بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب نبوت از دیدگاه امام خمینی, مؤ سسه تنظیم و نشر آثار امام ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     NOBOVV01 -
     NOBOVV02 -
     NOBOVV03 -
     NOBOVV04 -
     NOBOVV05 -
     NOBOVV06 -
     NOBOVV07 -
     NOBOVV08 -
     NOBOVV09 -
     NOBOVV10 -
     NOBOVV11 -
     NOBOVV12 -
     NOBOVV13 -
     NOBOVV14 -
     NOBOVV15 -
     NOBOVV16 -
     NOBOVV17 -
     NOBOVV18 -
     NOBOVV19 -
     NOBOVV20 -
     NOBOVV21 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فصل ششم : مقاصد رسالت انبيا
خداشناسى
بسط توحيد
آنچه كه انبيا براى او مبعوث شده بودند و تمام كارهاى ديگر، مقدمه آن است ((بسطتوحيد)) و شناخت مردم از عالم است . ارائه عالم به آنطورى كه هست ، نه به آن طورىكه ما ادراك مى كنيم . و دنبال اين بودند كه همه تهذيب ها، تعليم ها و همه كوششها در اينباشد كه مردم را از اين ظلمتكده هايى كه همه عالم ظلمت است ، نجات بدهند و به نوربرسانند غير حق تعالى نور نيست ؛ همه ظلمتند. و اگر چنانچه ما از اين حجابهاى ظلمانىبيرون برويم و همين طور اگر موفق بشويم از حجابهاى نورانى هم بيرون برويم وهمه حجابها را خرق كنيم ، آن وقت حق را به همه صفات و اسمايش مشاهده مى كنيم و غير اوكسى نيست ، سراب است . البته به آن معناى كاملش ، نادرى از اولياى خدا به تبع انبياموفق شدند و ديگران مراتب پايين تر را تا برسد به ما كه هيچ .
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :171 -تاريخ سخنرانى :30/3/64.
تحقق مكتب الوهيت و ايده توحيد
والاترين و بالاترين و ارزشمندترين - مقصدى است و مقصودى - است - كه از صدر عالمدر ازل ، و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد. و آن مكتب الوهيت به معنىوسيع آن و ايده توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس ‍ خلقت و غايت آن در پهناور وجودو در درجات و مراتب غيب و شهود است ؛ و آن در مكتب محمدى - صلى الله عليه و آله و سلم -به تمام معنى و درجات و ابعاد متجلى شده ، و كوشش تمام انبياى عظام - عليهم سلام الله- و اولياى معظم - سلام الله عليهم - براى تحقق آن بوده و راهيابى بهكمال مطلق و جلال و جمال بى نهايت جز با آن ميسر نگردد، آن است كه خاكيان را برملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه براى خاكيان از سير در آنحاصل مى شود، براى هيچ موجودى در سراسر خلقت در سر و علنحاصل نشود.
وصيتنامه امام به مناسبت حلول سال نو - صحيفه نور جلد:21 - صفحه :203 - تاريخسخنرانى :15/3/68.
نشر توحيد و معارف الهى
عمده مقصد و مقصود انبياى عظام و تشريع شرايع و تاءسيس احكام ونزول كتابهاى آسمانى ، خصوصا قرآن شريف جامع - كه صاحب و مكاشف آن نور مطهررسول خدا ختمى - صلى الله عليه و آله - است . نشر توحيد و معارف الهيه و قطع ريشهكفر و شرك و دوبينى و دوپرستى بوده ، و سر توحيد و تجريد در جميع عبادات قلبيهو قالبيه سارى و جارى است .
آداب الصلوة - صفحه 298.
معرفت حق ، آرمان اصلى وحى
آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالى ،در راس همه امور اين معناست . اگر تزكيه گفته شده است و دنبالش تعليم گفته شدهاست ، براى اين است كه نفوس تا تزكيه نشوند نمى توانند برسند.
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و لشكرى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :143 -تاريخ سخنرانى :29/1/64.
معرفة الله ، تمام مقصد انبيا
تمام مقاصد انبيا، برگشتش به يك كلمه است و آن معرفت الله ، تمام مقدمه اين است ؛ اگردعوت به عمل صالح شده است ، اگر دعوت به تهذيب نفس شده است ، اگر دعوت بهمعارف شده است ، تمام برگشتش به اين است كه آن نقطه اصلى را كه در فطرت همهانسانها هست ، حجاب را بردارند تا انسان برسد به آن ، و آن معرفت حق است ، مقصد عالىهمين است .
پيام امام در جمع رؤ ساى سه قوه - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخسخنرانى :1/1/65.
حقيقت توحيد، غايت نبوات
جميع مقاصد كتاب الهى برگشت به مقصد واحد كند و آن ((حقيقت توحيد)) است ، كه غايتهمه نبوات و نهايت مقاصد همه انبياى عظام - عليهم السلام - است .
آداب الصلوة - صفحه 298.
قرآن و احاديث مشحون از معرفة الله
نظر در ذات براى اثبات وجود و توجيه و تنزيه و تقديس آن ، غايتارسال انبيا و آمال عرفا بوده ؛ و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات وكمالات و اسما و صفات ذات مقدس است ، و ملحدين اسما را حق تعالى فرموده . و هيچكتابى از كتب حكما و متكلمين بيشتر از كتاب الهى و كتب معتبره اخبار، ومثل اصول كافى و توحيد شيخ صدوق ، غور در اثبات ذات و اسما و صفات ننمودند.
چهل حديث - صفحه 192 - 193.
