بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سوگندهای پربار قرآن, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 -
     003 -
     004 -
     005 -
     006 -
     007 -
     008 -
     009 -
     010 -
     011 -
     012 -
     013 -
     014 -
     015 -
     016 -
     017 -
     018 -
     019 -
     020 -
     021 -
     022 -
     023 -
     024 -
     025 -
     026 -
     027 -
     FEHREST - سوگندهاي پربار قرآن
 

 

 
 

 

 

هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً).(1)

بلكه توانايى آوردن يك سوره همانند سوره هاى قرآن را ندارند (قُلْ فَأْتُوا بِسُورَة مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ دُونِ اللهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ).(2)

نتيجه اينكه خداوند متعال پس از ذكر چهار نوع از حروف مقطّعه، چهار قسم به قرآن ياد كرده كه با چهار وصف و ويژگى همراه است، و اين چهار سوگند با ويژگيهاى مذكور همه براى اثبات نبوّت و پيامبرى است.

 


1 . اسراء، آيه 88 .

2 . يونس، آيه 38 .

[ 521 ]

 

 

13. سوگند سوره عصر

يكى ديگر از سوگندهاى يگانه قرآن، قسم به عصر است، كه در سوره عصر آمده است. توجّه كنيد:

به عصر سوگند، كه انسانها همه در زيانند; مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نموده اند.

 

سوگند به عصر:

خداوند متعال در اين سوره، به عصر سوگند ياد كرده كه تمام انسانها در خسران و زيانند. مگر آنها كه برنامه چهار مادّه اى مطرح شده در اين سوره را جامه عمل بپوشانند.

 

عصر در لغت:

دانشمندان علم لغت و تفسير براى واژه عصر معانى متعدّدى ذكر كرده اند:

1. فشار دادن; عرب از كار كسى كه لباس شسته را فشار مى دهد تا آب موجود در

[ 522 ]

آن خارج شود، تعبير به «عصر الثّياب» مى كند.

2. غروب آفتاب; تناسب اين معنا با معناى اوّل در اين است كه هنگام غروب آفتاب روز فشرده و همه چيز آن جمع مى شود، و سپس آفتاب غروب مى كند. بدين جهت به اين لحظه عصر گفته اند.

3. دوران; به برهه اى از زمان نيز عصر گفته مى شود، مانند دوران رسول الله(صلى الله عليه وآله)، عصر انقلاب اسلامى، عصر امام زمان(عج). بنابراين به مجموعه يك زمان عصر گفته مى شود; چون حوادث فراوانى در آن دوران جمع و فشرده شده است.

 

عصر در كلمات مفسّران:

در اينكه منظور از عصر در سوره مورد بحث كدام يك از معانى سه گانه است، نظريّات مختلفى ارائه شده است. مرحوم علاّمه طبرسى در تفسير ارزشمند مجمع البيان پنج تفسير، و ما در تفسير نمونه هفت تفسير براى آن ذكر كرده ايم، كه قسمتى از تفاسير هفتگانه با نظريات مجمع البيان مشترك، و بخشى ديگر متفاوت است. توجّه فرماييد.

 

1. غروب آفتاب

يكى از احتمالات اين است كه عصر به معناى غروب آفتاب باشد، و خداوند به غروب آفتاب سوگند ياد كرده است. اگر پرسيده شود: چه حادثه اى در آن زمان رخ مى دهد كه خداوند متعال به آن لحظه قسم خورده است؟

در پاسخ مى گوئيم: با غروب آفتاب تحوّل بزرگى در عالم رخ مى دهد، غروب آفتاب اعلان پايان روز و اتمام تلاش و فعاليّت روزانه، و شروع شب و آغاز آرامش و استراحت است. و اين لحظه نشانه اى ديگر از قدرت خداوند است كه: «(يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِى اللَّيْلِ); شب را در روز، و روز را در شب داخل مى كند».(1)


1 . حج، آيه 61 .

[ 523 ]

با توجّه به اهميّت لحظه غروب آفتاب و عصر، خداوند به آن قسم ياد كرده است، همان گونه كه به صبحگاهان و لحظه طلوع آفتاب كه اعلان پايان شب و نويدبخش آغاز روز است در جاى ديگر قسم خورده است (وَالضُّحَى).(1)

نتيجه اينكه غروب و طلوع آفتاب دو تحوّل بزرگ در عالم هستى، و دو نشانه از نشانه هاى پروردگار است، و لهذا متعلّق سوگند خدا قرار گرفته است.

 

2. مجموعه تاريخ بشر

طبق اين تفسير منظور از عصر مجموعه تاريخ بشر از آغاز آفرينش تا پايان عمر دنياست، كه حوادث در آن فشرده شده است. و از آنجا كه تاريخ آيينه عبرتهاست، خداوند متعال به مجموعه تاريخ بشر سوگند ياد كرده است.

انسان مى تواند تمام درسهاى لازم زندگى اش را از تاريخ فرا بگيرد. عوامل سعادت، اسباب پيروزى، ثمرات شيرين وحدت و اتّحاد، ميوه هاى تلخ اختلاف و پراكندگى، چگونگى استفاده از فرصتها، نتايج بد غفلت از فرصتها، و مانند آن، را مى توان از دل تاريخ بيرون كشيد و سر لوحه عمل قرار داد.

