1.فلسطين : سرزمين جرجيس عليه السلام بود و بعد عيسى عليه السلام بهاهل همان ناحيه مبعوث شد.
قبر جرجيس در موصل يا رقه يا خوى فلسطين است كه هفتاد پيغمبر درآنجا مدفون مىباشند.
اين پنج منطقه ارض مقدّس است كه دعاى سمات بر محور آن دور مى زند و امروز مورد توجّهيهود و نصارى و مسلمانان قرار دارد. زيرا قبلةاول مسلمين بوده و مشهد رجال بزرگ جهان است . قبور انبياى سلف در اين منطقه و آثارتاريخى شهرهاى مهم عمالقه ، عاد، ثمود، رس ،اهل البيت و غيره در بعلبك و تل سليمان و... در آن موجود مى باشد كه مهمتر از همه آنهابيت المقدّس و بيت اللحم و خليل الرحمن است كه آثار زنده شش هزارسال پيش و زيارتگاه عموم پيروان اديان الهى (يهود و نصارى و مسلمين ) محسوب مىشود.
در سال 1370 ه- .ق مطابق 1330 ه-. ش ، كه سياست استعمار براى به دست آوردن آراىبيشترى در سازمان ملل به منطوق فَرِّقْ تَسُدْ (تفرقه بينداز و حكومت كن !) كه شيوهغربيان است فلسطين را دو قسمت نمود. قسمت شمالى را به يهود دادند، و قسمت جنوبى راكه قسمت اعظم فلسطين است به عرب كه اردن هاشمى امروز راتشكيل مى دهد و شهر عمان پايتخت آن از زيباترين شهرهاى احداثى امروزى است . در اينمنطقه آثار تاريخى بيش از فلسطين يهود است زيرا در آنجا فقط اورشليم معبداختصاصى يهود است ولى در اين منطقه ، بيت المقدّس كه مورد توجّه هر سه مذهب زنده جهاناست و نيز بيت اللحم و خليل الرحمن و آثار تاريخى ديگر قرار دارد.
4.حمْص : اين شهر با عظمت تاريخى را حمص بن سام بنا نمود و آن بين دمشق و حلب است. شهر مزبور يك مكان مقدّس دارد كه اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام آنجا رازيارت نمود و فرمود بسيارى از صلحا در آنجا مدفون هستند. اين مكان مزار عمومى آن شهراست و برخى قبر قنبر غلام على عليه السلام را آنجا مى دانند ولى اصح آن است كه قبرقنبر غلام در بغداد است . (23) حمص به نقل البلدان شهر مشهورى است در طرف قبلىدمشق و حلب و به نام حمص بن سام بن نوح است . قبر خالدبن وليد و پسرش عبدالرحمن وعاص بن عثم در آنجاست و نزديك آنجا قصر خالدبن وليد است و قبور بسيارى ازصحابه آنجا مى باشد.
اين حمص غير از حمص واقع در اشبيليه و نيز مصر وخلخال است .
در سفرنامه ناصرخسرو آمده است كه : از شام تا حمص پنجاه فرسخ است .
3.اردن : اردن نام پسر سام بن نوح بود و طايف يكى از قطعات اردن است كه به لطافتآب و هوا معروف و داراى مناظر زيبا مى باشد.
حضرت ابراهيم خليل اول در اردن مى زيسته و پس از وحى الهى به شهرى كه امروز بهآن شهر الخليل گويند رفته و در آنجا مسكن گرفته است .
قريه ناصره مسكن حضرت عيسى عليه السلام بود و كلمه نصارى از ناصره دمشق شدهكه مسكن پيشواى آنها بوده است . حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليهالسلام ، در اين سرزمين ناصره غذا خوردند و در قرآن مجيد از آن با عنوان قريه نام يادشده است ، آنجا كه مى فرمايد:
(فَانْطَلَقا حَتّى اءتيا اءهل قرية اسْتَطْعَما اءَهْلَها فَاءَبَوْا اءَنْ يضيفوهما فَوَجَدا فيهاجِدارا يُريدُ اءَنْ ينقض فاءقامه قالَ لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ اءَجْرا) (24)
يعنى : پس رفتند تا وقتى كه آمدند نزديك اهلدهى (انطاكيه ) طلب طعام كردند از اهل آن ده ابا كردنداهل ده از اينكه مهمان كنند موسى و خضر عليهم السلام را؛ ناچار رو به راه نهادند ويافتند در نواحى ده ديوارى را كه مى خواست بيفتد، خضر آن ديوار را ساخت و با سنگ وگل محكم نمود آن را و رفت . موسى گفت : اگر مى خواستى مزدى مى گرفتى بر تعميرآن ديوار چرا مزد نگرفتى ؟ در سوره كهف از ملاقات و همراهى موسى عليه السلام باخضر نبى عليه السلام سخن مى گويد كه با هم مى رفتند تا بدين قريه رسيدند و ازمردم آن طعام و غذا خواستند.
