بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سوگندهای پربار قرآن, آیت الله ناصر مکارم شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 -
     003 -
     004 -
     005 -
     006 -
     007 -
     008 -
     009 -
     010 -
     011 -
     012 -
     013 -
     014 -
     015 -
     016 -
     017 -
     018 -
     019 -
     020 -
     021 -
     022 -
     023 -
     024 -
     025 -
     026 -
     027 -
     FEHREST - سوگندهاي پربار قرآن
 

 

 
 

 

 

فلسفه سوگندهاى سه گانه:

همان گونه كه قبلا نيز بيان شد، انتخاب موضوعات خاص براى قسم، و آنچه بدان قسم خورده مى شود، براى تحريك حسّ كنجكاوى بشر است، تا پيرامون آن انديشه و تفكّر و مطالعه بيشترى كند. بنابراين بايد هم پيرامون شهر مقدّس مكّه، بويژه خانه كعبه،انديشهوتفكّر نماييم،و هم به خلقت نوع بشركه گل سر سبد هستى است، بينديشيم.

سؤال: راستى چرا خداوند به نوع انسان قسم ياد كرده است؟

پاسخ: چون عجيب ترين مخلوق عالم هستى است، و لذا خداوند تنها پس از آفرينش انسان به خود آفرين گفت. دانشمندان درباره روح و جسم انسان و تك تك اعضاى او كتابهاى فراوانى نوشته اند. حتّى يكى از دانشمندان پيرامون كوچكترين جزء زنده بدن انسان، يعنى سلول، چندين جلد كتاب كه حدود پنج هزار صفحه دارد نوشته است. امّا عليرغم تمام تلاشهايى كه براى شناخت روح و جان انسان شده، يكى از دانشمندان كتابى به نام «انسان موجودى ناشناخته» به رشته تحرير درآورده، كه نشان از پيچيدگى عجيب ساختمان جسم و روح بشر مى دهد.

نزديكترين موجود به انسان خود اوست; چرا انسان در اسرار وجودى خويش فكر نمى كند؟ از هنگامى كه نطفه در رحم قرار مى گيرد تا هنگام تولّد را مطالعه كن، ببين چه غوغايى است. پس از آن دوران طفوليّت، سپس دوران نوجوانى، و در پى آن دوران جوانى، سپس دوران بزرگسالى و كهنسالى و بازگشت به ضعف و سستى. در هر مرحله اى از اين مراحل درسهاى مهمّى نهفته، كه با تفكّر و انديشه قابل فراگيرى است.

اينكه خداوند براى سوگند به پدر و فرزند از واژه «والد و ولد» استفاده كرده، در حالى كه مى توانست از واژه هاى معادل و هم مضمون بهره بگيرد، نشان مى دهد كه عنايتى روى مسأله ولادت و تولّد داشته است. لهذا شايسته است در اين مبحث سيرى كوتاه در عالم جنين كنيم، چرا كه مطالعه دوران جنينى و جنين شناسى يك دوره درس خداشناسى است.

[ 241 ]

دنياى عجيب جنين:

خداوند متعال در آيه 6 سوره زمر مى فرمايد:

«(خَلَقَكُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِّنَ الاَْنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاج يَخْلُقُكُمْ فِى بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقاً مِّنْ بَعْدِ خَلْق فِى ظُلُمَات ثَلاَث ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ); او شما را از يك نفس آفريد، و همسرش را از (باقيمانده گِل) او خلق كرد; و براى شما هشت زوج از چهارپايان ايجاد كرد; او شما را در شكم مادرانتان آفرينشى بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريكيهاى سه گانه مى بخشد! اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت (عالم هستى) از آن اوست; هيچ معبودى جز او نيست، پس چگونه از راه حق منحرف مى شويد؟!».

 

ظلمات ثلاث چيست؟

اكثر مفسّرين و شايد تمام آنان، معتقدند كه منظور از ظلمت اوّل «پوست شكم مادر» است. و ظلمت دوم كه در درون شكم مادر قرار دارد «رحم» است. و ظلمت سوم كه در درون رحم جاى مى گيرد «مشيمه» است; مشيمه پوست محكمى است كه روى جنين كشيده شده، و در درون آن مايع لزجى است كه جنين در درون آن شناور است. زير اعضاى جنين آن قدر لطيف و نرم است كه اگر روى هم قرار گيرد آسيب مى بيند و لهذا در آن آب مخصوص شناور، و در حالت بىوزنى است، به گونه اى كه حتّى اگر مادر به زمين بخورد معمولا صدمه اى جنين را تهديد نمى كند. خداوند جنين را در اين ظلمات ثلاث از قطره اى آب به نام نطفه خلق كرد; (فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ).

نقّاشان هر قدر ماهر و چيره دست باشند روى آب نمى توانند نقش بزنند; بلكه بايد صفحه اى در اختيار داشته باشند; چه از كاغذ باشد، يا آهن، يا سنگ، يا چوب يا مانند آن. علاوه بر اين نياز به نور كافى دارند، آنها هرگز نمى توانند در تاريكى و ظلمات اثر بديع و شگفتى خلق كنند.