حضرت على(عليه السلام) در نامه ارزشمند خود خطاب به امام مجتبى(عليه السلام)، كه حاوى يك دوره اخلاق اسلامى است، مى گويد: من از اول خلقت آدم(عليه السلام)، تا به امروز نبوده ام، بلكه عمر محدودى داشتم. امّا تاريخ بشر را مطالعه كرده، و از حوادث زندگى آنها عبرت گرفته و از تجربيّاتشان استفاده كرده ام، چنانكه گويى هميشه همراه آنها بوده ام. تمام اين تجربيات را براى تو (امام حسن(عليه السلام))، در اين نامه خلاصه كرده ام».(2)

در اهميّت تاريخ بشر همين بس كه خداوند متعال در اكثر سوره هاى قرآن در مورد اقوام و ملل پيشين سخن گفته، و درسهاى تازه اى به ما مى دهد كه به عنوان نمونه به دو داستان آن به صورت خلاصه اشاره مى كنم:


1 . ضحى، آيه 1 .

2 . نهج البلاغه، نامه شماره 31 .

[ 524 ]

الف) فيل سواران ابرهه

خداوند در سوره فيل اشاره اى به داستان ابرهه كرده است. توجّه كنيد:

«(أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ * أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيل * وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ * تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَة مِّنْ سِجِّيل * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْف مَّأْكُول); آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران ]= لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند [چه كرد؟! آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد، كه با سنگهاى كوچكى آنان را هدف قرار مى دادند; سرانجام آنها را همچون كاه خورده شده (و متلاشى) قرار داد».

مسيحيّت در سرزمين يمن در جنوب عربستان در حال گسترش بود. فرمانده اى از طرف مسيحيان آن سوى دنيا در آنجا حكومت مى كرد، كه نام وى ابرهة بن الصباح الاشرم جدّ نجاشى معاصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. او كليساى بى نظيرى در يمن ساخت كه شايد مانند آن در دنياى آن روز وجود نداشت. ابرهه كه به اين كليسا دلبستگى شديدى داشت ناگهان متوجّه شد كه عدّه اى شبانه آن را آتش زده و خاكستر كردند. وى از اين حادثه بسيار ناراحت و پريشان، ومشغول تحقيق از عوامل آن شد.

به اين نتيجه رسيد كه شايد مشركان عرب مكّه دست به اين كار زده باشند. لذا لشكر بزرگى فراهم و به سمت مكّه حركت كرد. تا با تخريب خانه كعبه از مشركان مكّه انتقام گيرد. هنگامى كه لشكر ابرهه به نزديك مكّه رسيد، و مردم مكّه آن لشكر بزرگ را ديدند، سخت وحشت كردند. زيرا اوّلا: سپاه فيل سوار نديده بودند، و ثانياً: تا آن زمان شاهد سپاهى به آن عظمت و بزرگى نبودند.

ابرهه نزديك يكى كوههاى مكّه توقّف كرد، و مأمورى فرستاد تا بزرگ و رئيس مكّه را نزد وى آورند. عبدالمطلب جدّ بزرگوار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، كه در آن زمان بزرگ
مكّه بود، نزد ابرهه آمد. عظمت و اُبهّت عبدالمطلب سبب شد كه ابرهه از تخت پايين آمده، و دست عبدالمطلب را گرفته، و كنار وى روى زمين بنشيند. سپس هدفش را از لشكركشى به مكّه به وى اعلان كرد و گفت: از من چه تقاضايى دارى؟ عبدالمطلب

[ 525 ]

گفت: من دويست شتر داشتم كه مأموران تو آنها را بازداشت كرده اند، دستور بده آنها را آزاد كنند! ابرهه كه انتظار داشت عبدالمطلب در مورد حمله به كعبه با وى گفتگو كند از اين تقاضا متعجّب شد، و گفت: شما فقط در مورد شترانت سخن مى گويى؟ عبدالمطلب گفت: «انّى انا ربّ الابل، و ان للبيت رباً سيمنعه عليك; من مالك شتران هستم، و كعبه مالكى دارد كه از گزند تو حفظش مى كند».(1)

عبدالمطلب به شهر بازگشت، و به مردم دستور داد كه در كوههاى اطراف مكّه متفرق شده، و پناه گيرند. سپاه ابرهه به سمت خانه خدا و به قصد تخريب آن حركت كرد. فيل سواران ناگهان ابرى را مشاهده كردند كه از سمت درياى احمر به سوى آنها حركت مى كرد. وقتى كه نزديكتر شد شاهد پرندگان كوچكى بودند كه هر يك سه عدد سنگ كوچك به اندازه نخود يكى در منقار و دوتاى ديگر را در ميان پاهايشان گرفته بودند. خداوند در مقابل سپاه عظيم فيل سواران، سپاه عظيم ترى تهيّه نكرد. بلكه با اين پرندگان كوچك به مبارزه و مقابله با پيل سواران آمد. هر پرنده اى مأمور كشتن سه نفر از سپاهيان ابرهه بود. پرندگان كوچك مأموريّت خود را به طور كامل انجام داده، و تمام سپاهيان ابرهه را به قتل رساندند. تنها يك نفر از آنان جان سالم به در برد، تا خبر شكست مفتضحانه پيل سواران را به يمن ببرد.

اين داستان چقدر آموزنده و عبرت انگيز است. به انسان هشدار مى دهد كه به قدرت و نيروى خويش مغرور نشود كه هر چه باشد تاب مقاومت و تحمّل در برابر خداوند را نخواهد داشت. خدا مى تواند با تكان دادن زمينِ هر چند به طور مختصر، حاصل زحمت يك عمر جمعيّتى را در عرض چند ثانيه از بين ببرد. يا با يك سونامى سواحل غرب آسيا را نابود سازد، و يا با يك كاترينا شهرى را به زير آب ببرد، و دولت
آمريكا را فلج كند. آرى تنها ابرهه و سپاهيانش در بيش از 1400 سال قبل عاجز نبودند، بلكه انسان امروز نيز عليرغم پيشرفتهاى خيره كننده اش در صنعتهاى مختلف، در برابر اراده خداوند عاجز و ناتوان است.


