بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سوگندهای پربار قرآن, آیت الله ناصر مکارم شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 -
     003 -
     004 -
     005 -
     006 -
     007 -
     008 -
     009 -
     010 -
     011 -
     012 -
     013 -
     014 -
     015 -
     016 -
     017 -
     018 -
     019 -
     020 -
     021 -
     022 -
     023 -
     024 -
     025 -
     026 -
     027 -
     FEHREST - سوگندهاي پربار قرآن
 

 

 
 

 

 

بزرگ، اين درياها و اقيانوسها را منبع انرژى و موادّ غذايى بشر قرار داده، و در اختيارش نهاده، و عليرغم اينكه بشر هزاران سال از آن استفاده مى كند، خم به ابرو نياورده، و قطره اى از آن كاسته نشده است.

نتيجه اينكه تفاسير مختلفى براى قسم هاى پنجگانه ابتداى سوره طور ارائه شده، كه سه نمونه آن ذكر شد. و به نظر مى رسد تفسير دوم مناسبترين تفسير باشد. زيرا طبق اين تفسير، ارتباط قسم ها با مقسم له منطقى تر به نظر مى رسد.

 

نكته دوم: تفسير مقسم له

سخن پيرامون عذاب الهى فراوان است به پاسخ دو سؤال در اين زمينه قناعت مى كنيم:

سؤال اوّل: خداوند متعال چه نيازى به عذاب مجرمان دارد؟ اگر تمام جهانيان كافر گردند، بر دامن كبريائيش گردى نمى نشيند، و چنانچه همه مسلمان شوند، چيزى بر عظمت و جلالت و بزرگيش افزوده نمى گردد. وقتى كه كفر و ايمان بشر هيچ تأثير مثبت يا منفى در ذات او ندارد، چرا بندگان را مجازات مى كند؟

پاسخ: مجازاتهاى الهى بر سه قسم است:

الف) برخى از مجازاتها خاصيّت و اثر اعمال ماست، و به تعبير ديگر اثر وضعى عمل محسوب مى شود. جوانى كه به خيال خودش يك هفته با مواد مخدّر عشق مى كند، و آن را مصرف نموده و معتاد مى شود، با دست خود تيشه به ريشه اش زده، و عمرش را تباه مى كند. اين اعتياد و تباه شدن عمر، خاصيّت وضعى عمل خود اين جوان است. اين بلاى خانمانسوز نتيجه اجتناب ناپذير ابتلاى به آن سمّ مهلك است، كه با دست خود نوشيده است. شخصى كه به گمان خود براى لحظه اى خوشى و مستى، جام شراب را سر مى كشد، و بر اثر مداومت بر اين گناه بزرگ، مغز و كبد و قلب و ريه اش آسيب مى بيند، خود زمينه اين آسيبها را فراهم كرده، و اين بيماريها محصول كار خود اوست. اعمال انسان در اين دنيا نيز آثارى دارد كه در قيامت دامنگير او مى شود.

[ 121 ]

تخم گل كاشتى آخر گل شد *** بر سرش نغمه سرا بلبل شد

خار كشتى ثمرت خار دهد *** خار جز خار كجا بار دهد

در زمين دل خود كشتى خار *** خار بار آمد و دادت آزار

خلاصه اينكه اعمال ما همچون بذرى است كه افشانده ايم. اگر بذر گل باشد، فردا عطر و بويش حسّ شامه، و گلها و بوته هاى زيبايش حسّ بينايى، و نغمه هاى خوش الحان بلبل هايش گوش ما را نوازش خواهد داد. و چنانچه بذر خار بوده باشد، بايد در هر گامى منتظر سوزش حاصل از فرورفتن خارى در بدن باشيم.

ب) برخى ديگر از مجازاتها از قبيل تجسّم اعمال است. اعمال و گفتار و كردار ما دراين دنيا نابود نشده، و در روز قيامت به صورت ديگرى جلوه گر خواهد شد. به عنوان مثال نماز به صورت يك دوست محبوب و از هر نظر كامل، در بهشت همنشين صاحبش مى شود. جالب اينكه دانشمندان عصر ما توانسته اند صداى كوزه گران مصرى، كه سه هزار سال قبل به هنگام ساختن كوزه ها از طريق دستانشان امواجى بر روى كوزه ها ايجاد كرده اند را برگردانند، و ثابت كنند كه حتّى سخنان انسانها نابود نمى شود. بنابراين خداوند نيازى به عذاب مجرمين ندارد، بلكه بخشى از اين عذابها تجسّم اعمالى است كه در دنيا مرتكب آن شده اند.

ج) قسم سوم عذابها و مجازاتها قراردادى است; همان گونه كه در دنيا نيز چنين است. مثلا قاچاق فلان مقدار موادّ مخدّر طبق قانون، مجازات اعدام در پى دارد. در قوانين اسلام نيز مجازاتهاى قراردادى وجود دارد، كه وضع اين مجازاتها نيز به نفع خود انسانهاست، و تأثير بازدارنده دارد. و از آنجا كه خداوند چنين مجازاتهايى را وضع كرده، و وعده عذاب داده، و وعده خداوند تخلّف ناپذير است، مجرمين را عذاب مى كند. هر چند او هيچ نيازى به عذاب گنهكاران ندارد. نتيجه اينكه هيچ يك از اقسام سه گانه عذاب مورد نياز و حاجت خدا نيست.