الهى شدن عالم ، هدف بعثت
تمام انبيا كه مبعوث شده اند، تمام كتب آسمانى كه آمده اند، براى اين است كه اين انسانرا از اين بتخانه بيرونش بياورند و اين بت را بشكنند و خداپرست بشوند، همه انبياآمدند براى اينكه اين عالم را عالم الهى اش كنند بعد از اينكه يك عالم شيطانى است ، يكعالمى است كه حكومت ، حكومت شيطان است .
تفسير سوره حمد - صفحه 51.
شناساندن حق به جميع اسما و صفات
رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اينجا حكومت تاءسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست ؛نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست ، اينها همه مقدمه است . تمامزحمتها كه اينها كشيدند - چه - از حضرت نوح گرفته ، از حضرت ابراهيم گرفته تاآمده است اينجا، (به ) رسول اكرم رسيده است ، تمام مشقتهايى كه كشيدند و كارهايى كهكردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق . (است ) كتابهاى آسمانى هم كهبالاترينش كتاب قرآن كريم است ، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى رابا همه اسماء و صفاتى كه دارد.
بيانات امام در جمع رؤ ساى سه قوه - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخسخنرانى :19/8/66.
برچيدن حجاب از جلوه ازلى
بعثت انبيا براى برچيده استتار - است - از جلوهجمال ازلى - جلت عظمته است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 132.
حصول لقاء الله
تمام شرايع و اديان و تمام احكام و اخلاق و معاملات و هدايات و نهايات و ارتياضاتبراى تهيه حصول لقاء الله است ، و آن مقصد اصلى از همه چيز است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :298
توجه دادن فطرت به كمال مطلق و انقطاع نفس از عالم طبيعت
تمام احكام الهى به طريق كلى به دو قسمت منقسم شود كه يكى اصلى و استقلالى ، وديگر فرعى و تبعى است ، و جميع دستورات الهيه به اين دو مقصد، يا بى واسطه يا باواسطه رجوع كند:
مقصد اول : كه اصلى است و استقلالى ، توجه دادن فطرت است بهكمال مطلق ، كه حق - جل و علا - و شئون ذاتيه و صفاتيه و افعاليه اوست كه مباحث مبداء ومعاد و مقاصد ربوبيات ، از ايمان بالله و كتب ورسل و ملائكه و يوم الآخره ، و اءهم و عمده مراتب سلوك نفسانى و بسيارى از فروع احكاماز قبيل مهمات صلاة و حج ، به اين مقصد مربوط است ، يا بى واسطه يا با واسطه .
مقصد دوم : كه عرضى و تبعى است ، تنفر دادن فطرت است از شجره خبيثه دنيا و طبيعت ،كه ام النقايص و ام الامراض است .و بسيارى ازمسائل ربوبيات ، و عمده دعوتهاى قرآنى و مواعظ الهيه و نبويه و لويه ، و عمده ابوابارتياض و سلوك ، و كثيرى از فروع شرعيات ازقبيل صوم و صدقات واجبه و مستحبه ، و تقوا و ترك فواحش و معاصى به آن رجوع كند.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :79
رهانيدن نور فطرت از ظلمات جهل
آن دو فطرت الهيه يكى تنفر از نقص و ناقص است ؛ و دوم عشق بهكمال و كامل است . و اين دو، كه يكى اصلى ذاتى و ديگرى تبعى ظلى است ، ازفطرتهايى است كه تمام عائله بشرى بدون استثناى احدى بدان مخمرند؛ و در جميعسلسله بشر، با اختلاف عقايد و اخلاق و طبايع و امزجه و امكنه و عادات در بدوى وحضرى و وحشى و متمدن و عالم و جاهل و الهى و طبيعى ، اين دو فطرت مخمر است ؛ گرچهخود آنها از آن مختلف باشند و در تشخيص كمال و نقص وكامل و ناقص ‍ مختلف باشند. آن وحشى خوانخوار آدمكشكمال را به آن داند كه غلبه پيدا كند به جان و عرض مردم ؛ و خوانخوارى و آدمكشى راكمال تشخيص داده و بدان صرف عمر كند. و آن دنيا طلب جاه و مالخواركمال را به مال و جاه داند و عشق به آن دارد.
بالجمله ، صاحب هر مقصدى مقصد خويش را كمال و صاحب آن مقصد راكامل داند، و عشق به آن دارد و از غير آن متنفر است . انبيا - عليهم السلام - و علماى بالله واصحاب معرفت آمدند تا مردم را از احتجاب بيرون آورند و نور فطرت آنها را از ظلماتجهل خلاصى دهند و به آنها كامل و كمال را بفهمانند. و پس از تشخيصكمال و كامل ، توجه به آن و ترك غير محتاج به دعوت نيست ، بلكه نور فطرت ، خودبزرگترين راهنماهاى الهى است كه در تمام سلسله بشر موجود است .
آداب الصلوة - صفحه : 117
بسط معرفة الله اقبال به حق و اغراض از ماسوى
تمام دعوتهاى حقه الهيه و شرايع كامله ربانيه - چه در كشف حقايق توحيد و سرايرتفريد و تجريد،و چه در بسط فضايل و محاسن اخلاقيه ، و چه در تشريع احكام الهيه -بيرون از مقصد كه يكى مقصود بالذات و بالاستقلال است و ديگرى مقصود بالعرض وبالتبعيه است ، نيست .
آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبيا - عليهم السلام - و مجاهدت و مكاشفتكمل و اوليا - عليهم السلام - است آن است كه انسان طبيعى لحمى حيوانى بشرى ، انسانلاهوتى الهى ربانى روحانى شود، و افق كثرت به افق وحدتمتصل شود، و آخر و اول پيوند به هم شود، و اينكمال حقيقت معرفت است كه در حديث شريف قدسى به آن فرمايد: ((كنت كنزا مخفيا فاحببتان اعرف ، فخلقت الخلق لكى اعرف )). در حديث شريف فرمايد:((اول الدين معرفته ))(211).
و تمام اعمال قلبيه و قالبيه و افعال روحيه و جسديه براىحصول اين مقصد مقدس است ، و به غايت بسط معارف الهيه است . و چون اين مقصد ذاتىاستقلال حاصل نشود مگر به دو امر: يكى ((اقبال )) به سوى خداى تعالى ، و ديگر((ادبار)) از غير حق تعالى و اعراض از ما سوى ؛ از اين جهت كليه دعوتهاى الهيه يادعوت بر اقبال به سوى حق تعالى است ، يا دعوت (به ) اعراض ‍ از غير اوست .
و كليه اعمال قلبيه و قالبيه و ظاهره ، و باطنه يا نفساقبال بر خدا و يا اعانت به آن كند، و يا اعراض از ما سوى الله است يا معين آن است .
شرح حديث - صفحه : 297 -298
الهى كردن همه امور
آن چيزى كه انبيا مى خواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را وتمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است ، عصاره عالم است ، انبيا براى اين آمدند كه همهاينها را الهى كنند؛ يعنى انسان كه خلاصه (و) عصاره همه عالم است ، يك انسان الهىبشود كه وقتى كه هر كارى مى كند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كهمعاشرتهايشان هم جنبه الهى داشته است ، ازدواجهاشان هم جنبه الهى داشته ، همهچيزهايشان ، هر جهتى كه ما به نظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى ،اين جنبه را الهى كرده اند. اگر جنگ مى كنند، جنگ هايشان الهى است و براى اوست ، اگرصلح مى كنند، صلح شان هم الهى است و براى اوست درمقابل طاغوت ، يك جنبه الهى در مقابل طاغوت است . طاغوت همه چيزش مادى است ، شيطانىاست ، معنويات را هم مى كشد طرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهىهستند، همين مادياتى كه همه از آن استفاده مى كنند همين ماديات را با يك صورت معنويت بهآن مى دهند، با جنبه معنويت به اينها نگاه مى كنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مىكنند، همه را مظاهر خدا مى دانند.
بيانات امام در جمع دانشجويان - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :59 - 60 - تاريخسخنرانى :16/3/58.
توجه به جنبه الوهيت انبيا
آن چيزى كه در قرآن است آن جنبه الوهيتش است ، هميشه هر چيزى طرح شده به جنبه الوهيتطرح شده است ، همه چيز در آن است اما به جنبه الوهيتش اسلام براى خدمت به خدا آمده است .انبيا خدمه خدا هستند و براى خدا آمده اند و براى توجه دادن همه موجودات اينجا و همهانسانهاى اينجا به خداى تبارك و تعالى .
بيانات امام در جمع استادان دانشگاه - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :8 - تاريخسخنرانى : 13/4/58.
انسان سازى
انسان ، موضوع انبيا
اگر براى هر علمى موضوعى است ... علم همه انبيا هم موضوعش ((انسان )) است و اگربراى هر دولتى برنامه اى است ، برنامه رسول اكرم -صل الله عليه و اله وسلم - را مى شود گفت همان سوره اى كه دراول وارد شده است آن برنامه رسول خداست : ((بسم الله الرحمن الرحيم . اقراء باسمربك ، اقراء باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق ، اقراء و ربك الاكرم الذى علمبالقلم ، علم الانسان مالم يعلم )).(212)
تمام انبياء موضوع بحثشان ، موضوع تربيتشان ، موضوع علمشان انسان است . آمده اندانسان را تربيت كنند، آمده اند اين موجود طبيعى را از مرتبه طبيعت به مرتبه عالى مافوقالطبيعه ماوفوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبيا در انسان است . ازاول ، هركس هر يك از انبيا كه مبعوث شدند، مبعوث شدند براى انسان و براى تربيتانسان .
بيانات امام در روحانيون حوزه قم - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :223 - تاريخسخنرانى :7/4/58
كتب انبيا، كتب انسان سازى
انبيا آمدند كه ما را هوشيار كنند، تربيت كنند. انبيا براى انسان آمده اند و براى انسانسازى آمده اند، كتب انبيا كتب انسان سازى است . قرآن كريم كتاب انسان است . موضوع علمانبيا انسان است هر چه هست با انسان حرف است ، انسان منشاء همه خيرات است و اگر انساننشود منشاء همه ظلمات است . در سر دو راهى واقع است اين موجود، يك راه ، راه انسان ، يكراه ، راه منحرف از انسانيت تا از چه حيوانى سر بيرون بياورد...
انبيا آمدند كه بفهمانند به ما كه قضايا چه هست . ما همه حيران ، سرگردان ، همه عالمسرگردانند نمى دانند قضايا چيست ، اينهايى كه ادعاى انسان شناسى و اسلام شناسىمى كنند ادعاست . كى انسان را مى شناسد و كى اسلام را؟ يك پرده هايى ، يك ورقهاىبسيار مختصرى از انسان ، يك ورقهاى بسيار مختصرى از اسلام وقتى كه كسى بشناسدخيال مى كند انسان را شناخته ، اسلام را شناخته .