[ 242 ]

امّا بزرگ نقّاش عالم هستى، بر روى يك قطره آب، و بدون استفاده از نور، بلكه در تاريكى مطلق و ظلمات ثلاث، عاليترين، زيباترين و بهترين نقشها را زده است. آرى! او نقش بر آب زده، آن هم نقشى پايدار و ماندگار. آيا چنين نقّاش و خالقى نبايد به خويشتن آفرين گويد؟

 

اين همه سوگند براى چه؟

سؤال: پس از آنكه معانى قسم هاى سه گانه، و مصاديق آن روشن شد، و به گوشه اى از اهميّت و شگرفى آن مضامين اشاره اى داشتيم، حال بايد ببينيم خداوند براى تذكّر و توجّه دادن به چه موضوع مهمّى، اين سوگندها را ياد كرده است؟

جواب: آيه شريفه زير پاسخ اين سؤال را مى دهد. توجّه كنيد:

(لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ فِى كَبَد); سوگند به شهر مقدّس كعبه، كه مسكن و مأواى رحمةً للعالمين است، و قسم به حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل، و سوگند به حضرت آدم و فرزندانش، كه ما انسان را در رنج و زحمت و سختى و مشقّت آفريديم.

كلمه «كبد» در اصل به معناى بيمارى خاصّى است كه به انسان دست مى دهد، سپس به كبد او سرايت مى كند; ولى بعداً به هر درد و رنجى اطلاق شده است. يعنى اى انسانها! اگر تصوّر مى كنيد كه زندگى دنيا بدون مشكل و زحمت و ناراحتى است، اين فكر اشتباهى است. آدمى در گذران زندگى با مشكلات فراوانى روبرو مى شود، لذا در سراسر جهان انسانى را نخواهيد يافت كه مشكلى نداشته باشد.

نقل مى كنند كه در زمانهاى گذشته شخصى دچار بيمارى افسردگى(1) شده بود، و


1 . بيمارى افسردگى از بيماريهاى سخت و ناراحت كننده اى است كه متأسّفانه در عصر و زمان ما فراوان است، و علل و عوامل مختلفى دارد. از جمله مهمترين علل آن فقدان يا ضعف ايمان است. كسى كه ايمان قوى و مستحكمى دارد، محال است دچار چنين بيمارى شود، و در نتيجه دست به خودكشى بزند. اين ادّعاى ما نيست بلكه مستند به آيات قرآن مجيد است; لذا در آيه 64 سوره يونس مى خوانيم: (لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِى الاْخِرَةِ); افراد با ايمان در دنيا و آخرت خوشحال و شادمانند (و دچار افسردگى نمى شوند)» چون در برابر مشكلات و ناملايمات و سختيها، صبر و مقاومت و شكيبايى را پيشه خويش مى كنند، و در عين بيمارى و سختى شاكر هستند. بنابراين مهمترين درمان افسردگى تقويت ايمان آنان است.

[ 243 ]

روز به روز بيمارى اش بدتر مى شد. حكيمى به او گفت: «اگر فرد بى غم و غصّه اى را بيابى، و پيراهنش را بگيرى و بر تن كنى، بيمارى ات بهبود مى يابد».

اطرافيان بيمار دست به جستجو و تفحّص در بين بستگان و همسايگان و آشنايان و ديگر همشهريان زدند، امّا با هر كس گفتگو مى كردند او را داراى غصّه و مشكلى مى يافتند. به ناچار دامنه تحقيقات را به خارج از شهر، به روستاها و بيابانها كشاندند، و شب و روز مشغول پرس و جو از اين و آن شدند. امّا هر چه بيشتر تلاش مى كردند، نتيجه اى نمى گرفتند، و كم كم گرد وغبار يأس و نااميدى چهره آنها را فرا گرفت، تا اينكه روزى در بيابان چوپانى را ديدند كه شاد و خوشحال مشغول نواختن نى و رقص و شادمانى است. برق اميد در چشمانشان درخشيد، به نزد او رفتند و از غم و غصّه و مشكلاتش پرسيدند. او نه مشكل همسر داشت، نه مشكل فرزند، نه مشكل همسايه، نه مشكل ادارى، نه مشكل مسكن، نه مشكل بيمارى، نه مشكل بدهى، و نه هيچ مشكل ديگر. گفتند: ما نياز به پيراهن تو داريم، كه بر تن بيمارمان كنيم تا شفا يابد. گفت: متأسّفانه پيراهن ندارم! بيمار افسرده دل هنگامى كه فهميد در دنيا هيچ انسان بى مشكلى را نمى توان پيدا كرد بر افسردگى خود غلبه كرد و با اطّلاع از ناملايمات و مشكلات ديگران، افسردگى خود را فراموش كرد. اين قصّه چه واقعى باشد يا يك افسانه، در هر حال حاكى از حقيقت انكارناپذيرى است كه آيه شريفه به آن اشاره دارد; و آن اينكه: تمام انسانها داراى رنجها و ناراحتيها و مشكلاتى هستند. و خداوند براى توجّه دادن ما به اين حقيقت سوگندهاى سه گانه را ياد كرده است.

