قبل | فهرست | بعد |
امامان از نگاه حضرت رضا (عليه السلام)
امامت مقام انبيا و ميراث اوصيا است ، امامت جانشينى خدا ، و رسول ، اميرمؤمنان ، ميراث حسن و حسين است .
امامت در اختيار گرفتن امور دين ، نظام و انتظام جامعه مسلمين ، اصلاح امور دنيا و به عزّت رساندن مؤمنين است .
امامت اصل و اساس اسلام است و پايه هاى دين مقدس ، به آن بستگى دارد و فروعات آن به امامت وابسته است .
با راهنمايى امام ، نماز ، زكات ، روزه ، حج و جهاد انجام مى گيرد و صدقات اموال و فىء از مردم اخذ مى شود و در مصارف خود مصرف مى گردد .
امام است كه احكام و حدود دين را امضا مى كند ، حقوق اشخاص را مراعات مى نمايد ، و كشور اسلام را از دست دشمنان محفوظ نگه مى دارد و مرزها را حفظ مى كند .
امام حلال خداى متعال را حلال و حرام آن را حرام مى كند ، در جامعه اسلامى حدود خداى متعال را جارى مى سازد ، از دين پروردگار دفاع مى نمايد ، مردم را با حكمت و دانش به طرف پروردگار دعوت مى كند و آنان را با پندهاى نيكو و حجت هاى بالغه ، راهنمايى مى نمايد .
امام مانند ستاره فروزان و آفتاب تابان است ، كه روشنايى آن ، همه عالم را فراگرفته ، و خود در جاى بلند است كه دست احدى از مردم به آن نمى رسد و ديدگان آن را در نمى يابد .
امام مانند ماه تابان ، نور فروزان ، چراغ درخشان و ستاره راه نما در شب هاى تاريك ، در بيابان ها و درياها مى باشد .
امام آب گوارا براى تشنگان، و دليل هدايت، و نجات دهنده از لغزش ها است .
امام مانند آتش در بلندى است كه مردم از آن هدايت مى گردند و گرمايى است كه به وسيله آن كسب انرژى مى كنند .
امام راهنمايى است كه آدمى را از مهلكه ها نجات مى دهد ، پس هر كس امام را ترك گويد در هلاكت مى افتد .
امام ابر بارنده ، باران ريزنده ، آفتاب درخشنده و آسمان سايه افكنده ، زمين پهن شده ، چشمه جوشنده و باغ سرسبز و خرم است .
امام مونس ، رفيق ، پدر مهربان ، برادر همزاد و مهربان تر از مادر نسبت به فرزند كوچك است .
امام پناه بندگان ، در هنگام رسيدن به مصيبت هاى بزرگ مى باشد . امام امين خدا در ميان مخلوقات ، حجت پروردگار در ميان بندگان و جانشين خداى متعال در دنياست .
امام دعوت كننده مردم به طرف خدا ، و مدافع حريم حضرت حق است .
امام از گناهان پاك ، و از هرعيب و نقصى منزه است ; امام از علم مخصوص برخوردار و به حلم بردبارى موصوف است ، امام نظام دين و عزت مسلمين بوده و كافران و منافقان را هلاك مى سازد .
امام يگانه روزگار است كه هيچ كس با او قرين نيست و عالمى با وى برابرى ندارد . مانند كسى نيست و كسى را نمى توان به جاى او گذاشت . امام فضل دانش را بدون كسب و تعليم فرا مى گيرد ، و خداى متعال وهّاب علم را به آنان عطا مى كند .
پس چه كسى مى تواند امام را بشناسد و يا بتواند امام را انتخاب كند ، چه قدر مردم از مطلب دورند ؟
عقول مردم در اين وادى سرگردان ، و انديشه آنان از درك حقايق ناكام است .
خردها در اين موضوع حيران ، و چشم ها كور ، بزرگان در اين وادى كوچك ، حكما و دانايان سرگردان ، بردباران از درك آن قاصر و سخنگويان از سخن گفتن عاجزند .
خردمندان به جهل خود اعتراف كرده ، و شعراء زبانشان بند آمده ، و اديبان از فهم آن ناتوان شده ، و بليغان زبان بند گرديده اند .
اينان قدرت ندارند مقام آنها را وصف كرده ، يا فضيلتى از فضايل امام را بيان كنند ، و به عجز و ناتوانى و تقصير خود ، در اين موضوع اعتراف دارند . چگونه مى توانند امام را با صفات او وصف كرده و يا او را به حقيقتاً تعريف نمايند .
