، به نقل «المآثر و الآثار»(2) ايشان در مورد پيراستن موى صورت فتوائى دارند كه تقريباً منحصر به ايشان است يا لااقل در متأخرين بىسابقه است و آن حكم به جواز ستردن موى صورت است. يكى از قضايائى كه در افواه مردم از مرحوم حاج ملا محمد صادق ياد مىشود نماز استسقائى است كه خوانده و به فاصله كمى رحمت حق برمردم باريده
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ اين مدرسه معروف به مدرسه حاجى است كه ميرزا آقا خان صدر اعظم نورى در زمان صدارتش، اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به سال (1273) با مسجدى ـ كه در همان مدرسه قرار داد ـ براى جناب ايشان ساخته است و اين مدرسه دو طبقه است و در ايوان مدرسه اشعارى از مرحوم حاج رشيد خان بيگدلى به چشم مىخورد. ر.ك: گنجينه دانشمندان ج1/57، مقاله آقاى مدرسى در مجله توحيد.
2ـ 152.
است(1).
خانواده (صادقى) در قم احفاد ايشانند كه در رأس آنان جناب حاج ميرزا مصطفى قمى صادقى واقع است. وفاتش در سال 1298 قمرى واقع شده است(2).
حسام الدين قمى (حاج آقا حسام):
از علماء سادات و از ائمه جماعت است، از شاگردان آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى بوده است(3).
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
2ـ 152.
حسكه بن بابويه:
نام او در كتاب امل الآمل، حسن بن حسين مردى فقيه و محدثى فاضل ياد شده است، جد او شيخ منتجب الدين صاحب كتاب فهرست است خود شيخ او را شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه ذكر كرده است، در رى سكونت داشته و به لقب (حسكا)(4) يا (حسكه) خوانده مىشده است از وجوه علما و ثقات قميين به شمار مىرود كتبى كه براى او ذكر شده چنين است:1 ـ كتاب عبادات.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.
3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
1ـ نيز نك: نماز باران و برپا كنندگان آن.
2ـ مضجع شريف وى در قبرستان شيخان قم است.
3ـ در آثار الحجه 1/43 ضمن شرح حال اجمالى او آمده است: «عالمى است پارسا و صريح اللهجه و خليق و با تعصّب كه اصالت و سيادت را از نياكان و اجداد طاهرين خود به ميراث برده است» وى در سال 1337 شمسى فوت كرد و در بالاى سر قبر مرحوم حاج شيخ در حرم مطهر مدفون گرديد. و نيز نك: وفيات علما از آيت الله زنجانى به كوشش آقاى جواهركلام. ميراث اسلامى ايران ش7 ص701.
4ـ در طبقات اعلام الشيعه (الثقات العيون فى سادس القرون) 57 آمده است: حسكا مخفف حسن كيا و كيا در فارسى به بزرگ و عاليقدر مىباشد.
2 ـ كتاب اعمال الصالحه.3 ـ كتاب سيد(1) الانبياء والائمة.
حسن برقعى (حاج مير سيد...):
متولد 1306 قمرى فرزند مرحوم آقا سيد عبدالله مجتهد بزرگ قم مىباشد از معروفين علماء فعلى قم هستند تحصيلات او ابتدا در قم و از شاگردان مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و سپس در نجف از محضر مرحوم نائينى استفاده كرده است پس از مراجعت از نجف به مجلس درس آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى حاضر مىشده است اكنون به ترويج معارف مذهب و اقامه جماعت، اشتغال دارند، در دهكده شادقليخان به همّت ايشان مسجد و آب انبارى ساخته شده است(2)، آقاى حاج آقا مصطفى برقعى(3) فرزند ارشد ايشان مىباشند كه از فضلا محسوب مىشوند.
حسن بن ابان:
چنين به نظر مىرسد كه از علماء و دانشمندان قم مىباشد زيرا حسين بن سعيد اهوازى كه از فقهاء و محدثين بزرگ اماميه صدر اول و از اصحاب ائمه طاهرين على بن موسى الرضا و محمد بن على التقى و امام الهادى(عليهم السلام) بوده است، در سفر خود به قم بر وى وارد شده است(4)، و اين مىرساند كه قطعاً تجانس و مناسبتى مىبايست بين آنان باشد هرچند كه در كتب رجال و طبقات
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ سير الانبياء والائمه(عليهم السلام).
