صبا به پير خرابات از خرابه شام
|
ببر ز كودك زار، اين جگر گداز پيام
|
كه اى پدر ز من زار هيچ آگاهى
|
كه روز من شب تار است و صبح روشن شام
|
به سرپرستى ما سنگ آيد از چپ و راست
|
به دلنوازى ماها ز پيش و پس دشنام
|
نه روز از ستم دشمنان تنى راحت
|
نه شب ز داغ دل آرامها دلى آرام
|
به كودكان پدر كشته ، مادر گيتى
|
همى ز خون جگر مى دهد شراب و طعام
|
چراغ مجلس ما شمع آه بيوه زنان
|
انيس و مونس ما ناله دل ايتام
|
فلك خراب شود كاين خرابه بى سقف
|
چه كرده باتن اين كودكان گل اندام
|
دريغ و درد كز آغوش نار افتادم
|
به روى خاك مذلت ، به زير بند لئام
|
به پاى خار مغيلان ، بهدست بند ستم
|
ز فرق تا قدم از تازيانه نيلى فام
|
به روى دست تو طوطى خوش نوا بودم
|
كنون چو قمرى شوريده ام ميانه دام
|
به دام تو چو طوطى شكر شكن بودم
|
بريخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر كام
|
مرا كه حال ز آغاز كودكى اين است
|
خداى داند و بس تا چه باشدم انجام
|
هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود
|
براى غمزدگان صبح عيد مردم شام
|
به ناله شررانگيز بانوان حجاز
|
به نغمه دف و نى شاميان خون آشام
|
سر تو بر سر نى شمع ، ما چو پروانه
|
به سوز و ساز زنا سازگارى ايام
|
شدند پردگيان تو شهره هر شهر
|
دريغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام
|
سر برهنه به پا ايستاده سرور دين
|
يزيد و تخت زر و سفره قمار و مدام
|
ز گفتگوى لبت بگذرم كه جان به لب است
|
كراست تاب شنيدن ، كرا مجال كلام ؟
|
بخش چهارهم : آثار و ابنيه تاريخى شام
فصل اول : سرزمين شام از ديدگاه قرآن و روايات
آيات و رواياتى در توصيف و تمجيد از شام و بخصوص از دمشق در دست است كه بعضىاز آنها شايان توجه مى باشد. از جمله آيات مزبور اين آيه شريفه است : يا قومادخلوا الارض المقدسه التى كتب الله لكم ... (322)
خداى تعالى (آن زمان كه بنى اسرائيل هنوز به جرم سرپيچى از فرمان پيامبر، مغضوبو مطرود درگاه الهى قرار نگرفته بودند) به آنان خطاب مى كند: به سرزمين مقدسىكه خداى تعالى به نام شما ثبت كرده است داخل شويد. در روايات عامه و خاصه وارد شدهاست كه مقصود از زمين مقدس ، كشور شام است .
محدث جليل صاحب تفسير شريف صافى در ذيل همين آيه شريفه بهنقل از تفسير عياشى از امام باقر عليه السلامنقل مى كند كه فرمود:
(الارض المقدسه يعنى الشام ) مقصود از زمين مقدس ، شام است صاحب مجمعالبيان نقل مى كند كه مقصود از ارض مقدسه ، دمشق و فلسطين و قسمتى از اردن است . واين مكان از آنرو مقدس خوانده شده كه چون جايگاه انبيا و مومنين بوده از آلودگى به شرك، پاك و پاكيزه بوده است
در بعضى از كتب آمده است كه چون ابراهيم على نبينا و آله و عليه السلام در كوه لبناناقامت گزيد، پس از مدتى علاقمند شد كه ديدارى از ارض مقدس بكند. خداى تعالى بهاو وحى فرمود كه بر فراز قله كوه بر شو و نگاه كن ، هر چه كه در چشم انداز توقرار گيرد مقدس است . آن حضرت نگاه كرد، دمشق و فلسطين و اردن در ديدگاه حضرتشقرار گرفت .