 

فلسفه رنجها و بلاها و مشكلات:

سؤال: فلسفه اين همه رنج و زحمت و مشكلات، كه نوع بشر با آن گلاويز است،

[ 244 ]

چيست؟ زلزله ها، سونامى ها، طوفانهاى كاترينا و ريتا، بيماريهاى سخت و صعب العلاج، صاعقه ها، و ديگر حوادث سخت كه انسان را به رنج و زحمت مى اندازد، چه پيامى براى بشر دارد؟

پاسخ: اين بلاها ومشكلات فلسفه هاى گوناگونى دارد كه به مهمترين آنها اشاره مى كنيم:

 

1. بيدار كردن انسان از خواب غفلت

اگر اين مشكلات نبود، غالب مردم در خواب غفلت عميق فرو رفته، و خدا و دين و پرستش و بندگى را فراموش مى كردند، و از اين ناحيه ضربه مهمّ و مهلكى مى خوردند.(1) با اين همه مشكلات باز هم افراد زيادى غافلند، اگر اين مشكلات نبود غفلت تا كجا پيشروى مى كرد؟

آدمى هنگامى كه دورنماى زيباى زندگى بعضى از مردم را مى بيند، تصوّر مى كند كه آنان غرق در نعمت و آسايش و آرامش هستند، و هيچ مشكلى ندارند. امّا هنگامى كه وارد زندگى آنها مى شود، شاهد مشكلات متعدّدى مى گردد، كه حاضر نيست آن زندگى به ظاهر زيبا را در مقابل آن مشكلات بدست آورد. به داستان زير توجّه كنيد:

شخص فقيرى همسايه ثروتمندى بود، كه تمام امكانات يك زندگى مرفه را در اختيار داشت. اين شخص كه دورنماى زندگى همسايه اش را مى ديد، و از مشكلات او خبر نداشت، همواره افسوس چنان زندگى را مى خورد. تا اينكه روزى به مناسبتى او را براى ضيافت شام دعوت كردند. شخص فقير، كه منتظر چنين دعوتى بود براى زمان موعود لحظه شمارى مى كرد. شب موعود فرا رسيد. زنگ خانه همسايه را زد،


1 . خداوند متعال در آيه 41 سوره روم مى فرمايد: «(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ); فساد در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده اند آشكار شده است; خدا مى خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) باز گردند!».

   چنين مشكلات و بلاياى كه انسان را بسوى خدا باز مى گرداند، و او را از خواب غفلت بيدار مى كند، در حقيقت بلا نيست بلكه رحمت و نعمت است. همان گونه كه داروى تلخ طبيب، هر چند در ظاهر تلخ و ناگوار است، امّا در حقيقت عامل شفا و سلامتى است.

[ 245 ]

در باز شد، وارد حياط شد. عجب حياط بزرگ و با صفايى. انواع درختان و گلها حياط همسايه را همچون بهشت مصفّا كرده بود. در حالى كه با حسرت به گلها و گياهان و درختان و ماشينهاى متعدّدى كه در حياط پارك شده بود نگاه مى كرد، به سمت سالن غذاخورى هدايت شد. ميز و صندلى هاى بسيار شيك و زيبا، در يك سالن بزرگ با دكورهاى قشنگ و متعدّد، و انواع غذاهاى خوشمزه كه نام بعضى از آنها را نمى دانست، و برخى از آنها را براى اوّلين بار مى ديد روى ميز غذاخورى چيده شده بود. ميهمانهاى ديگر نيز آمدند. هنگام غذا خوردن رسيد. دستور داده شد غذاى مخصوص صاحب خانه را بياورند. او كه از اين همه غذا مات و مبهوت شده بود، منتظر بود كه غذاى مخصوص چيست؟ ناگهان مشاهده كرد كه ظرف حاوى تكه نان نيمه سوخته اى را جلوى صاحب خانه نهادند! آرى اشتباه نمى كرد. صاحب خانه بخاطر مرض قند و مشكل ديابت، از آن همه غذاى متنوع و خوشمزه محروم بود، و فقط مى توانست آنها را نگاه كند و حسرت ببرد، و بايد به همان نان نيم سوخته قناعت كند. هنوز نان نيم سوخته اش را نخورده بود كه هنگام تزريق انسولين فرا رسيد، او را براى تزريق انسولين بردند! شخص فقير كه اين درد بى درمان و آن صحنه دردآور را ديد، خداوند را بر نعمت سلامتى اش شكر كرد، و ديگر هرگز افسوس زندگى همسايه اش را نخورد. زيرا او حتّى براى يك روز حاضر نبود سلامتى اش را در مقابل تمام آن زندگى مرفّه معاوضه كند.

نتيجه اينكه زندگى بدون مشكل وجود ندارد، و انسان نبايد به دنبال چنين زندگى باشد، بلكه با قبول اين حقيقت كه (لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ فِى كَبَد) بايد خود را با مشكلات تطبيق دهد، و راه مقابله با آنها را فرا گيرد، تا بر ناملايمات غلبه كند.

«تهامى» يكى از شعراى زبردست عرب، كه مرحوم علامه امينى(رحمه الله) از اشعار او در كتاب «شهداء الفضيله» استفاده كرده، شعرى دارد كه شعر او به عنوان بهترين مرثيه انتخاب شده است.

اين شاعر توانا و با ذوق، فرزند رشيدى داشت كه او را در ايّام جوانى از دست داد.