ولى آنها به اين دو بزرگوار چيزى نفروختند ومهمان نوازى نكردند. مع ذلك هنگامى كهمى خواستند از شهر بيرون روند چشمشان به ديوارى افتاد كه كج شده بود. خضرشروع به تعمير ديوار نمود تا خراب نشود و موسى عليه السلام به وى گفت اين مردماز فروختن غذا به شما امتناع كردند، آنوقت شما ديوار خرابه آنها را راست مى كنى ؟!خضر عليه السلام گفت اين ديوار متعلّق به دو پسر يتيم است و زير آن گنجى است كهاگر خراب شود مى برند؛ خواستم باقى بماند تا آن دو كودك بالغ شوند و استيفاىحق خود نمايند.
در اردن قبور بسيارى است . از جمله قبر لقمان حكيم ، كه در قرآن سوره اى به نام اووجود دارد، در شهر طبريه واقع است كه معروف به حيره طبريه است .
قبور حجر بن عدى ، اويس قرن و بلال حبشى در اين منطقه بين اردن و شام است .
4.بيت المقدس : شهرى كه امروز به نام قدس خوانده مى شود به دست ايليا پسر سامبن نوح بنا شده ، و در احاديث آمده است كه زمين قدس سرزمين محشر خواهد شد. در اين منطقهقبور انبيا و اوليا و بزرگان علما و دانشمندان و اوتاد و بندگان خدا فراوان است .
مشهورترين آن منطقه خليل الرحمن است كه قبر حضرت ابراهيم و پسرش اسحاق و زكرياو يحيى عليهم السلام در آنجاست .
اين بناى تاريخى همه از سنگ بنا شده و بيش از شش هزارسال از تاريخ بناى آن مى گذرد. مسجد بزرگ و بلند آن به سبك مخصوصى است . قبهو بارگاه انبيا و پيغمبران در آن بوده ، و آثار عتيقه بسيار دارد. مسجد بزرگى اطرافآنها بنا شده و شهر زيباى عالى خوش منظره سبز و حمام آنجا را احاطه كرده است .
مسجد اقصى ، كه از مساجد محترم و معظم جهان است ، قبلهاول مسلمين و مسجد ليله المعراج و بزرگترين معبد مورد اتفاق سه ملّت يهود و نصارى واسلام
است . اين بارگاه باعظمت ديدنى است نه شنيدنى .
قبور بسيارى از انبيا در اين منطقه است . نماز در آنجا ثواب هزار نماز را دارد. اين مسجد ازبناهاى حضرت سليمان عليه السلام است كه پايه هاى آن از سنگ و فلز گداخته ريختهشده است .
در اخبار آمده است كه كثرت اولاد حضرت ابراهيمخليل عليه السلام به پاس فداكارى و ذبح فرزندشاسماعيل عليه السلام بود و چون اولاد او زياد شدند گروهى به عصيان و تمرّد قوانينالهى پرداختند. به حضرت داود عليه السلام خطاب شد كه گناهكاران را به سه بلامبتلا مى سازم : سه سال قحطى يا سه ماه جنگ يا سه روز طاعون .
حضرت داود عليه السلام پيام الهى را به ملّت خود ابلاغ كرد. گفتند طاقت قحطىنداريم ، جنگ هم بر ما مشكل است ، ناگزير براى مرگ حاضر مى شويم . گروهى آمادهطاعون شده غسل نموده توبه كردند و كفن پوشيده و منتظرنزول عذاب گشتند و بدين منظور با زنان و كودكان به صحرا رفتند. گروهى نيز كهبه اين سخنان به ديده تمسخر و استهزا مى نگريستند در شهر ماندند و طاعون آمد همهآنها را از بين برد. جمع انبوهى مردند و هلاك شدند. حضرت داود در همينتل (كه خاك بيت المقدس است و هميشه پيغمبران بر فراز آن رفته نماز مى خواندند وتوبه و انابه و دعا مى كردند و دعايشان مستجاب مى شد) دعا كرد، خداوند بلا را از آنهابرگردانيد. به داود خطاب رسيد كه در همين محل استجابت دعا مسجدى بسازند. اين نقطهخيمه گاه حضرت موسى عليه السلام و صلحاى بنىاسرائيل بود.
همه مردم در ساختمان مسجد همّت گماشتند. مردى از صلحاى بنىاسرائيل گفت : اينجا ملك من است و اجازه نمى دهم بدون رضاى من ساختمان بسازيد. گفتندهر چه خواهى به تو مى دهيم تا راضى شوى . به داود خبر دادند، گفت بايد رضاى اورا به دست آوريد. او هم قيمت را بالا برد تا به صد گوسفند و صد گاو و صد شتررسيد. باز رضايت نداد، تا آنكه گفت ديوارى اطراف آن بكشيد و برابر آن نقره به منبدهيد تا راضى شوم . مردم همچنان حاضر شدند كه اين معامله انجام شود.
چون ديد همه حاضرند، گفت من براى رضاى خدا و قربةً الى الله از حق خود مى گذرم وهيچ پولى نمى گيرم و با شما همكارى هم مى كنم .