(نزل ابراهيم عليه السلام بجبل لبنان ، و اقام به مده ، فاشتاق الى الارضالمقدسه ، فاوحى الله اليه : اصعد على راسالجبل و انظر، فما ادرك نظرك فهو مقدس ، فنظر فانتهى نظره الى دمشق و فلسطين والاردن . رواه مقاتل و الكلبى ) (323)
ديگر از آيات ، آيه شريفه سوره اسرا است :
(سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله ....) (324)
منزه است آن خدايى كه بنده اش را شب هنگام از مسجد الحرام به مسجد اقصى برد، همانمسجد اقصى كه اطراف و جوانبش را مبارك ساختيم
گفته اند مقصود از اطراف مسجد اقصى كه مبارك شده ، دمشق و فلسطين است .
چهار قصر از بهشت در دنيا
از نظر احاديث اسلامى از طرق خاصه سفينه البحار - قدس بابفضل بيت المقدس الاسرا الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله (امالى ) از اميرالمومنين على عليه السلام روايت كرده كه فرموده : چهار قصر از بهشت در دنياست : مسجدالحرام و مسجد الرسول صلى الله عليه و آله و مسجد بيت المقدس و مسجد كوفه
(من لايحضره ) از اميرالمومنين على عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
يك نماز در بيت المقدس معادل هزار نماز است ، و يك نماز در مسجد اعظممعادل صد نماز است ، و نمازى در مسجد قبيله معادل بيست و پنج نماز است
و نمازى در مسجد بازار معادل دوازده نماز است . و نماز مرد در خانه خود يك نماز است
(لالى الاخبار) از طريق خاصه روايات كثيره است كه مسجد الحرام به صد هزار نمازاست و مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله (در مدينه ) به ده هزار نماز است و هر كداماز مسجد كوفه و مسجد الاقصى به هزار نماز است و مسجد جامع براى جمعه و جماعات واگر چه متعدد باشد صد نماز است . و مسجد قبيله مانند مسجد محله در بلد، بيست و پنجنماز است . و مسجد بازار به دوازده نماز است و مسجد زن خانه او است .
از ابن عباس آمده كه ارض مقدس همان فلسطين است خدا آن را از آن جهت تقديس كرده كهحضرت يعقوب عليه السلام در آن متولد شد و آن مسكن پدر او حضرت اسحاق و حضرتيوسف عليه السلام بود، و همه بعد از مرگ جنازه شان به سرزمين فلسطينانتقال يافت . مقبره همه در شهر خيل الرحمن است و جنازه حضرت يوسف عليه السلام را ازمصر آوردند و در آنجا دفن كردند.
ساختمان بناى بيت المقدس بر دست حضرت داود و حضرت سليمان عليه السلام بوده است.