انسان (را) به معناى حقيقى انسان ، به آن معنايى كه انسان است جز ذات مقدس ‍ حق وآنهايى كه ملهمند به الهام او، كسى نمى شناسد.
بيانات امام در روحانيون حوزه قم - صحيفه نور جلد:7 صفحه :224 - تاريخسخنرانى :7/4/58.
اقامه عدل و تربيت انسان
انبيا همه آمدند آدم را درست كنند، همه يك نبى نيامده است كه مقصدش اين معنا نباشد كهانسان را اصلاح كند.
اقامه عدل همان درست كردن انسانهاست ، عدل يك چيزى نيست الا اينكه از انسان صادر شودو ظلم همان است كه از انسان صادر بشود. اقامهعدل تحول دادن ظالم به عادل است ، تحول دادن مشترك به مؤ من است .
تفسير سوره حمد 129.
مقصد اصلى رسالت انبيا
نهضت هايى كه به وسيله انبيا و اوليا - عليهم السلام واقع شده است ،قابل مطالعه است ما كه تابع مكتب انبيا هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم و بفهميمنهضت چه بوده است ، براى چه بوده است ... آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند ؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كناربزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كارتمام است ؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يامقصد بالاتر از اين است؟...انبيا آمده اند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنهاباشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعفين به نواى دنيا برسند؟يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ مقصد انبيا دنيا بوده است ؟ اينهمه انبيا آمده اند و دعوتكردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين راكنار بزنند و توده هاى مردم را براى آنها رفاهحاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستادهاست ، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است ؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر ازاينهاست ؟... رفتن مستكبرين مقدمه است ، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است ... مكتباسلام يك مكتب مادى نيست ، يك مكتب مادى معنوى است . ماديت را در پناه معنويت اسلامقبول دارد، معنويات ، اخلاق ، تهذيب نفس . اسلام براى تهذيب انسان آمده است . براىانسان سازى آمده است . همه مكتب هاى توحيدى براى انسان سازى آمده اند.
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :15 - 16 - تاريخسخنرانى :8/3/58.
تبديل انسان طبيعى به انسان الهى
تمام دعوتهاى حقه الهيه و شرايع كامله ربانيه - چه در كشف حقايق توحيد و سرايرتفريد و تجريد، و چه بسط فضايل و محاسن اخلاقيه ، و چه در تشريع احكام الهيه -بيرون از دو مقصد كه يكى مقصود بالذات و بااستقلال است و ديگرى مقصود بالعرض و بالتبعيه است ، نيست .
آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبيا - عليهم السلام - و مجاهدت و مكاشفتكمل و اوليا - عليهم السلام است ، آن است كه انسان طبيعى لحمى حيوانى بشرى ، انسانلاهوتى الهى ربانى روحانى شود، و افق كثرت به افق وحدتمتصل شود.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 297.
به فعليت رساندن انسان
اساس عالم بر تربيت انسان است ، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالماست و انبيا آمده اند براى اينكه اين عصاره بالقوه رابالفعل كنند و انسان يك موجودى الهى بشود كه اين موجود الهى تمام صفات حق تعالىدر اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است .
بيانات امام در جمع نمايندگان كشورى - صحيفه نور جلد:14 - صفحه :103 - تاريخسخنرانى :7/12/59.
نشان دادن راه كمال مطلق
پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مى رسند به آنكمال مطلق و از اين حيرتها و از اين سرگشتگيها نجات پيدا مى كنند، براى نجات انساناست از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجابهاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها.
بيانات امام در جمع روحانيون و ائمه جماعات - صحيفه نور جلد:12 - صفحه :232 -تاريخ سخنرانى :15/4/59.
ساختن انسان جامع
اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراى طبيعت تا عالم الوهيتمراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام ، اسلام مى خواهد انسان را يك انسانىبسازد جامع ، يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد - از - حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به اوبدهد؛ حظ برزخيت دارد رشد برزخيت به او بدهد؛ حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به اوبدهد؛ حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد.همه خظوظى كه انسان دارد و به طور نقص است ، الان نرسيده است ، اديان آمده اند كه اينميوه نارس را رسيده اش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند.
بيانات امام در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :155 -تاريخ سخنرانى :22/7/57.
راهنمايى به مقام والاى انسانى
انسان حيوان نيست ، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مى رسد،در طرف كمال به بالاترين مقام موجود - است - مى رسد و اگر انحراف داشته باشد ازپست ترين موجودات پست تر است . انبيا كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق ، از حيثعقايد، از حيث اعمال ، مكتب هايى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهدانسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بودمثل ساير حيوانات ، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كهاهل صنعت است ، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت ، براى اينكه اين راه ، راهى استكه ماديين خودشان ادراك مى كنند.
آمدن انبيا براى اين است كه آن راههايى كه بشر نمى داند، آن حقايقى را كه انسان نمىداند، به آنها تعليم بفرمايند. انبيا براى راهنمايى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانىبالاتر آمده اند.
قرآن كتاب آدم سازى است ، براى آدم ساختن آمده اند، كتاب حيوان سازى نيست ، كتابتعمير ماديت نيست ، همه چيز است ، انسان را به تمام ابعاد تربيت مى كند، ماديات راقبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مى دهد.
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد: 7 - صفحه :16 - تاريخ سخنرانى:8/3/58.
تربيت ، جهل نيل به مراتب مافوق طبيعت
بعث انبيا براى اين است كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيترا كه خود بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را (تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى شودمعالجه كرد - انبيا آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسانى ديگر، علماى طبيعتنمى توانند اين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيتبدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند.