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
محدثين و علماء از او به طور روشن ياد نشده است، به دليل ورود حسين بن سعيد بر او، از علمايش دانستهاند.
حسن بن احمد بن [ريذ[ويه القمى(1):
در كتاب «خلاصه» اسم جدش «ريذويه» به فتح ذال و در كتاب ايضاح به ضم ذال ياد شده است صاحب ترجمه و از محدثين مورد اعتماد و موثق و از فقهاء قميين است. كتابى به نام (مزار) دارد.
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
2ـ وى در خصوص بناء مسجد بزرگى براى آستانه و نيز آوردن آب كارون به قم اقداماتى كرد.
3ـ ترجمه مختصرى از زندگانى وى در گنجينه دانشمندان 2/84 آمده است.
4ـ منهج المقال 95 و نيز نك رجال نجاشى 59 (ضمن ترجمه حسين بن سعيد اهوازى).
حسن بن خالد بن محمد بن على البرقى:
كنيه او ابو على و برادر محمد بن خالد البرقى است، از روات موثّق و فقهاى اماميه قم است. تأليفاتى براى او ذكر كردهاند(2).
حسن بن خورزاد(3):
در قمى بودن او سخن مختلف است، نجاشى او را قمى دانسته و از روات كثير الحديث شمرده است، شيوه او در نقل روايات قدح نشده ولى صحيح نيز نشمرده و عدهاى او را از غلات دانستهاند. كتابى به نام «اسماء رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)» و كتاب ديگرى به نام «متعه» به او نسبت داده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ و نيز در ترجمه او بنگريد ابن داود 103; خلاصه 23; قهپائى 2/97; تذكره مشايخ قم 34; رجال نجاشى 62; خلاصه 1/44.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
2ـ ر.ك: بهجة الامال فى شرح زبدة المقال 3/94; فهرست 88; رجال ابن داود 106; خلاصة الاقوال 73; الوجيزة 9; رجال طوسى 462; رجال نجاشى 61.
3ـ در منابع حسن بن خُرّزاذ قمى ثبت شده است. درباره او نك: رجال نجاشى 44; رجال طوسى 412; خلاصه 2/214.
حسن بن زبرقان(1):
كنيه او ابوالخزرج است. از فقها و داراى تأليفات است.
حسن بن السيد عمادالدين احمد بن ابى على الحسين القمى:
كنيهاش ابو على است، مردى صالح و فقيهى دانشمند بوده است. شيخ منتجب الدين او را در كتاب خود به وصف فاضل و صالح ياد كرده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
حسن بن سابور ـ ابو عبدالله الصفار ـ :
از فقها و محدثين قم كتابى در (صلاة) دارد كه به نقل ابن غضائرى كتابى با ارزش و مفيد بوده است عدهاى از قميين او را از غلات دانستهاند وليكن اين معنى درباره او اثبات نشده است خصوصاً اگر اتهام «غلو» نسبت به او قابل توجه مىبود از قلم نقّاد ابن غضائرى رهائى نمىيافت.
حسن بن فاذار القمى، افضل الدين:
مردى اديب و در علم لغت متبحر بوده است، شيخ منتجب الدين از او به عنوان امام علوم ادب و لغت ياد كرده است(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ نك: رجال نجاشى 50; فهرست طوسى 59; رجال طوسى 471.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.
حسن بن عبدالرزاق لاهيجى(1):
از علماء بزرگ است كه در قم سكونت گزيده است مردى فقيه و عالمى شايسته بود علوم مختلف مذهبى را تدريس مىكرده است. كتابى در مسأله امامت به نام «شمع اليقين» و كتاب ديگرى به نام «جمال الصالحين» در ادعيه و اذكار(2) تأليف كرده. قبرش در شيخان قم است.
حسن بن عبدالصمد بن محمد بن عبدالله الاشعرى القمى(3):
در بعض نسخ نجاشى نام او (حسين) ذكر شده است. ابن داود و نجاشى او را از ثقات و مشايخ حديث شمردهاند. صاحب تأليفاتى است.