تجليل امپراطوران از بيت المقدس
همين كه روم بر فارس غلبه كرد (هراكليوس امپراطور) خسرو پرويز را شكست داد بيتالمقدس را پس گرفت (حتى تا به مدائن پايتخت ايران آمد و صليب عيسى عليه السلامرا از مدائن پس گرفت ) و براى شكر گزارى آنكه بيت المقدس را گرفته امپراطورروم پياده از مرز ايران به بيت المقدس آمد زير پاى اوگل و رياحين افشاندند بر گل و رياحين تا بيت المقدس پياده قدم زد. (325)
منتخبات التواريخ (نوشته حصنى ) از سهيلىنقل مى كند كه گفته است : مراد از (بار كنا حوله ) شام است ، و شام در لغت سريانىبه معناى پاكيزه است ، و به آن از آن جهت شام گفته شده ، كه سرزمينى پاكيزه است ونعمتش فراوان
نيز در آيات شريفه : (قلنا يا نار كونى بردا و سلاما على ابراهيم # و ارادوا بهكيدا فجعلناهم الاخسرين # و نجيناه و لوطا الى الارض التى باركنا فيها للعالمين ) وآيه : (تجرى بامره الى الارض التى بار كنا فيها...) (326) مقصود از(بار كنافيها) در هر دو آيه شام است
مرحوم خراسانى در منتخب التواريخ از روضاتنقل مى كند كه ابوبكر خوارزمى آورده است :
(جنات الدنيا اربع : غوطه دمشق و صفد سمرقند و شعب بوان و ابله البصره .وافضلها غوطه دمشق ) باغهاى بهشتى دنيا چهار است : غطوطه دمشق و..و غوطه دمشقاز همه بهتر است
در روايات عامه ، مدح بليغى از شام ، خصوصا دمشق شده است - هر چند بهاحتمال قوى بيشتر آنها رواياتى است كه وعاظ السلاطين به منظور جلب رضايتدولتمردان و يا توجيه جنايات آنان جعل كرده اند. مخصوصا ابو هريره - راوى زبر دستعامه - روايات عجيبى در اين باره دارد. از جمله مى گويد: چهار شهر از شهرهاى بهشت است: مكه و مدينه و بيت المقدس و شام
نيز مى گويد: (رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: پس از من فتنه هايى روىخواهد داد، عرض شد، يا رسول الله چه دستور مى فرماييد؟ فرمود: شام را رها نكنيد (ستكون فتن قيل يا رسول الله فما تامرنا؟قال عليكم بالشام )
و اين در حالى است كه شام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله حدود يك قرن جايگاهبوزينگان اموى گرديد و امام باقر عليه السلام از مردم آن به بدى ياد مى كرد.
محدث جليل ، فيض كاشانى (قدس سره ) در تفسير صافى از حضرت امام محمد باقرعليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
چه زمين خوبى است شام ، و چه مردم بدى هستنداهل شام ، و چه بلاد بدى است مصر. بدانيد كه آنجا زندان كسانى است كه خداى تعالىبر آنها غضب كرده است ، و داخل شدن بنى اسرائيل به مصر نبود مگر به علت سرپيچىآنها از فرمان خدا. زيرا خداى تعالى فرمود:داخل شويد به زمين مقدسى كه خداوند به نام شما نوشته است يعنى شام . ولى آنان ازداخل شدن به شام خوددارى كردند، و به جزاى اين سرپيچىچهل سال در بيابانها مصر سرگردان شدند و پس ازچهل سال سرگردانى داخل مصر شدند، و فرمود: تا توبه نكردند و خداوند از آنانراضى نشد از مصر در نيامده و داخل شام نشدند.
(نعم الارض الشام ، و بئس القوم اهلها، و بئس البلاد مصر، اما آنهاسجن من سخطالله عليه ، و لم يكن دخول بنى اسرائيل الا معصيته منهم لله . لان اللهقال ادخلوا الارض المقدسه التى كتب الله لكم ، يعنى الشام ، فابوا ان يدخلوها بعداربعين سنه . قال : و ما خروجهم من مصر و دخولهم الشام الا بعد توبتهم و رضاء اللهعنهم ) (327)
در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام آمده است : كه وقتى خبر سر پيچى معاويه لعنهالله عليه به امير المومنين عليه السلام رسيد گفته شد كه صدهزار نفر با او هستندفرمود: از كدام طايفه اند؟ گفتند از اهل شام . فرمود: نگوييداهل شام و لكن بگوييد اهل شومى . اينان از فرزندان مصرند كه به زبان داود لعن شدند،و خداوند بعضى از آنان رابدل به ميمون و خوك ساخت .
(لما بلغ اميرالمومنين عليه السلام امر معاويه ، و انه فى ماه الفقال : من اى القوم ؟ قالوا من اهل الشام . قال : لاتقولوا مناهل الشام ، و لكن قولوا من اهل الشوم ، هم من ابنا مصر، لعنوا على لسان داود،فجعل منهم القرده و الخنازير) (328)