1 . التفسير المنير، ج 30، ص 404 .

[ 526 ]

ب) سدّ عظيم خاكى قوم سبأ

در سرزمين يمن، منطقه كوهستانى وجود داشت كه هر زمان باران مى باريد، سيلابهاى خطرناكى به راه مى افتاد، و همه چيز را ويران مى كرد. مردم يمن تصميم گرفتند در مقابل اين سيلابها سدّ خاكى محكمى بسازند، تا هم از ويرانى هاى ناشى از سيلاب ها جلوگيرى نموده، و هم از آبهاى جمع شده در پشت سد استفاده بهينه كنند. به همّت مردم سدّ خاكى زده شد، و ديگر خبرى از سيلابهاى ويرانگر نبود. تدريجاً آبهاى جمع شده پشت سد توسّط كانالهاى مخصوص هدايت، و در مسير كشاورزى و باغدارى و آبادانى كشور به كار گرفته شد. كشور يمن روز به روز آبادتر شد، و به بركت آبهاى مهار شده آنقدر درخت كاشته شد كه مردم در طول سفر نيز در سايه درختان حركت كرده، و حتّى نيازى به غذا نداشتند! زيرا كافى بود سبدى بر روى سر نهاده و زير درختان حركت كنند، تا در ظرف مدّت كوتاهى سبد آنها از ميوه هاى مختلفى كه از درختان مى ريخت پر شود!

خلاصه اينكه سدّ مذكور تمدّن عظيم و خيره كننده اى براى مردم يمن به ارمغان آورد. امّا از آنجا كه (برخى از) انسانها هنگامى كه به قدرت مى رسند همه چيز را فراموش كرده، شروع به ناشكرى و نق زدن مى كنند، گفتند:

«(رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّق إِنَّ فِى ذَلِكَ لاَيَات لِّكُلِّ صَبَّار شَكُور); پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند. و به اين طريق) آنها به خويشتن ستم كردند; و ما آنان را داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و جمعيّتشان را متلاشى ساختيم; در اين ماجرا نشانه هاى عبرتى براى هر صابر شكرگزارى است».(1)

خداوند تصميم بر ويرانى سدّ خاكى، كه منشأ تمدّن شهر سبأ بود گرفت. ولى اين مأموريّت را به خيل فرشتگان و ملائكه نداد، بلكه چند موش صحرايى را مأمور اين كار كرد! موشها در سدّ لانه كرده و به تدريج چندين سوراخ در آن ايجاد نمودند. آب


1 . سبأ، آيه 19 .

[ 527 ]

در روزنه ها جريان پيدا كرد، و بر اثر جريان آب سوراخ ها بزرگتر مى شد. سوراخ ها آن قدر بزرگ شد كه ناگهان صداى مهيب و وحشتناكى در همه جا پيچيد! اين صداى هولناك چيزى جز صداى شكستن سدّ خاكى نبود. تمام آب مهار شده، پست سدّ آزاد شد، و با سرعت تمام به جلو پيش مى رفت، و با هر چه برخورد مى كرد آن را نابود مى كرد; باغها ويران، مزارع نابود، درختان قلع و قمع شد، و هيچ اثرى از آن تمدّن بزرگ جز برخى درختان بيابانى باقى نماند. مردمى كه زنده مانده بودند از آنجا هجرت كردند، و تمدّن بزرگ ديروز به بيابان خشك و وحشتناكى تبديل شد. آرى تاريخ مملوّ از درسهاى عبرت است، لهذا خداوند به آن سوگند ياد كرده است.

 

فضائل على(عليه السلام) از زبان سعد بن وقاص:

يكى از درسهاى عبرت انگيز تاريخ تلاش گسترده بنى اميّه براى محو فضائل حضرت على(عليه السلام) است. آنها هفتاد سال نه تنها مانع ذكر و نشر فضائل مولاى متّقيان على(عليه السلام) شدند، بلكه بر فراز منابر و در خطبه هاى نماز جمعه، آن حضرت را سبّ و ناسزا مى گفتند! روزى معاويه به مدينه آمد و شنيد كه سعد بن وقاص به على(عليه السلام)اهانت نمى كند. از آنجا كه سعد در ميان مسلمانان موقعيّت ويژه اى داشت، اين كار بر معاويه سنگين آمد. به سعد گفت: چرا على را سبّ و لعن نمى كنى؟ گفت: من سه مطلب به خاطر دارم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره على(عليه السلام) بيان كرد. هنگامى كه به ياد اين سه مطلب مى افتم، نمى توانم به او ناسزا بگويم:

1. حضرت فرمود: «اَما تَرْضى اَنْ تَكُونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي; آيا راضى نيستى كه منزلت و جايگاه تو در پيش من، همچون جايگاه هارون نزد موسى است، مگر اينكه پس از من پيامبرى نخواهد آمد».

