بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب همسرداری, ( )
 
 

بخش های کتاب

     02 - آيين همسردار
     03 - آيين همسردار
     04 - آيين همسردار
     05 - آيين همسردار
     06 - آيين همسردار
     07 - آيين همسردار
     08 - آيين همسردار
     09 - آيين همسردار
     10 - آيين همسردار
     11 - آيين همسردار
     12 - آيين همسردار
     13 - آيين همسردار
     14 - آيين همسردار
     15 - آيين همسردار
     16 - آيين همسردار
     17 - آيين همسردار
     18 - آيين همسردار
     19 - آيين همسردار
     20 - آيين همسردار
     21 - آيين همسردار
     22 - آيين همسردار
     23 - آيين همسردار
     24 - آيين همسردار
     25 - آيين همسردار
     fehrest -
 

 

 
 

بچه‏دار شدن

يكى از امورى كه گاهى باعث اختلاف زن و شوهر مى‏شودموضوع بچه‏دار شدن است.ايناختلاف گاهى در اصل بچه‏دار شدن است‏يا زن بچه مى‏خواهد ليكن مرد به طور كلى مخالفاست‏يا به عكس.اين‏اختلاف سليقه گاهى به قدرى شديد مى‏شود كه به لجبازى و كشمكشوحتى طلاق منجر مى‏شود.

خانمى به نام...در دادگاه حمايت‏خانواده ميگويد:من در 27سالگى با مرد دلخواهم كه تازهتحصيلاتش را تمام كرده بود و در يكى ازدانشگاههاى ايران به تدريس مشغول شده ازدواجكردم.با تمام وجود خودرا خوشبخت مى‏ديدم.اما مخالفت‏شوهرم با بچه‏دار شدنمان مراديوانه‏كرده است.اصولا نمى‏فهمم در صورتى كه ما هر دو سالميم و مى‏توانيم بچه داشتهباشيم،پول بقدر كافى داريم و خلاصه از هر جهت آماده‏ايم كه‏حداقل 2 بچه با ادب ودرس‏خوان داشته باشيم چرا با تمام قوا با بچه‏دارشدن مخالفت ميكند در صورتى كه از بچهبدش نمى‏آيد و با بچه‏هاى‏خواهرش و دوستانمان چنان آرزومندانه رفتار ميكند كه هر كس اورا ببيندفكر ميكند جاى يك بچه شيرين چقدر در زندگيش خالى است.حالا من‏سى سالهشده‏ام و هيچ زنى در عالم از آرزوى مادر شدن رهايى ندارد.اومرا كاملا مى‏فهمد ولى با وجوداين ميگويد:بچه خسته‏مان خواهد كرد ومزاحم خواهد بود.و خلاصه از اين دلائل كاملا غيرمنطقى.خانم...بشدت‏از گريستن خوددارى ميكند اما پيداست كه همين غصه چطورپايه‏مشكلات گوناگون آنان شده بطورى كه توافق كرده‏اند جدا شوند تا خانم‏شوهر كند ومادر شود و آقاى دكتر به تحقيقات علميش برسد (1) .

علاقه بفرزند و توليد مثل آرزوى طبيعى هر انسان.بلكه هر حيوان‏ديگرى است.وجود فرزندثمره دوران ازدواج و بهترين يادگار انسان‏است.اگر انسان فرزند داشته باشد با مردن،دفترعمرش بسته نمى‏شودبلكه گويا با عمرى بسيار دراز آفريده شده است.

شخص بى‏فرزند خويشتن را غريب و تنها و بى‏پناه ميداند و اين‏احساس غربت در دوران پيرىشديدتر ميگردد.وجود بچه كانون‏خانوادگى را گرم و با صفا ميگرداند.خانه بى‏بچه ويرانه‏اىبيش نيست،حركت و جنب و جوش ندارد.اسباب سرگرمى و صفا ندارد.ازدواج بى‏فرزند سندرسمى و پشتوانه ندارد.و هميشه متزلزل و در معرض انحلال‏است.

امام صادق عليه السلام فرمود:سعادت انسان در داشتن فرزندشايسته است. (2)

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:زياد فرزند بياوريد زيرا من‏در قيامت‏به وسيله شما بهساير امم مباهات ميكنم. (3)

آرى حب فرزند يك امر غريزى است ليكن بعض انسانها از آئين‏فطرت منحرف بوده به يكنوع بيمارى ابتلا دارند.گاهى فقر و تنگدستى‏را بهانه قرار ميدهند.با اينكه خدا ضامن روزىاست و هر جنبنده‏اى راروزى ميدهد.