تمام علماى طبيعت به هر مرتبه اى كه برسند، آخر اداركاتشان ، اين مراتب ادراكات همينخصوصيات عالم طبيعت است . از عالم طبيعت به ماوراى اين عالم طبيعت كه آن عالم با اينعالم در موجوديت شبيه اند والا در مرتبه وجود، آنجا خيلى بالاتر از اينجاست و ما الانخواب هستيم و آنجا را - الان - با اين چشم طبيعى نمى توانيم ببينيم . چون انسان قابليتاين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسى نيست كه بهانسان اين نحو تربيت را بكند، خداى تبارك و تعالى انبيا را ماءمور فرمودند كه اينهابيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه درآن قابليت هست فعليت پيدا بكند، و تربيت يك تربيت الهى بشود.
بيانات امام در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام - صحيفه نور جلد:2 - صفحه:231 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
تربيت جهت نيل به مراتب مافوق طبيعت
انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت ، تابرسد به آنجايى كه مقام الوهيتاست ، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمى بيند، مراتب معنوى انسان .و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويت ها را در خودشايجاد بكند با تربيت هاى صحيح و برسد به يك مقامى كه حتى فوق مقام ملائكه اللهباشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است . انسانمثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يك موجودى است كهخداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتى كه در عالم هستدر انسان هست ، منتها به طور قوه است ، به طور استعداد است و اين استعدادها بايد فعاليتپيدا بكند... تحقق پيدا بكند... هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهايىكه در طبيعت به آن احتياج دارد مى رساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است ، هيچ يكى ازاين علوم بشرى به آنجا نمى رسد...اين مكتبهاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است ، آمدهاند براى اينكه انسان درست كنند، نيامده اند كه يك حيوانى منتها داراى ادراكاتى كه حدودهمان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر. نيامده اند اينها رادرست كنند آمده اند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبىمثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست ، نكته اش اين معناست كه اسلام است كه مىتواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت ، تا فوق روحانيت تربيت كند. غيراسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلا كارى به ماورا ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبيعتنمى رسد، علمشان هم به ماوراى طبيعت نمى رسد، آنى كه علمش به ماوراى طبيعت مى رسدآنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراكمتصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.
بيانات امام در جمع پاسداران آباده - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :282 - 272 -تاريخ سخنرانى :13/4/58.
تربيت بعد معنوى و ماوراى طبيعى انسانها
انسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزى نبود، ديگر احتياج به اينكه يكچيزى از عالم غيب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربيت بكند، تربيت آن ورقرا بكند چون آن ورق نبود احتياج هم نبود، لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت يك حقيقتىاست ، همين خود خصوصياتى كه در انسان هستدال بر اين است كه ، يك ماورايى از براى اين طبيعت هست چون انسان يك ماورايى دارد و بهحسب براهينى كه در فلسفه ثابت است ماوراى اين طبيعت در انسان هست و انسان داراى يكعقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربيت آن ورق كه ورق معنوى انسانباشد بايد كسى اين تربيت را بكند كه علم به آن طرف ، علم حقيقى به آن طرف داشتهباشد و علم به روابط كه مابين انسان و آن طرف طبيعت و آن طرف هست ، آن روابط رابتواند ادراك بكند و آن بشر نيست ، بشر ندارد. همين قدر مورد طبيعت را او مى تواند ادراكبكند، هر چه ذره بين بيندازند ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمى شود آن محتاج به آن استكه يك معانى ديگرى در كار باشد و چون اين روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارك وتعالى كه خالق همه چيز است اين روابط را ميداند از اين جهت به وحى الهى براى يك عدهاى از اشخاصى كه كمال پيدا كرده اند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند،روابطى حاصل مى شود مابين انسان و عالم وحى ، به او وحى مى شود و براى تربيت آنورق دوم انسان بعث مى شوند اينها، مى آيند در بين مردم و مردم را تربيت مى خواهند بكنند.
بيانات امام در جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :227 - تاريخسخنرانى :6/8/57.
آشنا ساختن با حيات ابدى و لوازم آن
انبيا آمدند و كتابها آوردند و دعوتها نمودند با اينهمه تشريفات و اينهمهتحمل رنج و تعب كه ما را از خواب غفلت بيدار و از سكر طبيعت هوشيار كنند و ما را بهعالم نور و نشئه بهجت و سرور رسانند و به حيات ابدى و نعمتهاى سرمدى و لذتهاىجاويدانى رسانند و از هلاك و شقاوت و نار و ظلمت و حسرت و ندامت رهايى دهند؛ تمام اينهابراى خود ما، بدون اينكه براى آنها نتيجه اىحاصل شود و آن ذوات مقدسه احتياجى به ايمان واعمال ما داشته باشند.
آداب الصلوة - صفحه 35.
رساندن انسان به كمال لايق و سعادت جامع
انبيا - عليهم السلام - كه براى سعادت بشر مبعوث شدند، يعنى سعادت همه جانبهبشر، سعادت دنياى بشر، سعادت حيات ديگر.
بشر، آنها مى خواستند كه انسانها را به كمال لايق به انسانيت برسانند.
بيانات امام در مورد نقش اجانب در ايجاد وابستگى - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :270 -تاريخ سخنرانى :8/11/57.