حسن بن على بن بهلول القمى:
لقب او نصيرالدين است، مردى دانشمند و فقيهى صالح بوده است، در بعضى تراجم او را با عنوان «الامام» ياد كردهاند(4).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ ديوان حزين لاهيجى، تصحيح بيژن ترقى به ضميمه تاريخ و سفرنامه حزين: 16; رياضالعلماء 1/207; فوائد الرضوية 1/229; ريحانة الأدب 3/235; مفاخر اسلام 7/36 ـ 40; يادنامه حكيم لاهيجى: 495 مقاله ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او.
2ـ در ريحانة الأدب 3/235 جمعاً 13 كتاب از ايشان ضبط كرده است.
3ـ در ترجمه او بنگريد: قهپائى 2/119; خلاصه 23; ابن داود 109; تذكره مشايخ قم 35; رجال نجاشى 62.
4ـ منتجب الدين در فهرست گويد: وى، واعظى شايسته بوده، و صاحب رياض العلماء مىنويسد: ظاهراً وى از معاصران منتجب الدين است.
حسن بن على بن حسين بن موسى بن بابويه القمى:
برادر شيخ صدوق است. او را مردى دانشمند(1) و زاهد و گوشهنشين ياد كردهاند.
حسن بن على بن حسن بن عبدالملك القمى:
اوايل قرن نهم از فضلا و دانشمندان بوده است(2). كتاب تاريخ قم تأليف حسن بن محمد بن حسن القمى را به فارسى ترجمه كرده است(3).
ــــــــــــــــــــــــــــ1ـ در ريحانة الادب 7/400 آمده است كه وى بهرهاى از فقاهت و روايت نداشت، تمامى عمر خود را در زهد و عبادت صرف كرد، و با وحدت و انزوا مىگذرانيده است، سال وفاتش بدست نيامد.
2ـ وى مردى اديب و دانشمند بوده و در علوم ادبيت و عربيت تبحرى به سزا داشته است (قم در قرن نهم 196) از او فرزندى مىشناسيم با نام «بهاء الدين حافظ كاتب قمى» كه خطى خوش داشته و...
3ـ اين كتاب در شناساندن مردم و اماكن و مزارات و شرح مهاجرت طالبين و قبائل عرب به قم بسيار سودمند و پر ارزش است كتاب مذكور در بيست باب تدوين شده است ابواب آن به ترتيب از اين قرار است ]در فهرست 20 باب تاريخ قم به كتاب مفاخر اسلام 3/162 ـ 167 نيز مىتوان مراجعه كرد[: 1 ـ در ذكر قم و تاريخ بنا و چگونگى اسم آن در هشت فصل 2ـدفعات مميزى و مساحى قم براى ترتيب وصول خراج در پنج فصل 3 ـ شرح ورود و توطّن طالبين ]منظور سادات دودمان ابوطالب است[ و علويين به شهر قم در دو فصل 4 ـ شرح ورود و توطّن اشعريين در دو فصل 5 ـ در ذكر بزرگان و رجال عرب قم و اخبار مربوط به آنها در دو فصل 6 ـ در شرح انساب اشعريين و ديگر مهاجرين قم عموماً و شرح نسب بزرگان آنها به تفصيل در پنج فصل 7 ـ در ذكر مسأله رياست قبائل عرب در قم و كيفيّت احراز رياست از طرف بعضى آنها در پنج فصل 8 ـ حاوى واقعات و حادثاتى است كه در بين قبائل مهاجر قم به وقوع پيوسته است در يك فصل 9 ـ اسامى تراجم حكام و واليان و دبيران و مستوفيان قم در يك فصل 10 ـ در باب اسلام آوردن مردم قم در قديم الايام و شرح فضائل آنان در سه فصل 11 ـ در شرح تواريخ سنين واليان و فرمانداران قم و مساحت اراضى مزروع و خراج آنها و ذكر مسافات شهر و روستاى آن از سال 81 هجرى تا سال 378 هجرى در يك فصل 12 ـ در شرح اسامى قضات قم و بيان علّت خوددارى خلفاء عباسى از فرستادن و مأمور كردن قضاتى به شهر قم تا زمان المكتفى بالله و مطالب ديگر در يك فصل 13 ـ قسمتى از تاريخ اسلام و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از روز مبعث و همچنين ذكر احوال خلفا و شرح وقايع و حوادث ديگر تا سال 378 هجرى در يك فصل 14 ـ در شرح ضياع و حصص سلاطين در شهر قم و ساوه و آوه ]شهركى در نزديكى ساوه كه اينك به صورت روستا درآمده است[ و انواع آن از خاصه قديمى معروف به عباسيه و ضياع عامه آن مانند فراتيه سهلانيه و يعقوبيه و خاصه جديدى كه در دو سال 366 و 367 جزء حصه سلطانى در آمده است و مطالب ديگر در يك فصل 15 ـ در شرح ضياع و املاك موقوفه در قم و مقدار خراج و شماره سهام و ذكر آنچه از آن موقوفات خراب و بائر مانده است و نام متوليان آن موقوفات از مردم عرب و يا عجم قم و مطالب ديگر در يك فصل 16 ـ تراجم علما و دانشمندان قم و خواص آنها و ذكر اين كه دويست و شصت و شش نفر بودند و بيان مؤلفات و تصانيف آنها در يك فصل 17 ـ در تراجم اديبان و دبيران و فيلسوفان و مهندسان و منجمان و كاتبان و وراقان ]كتاب فروشان و صحافان[ قم و ذكر بعض احوال و اخبار آنها در يك فصل 18 ـ در شرح شاعرانى كه در مدح مردم قم شعر گفتهاند و ذكر آن كسانى كه شعر و حالشان مشهور و محفوظ مانده بوده است و تعداد آنان كه چهل نفرند و همچنين ترجمه احوال شعرائى كه از سرزمين قم و آوه برخاستهاند و به عربى و فارسى شعر مىگفتهاند و تعداد آنان كه صد و سى نفرند در سه فصل 19 ـ در شرح احوال زردشتيان و يهودان قم و نواحى و مقدار جزيه آنها و كيفيت وصول و دريافت جزيه و همچنين بيان علت اينكه چرا ترسايان ]نصارا[ و مسيحيان در قم سكونت و توطّن اختيار نكردند در يك فصل 20 ـ ذكر بعضى امور خاصه قم شرح شگفتيهاى دنياى قديم و عمر پيغمبران و تعداد آنان و بيان اخبار امم سالفه و مطالب ديگر در پنج فصل. متأسفانه كتاب اصلى كه به زبان عربى نوشته شده است از بين رفته و فارسى آن كه به خامه و همت صاحب ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملك ترجمه شده است فقط حاوى پنج باب آن است. ]صاحب رياض العلماء ترجمه كل كتاب را كه 20 باب بوده در ضمن چند جلد ديده است از مقدمه مترجم هم بدست مىآيد كه تمام آن ترجمه شده، ليكن در اختيار همه نبوده است. جناب آقاى مدرسى طباطبائى مىنويسد: مجلسى براى تدوين بحار الانوار خود اصل عربى اين كتاب را مىخواسته ولى جز همين ترجمه را نيافته است (بحار چاپ جديد ج1/42) (و از آن در مزار بحار نقل كرده ر.ك. رياض العلماء) بعد ايشان تحقيقى مىكند كه آيا نسخ ترجمه شده چند باب بوده و آنچه كه در دست است نسخهاى است كامل يا ناقص ر.ك كتاب شناسى آثار مربوط به قم 43 ـ 40 و 31 و 32[. ترجمه اين كتاب در سال 805 و 806 هجرى به خواهش ابراهيم بن محمود بن محمد بن على الصفى كه از سلاطين و واليان عراق بوده است انجام و به تصحيح و همّت آقاى سيد جلال الدين طهرانى در تاريخ 1353 قمرى طبع گرديده است.
2ـ مير منشى در رساله مفاخر قم و مافيها مىنويسد: وى از مشايخ بلده طيبه قم و از ادبا به شمار بوده، و در زمانى مىزيسته كه هيچ يك از دانشمندان مانند او در فن لغت مهارت نداشته و از اساتيد علم لغت محسوب مىشده. ر.ك: رياض العلماء 1/235; جامع الرواة 1/219; تذكره مشايخ قم 37.