علما و دانايان قدرت ندارند امر امام را درك كنند ، و كسى نيست كه بتواند جاى امام را بگيرد و جامعه را از وجود او بى نياز كند . مردم نخواهند توانست حقيقت وجودى امام را بشناسند .
امام مانند ستاره است ، كه كسى نمى تواند بر آن دست يابد و يا حقيقتاً او را وصف كند ، پس مردم از كجا قدرت دارند امام را انتخاب نمايند ، و كجا عقل آنها به اين موضوع خواهد رسيد ، و در كجا مانند اين يافت مى گردد؟!
آيا گمان مى كنيد اين فضايل و خصوصيات در غير آل رسول (صلى الله عليه وآله) پيدا مى شود ؟ به خداى متعال سوگند ! نفس آنها خودشان را تكذيب كرده ، و اباطيل ، آنان را به آرزوهاى دور و دراز كشانده .
مردم به جايگاه بلند و گذرگاه سختى بالا رفته اند ، كه از آن مقام بلند قدم هايشان خواهد لغزيد ، و بر زمين افكنده خواهد شد .
در انتخاب امام به عقل ناقص خود مناضله كردند ، و به رأى باطل خويش به مبارزه برخاستند ، و چيزى جز دورى از حق را به دست نياوردند ، خداى متعال آنان را بكشد كه دروغ و افترا بستند .
آنان مقام مشكلى را براى خود اتخاذ كرده ، و سخنان دروغ گفته و افترا بستند از طريق حق و صراط مستقيم منحرف شدند و در حيرت و سرگردانى فرورفتند ، و از روى بصيرت و بينش ، امام را ترك كردند .
شيطان كارهاى آنها را در نظرشان زيبا جلوه داد ، و آنان را از راه حق بازداشت ; در حالى كه آنها راه درست را تشخيص داده بودند و حق را از ناحق تميز مى داند .
آنها از امامى كه خداى متعال و پيغمبرش اختيار كرده بودند ، اعراض نموده و از امامى كه خود انتخاب كرده بودند متابعت نمودند ; در صورتى كه قرآن ، آنان را مخاطب قرار داده و فرمود:
( وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللهَ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ )(1) .و نيز فرمود:
( وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ(2) .و همچنين فرموده:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - « و پروردگارت آنچه را بخواهد مى آفريند و [ آنچه را بخواهد ]بر مى گزيند ، براى آنان [ در برابر اراده او در قلمرو تكوين و تشريع ] اختيارى نيست ; منزّه است خدا و برتر است از آنچه براى او شريك مى گيرند » [ قصص (28) : 68 ] .
2 - « و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد هنگامى كه خدا و پيامبرش كارى را حكم كنند براى آنان در كار خودشان اختيار باشد » [ احزاب (33) : 36 ] .
( مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ * أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُبِينٌ * فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ )(1) .و نيز فرمود:
( أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا )(2) .يا اين كه فرموده:
( وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَيَفْقَهُونَ )(3) .يا اين كه:
( قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَيَسْمَعُونَ * إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَيَعْقِلُونَ * وَلَوْ عَلِمَ اللهُ فِيهِمْ خَيْراً لاََسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ )(4) .يا اين كه:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - « شما را چه شده ، چگونه حكم مى كنيد؟ * پس آيا متذكّر [ حقايق ] نمى شويد ؟ * يا شما [ بر اين ادعاى خود ] دليل روشنى داريد ؟ * پس اگر راستگوييد ، كتابتان را [ كه اين سخنان را با تكيه بر آن مى گوييد به ميان ] آوريد » [ صافات (37) : 154 ـ 157 ]
2 - « آيا در قرآن نمى انديشند [ تاحقايق را بفهمند ] يا بر دل هايشان قفل هايى قرار دارد » [ محمد (47) : 24 ] .
3 - « بر دل هايشان مهر تيره بختى زده شده پس [ به همين سبب ] آنان [ منافع جهاد در راه خدا و بهره هاى آخرتى آن را ] نمى فهمند » [ توبه (9) : 87 ] .