 

[ 122 ]

تناسب بين جرم و جريمه:

سؤال دوم: آيا نبايد بين جرم و جريمه تناسبى وجود داشته باشد؟ بدون شك هر جرمى جريمه خاصّ خود را دارد; گاه مجازات آن يك شلاّق، گاه پنجاه تازيانه، گاه يكصد ضربه شلاّق، و گاه جرم آن قدر سنگين است كه مجازات آن مرگ است. بلكه برخى از اوقات جنايتكارانى را مشاهده مى كنيم كه به ده بار اعدام محكوم مى شوند; و اين نشانگر عمق جنايت و بزرگى جرم آنهاست. با توجّه به اين مطلب، كافران، معاندان، جبّاران و فراعنه، كه در تمام عمر غرق گناه بوده اند، بايد متناسب با گناهانشان مجازات شوند. اگر پنجاه سال عمر كرده اند و گناه، بايد پنجاه سال مجازات شوند، نه اينكه براى هميشه در آتش جهنّم بمانند، و عذاب جاودانه داشته باشند. با توجّه به اين مطلب آيا خلود در آتش جهنّم با حكمت و عدالت خداوند سازگار است؟

پاسخ: از آنچه در جواب سؤال قبل گفته شد پاسخ اين سؤال نيز روشن مى شود. وقتى مجازاتها و عذابها عكس العمل و نتيجه اعمال خودماست، جاودانگى در عذاب تعجّب آور نيست. اگر انسان نادانى فريب شيطان را بخورد، و به مدّت كوتاهى آلوده شرب خمر شود، و بر اثر آن قلبش براى هميشه بيمار و معيوب گردد، آيا جز خود او مى توان ديگرى را سرزنش كرد؟ آيا مى توان گفت بين يك ماه شرب خمر و يك عمر بيمارى قلبى تناسب و تعادلى نيست؟

اگر جوانى در پى هوسرانى به دنبال موادّ مخدر برود، و يك هفته آلوده آن گردد، سپس معتاد شود، و يك عمر متحمّل بدبختى و حقارت شود چه كسى مقصّر است؟

اگر انسان بال و پر داشت و عمرى جاودان به او مى دادند، سپس با دست خود بال و پرش را مى سوزاند، و براى هميشه قدرت پرواز را از دست مى داد، چه كسى را سرزنش مى كنند؟ آيا هيچ كس اين محروميّت را ناعادلانه مى خواند؟

آثار گناهان متفاوت است; برخى گناهان آثار موقّت و كوتاه مدّت دارد، برخى داراى آثار و پى آمدهاى طولانى، و برخى آثار و نتايج جاودانه و هميشگى دارد، و اين

[ 123 ]

مطلب هيچ منافاتى با عدالت و حكمت خداوند ندارد. يك لحظه هوسرانى ممكن است يك عمر پشيمانى به دنبال آورد. بچّه اى كه براى يك لحظه بازى و شادى، ترقّه اى را پرتاب مى كند، اگر آن ترقه به چشم خودش اصابت كند تا آخر عمر نابينا مى شود. او هر چند يك لحظه خطا و اشتباه كرده، اما نتيجه و اثر آن يك لحظه، تمام عمر دامنگير اوست.

 

رابطه قسم ها با مقسم له:

سوگند به كوه طور، سوگند به قرآن مجيد، سوگند به آسمان، سوگند به بيت المعمور، سوگند به روز قيامت كه درياها آتش مى گيرد، قسم به اين مقدّسات پنج گانه تشريعى و تكوينى، كه عذاب خداوند براى مجرمان قطعى و حتمى است. و هيچ چيز جلودار و مانع آن نخواهد شد. البتّه توبه مانع آن مى شود، امّا به اذن خداوند. شفاعت جلودار آن مى شود، آن هم به اذن پروردگار. خلاصه هيچ چيز بدون اذن پروردگار مانع تحقّق آن نخواهد شد. راستى چه رابطه اى بين سوگندهاى مذكور، و حتميّت تحقق عذاب الهى وجود دارد؟

پاسخ: رابطه اش روشن است. زيرا خداوند مى خواهد بفرمايد: كه اى انسان! همه چيز برايت آفريدم; آسمان با تمام ستارگان و بركاتش; درياها با تمام منابع غذايى، اقتصادى، علمى و تفريحى اش، كتاب آسمانى قرآن، و بيان آن توسّط پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله)، و خلاصه تمام اسباب سعادت را در اختيارت نهادم. حال اگر عليرغم آماده بودن اسباب سعادت و اتمام حجّت، تخلّف كنى و به بيراهه بروى، و قدم جاى گام شيطان بنهى، عذاب من واقع مى شود و تو را در برخواهد گرفت، و هيچ چيز مانع و جلودار اين عذاب نخواهد بود.

[ 124 ]

[ 125 ]

 

 

 

2. سوگندهاى سوره مرسلات

سوگند به بادهايى كه پشت سر هم مى آيد، قسم به تندبادهايى كه با سرعت حركت مى كنند، و سوگند به بادهايى كه ابرها را مى گسترانند، و آنها كه جدا مى كنند، و سوگند به آنها كه آيات بيدارگر (الهى) را القا مى نمايند، براى اتمام حجّت يا براى انذار، كه آنچه به شما (درباره قيامت) وعده داده مى شود، يقيناً واقع شدنى است.