2. در جنگ خيبر پس از آنكه مسلمانان چندين بار حمله كردند و بدون موفقيّت بازگشتند، حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) فرمود: پرچم را به كسى مى سپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خداوند و رسولش هم او را دوست دارند! صبح روز بعد همه

[ 528 ]

مسلمانان منتظر بودند تا بفهمند منظور پيامبر(صلى الله عليه وآله) چه كسى است. حضرت فرمود: على را خبر كنيد، تا پرچم را به دست او دهم. بعضى از منافقين كه از اين مطلب ناراحت شده بودند شروع به بهانه تراشى كردند كه: يا رسول الله! على چشم درد دارد و قادر بر انجام اين مأموريّت نمى باشد. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) على را طلبيد، و با آب دهانش بر چشمانش ماليد، و درد چشم كاملا برطرف شد. آنگاه پرچم را به دست او سپرد، و على شجاعانه قلعه خيبر را فتح كرد!».

3. آيه شريفه مباهله كه نازل شد، حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) را فرا خواند و فرمود: «اَللّهُمَّ هؤُلاءِ اَهْلى; خدايا! اين افراد، اهل بيت من هستند».(1)

معاويه! با اين فضائلى كه در مورد على شنيده ام، چگونه او را سبّ و لعن كنم؟

هر چند بنى اميّه تصميم بر محو فضائل على گرفتند، و هفتاد سال در راه رسيدن به اهداف شوم خود به طور جدّى تلاش كردند، امّا خواسته خداوند رسوايى بنى اميه و نشر فضائل حضرت اميرالمؤمنين بود. لذا امروز نهج البلاغه حضرت على در همه جا موجود و فضائلش تاريخ را پر كرده است. و اين تاريخ براى ما عبرت است.

از تاريخ مى آموزيم كه هر كس مورد نصر و يارى خداوند قرار گيرد هيچ كس نمى تواند بر او غلبه كند، و اگر خداوند بخواهد كسى را خوار و ذليل كند، هيچ قدرتى توانايى ايستادگى در برابر اراده پروردگار را نخواهد داشت. (إِنْ يَنْصُرْكُمْ اللهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِى يَنْصُرُكُمْ مِّن بَعْدِهِ).(2)

 

على خلاصه پيامبران بزرگ(عليه السلام):

به قول شاعر:

خوشتر آن باشد كه حُسن دلبران *** گفته آيد از زبان ديگران


1 . سنن الترمذى، ج 5، ص 3745 .

2 . آل عمران، آيه 160 .

[ 529 ]

يكى از علما و دانشمندان با انصاف اهل سنّت، كتابى به نام «زين الفتى فى شرح سورة اهل اتى» نوشته است. در اين كتاب، احاديث ناب فراوانى در مورد على(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) وجود دارد، كه حديث زير يك نمونه آن است:

حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند:

«مَنْ اَرادَ اَنْ يَنْظُرَ اِلى ادَمَ فِي عِلْمِهِ، وَ اِلى نُوح في فَهْمِهِ، وَ اِلى اِبْراهيمَ في حِلْمِهِ، وَ اِلى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيّا في زُهْدِهِ، وِ اِلى مُوسَى بْنِ عِمْرانَ فِي بَطْشِهِ، فَلْيَنْظُرْ اِلى عَلِىِّ بْنِ اَبي طالِب; هر كس مايل باشد به حضرت آدم در علم و دانشش، و به حضرت نوح در فهم و درك عاليش، و به حضرت ابراهيم در حلم و بردبارى اش، و به حضرت يحيى بن زكريّا در زهدش، وبه حضرت موسى در مبارزاتش، نظر كند، به على بن ابى طالب نگاه كند!».(1)

پروردگارا تو را بر اين نعمت عظمى (شيعه على بودن) سپاسگزاريم، و بر ارواح پاك پدران و مادرانى كه ما را با مهر و عشق على تربيت كردند، درود و سلام مى فرستيم. و اميدواريم كه همان گونه كه در دنيا در سايه عشق على(عليه السلام) و فرزندان پاك و معصومش زندگى مى كنيم، در جهان آخرت نيز با آن بزرگواران محشور شويم. آمين يا ربّ العالمين.

در حديث ديگرى، مرحوم علاّمه امينى به نقل از سه كتاب از بزرگان اهل سنّت (1. ابونعيم اصفهانى، 2. معجم طبرانى، 3. كنزالعمال متقى هندى) چنين نقل مى كند:

«قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله): مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَحْيا حَياتي، وَ يَمُوتَ مَماتي، وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْن غَرَسَها رَبّي، فَلْيُوالِ عَلِيّاً مِنْ بَعْدي، وَلْيُوالِ وَلِيَّهُ، وَلْيَقْتَدِ بِاَهْلِ بَيْتي مِنْ بَعْدي، فَاِنَّهُمْ عِتْرَتِي خُلِقُوا مِنْ طينَتِي; هر كس دوست دارد زندگيش همانند زندگى من، و مرگش بسان مرگ مى باشد، و در جهان آخرت ساكن بهشت ويژه وجاويدانى شود كه خداوند به فرمان خود درختانش را رويانده، بايد پس از من على را دوست بدارد، و


1 . العسل المصفى من تهذيب زين الفتى، ج 1، ص 125 .

[ 530 ]

ولايتش را بپذيرد و (نه تنها على بلكه) دوستان على را نيز دوست بدارد. و (مهم تر از دوست داشتن) به اهل بيت من اقتدا كند، و گام در جاى گام آنها بنهد. چرا كه آنان عترت منند، و از خاك و طينت من آفريده شده اند».(1)

 

3. عصر قيام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)

برخى از مفسّرين معتقدند منظور از «عصر» در سوره والعصر، عصر قيام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است. چرا كه اين دوران اهميّت بسيار ويژه اى داشت، و بدين جهت خداوند متعال به آن دوران سوگند ياد كرده است.

