بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب همسرداری, ( )
 
 

بخش های کتاب

     02 - آيين همسردار
     03 - آيين همسردار
     04 - آيين همسردار
     05 - آيين همسردار
     06 - آيين همسردار
     07 - آيين همسردار
     08 - آيين همسردار
     09 - آيين همسردار
     10 - آيين همسردار
     11 - آيين همسردار
     12 - آيين همسردار
     13 - آيين همسردار
     14 - آيين همسردار
     15 - آيين همسردار
     16 - آيين همسردار
     17 - آيين همسردار
     18 - آيين همسردار
     19 - آيين همسردار
     20 - آيين همسردار
     21 - آيين همسردار
     22 - آيين همسردار
     23 - آيين همسردار
     24 - آيين همسردار
     25 - آيين همسردار
     fehrest -
 

 

 
 

خطاهاى شوهرت را ببخش

به غير از معصوم همه كس خطا و لغزش دارد.دو نفر كه با هم‏زندگى ميكنند و از جهتىتشريك مساعى و همكارى دارند بايد لغزشهاى‏يكديگر را ببخشند تا زندگى آنها ادامه پيداكند.اگر بخواهند در اين باره‏سختگيرى كنند ادامه همكارى غير ممكن ميشود.دو نفر شريك،دو نفرهمسايه،دو نفر رفيق،دو نفر همكار،دو نفر زن و شوهر بايد در زندگى‏اجتماعى داراىگذشت‏باشند.هيچ زندگى اجتماعى به مقدار زندگى‏خانوادگى احتياج به گذشت ندارد.اگراعضاء يك خانواده بخواهند سختگيرى بعمل آورند و خطاهاى يكديگر را تعقيب كنند يازندگى آنها ازهم مى‏پاشد يا بدترين زندگى را خواهند داشت.

خانم محترم،ممكن است از شوهر شما خطا يا خطاهايى صادرشود.ممكن است از روى خشمو غضب به شما اهانت كند.ممكن است‏ناسزائى از دهانش بيرون آيد.ممكن است از خودبيخود شده شما رابزند،ممكن است‏يك مرتبه به شما دروغ بگويد،ممكن است كارى راانجامدهد كه مورد پسند شما نباشد،از اين قبيل خطاها براى هر مردى‏امكان دارد،اگر بعدااحساس كردى كه از كردار خويش پشيمان شده او راببخش و موضوع را تعقيب نكن.اگرعذرخواهى كرد فورا قبول كن.اگرپشيمان شده ليكن زير بار عذرخواهى نمى‏رود در صددنباش مجرميت وى‏را باثبات رسانى،زيرا به شخصيت او لطمه وارد ميشود،ممكن است‏درصدد تلافى برآيد،خطاهاى شما را تعقيب كند،ممكن است كارتان به‏نزاع و جدال و حتىجدائى بكشد اما اگر سكوت كردى و خطايش راناديده گرفتى در شكنجه وجدان قرارمى‏گيرد و به طور مسلم از كردارخويش پشيمان خواهد شد،آنگاه شما را يك زن با گذشتفهميده فداكارعاقل خواهد شناخت،مى‏فهمد كه به زندگى و خانواده و شوهرعلاقه‏مندهستى،قدر ترا مى‏شناسد و محبتش چند برابر خواهد شد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«زن بد،عذر شوهرش رانمى‏پذيرد و خطاهايش رانمى‏بخشد (1) ».

حيف نباشد زن آنقدر كم گذشت‏باشد كه يك خطاى جزئى‏شوهرش را نتواند تحمل كند وبدان علت پيمان مقدس زناشويى را بر هم بزند؟!

«زنى به رئيس دادگاه حمايت‏خانواده گفت،شوهرم قبل از ازدواج‏به من نگفت كهدمت‏سربازى را انجام نداده و اين موضوع را از من‏مخفى كرده بود.چند روز پيش متوجهشدم كه به همين زودى بايد بخدمت‏برود.و من نمى‏توانم با مردى كه به من دروغ گفتهزندگى كنم (2) ».

با خويشان شوهرت بساز

يكى از مشكلات زندگى،اختلاف زن و بستگان شوهر است.

اكثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان ميانه خوبى ندارند،وبالعكس،پيوسته نزاع و قهرو دعوا دارند.از يك طرف زن كوشش ميكندشش دانگ شوهرش را تصاحب كند به طوريكهبه ديگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى ميكند علاقه آنها را قطعكند،بدمى‏گويد،دروغ مى‏سازد،قهر و دعوا ميكند.از طرف ديگر مادر شوهر،خودش را مالكپسر و عروس ميداند.سعى ميكند به هر طور شده پسرش‏را نگهدارد،نگذارد يك زن تازه وارد،شش دانگ او را تصاحب كند.

بدينمنظور به كارهاى عروس ايراد ميگيرد،بدگويى ميكند،دروغ جعل‏ميكند.هر روز جنگ ودعوا دارند مخصوصا اگر در يك منزل زندگى‏كنند.اگر يكى از آنها يا هر دو نادان و لجبازباشند ممكن است كار به‏جاهاى باريك حتى ضرب و خودكشى منتهى شود.ماهى نيست كهچندين‏عروس از دست مادر شوهر خويش خودكشى نكنند.شما مى‏توانيد اخبارآنها را درجرائد بخوانيد.

از باب نمونه:«تازه عروسى...كه از بدرفتاريهاى مادر شوهرش‏بتنگ آمده بود خود را آتش زد (3) ».

«زنى به علت‏بدرفتارى و بهانه‏گيرى مادر شوهرش خودسوزى‏كرد (4) ».

آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمايى هستند ليكن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد است.

عمده اشكالش اينست كه دو طرف نزاع افرادى هستند كه مردنمى‏تواند به آسانى از آنهادست‏بردارد.از يك طرف همسرش را مى‏بيندكه از پدر و مادر چشم پوشيده و با صدها اميد وآرزو به خانه شوهر آمده‏است،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش ميگويدبايداسباب خوشى و رضايت‏خاطر او را فراهم سازم و از وى حمايت كنم.به‏علاوه همسر دائمىو شريك زندگى اوست نمى‏تواند از حمايت او دست‏بردارد.از طرف ديگر فكر ميكند:پدر ومادرم سالها برايم زحمت‏كشيده‏اند.با صدها اميد و آرزو بزرگم كرده‏اند،با سوادم نموده‏اند،شغل‏برايم تهيه كرده‏اند،زن برايم گرفته‏اند،اميد و آرزو داشته‏اند بهنگام‏ناتوانى دستشان رابگيرم.خلاف وجدان است قطع رابطه كنم و اسباب‏ناراحتى آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنياهزار نشيب و فراز دارد،سختى‏و سستى دارد،بيمارى و ناتوانى دارد،گرفتارى و درماندگى دارد،دشمنى‏و دوستى دارد،تصادف و مرگ دارد.در اين مواقع حساس احتياج به‏مددكار دارم و تنهاكسانيكه ممكن است‏بهنگام گرفتارى دستم را بگيرند و از خودم و خانواده‏ام حمايت كنندپدر و مادر و خويشانم مى‏باشند.در اين‏دنياى تاريك نمى‏توانم بى‏پناه باشم و خويشانمبهترين پناهند.پس‏نمى‏توانم از آنها دست‏بردارم.

در اينجاست كه يك مرد عاقل خودش را در بين دو محذور بزرگ‏مشاهده ميكند.يا بايدگوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،يا مطابق ميل پدر و مادر رفتاركند و همسرش را برنجاند،وهيچيك از اين دو امر برايش امكان پذير نيست.

بدين جهت ناچار است‏با هر دو بسازد.و تا حد امكان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم كار بسياردشوارى است.ليكن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجت‏بخرج ندهد حلمشكل آسان ميگردد.

از اين رهگذر است كه مرد از همسرش كه از همه كس به اونزديك‏تر و مهربانتر است انتظاردارد كه در حل اين مشكل به وى كمك‏كند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى تواضعكند،حالت تسليم بخودبگيرد،به او احترام كند،اظهار محبت نمايد،در كارها با او مشورتكند،گرم بگيرد،مانوس شود،استمداد كند همان مادر شوهر بزرگترين پشتيبانش‏خواهد شد.