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
خداى تبارك و تعالى نه احتياج به ماها دارد و نه احتياج به تربيت ما دارد، همه ما اگرمشرك هم بشويم ، شديم جهنم ، همه ما هم موحد هم بشويم يك نفعى نمى رسد تمام مربوطبه خودماست بعث انبيا براى تربيت ماست كه ما در آن ورق كه بايد تربيت بشويم ،جورى تربيت بشويم كه آنجا هم زندگيمان زندگى سعادتمند باشد. اگر اين تربيتنباشد و انسان با همان خوى حيوانى از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادتندارد و به شقاوت مى رسد، انسان در آن عالم به ظلمات مى رسد انبيا آمده اند كه ما را ازاين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقدارى كه مربوط به تربيت هاى معنوى است به مابفرمايند به وحى من الله تعالى تا ما كه اگر انبياء نباشند يك حيوانى هستيم كه هر چههست همين طبيعت است ، بيشتر از اين ادراك نداريم ، ما را ببرند به آن عالم و تقويت كنند كهما وقتى از اين عالم منتقل به يك عالم ديگرى شديم زندگى آن عالم هم يك زندگىسعادتمند باشد.
تمام نكته آمدن انبياء اين است كه تربيت كنند اين بشر را كهقابل از براى اين است كه تربيت بشود و مافوق حيوانات است ، اين را تربيتش كنندبراى اينكه همان طورى كه اينجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبيعت به وفق مرادباشد يك زندگى سعادتمند در اينجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشندلطفى است از جانب خداى تبارك و تعالى به بشر كهقابل از براى اين است كه تربيت بشود و تربيت بشر به وحى خدا و به تربيت انبياءاين است كه چيزهايى كه رابطه بوده است مابين آن عالم و اين عالم ، چيزهايى كه اگر آنكارها را ما انجام بدهيم در تربيت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بيان كردند كه اينكارها را بكنيم .
ما نمى دانيم البته كه آيا رابطه ما بين نماز و سعادت آن عالم چيست ، رابطه اش را مانمى دانيم خدا مى داند، چنانچه من و شما كه طبيب نيستيم نميدانيم كه رابطه ما بين اينقرصى كه طبيب مى دهد با آن مرض چيست ؛ لكن رابطه دارد آن كه عالم است اين رابطه راادراك كرده است و به ما گفته است و ما هم بايد اطاعت كنيم تا مرضمان خوب بشود اينرابطه را كه بين اين اعمال ماست ، اعمال صالحه ما با آن عالم است اين را انبيا مى دانندبه وحى خداى تبارك و تعالى و آمده اند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار رااگر بكنيد اين رابطه دارد اينجا با آن عالم و روح شما را تربيت مى كند اين كه شما درآن عالم وقتى كه مى رويد با سعادت هستيد چيزهايى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسانارتكاب كنند مثل سمومات مى ماند كه اگر انسان يكى كه مسموم است بخورد مسموم مىشود و به هلاكت مى رسد، در عالم ماوراء الطبيعة و روح هم اينطورى است كه بعضى ازچيزهاست كه اگر چنانچه آن چيزها را عمل كند انسان ، يا اعتقاد به آن پيدا كندمثل سم قاتل مى ماند به مراتبش كه يك وقت مسموم مى كند انسان را لكنقابل علاج است ، يك وقت مسموم مى كند و اگر تا آخر برود ديگر علاج هم ندارد آنها همبراى ما گفته اند كه نكنيد، گفته اند نكنيد، اين كار را نكنيد آن كار را نكنيد، آن كار رانكنيد، البته يك مقدارى از امورى كه آنها فهميده اند ((بكنيد و نكنيد)) باز براى تنظيمعالم طبيعت است و اجتماع است لكن بسيارى از امور راجع به تنظيم امور اجتماع نيست ، راجعبه ماوراى طبيعت است انسان چون يك مجموعه اى است كه احتياج به همه چيز دارد، انبياء آمدهاند كه آن همه احتياجات انسان را هر چه احتياج دارد انسان براى انسان بيان كنند كه انساناگر عمل بكند به سعادت تمام مى رسد.
بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :227 - 228 -تاريخ سخنرانى :6/8/57.