[ 246 ]

شاعر مورد بحث كه علاقه فوق العاده اى به جوانش داشت و در مرگ او مى سوخت، تمام استعدادش را بسيج كرد و بهترين مرثيه را در سوگ فرزندش سرود. مرثيّه او با اين بيت آغاز مى شود:

حكم المنية فى البرية جارى *** ما هذه الدنيا بدار قرارى

طبعت على كدر وانت تريدها *** صفواً على الاقدار و الاقذار...

حكم مرگ درباره همه مردم بدون استثنا جارى است، و اين دنيا جاى قرار و آرامش نيست. طبيعت دنيا كدورت و زحمت و سختى است، چطور شما انتظار داريد كه صاف و با صفا باشد.

آن كس كه در دنيا به دنبال زندگى بى رنج و زحمت و سختى مى گردد، بسان كسى است كه به درون استخر پر از آب رفته، و در زير آبها به دنبال آتش مى گردد.

اين شاعر دلسوخته در حقيقت همان آيه شريفه را در قالب شعر ريخته است.

نتيجه اينكه زندگى دنيا آميخته با سختيها و مشكلات است، و انسان نبايد به دنبال زندگى عارى از رنج و زحمت باشد، بلكه بايد با مشكلات كنار آيد و راه مبارزه با آنها را فرا گيرد، و مشكلات او را از خواب غفلت بيدار كند.

 

2. تقويت روح و جسم انسان

انسانهاى راحت طلب و نازپرورده در دنيا و آخرت به جايى نمى رسند.

به قول شاعر:

نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست *** عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد

ولى آنان كه در زير كوه مشكلات پرورش يافته اند به جايى مى رسند. بدين جهت مولاى متقيان فرمود: «آگاه باشيد! درختان بيابانى، چوبشان سخت تر، امّا درختان كناره جويبار را پوست نازك تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى شوند آتش چوبشان شعلهورتر و پردوام تر است».(1)

 


1 . نهج البلاغه، نامه 45 .

[ 247 ]

3. مشكلات خود ساخته

بسيارى از مشكلات و ناملايماتى كه گرفتار آن هستيم ساخته و پرداخته خود ماست. قرآن مجيد در آيه 79 سوره نساء در اين رابطه مى فرمايد:

«(مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِكَ); (آرى!) آنچه از نيكيها به تو مى رسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست».

از آنجا كه مقدّمات و زمينه هاى خوبيها را پروردگار فراهم مى كند، بدين جهت خداوند نيكيها را به خود اسناد مى دهد. و چون مشكلات و سختيها بر اثر سوء اختيار خود ماست، و لهذا آنها را به خود ما نسبت مى دهد. مثلا انسانى كه بدون مطالعه كافى، و بى آنكه با كسى مشورت نمايد، كار و كسبى فراهم مى كند و پس از مدّتى بر اثر كم تجربگى، و ناآگاهى به فنون كار ورشكست مى شود، و فرياد اعتراضش گوش فلك را كر مى كند، مشكل اين شخص از سوء تدبير و انديشه خود او نشأت گرفته است، و لذا نبايد جز خويشتن كسى را ملامت كند.

يكى از بلاهاى دامنگير بشر، مخصوصاً در مناطق زلزله خيز، مشكلات و خسارات ناشى از زلزله است. زلزله اى كه چند سال پيش در بم آمد متأسّفانه 40 هزار كشته بر جاى گذاشت، و هنوز پس از چندين سال آثار آن از بين نرفته است، امّا مشابه همان زلزله بلكه با شدّت بيشتر در كشور ژاپن به وقوع پيوست، ولى تلفات آن از انگشتان دست تجاوز نمى كرد. چرا؟ بخاطر اينكه آنها پيش بينى چنين حوادثى را مى كنند، و بر اساس آن ساختمانهاى مستحكمى مى سازند، كه در برابر زلزله مقاوم هستند. اگر در كشور ما، بودجه اين همه سمينارها و مسافرتهاى خارجى و مانند آن، كه بسيارى از آنها غيرضروى است، صرف بناها و استحكام ساختمانها گردد، بدون شك شاهد اين همه تلفات جانى و مالى زلزله هاى مختلف نخواهيم بود. راستى زلزله تهران كه هر از چندى پيرامون آن سخن گفته مى شود، اگر بوقوع بپيوندد، چه فاجعه عظيمى رخ خواهد داد؟

[ 248 ]

نتيجه اينكه برخى از بلايا و مشكلات قابل پيشگيرى است، امّا با سوء تدبير خود ما بوقوع مى پيوندد.

 

4. نتيجه گناهان

به شهادت قرآن مجيد، و حوادث تاريخى و تجربيّات عينى، بخشى از مشكلات و رنجها و بلايا، نتيجه گناهان و معصيتهاست، كه در همين دنيا دامنگير ما مى شود. به چند نمونه از آيات قرآن مجيد كه دلالت بر اين مطلب دارد توجّه فرماييد:

الف) در آيه شريفه 30 سوره شورى مى خوانيم:

«(وَمَا أَصَابَكُمْ مِّنْ مُّصِيبَة فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِير); هر مصيبتى به شما مى رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده ايد، و بسيارى را نيز عفو مى كند!».

طبق آيه فوق، خداوند متعال در دنيا تنها مجازات برخى از گناهان را دامنگير ما مى كند، نه همه آن را.

ب) در آيه 36 سوره روم نيز آمده است:

«(وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ); و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مى شوند; و هر گاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام داده اند به آنان برسد، ناگهان مأيوس مى شوند!».

هنگامى كه حادثه اى براى انسان رخ مى دهد، بايد به گذشته اش برگردد و افكار و اعمال و كردار خود را به مطالعه بنشيند كه با كنكاش در گذشته غالباً سرنخ هايى يافته، و متوجّه مى شود كه فلان كار خطا را مرتكب شده و در نتيجه گرفتار فلان مشكل گرديده است.

ج) خداوند متعال در آيه 49 سوره مباركه مائده مى فرمايد:

«(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ); و اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند، بدان كه خداوند مى خواهد آنان را به خاطر پاره اى از گناهانشان مجازات كند و بسيارى از مردم فاسقند».

[ 249 ]

اين مجازاتها كه نتيجه گناهان انسان است گاه به صورت بلاياى طبيعى، گاه به شكل سلب توفيق، گاه در چهره قساوت قلب، و گاه به اَشكال ديگر جلوه مى نمايد. برخى از زوّار خانه خدا را مشاهده كردم كه عليرغم اينكه سفر اوّل آنها بود از زيارت كعبه مقدّس هيچ لذّتى نمى بردند، و اين سفر معنوى كمترين تأثير و تغييرى در آنها ايجاد نكرده بود! چرا كه گذشته آنها پرونده سياهى را تشكيل داده بود كه حاصل آن سلب توفيق و قساوت قلب بود.

 

5. بازگشت بسوى خدا

خداوند براى اينكه بندگانش را به در خانه اش آورد، و به آنها محبّت كند، و رحمتش را شامل حالشان گرداند، گاه آنان را مبتلا به مشكلاتى مى كند.

در آيه شريفه 94 سوره اعراف مى خوانيم:

«(وَمَا أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَة مِّنْ نَّبِىّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ); و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتها گرفتار ساختيم; شايد (به خود آيند و بسوى خدا) باز گردند و تضرّع كنند!».

و اين در حقيقت همان قاعده لطف است كه در علم كلام و اصول عقايد به آن استدلال مى شود. يعنى خداوند متعال زمينه هاى هدايت مردم را سمت صراط مستقيم فراهم مى سازد و مقدّمات آن را فراهم مى گرداند.

در روايات اسلامى آمده است كه در آستانه قيام امام زمان(عجّل الله تعالى فرجه الشريف) مردم گرفتار مشكلات عظيم و مهمّى مى شوند، به گونه اى كه دستشان از همه جا كوتاه، و اميدشان از همه جا قطع مى گردد.(1) تا مردم بدانند عالَم اسباب عالَم كوچكى است، و مهم، مسبّب الاسباب است. اگر او اراده كند مقتدرترين دولتهاى عالم عليرغم همه پيشرفتى كه در صنعت و ديگر زمينه ها داشته، در مقابل طوفان كاترينا و ريتا عاجز و ناتوان خواهد شد. به گونه اى كه گويا همانند انسان هاى ما قبل


1 . اصول كافى، ج 1، كتاب الحجّة، باب التمحيص والامتحان، ح 3 و 6.

[ 250 ]

تاريخ در برابر چنين حادثه اى بى دفاع است. آرى! خداوند متعال براى اينكه بشر را به آغوش خود باز گرداند، او را دچار بلاها مى كند.

 

6. بلايا براى آزمايش

در حال عادى هر كس ادّعايى دارد. به عنوان مثال مى گويد: «اگر جنگ بود جان و مالم را فدا مى كردم». امّا هنگامى كه جنگ هشت ساله رخ داد جوانان مخلص و فداكار از مدّعيان توخالى جدا شدند. كسانى كه قادر بر حضور در جبهه نبودند، از دريغ مال و ثروت خويش دريغ نكردند، هر چند مدّعيانى بودند كه در اين جهت نيز رو سياه شدند. شاعر گويد:

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان *** تا سيه روى شود هر كه در او غش باشد

اين مطلب در آيه شريفه 155 سوره بقره نيز آمده است. توجّه كنيد:

«(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنْ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ); قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها آزمايش مى كنيم، و بشارت ده به استقامت كنندگان».

آرى! يكى از علل و فلسفه هاى بلايا و رنجها و زحمات و مشكلات، آزمايش و امتحان است.

 

7. مشكل ظاهرى و نعمت واقعى

برخى از مشكلات در ظاهر مشكل و بلا، و در حقيقت نعمت و رحمت است، كه بواسطه كوتاهى فكر آن را نعمت ندانسته، بلكه نقمت مى شماريم. همانند بچه شيرخوارى كه پس از پايان دوران شيرخوارگى مادر او را از شير مى گيرد. شيرى كه هم غذاى بچّه بوده و هم داروى او محسوب مى شده، و هم جنبه نوشيدنى براى او داشته، و هم احساسات و عواطف مادر از طريق آن به وى منتقل مى شده، وخلاصه همه چيز او بوده است. مادر او را از شير مى گيرد و پدر هم به او كمك مى كند. مادر گاه

[ 251 ]

چيزهاى تلخ و بد مزّه اى به نوك پستانش مى زند تا اگر نوزاد هوس خوردن شير كرد، با خوردن آن چيز تلخ وبدمزّه پستان را رها كند. اين كودك شيرخوار اگر زبان داشت مى گفت: اى مادر بى رحم و اى پدر سنگدل! چرا مرا از شيرى كه تمام هستى ام در آن است محروم مى كنيد!؟ امّا او نمى داند كه اين كار پدر و مادر به نفع اوست، زيرا اگر از شير گرفته نشود دوران تكامل پس از شيرخوارگى اش سپرى نمى گردد. بنابراين، اين كار نعمتى است كه در ظاهر مشكلِ بزرگى جلوه مى كند.