انسان كه مى‏تواند با اخلاق خوش و اظهار محبت‏يك طائفه رادوست و غمخوار خويشگرداند آيا حيف نيست كه به واسطه لجاجت وتكبر و خودخواهى اين همه يار و ياور را ازست‏بدهد؟

آيا فكر نميكند كه در نشيب و فرازها و سختيها و گرفتاريهاى‏روزگار به يارى ديگران نيازمنداست،و در آن مواقع حساس كمتر كسى به‏فكر انسان است،تنها خويشان و اقاربند كه بداد اومى‏رسند. آيا بهتر نيست كه با اخلاق خوش و مهربانى با خويشانش معاشرت‏و رفت و آمدكند تا از لذائذ انس و محبت‏برخوردار گردد و يك طائفه‏دوست و پشتيبان واقعى داشته باشد؟

آيا سزاوار است‏با بيگانگان طرح دوستى بريزد و دوست و رفيق‏پيدا كند ليكن با خويشان واقاربش قطع رابطه كند؟در صورتيكه به تجربه‏ثابت‏شده كه در مواقع گرفتارى اكثر دوستانانسان را رها ميكنند ولى‏همان خويشان متروك به ياريش مى‏شتابند،زيرا پيوند خويشى يكپيوندطبيعى است كه به آسانى بريده نمى‏شود.

در مثل‏هاى عاميانه گفته شده:خويش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دورنمى‏ريزند.

حضرت على عليه السلام فرمود:«انسان هيچگاه از خويشانش‏بى‏نياز نمى‏شود،و لو مال و اولادهم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتياج دارد.آنها هستند كه با دست و زبان از اوحمايت ميكنند.خويشان واقارب بهتر از او دفاع مى‏نمايند.در مواقع گرفتارى زودتر از ديگرانبه‏ياريش مى‏شتابند.هر كس از خويشانش دست‏بكشد يك دست از آنهابرداشته ليكندستهاى زيادى را از دست‏خواهد داد (5) ».

خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسايش‏خودت،براى اينكه يك طائفهدوست و حامى واقعى پيدا كنى،براى اينكه‏محبوب شوهرت واقع شوى بيا و با خويشانشوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهى و تكبر و جهالت دست‏بردار.عاقل و دانا باش.افكارشوهرت را پريشان نساز.فداكارى و شوهردارى كن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى.

با شغل شوهرت بساز

هر كس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:يكى راننده است كه اكثرعمرش را در راهها بسرمى‏برد و نمى‏تواند مانند افراد ديگر هر شب به‏منزل بيايد،يكى پاسبان است كه بعضى شبها ياهمه شب بايد پاسدارى كند،يكى طبيب است كمتر وقت فراغت دارد با خانواده‏اش بنشيند يابه تفريح‏برود،يكى استاد يا دانشمند اهل مطالعه است كه ناچار است‏شبها مطالعه‏كند،يكشغلش ايجاب ميكند زياد در سفر باشد،يكى نفت فروش است‏بوى نفت ميدهد،يكى مكانيكاست لباسهايش چرب و بوى روغن ميدهد،يكى ذغال فروش و هميشه سياه است،يكى كارگرشبانه است‏شبها بايد به‏كارخانه برود.ووو...

بالاخره كمتر شغلى پيدا ميشود كه كاملا بى‏دردسر باشد.چاره‏اى‏نيست‏بايد امور دنيا بچرخد،نان پيدا كردن آسان نيست،مرد چاره‏اى نداردجز اينكه با مشكلات بسازد،ليكن در اينجامشكل ديگرى توليد ميشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده است.

زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه هميشه در وطن باشد،اول‏شب به منزل بيايد.اوقاتفراغتى داشته باشد كه به شب نشينى و گردش وتفريح بروند،شغل نظيف و آبرومند و پردرآمدى داشته باشد،ليكن‏متاسفانه شغل بسيارى از مردها با خواسته همسرانشان وفقنمى‏دهد.

يك سرى اشكالات خانوادگى از همين جا شروع ميشود،راننده‏ايكه چند شبانه روز در بيابانهازحمت كشيده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم بعد ازچند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل ميشود تا چند ساعت استراحت كند و ازاحوالخانواده‏اش با اطلاع شود،هنوز از در نرسيده غر و لند خانم شروع‏ميشود:اين چه زندگىاست كه ما داريم،من بدبخت را با چند تا بچه‏ميگذارى و معلوم نيست كجا ميروى؟همهكارها را خودم بايد انجام دهم.ازدست اين بچه‏هاى شيطان خسته شدم.اصلا رانندگى كارخوبى نيست،ياشغلت را تغيير بده يا تكليف مرا روشن كن،من نمى‏توانم تا آخر عمر به‏اينطور زندگى كنم.