4 - « گفتند : شنيديم در حالى كه [ از روى حقيقت ]نمى شنوند . * قطعاً بدترين جُنبندگان نزد خدا ، كرانِ [از شنيدن حق ] و لالانِ [ از گفتن حق ]هستند كه [ كلام حق را ] نمى انديشند ! * اگر خدا [ نسبت به پذيرفتن هدايت ، شايستگى و ]خيرى در آنان مى ديد ، يقيناً ايشان را شنوا [ ى حقايق و معارف ]مى كرد ، و اگر [ با لجبازى و عنادى كه فعلاً دارند ]آنان را شنوا كند ، باز اعراض كنان روى [ از حق ]مى گردانند » [ انفال (8) : 21 ـ 23] .
( قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا )(1) .امامت فضل خداى متعال است كه به هر كس بخواهد عطا كند ، و پروردگار داراى فضل بزرگى است . آنان چگونه مى توانند ، امام را انتخاب كنند ، در صورتى كه امام عالم است و نادانى در آن راه ندارد ، و نگهبانى است كه از زيردستان حمايت كرده و آنها را تنها نمى گذارد .
امام معدن قداست ، پاكى و مركز عبادت ، زهد و علم است . امام به دعوت مخصوص پيغمبر معرفى شده ، و از ذريه پاك حضرت زهراى بتول مى باشد . در نسب آن هيچ غل و غشى وجود ندارد ، و هيچ صاحب حسبى از نظر شرافت و برترى به آن نمى رسد .
امام از خاندان قريش ، نسل هاشم و از عترت رسول الله است و با رضايت خداى متعال برگزيده مى شود .
امام شريف ترينِ اشراف ، و فردى از خاندان عبدمناف است ، علمش همواره در تكامل ، و حلمش كامل مى باشد . در امر امامت متبحر ، در سياست ماهر و عالم است .
اطاعتش بر بندگان واجب ، و همواره به امر خداى متعال قيام و اقدام مى كند ، بندگان خدا را نصيحت كرده ، و دين خدا را حفظ مى نمايد .
پيامبران و پيشوايان (عليهم السلام) همواره موفق به توفيقات الهى هستند ، و از علوم خفيه پروردگار ، حكمت و دانش او برخوردار مى گردند ، و ديگران از اين موهبت محروم مى باشند ، علم و دانش آنان ، از اهل زمانشان بالاتر است . خداى متعال مى فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - « گفتند : شنيديم و [ در باطن گفتند : ] نافرمانى كرديم » [ بقره (2) : 93 ] .
( أَفَمَن يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمْ مَن لاَ يَهِدِّى إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ )(1) .و همچنين فرمود:
( وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْراً كَثِيراً )(2) .خداى متعال درباره طالوت فرمود:
( إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ يُؤْتِى مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ )(3) .و به پيامبر خود فرمود:
( وَأَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ عَظِيماً )(4) .و درباره ائمه اهل بيت فرمود:
( أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُلْكاً عَظِيماً * فَمِنْهُم مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُم مَن صَدَّــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - « پس آيا كسى كه به سوى حق هدايت مى كند ، براى پيروى شدن شايسته تر است يا كسى كه هدايت نمى يابد مگر آنكه هدايتش كنند ؟ شما را چه شده ؟ چگونه [ بدون بصيرت و دانش ]داورى مى كنيد ؟ » [ يونس (10) : 35 ] .
2 - « و آنكه به او حكمت داده شود ،بى ترديد او را خير فراوانى داده اند » [ بقره (2) : 269 ] .
3 - « خدا او را بر شما برگزيده و وى را در دانش و نيروى جسمى فزونى داده ; و خدا زمامداريش را به هر كس كه بخواهد عطا مى كند ; و خدا بسيار عطا كننده و داناست » [ بقره (2) : 247 ] .
4 - « و خدا كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد ، و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت ; و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است » [ نساء (4) : 113 ] .
عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً )(1) .هرگاه خداى متعال بنده اى را براى امور بندگانش انتخاب كرد ، به او شرح صدر عطا مى كند ، و دل او را از علم و حكمت سيراب مى گرداند ، و از علوم خود به او الهام مى نمايد ، پس از اين ، از پاسخ سئوالات باز نمى ماند و در طريق ثواب ، حيران و سرگردان نمى باشد .
امام معصوم ، مؤيد ، موفق و مسدد است ، از خطا و لغرش مأمون و از اشتباه و خطا مصون مى باشد ، خداى متعال او را چنين خلق كرده كه تا براى بندگانش حجت باشد ، و شاهد در ميان مردم گردد ، و اين فضيلتى است كه خداى متعال صاحب فضل بزرگ است . آيا مردم توانايى دارند چنين امامى را با اين صفات اختيار كنند ؟ و يا كسى را كه اختيار كرده اند ; داراى اين صفت مى باشد ؟ تا او را بر ديگران مقدم دارند ؟
به خدا سوگند ! از حق تجاوز كردند ، و كتاب خداى متعال را پشت سرافكندند . گويا نمى دانند چه كارى مرتكب شده اند ، هدايت و شفاء در كتاب خداى متعال است ; لكن مردم آن را كنار گذاشتند و از هوى و هوس خود پيروى كردند .
خداى متعال آنان را مذمت و سرزنش كرده و از خود دور نموده و فرمود:
( وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللهَ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ )(2) .ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - « بلكه آنان به مردم [ كه در حقيقتْ پيامبر و اهل بيت اويند ] به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا كرده ، حسد مىورزند . تحقيقاً ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم ، و به آنان فرمانروايى بزرگى بخشيديم . * پس برخى از آنان [ كه اهل كتاب اند ]به او [ كه پيامبر اسلام و والاترين فرد از خاندان ابراهيم است ] ايمان آورند ، و گروهى از او روى گردانيده اند ، و دوزخ كه آتشى سوزان و برافروخته است ، براى آنان كافى است » [ نساء (4) : 53 ـ 54 ] .
2 - « و گمراه تر از كسى كه بدون هدايتى از سوى خدا از هواهاى نفسانى خود پيروى كند ، كيست ؟ مسلماً خدا مردم ستمكار را هدايت نمى كند » [ قصص (28) : 50 ] .
و نيز فرمود:
( فَتَعْساً لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ )(1) .و فرمود:
( كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللهَ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّر جَبَّار )(2) .با مطالعه در عناوين روايات بسيار مهم كافى ، درباره ائمه معصومين ، متوجه اين حقايق مى شويم :
وجوب پيروى از ائمه ، امامان شهداى حق بر خلقند ، ائمه هاديان راه حقند ، واليان ، حاكمان و گنجينه هاى علوم الهى اند ، خلفاى خدا در زمين ، ابواب دانش و رحمتند ، نور الهى در بين خلقند ، ارمكان زمين اند ، محسود حاسدان اند ، آيات حق در قرآنند ، بودن با آنان واجب است ، اهل ذكرند ، راسخين در علمند ، علم در سينه آنان ثابت است ، وارث كتاب و برگزيدگان حضرت معبودند ، قرآن مردم را به واسطه آنان هدايت مى كند ، نعمت ذكر شده در كتابند ، محل عرض اعمالند ، معدن علم ، شجره نبوت و مختلف الملائكه اند ، وارث علومند ، عالم به تمام زبان ها و داراى علوم كتاب آسمانيند ، تمام علوم قرآن نزد آنهاست ، صاحب اسم اعظمند ، داراى علوم انبيا ، رسل و فرشتگانند ، آگاه به غيبند .
آرى ! واقعيات و حقايقى كه در سطور گذشته از آيات و روايات خوانديد ،همه درامام معصوم تجلى دارد ، سرچشمه ولايت مطلقه در وجود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - « و بر كافران هلاكت و نابودى باد و [ خدا ]اعمالشان را باطل و تباه ساخت » [ محمّد (47) : 8 ] .
2 - « [ اين عمل زشتشان ] نزد خدا و نزد اهل ايمان مايه دشمنى بزرگ است ; اين گونه خدا بر دل هر گردنكش زورگويى ، مُهر [ تيره بختى ] مى نهد » [ غافر (40) : 35 ] .
مقدس آنان است ، ولايتى كه از پيامبر به آنان رسيده ، و از حضرت حق به پيامبر ; پس در حقيقت ولايت امام معصوم ، همان ولايت پيامبر و ولايت پيامبر ولايت خداست ، كه آيين حق ، نظام هستى و حيات انسانى مردمان ، در سايه اين ولايت قابل حفظ است .
در حقيقت ائمه معصومين (عليهم السلام) بودند كه بدون اندك تمايل شخصى ، و با گذشت و فداكارى ، نگهبانى دين را در قلمرو احكام و وظايف به عهده گرفته و تا نفس هاى آخر با انحراف و شيوع بدعت هاى ويرانگر ، مبارزه كردند .
در شرايطى كه اجتماع دورانشان مساعد و آماده پذيرش بوده است ، مأموريت خود را در سطح اجتماع انجام داده اند ، و در هر زمانى كه شرايط اجتماعى با اجراى مأموريت آنان مساعد نبوده ، به تربيت افرادى مى پرداختند كه بتوانند در صورت امكان ، نگهبانى دين را عهده بگيرند ، و آن را انجام دهند .
در سرگذشت زندگى هر يك از ائمه معصومين (عليهم السلام) ، تربيت شدگانى ديده مى شوند ، كه به اصطلاح ، هر يك از آنان ، شايسته منصب پيشتازى در سازندگى هاى انسانى بوده اند(1) .
آرى ! با توجه ائمه طاهرين به اين معنى كه بشر به طور ضرورى ، جهت اداره امور حيات ، در همه زمينه ها ، به طور صحيح احتياج به حكومت دارد ، و به ارشاد معنوى نيازمند است ، و اين كه دين خدا بايد تا قيامت از انحراف و بدعت ها مصون بماند ، با نور فرهنگ پاك الهى خود ، انسان هايى تربيت كردند ، تا اهداف آنان را تعقيب نمايند .
آنان فقه و فرهنگى از خود به جاى گذاشتند كه از آن تعبير به فرهنگ اهل بيت و مدرسه ائمه معصومين مى شود ، تا از بركت آن فقه ، فرهنگ و مدرسه ، شخصيت هاى فقهى ، فرهنگى و علمى با عنايت خدا به وجود آيند ; تا در هر عصرى بدعت مبدعان ، شرك مشركان ، كفر كافران و اباطيل باطلان ، حكومت ستمگران ، ظلم ظالمان ، استعمار و استثمار شيطان صفتان را در هم شكنند . آئين حق را از انحراف حفظ كنند ، خفتگان را بيدار نمايند و همراه با جهاد نفس ، جهاد با زبان ، جهاد با قلم و مال از چراغ پرفروغ حق نگهدارى كرده ، و نفوس مستعده را با فقه ، علم ، درايت ، بينش و بصيرت خود تربيت و به رشدكمال برسانند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - شرح نهج البلاغه : 2/280 .
ائمه معصومين با كمك آيات قرآن مجيد ، و روايات بسيار مهمى كه از خود به جاى گذاشتند ، كه معتبرترين كتب حديث آنها را با سلسله سند صحيح نقل كرده اند ، اين گونه شخصيت هاى فقهى ، علمى ، بصير و دانا را با تمام وجود تأييد كرده ، و موجوديت آنان را در عصرى جهت حكومت بر امت و ارشاد معنوى آنان ،تقنين قوانين لازم بر اساس اجتهاد ، به عنوان نايب عام و جانشين امام ، و در يك كلمه فقيه جامع الشرايط ، به رسميت شناخته ، و همراه با بيان يك سلسله شرايط ، كه در روايات آمده و در فصل بعد به قسمتى از آن اشاره مى شود ، آنان را به امت شناسانده و ولايت ، امارت و حكومتشان را همچون ولايت و حكومت خود و رسول الله دانسته ، پيروى از آنان را بر همگان واجب كرده و ردّ آنان را در هر زمينه اى رد خود دانسته اند .
اين همان معنايى است كه در كتب فقهى استدلالى ، از آن تعبير به « ولايت فقيه » شده است كه در عصر غيبت ، چونان زمان پيامبران و امامان بايد محور حيات و حركت و رشد و كمال امت و مصونيت وى از هر خطرى باشد .
منفعت و سود ولايت وجود مقدس عالم بزرگ ، فقيه عظيم القدر ، عارف معارف بصير به زمان ، حضرت امام خمينى (رحمه الله) در اين عصر ، همچون عصر رسول خدا و ائمه طاهرين جهانگير شد و اگر اعمال ولايت آن رهبر بزرگ نبود ، شيرازه دين و ملت در اين زمان از هم پاشيده مى شد ، و از اسلام ناب محمدى چيزى باقى نمى ماند .
آرى ! ولايت او طوفان كفر و شرك ، زندقه و فساد ، طاغوت و طاغوتيان داخل و خارج را در هم شكست و امت اسلام را در مسير راستين اسلام قرار داد .
آرى ! نور ولايت او مى رود كه به خواست خدا جهان را آماده ظهور عدل جهانى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف كند ، ان شاءالله .
قبل | فهرست | بعد |