خداوند متعال در آيه 216 سوره بقره به اين مطلب اشاره كرده است:

«(كُتِبَ عَلَيْكُمْ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ); جهاد در راه خدا بر شما مقرّر شد، در حاليكه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است، و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است و خدا مى داند و شما نمى دانيد».

بايد از خداوند بخواهيم كه قدرت تشخيص مشكلات از نعمتها را به ما عنايت فرمايد.

[ 252 ]

[ 253 ]

 

 

2. سوگندهاى سوره صافّات

سوره صافّات دومين سوره اى است كه حاوى قسم هاى سه گانه است. توجّه فرماييد:

سوگند به (فرشتگان) صف كشيده (و منظّم)، و (قسم) به نهى كنندگان (و بازدارندگان)، و (سوگند) به تلاوت كنندگان پياپى آيات الهى كه معبود شما يگانه است; پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها.

 

تفاوت سوره هاى مكّى و مدنى:

سوره صافّات از جمله سوره هاى مكّى است. سوره هايى كه در مكّه بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل شده را سوره مكّى، و آنچه در مدينه بر آن حضرت نازل گشته را سوره هاى مدنى مى گويند. بيش از هشتاد سوره از سوره هاى قرآن مجيد مكّى و بقيّه مدنى است. دو تفاوت مهم بين سوره هاى مكّى و مدنى وجود دارد كه به آن اشاره مى كنيم:

[ 254 ]

1. تفاوت محتوايى

سوره هاى مكّى غالباً درباره مبدأ، معاد، توحيد، خداشناسى، صفات خدا، قيامت، بهشت، جهنّم، عالم برزخ و مانند آن سخن مى گويد. و به تعبير ديگر به اصلاح اعتقادات مسلمانان پرداخته و اين كار مقتضاى عقل و حكمت و قاعده لطف است. زيرا دوران پيامبرى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در مكّه، دوره سازندگى زيربناهاى اعتقادى است. بدين جهت طبق روايتى تمام تلاش آن حضرت در مدت ده سال مكّه تبليغ شعار لا اله الا الله بود. همه زحمتها، شكنجه ها، محروميّتها، محاصره ها، سرزنش ها، تهمتها و تحمّل ساير مشكلات براى جا انداختن اين شعار اساسى وبنيادى بود.

امّا سوره هاى مدنى چنين هدفى را پى نمى گيرد، بلكه به مسائل اجتماعى، اخلاقى، احكام، آداب، جنگ و صلح، فروع دين و امورى كه مربوط به تشكيل حكومت اسلامى است، مى پردازد.

 

2. تفاوت شكلى

آهنگ و چينش سوره هاى مكّى كوتاه و كوبنده است. يعنى آيات آن كوتاه و لحن آيات داغ و كوبنده است، برخلاف سوره هاى مدنى كه آياتش طولانى ولحن آيات آن ملايمتر است; و اين يكى از ابعاد فصاحت وبلاغت قرآن مجيد به شمار مى رود. به تعبير ديگر، خداوند متعال آيات را به تناسب اوضاع و شرايط نازل كرد; در مكّه كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با مشركان و دشمنان اسلام درگيرى و برخورد بيشترى داشت، آيات كوبنده و كوتاه نازل مى شد، ولى در مدينه كه بيشترين برخورد پيامبر(صلى الله عليه وآله) با مسلمانان بود لحن آيات تغيير كرد، لحنى نرم و ملايم و آياتى نسبتاً طولانى و بلند. براى اثبات اين مطلب سوره صافّات را، كه از سوره هاى مكّى است، با سوره بقره كه از سوره هاى مدنى است مقايسه اى كوتاه مى كنيم:

سوره صافّات كه 182 آيه دارد تنها هفت صفحه است، امّا سوره بقره كه 48 صفحه از قرآن را فرا گرفته، 286 آيه دارد; يعنى تعداد آيات سوره بقره دو برابر آيات سوره

[ 255 ]

صافّات هم نيست، امّا تعداد صفحات اين سوره مدنى تقريباً هفت برابر سوره صافّات است. و اين نشان مى دهد كه آيات سوره بقره نسبت به سوره صافّات طولانى تر است. ساير سوره هاى مدنى نيز چنين هستند.

نتيجه اينكه سوره هاى مكّى پيرامون مبدأ و معاد سخن مى گويد، امّا سوره هاى مدنى به مسائل ديگرى مى پردازد. علاوه بر اين، آيات سوره هاى مكّى كوتاه و كوبنده، امّا آيات سوره هاى مدنى بلند و ملايم تر است.

 

تفاسير سه گانه، براى سوگندهاى سه گانه:

قبل از بيان تفاسير سه گانه، لازم است معناى سه واژه اى كه به آن سوگند ياد شده، بيان شود.

1. «صافّات» اين كلمه به معناى صف كشيدگان است، و «صفاً» به معناى صفوف منظّم.

2. «زاجرات» به كسانى گفته مى شود كه جلوى مشكلات و مفاسد را مى گيرند.

3. «تاليات» كسانى هستند كه پيوسته ذكر خدا را بر لب جارى مى سازند.

 

تفسير اوّل: فرشتگان

طبق اين تفسير، كه غالب مفسّران آن را انتخاب كرده اند، خداوند متعال به سه گروه مختلف از فرشتگان سوگند خورده است:

1. فرشتگانى كه صف كشيده اند، و در صفوفى منظّم آماده انجام مأموريّتهاى الهى هستند، چرا كه خداوند فرشتگان فراوانى دارد كه در گروه هاى متعدّدى آماده انجام وظايف خويشند.

سؤال: مگر نه اينكه خداوند هر كارى را اراده كند، آن كار بوقوع مى پيوندد (إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)(1) پس چه نيازى به فرشتگان مختلف، كه مأموريّتهاى


1 . مضمون آيه مذكور در آيات متعدّدى به چشم مى خورد، ولى آيه مذكور آيه 82 سوره يس است.

[ 256 ]

پروردگار را انجام دهند؟

پاسخ: براى خداوند انجام هر كارى بدون واسطه كار سهل و آسانى است، امّا براى اينكه عظمت و جبروت و بزرگيش را به ما بفهماند، عالم اسباب را چيده، و كارها را از طريق اسباب انجام مى دهد. او مى توانست نطفه مرد را پس از جاى گرفتن در تخمك زن بلافاصله تبديل به جنين كاملى كند تا زن زايمان نمايد، امّا مراحل مختلف جنين و رشد تدريجى آن را در نظر گرفت، تا انسان به عظمت آفرينش و ولادت كودك آشنا گردد، و بر پيشگاه خالق آن سر تعظيم فرود آورد. بدين جهت فرشتگان فراوانى آفريد، تا برخى از آنان مأمور عبادت پروردگار باشند. عبادت كنندگانى كه بعضى از آنان از ابتداى خلقت تا انتهاى آن فقط در سجده اند، و تمام اين زمان طولانى را در يك سجده به سر مى برند! و برخى از آنها فقط در ركوعند و تمام عمر عالم هستى را به يك ركوع سر مى كنند! و خلاصه مأموران عبادت هر كدام به شكلى عبادت مى كنند، تا انسان ناسپاس به عبادات محدود و نمازهاى ناقص خود مغرور نشود، و تصوّر نكند كه خداوند نيازى به عبادات او دارد. خداوندى كه به عبادت فرشتگان نيازى ندارد، قطعاً نيازى به عبادت انسانها ندارد; امّا براى تربيت خود انسان به او دستور انجام برخى از عبادات را داده است. عده اى ديگر مدبّرات امرند، و به تدبير امور مى پردازند. و طايفه سوم مأمور ابلاغ وحى الهى به پيامبران و انبيا هستند، و گروهى نيز صف كشيده اند و آماده انجام دستورات پروردگار هستند.

آرى! فرشتگانى كه مأمورين گوش به دستور و چشم بر فرمان هستند، شايستگى آن را دارند كه قسم به آنها ياد شود.

2. فرشتگانى كه حالت بازدارندگى دارند، و محافظ و مراقب انسانها محسوب مى شوند. از آيات قرآن مجيد استفاده مى شود كه فرشتگان بسيارى هستند كه از بندگان با ايمان پروردگار مراقبت نموده، آنها را از لغزش و خطرات نجات مى دهند. اين مطلب مخصوصاً با توجّه به اينكه انسان در معرض وسوسه هاى شيطان است، جالب است. يعنى خداوند همان گونه كه انسان را در معرض فريب و القائات شيطان

[ 257 ]

قرار داده، به همان شكل مورد تأييد و حفاظت فرشتگان نيز قرار داده است. و جالبتر اينكه موارد استعمال كلمه «الملائكه» در قرآن مجيد، مساوى با استعمال كلمه «الشيطان» است. مساواتِ در تكرار اين دو كلمه، رمز و راز و حساب و كتابى دارد، و مطالعه بر روى آمار و ارقام و حسابهاى عددى قرآن مى تواند حقايقى را فاش نمايد.

به چند نمونه از آياتى كه دلالت بر مراقبت و محافظت و نصرت فرشتگان نسبت به افراد با ايمان دارد توجّه كنيد:

الف) خداوند رحيم در آيه 30 سوره فصّلت مى فرمايد:

«(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنْتُمْ تُوعَدُونَ); به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!».

آرى! ملائكه بر مؤمنان با استقامت نازل مى شوند، و به يارى آنها مى شتابند. مؤمنان هر چند ملائكه را نمى بينند، امّا امدادهاى غيبى آنها را درك مى كنند. آيه شريفه دلالت دارد كه جمعى از فرشتگان مأمور امداد رسانى به مؤمنينى هستند كه داراى دو ويژگى باشند: نخست اينكه به پروردگار خويش و وعده هاى او ايمان داشته باشند، و ديگر اينكه در راه حفظ و تبليغ ايمان خويش مقاومت كنند.