براى پى بردن به اهميّت آنچه را كه اسلام به بشريّت هديه كرده، لازم است تاريخ جاهليّت عرب را مطالعه كنيم. لذا ما به جوانان توصيه مى كنيم كه تاريخ جاهليّت عرب را مطالعه كنند تا قدرت نعمت اسلام و معارف آن را بدانند. حضرت على(عليه السلام)دست مخاطبانش كه غالباً نسل بعد از اسلام بوده اند را مى گيرد، و براى آنكه به ارزش اسلام پى ببرند آنها را به دوران جاهليّت مى برد، و صفحاتى از تاريخ را جلوى چشمان آنها ورق مى زند، و مى فرمايد:

خداوند در حالى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مبعوث، و اسلام را توسّط آن حضرت به مردم عرضه كرد، كه شما معتقد به بدترين آيينها و ساكن بدترين خانه ها بوديد. اعتقادات شما آميخته با انواع خرافات بود. با دست خود بتى از خرما درست مى كرديد، و به پرستش آن مى پرداختيد، و در برابرش به خاك مى افتاديد، و به هنگام قحطى و كمياب شدن موادّ غذايى، آن را مى خورديد! چه آيين بدى بود كه انسان اشرف مخلوقات در مقابل دست ساخته خود سجده مى كرد! انواع بتها را مى پرستيد. بت شخصى، بت خانوادگى، بت قبيلگى، بت در سفر و ديگر بتها. مسكنهاى شما هم بدترين خانه ها بود. در ميان سنگهاى خشن چادر مى زديد، در لابه لاى حيوانات و حشرات و مارها زندگى مى كرديد. آب مورد استفاده شما آب آلوده و گنديده اى بود كه در وسط يك


1 . تلخيص الغدير، ص 243 .

[ 531 ]

گودال جمع شده بود، و انواع حيوانات در آن وجود داشته، يا از آن استفاده مى كردند. خون همديگر را مى ريختيد، و بر اين كار افتخار مى كرديد. فرزندان خود را به دست خود مى كشتيد، يا آنها را زنده زنده در خاك دفن مى كرديد! اسلام آمد و شما را از تمام اين بدبختيها و مشكلات آزاد كرد.(1)

گوستاولوبون، از دانشمندان معروفِ غرب مى گويد: «از جمله سرزمين هايى كه هيچگاه مستعمره نشد، سرزمين حجاز است! چون چيزى براى استعمار در آنجا وجود نداشت، و مردمى عقب افتاده و بى فرهنگ داشت».

آرى! اسلام انقلابى عظيم در آن محيط تاريك به وجود آورد. انقلابى كه نتيجه آن جهش هاى بلند علمى، پيشرفت هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى بود. تا آنجا كه مسلمانان مولّد علم و دانش شدند، و ديگر مردم جهان از جمله اروپائيان مصرف كننده علم و دانش مسلمانان گشتند.

نهضت علمى مسلمانان در صدر اسلام بسيار مهم است. و دانشگاههاى ما بايد واحدهايى از دروس دانشگاهى را به اين موضوع اختصاص دهند، تا دانشجويان محترم با پيشينه علمى خويش آشنا باشند. تصوّر نكنند كه مسلمانان همواره مصرف كننده علوم ودانشهاى غربيها بوده اند. بايد آنها را به چهارصد پانصد سال قبل برد، و اختراعات و اكتشافات و تأليفات دانشمندان اسلامى را به آنها معرّفى كرد، تا احساس خودباختگى نكنند، و مرعوب فرهنگ منحط و فاسد غرب نشوند، و با خودباورى تلاش كنند كه به آن روزها بازگردند.

به هر حال از آنجا كه با ظهور اسلام تحوّل عظيمى در جهان ايجاد شد، و عصر ظهور پيامبر دوران درخشان و خيره كننده اى در تاريخ گشت، خداوند متعال به آن دوران سوگند ياد كرده است.

 


1 . نهج البلاغه، خطبه دوم.

[ 532 ]

4. عصر قيام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف)

احتمال ديگر اينكه منظور از «عصر»، زمان قيام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است، چرا كه آن دوران نيز بسيار مهم است. زيرا:

اوّلا: بشر از نظر علم و دانش پيشرفت فوق العاده اى مى كند.

ثانياً: صنايع در آن زمان رشد چشمگيرى خواهد داشت.

ثالثاً: از نظر اخلاق مردم در سطح بسيار بالايى قرار مى گيرند.

رابعاً: صلح و آرامش و امنيّت عجيبى در بين مردم و اقوام و ملل حاكم مى شود.

خداوند متعال آن زمان را چنين ترسيم كرده است:

«(وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِّنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لاَ يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ); خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد; و دين وآيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى كند، (آن چنان) كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقند».

يعنى اوّلا: مشكل دنياى امروز، زمامداران خودسر و حاكمان ظالمان و رؤسا و مديران ستمگر است. و در عصر ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) اين مشكل وجود نخواهد داشت، و حكومت به دست انسانهاى با ايمان و صالح مى افتد.

ثانياً: آيين ارزشمند اسلام فراگير شده، و تمام دنيا را فتح مى كند، البتّه نه بدان معنا كه آيين يهود و نصارى بطور كامل از بين مى رود، بلكه آنها به صورت اقليّتهاى مذهبى باقى خواهند ماند. امّا دين حاكم بر سرتاسر جهان اسلام خواهد بود.