بكر بن صالح ميگويد:به حضرت ابو الحسن عليه السلام نوشتم پنج‏سال است كه از بچه‏دارشدن جلوگيرى ميكنم،زيرا عيالم از بچه‏دار شدن‏كراهت داشته ميگويد:تربيت فرزند بر مندشوار است چون تهيدست‏هستيم عقيده شما در اين باره چيست؟

حضرت بمن نوشت:مانع فرزند نشو زيرا خدا آنان را روزى‏ميرساند (4) .

حتى گاهى خدا به بركت وجود بچه در روزى پدر و مادر توسعه‏ميدهد.بسيارند افرادى كهقبل از بچه‏دار شدن در شدت و سختى بوده‏اندليكن بعدا زندگى مرفه و آبرومندى پيداكرده‏اند.

گاهى وجود فرزند را مانع آزادى و اسباب مزاحمت مى‏شمارند.درصورتى كه بچه نه تنهامزاحم نيست‏بلكه براى پدر و مادر بهترين تفريح و سرگرمى محسوب مى‏شود.

درست است كه نگهدارى و تعليم و تربيت‏بچه بى‏دردسر نيست‏ليكن چون بر وفق ناموسآفرينش است تحمل آن دشوار نيست و در مقابل‏منافعش ارزش دارد.راستى يك زن و شوهرچقدر بايد خودخواه و كوتاه‏فكر و لجباز باشند كه بخاطر بچه‏دار شدن پيمان مقدسزناشويى را برهم‏زنند؟!

آيا از يك مرد آن هم دانشمند تعجب نيست كه با بچه‏دار شدن كه‏آرزوى طبيعى هر پدر ومادرى است مخالفت كند و آن قدر استقامت‏بخرج‏بدهد كه حاضر شود بنياد زناشويى رامتلاشى سازد؟!

گاهى در اصل بچه‏دار شدن اختلاف ندارند ليكن در دير و زود آن‏اختلاف دارند.

زن يا شوهر ميگويد:دوران جوانى را بايد خوش و آزاد بود ووجود فرزند مانع آزادى است.درايام جوانى بايد از بچه‏دار شدن‏جلوگيرى كرد و به خوشگذرانى پرداخت اما يك يا دو فرزند درآخر عمرضرر ندارد.ليكن ديگرى خلاف اين موضوع را عقيده دارد.و همين‏اختلاف سليقهسبب نزاع و كشمكش و گاهى باعث طلاق و جدايى‏مى‏شود.

در اينجا بايد يادآور شد كه اگر بنا باشد انسان بچه‏دار شود هر چه‏زودتر بهتر زيرا فرزنداندوران جوانى از جهاتى بر فرزندان دوران پيرى‏ترجيح دارند.

اولا معمولا سالم‏تر و نيرومندتر خواهند بود.

ثانيا چون مدت بيشترى با پدر و مادر خواهند بود بهتر مى‏توانند به تعليم و تربيتشانبپردازند و به سامانشان برسانند.بر خلاف فرزندان دوران‏پيرى معمولا از تعليم و تربيت كاملمحروم مى‏شوند و بعد از مرگ يا ازكار افتادن پدر يا مادر يا هر دو،غالبا بدبخت و زيردستميگردند.

ثالثا فرزندان دوران جوانى،تا پدر و مادرشان پير و فرسوده شوندبه مقام و منصبى خواهندرسيد.بدين جهت پدر و مادر در روزگار پيرى ودرماندگى مى‏توانند از كمك آنان برخوردارگردند.به هر حال در اين جهت‏ترديد نيست كه در ايام جوانى بچه‏دار شدن بهتر از ايام پيرىاست،ليكن‏مطلب آن قدر اهميت ندارد كه باعث نزاع و كشمكش و جدايى شود.

بالاخره بهتر است‏يكى از دو طرف تسليم شود و نزاع را فيصله دهد.

گاهى اختلاف سليقه در تعداد فرزندان است.مرد ميل دارد زيادبچه داشته باشد اما زنمخالفت ميكند يا بعكس.

زن در حالى كه دو كودك خود را در بغل داشت گفت:بعد از چهارسال ازدواج از شوهرمداراى دو فرزند دختر شدم ولى چون شوهرم دلش‏پسر ميخواست‏يكبار ديگر حامله شدم اينبار نيز بر خلاف ميل شوهرم‏دختر به دنيا آوردم.و تعداد فرزندانم به سه دختر رسيد.

شوهرم كارمند بانك است و درآمدش براى تامين زندگى من و سه‏فرزند بيشتر نيست.مدتىاست پايش را در يك كفش كرده كه بايد آنقدروضع حمل كنم تا يك پسر به دنيا بياورم.

من زير بار نمى‏روم زيرا در يك خانواده طبقه سه با درآمدى كه‏بيش از هزار تومان نيستداشتن فرزندان زياد باعث مى‏شود پدر و مادرآنطورى كه بايد و شايد نتوانند آنها را تامينكنند و به تربيتشان برسند.

بارها به او گفتم پسر و دختر فرقى ندارد ولى او زير بار نمى‏رود. مى‏ترسم باز حامله شوم ودختر به دنيا بياورم.آن وقت است كه‏شوهرم پنجمين بچه را به بهانه داشتن پسر دست و پاميكند.اين اختلاف‏عقيده كار ما را به مشاجره و آنگاه به دادگسترى كشاند (5) .

در اينجا بايد خاطرنشان ساخت كه تامين مخارج فرزندان زياد واداره و تعليم و تربيتشان كاربسيار دشوارى است،آن هم در اين زمان وبراى افراد كم درآمد.

بدين جهت‏بهتر است زن و شوهر دست از لجبازى بردارند وامكانات مالى و اوضاع شرائطخودشان را در نظر بگيرند و بر طبق آن،درتعداد معينى از فرزند توافق نمايند.به هر حال،لجبازى و پافشارى كاردرستى نيست.بايد مرد و زن عقل و تدبير و گذشت داشته باشندومشكلاتشان را در بين خودشان حل كنند.و اگر يكى از آنان لجبازى بخرج‏داد،ديگرى حالتتسليم بخود بگيرد تا كار به نزاع و جدايى نكشد.

اصلا موضوع آن قدر مهم نيست.خانواده‏هاى كثير الاولاد يا كم‏بچه زيادند.اين هم يكى از آنها.اين موضوع كوچك آن قدر اهميت نداردكه بخاطر آن پيمان مقدس زناشويى منفسخ گردد وزن و شوهر به دردسربيفتند.

گاهى موضوع اختلاف دختر و پسر است.زن و مرد هر دو غالبافرزند پسر را بر دختر ترجيحميدهند و از دختردار شدن خوششان نمى‏آيد.

اگر دختر پيدا كردند زن چون چاره‏اى ندارد سكوت ميكند ليكن مرد غالبااظهار نارضايتىمى‏نمايد.

در اينجا مردها مختلفند.بعضى گر چه قلبا ناراحتند ليكن خوددارى مى‏نمايند و عكسالعمل شديدى نشان نمى‏دهند.فقط اظهار انزجار وتاسف مى‏كنند.رويشان را در هم ميكشند.در ايام زايمان توجه كاملى به‏همسرشان نميكنند.تا مدتى اندوهگين و غمناكند.بعضيهاعكس العمل‏شديدترى نشان ميدهند.با همسر بيگناهشان اوقات تلخى و نق و نق‏ميكنند.بهانه ميگيرند،قهر و دعوا و اعتراض ميكنند.بعضيها از اين حدتجاوز نموده حتى بهكتك‏كارى و طلاق نيز حاضر مى‏شوند.

زنى در دادگاه گفت:پانزده ماه پيش ازدواج كردم و شش ماه بعدباردار شدم.در اين اواخر كهنزديك وضع حملم بود شوهرم ميگفت:بايدپسر به دنيا بياورم ولى من احساس ميكردم كه بهجاى يك فرزند شايد دويا سه فرزند در شكم داشته باشم.

چند روز پيش در بيمارستان دو دختر دو قلو به دنيا آوردم.هنگامى‏كه پرستار بيمارستانخبر تولد دو قلوها را به من داد به قدرى خوشحال‏شدم كه در پوست‏خود نمى‏گنجيدم.

موقعى كه شوهرم به ديدنم آمد و خبر تولد دو نوزاد را به او دادم‏ناراحت‏شد و پس از چندلحظه به بهانه‏اى از اتاق خارج شد و ديگربازنگشت.شب كه شوهرم بازگشت‏به او گفتم بهبيمارستان برود و دودخترش را بياورد.او از كوره در رفت و شروع به داد و فرياد كرد و گفت:

زن نبايد دختر دو قلو به دنيا بياورد و از من خواست كه او را ترك كنم.من‏هم به خانه پدرمرفتم و اينك تقاضاى طلاق دارم (6) .

خانمى به نام...در دادگاه به خبرنگار اطلاعات ميگويد:بعد از 21سال زندگى زناشويى ونج‏بچه،از زندگى كه با خون دل و اشك ديده از هيچ ساخته‏ام بايد جدا شوم،بايد همه سعادتو راحتى خيالم را دو دستى‏تقديم زنى كنم كه تنها هنرش بايد پسر زاييدن باشد.و چونحيرت مرامى‏بيند با حسرت سرش را تكان داده ميگويد:حق داريد گناه من اينست كه‏بهاصطلاح دخترزا هستم.پنج دختر دارم همه‏شان خوشگل و باهوشندهيچوقت از درس عقبنيفتاده‏اند و هرگز مزاحم پدرشان نبوده‏اند.چه كنم‏خدا نخواست كه من هم صاحب يك پسرشوم تا امروز شوهرم با اين همه‏اصرار بخواهد كه من اجازه دهم همسر ديگرى اختيار كند (7) .

اين خوى زشت كه متاسفانه عموميت‏يا اكثريت دارد از عصرجاهليت‏به عنوان يادگار براى ماباقى مانده است.همان عصرى كه‏مردمش در اصل انسان بودن زن ترديد داشتند.از دختردارشدن احساس‏شرمندگى و حقارت ميكردند.دختران بيگناه را زنده زنده بگور ميكردندقرآنمجيد احوالشان را بيان كرده ميفرمايد:

هنگامى كه خبر دختردار شدن به يكى از آنان مى‏رسيد از خجالت‏رويش سياه شدهخشمناك ميگشت.و در اثر آن خبر از مردم پنهان مى‏شد.

مردد بود كه آيا با خوارى و خفت او را نگهدارى كند يا در زير خاك‏پنهانش سازد.آگاه باشيدكه بد قضاوتى دارند (7) .

اما اسلام با اين افكار غلط مبارزه ميكند.زن و مرد را يكسان وبرابر قرار ميدهد.

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:بهترين فرزندان شما دختران هستند (8) .

پيغمبر اكرم فرمود:علامت‏خوشقدمى زن اينست كه اولين‏فرزندش دختر باشد (9) .

رسول خدا (ص) فرمود:هر كس سه دختر يا سه خواهر را اداره‏كند بهشت‏برايش واجب است (10) .

اگر دختر بد بود خدا نسل پيغمبرش را در حضرت زهرا عليهاالسلام قرار نمى‏داد.

آقاى محترم كه مدعى تمدن و روشنفكرى هستى اين افكار غلط رادور بريز.آخر دختر و پسرچه فرقى دارند؟هر دو فرزند و يادگار پدر ومادر هستند.هر دو انسان و قابل ترقى و تكاملهستند.دختر نيز اگر با تعليم‏و تربيت صحيح پرورش يابد فرد برجسته‏اى خواهد شد كهمى‏تواند نسبت‏به اجتماع خدمات ارزنده‏اى انجام دهد و پدر و مادرش را سرافرازگرداند.بلكهدختر از جهاتى بر پسر مزيت دارد.

اولا نسبت‏به پدر و مادر مهربان‏تر و دلسوزتر مى‏باشد.پسر وقتى‏بزرگ شد و استقلال پيداكرد غالبا به پدر و مادر چندان توجهى ندارد واگر آزارشان نرساند نفعى هم به حالشاننخواهد داشت.ليكن دختر درهمه حال نسبت‏به آنان مهربان و دلسوز خواهد بود.مخصوصااگر پدر ومادر بين دختر و پسر فرق نگذارند و حقوق دختران را پايمال نسازندهميشهمحبوب و محترم خواهند بود.

ثانيا-از نظر اقتصاد دختر كم خرج‏تر از پسر است.زيرا غالبامدت توقفش در خانه پدر كمتراست.مدت كمى در خانه ميماند سپس با مختصر جهازى به خانه شوهر مى‏رود و ديگر كارىبا پدر و مادر ندارد.

ليكن پسر مدتهاى مديد بلكه تا آخر عمر سربار پدر و مادر است.ناچارندمخارج تحصيلاتشرا بپردازند،شغل مناسبى برايش پيدا كنند،مخارج‏دو سال خدمت‏سربازيش را بدهند،آنگاهبرايش عروسى كنند.خانه وفرش و خرج عروسى و مهر زن ميخواهد.بعدا هم هر وقت محتاجشد بازسربار آنها خواهد بود.

ثالثا-اگر پدر و مادر بين دختر و پسر فرق نگذارند و با دامادشان‏خوشرفتارى كنند و ده يكمحبتهايى را كه نسبت‏به پسرشان دارند به‏دامادشان داشته باشند در گرفتاريها و مشكلاتداماد زودتر به ياريشان‏مى‏شتابد و غالبا با صفاتر و با وفاتر از پسر خواهد بود.

اصولا مگر دختردار شدن تقصير زن است كه شوهر به او ايرادمى‏گيرد.زن و مرد هر دو در اينباره شريكند.ممكن است زن به شوهرش‏اعتراض كند كه چرا دختر درست كردى؟واقعمطلب اينست كه هيچكدام‏تقصير ندارند.بلكه اين مطلب به خواست‏خدا بستگى دارد هركس راخواست دختر ميدهد و هر كس را خواست پسر.البته دسته‏اى ازدانشمندان عقيدهدارند كه دختر و پسر آوردن بستگى دارد به نوع غذاى‏مادر در دو ماهه اول باردارى.و مدعىهستند كه با استفاده از برنامه‏مخصوص غذايى مى‏توان مطابق دلخواه فرزند آورد.

بنابراين كسانى كه خيلى علاقه به پسر دارند بهتر است‏بامتخصصان فن در اين باره مشورتنمايند.و بيخود و بى‏جهت اسباب‏ناراحتى خودشان و همسرشان را فراهم نسازنديك مردروشنفكر و خردمند وقتى شنيد دختردار شده نه تنهااندوهگين نمى‏شود بلكه اظهارشادمانى ميكند.براى اينكه همسرش وديگران خيال نكنند از دختردار شدن ناراحت است،بيش از حد معمول‏اظهار فرح و خوشحالى ميكند.نسبت‏به همسرش نوازش ودلجويى‏بيشترى بعمل مى‏آورد.و حتى در صورت امكان هديه‏اى تقديمش ميكند.

تولد نوزادش را جشن ميگيرد.اگر همسرش از دختردار شدن‏ناراحت است دلداريش ميدهدو با برهان و منطق برايش اثبات ميكند كه‏دختر و پسر فرقى ندارند.در رفتارش بين دخترانو پسران فرق نميگذارد،هيچگاه پسران را بر دختران ترجيح نمى‏دهد.از دختر و دختردارشدن‏مذمت نمى‏كند.و بدين وسيله با افكار پوچ و غلط عصر جاهليت مبارزه ميكند.

مردى نزد رسول خدا (ص) بود كه اطلاع يافت دخترى پيدا كرده‏است.از اين خبر رنگشتغيير كرد.پيغمبر فرمود:چرا رنگت متغير شد؟

عرض كرد:هنگامى كه خارج مى‏شدم همسرم در حال وضع حمل بوداكنون خبر رسيد كهدخترى به دنيا آورده.رسول اكرم فرمود:زمين جايش‏ميدهد و آسمان سايه بر سرشمى‏افكند و خدا روزيش ميدهد و گل‏خوشبويى است كه از آن استفاده ميكنى (11) .

پى‏نوشتها:

1-اطلاعات 28 بهمن ماه 1350.

2-وسائل ج 15 ص 97

3-وسائل ج 15 ص 96

4-وسائل ج 15 ص 99

5-اطلاعات 2 مرداد ماه 1351

6-اطلاعات 14 تير ماه 1349

7-اطلاعات 16 اسفند ماه 1350

8-سوره نحل آيه 58

9-مستدرك ج 2 ص 615

10-مستدرك ج 2 ص 614

11-وسائل ج 15 ص 100