ب) در آيه 5 سوره شورا مى خوانيم:

«(وَالْمَلاَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الاَْرْضِ أَلاَ إِنَّ اللهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ); و فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مى آورند، و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى كنند; آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است».

يكى از افتخارات مؤمنان اين است كه فرشتگان براى آنها استغفار مى كنند. طبق آيه فوق، نصرت و يارى فرشتگان از طريق استغفار شامل حال افراد با ايمان مى شود; يعنى آنها با استغفار عذاب را از انسانهاى مؤمن باز مى دارند.

[ 258 ]

ج) در آيه 11 سوره رعد صفت بازدارندگى فرشتگان بدين صورت ترسيم شده است:

«(لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ); براى انسان، مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رو و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]= حوادث غير حتمى[ حفظ مى كنند».

فرشتگان محافظ همواره از انسان مراقبت و نگهدارى مى كنند. راستى بچّه هاى كوچك و كودكان شيرخوار يا تازه از شير گرفته شده، كه خطرات متعدّدى آنها را تهديد مى كند، چگونه از ميان طوفان حوادث سالم عبور مى كنند؟ اگر يك نيروى محافظ الهى همواره مراقب آنها نباشد جان به سلامت نخواهند برد.

خلاصه اينكه عدّه اى از فرشتگان بازدارنده هستند، بازدارنده خطرات و بلاها و مشكلات و عذابها از مؤمنان، خداوند به اين دسته از فرشتگان قسم خورده است.

3. فرشتگانى كه حاملان وحى الهى هستند، و آن را به پيامبران و انبياى الهى نازل مى كنند، و خود نيز دائماً در حال ذكر و تسبيح و تقديس پروردگارند.

نتيجه اينكه طبق تفسير اوّل، منظور از «صافات» و «زاجرات» و «تاليات» سه گروه از فرشتگانند، كه هر كدام مأموريّت ويژه اى دارند، و بخاطر اهميّت خاصّى كه مأموريّت آنها دارد، خداوند به اين سه گروه از ملائكه سوگند ياد كرده است.

 

تفسير دوم: رزمندگان اسلام

معتقدين به نظريّه دوم، سوگندهاى سه گانه را به رزمندگان اسلام تفسير كرده اند.

«صافات» رزمندگانى هستند كه در صفوف منظّم و حساب شده به سمت جبهه حركت كرده، و در راه خداوند با دشمن به نبرد مى پردازند.

و «زاجرات» اشاره رزمندگانى است كه موانع را از سر راه عقب مى زنند، و به صفوف دشمن و خطّ مقدم سپاهان اهريمن نزديك و با آنها درگير مى شوند.

و «تاليات» حاكى از رزمندگانى است كه در حال مبارزه نام خداوند را همواره بر

[ 259 ]

زبان جارى مى سازند، و پيروزى را از جانب او مى دانند، و شعار آنان (وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ)(1) است.

خداوند به رزمندگانى كه داراى صفات و ويژگيهاى مذكور هستند قسم خورده است. ما در طول هشت سال دفاع مقدّس و جنگ تحميلى، شاهد بروز و ظهور صفات سه گانه فوق در رزمندگان دلير و شجاعى بوديم كه جز رضايت پروردگار چيز ديگرى آنها را آرام نمى كرد. دلاورمردانى كه در حريم قلبشان كسى و چيزى جز او لانه نمى كرد. رزمندگانى كه عليرغم نابرابرى توان نظامى با دشمن تا دندان مسلّح، در صفوفى منظّم و دست در دست يكديگر، به سمت جبهه ها حركت مى كردند، و تمام موانع ايذايى دشمن را عليرغم تمام نوآوريها و پيشرفتى كه داشت برطرف مى كردند، و با ياد و نام پروردگار، و توسّل به اولياءالله بى مهابا به قلب دشمن مى زدند، و به (إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ)(2) مى رسيدند.

زمزمه هاى شب جمعه، زيارت عاشورا، دعا و توسّل، نمازهاى شب و حتّى شوخيهاى شب حمله براى كسانى كه مرگ را در چند قدمى خود مى ديدند، تفسيرى جز عشق آنها به پروردگار، و شوق آنها براى رسيدن به محبوب نداشت. خلاصه اينكه طبق تفسير دوم منظور از گروههاى سه گانه رزمندگان هستند.

 

تفسير سوم: علما و دانشمندان

گروه ديگرى از مفسّران، سوگندهاى مذكور را به علما و دانشمندان تفسير كرده اند. سوگند به علما و دانشمندانى كه در صفوف مختلف براى خدمت به جامعه انسانى صف كشيده اند. قسم به دانشمندانى كه شياطين را از جامعه انسانى دور كرده، و خطّ و رسم شيطان صفتان را نابود مى سازند، و بدين وسيله مردم را از شرّ وسوسه ها و توطئه هاى آنها حفظ مى كنند. سوگند به علمايى كه همواره به ياد خدا هستند و نام او


1 . آل عمران، آيه 126 .

2 . توبه، آيه 52 .

[ 260 ]