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
كوششهايى كه انبيا مى كردند و جنگ هايى كه با مخالفين راه حق مى كردند و خصوصاجنگهايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايى همنبود...انبيا آنهمه زحمت كشيدند نه فقط براى اينكه طرف را از صحنه خارج كنند وخودشان صحنه را دست بگيرند، بلكه مقصد اصلى اين بوده است كه اين انسانهايى كهانسانيت ندارند، اين اشخاصى كه در راه خلاف دارند سير مى كنند و آنها مى ديدند كه اينراه خلاف ، راه شقاوت است ، راه ضلالت است ، راهى است كه مردم را در اين دنيا بهشقاوت و در آن دنيا هم به مهلكه مى كشاند، انبيا از طرف خداى تبارك و تعالى مامورشدند براى نجات مردم .مردم را اگر به حال خودشان مى گذاشتند جز يك حيوانى كهخوردن و خوابيدن را و شهوات را ادراك بكند و در راه آنعمل بكند، چيز ديگر را نمى توانستند بفهمند، از باب اينكه ورق ماوراى طبيعت بر مردمپوشيده است . اينكه مردم مى دانند، همين عالم را عالم طبيعت را، آنهايى كه علمشان ديگرزياد هست ، يك خصوصيات طبيعت را زيادتر مى فهمند، لكن همه آنها همين است كه از طبيعتبهره ور مى شوند و به طبيعت توجه دارند و انسان را هم به همين جنبه طبيعى مى شناسندو براى همين جنبه طبيعى انسان هم زحمت مى كشند. تمام زحمات ماديين كه مربوط به مكتبالهى نباشد صرف ادراك طبيعت و خصوصياتى كه در طبيعت است مى شود و استفاده از طبيعت، آنهم طبيعت انسان از طبايع عالم . هر چه نگاه بكنيد از اين تمدن هاى بزرگ ، جديد، ازاين پيشرفت هاى عظيم انسانى مى بينيد كه همه آن مربوط به همين طبيعت است و مربوطبه استفاده انسان از طبيعت است ، آنهم استفاده انسان طبيعى از عالم طبيعت . از عالم طبيعت بهآن طرف اين موجودات طبيعى نمى توانند بفهمند و لهذا اينها راهى به آن عالم ندارند مگراز راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطره اش هست و چون اين انسانمثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور خلقشده است كه علاوه بر حيات طبيعى ، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات مابعدالطبيعه ،حيات صحيح انسان است ، اينجا همان حيات حيوانى است ، از اين جهت مردم محتاج شده اند بهاينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اينها گزارش داده بشود و خداى تبارك وتعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا اينكه راه را به اينها نشانبدهند. تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راهبايد عبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مى كند، اگر سرخود باشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مى رود و اگر چنانچه به راهانبيا برود انسانيتش كامل مى شود و هر چه بيشتر اطاعت كند بيشتر انسانيتش رشد مى كند.تمام كوشش انبيا براى اين بوده است كه انسان را بسازند،تعديل كنند، انسان طبيعى را مبدل كنند به يك انسان الهى ، در همين عالم كه هست هم ، بازاينطور باشد. نظر انبيا به اين عالم با نظر اشخاص ديگر فرق دارد، آنها مى خواهنداين عالم را الهى كنند، يعنى به هر چه نگاه مى كنند آثار الهيت در آن ملاحظه كنند. سايرقشرها چه فلاسفه باشند و چه ساير دانشمندان باشند خصوصا دانشمندان طبيعى ، اينهاتمام نظرشان به اين است كه آثار طبيعت را كشف كنند و استفاده از طبيعت بكنند. انبيا طبيعترا قبول دارند لكن طبيعت را مهار مى كنند به طورى كه در تحت الوهيت مهار بشود، در تحتعالم بالاتر باشد. همان استفاده اى را كه ماها كه اطلاعى از آن واقعيات نداريم از اينعالم طبيعت مى كنيم آن آدمى كه از ماعداى طبيعت هم اطلاع دارد همين استفاده را مى كند بافرقاينكه ، اين كه استفاده مى كند نظرش به همين طبيعت است و او كه استفاده مى كند طبيعت راآثار آن عالم مى بيند و حق تعالى را در طبيعت مشاهده مى كند.
بيانات امام در جمع كاركنان وزارت اقتصاد - صحيفه نور جلد: 8 - صفحه :81 - 82 -تاريخ سخنرانى :17/4/58.
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
آن عباداتى كه انبيا آورده اند و شما را به آن دعوت كردندمثل نماز، مثل روزه ، مثل حج ، اينطور چيزها، اينها يك امورى هستند كه ، نسخه هستند از طبيبهاى واقعى كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه هاى كمالى كه همانطورى كه ازطبيعت استفاده مى كنيد مادامى كه در طبيعت هستيد، وقتى كه نفوس شما از اين طبيعت بيرونرفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد ويك زندگانى كاملا سعادتمند شما داشته باشيد.
بيانات امام در جمع كاركنان وزارت اقتصاد - صحيفه نور جلد:2 - صفحه : 232 -تاريخ سخنرانى :6/8/57.
توجه دادن به عالم غيب و روحانيت
هدف دعوت انبيا و مرسلين در هر حكم و تحريض و ترغيبى ، دعوت به سوى حق و بهكمال رساندن افراد انسان و توجه دادن آنان به عالم غيب و روحانيت است .كمال انسانى با دو اصل متحقق است ، و معناى كمال داشتن ذات انسان آن است كه وجودش بهگونه اى صفا داشته باشد كه از كدورات عارى شود و اين امر با دوعامل متحقق مى شود: ((حكمت )) و ((حريت )).
((حكمت )) عبارت است از علم پيدا كردن نسبت به نظام وجود (نه به ماهيات و مفاهيم وحدود) و مطالعه نظام موجودات عالم ، و اما ((حريت )) عبارت است از آنكه فرد بتواند خودرا از عبوديت شهوت و نقص خلاص نمايد. اين حريت ذاتى است و هر قدر انسان بيشتراسير شهوت و حرص و طمع و ظلمت حسد باشد كمتر بهكمال مى رسد.
تقريرات اسفار
ساختن انسان الهى صالح در خلوت و جلوت
خدا مى خواهد مردم را به اعلى عليين برساند ازاسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيم هاى انبيا جاهاى ديگر اصلامطرح نيست . چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى ، به ما چه ربط دارد، اينجاخلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مى خواهد باشد. انبيااينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى به تو كاردارند. هيچ كس نيست ، لكن حكم خدا هست دنبال شما.
آنها مى خواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد،همانطورى كه خيانت نمى كند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظه مى كند،انبيا مى خواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقى نباشد،هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است ، چه در بين مردم هم آدم است .
بيانات امام در جمع پاسداران آباده - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :4 - تاريخسخنرانى :13/4/58
تبديل كردن انسان به افضل خلايق
تمام زحمتى كه انبيا كشيده اند و تمام رنج هايى كه اولياى خدا از بدو خلقت تاكنونكشيده اند و بعدها هم تا آخر خواهند كشيد مقدمه اين بوده است كه اين موجودى كه در خارجمى گويند انسان ، انسان بشود. تمام كتب آسمانى كه بر انبيانازل شده است براى اين بوده است كه اين موجودى كه اگر سر خود باشد، خطرناكترينموجودات عالم است ، تحت تربيت و تعليم الهى واقع بشود و بهترين موجودات وافضل تمام خلايق بشود.
نهضت هاى اسلامى ، نهضت هاى توحيدى ، تمام براى همين معينى بوده است . در اسلام همهامور مقدمه انسان سازى است . اگر رها كنند اين موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهىمى كشد. براى جلوگيرى از اين فسادهاى بزرگ و اين جنگ هاى ويران كن و اين كارهاىبسيار ناروا كه در كشورها هست انبيا آمده اند تا بشر را هدايت كنند به راهى كه همه در آنراه سير كنند و همه انسان صحيح و كامل بشوند. اگر اين موجود دو پا تربيت شد تمامحوايج دنيا و آخرت بشر تحقق پيدا مى كند و اگر اين موجود دو پا سرخود شد يا بهخلاف مسيرطبيعى خودش ‍ حركت كرد تمام عالم به تباهى كشيده مى شود.
از اين جهت تمام انبيا معلم ها هستند و تمام بشر دانشجو انبيا مكتبى دارند كه در آن مكتب مىخواهند اين موجود دوپايى كه بدترين موجودات است و اگر رها بشود خطرناكترينموجودات عالم است ، اين را به راه مستقيم ، به صراط مستقيم هدايت كنند و اجراى اين امر راهم خودشان متكفلند.
بيانات امام در جمع گروهى از دانشجويان پاكستان و معلمين - صحيفه نور جلد:13 -صفحه :52 تاريخ سخنرانى :8/6/59
خارج كردن انسان از ظلمات طبيعت و ماوراى طبيعت
اسلام و همه مكتب هاى توحيدى آمده اند كه اين انسانى كه يك موجود مادى است ابتدائامثل ساير موجودات مادى ؛ يعنى بعد از اينكه يك مراحلى سير كرده حالا رسيده است كه شدهاست يك موجودى مادى داراى چشم و گوش و حواس و خواص ، ساير حيوانات هم همين رادارند، مكتب هاى الهى آمدند كه اين موجودى كهقابل اين است كه همه چيز بشود، انسان يك نسخه كوچكى هست از همه عالم ...
يعنى انسان در آن همه چيزهايى كه در همه چيز هست ، هست . تمام عوالم غيب و شهود در انسانهست منتها يك مقداريش بالفعل است ، يك مقداريش بالقوه است
انبيا آمدند كه دست اين انسان را بگيرند، از اين چاه بيرون ببرندش ، دست انسان رابگيرند از اين ظلمت ها بيرون ببرند و به نور برسانند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم منالظلمات الى النور(213) خدا اخراج مى كند به وسيله انبياء بوسيله تعليمات ،تعليمات انبياء براى اين است كه اين ظلمت هايى كه در اطراف يك موجودى هجوم به آنآوردند از همه اطراف دست آن ها را بگيرد و از اين ظلمت ها بيرون بياورد ما وقتى در همينوضع فعلى كه ملاحظه مى كنيم گرفتار يك ظلمت هايى هستيم غير از اين ظلمت هايى كهبراى ما هست راجع به ماوراء طبيعت در همين جا ما يك گرفتارى هايى داريم كه اينها ظلماتاند و انبياء آمدند كه ما را از اين نجات بدهند
بيانات امام در جمع گروهى از جامعه پيشه وران اصفهان - صحيفه نور جلد:10 صفحه:276 - تاريخ سخنرانى :21/9/58
اعتلاى بشر از مرتبه حيوانى به جايگاه انسانى
اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم ، الا نادرى ، همه شانمثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مى افتادند. حالا هم مى بينيد كه آنهايى كه بهاين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند...تربيت هاى انبياست كه نجات دادهاين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه صحيفه نور جلد:12 صفحه:171 تاريخ سخنرانى :20/3/59
رها ساختن از علقه هاى خلاف فطرت
همه دعوت انبيا اين بوده است كه مردم را از اين سرگردانى اى كه دارند هر كه يك طرفمى رود و هر كه يك مقصدى دارد اين مردم را از اينجا دعوت كنند و راه را نشانشان بدهد كهاين راه است ، ديگر آن راه ها كه مى رويد رها كنيد، راه همين است اهدنا الصراط المستقيم(214)، ان ربى على صراط المستقيم (215) آن طرف ، طرف ندارد، دنياست و ماوراىآن ، آنچه كه مربوط به نفسانيت انسان است ، شهوات انسان است ،آمال و آرزوهاى انسان است اين دنياست آن دنيايى كه تكذيب شده است .
اين عالم طبيعت ، اين عالم طبيعت نور است ، دلبستگى هاى به اين عالم انسان را بيچاره مىكند، ظلمت ما از اين دلبستگى هايى است كه ما داريم به اين دنيا، به اين مقام ، به اينمسند، به اين اوهام ، به اين خرافات . همه انبيا آمدند براى اينكه دست شما را بگيرند ازاين علايقى كه همه اش بر ضد آنى است كه طبيعت و فطرت شما اقتضا مى كند، شما رادستتان را بگيرند و از اين علايق نجاتتان بدهند و واردتان كنند به عالم نور
بيانات امام در جمع گروهى از زنان انقلاب اسلامى صحيفه نور جلد:12 صفحه :241تاريخ سخنرانى :21/4/59

next page

fehrest page

back page