بدين ترتيب همگان در ساختمان مسجد اقصى شركت كردند. حضرت داود عليه السلامشخصا با صلحاى بنى اسرائيل سنگهاى بزرگى را بلند كرده گرد آوردند. امّا در ايناثنا به داود خطاب شد سهم تو از ساختمان مسجد تمام شد، بگذار سليمان پسرت اينوظيفه را انجام دهد. داود در سن 127 سالگى بود كه كار ساختمان مسجد اقصى را آغازنمود و در سن 140 سالگى وفات كرد.
سليمان عليه السلام به وصيّت پدرش در سن 13 سالگى به جاى وى نشست و شروعبه تكميل ساختمان مسجد نمود. نيروهاى نهان و آشكار جهان ، به او كمك مى كردند.قهرمانان جن و انس از معادن دور و نزديك سنگهاى پهن و سفيد و سبز مى آوردند تا آنكهسليمان عليه السلام مسجد را ساخت و شهر قدس را به دوازده محلّه ، به نام اسباط بنىاسرائيل ، تقسيم نموده و بنا كرد. وى تا 53 سالگىمشغول تكميل مسجد بود و بدينگونه چهل سال در زمان اوطول كشيد تا بناى مسجد پايان يافت .
در آنجا يك قبه از شيشه براى سليمان ساختند. وى در آن قبّه بر عصاى خود تكيه زده وفرمان داده بود هيچ كس بدون اجازه وارد قبّة بلورين او نشود. روزى ديد مردى بى اجازهوارد شد. گفت كيستى ؟ جواب داد: اءنا الذى لااءقبل الرشاءَ وَ لا اءهابَ منَ الملوك ، من آن كسى هستم كه رشوه نمى پذيرم و ازپادشاهان نمى هراسم ، من ملك الموت هستم ؛ و به همانحال او را قبض روح نمود.
بيت المقدّس و مسجد اقصى از مناطق بسيار جالب و جذّاب جهان اسلام است و آثار طبيعى وصنعتى ، طراوت و فراوانى ميوه ها و نعمت ، سرتاسر آن منطقة بابركت را فرا گرفتهاست .
5. دمشق : دمشق كه امروز به آن سوريه مى گويند و مركز آن شام است ، به گفته برخىاز مورخين به دست پسر سام بن نوح ساخته شده است . در عينحال برخى نيز بناى اين شهر را به غلام ابراهيمخليل عليه السلام و بعضى ديگر به غلام نمرود بن كنعان نسبت مى دهند. در هرحال دمشق داراى صفاى هوا و لطافت آب
و ميوه هاى فراوان مخصوصا موز و مركبات و زيتون است . با اين وجود، مردم آن سرزمين درجريان كربلا و اسارت آل الله عليهم السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وخاندان مكرّم او جفا كردند. شاعر مى گويد:
ز قرآن شده مستفاد اين كلام
|
به سرّ و علن بس مذمّت نمود
|
همانا كه ايشان به عصر يزيد
|
خصوص آن زمان كآل خير الانام
|
ببستند آذين به بام و به در
|
به عيش و طرب جمله پرداختند
|
اين بيان مورخين ، معطوف به خبر معروفى است كهمدلول آن چنين است :
چون سيدالشهدا عليه السلام روحى فداه شهيد شد همه ممكنات كه در حيطه ولايت مطلقهاو بودند متغير شدند و حال طبيعى خود را از دست دادند - و اين حالت تاءثر و گريه برشهادت فرمانرواى كل عالم وجود بود - مگر سه شهر كه كوفه و بصره و شام بودهاست . (25)
اخبار ديگرى هم مؤ يّد اين حقيقت است . چنانچه درمقاتل معتبر نقل شده روز عاشورا هر سنگى را برمى داشتندمثل اين بود كه زير آن خون تازه بوده است . محتشم كاشانى در تركيب بند مشهور خود مىگويد:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است ؟!
|
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟!
|
باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين
|
بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است ؟!
|
اين صبح تيره باز دميد از كجا، كزو
|
كار جهان و خلق جهان جمله درهم است ؟!
|
گويا طلوع مى كند از مغرب آفتاب
|
كآشوب در تمامى ذرّات عالم است
|
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
|
اين رستخيز عام كه نامش محرّم است
|
در بارگاه مقدس كه جاى ملال نيست
|
سرهاى قدسيان همه بر زانوى غم است
|
جن و ملك بر آدميان نوحه مى كنند
|
گويا عزاى اشرف اولاد آدم است
|
خورشيد آسمان و زمين ، نور مشرقين
|
پرورده كنار رسول خدا : حسين عليه السلام
|
در آن عصر كوفه و بصره زير فرمان حكومت ابن زياد، فرمانده جنگ وقاتل اصلى امام حسين عليه السلام ، بود و شام هم مركز خلافت يزيد مستِ مخمور بى ارادهو بى دين شمرده مى شد. لذا اين شهر يعنى اين سه اجتماع به صورت ظاهر تاءثرنداشتند، بلكه شادمان شدند، كه روز عاشورا يَومٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بنواُميّه است . (26)