بيچاره مرديكه بعد از اين ايراد و بهانه‏ها و غر و نق‏ها با فكرپريشان و اعصاب خسته مى‏خواهددنبال رانندگى برود.سرنوشت چنين‏راننده‏اى و مسافرانش معلوم است.

طبيبى كه از صبح تا نيمه‏هاى شب با دهها بيمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و مغزشپيوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ايراد و نق‏و نق‏هاى همسرش مواجه شود چه حالى پيداميكند؟و با چنين اعصاب ومغزى چگونه مى‏تواند طبابت كند؟

كارگرى كه تمام شب زحمت كشيده و خواب به چشمش نرفته‏صبح كه براى استراحت‏بهمنزل ميآيد اگر با ايراد و بهانه‏جوييهاى‏همسرش برخورد كند چگونه مى‏تواند باز دنبال كاربرود؟

دانشمنديكه كارش مطالعه و تحقيق است اگر همسر غير موافقى‏داشته باشد كه به كارشايراد بگيرد چگونه مى‏تواند موفق گردد؟

در اينگونه موارد است كه زن فهميده و دانا از زن نفهم و خودخواه‏تميز داده ميشود. خانممحترم،ما نمى‏توانيم اوضاع جهان را بر طبق ميل خودمان‏بچرخانيم ليكن مى‏توانيمخودمان را با وضع موجود وفق دهيم.شوهرتان‏براى تهيه روزى ناچار است‏شغلى داشته باشدو شغل او هم لوازمى دارد،شما مى‏توانيد زندگى خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازيد بهطوريكه‏هم آزادانه به شغل خويش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى كنيد،تنها به‏فكر خودتو آسايش خودت نباش قدرى هم به فكر راحتى شوهرت باش،دانا و فداكار باش،شوهردارىكن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز ولب خندان از وى استقبال‏كن،اظهار مهر و علاقه كن تا خستگيهايش برطرف گردد،نق نقنكن،ازشغلش ايراد مگير.مگر رانندگى چه عيبى دارد؟

او براى رفاه و آسايش شما شب و روزش را در بيابانها ميگذارند،به جاى قدردانى به شغلشايراد ميگيرى؟و از خانه و زندگى گريزانش‏ميكنى؟شغل او هيچ عيبى ندارد.براى اجتماعخدمت ميكند،براى تهيه‏روزى زحمت ميكشد،اگر تنبلى ميكرد يا دنبال كارهاى غيرمشروع‏مى‏رفت‏بهتر بود؟كار او عيب ندارد،عيب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانهباشد و نمى‏توانى خودت را با وضع موجود سازش دهى.

آيا بهتر نيست كه خودت را با اين نوع زندگى عادت دهى و با كمال‏آسودگى زندگى كنى وهنگاميكه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شيرين به كسب و كار تشويقشكنى و با لب خندان تا درب خانه‏بدرقه‏اش نمايى و با يك خداحافظى گرم تا ملاقات بعددلشادش سازى؟

اگر چنين كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقه‏مند ميگردد.

دنبال خوشگذرانى نمى‏رود.اعصابش سالم مى‏ماند،تصادف نميكند، زودتر به خانه مى‏آيد،براى رفاه و آسايش شما بيشتر زحمت مى‏كشد.

اگر شوهرت يك كارگر شبانه است‏براى تامين مخارج شما ازاستراحت‏شب چشم پوشىنموده است،خودت را با اينگونه زندگى عادت‏بده،اظهار نارضايتى نكن.

اگر از تنهايى حوصله‏ات سر مى‏رود مى‏توانى مقدارى از كارهاى‏خانه را در شب انجام دهى.مقدارى از شب را به خياطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از كارخانه بهمنزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برايش خلوت كن تا بخوابد و رفع خستگى‏كند،بچه‏ها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزديك استراحتگاه شوهرت‏نروند.به آنها بفهمان كهپدرتان شب نخوابيده و بايد روز استراحت كند.

بلكه خودت و بچه‏ها هم مى‏توانيد شبها كمتر بخوابيد و روز با شوهرت‏قدرى استراحتنماييد،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدين نكته‏توجه داشته باش كه شوهرت تمام شب رابيدار بوده و روز برايش به منزله‏شب است‏بايد بدون سر و صدا استراحت كند.

يك چنين خانمى بايد دو برنامه داشته باشد يكى براى خودش‏ديگرى براى شوهرش.مبادا بانق نق و اوقات تلخى روح خسته‏اش راخسته‏تر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى تامينمخارج شمازحمت‏بكشد.به كارش ايراد نگير،كار او چه عيبى دارد؟اگر بيكارى وتنبلى ميكرديا دنبال ولگردى مى‏رفت‏بهتر بود؟افتخار كن كه چنين شوهرزحمت‏كشى دارى كه براى تهيهروزى خواب شب را بر خودش حرام‏نموده،از جديت و استقامت او قدردانى كن،با لب خندانتا درب منزل‏بدرقه‏اش كن.

اگر شوهرت يك طبيب يا يك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمتمى‏كشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنين شوهر ارزنده‏اى افتخار كن.

البته لازمه شغلش اينست كه اوقات فراغت زيادى ندارد ليكن تومى‏توانى برنامه زندگىخودت را با شغل او تطبيق دهى.انتظار نداشته‏باش دست از شغلش بردارد تا مطابق ميل تودر آيد.بگذار با فكر آزاد به‏كار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتى مشغول كار استمى‏توانى‏كارهاى خانه را انجام دهى،و بقيه را بخواندن كتاب بپردازى يا با اجازه‏او،به منزلخويشان و دوستانت‏بروى.اما سعى كن هنگاميكه موقع‏استراحت‏شوهرت فرا مى‏رسد درمنزل حاضر باشى.قبلا برايش وسيله‏پذيرايى آماده كن.وقتى وارد شد با لب خندان و خلقخوش استقبالش‏كن.با اظهار محبت گرم و شيرين زبانى خستگى اعصابش را برطرف‏ساز.مبادا از كارش ايراد بگيرى و اعصاب خسته‏اش را خسته‏تر كنى.

اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساخته‏اى بلكه در خدمتاجتماعى او نيز سهيم خواهى شد.

هر زنى لياقت همسرى چنين مردان پر كارى را ندارد با فداكاريهاو رفتار پسنديده‏اتياقت‏خويش را باثبات رسان.

اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهايش كثيف و چركين مى‏شود لابدآنرا مناسب وضع خودشتشخيص داده كه انتخاب نموده است،خرده‏گيرى و ايراد و نق نق نكن.نگو:اين چه شغلكثيفى است انتخاب‏كرده‏اى بايد آنرا ترك كنى.

خانم محترم،كار كردن عيب نيست هر چه و هر كه باشد،بيكارى و تنبلى و دنبال كارهاى غيرمشروع رفتن عيب است،بايد از يك چنين‏مردى قدردانى كنى كه براى تهيه روزى زحمتمى‏كشد و عرق مى‏ريزد،باايراد و بدگويى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نكنحتماشغلش را تغيير دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مى‏رود.

تو از وضع كسب و كار بى‏اطلاعى،خيال ميكنى تغيير شغل كارآسانى است،اصولا چه عيبىدارد كه اصرار دارى تغييرش بدهد،مگر نفت‏فروشى و ذغال فروشى و تعمير موتور آلات مثلاچه بدى دارند؟تنها عيبى‏كه مى‏توانى بتراشى كثيف شدن لباس است.حل آن هم چنداندشوارنيست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس كارتهيه كند،و زود بزود لباسهايش را شست و شو و تميز كن،به هر حال موضوع آن قدر مهمنيست كه به طلاق و جدايى منجر شود،ايراد و بهانه جويى بعض خانمها واقعا تعجب‏آور است.

زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغيير شغل داده بوى نفت‏ميدهد از اين وضع خستهشده‏ام (6) ».

پى‏نوشتها:

1-بحار جلد 103 ص 235.

2-اطلاعات 10 آبان 1354.

3-اطلاعات 13 اردى بهشت 1349.

4-اطلاعات 16 اردى بهشت 1349.

5-بحار جلد 74 ص 101.

6-اطلاعات 13 مرداد 1349