 

نكته اوّل: شرح و تفسير سوگندها

خداوند متعال در اين سوره نيز به پنج چيز بسيار مهم قسم خورده است. موضوع سوگندها در اين سوره، همانند سوره طور، پيچيدگى و ابهام دارد، و اين پيچيدگى همان گونه كه قبلا نيز گفته شد، براى بكار انداختن انديشه و تفكّر مخاطبان قرآن است. زيرا ريشه سعادت انسان انديشه و تفكّر است. فرد و جمعيّتى كه اهل تفكّرند سعادتمند، و آنها كه از اين نعمت بزرگ الهى استفاده نمى كنند بدبخت و بيچاره اند.

[ 126 ]

مفسّران قرآن كريم، براى قسم هاى مذكور تفسيرهاى مختلفى ارائه داده، كه البتّه منافاتى با يكديگر ندارند. و به عقيده ما هيچ مانعى ندارد كه آيه اى از قرآن تفسيرهاى متفاوتى داشته باشد، و همه آن تفاسير صحيح باشد، زيرا ممكن است آيه مورد نظر ظاهرى داشته باشد و باطنى، و باطن آن هم باطنى، و باطنِ باطنِ آن هم باطنى، بلكه ممكن است تا هفتاد باطن داشته باشد! مخصوصاً كه به عقيده ما استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد عقلا امكان پذير و مجاز است. بهر حال به دو نمونه از تفسيرهاى مختلفى كه براى سوگندهاى پنجگانه مطرح شده، اشاره مى كنيم:

 

تفسير اوّل: بادهاى باران آفرين

طبق اين تفسير، قسم هاى پنجگانه همگى مربوط به بادهاى باران زا، و مراحل مختلف آن تا نزول باران و سپس پراكنده كردن ابرهاست. توجّه كنيد:

(وَالْمُرْسَلاَتِ عُرْفاً); قسم به بادهايى كه پى در پى و پشت سر هم فرستاده مى شود.

«عرف» در لغت عرب به «يال اسب» گفته مى شود; و از آنجا كه يال اسب از موهاى پشت سر هم تشكيل شده، و عرب به هر چيزى كه پشت سر هم و پى در پى باشد عرف مى گويد، لذا از يال اسب، به عرف تعبير كرده است. و اينكه مى گويند «عرف مردم» چنين است، بخاطر آن است كه مردم يكى پس از ديگرى، و پى در پى كارى را انجام داده اند، و بصورت يك عرف درآمده است. بنابراين «مرسلات عرفاً» بادهاى پى در پى و پشت سر هم است.

(فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفاً); عرب باد معمولى و عادى را «ريح»، و تندباد را «عاصف» مى نامد. بادهاى معمولى عادى كه پشت سر هم و پى در پى مىوزد، به تدريج تبديل به تندباد و عاصف شده، و ابرهاى پراكنده آسمان را در كنار هم مى چيند.

(وَالنَّاشِرَاتِ نَشْراً); پس از آنكه بادها تبديل به تندباد شد، و تندباد ابرهاى پراكنده را گردهم جمع آورد، ابرها را به مناطق محتاج آب حركت مى دهد، و ابرها در آن مناطق به فرمان خدا باران نازل مى كنند.

[ 127 ]

(فَالْفَارِقَاتِ فَرْقاً); پس از اينكه باران به اندازه كافى باريد، و زمينهاى مورد نظر سيراب شد،بادها مرحله بعدى مأموريّت خويش را كه پراكنده كردن ابرها و جلوگيرى از ادامه نزول باران است، انجام مى دهند، چون اگر اين كار انجام نشود، و پس از آنكه زمين ها سيراب شد ابرها همچنان به بارش ادامه دهند، نتيجه اى جز سيلاب و ويرانى نخواهد داشت. بدين جهت بادها ابرهاى به هم پيوسته را از هم جدا نموده، و بدينوسيله بارش باران قطع مى شود.

(فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْراً); بادها با انجام اين عمليّات آبرسانى گسترده، در مراحل مختلف پيام عظمت و قدرت و رحمت خداوند را به مردم مى رسانند.

(عُذْراً أَوْ نُذْراً); پيام بادها براى كافران و عنودان و لجوجان، كه عليرغم مشاهده عظمت و قدرت و رحمت پروردگار، سر تسليم فرود نياورده اند، نوعى اتمام حجّت بر آنهاست. و نسبت به افراد با ايمان، موجب بيدارى، هوشيارى و انذار و آگاهى است.

قسم به بادهاى پى در پى، سوگند به تندبادها، قسم به آنچه ابرها را مى گستراند، سوگند به بادهايى كه ابرها را متفرّق مى كند، قسم به بادهايى كه پيام الهى را به مردم مى رساند، سوگند به همه اين امور با عظمت كه وعده خداوند در مورد قيامت تخلّف ناپذير است.

 

مأموريّت بادها!

چرا خداوند اين قدر به بادها قسم خورده است؟ آيا بادها در اين حدّ از اهميّت هستند كه خداوند بطور مكرّر به آن سوگند ياد كند؟

براى روشن شدن پاسخ اين سؤال، بايد به مأموريّت بادها از سوى خداوند متعال اشاره كرده، سپس اندكى پيرامون عظمت كار آنها بحث كنيم; بادها در راستاى خدمت به انسان كه خليفة الله است، پنج مأموريّت مهم به شرح زير دارند:

[ 128 ]

1. آبيارى كره زمين

آبيارى تمام زمينهاى خشك و نيازمند به آب بر عهده بادهاست. بادها ابرها را حركت داده، و در موقع لزوم آنها را به هم پيوند مى دهند تا باران نازل شود. اگر باد نباشد، آبهاى تبخير شده بر فراز درياها، تشكيل ابر داده، و بارانهاى حاصل از آن دوباره به درياها ريخته، و يك قطره از آن به زمينهاى خشك نمى رسد. و در نتيجه تمام خشكيهاى كره زمين تبديل به كويرى سوزان و بيابانى بى آب و علف مى گردد، زيرا منبع چشمه ها، نهرها، رودخانه ها و چاههاى عميق و نيمه عميق باران است، و اگر مدّتى باران نبارد تمام اينها خشك مى شود. بنابراين، يكى از وظايف مهم و سرنوشت ساز بادها، آبيارى كره زمين است.

 

2. بارور كردن گياهان

يكى ديگر از مأموريّتهاى بادها، بارور كردن گياهان است. مى دانيم گياهان و درختان در عالم خود بخش هاى نرو ماده دارند. در بسيارى از گياهان و برخى از درختان عضو نر گردهايى توليد مى كند، كه نطفه گياه محسوب مى شود، و بايد از قسمت نر به عضو ماده گياه منتقل گردد، يا از گياه و درخت نر به گياه و درخت ماده منتقل شود. موجودات مختلفى وظيفه انتقال را بر عهده دارند، كه مهمترين آنها باد است. بنابراين، اگر يك سال در منطقه اى باد نوزد بسيارى از درختان و گياهان ميوه نخواهند داد. پر بودن سبدهاى ميوه شما حاكى از آن است كه بادها مأموريّت خويش را بخوبى به انجام رسانيده اند. برخى از مفسّرين معتقدند آيه شريفه «(وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ); ما بادها را براى بارور ساختن فرستاديم»(1) اشاره به همين مطلب دارد.

 

3. تعديل هوا

هوا در مناطق گرمسير داغ، و در مناطق قطبى سرد است. بادها، گرماى مناطق


1 . حجر، آيه 22 .

[ 129 ]

استوايى را به سمت مناطق قطبى هدايت، و سرماى طاقت فرساى آن را تخفيف داده، و سرماى مناطق قطبى را به سمت مناطق استوايى آورده، و گرماى سوزان اين مناطق را كاهش داده، و بدين شكل درجه هواى مناطق سردسير و گرمسير را تعديل مى كنند. به عبارت ديگر، كره زمين شاهد دو جريان باد بر سطح خويش مى باشد، نخست بادهاى غير منظّم، كه از نظر زمانِ شروع و پايان يا مسير وزيدن نظم خاصّى ندارد. ديگر بادهاى منظّم است. كه به عنوان نمونه به دو مورد از آن اشاره مى كنيم:

الف) بادهايى كه از شمال و جنوب كره زمين به سمت مناطق استوايى مىوزد.

ب) بادهايى كه از مناطق استوايى به سمت قطب شمال و جنوب مىوزد، كه اين دو سلسله بادهاى منظّم مأمور تعديل هواى كره زمين هستند.

ضمناً هر گاه بر اثر تابش آفتاب به نقطه اى از هوا، هواى آن قسمت از هم باز شود، به هواى اطراف خود فشار مى آورد و بدين وسيله باد توليد مى شود.

 

4. جابجايى هوا

از ديگر وظايف بادها، جابجايى هواست. هواى شهرها، مخصوصاً شهرهاى بزرگ، به علل مختلف آلوده است. اگر نسيمى نوزد، و اين هواى آلوده را به خارج شهر منتقل نسازد، و هواى پاك و تميزى جايگزين آن نسازد، مردم خفه مى شوند.

نقل مى كنند كه بخاطر همين حادثه برخى از شهروندان يك شهر اروپايى جان باختند. بدين جهت هنگامى كه در شهرهاى بزرگ نسيم كافى نمىوزد از پيرمردان، كودكان، بيماران، مخصوصاً كسانى كه بيمارى ريوى دارند، مى خواهند كه به مراكز شلوغ و پر رفت و آمد شهر رفت و آمد نكنند، يا از ماسكهاى مخصوص استفاده نمايند.

 

5. توليد امواج در درياها

در مباحث گذشته كه پيرامون جزر و مدّ درياها بحث شد، گفتيم كه اگر امواج

[ 130 ]

درياها نبود، و آب درياها راكد مى شد، تمام موجودات دريا مى مردند. هنگامى كه باد و طوفان بر سطح درياها مى زود امواج ايجاد مى شود، واين امواج اكسيژن را با آب مخلوط نموده و حيات را به دريا باز مى گرداند.

خلاصه اينكه بادها منابع زندگى انسانها را تأمين مى كنند. آب، گياهان، درختان، هواى مطبوع و دلخواه، زندگى درياها، همه و همه مرهون حُسن انجام وظيفه بادهاست.

خوانندگان محترم! با توجّه به آنچه در بالا گذشت تصديق مى فرماييد كه قسم هاى قرآن چقدر اهميّت دارد. و از سوى ديگر تمام چيزهايى كه در اين عالم مشاهده مى كنيم ساده و بى حكمت نيست، بلكه هر چه هست دقيق و حكيمانه است. عالم هستى بسان كتابى است كه يك نقطه بى حساب در آن نيست. ساده آنها هستند كه آفرينش جهان را ساده پنداشته اند. بنابراين به هر پديده اى از جهان هستى برخورد مى كنيم بايد پيرامون آن انديشه و تفكّر كنيم، تا سطح معرفت ما بالا رود.

 

نكته دوم: تفسير مقسم به

پس از مباحث نسبتاً مفصّلى كه پيرامون قسم ها داشتيم، اكنون بايد ديد كه اين همه سوگندِ مهم براى بيان چه مطلب با اهميّتى است؟

آيه 7 سوره مرسلات (إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ) پاسخ اين سؤال را مى دهد. يعنى: بعث و نشور، ثواب و عقاب، حساب و جزا، همه حق است، و ترديدى در هيچ كدام نيست.

برخى نيز معتقدند كه وعده مورد اشاره در آيه مذكور، اشاره به تمام وعده هاى الهى، اعم از وعده هايى كه به نيكان و بدان در دنيا، يا در آخرت داده، مى شود. ولى آيات بعد، كه نشانه هاى اين روز موعود را بيان مى كند، نشان مى دهد كه منظور فقط وعده قيامت است.

در ضمن گرچه در اين آيه استدلالى بر مسأله معاد نشده، و تنها به ادّعا قناعت گرديده، ولى لطف مطلب اينجاست كه در قسمهاى پيشين مطالبى آمده كه خود از

[ 131 ]

دلايل معاد است; از جمله زنده شدن زمينهاى مرده بوسيله نزول بارانها كه خود نمونه اى از صحنه قيامت است. و ديگر نزول تكاليف الهى بر پيامبران و ارسال رسل كه بدون وجود معاد نامفهوم است، كه اين خود نشان مى دهد كه وعده رستاخيز قطعى است.

 

نكته سوم: پيوند قسم ها با مقسم به

در مباحث پيشين پيرامون سوگندهاى پنجگانه و مقسم به (حتميّت عذاب الهى) سخن گفته شد. آخرين مطلبى كه در اين بحث بايد به آن اشاره شود پيوند قسم ها با مقسم به است. قرآن مجيد مى خواهد به ما بفهماند كه همان خدايى كه ابرها را بوسيله بادها به زمينهاى خشك و مرده هدايت نموده، و با نزول باران آن زمينها را پس از مرگ دوباره زنده مى كند، روز قيامت نيز مى تواند انسانهاى مرده را زنده كند. بنابراين، انسانهايى كه منظره مرگ و حيات گياهان را هر ساله نظاره گرند، و در پس هر زمستانى شاهد حيات و رستاخيز مجدّد زمين مرده توسّط بارانهاى پربركتند، چگونه همچنان بر مركب شيطان سوارند، و از رستاخيز خود غافل؟!

خداوند متعال در آيه 39 سوره فصّلت به اين درس توحيدى اشاره كرده، و آن را از نشانه هاى عظمت خويش مى شمارد. توجّه كنيد:

«(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الاَْرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِى أَحْيَاهَا لَمُحْىِ الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْء قَدِيرٌ); و از آيات او اين است كه زمينى را خشك (و بى جان) مى بينى، امّا هنگامى كه آب (باران) بر آن مى فرستيم به جنبش در مى آيد و نموّ مى كند; همان كسى كه آن را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مى كند; او بر هر چيز تواناست».

همان گونه كه در آيه شريفه آمده، خداوند متعال يكى از دلايل ششگانه معاد را بازگشت حيات و زندگى به زمين مرده، و روييدن گياهان و درختان در فصل بهار مى داند.

[ 132 ]

نتيجه اينكه رابطه قسمها با مقسم به آن است كه همان گونه كه خداوند بوسيله بادها و بارانها زمينهاى مرده را زنده مى كند، انسانهاى مرده را نيز زنده خواهد كرد و پاداش و كيفرى كه وعده داده، به آنها خواهد داد.

 

تفسير دوم: فرشتگان فرمانبردار

برخى از مفسّران قرآن كريم، سوگندهاى پنجگانه را به فرشتگان و ملائكه الهى و مأموريّتهاى پنجگانه آنها تفسير كرده اند. توجّه كنيد:

(وَالْمُرْسَلاَتِ عُرْفاً); سوگند به فرشتگانى كه پشت سر هم و پى در پى بر پيامبران الهى نازل شده و پيام پروردگار را به آنها مى رسانند، يا فرشتگانى كه پى در پى بدنبال انجام مأموريّتهاى خويش، كه از سوى پروردگار به آنها ابلاغ مى شود، به نقاط مختلف عالم سرازير مى شوند.

(فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفاً); فرشتگانى كه در جمله بالا به آنها اشاره شد تنبل و كند نيستند، بلكه همچون تندباد با سرعت هر چه تمامتر اوامر الهى را به انجام مى رسانند.

(وَالنَّاشِرَاتِ نَشْراً); سوگند به فرشتگانى كه پيام خداوند را در بين بندگانش منتشر مى سازند، و مأموريّتهاى الهى را گسترش مى دهند، و در سراسر عالم وجود عينيّت مى بخشند.

(فَالْفَارِقَاتِ فَرْقاً); فرشتگانى كه بين حق و باطل جدايى مى اندازند، و باعث مى شوند كه مؤمنين حق را از باطل تشخيص دهند. آنها وقتى كه وحى الهى را به انبيا ابلاغ كردند، و انبيا معارف دينى حاصل از وحى را به مردم رساندند، مردم در سايه وحى قادر خواهند بود حقّ و باطل را از يكديگر تشخيص دهند.

سؤال: آيا عقل، كه از آن به پيامبر درون نامبرده مى شود، براى اين منظور كافى نيست؟

پاسخ: درست است كه عقل حجّت درون و پيامبر باطنى است، و قادر بر تشخيص حقايقى هست، امّا بدون شك براى تشيخص همه حقايق كافى نيست. بنابراين كسانى

[ 133 ]

كه از وحى دورند، در بسيارى از مسائل قدرت تمييز حقّ و باطل را ندارند، بدين جهت بشر محتاج و نيازمند وحى و پيامبران برونى نيز هست.

به تعبير ديگر، عقل انسان بسان نورافكنى است كه قادر بر روشن كردن مقدار معيّن و مشخّصى از شعاع اطراف خويش است، و فضاى پس از آن شعاع، تاريك خواهد ماند. امّا وحى الهى همچون نور فروزان آفتاب است كه همه جا را روشن ساخته، و نقطه تاريكى نمى ماند. بنابراين، عقل و وحى هر دو نورند; امّا يكى كاربرد محدودى دارد، و ديگرى نامحدود.

در عصر و زمان ما، على رغم اينكه علم و دانش بشر نسبت به گذشته پيشرفت خيره كننده اى كرده، امّا هنوز بر روى اين كره خاكى انسانهايى يافت مى شوند كه به عبادت گاو مشغولند! اينها آدمهاى عقب مانده اى نيستند، بلكه جزء چند كشور محدود دنيا هستند كه به فنّاورى هسته اى دست يافته، و نيروى اتم را كشف نموده اند! اين بيراهه ها نتيجه اتّكا كردن به قدرت محدود عقل، و محروميّت از نيروى وحى است. نتيجه اينكه با نورافكن عقل بطور كامل نمى توان مسير راه را روشن كرد، بلكه بطور نسبى و اجمالى، اين كار امكانپذير است، و براى روشن ساختن كامل مسير سعادت، چاره اى جز استفاده از وحى نيست.

(فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْراً); سوگند به فرشتگانى كه مؤمنين را انذار و هشدار و تذكار مى دهند، و براى غير مؤمنان مايه اتمام حجّت هستند.

(إِنَّمَا(1) تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ); قسم به فرشتگان، با مأموريّتهاى پنجگانه بالا، كه تمام وعده هاى خداوند در مورد روز قيامت تحقق خواهد يافت. معاد و قيامت، حشر و


1 . قرآنهاى عثمان طه هر چند مزاياى مختلفى دارد، امّا از جهت رسم الخطّ داراى اشكالاتى است كه لازم است اصلاح شود. مثلا در آيه مورد بحث (آيه 7 سوره مرسلات) «انّما» بايد به صورت دو كلمه اى جدا از هم نوشته شود زيرا «انّما» در اينجا به معناى انّماى حصر نيست، بلكه «انّ» و «ماء» موصوفه است يعنى «بدون شك، آنچه به شما وعده داده مى شود، واقع شدنى است!»

   اشكال مذكور اختصاص به اين مورد ندارد، بلكه شايد در ده مورد ديگر نيز چنين خطايى رخ داده، كه اصلاح آن ضرورى است.

[ 134 ]

نشر، ثواب و عقاب، حساب و كتاب، بهشت و دوزخ، همه اينها واقعيّت دارد، و محقّق مى شود.

خلاصه اينكه اهميّت معاد و جهان پس از مرگ به قدرى زياد است كه خداوند در آيات پنجگانه به فرشتگان خود قسم ياد كرده است. بدين جهت لازم است بحث كوتاهى در مورد فرشتگان داشته باشيم.

 

فرشتگان در معارف اسلامى:

بهترين معرّف فرشتگان قرآن مجيد، و سپس نهج البلاغه مولا على(عليه السلام) است. خداوند متعال ملائكه راچنين توصيف مى كند:

«(عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ); آنها ]= فرشتگان [بندگان شايسته او (خدا) هستند. هرگز در سخن بر او پيشى نمى گيرند; و (پيوسته) به فرمان او عمل مى كنند».(1)

و در آيه 6 سوره تحريم مى فرمايد:

«(لاَّ يَعْصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ); هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى كنند، و آنچه را فرمان داده شده اند (بطور كامل) اجرا مى نمايند».

بنابراين فرشتگان اوّلا: بندگان بزرگوار خداوند هستند، نه دختران او! و ثانياً: در انجام فرمانهاى پروردگار لحظه اى درنگ ننموده، و هرگز به مخالفت با اوامر الهى قيام نمى كنند.

 

مأموريّت هاى ملائكه:

فرشتگان مأموريّتهاى مختلفى دارند، كه در مباحث سابق به بخشى از آنها اشاره شد، و اينك بطور مفصّل تر به آن مى پردازيم.


1 . انبياء، آيات 26 و 27 .

[ 135 ]

1. پيام رسانى: يكى از مهمترين وظايف فرشتگان، رساندن وحى الهى به انبيا و اولياست، كه در سر سلسله آنان جبرئيل امين مأمور اين كار است. جالب اينكه تنها نام دو تن از فرشتگان بطور صريح در قرآن مجيد آمده است; يكى جبرئيل و ديگرى ميكائيل، و حتّى نام عزرائيل صريحاً ذكر نشده، هر چند در آيه 11 سوره سجده به عنوان ملك الموت از وى ياد شده است. به هر حال، يكى از وظايف ملائكه پيام رسانى است.

2. حفاظت از اعمال: برخى از فرشتگان مأموريّت دارند اعمال ما را ثبت و ضبط نمايند. در آيه دهم تا دوازدهم سوره انفطار در اين باره مى خوانيم:

«(وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَاماً كَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ); و بى شك نگهبانانى بر شما گمارده شده، والا مقام و نويسنده (اعمال نيك و بد شما) كه مى دانند شما چه مى كنيد».

سؤال: آيا علم خداوند بر اعمال و كردار ما كفايت نمى كند، كه فرشتگان مراقب نهاده است؟

پاسخ: علم خداوند كافى است، ولى خداوند مى خواهد بدينوسيله حجّت را تمام كند، و به انسان هشدار دهد كه علاوه بر اطّلاع و علم من، شاهدان ديگرى نيز بر اعمال شما وجود دارد.

خلاصه اينكه يكى از مأموريّتهاى فرشتگان، مراقبت از اعمال ما و ثبت و ضبط آن است. در روايات جنبه هاى مختلف اين مراقبت توضيح داده شده است، از جمله در برخى از روايات مى خوانيم: «هنگامى كه انسان كار خوبى انجام مى دهد فوراً آن را مى نويسند، ولى هنگامى كه مرتكب كار بدى مى شود، مأمور ثبت كارهاى بد دست نگه مى دارد، و به او مهلت مى دهد، به اميد آنكه توبه كند، اگر توبه نكرد آنگاه مى نويسد».(1) علاوه بر اينكه به فرمان خداوند غفور و رحيم كار بد يك برابر، و كار خوب ده برابر نوشته مى شود.(2)


1 . پيام قرآن، ج 6، ص 92 .

2 . همان مدرك.

[ 136 ]

3. حفاظت از جانها: برخى از ملائكه مأمور حفاظت از جان انسانها هستند. اگر توجّه كنيد يك بچّه از دوران كودكى، مخصوصاً از هنگامى كه راه مى افتد، تا زمانى كه بزرگ مى شود، هزاران خطر او را تهديد مى كند، امّا از غالب اين خطرها به سلامت گذر مى كند. آيا اين مسأله تصادفى است؟ خير، بلكه ملائكه محافظ آنها را از خطرات حفظ كرده اند. اگر نبودند اين گروه از ملائكه، كمتر بچّه اى سالم پا به سنين بالاتر مى گذاشت. خداوند متعال اين مأموريّت را در آيه 11 سوره رعد چنين توضيح مى دهد:

«(لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ); براى انسان مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]= حوادث غير حتمى[ حفظ مى كنند».

4. قبض ارواح: از جمله وظايف فرشتگان قبض روح مردم به هنگام مرگ است. در آيه 32 سوره نحل، مأموريّت مذكور چنين توصيف شده است:

«(الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ); همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مى گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه اند; به آنها مى گويند: «سلام بر شما! وارد بهشت شويد بخاطر اعمالى كه انجام داديد».

در ضمن ـ همان گونه كه گذشت ـ قابض الارواح فقط عزرائيل نيست، بلكه عزرائيل رييس آنهاست.

5. نصرت مؤمنان: فرشتگان مأموريّت دارند در مشكلات و سختيها به يارى مؤمنان بشتابند. اين مطلب از آيه 30 سوره فصّلت استفاده مى شود. توجّه كنيد:

«(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنْتُمْ تُوعَدُونَ); به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است»، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است».

[ 137 ]

نمونه اى از آنچه در آيه فوق آمده، در جنگ بدر و خندق اتّفاق افتاد.

شمار مسلمانان در جنگ بدر 313 نفر بود، در حالى كه جمعيّت مشركان سه برابر آنان بود. علاوه بر اينكه توان نظامى مسلمين قابل مقايسه با كفّار نبود، ولى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به مسلمين بشارت نصرت و يارى فرشتگان را داد، و مسلمانان پيروز شدند. در جنگ خندق جمعيّت مشركان هيچ تناسبى با تعداد كم و اندك مسلمانان نداشت، بدين جهت مسلمانان در شرايط سخت و خطرناكى قرارگرفته بودند. خداوند طبق آنچه در آيه 26 سوره توبه آمده، نيروهاى كمكى خود را به يارى آنها فرستاد. در آيه مذكور چنين مى خوانيم:

«(ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ); سپس خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد; و لشكرهايى فرستاد كه شما نمى ديديد; و كافران را مجازات كرد; و اين است جزاى كافران!».

نتيجه اينكه نصرت و يارى مؤمنان به هنگام مشكلات و سختيها، از جمله وظايف فرشتگان است. بنابراين مؤمنان به هنگام فشارها و ناملايمات تنها نيستند.

6. دربانى بهشت: گروهى از فرشتگان دربارن بهشت هستند. آيات 23 و 24 سوره رعد به اين مأموريّت فرشتگان اشاره دارد. توجّه كنيد:

«(جَنَّاتُ عَدْن يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِّنْ كُلِّ بَاب * سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ); (همان) باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مى شوند; و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آنها; و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى گردند; (و به آنان مى گويند:) سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نيكوست سرانجام آن سرا (ى جاويدان)!».

و چه زيبا و پر افتخار است ورود به بهشتى كه فرشتگان به استقبال انسان آيند و به وى خير مقدم گويند.

7. اداره جهان: يكى از مهمترين وظايف فرشتگان اداره جهان خلقت و آفرينش

[ 138 ]

است. عدّه اى از فرشتگان مأمور بادها هستند. برخى از آنها مأمور باران هستند. تعدادى ديگر مأمور ارزاق انسانها و خلاصه هر گروهى مأموريّتى بر عهده دارند، به گونه اى كه در سراسر عالم پخش و پراكنده هستند.

 

فرشتگان در كلام اميرمؤمنان:

حضرت على(عليه السلام) در خطبه اوّل نهج البلاغه در مورد ملائكه مى فرمايد:

«سپس آسمانهاى بلند را از هم گشود، و آنها را مملوّ از فرشتگان مختلف ساخت. گروهى از آنان هميشه در سجودند و ركوع ندارند. و گروهى در ركوعند و قيام نمى كنند. و گروهى در صفوفى كه هرگز از هم جدا نمى شود قرار دارند، و همواره تسبيح مى گويند و خسته نمى شوند. هيچ گاه خواب چشمان آنها را فرا نمى گيرد، و عقلشان گرفتار سهو و خطا نمى شود. بدن آنها به سستى نمى گرايد، و غفلت نسيان بر آنان عارض نمى شود. گروهى از آنان امناى وحى خدا، و زبان او بسوى پيامبرانند، و پيوسته براى رساندن حكم و فرمانش در رفت و آمدند. و جمعى ديگر حافظان بندگان اويند، و دربانان بهشتش. بعضى از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين ثابت، و گردنهايشان از آسمان بالا گذشته، و اركان وجودشان از اقطار جهان بيرون رفته، و شانه هاى آنها براى حفظ پايه هاى عرش خدا آماده است; و در برابر عرش او چشمهاى خود را پايين افكنده، و در زير آن بالهاى خود را به خود پيچيده اند».

و در جاى ديگر مى فرمايد: «در تمام اين عوالم جاى خالى وجود ندارد، مگر اينكه در آنجا فرشته اى در حال انجام مأموريّت است; يا به تسبيح خداوند اشتغال دارد».(1)

 

فلسفه آفرينش فرشتگان:

سؤال: چرا خداوند فرشتگان را آفريد؟ خلقت اين همه فرشته كه در سرتاسر جهان هستى فعاليّت دارند، چه فلسفه اى دارد؟


1 . نهج البلاغه، خطبه 91 .

[ 139 ]

پاسخ: آفرينش اين بندگان شايسته خداوند فلسفه هاى متعدّدى دارد:

1. خداوند با آفرينش فرشتگان قدرت نمايى كرده، و عظمت خويش را به رخ بشر كشيده است. او مى تواند به مجرّد وضع حمل يك خانم، او را فوراً حامله كند، تا پس از مدّت كوتاهى زايمان كند. امّا اين كار را در مدّت نه ماه انجام مى دهد، تا بشر به عظمت قدرت او در دوران باردارى و مراحل مختلف جنين پى ببرد.

بنابراين، اوّلين فلسفه خلقت فرشتگان پى بردن به عظمت و قدرت خداوند است.

2. فلسفه ديگر اينكه بشر به عبادتهاى ناقص و ناقابل خويش مغرور نشود، و بر خداوند منّت نگذارد، چرا كه عبادتهاى او در برابر عبادتهاى مداوم و طولانى فرشتگان چيزى نيست. نمازهاى دست و پا شكسته ما در مقابل عبادت ملائكه كه عالم را پر از تسبيح و تقديس و ركوع و سجود كرده اند، چه جايگاهى دارد؟!

3. انسان خيال نكند او تنها مخلوق خداست، بلكه فرشتگان هزاران برابر جمعيّت انسانها هستند، و مراقب اعمال و رفتار و كردارمان مى باشند.

خلاصه اينكه فلسفه آفرينش فرشتگان، پى بردن به عظمت پروردگار، احساس حقارت و كوچكى انسان، و توجّه به اينكه او تنها مخلوق پروردگار نيست، مى باشد.

 

ملائكه چگونه اند؟

بسيارى از دانشمندان آنها را موجوداتى جسمانى (از نوع جسم لطيف) مى دانند، بلكه علاّمه مجلسى(رحمه الله) ادّعاى اجماع كرده كه ملائكه اجسام لطيف نامرئى هستند.(1)

توضيح اينكه: در عالم مادّه اجسام لطيف نامرئى وجود دارد. از جمله آنها نيروى جاذبه است، كه هر چند مادّه است، امّا قابل رؤيت نمى باشد. فرشتگان نيز اجسام مادّى نامرئى هستند. البتّه مى توانند به شكل انسان درآيند، همان گونه كه آن فرشته در مقابل حضرت مريم(عليها السلام) به صورت يك جوان زيبا ظاهر شد.


1 . پيام امام، ج 1، ص 161 .

[ 140 ]