ثالثاً: خوف و ترس وحشت از جنگهاى قبيله اى داخلى منطقه اى و جهانى از بين

[ 533 ]

مى رود، و همه احساس امنيّت و آرامش مى كنند.

و رابعاً: مردم در سايه حكومت صالحان، و نشر و گسترش اسلام، و صلح و امنيّت و آرامش ايجاد شده، خالصانه خدا را عبادت مى كنند، و بدون دغدغه به پرستش او روى مى آورند. خلاصه اينكه هدف از آفرينش بشر به طور كامل در عصر ظهور مهدى تحقّق خواهد يافت. آيا چنين عصر درخشانى نبايد مورد سوگند خداوند متعال قرار گيرد؟

 

مدّعيان دروغين!

پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران توجّه مردم به مسائل دينى بسيار زياد، و مسائل مذهبى در گوشه و كنار مطرح شد. از جمله اين مسائل، امور مربوط به حضرت ولى عصر(عليه السلام) است، كه روز به روز توجّه مردم به آن بيشتر مى شود. و طبيعى است كه هر چه علاقه مردم به امام زمان(عليه السلام) بيشتر و عشق آنها به حضرت شعلهورتر گردد، بازار مدّعيان دروغين و قلاّبى نيز رونق بيشترى پيدا مى كند. زيرا معمولا براى چيزهاى مورد علاقه مردم چيزهاى تقلّبى درست مى كنند. اگر سكّه هاى تقلّبى، اسكناسهاى تقلّبى، دلارهاى تقلّبى، و مانند آن ساخته مى شود، به خاطر آن است كه مردم به سكّه هاى طلا و اسكناس و دلار علاقمند هستند. بنابراين، وجود مدّعيان دروغين نيابتِ و سفارت امام زمان(عليه السلام) در عصر و زمان ما، كه توجّه به امام زمان به صورت چشمگيرى رو به رشد است، طبيعى و عادى است. امّا آنچه مهم است اينكه مردم و عاشقان امام زمان بايد مواظب اين مدّعيان دروغين باشند، تا از احساسات پاك و عشق و علاقه خالصانه آنها سوء استفاده نكنند، و بر مسئولين حكومت اسلامى نيز لازم است همچون گذشته با آنها برخورد كرده، و به مردم هشدارهاى لازم را بدهند.

 

5. وجود انسان

پنجمين احتمال اينكه منظور از عصر انسان است. و با توجّه به اينكه انسان عصاره

[ 534 ]

و فشرده جهان هستى است، خداوند در اين سوره به وى قسم ياد كرده است.

انسان افتخارات فراوانى دارد; از جمله اينكه:

الف) او خليفة الله است; نماينده خداوند بر روى زمين.

ب) مسجود فرشتگان است. زيرا ملائكه به امر خدا بر او سجده كردند.

ج) معلّم فرشتگان است. چرا كه حضرت آدم به فرمان خداوند علم الاسماء را به ملائكه تعليم داد، و بدين سبب افتخار معلّمى آنان را كسب نمود.

د) خداوند از روح خود در انسان دميده است.

هـ ) تمام عالم هستى در خدمت انسان است. اگر آيات تسخير در قرآن را مطالعه فرماييد، كه حدود پانزده آيه است، خواهيد ديد كه خداوند همه چيز را مسخّر انسان گردانيده، و در اختيار او نهاده است.

با توجّه به اين مقامات، خداوند به انسان سوگند ياد كرده، و مى خواهد وى را به ارزش وجوديش توجّه دهد، تا غفلت نكند و خود را ارزان نفروشد.

اگر انسان قدر و ارزشش را بداند، خود را به مشتى پول، مقدارى موادّ مخدّر، عشقى زودگذر، پست و مقام موقّت، و مانند آن نمى فروشد. و كسانى كه خود را ارزان مى فروشند بسان كودكانى هستند كه ارزشمندترين گوهر دنيا را كه بازيچه آنها قرار گرفته بود در ازاى چند شكلات به تاجر گوهرشناسى فروختند! حضرت على(عليه السلام)طبق روايت كوتاهى مى فرمايد:

«(لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلاتَبيعُوها اِلاّ بِها; (شيعيان من!) هيچ قيمتى براى شما جز بهشت خدا نيست، به كمتر از آن خود را نفروشيد».(1)

بعضى از مردم در طول عمر خويش تلاش و كوشش فراوانى مى كنند، خود را به آب و آتش مى زنند، از راه حلال و حرام كسب درآمد مى كنند، و حاصل عمر آنها يك خانه مجلل و شيك و گرانقيمت مثلا 500 ميليون تومانى مى شود كه پس از مرگ مايه


1 . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 456 .

[ 535 ]

اختلاف و درگيرى ورثه است. چنين انسانى ضرر كرده است، چون خويشتن را به يك خانه 500 ميليونى فروخته، در حالى كه كمترين قيمت او بهشت پروردگار است.

 

6. فشارها و حوادث

برخى ديگر از مفسّران، «عصر» را به حوادث و فشارهاى زندگى انسانها، كه كم و بيش براى هر شخصى رخ مى دهد، تفسير كرده اند. زيرا زندگى آدمى يكنواخت نيست، بلكه آميخته با حوادث است. گاه سالم است، و گاه بيمار، در برهه اى از زمان جوان است، و سپس رو به پيرى مى رود. گاه ثروتمند است و گاه فقير، زمانى در امنيّت است و زمان ديگر ناامنى به سراغ او مى آيد. و البتّه اين فشارها و حوادث انسان را مى سازد. اين سختى ها و ناملايمات او را پخته و قوى مى كند. شايد عدّه اى بگويند: حضرت على(عليه السلام) كه با نان جوين زندگى را مى گذراند، چگونه قادر بر كندن در قلعه خيبر شد؟ چگونه آن حضرت در مقابل پهلوان بى بديل عرب عمروبن عبدود ايستادگى كرد، و در نهايت بر او پيروز شد؟

حضرت على(عليه السلام) در پاسخ اين سؤال انسانها را به درختان بيابانى و درختان كنار نهر آب تشبيه مى كند. انسانهايى كه مشكلات را تحمّل نموده، و در برابر حوادث و ناملايمات صبر و بردبارى را پيشه خود كرده اند. بسان درختان بيابانى هستند كه با كمترين مقدار آب ساخته اند، و در برابر طوفانهاى سهمگين وبادهاى تند همچون كوه مى ايستند. امّا انسانهاى ناز پرورده، مانند درختان كنار نهر آبند، كه سست و كم تحمّلند، و با كمترين فشار و طوفانى از پاى در مى آيند.

«اَلا واِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِيَّةَ اَصْلَبُ عُوداً، وَالرَّواتِعَ الْخَضِرَةَ اَرَقُّ جُلُوداً; آگاه باشيد! درختان بيابانى چوبشان محكمتر است، و درختانى كه همواره در كنار آب قرار دارند پوستشان نازكتر و كم دوامتر است».(1)


1 . نهج البلاغه، نامه 45 .

[ 536 ]

آرى! انسانهاى نازپرورده اى كه فشارها و مشكلات را تجربه نكرده اند به جايى نمى رسند.

آقاى «توانگ بى» نويسنده كتاب تاريخ تمدّن مى گويد:

«تمدّنهاى بزرگى كه در طول تاريخ پديد آمده را مورد مطالعه قرار دادم. هيچ تمدّن مهمّى را نيافتم مگر اينكه قبلا مورد هجوم دشمن خارجى قرار گرفته، و در سايه تحمّل مشكلات و سختى ها تمدّنهاى مهم پايه ريزى شده است».

كشور ما اين مسأله را به خوبى تجربه كرده، و در سايه تحمّل مشكلات و سختى هاى انقلاب توانست در خيلى از جهات خودكفا و مستقل شود. اگر اين فشارها نبود نه ارتش ما اين قدر قوى و با صلابت بود، و نه سپاه ما در اين سطح از توانايى نظامى و لجستيكى قرار داشت.

آرى! از آنجا كه فشارها و حوادث و سختيها ومشكلات انسان ساز است، مورد قسم پروردگار عالم قرار گرفته است.

 

7. نماز عصر

برخى از مفسّران معتقدند كه منظور از «عصر» در آيه مورد بحث، نماز عصر است. بنابراين خداوند متعال به نماز عصر سوگند ياد كرده است.

سؤال: شك نيست كه نماز در معارف دينى جايگاه خاصّ و بسيار مهمّى دارد، تا آنجا كه از آن به عنوان ستون خيمه دين ياد شده است. (اَلصَّلوةُ عَمُودُ الدّينِ)(1) و مى دانيم كه اگر ستونِ خيمه اى را بر دارند سقف آن فرو خواهد نشست. و لذا اوّلين
چيزى كه در عالم قيامت مورد سؤال قرار مى گيرد نماز است.(2) و در اهميّت نماز همين بس كه معيار قبولى و مردودى ساير اعمال است.(3) خلاصه هر چه در مورد اهميّت نماز گفته شود كم است، ولى سؤال اين است كه: چرا خداوند به خصوصِ


1 . ميزان الحكمة، باب 2270، ح 10547 .

2 . همان مدرك، باب 2273، ح 10570 .

3 . همان مدرك، ح 10568 .

[ 537 ]

نماز عصر سوگند ياد كرده است؟

پاسخ: هر نمازى ممكن است از جهتى نسبت به ساير نمازها فضيلت داشته باشد و نماز عصر طبق تفسيرى همان «صلوة وسطى» است كه در آيه شريفه 238 سوره بقره مورد تأكيد قرار گرفته است: «(حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى); در انجام همه نمازها و (به خصوص) نماز وسطى كوشا باشيد».

و علّت اينكه نسبت به نماز وسطى تأكيد شده اين است كه نماز عصر نسبت به نمازهاى ديگر آسيب پذير است. هنگام نماز ظهر زمان مناسبى است چون معمولا مردم كار و فعاليّت را جهت صرف ناهار و استراحت كوتاه تعطيل مى كنند، و فرصت كافى جهت اقامه نماز ظهر دارند. امّا نماز عصر كه در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) جدا خوانده مى شد، و مسلمانان حدود سه ساعت و نيم پس از اذان ظهر آن را اقامه مى كردند، در لابه لاى كارهاى روزانه قرار مى گرفت و لذا، براى اقامه آن، بايد كار را تعطيل مى كردند. و نماز برخى از مسلمانان كه به هر علّتى نمى توانستند كار را تعطيل كنند ترك مى شد. بدين جهت نسبت به نماز عصر در آيه شريفه تأكيد خاص و ويژه اى شده است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز در حديثى فرمودند: «مَنْ فاتَتْهُ صَلاةُ الْعَصْرِ حَبِطَ عَمَلُهُ; كسى كه نماز عصرش ترك شود، اعمالش باطل و نابود مى گردد».(1)

بنابراين خداوند به نماز عصر به خاطر ويژگى آسيب پذيريش قسم ياد كرده، تا مورد توجّه بيشتر مسلمانان قرار گيرد، و از آن غافل نشوند.

ضمناً توجّه داشته باشيد كه شيعه نيز معتقد است اقامه نمازهاى روزانه در پنج وقت فضيلت دارد، امّا برخلاف اهل سنّت جمع بين نمازهاى ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشا را نيز جايز مى داند و دليل آن روايات متعدّدى است كه از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به ما رسيده، و شرح آن را در كتاب «شيعه پاسخ مى گويد» نوشته ايم. فلسفه جواز جمع، همان گونه كه در بعضى روايات به آن اشاره شده، جلوگيرى از مشكلات


1 . المغنى لابن قدامة، ج 1، ص 389 و 396 و 445.

[ 538 ]

نماز پنج وقت براى بعضى از مردم است. مشكلاتى كه گاه به ترك نماز منتهى مى شود. همان طور كه در مورد برخى از جوانان اهل سنّت نقل شده كه اصرار بر نماز پنج وقت، موجب شده آنها تارك الصلاة شوند. خلاصه اينكه به اعتقاد ما شيعيان نماز در پنج وقت فضيلت بيشترى دارد، امّا جمع بين نمازها نيز جايز است.

 

كدام تفسير صحيح است؟

طىّ مباحث گذشته هفت تفسير براى «عصر» گفته شد. كدام يك از تفسيرهاى هفتگانه صحيح است؟

پاسخ: همان گونه كه بارها گفته ايم تفسيرهاى مختلف هيچ تضادّ و منافاتى با يكديگر ندارند. بنابراين مى توان تمام اين تفسيرها را صحيح دانست. يعنى خداوند هم به غروب آفتاب كه پيام آور پايان سلطنت روز و آغاز حكومت شب است و تحوّلى عظيم در جهان به وجود مى آورد سوگند ياد كرده، و هم به تاريخ بشر، كه مملوّ از حوادث تلخ و شيرين عبرت آموز است، قسم خورده، و هم به عصر بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سوگند ياد كرده، و هم به عصر ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) قسم خورده، و هم به مشكلات وحوادث انسان ساز سوگند ياد كرده، و هم به نماز عصر قسم خورده، و هم به وجود انسان كه عصاره عالم هستى است، سوگند ياد كرده است. آرى! به تمام اين امور هفتگانه سوگند كه انسان در حال ضرر و زيان است.

 

آنچه براى آن قسم ياد شده است:

مباحث گذشته پيرامون «قسم» و «متعلّق قسم» و تفسيرهاى مختلف واژه «عصر» بود، كه اهميّت فراوان سوگند مورد بحث را روشن كرد.

ولى اكنون بايد از «مقسم له» يعنى آنچه كه خداوند متعال به خاطر آن سوگند به عصرى مهم ياد كرده بحث كنيم:

[ 539 ]

خداوند براى اين نكته مهم سوگند ياد كرده كه (إِنَّ الاِْنسَانَ لَفِى خُسْر) تمام انسانها در هر پست و مقام و موقعيّتى كه هستند و از هر رنگ و نژاد و قوميّتى كه باشند در حال خسران و زيانند!

توضيح اينكه: طبيعت انسان طبيعت خسران و ضرر است. زيرا سرمايه مهم انسان عمر اوست. و اين سرمايه از سالها و ماهها و روزها و ساعتها و دقيقه ها و ثانيه ها تشكيل شده، و اجزاى اين سرمايه تدريجاً در حال نابودى و از بين رفتن است; چه بخواهيم و چه نخواهيم. همه چيز قابل جبران، و بسيارى از چيزها قابل بازگرداندن است، امّا سرمايه از دست رفته عمر انسان نه قابل جبران است، و نه قابل بازگرداندن. و لهذا مى گوييم: «طبيعت انسان، خسران و ضرر و زيان است».

على(عليه السلام) كه سخنان ارزشمندش در هر موضوعى چراغ راه است، مى فرمايد:

«(نَفْسُ الْمَرْءِ خَطاهُ اِلى اَجَلِهِ; هر نفس انسان را يك گام به مرگ نزديك مى كند»(1)چرا كه استعداد و نيروهاى انسان محدود است و هر چه بر عمرش افزوده شود، از استعدادهايش كاسته مى گردد. مثلا اگر قلب انسان توانايى 50 ميليارد بار تپش داشته باشد، پس از اين مقدار ضربان از كار مى ايستد، زيرا نيرويش تمام شده است، هر چند قلب هيچ بيمارى نداشته باشد. درست مانند اتومبيلى كه بر اثر تمام شدن بنزين متوقّف مى شود، در حالى كه هيچ اشكال فنّى ندارد.

شخصى مى گفت: «پدرم خيلى كهنسال بود و لذا بيمار شد. طبيبى بر سر بالينش حاضر شد. پس از آزمايشات اوليّه گفت: ايشان بيمارى خاصّى ندارد، فقط نيروهايش تحليل رفته است!».

آرى انسان طبيعتاً در حال ضرر و زيان است.

فخر رازى، كه از مفسّران بزرگ اهل سنّت است، در ذيل همين آيه مى گويد: يكى از بزرگان مى گفت كه تفسير آيه (إِنَّ الاِْنسَانَ لَفِى خُسْر) را نمى فهميدم، تا اينكه در يك روز گرم تابستانى يخ فروشى را مشاهده كردم كه مشغول تبليغ براى فروش يخهايش


1 . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 74.

[ 540 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation