بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 1, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
     FOOTNT05 -
     FOOTNT06 -
     GOL10000 -
     GOL10001 -
     GOL10002 -
     GOL10003 -
     GOL10004 -
     GOL10005 -
     GOL10006 -
     GOL10007 -
     GOL10008 -
     GOL10009 -
     GOL10010 -
     GOL10011 -
     GOL10012 -
     GOL10013 -
     GOL10014 -
     GOL10015 -
     GOL10016 -
     GOL10017 -
     GOL10018 -
     GOL10019 -
     GOL10020 -
     GOL10021 -
     GOL10022 -
     GOL10023 -
     GOL10024 -
     GOL10025 -
     GOL10026 -
     GOL10027 -
     GOL10028 -
     GOL10029 -
     GOL10030 -
     GOL10031 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

دلباخته علم و معرفت  
سيد رضى از همان اوايل كودكى با اشتياق فراوان بهتحصيل و فراگيرى علوم رو آورد. وى علاوه بر جديت و پشتكارى برخوردار بود كهپيشرفت علمى و ادبى او را سرعت مى بخشيد. در حقيقت در قرن چهارم تا حدودى از بينرفته بود. از اين رو در دو فرقه بزرگ و نيرومند تشيع و تسنن در جوى مسالمت آميززندگى مى كردند و روح تفاهم و هبستگى باعث شده بود كه دانشمندان هر دو فرقه بهطور آزاد به ارائه افكار و اشاعه مذهب بپردازند. سيد رضى از اين فرصت استثنايىبهره هاى فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن ، صرف و نحو، حديث ، كلام ،بلاغت فقه ، اصول تفسير و فنون شعر و غيره را بياموخت تا اينكه در بيست سالگى ازتحصيل بى نياز گشت و خود در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت .
عدهاى از دانشمندان نام آورى كه سيد رضى نزد آنان به كسب دانش ‍ پرداخته عبارت انداز:
1 - ابو اسحاق ابراهيم بن احمد طبرى (متوفى 393 ق .) فقيه و اديب و نويسنده زبردست كه سيد رضى قرآن را در دوران كودكى نزد وى آموخت .
2 - ابوعلى فارسى (متوفى 377 ق .) نام آور دانش و ادب و پيشواى علم نحو در عصرخود.
3 - ابوسعيد سيرافى (متوفى 368 ق ) دانشمند بزرگ و نحوى كه مسند قضاوت بغدادرا به عهده داشت .
4 - قاضى عبدالجبار بغدادى ، متخصص علم حديث و ادبيات .
5 - عبد الرحيم بن نباته (متوفى 374 ق .) از خطباى بلند آوازه و نامدار شيعه ، مشهوربه خطيب مصرى . سيد رضى مقدارى از فنون شعر را از وى آموخت .
6 - ابومحمد عبدالله بن محمد اسدى اكفافى (متوفاى 405 ق .) عالمفاضل و پرهيزكار و مسند نشين قضاوت در بغداد.
7 - ابوالفتح عثمان بن جنى (متوفى 392 ق .) اديب ماهر در علم نحو و صرف .
8 - ابوالحسن على بن عيسى (متوفاى 420 ق .) شعر شناس و پيشواى علم لغت و ادبيات .
9- ابوحفص عمر بن ابراهيم بن احمد الكنانى ، محدث ثقه كه سيد رضى از او حديث فراگرفت .
10 - ابوالقاسم عيسى بن على بن حديث بن داوود بن جراح (متوفى 350 ق .) لغت شناسو محدث بزرگ و مورد اعتماد.
11 - ابوعبدالله مرزبانى (متوفاى 384 ق .) حديث و مورد اعتماد شيخ صدوق رحمة الله .
12 - ابوبكر محمد بن موسى خوارزمى (متوفى 403 ق .) فقيهى سترگ و استاد حديث كهسيد رضى و ديگران از وى فقه آموختند.
13 - ابومحمد هارون تلعكبرى (متوفاى 385 ق .) فقيهىجليل القدر و صاحب كتاب جوامع در علوم دين .
14 - ابو عبد الله محمد بن محمد نعمان مشهور به شيخ مفيد (متوفاى 413 ق .) ازدانشمندان كم مانند عالم اسلام .(77)
شعر متعهد  
سيد رضى از بزرگترين صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركى صحيح و ذوقىسليم برخوردار بود. وى اولين چكامه قصيده اش را در مدح و ستايش ‍ نياكانش(اهل بيت صلى الله عليه و آله هم آوازه با خروش دجله روان ساخت . او در آن هنگام بيش از9سال نداشت اما چنان مهارتى از خود نشان داد كه همگان ، را شگفت زده كرد. او درطول حيات شعر و شاعرى گذاشت كه لقب (اشعر قريش ) و (اشعر عرب ) (سرآمدشعراى قريش و عرب ) را به خود اختصاص داد و آثار گران بهايى از جمله ديوان اشعاركه به گفته ثعالبى چهار مجلد مى باشد به يادگار گذاشت .(78)
پدر بزرگوارش تا انقراض حكومت پر اقتدار عضدوالدوله ديلمى در قلعه شيراززندانى بود و در طول اين هشت سال ، شريف رضى كه دوران كودكى خود را مى گذرانددر هاله اى از غم و اندوه به سر مى برد.
در دوران زمامدارى صمصام الدوله ، ابواحمد پدر سيد رضى از بند اسارت آزاد گشت وسيد رضى با سرودن اشعارى مقدم پدر از گرامى داشت .(79)
شيفته خدمت نه تشنه قدرت  
سيد رضى دانشمندى متعهد، وظيفه شناس و عاشق خدمت بود. اوتحصيل علم را براى روشنگرى افكار و انديشه هاى جامعه مى خواست و از نفوذ اجتماعى وسياسى خود به منظور تشكل نيروهاى مخلص و يارى رساندن به همنوعان خود استفاده مىكرد. سيد رضى هيچگاه خود را در كنج كتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس ومحصور نساخت و هرگز در را روى محبوس نبست . جوانمردى همچون سيد رضى رسالت خودرا فقط در بحث و تحقيق و تاءليف و شعر و شاعرى نمى ديد بلكه با پيروى از جدبزرگوارش امير مؤ منان على عليه السلام به دستگيرى از محرومان و ستمديدگان مىشتافت و نصرت دين خدا را هدف نهايى خود حكومت مردان فرومايه و غاصبان خلافت قرارگيرد. او شيفته خدمت بود نه تشنه قدرت . از اين رو تنها مسئوليتهايى را به عهدهگرفت كه ويژگيهاى مردمى داشت ؛ مانند نقابت علويان ، امارت حاجيان و ديوان مظالم.(80)
ترفند سياسى  
سيد رضى همه خلفاى بنى عباس را غاصب مى دانست و از آنها متنفر بود، بخصوص از(القادربالله ). الله مردى خود خواه و جاه طلب و متعصب و پركينه و عقده اى بود و درپى بهانه اى مى گشت تا ابهت و شخصيت اجتماعى و وجهه علمى و روحانى سيد رضى رااز بين ببرد. از طرفى ديگر سيد رضى در همان زمان تنفر و انزجار خود را طى اشعارىآشكار ساخت كه همچون رعد در همه جا پيچيد و غوغايى به پا كرد...
(من لباس ذلت در ديار دشمنان بپوشم ، حال آنكه در مصر علوى (شيعى ) حكومت كند!
هنگامى كه اشعار آتشين سيد رضى به گوش خليفه رسيد سخت برآشفت . و بر مجلسىبرپا كرد تا سيد دلتنگى و نفرت خود را از حكومت بنى عباس ‍ و بغداد ( مركز خلافتعباسيان ) دل آزرده كند در مصر - سرزمين علويان - به سر مى برد.
سيد رضى با تمام شهامت و شجاعت دعوت خليفه را رد كرد و در مجلس ‍ وى حاضر نشد. ازاين رو خليفه غضبناك شد. سيد رضى را از تمام مسئوليتهاى مهم اجتماعى بركناركرد.(81)
در مجلس خليفه صورت جلسه اى هم تدارك ديده بودند كه مى خواستند از آن بر ضدحكومت علويان مصر كنند. وقتى صورت جلسه را براى امضا پيش سيد رضى آوردند ازامضاى آن امتناع ورزيد.
روح حماسى 
سيد رضى سخنورى شجاع و بى باك اقيانوسى بيكران و روحش سراسر امواج خروشانحماسه بود كه بر ساحل نظاره ها رخ مى نمود و از بيشه بى انتهاى دلش درختانپرصلابت شهامت به بلنداى مجاهدت ، قد بر مى افراشت . او از هيچ مقام و قدرت وصاحب منصبى واهمه به دل راه نمى داد. سيد والامقام همه خلفاى بنى عباس را غاصبانخلافت و ولايت و حكومت اسلامى مى دانست و هر چند بنا به شرايط نامناسب زمان مجبور بهمبارزه منفى بود، با اين حال لحظه اى از فكر براندازى نظام و ترسيم كربلا و تجديدعاشورا غافل نبود. او هميشه به انتظار يارى بخت و مساعدت زمان به سر مى برد تا برضد طاغوتيان و حاكمان ظلم و جور، خروشى بى امان ازدل پر جوش حسنيان برآورد و با خشكاندن ريشه ظلم و فساد، زمامدارى امت اسلامى را بهدست گيرد و بار ديگر عدل على عليه السلام را بگستراند. آن سيد مجاهد افكار انقلابىخود را در مجالس ‍ خصوصى ، ضمن اشعار حماسى به رفقاى صميمى و هم مرام خويشبازگو مى كرد.(82) و بنا به فكر بلند سياسى كه داشت خود را برتر از خليفهمى دانست .
سيد رضى روزى نزد (الطايع بالله ) نشسته بود و بى اعتنا به جاه و جبروت خليفهمحاسن خود را به دست گرفته ، به طرف محاسن خود را به دست گرفته ، به طرفبينى بالا مى برد.خليفه روباه صفت كه خواست بر سيد طعنه بزند و قدرت پر زرق رابه رخ او بكشد، رو به سيد گفت :
گمان مى كنم بوى خلافت را استشمام مى كنى ؟!
سيد رضى با همان متانت و شجاعت هميشگى پاسخ داد:
بلكه بوى نبوت را استشمام مى نمايم !(83)
بوستان معرفت  
سيد رضى به سبك جالب و بى نظير حوزه هاى علميه ، در حين فراگيرى وقبل از فارغ التحصيلى ، اقدام به پرورش طالبان علم و جويندگان معرفت كرد. وى دربوستان معرفتش به پرورش شاگردانى پرداخت كه هر يك از آنان افتخار مى ورزيد.به طورى كه هر يك از آنان مانند قمرى در فلك علم و فرهنگ مى درخشند. نام آن واستگانبه قرار زير است :
1 - سيد عبد الله جرجانى ، مشهور به ابوزيد كيابكى
2 - شيخ محمد حلوانى
3 - شيخ جعفر دوريستى (متوفى حدود 473 ق .)
4 - شيخ طوسى (م 460 ق .)
5 - احمد بن على بن قدامه مشهور به اين قدامه (م 486 ق .)
6 - ابوالحسن هاشمى
7 - مفيد نيشابورى (م 455 ق .)
8 - ابوبكر نيشابورى خزاعى (متوفى حدود 480 ق .)
9- قاضى ابوبكرى عكبرى (م 472 ق .)
10 - مهيار ديلمى .(84)
اولين دانشگاه  
شريف رضى جوانمردى درد آشنا بود.او نيش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانيتترجيح مى داد و در ميدانهاى خدمت كمر همت مى بست و يك تنه مسئوليتهاى سنگين و دشواراجتماعى را بر عهده مى گرفت .
سيد بزرگوار در كنار كارهاى بس سنگين نقابت و ديوان مظالم و...همواره به فكرتحصيل طلاب بود.از اين رو در پى طرحى نو به منظور بالا بردن سطح معلوماتشاگردان افتاد كه نتيجه انديشه اش ايجاد دانشگاه شبانه روزى شد كه تا آن زمانسابقه نداشت .( او با اينكه از تمكن مالى كم بهره بود مع الوصف نداشت .وقتى ديدگروهى از طالبان علم و شاگردانش پيوسته در ملازمت او هستند خانه اى تهيه كرد و آنرا به صورت مدرسه جهت شاگردان خود درآورد و نامش را ( دارالعلم ) نهاد و تمامىنيازمنديهاى طلاب را براى آنها فراهم كرد سيد رضى براى دارالعلم كتابخانه و خزانهاى با كليه وسايل و لوازم فراهم كرد.(85)
بايد دانست كه تاءسيس دارالعلم سيد رضى ده هاسال پيش از تاءسيس ‍ مدرسه نظاميه بغداد و با وجود هنگفت دولتى از سوى خواجه نظامالملك طوسى (سال 457 ق .) صورت گرفته است .او تقريبا حدود هشتادسال بعد از سيد رضى به اين كار اقدام ورزيده است .(86)
جلوه هاى تربيتى  
سيد رضى مردى خود ساخته و پيراسته بود و شخصيت و عظمت افراد را در ارزشهاىوالاى انسانى و معنويات مى ديد. از اين رو در تمام عمرش ‍ همواره ميانه روى را پيشه خودساخت . چرا كه با روح قناعت در غناى حقيقى به سر مى برد.وى هيچ گاه دست طمع بهسوى ديگران دراز نكرد. به همين سبب ،علو همت و مناعت طبع شريف رضى ، زبانزد عام وخاص ‍ گشته بود.در مورد خصوصيات اخلاقى سيد رضى قضاياى زيادىنقل شده است كه به يكى از آنها اكتفا مى كنيم :
از ابى محمد مهلبى ، وزير بهاءالدوله نقل كرده اند كه مى گفت :
روزى به من خبر رسيد خداوند به سيد رضى پسرى عنايت كرده است . فرصت را غنيمتشمردم و خواستم به بهانه اين مولود صله اى به سيد رضى بدهم . به غلامان دستوردادم طبقى حاضر كردند و دوهزار دينار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشنى و هديهبرايش فرستادم .
سيد قبول نكرده و پيغام داده بود كه : لابد وزير مى دانند و اگر مطلع نيستند، بدانند كهمن از كسى صله قبول نمى كنم .
به اميد اينكه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پر سيم و زر را فرستادم گفتم : اين هديهناچيز را قبول بفرماييد و به قابله ها بدهيد.
او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد:قابله ها غريبه نيستند و رسم ما بر اين نيستكه بيگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان مى باشند وچيزى هم نمى پذيرند.
براى بار سوم طبق را فرستادم و گفتم :حال كه خودقبول نمى كنيد بين طلبه هايى كه پيش شما درس مى خوانند تقسيم كنيد.چون طبق راآوردند استاد در حضور طبله ها فرمود:طلبه ها خودشان حاضرند!بعد رو كرد بهشاگردان و گفت :هر كس به اين پولها محتاج است بردارد.
در اين هنگام يكى از آنان برخاست دينارى (طلا)برداشت و قسمتى از آن را قيچى كرد وبقيه را سر جايش گذاشت .ديگر طلبه ها هم چيزى را برنداشتند.
شريف رضى از آن طلبه پرسيده : براى چه اين مقدار برداشتى ؟!
وى گفت : شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود كه از انبار مدرسهروغن بدهد،از فلان بقال مقدارى روغن چراغ نسيه كرده ام . حالا اين قطعه طلا را برداشتمتا قرض خود را اداء كنم !
سيد رضى تا اين سخن بشنيد دستور داد عدد طلاب كليد ساختند تا هر كس چيزى لازم داشتكليد انبار را همراه داشته باشد.(87)
قطره اى از درياى بيكران  
سيد رضى در دوران جوانى به تفسير و توضيح آيات الهى روى آورد. عشق و علاقه وىبه قرآن از همان اوايل كودكى آغاز شده بود.چنانكه بعد از يادگيرى ، انس دايم ورابطه هميشگى با قرآن برقرار كرد.او همواره با زمزمه كلام الهى آينهدل را جلا مى بخشيد. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآنى علاوه بر شيرينى قرائت دورانكودكى ، خود را با دنيايى از زيباييهاى روح بخش همراه مى يافت كه وسعتش بى انتها وغايتش بى منتها بود.سيد رضى محو در جمال تابناك آيات الهى دست به قلم برد تاقطره اى از درياى بيكران تعاليمش را بر صفحه روزگار جارى سازد.ثمره اين تلاشبا اخلاص ‍ سه گنجينه گران سنگى است كه براى نسلهاى آينده به يادگار گذاشت :
1 - تلخيص البيان عن مجازات القرآن
2 - حقايق التاءويل فى متشابه التنزيل
3 - معانى القرآن
ديگر تاءليفات سيد رضى عبارتند از:
خصايص الائمه ، نهج البلاغه ، الزيادات فى شعر ابى تمام ، تعليق خلاف الفقهاء،كتاب مجازات آثار النبويه ، تعليقه بر ايضاح ابى على ، الجيد الحجاج ، مختار شعرابى اسحق الصابى ، كتاب (ما دار بينه و بين ابى اسحق منالرسائل ) و ديوان اشعار.(88)
ديگر تاليفات سيد رضى عبارتند از:
خصايص الائمه ، نهج البلاغه ، الزيادات فى شعر ابى تمام ، تعليق خلاف فقهاء،كتاب مجازات آثار النبويه ، تعليقه بر ايضاح ابى على ، الجيد من شعر ابى الحجاج ،مختار شعرابى اسحق الصابى ، كتاب (ما دار بينه و بين ابى اسحق منالرسائل ) و ديوان اشعار. (89)
رسالت بزرگ  
هر روز كه سپرى مى شد برگ زرينى به دست تواناى سيد رضى بر تاريخ تابناكاسلام افزوده مى گشت . او با قلمى روان و علمى فراوان خدمات ارزنده اى ارائه كرد.براى كتاب وحى تفسير نوشت ، احكام فقهى تدوين كرد، با اشعار نغز و قصيده هاىبلند خود سيل معارف روان ساخت و مسئوليت هاى طاقت فرساى دينى ، سياسى ، اجتماعىرا بر عهده گرفت ، و... با همه اينها خلاء و كمبود مى كرد كه گويى براى رسالتىبس بزرگ .
وى مى بايست از فضاى آزاد به وجود آمده كمال استفاده را مى برد و با شناساندناصالت شيعه ، اسلام واقعى را به جهانيان معرفى مى كرد. سيد رضى به خوبى مىدانست كه رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمبدون وجود على عليه السلام شهرى بى دروازه مى ماند و بدون معصوم قرآن بدون مفسرخواهد بود. مى بايست قدم به ميدان گذاشت و اقدامى كرد و كارى را كه انجام آن براىگذشتگان ميسر نگشته است به سر منزل مقصود رساند.
شريف رضى با اين تفكر الهى كار بزرگى را آغازيد. همان كارى كه ثمره شيرينش دركلام بلند مولا على عليه السلام به بار نشست و كتاب هميشه جاودان نهج البلاغه را بهارمغان آورده ، نام و ياد سيد رضى را براى هميشه زنده نگه داشت . در حقيقت او اولينعالمى است كه كلمات و خطبه هاى سراسر بلاغت اميرالمومنان على عليه السلام راگردآورى و تدوين كرد.
از ديدگاه دانشمندان اهل تسنن  
سيد رضى از نظر مقامات بلند علمى و فضيلتهاى ارزشمند اخلاقى خود را به مرحله اىرساند كه گوى سبقت از ديگران ربود تا بدان حد كه خاص و عام ، دوست و دشمن و عالمو عامى به ديده احترامش مى نگريستند و زبان به تعريف و تمجيدش مى گشودند.دانشمندان و بزرگان اهل سنت درباره عظمت هميشه درخشان سيد رضى سخنان جالبتوجهى دارند. كه در ذيل به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم .
عبدالملك ثعالبى ، شاعر معاصر سيد رضى در كتاب تحقيقى و ادبى خويش (يتيمةالدهر) در وصف سيد مى نويسد: (تازه وارد ده سالگى شده بود كه به سرودن شعرپرداخت . او امروز سرآمد شعراى عصر ما و نجيب ترين سروران عراق و داراى شرافت نسبو افتخار حسب ، و ادبى ظاهر و فضلى باهر و خود داراى همه خوبى هاست .) (90)
خطيب بغدادى در كتابش موسوم به (تاريخ بغداد) مى گويد: (... رضى كتابهايى درمعانى قرآن نگاشته است كه مانند آن كمتر يافته مى شود.) (91)
جمال الدين ابى المحاسن يوسف بن تغرى بردى اتابكى در كتاب (النجوم الزاهره فىملوك مصر و القاهره ) مى نويسد:
(سيد رضى موسوى ، عارف به لغت و احكام و فقه و نحو و شاعرى فصيح بود. او وپدرش و برادرش پيشواى شيعيان بودند.)(92)
غروبى نابهنگام  
آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هيجان بود. نگاههاى نگران و معنا دار مردم حاكى ازاضطرابى بود كه كسى نمى خواست و نمى توانست باور كند. هرگز به ذهن كسى نمىرسيد كه به اين زودى شاهد چنين حادثه غم انگيز و جانسوزى خواهد شد... اما هرچه بودتمام شده بود و ديگر گريزى جز پذيرفتن آن نبود. هركس به ديگرى مى گفت : شريفرضى درگذشت . (انالله و انا اليه راجعون ).
سيد رضى در ماه محرم سال 406 ق . در سن 47 سالگى چشم از جهان فرو بست و جهانعلم و عالم تشيع را در غم و ماتم فرو برد...
نوشته اند سيد رضى استوانه علم و تقوا و سياست ، از در گذشت مرموز و ناگهانىبرادرش چنان متاثر و متاسف شد كه در تاب ديدن جنازه او را نياورد و از شدت حزن واندوه به حرم مقدس كاظمين عليه السلام پناه برد. از انبوه مردم جنازه سيد رضى راتشييع كردند و فخرالملك وزير بر جنازه وى نماز خواند پيكر پاكش را در خانه خودبه امانت دفن و بعدها به حرم امام حسين عليه السلاممنتقل كردند.
غم فراق برادر بر سيد مرتضى بس سنگين بود. تنها و داغديده سر به زانوى غمنهاده ، آه جانسوز از دل آتشين بر مى كشيد و مرثيه فراق مى سرود: اى ياران ! داد از اينفاجعه ناگوار كه بازوى مرا شكست ! كاش جان مرا هم مى گرفت !
شيخ مفيد متوفاى 413 ق . 
احمد لقمانى
معلم اخلاق
تاريخ شيعه سرشار از افتخارات بسيار و تحولات چشمگير است . تحولاتى كه بهدست عالمان متعهد و فرزانگان انديشمند پديد آمده است .
در اين ميان به سده چهارم هجرى بر مى خوريم كه (فتح الفتوح ) تاريخ شيعى است ؛روزگارى كه مردى بزرگ و انديشمندى سترگ (دائرة المعارفى جامع ) از معارفاسلامى تدوين كرد و قريب 50 سال پرچمدار عرصه هاى علمى ، فكرى و فرهنگى مسلمينگرديد و سرانجام بدانجا رسيد كه دوست و دشمن زبان به تمجيد او گشودند و قلم بهتعريف او برگرفتند و او را (مفيد) لقب دادند.
بينش افروزى و دانش آفرينى وى بهمراه آگاهى از اوضاع دشمنان و اطلاع از جهاناطراف دست به دست هم داد و او را سلسله جنبان نهضت فكرى و رنسانس علمى در قرنچهارم كرد و بدانجا رسيد كه (صحيفه هاى سبز مهدوى )عجل الله تعالى فرجه الشريف به افتخار او صادر شد و حضرت ولى عصر عليهالسلام وى را برادرى گرامى و استوار خواند.
تولد 
و... اين مشعل تابناك و فروزنده در يازدهم ذيقعده 336 قمرى (93) در عكبراى بغدادپاى هستى بر جهان گذارد و (محمد) نام وى گرديد. از آنجا كه پدر او شخصى پارساو مذهبى بود و به تعليم و تربيت اشتغال داشت ، (ابن المعلم ) لقب وى شد و پس ازچندى (عكبرى ) و (بغدادى ) دو لقب ديگر او گرديد.(94) محمد دوران كودكى خود رابا (بزرگى ) مى گذراند. فراست و تيز هوشى او خبر از گذشته اى پاك ، از خاندانخويش و آينده اى روشن ، در بغداد و جهان اسلام مى داد. عشق و شور فراوان بهتحصيل موجب شد كه همراه پدر به بغداد رفته و فراگيرى علم و دانش را آغاز كند. او ازنشاط وافر و فرح بخش بسيارى در مطالعه برخوردار بود. عطر اخلاص در وجود محمدكار را بدانجا رسانيد كه در پنج سالگى براى او از اين ابى الياس اجازه روايتگرفته اند (95) و در حالى كه هفت سال و چند ماه داشت از اين سماكنقل روايت كرده است . (96)
وى فرزانه اى تلاشگر گرديد به طورى كه پيش از دوازده سالگى از برخى محدثانروايت اخذ كرده و از استاد خويش ، شيخ صدوققبل از بيست سالگى حديث شنيده است .
تحصيلات و استادان  
(ابن المعلم ) سر و وجود خود را از چشمه دانش بغداد طراوت و شادابى بخشيد و ازمحضر بيش از هفتاد نفر از بزرگان بهره علمى برد. از محضر مظفر بن محمد، ابو ياسرو ابن جنيد اسكافى ، (كلام و عقايد) آموخت و از درس حسين بن على بصرى و على بنعيسى رمانى بهره جست . (فقه ) را نزد جعفر بن محمد بن قولويه فرا گرفت و ازمحضر اديب و مورخ چيره دست محمد بن عمران مرزبانى (علم روايت ) آموخت .
ابن حمزه طبرى ، ابن داود قمى ، صفوان و شيخ صدوق ديگر اساتيد (محمد) بودند كهشهد شيرين دانش را در كام جان او ريختند.
در ميان استادان وى عالمانى از شهرهاى مختلف مانند قم ، بلخ ، مراغه ، همدان و شهر زورديده مى شوند.
جهان اسلام در عصر (مفيد)  
از رحلت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حدود 300سال مى گذشت . در اين مدت امامان و شيعيان تحت فشار بنى اميه و در خفقان خشن بنىعباس بسر مى بردند. شكنجه هاى روحى و جسمى و اذيت و آزار خلفا و حكمرانان همچنانادامه داشت تا اينكه در اواسط قرن چهارم هجرى محدوديت ، شيعيان به مقدارقابل ملاحظه اى كاهش يافت .
خلفاى فاطمى - كه شيعه اسماعيلى بودند - در مصر دولت نيرومندىتشكيل اين دولت ابهت و جلال دربار بغداد كاسته شد و از طرفى سيف الدوله حمدانى وامراى آن خاندان در شام حكومت مى كردند كه آنها نيز افتخار شيعى بودن را داشتند.
در كنار اين دو غوريان ، صفاريان و طاهريان و از همه مهمتر دولتآل بويه كه از شيعيان مخلص و فرزانه اهل بيت عليهم السلام بودند در قسمت هايى ازايران و عراق قدرت يافتند.
دو سال پيش از ولادت شيخ مفيد، احمد معزالدوله - درسال 334 - با ورود خود به بغداد و تاءسيس شاخه اى از حكومتآل بويه در اين شهر صفحه نوينى در تاريخ بغداد گشود. بهار فرصتى فراهم شد وشيعيان در پناه آل بويه از آزادى موجود بهره برده و عقايد خويش را نشر دادند.
سال 352 اولين عزادارى علنى شيعيان در عاشورا بر پا شد و در پى آن جشن عيد غديرروحى تازه در كالبد شيفتگان شيعى دميد. عزالدوله درسال 367 هجرى به امارت رسيد و در سال 367 با رياست عضدالدوله ، بغداد رونقىتازه يافت و شور و نشاط علمى قابل توجهى بدست آورد. محمد بن محمد نعمان ، شيخ مفيددر اين عصر مى زيست و با توجه به اوضاع ، از مقام و منزلتى بسيار برخوردار بود.بطورى كه عضدالدوله به هنگام بيمارى شيخ به ديدار او رفت و از وى عيادت كرد.شفاعت مفيد در حق ديگران پذيرفته مى شد و رهنمودهايش موردقبول قرار مى گرفت و اين در حالى بود كه بيش از 36 بهار از عمر پر بركت شيخ مفيدنگذشته بود.
در اين ايام مرجع قدرتمند و رهبر انديشمند مسلمانان و شيعيان فرهيخته ، شيخ فرزانه ،مرحوم مفيد بود.
بر كرسى زعامت شيعه 
با وفات عضدالدوله توفان حوادث بر پا شد و گرد و غبار دشمنى عليه شيعه بارديگر پديد آمد. سال 372 هجرى برخى ديگر از خاندان بويه به امارت رسيدند و باروى كار آمدن قادر خليفه عباسى - در سال 381 هجرى - خلافت عباسى تجديد حياتيافت و از نفوذ آل بويه كاسته شد. آشوب هاى مذهبى ، فتنه انگيزى عياران سخنسرايى قصه خوانان ، خطابه هاى واعظان بى سواد و آشوب طلبى سياست پيشه گان ،آتش فتنه را شعله ورتر مى كرد (97) و آن دوران را به عنصرى پر التهاب وروزگارى پر از پيكارهاى عقيدتى جلوه گر مى ساخت . اما تدبير عالمانه و دقيق شيخفرزانه و (مفيد) انديشمند - كه رياست جهان شيعه را به عهده داشت - راه را بر كج روانو بدسگالان بسته بود و وعده هاى دروغين (مدينه فاضله ) توسط افراد منحرف رارسوا و بر ملا مى ساخت .
بيرق مبارزه در سده چهارم به دست اين دانشمند بصير بود. وى با استفاده از چشمه پاك وزلال وحى ، دانش و معرفت اصيل را به ارمغان آورد، نظر معتزله را شنيد و آراء غلات رابدست آورده سخنان زيديه را دانست و به هر يك جوابى منطقى و در خور ارائه داد و تابدانجا پيش رفت كه هر گروهى از آنان كه در مناظره با شيخ مفيد شركت كردند. ساعتىبعد خموشى خجلت برگزيدند و با سكوت عجزآلود خود، نشان افتخار و سر بلندى رابه دست شيخ سپردند. رساله هاى استوار، متين و دقيق وى و بيان اعتقادات شيعه بااسلوبى صحيح و كم نظير توفيقى افزون بود كه رهبرى شيعيان را براى شيخ مفيدپربارتر مى نمود.(98)
صحيفه هاى سبز 
دفتر زندگى معلم امت ، شيخ مفيد صحيفه اى سپيد و نورانى است كه دستخط مبارك سلالهياسين ، حضرت بقية الله الاعظم ارواح العالمين له القداء در آن به چشم مى خورد.
در اواخر ماه صفر 416 هجرى بود كه نامه اى از طرف حضرت براى شيخ فرستاده شد.بوسه سپاس و اشك شوق او برنامه آمد و چون آن را گشود دست خط زيبايى رخ نمود:
(للاخ الشديد و الولى الرشيد الشيخ المفيد... برادر گرامى ، استوار و دوستراه يافته شيخ مفيد...) (99)
و در توفيقى ديگر و لطفى افزون تر، در پنج شنبه 23 ذى حجه هجرى نامه اى ديگراز طرف حضرت به افتخار شيخ صادر شد.
(بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله عليك ايها الناصر للحق الداعى اليه بكلمةالصدق ...)
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر، سلام خدا بر تو اى يارى كننده حق و دعوت كننده بهسوى تو از كسى كه با صدق و راستى به سوى خدا دعوت مى كنى ...) (100)
برخى بر اين باورند كه در طول 30 سال ، 30 توقيع و نامه شريف از ناحيه مقدسحضرت ولى عصر(عج ) براى شيخ مفيد صادر شده كه در عنوان بسيارى اين جمله نورانىديده مى شود: (برادر گرامى و استوار، شيخ مفيد) (101)
در آينه نگاه انديشمندان  
شيخ طوسى ، سيد شرف الدين عاملى ، علامه بحرالعلوم ، قاضى نورالله شوشترى ،ابن شهر آشوب مازندرانى شيخ آقا بزرگ تهرانى ، حاج ميرزا حسين نورى و بسيارىديگر از سبز سيرتان انديشمند و دانايان شيعه شيخ را مردى فقيه ، مولفى زبردست وصاحب دويست كتاب ، صاحب فكرى بلند و عالى و داراى ذهن دقيق وقابل توجه دانسته اند، او را در دورى از خطا و گناه ، برخوردارى از فقاهت و عدالت وبهره مندى از تيزهوشى و فضائل بسيار، كم نظير شمرده اند.
در بين دانشمندان اهل تسنن نيز شخصيتهاى چون ابن نديم ، ابن جوزى ، ابن حجر عسقلانىو ديگران زبان به تمجيد اين فرزانه سپيد سيرت گشوده اند، او پاسدار علم ، فروتن، داراى جايگاهى والا و صاحب نظر در فقه و كلام و روايت دانسته اند و از سويى ديگررياست اماميه را به او نسبت داده و بر مقام بس رفيع شيخ سر تعظيم فرود آوردهاند.(102)
داستانهايى از زندگانى شيخ  
(ايمان راسخ ) و (انبوه دانش ) شيخ به همراه (اخلاص و پشتكار) كيميائى چشمگيربود كه وجود شيخ را نورانيتى خيره كننده بخشيده بود. كه وجود شيخ را نورانيتى خيرهكننده بخشيده بود و كار وى را بدانجا رسانيد كه چون فتوايى را بطور غير عمد و بهاشتباه جواب داد حضرت ولى عصر (عج ) خود با پيغامى آن را اصلاح فرمود. پس ازمدتى كه مرحوم مفيد آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف گرديد، آن حضرت طىنامه اى خطاب به شيخ فرمود:
(بر شماست كه فتوا بدهيد و بر ماست كه شما را استوار كرده و نگذاريم در خطابيفتيد.)
مقام علمى و منزلت معنوى شيخ در آن حد بود كه در خوابرسول الله صلى الله عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام را ديد كه دست عزيزان خودامام حسن و امام حسين عليهماالسلام را در دست داشته و خطاب به شيخ فرمود: (اى شيخ بهاين دو فقه بياموز).
ساعاتى بعد حيرت مرحوم مفيد برطرف شد چرا كه مادر سيد مرتضى و سيد رضى راديد كه دست دو فرزند خود را دست داشته و به شيخ گفت :اى شيخ به اين دو فقه يادبده . و آنگاه كه در مساءله اى فقهى بين استاد و شاگرد شيخ مفيد و سيد مرتضى اختلافنظر و با بحث و ارائه دليل مشكل حل نشد. هر دو راضى به قضاوت امام اميرالمؤ منين علىعليه السلام شدند. مساءله را بر كاغذى نوشته و بالاى ضريح مقدس حضرت گذاردند.صبح روز بعد كه كاغذ را برداشتند دستخطى مزين به چنين نوشته اى ديدند كه :
انت شيخى و معتمدى و الحق مع ولدى علم الهدى
(اى شيخ ) تو مورد اطمينان من هستى و حق با فرزندم سيد مرتضى ؛ علم الهدى است.(103)
معنويت (شيخ ) و اخلاق ( مفيد)  
اشتغالات اجتماعى و دل مشغوليهاى تحصيلى و علمى شيخ را از فتوحات معنوىغافل نساخته بود. هر روز كه مى گذشت شكوفايى اخلاقى و عطر ملكوتى بر شاخساروجود اين فقيه فرهيخته بيشتر و افزون تر مى گرديد.
صدقات بسيار، خشوع و خضوع فراوان ، روزه ها و نمازهاى بى شمار و ساده پوشىشيخ اثرى ژرف در ديدگان دوست و دشمن گذارده بود. هم رنگى او با اقشار كم درآمد وفقير جامعه و دورى گزيدن از دنياى فانى موجب آرامش نفس و اطمينان خاطر آن فرزانه والاگوهر شده بود. بطورى كه رسيدن به قله تكامل و تهذيب نفس براى او آسان شده وارجمندى شخصيت شيخ نه تنها (نسخه اى كارآمد) بلكه (دارويى شفابخش ) حساب مىشد و نورانيتى ويژه با خود داشت . از تاءثير كلام شيخ و تربيت اخلاقى وى همين بسكه (ابوالقاسم على ) فرزند شيخ راه روشن و نورانى پدر را ادامه داده و صاحبشخصيت قابل توجهى در جامعه شيعى به حساب آمده است .
در عرصه تدريس و تاءليف  
جاذبه فوق العاده و پشتكار فراوان شيخ مفيد موجب جذب بسيارى به حوزه درس وىگرديد و باعث تاءليف آثارى گرانبها و ارزشمند شد.
اين عالم فهيم و بلند همت با احاطه و تسلطى انديشمندانه پاى به ميدان نبرد علمىفرهنگى گذارد و با استفاده از مبانى علم كلام واصول فقه ، راهى هموار و روشن در بحث و استدلال بر روى شيعيان گشود.
از يك سو گروه بى شمارى از دانشمندان مذاهب مختلف را تربيت نمود ومشعل هاى فروزانى چون سيد مرتضى ، سيد رضى ، شيخ طوسى ، نجاشى و دهها نفرديگر را تحويل حوزه هاى علمى و دينى داد و از سوى ديگر قلم به دست گرفت و با اينسلاح برق آسا و ژرف ، تحولى بهنگام ايجاد كرد.
اصول فقه را با سبكى شيوا و دلپذير فراهم آورد، علم كلام را از غناى بيشترىبرخوردار كرد و در اصول دين و عقايد موضوعات خاصى چون اثبات امامت اميرالمؤ منينعلى عليه السلام را از قرآن به طور بسيار نفيس ‍ تدوين نمود.
قلم روان و دلپذير اين شيخ انديشمند بود كه غيبت امام زمان عليه السلام را زيباتوضيح داد و تاريخ زندگانى ائمه معصومين عليهم السلام را در كتابهاى گوناگونى- چون ارشاد و جمل - به رشته تحرير درآورد.
تاءثير بخشى و انسان سازى آثار مفيد، محصول معجونهايى معنوى چون اخلاص درنوشتار، اطلاع از اديان و مذاهب مختلف ، محوريت عقايد، توجه و تاءكيد بر رهبرى وفلسفه سياسى در اسلام است . جامعيت اين فرزانه سخت كوش به همراهعقل گرايى و استدلالات منطقى و شناخت مقتضيات زمان ، جامه جاودانگى بر آثار وىپوشانيد. و زينت هاى مختصرگويى ، روان نويسى ، آزاد انديشى و بلندنگرى نورانيتىخاص به نوشته هاى مرحوم مفيد بخشيد.
گلبرگ هاى هدايت  
الف ) علم كلام و عقايد: علمى كه مبانى عقيدتى همراه بااستدلال عقلى در آن مطرح مى شود و با همين داده مى شود؛ (علم كلام ) نام دارد.(اوائل المقالات )، (شرح عقايد صدوق )، (اجوبةالمسائل السرويه ) و (نكت الاعتقاديه ) كتابهاى شيخ عظيم الشاءن ، مرحوم مفيد در اينبستر فكرى فرهنگى است .
ب ) علم فقه : (فقه ) دانشى است مقدس كه از ديرباز بيان وظايف شرعى و بايدها ونبايدهاى علمى و تكليفى مسلمانها را به عهده داشته است و فقيهان شيعى بسان غواصانمعنويت از اعماق اقيانوس معارف اهل بيت عليهم السلام در واژه ها و گوهرهاى گران سنگىرا براى بيان اين وظايف بدست مى آورده اند. (المقنعة ) شيخ صاحب عناوينى بسيارى درفقه است كه احكام و وظايف شرعى در ابواب مختلف آن توضيح داده شده است .
(الاعلام )، (المسائل الصاغانيه )، (جوابات الرقة فى الاهله و العدد) از ديگر آثاراين فرزانه فرهمند در زمينه فقه است .
ج ) اخلاق اسلامى : (امالى ) شيخ ، پيرامون اخلاق اسلامى وفضائل انسان است . صحيفه هاى زرين كه در آنها دعوت به تقوا، صحبت از يقين ، بياناخلاص و محاسبه نفس شده است و محبت الهى و مبارزه با هوا و هوسها مطرح مى شود.
د) حديث : پس از علوم قرآنى ، ارزش علم حديث مطرح است . اين علم ارزشمند از احاديث وسخنان معصومين عليهم السلام كه جرعه هايى از سرچشمه سنت و اشعه هايى از آفتابوحى است بحث مى كند.اهميت ولايت ، لزوم پيروى از (امام عليه السلام ) وفضائل اميرالمؤ منين على عليه السلام از جمله مباحثى است كه در امالى شيخ مفيد،پيش روىانديشمندان قرار مى گيرد.
ه ) امامت و فلسفه سياسى در اسلام : شيخ مفيد (عدالت ) و (عصمت ) را شرط قطعىبراى امامت و رهبرى شمرده است . وى با طرح حديث ثقلين و آيات قرآن به اين بحث مهم وبسيار عميق پرداخت سپس در (الافصاح فى الامامه )، (ارشاد)،(جمل )، (امالى )، (الفصول المختاره )،(تفصيل امير المؤ منين على ساير الصحابه ) بحث را گسترش ‍ داده و ابواب مختلف آن راگوشزد مى كند. قريب بيست اثر ژرف از آثار شيخ مفيد پيرامون (امامت و رهبرى ) است .
و) غيبت دوازدهم عليه السلام

در كار گلاب و گل حكم ازلى اين بود
كان شاهد بازارى وين پرده نشين باشد
شيخ مفيد از سر ارادت و عشق از مولاى خود حضرت مهدى (عج ) نام برده و پيرامون شخصيتآسمانى آن امام آثارى پديد آورده است . بخشى از (ارشاد) كتاب(الفصول العشرة فى الغيبه ) و ( الجوابات فى الخروج المهدى عليه السلام ) بههمراه پنج اثر ديگر از اين علامه و شيفته اهل بيت عليهم السلام درباره حضرت بقية الله(عج ) است .(104)
جبهه هاى مختلف مناظره  
نشو و نماهاى عقايد گوناگون و نحله هاى مختلف عقيدتى ، زمان شيخ مفيد را معركه آراء وهنگامه مناظره كرده بود. بيان پرجوش ، تسلط چشمگير و بصيرت بسيار وى موجببرترى هميشه در نبردهاى علمى و فرهنگى وى شده بود. (تصحيح الاعتقاد) و(الفصول المختاره ) ، مجوعه اى از برخى مناظرات شيخ با بيش از بيست تن از علما وصاحب نظران عقايد مختلف است كه از آنها مى توان به مناظره با اشاعره ، متزله ،اصحابحديث ، متصوفه و مرجئه اشاره كرد.(105)
در اين عرصه (انديشه هاى سبز و جاويد) شيخ در زمينه هاى ناب واصيل خود را نشان داد و بينش سراسر معرفت آموز او ظاهر گرديد. ولايت فقيه از ديدگاهشيخ مفيد، آراء فقهى ، انديشه هاى سياسى و نظرات كلامى وى طلوعى مبارك در پهنهدانش و بينش ايجاد كرد و همگان را به سوى فضايى معطر و جديد رهنمون ساخت.(106)
هر چند توفان حوادث ، گرد گرفتارى بر وجود اين دانشمند فرزانه فرو نشاند وتبعيدها و ناراحتى هاى زيادى براى وى فراهم آورد اما بدخواهى زشت سيرتان و سخنچينى پليدان نزد حكام نتوانست عزم و اراده محكم شيخ رامتزلزل كند و هر روز، روزى روشن تر و نوارنى تر براى وى پديد مى آمد.(107)
غروب نابهنگام ... 
نخستين روزهاى رمضان 413 هجرى آغاز شده بود كه غبار غم سراسر دلهاى پاك رافراگرفت شهر بغداد جامه سياه به تن كرد و رودهاى مصيبت و اندوه از گوشه و كنارسيل ماتم و عزا به سوى ميدان شهر روانه ساخت . هشتاد هزار نفر سوگوار اشك يتيمىريخته و عاشورايى ديگر در رمضان صيام به پا كردند.
پيكر شيخ مفيد بر دستان انبوه تشييع شد و همگان به امامت سيد مرتضى بر او نمازگزاردند. ساعاتى بعد بدن آن فرزانه آسمانى در كاظمين دفن شد. دلهاى پر از كينه وتهى از احساس ، كياست و حكمت اين را پايان كار آن بزرگ مرد شمرده و ساده انديشانهجشن گرفتند اما شخصيت سترگ او پنهان كردنى و فراموش شدنى نبود.(108) وامروز پس از قرنهاى متمادى (مفيد) هنوز (مفيد) است . در معركه آراء كلام وى خورشيدمناظرات و آفتاب گفتگوهاست و فردا و فرداها از آن او و راهيان خواهد بود.
سوگ سروده هاى مرگ مفيد 
سرسلسله داغداران و سوگواران اين ماتم عظمى ، قلب بقية الله (عج ) بود كه بااشعارى حزن آلود، احساس خويش را بيان فرمود:
لا صوت الناعى بفقد كانه
يوم على آل الرسول عظيم ...
صداى آنكه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد كه مردن تو روزى است كه برآل رسول مصيبت بزرگى است .
اگر در زير خاك پنهان شده اى حقيقت دانش و خداپرستى در تو اقامت گزيده است قائممهدى عليه السلام خوشحال مى شد هرگاه تو از انواع علوم تدريس مى كردى (109)
سيد مرتضى كه خود ساليانى از پهنه علم و دانش شيخ مفيد خوشه چينى كرده بود بهشيواترين و زيباتر از هم گنان زبان سوگ گشود و قصيده اى با اين مطلع سرود:
من على هذه الديار اقاما
اوضفا ملبس عليه و داما
در اين ديار چه كسى ساكن شده است ، جامه جاودانگى پوشيده و هميشه باقى مانده است.(110)
كنگره جهانى هزاره شيخ  
رسالت معرفى تشيع راستين و انديشمندان شيعى كه عظمت دانش ، تفكر زاينده ، رفعتتقوا و ژرفايى فراوان آنها بيرق بزرگى و بزرگوارى تشيع را هماره بر بلنداىتاريخ پديدار ساخته است موجب شد كه كنگره اى جهانى و هزاره اى بين المللى بهمناسبت هزارمين سالگرد دانشمند فرهيخته ، شيخ مفيد در قم برپا شد. اين حركت عظيم كهبه همت جامعه مدرسين حوزه علميه قم انجام شد بركات بسيارى را در پى داشت . حدود صدعنوان از اهم موضوعاتى كه در آثار شيخ مفيد پيرامون افكار تشيع مطرح بوده بهصورت مقاله تهيه شد و با موضوع بندى آثار آن عالم فرزانه با كامپيوتر اقدامىشايسته و جاودان صورت گرفت . تمامى آثار مرحوم مفيد تجديد چاپ گرديد وبهارانى ديگر از گلواژه هاى حكمت افروز آن انديشمند فرهيخته پديد آمد. پيام جامع وبينش آفرين مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى ديباچه معرفت آموزى بود كه دراولين روز اين كنگره (28 فروردين 1372 شمسى ) قرائت گرديد و بهدنبال آن صداى سبز و شب شعر برپا شد. شعراى شيرين سخن ايران چكامه ها و سرودههايى زيبا قرائت كردند و شيخ الشيوخ شيعه را ارج نهادند. همگان رفعت (و مقام آدميت )را ديدند و (جاودانگى حقيقت ) را نظاره كردند و مكنونات قلبى آن شيخ (مفيد) رادريافته اند كه :
(كيمياست عجب بندگى پير مغان
خاك او گشتم و چندين در جانم دادند)
بركات الهى و درجات خداوندى نصيب هميشه او باد. والسلام
سيد مرتضى پرچمدار علم و سياست 
متوفاى 436 ق .
محمود شريفى
مقدمه  
(سيد مرتضى ) يكى از چهره هاى اميد آفرين و هدف بخش و سازنده جهان تشيع و بلكهافتخار اسلام به شمار آمده ، آثار علمى و زندگى اجتماعى و شخصيت معنوى او براى همهنسلها آموزنده و الهام بخش ‍ است .
گرچه بيش از هزار سال از روزگار او مى گذرد، شايستگى و برجستگى هاى وى سدزمان را شكسته و تا امروز امتداد يافته است و شناخت او در همه زمانها به زانوان انسانهاتوان بيشتر در پيمودن راه انسانيت مى بخشيد.
ولادت  
سيد مرتضى در ماه رجب سال 355 هجرى قمرى در شهر بغداد ديده به جهان گشود نامشعلى فرزند (ابو احمد حسين ) فرزند موسى بن محمد بن موسى بن ابراهيم فرزند امامموسى بن جعفر عليه السلام است كه نسب او با پنج واسطه به امام هفتم عليه السلام مىرسد. كنيه اش ابوالقاسم است و پدر و مادرش نيز از افراد لايق آن روزگار بودند.پدرش حسين موسوى به (طاهر اوحد ذوالمناقب ) معروف بود كه منصب نقابت و رسيدگىبه كار و زندگى سادات دودمان ابوطالب و مسؤ وليت نظارت بر ديوان مظالم وسرپرستى زائران خانه خدا را كه از منصبهاى مهم آن روز بود به عهده داشت (111)مادرش نيز بانويى بزرگوار و دانشمند بود كه شيخ مفيد پيشواى شيعيان كتاب (احكامالنساء) را به خاطر او تاءليف و تدوين كرده است . (112)
آغاز تحصيل  
پيشواى شيعه ( شيخ مفيد) شبى در خواب ديد حضرت فاطمه زهرا دخت گرامى پيامبرگرامى اسلام صلى الله عليه و آله دست دو فرزندش ‍ امام حسن و امام حسين عليه السلامرا گرفته ، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : (جناب استاد! اين دو پسران منهستند، به آنها علم فقه و احكام دين بياموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام كارهاىلازم و با انديشه هاى مختلفى كه گريبانگير او بود بهمحفل درس خود كه مسجد براثا واقع در محله شيعه نشين بغداد بود،آمد و پس از لحظاتىدرس را شروع كرد. در كلاس درس مساءله خاصى پيش نيامد و موضوع خواب روشن نشدولى چند لحظه پس از پايان درس ديد زنى باوقار خاصى در حالى كه دست دوفرزندش را گرفته و پيرامونش را زنانى كه گويا از كنيزان او هستند همراهى مى كنندوارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتى استاد فهميد كه او فاطمه دختر ناصر كبيراست به احترام او از جا برخاست .
مادر دو فرزند ( على و محمد) خطاب به استاد گفت : جناب شيخ ! اين دو پسر بچه ،پسران من هستند آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بياموزند! مرجع بزرگ شيعه فورىبه ياد خواب شب گذشته افتاد و شروع به گريستن نمود. همه حاضران مبهوت شدند وسبب گريه او را سؤ ال كردند. استاد لب به سخن گشود و خواب شب گذشته خود را كهتعبير شده بود براى آنان نقل كرد، سپس باكمال اشتياق تعليم و تربيت آن دو برادر را به عهده گرفت و در پيشبرد آنان بهدرجات علمى و عملى همت گماشت و آنچنان درهاى علوم و معارف اسلامى را به روى آنانگشود كه هر دو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار به شمار آمدند(113)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation